آیا شکر در قرآن به معنی «عبادت» است؟

قرآن در تفهیم مقاصد خود اصطلاح مخصوصی ندارد، و آنجا که اصطلاح خاصی دارد،‌ مردم را از مقاصد خود آگاه ساخته است، اکنون ما معنی این دو لفظ را از نظر لغت عرب که لغت قرآن است بررسی می‌نمائیم، تا روشن گردد که آیا
چهارشنبه، 6 مرداد 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
آیا شکر در قرآن به معنی «عبادت» است؟
 آیا شکر در قرآن به معنی «عبادت» است؟

 

تنظیم و نگارش: سید هادی خسروشاهی




 

تذکر: نزدیک به ربع قرن پیش در شهرستان تبریز کتابی، به نام «تفسیر آیات مشکله قرآن» به قلم آقای «یوسف شعار» منتشر شد. مؤلف آن کتاب بدون ملاحظه اصول و قواعد تفسیر، به توضیح یک رشته آیات پرداخت و در نتیجه دچار لغزشهایی نابخشودنی گردید. این سلسله مقالات نقد نظرات مؤلف مذکور است.

(قَالَ هذَا مِن فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی ءَأَشْكُرُ‌ام أَكْفُرُ وَمَن شَكَرَ فَإِنَّمَا یَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ كَرِیمٌ) (نمل، آیه 40)
«سلیمان گفت این از فضل خدا است و مرا به این وسیله امتحان می‌نماید که آیا بنده شکرگزار هستم یا بر نعمتهای وی کفر می‌ورزم، و کسی که در برابر نعمتهای او سپاسگزار باشد به سود خود او می‌باشد و کسی که کفر ورزد به راستی پروردگار من بی‌نیاز و بزرگوار است».
آیا «شکر» و «عبادت» یک مفهوم دارد؟
قرآن در تفهیم مقاصد خود اصطلاح مخصوصی ندارد، و آنجا که اصطلاح خاصی دارد،‌ مردم را از مقاصد خود آگاه ساخته است، اکنون ما معنی این دو لفظ را از نظر لغت عرب که لغت قرآن است بررسی می‌نمائیم، تا روشن گردد که آیا این دو لفظ از نظر مفهوم یک معنا دارند یا اینکه این دو لفظ دو معنی مختلف دارند، ولی گاهی هر دو مفهوم بر یک مورد صدق می‌نمایند و به اصطلاح دانشمندان آیا این دو لفظ اتحاد مفهومی دارند و حمل یکی بر دیگری حمل اولی است مانند: «الإنسانُ حیوانٌ ناطقٌ»، و یا دو مفهوم مختلف می‌باشند و اگر اتحادی هست اتحاد در مصداق هست چنانکه انسان و جسم با اختلاف در مفهوم، اتحاد مصداقی دارند و حمل یکی بر دیگری، حمل شایع صناعی است، نه اولی (1).
گذشته از این، آیا از «نِسَب اربع» (2) میان این دو مفهوم، تساوی و تلازم که صدق است یا نه.
فرهنگ‌های عربی مشکل نخست را بر طرف می‌کنند و آشکارا می‌رسانند که این دو لفظ از نظر مفهوم دو مفهوم متغایر و متمایز می‌باشند لغت می‌گوید «عبادت» که فعل ماضی آن «عبد» است، به معنای پرستش است و شکر به معنای اظهار نعمت است در مقابل کفر که آن کتمان و پوشاندن آن است (3).
گواه ما بر این که، شکر در لغت و قرآن به معنای «شناخت و اظهار نعمت» در برابر کفر که به عین پنهان کردن آن است، علاوه بر تصریح اهل لغت (4) خود آیات قرآن است که غالباً، شکر را در برابر کفر قرار داده است چنان که در آیه مورد بحث چنین است، و نیز در آیه 7 از سوره ابراهیم می‌فرماید:
(وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِن شَكَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّكُمْ وَلَئِن كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ).
«به یاد آر وقتی را که خدای شما اعلام نمود که اگر شاکر گردید، نعمت خود را افزون می‌کنم، و هرگاه در برابر نعمت، کفر ورزید عذاب من سخت است».
خلاصه: از این که شکر در برابر کفر قرار می‌گیرد معنای لغوی لفظ به روشنی به دست می‌آید و آن این که «شکر» در مقابل کفر است و چون «کفر» به معنا‌ی «ستر» و پوشانیدن است،‌ طبعاً شکر اظهار آن است، بنابراین مشکل اول خودبه‌خود حل گردید و معلوم شد که هیچ‌گاه مفهوم شکر، و عبادت یکی نیست، و این دو لفظ از نظر معنا دو مفهوم مختلفی دارند و به اصطلاح علمی حمل یکی بر دیگری «حَمْلِ اُولی» نیست.
مخفی نماند که مقصود از اظهار نعمت همان است که در فارسی از آن به «قدردانی» تعبیر می‌کنند و در اصطلاح علماء و دانشمندان می‌گویند: «اَلشُّکْرُ صَرْفُ الْعَبْدِ ما اَنْعَمَهُ اللهُ تَعالی فِیما خُلِقَ لإجْلِهِ)‌ شکر صرف قوا و نعمت در جاهائی است که خدا برای همان منظور آن قوا و نعمت را آفریده است تو گوئی صرف نعمت در محل خود یک نوع اظهار و تقدیر است.

میان شکر و عبادت چه نسبتی است؟

و اما مشکل دوم: به طور مسلم از نسب اربع میان آن دو عموم و خصوص مطلق است و هر چیزی که عبادت و مصداق پرستش حق است، به طور مسلم شکر و سپاسگزاری و قدردانی هست زیرا بنده به وسیله اطاعت و عبادت، قوا و نعمتهای خدا داده را در جائی که برای همان منظور آفریده شده است به کار می‌برد ولی عکس آن چنین نیست یعنی چیزهائی داریم که مصداق شکر و اظهار نعمت و صرف آن در محل خود است، ولی هرگز عنوان عبادت بر آن صدق نمی‌کند مثلاً انسان به وسیله احسان و دستگیری از افتادگان شکر نعمت را به جا می‌آورد و نعمت را در جای خود به کار می‌برد، ولی هرگز احسان و دستگیری، عبادت و پرستش حق نیست. و اینکه مایه‌ی پاداش است، دلیل بر عبادت بودن نیست.
مطلب دیگری که باید تذکر داد این است که اظهار نعمت نعمت مراتبی دارد گاهی به وسیله زبان و گاهی به وسیله افعال انجام می‌گیرد و شخصی که می‌گوید: «اَلْحَمْدُللهِ عَلی ما اَنْعَمَ» مرتبه‌ای از شکر را انجام داده نه تمام مراتب آن را و باید مراتب دیگر نیز دنبال او بیاید.
روشنتر بگوئیم: بحث در معنی این دو لفظ است و اما آیا چه مرتبه‌ای از شکر ما را از عذاب الهی نجات می‌دهد، فعلاً مورد بحث ما نیست و البته ممکن است در پاره‌ای از موارد، همان سپاسگزاری زبانی کافی باشد و ممکن است علاوه بر آن اعمال دیگری نیز بخواهد.

گفتار نویسنده‌ی تفسیر: (5)

نویسنده‌ی تفسیر پس از گفتگوهای زیاد به این مطلب منتهی می‌شود که چون گفتن «شکراً لله» در زبان انسان را از عذاب الهی نجات نمی‌دهد، پس معنای «شکرتم» در آیه‌ی: (لَئِن شَكَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّكُمْ) به معنای «عبدتم» است و مقصود از «کفرتم» مراعات نکردن اوامر الهی است.

پاسخ:

تصور نمی‌رود که مفسری ادعا کند، که در همه جای قرآن «شکر» به معنی عبادت است زیرا آیات خود قرآن در مواردی برخلاف آن تصریح می‌نماید:
1- (فَابْتَغُوا عِندَ اللَّهِ الرِّزْقَ وَاعْبُدُوهُ وَاشْكُرُوا لَهُ) (عنکبوت، آیه 17).
«نزد خدا روزی بطلبید آن را بپرستید، و شکر نعمت او را به جا آورید».
هرگاه «شکر» و «عبادت» از نظر مفهوم یکی بودند و داعی بر آوردن جمله «واشکروا» پس از «واعبدوا» نبود و هرگز جا ندارد که تصور کنیم که مقصود از دومی تأکید است زیرا تأکید برخلاف ظاهر آیه است.
2- (بَلِ اللَّهَ فَاعْبُدْ وَكُن مِنَ الشَّاكِرِینَ) (زمر، آیه 66).
«بلکه خدا را پرستش کن و از زمره سپاسگزاران باش».
چیزی که باعث شده که نویسنده‌ی تفسیر اشتباه نماید و تصور کند که «شکرتم» به معنای «عبدتم» است همان تصادق مصداقی است.
زیرا نوعاً می‌بینیم که شکر و سپاسگزاری از طریق عبادت تحقق می‌پذیرد از این جهت نویسنده تصور کرده است که واقعاً معنای «شکرتم» همان «عبدتم» است، در صورتی که اجتماع در مصداق غیر اتحاد در مفهوم است و یکی از علل اشتباهات نویسنده تفسیر همان خلط مصداق به مفهوم است.
از لابلای برخی از عبارات نویسنده استفاده می‌شود که ایشان مدعی است که شکر درتمام قرآن، به معنای اطاعت از اوامر و مقررات خدا است و کفر تجاوز از حدود است (6).
جای شک نیست که اطاعت از نظر و مفهوم مصداق اعم از عبادت است زیرا چیزهائی مایه تقرب بنده به خدا و اطاعت از اوامر او محسوب می‌شود مانند نیکی کردن و دستگیری نمودن ولی هرگز این نوع کارها مصداق عبادت به معنای پرستش نیست در چنین صورت نویسنده دو اشتباه را مرتکب شده است.
1- گاهی لفظ «شکر» را به معنای «عبادت» گرفته و گاهی آن را با «اطاعت» تفسیر نموده است در صورتی که این دو لفظ از نظر سعه و ضیق یکسان نیستند و عبادت اخص از اطاعت است.
2- خلط مصداق به مفهوم نموده و از آنجا که برخی از مصادیق اطاعت مصداق عبادت نیز هست تصور کرده که واقعاً معنی، شکر همان اطاعت است ولی باید پرسید که اجتماع در مصداق چه ارتباطی به اتحاد در مفهوم دارد؟
در پایان می‌گوئیم این که نویسنده اصرار دارد که شکر زبانی را از ارزش بیاندازد، چندان کلیت ندارد و بلکه موارد فرق دارد، به طوری که ممکن است در برخی از موارد مطلوب همان شکر زبانی باشد، چنانکه مطلوب پس از صرف غذا همین است و گاهی ممکن است مطلوب فوق این باشد، و در هر حال شکر زبانی و عملی هر دو از مصادیق شکر هستند ولی آیا کدام یک ما را از عذاب الهی می‌رهاند، این مطلب خارج از بحث تفسیری است.
زیرا هدف در تفسیر شناختن «ما وُضِعَ لَه» این الفاظ و مراتب و مصادیق آن است و اما کدام یک مایه نجات است از موضوع و هدف تفسیر بیرون است و اگر دسته مخصوصی از شکر (شکر عملی) موجب نجاتند، سبب نمی‌شود که از وسعت معنی لغوی آن بکاهیم و آن را به مصادیق معینی منحصر نمائیم.
در پایان یادآور می‌شویم برای آگاهی از مفهوم «عبادت» به کتاب «مبانی توحید از نظر قرآن» ص 388-403 مراجعه فرمائید.
چنان که درباره‌ی توحید در اطاعت و تفاوت آن با توحید در عبادت به همان کتاب ص 335-345 بازگشت فرمائید.

پی‌نوشت‌ها:

1. حمل بر دو قسم است: 1- حمل اولی ذاتی، 2- شایع صناعی. حمل اولی ذاتی آن است که بین موضوع و محمول اتحاد مفهومی باشد و حمل شایع آن است که میان آنها اتحاد وجودی باشد و البته حمل شایع هم باز دو نوع است،‌ حمل مواطاة و حمل اشتقاق... برای مزید توضیح به کتب «منطق» رجوع شود.
2. نِسَبِ اربع: میان دو مفهوم کلی، از نظر صدق بر موردی باید نسبتی وجود داشته باشد و این نسبت را به چهار نوع تقسیم کرده‌اند: تباین کلی، تساوی کلی، عموم و خصوص مطلق، عموم و خصوص من وجه.
3. و به کافر و برزگر نیز از آن نظر کافر می‌گویند که اولی حق را تحت حجاب جهل و عصبیت می‌پوشاند و دمی دانه‌ها را زیر خاک‌ها پنهان می‌سازد چنانکه قرآن می‌فرماید «کمثل غیث اعجب الکفار نباته» مانند بارانی که گیاه آن کشاورزان را به تعجب در می‌آورد.
4. در کتب لغت آمده است «الشکر عرفان الإحسان و نشره» رجوع شود به «اقرب الموارد» ج 1، ط جدید، ص 605 و قاموس و...
5. مربوط به مطلب 65 از کتاب «تفسیر آیات مشکله» ص 223.
6. نویسنده در ص 225 از کتاب خود که در مقام استنتاج برآمده چنین می‌نویسد «در تمام آیات قرآن که از شاکر بودن بندگان صحبتی به میان آمده است و همگی در مفهوم اطاعت از اوامر و مقررات خداوندی بوده و کفران در نقطه مقابل آن قرار داشته و به معنای تجاوز از حدود الهی است» ولی چنانکه در این بحث ثابت کردیم این ادعای بدون قید و شرط با بعضی از آیات شریفه موافقت ندارد.

منبع مقاله :
خسروشاهی، سیدهادی، (1371) تفسیر صحیح آیات مشکله قرآن، قم: انتشارات توحید، چاپ سوم.

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط