نویسنده: الینور اِم. نزبیت
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمد منصور هاشمی
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمد منصور هاشمی
Caste
این اصطلاح به معنای گروه وراثتی و درون همسری مرتبط با یک شغل سنتی است که بر اساس خلوص آیینی رتبه بندی میشود. کاستها، به رغم تغییر و تحولات و به رغم انتقادهای فراوان همچنان به عنوان یک ساختار و یک ایدئولوژی در قرن بیستم دوام یافتهاند.
پرتغالیها برای نامیدن اجتماعات جداگانهای که در هند با آن مواجه شده بودند از واژهی casta استفاده میکردند که مشتق از castus لاتین به معنای ناب بود. با این که قشربندی اجتماعی پدیدهی انسانی عام و جهانشمولی است و اصطلاح «کاست» با مسامحه به هر نوع گروهبندیی اطلاق میشود، ولی در این جا کانون توجه ما معنای کاست در متن و زمینهی آیین هندویی در جنوب آسیا- خصوصاً هند- و اجتماعات مهاجران هندو در سراسر جهان است.
در بحثهای علمی و دانشگاهی دربارهی اجتماعات جنوب آسیا، کاست به معنای «جاتی»jati— (واژهای که ریشهی آن به معنای تولد است) یا همان گروه وراثتی درون همسر است. هر جاتی مرکب از تبارهای برون همسر (گوترا-gotra) است. قواعد پیچیدهی ازدواج تعیین میکند که هر شخص معینی با کدام گوتراها میتواند ازدواج کند.
تعداد کل جاتیها به هزاران میرسد و هر منطقهای در هند سلسله مراتب خاص خود را دارد. با این حال، هندوها جاتی خودشان و جاتی دیگران را در سلسله مراتبی چهار طبقهای قرار میدهند که به هر طبقه وارنا میگویند، این وارناها در سراسر دنیای هندو به رسمیت شناخته میشود. وارنایی که اعضای یک جاتی ادعای عضویت در آن را دارند با وارنای پایینتری که دیگران به آنها نسبت میدهند غالباً تفاوت دارد.
این چهار طبقه از بالا به پایین عبارت است از وارنای برهمن، کشاتریا، وایشیا و شودرا. در ریگودا، متن مقدسی که حدود 1000 سال پیش از میلاد سروده شده، اعضا و جوارح پوروشا، که شخصیتی آسمانی و نمایندهی جامعه است، به بخشهایی تقسیم میشود. دهان او معادل برهمنها (روحانیها) است، بازوهای او معادل کشاتریاها (جنگجوها)، ران او معادل وایشیاها (بازرگانان) و پاهایش معادل شودراها (رعیتها یا عوام) است. مردان سه طبقهی اول دو بار متولد شدهاند، چون اعطای ریسمان مقدس به ایشان دال بر تولد دوبارهی آنها در جامعهی هندو است. در کتاب قوانین دوهزارسالهی مانو (مانو- اسمیریتی یا مانوا دارما شاسترا) رفتارهای مجاز و مقبول برای هر وارنا همراه با مجازاتهای سرپیچی از آنها، به روشنی معلوم گشته است.
در بهاگاواد اگیتا، که از متون مقدس محبوب هندوها است، کریشنا، که صورت تناسخ یافتهی ویشنو (از خدایان بزرگ) است، شاهزاده آرجون را که از جنگ اکراه دارد به جنگیدن میخواند چون این کار دارما (وظیفهی مقدس) او در مقام یک کشاتریا است.
در طول قرنهای متمادی، همهی جاتیها قوانین نانوشتهای برای کردار اعضای خود به وجود آوردهاند. اعضای هر جاتی نباید با اعضای جاتیهای دیگر ازدواج میکردند یا همسفره میشدند، هرچند که این دو قاعده، خصوصاً دومی، در برخی متن و زمینهها، تا حد زیادی با مسامحه همراه بود. جزئیات مربوط به رسوم خانوادگی و مراسم دینی وجه تمایز جاتیهای یک محل است.
در جامعهی سنتی روستاها، پیش از رواج پول به عنوان واسطهی مبادله، اعضای همهی کاستها خدمات مختص به کاست خود را به صورت متقابل به دیگران ارائه میدادند. این نظام را جاجمانی مینامند. کاستهایی که در درجهی خلوص و پاکی از همه فرومرتبهتر بودند در عوض کار خویش کمتر از همه دریافت میکردند. جنبههایی از این وابستگی متقابل هنوز هم باقی مانده است، مانند وقتی که یک برهمن مراسمی را اجرا میکند و از حامیان خویش لباس یا هدایای دیگری دریافت میکند. در هر روستا یک یا چند کاست بر سایر کاستها اعمال قدرت میکردند. قدرت اقتصادی لزوماً در اختیار اعضای وارناهای بالاتر نبود.
نظام کاستی نظامی ارگانیک است و پیوسته با اوضاع و احوال در حال تغییر پیرامونش سازگار میشود. انسان شناسان قرن بیستم این فرآیندهای زیربنایی را به شیوههای مختلفی مفهومپردازی کردهاند. ام. ان. سرینیواس (Srinivas, 1967) از «سانسکریت گروی» سخن میگوید، فرآیندی که طی آن اعضای کاستهای پایین، آداب و رسوم و آیینها و ایدئولوژی و شیوهی زندگیشان را به تقلید از کاست بالاتر تغییر میدهند (مثلاً رژیم غذایی صرفاً گیاهی را در پیش میگیرند که برازندهی برهمنهاست).
آنها با اجتناب از دادن دخترهای خود به خانوادههایی که این شیوهی زندگی را در پیش نگرفتهاند در عمل جاتی تازهای به وجود میآورند. اصطلاح کشاتریاگروی به معنای رقابت و همچشمی در ثروت و منزلت است نه خلوص و پاکی آیینی. در طول قرن بیستم کاستهای فاقد امتیاز معمولاً از طریق تحصیلات در تکاپوی قدرت و ثروت بودهاند. آنها همچنین به صورت جنبشهای دینی نیز بسیج شدهاند و معنای تازهای به اسطورهها و نمادهای کهن دادهاند و پایههایی برای عزت نفس خویش بنا کردهاند (Juergensmeyer, 1982).
در میان غیرهندوهای جنوب آسیا نیز کاست همچنان یکی از عوامل تأثیرگذار بر تعاملهای اجتماعی است؛ حتی وقتی رهبران دینی این اجتماعات به نظام کاستی میتازند. به این ترتیب، برای مثال، مسیحیان یک منطقه ممکن است در دستههای جداگانهای به عبادت بپردازند که دست بر قضا بر اساس کاست بالا و پایین شکل گرفته است. سیکها نیز همچنان درون کاستهای خود ازدواج میکنند هرچند که مرشدان آنها بر برابری همه و بیاهمیتی کاست در باز پیوستن روح فرد به خداوند تأکید میکنند.
در قرن بیستم همراه با رواج تحصیلات غربی، افزایش تحرک اجتماعی و صنعتی شدن، پیوند میان شغل موروثی و جاتیها رو به سستی رفته است، اگرچه این پیوند همچنان در ذهن مردم حاضر و پایدار است. فرد نمیتواند با خلبان شدن یا معلم شدن یا برنامه نویس کامپیوترشدن، مهر و نشان جاتی خود را تغییر دهد یا از آن بگریزد.
بعضی از شغلهای شودرا، مثل کناسی یا دباغی پوست گاو، برای همهی کسانی که با این جاتیها تماس حاصل میکنند بسیار آلوده کننده پنداشته میشد. در نتیجه این جاتیها از بقیهی جامعه تفکیک میشدند. علاوه بر ممنوعیت ازدواج و همسفره شدن، آنها از ورود به مدارس و معابد یا آب برداشتن از چاهها منع میشدند. آنها بیرون از روستا زندگی میکردند، همان طور که امروز هم بسیاری از آنها بیرون از روستاها زندگی میکنند. اگر سایهی یک «نجس» روی یک برهمن بیفتد، برهمن به خانه میشتابد تا هرچه زودتر خود را پاک کند.
بیشتر حملههایی که اصلاح گران سدهی نوزدهم و بیستم به نابرابریهای نظام کاستی کردهاند به سبب تحقیر و توهین این نظام به نجسها بوده است. سوامی دایاناندا ساراسواتی، بر اساس وداها چنین موعظه میکرد که جامعه نباید به کاستهای متعدد تقسیم شود، بلکه صرفاً باید به چهار وارنا تقسیم شود و عضویت در آنها باید به لیاقت بستگی داشته باشد نه به تولد. موهاندس کارامچاند گاندی (مهاتما گاندی،1948-1869) بعضی از جنبههای نظام کاستی را برای بناساختن جامعهای هماهنگ ارج مینهاد، ولی با شور و حرارت این دیدگاه را بیان میکرد که: «نجس انگاری قانون دین نیست، بلکه ترفند شیطان است» (Gandhi, 1951) . قربانیان تبعیضهای نظام کاستی اکنون رویکرد گاندی را نوعی پدرمآبی تلقی میکنند. آنها با واژه هاریجانها (فرزندان خدا) مخالفاند که گاندی سر زبانها انداخت و آن را به اصطلاحات «کاستهای مرسوم»- دستهبندی رسمی در هند از 1935 و «دالیت» (ستمدیده)، ترجیح میداد. قهرمان آنها دکتر بابا صاحب آمبدکار (1891-1956) است، حقوقدانی که از نجسها بود و قانون اساسی هند را تدوین کرد. در این قانون که در 1950 به تصویب رسید شهروندان برابر به رسمیت شناخته شدند نه کاستها. نظر آمبدکار این بود که ایدئولوژی کاست فقط در صورتی منسوخ میشود که پشتوانههای آن در دین هندو از بین برود. او طرفداران خود را دعوت میکرد که آیین هندویی را رها کنند و به آیین بودایی بگروند.
اکنون حدود 120 میلیون نفر (یک هفتم جمعیت هند) داغ نجاست بر پیشانی دارند. به رغم قوانین، خصوصاً قانون 1955، و همچنین به رغم سیاست تبعیض مثبت (امتیازدهی) در زمینهی فرصتهای تحصیلی و شغلی برای نجسها، تعصبها همچنان ادامه دارد.
در واقع، اجرای چنین سیاستهایی گاهی باعث میشود تسامح و مداراجویی کاستهای بالاتر تبدیل به دشمنی و عداوت سرسختانهای شود.
همان طور که راهاندازی راه آهن در قرن نوزدهم موجب تماسهای بی سابقهای میان اعضای کاستهای مختلف شده بود، گسترش روزافزون آموزش و پرورش و روند پرشتاب شهرنشینی و صنعتی شدن نیز همان اثر را دارد. این تحولات، همراه با تأمین آب آشامیدنی لوله کشی شده، به سبب مرتفع ساختن بعضی عوامل تبعیض به نفع کاستهای مرسوم تمام شده است. برخی از اعضای کاستهای پایین ثروتمند شده یا به مقامهای اداری بالایی رسیدهاند. با این حال، نظام کاستی هنوز جای خود را به ساختار طبقاتی از نوع ساختارهای غربی نداده است. ویژگیها و جنبههای هر دو نظام در تعامل با یکدیگرند. نظام سیاسی دموکراتیک به نظام کاستی اجازه میدهد که به صورت ایدئولوژی کاست باوری تأثیر و نفوذ نیرومندی داشته باشد. نامزدهای انتخاباتی با تحریک حساسیتهای کاستی برای خود هوادارانی دست و پا میکنند و برای بسیاری از سیاستمداران، کاستها منبع اصلی رأی به شمار میآیند.
نظام کاستی در بیرون از هند نیز در اجتماعات هندوها به بقای خود ادامه میدهد، اما تاریخ هر جامعهی معینی به هر یک از این اجتماعات خصوصیت جداگانهای داده است. در بالی اندونزی، هنوز بین اکثریت شودرا و طبقات برهمن و کشاتریا و وایشیا تمایز وجود دارد. سابقهی اجتماعات هندو در فیجی، موریتانی، ترینیداد و سورینام به میانههای قرن نوزدهم میرسد، یعنی هنگامی که کارگران اجیر شده بیآنکه امیدی برای بازگشت به هند داشته باشند قدم به آنجاها گذاشتند. در این اجتماعات کارکردهای کاست تا حد زیادی از میان رفت. البته به استثنای برهمنها که وظایف روحانی را بر عهده داشتند. اما در افریقای غربی که در آغاز قرن بیستم پای کارگران اجیرشدهی هندی به آن جا باز شد، تماس این کارگران با اقوام خود در هند برقرار ماند، درون همسری کاستی ادامه یافت و روابط کاستی تثبیت شد.
در بریتانیا، هندوها و سیکها هنوز درون همسر هستند. بسیاری از عبادتگاههای عمومی را اعضای کاستهای به خصوصی نظیر رامگارهیا، بهاترا و راویدارسی گوردواراس (عبادتگاههای سیکها) میگردانند. هندوهای گجراتی مؤسسات کاستی دارند که رویدادهای اجتماعی و دینی را، خصوصاً در جریان جشنوارهی ناواراتری، سر و سامان میدهند.
منبع مقاله :
آوتوِیت، ویلیام، باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوم اجتماعی قرن بیستم، ترجمهی حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول.