معرفی تاريخ يعقوبي(قرن سوم هجری)
وي در جغرافيا همانقدر مهم و پيش كسوت است كه در تاريخ ميباشد. در واقع معلّم جغرافياي مسلمانان است1.
وي علاوه بر شهرتش در اين دو علم (تاريخ و جغرافي) به علم نجوم هم تسلّط كامل داشت و به آن علاقمند بود2.
او شعر نيز نيك ميسرود و ثعالبي نام او را در فهرست شعراي اصفهان آورده است3.
واضح جد سوم يعقوبي از موالي منصور دوانيقي و صالح بن منصور بوده است و به همين جهت خاندان واضح به لقب عباسي مشهور شدند و يعقوبي نيز به ابن واضح معروف گشت4.
واضح در سال 158 هـ از طرف منصور خليفه عباسي به حكومت ارمنستان و در سال 162 هـ نيز به حكومت مصر منصوب شد.
حادثه «فخّ» كه همانند حادثه «طفّ» و «كربلا» خونبار و دلخراش بو در مكه رخ داد. و شهيد «حسين بن علي بن حسن بن حسن بن حسن بن علي بن ابيطالب» عليهالسلام در جريان قيامي حقطلبانه عليه بيداد عباسيان در مكه5 در خلافت هادي عباسي در سال 170 هـ شهيد شد.
ادريس پسر عبدالله (برادرزاده حسين) از معركه نجات يافت در ضمن حاجيان مصري به مصر گريخت.
واضح حاكم و به قولي عامل بريد مصر در آن زمان بود و به قول ابن اثير از شيعيان علي عليهالسلام بوده و او را پناه داد و به طرف مغرب در شمال آفريقا فرستاد و او به سرزمين طنجه رسيد و در شهري به نام «وُلَيْلَه» اقامت گزيد كه مركز قبائل « بربر» بود.
بربريان دعوت او را پذيرفتند كه بعدا پايگاه حكومت ادريسيان را پيش از حكومت فاطميان در مغرب بنا نهاد.
هادي عباسي با آگاهي از جريان، واضح را در سال 169 هـ به جرم حمايت و پناه دادن ادريس بن عبدالله بن حسن، گردن زد و به قولي هارونالرشيد فرزند هادي در آغاز خلافت خويش او را كشت6.
نُويري در نهاية الأرب في فنون الأدب مينويسد كه:
احمد بن يعقوب ابن واضح يا احمد بن ابي يعقوب اسحاق بن جعفر بن وهب بن واضح كاتب معروف به يعقوبي و ابن واضح و ابن اليعقوبي اصفهاني البلدة، عباسي النسب شيعيالمذهب. از قدماي مشاهير مورخين و جغرافيدان اسلامي قرن سوم هجري است.
با ابوحنيفه دينوري و احمد بن ابي داود هم عصر بود.
در سال 260 هجري در ارمنيه، هند، مصر، و بلاد مغرب و اغلب بلاد اسلامي سياحت كرد. در اين ايام كتاب البلدان را تأليف كرد كه نسبت به موضوع خود قديمترين كتاب عربي است و در لندن، و نجف چاپ شده است.
كتاب هاي معروف او عبارتند از:
1 - اخبار الأمم السالفة.
2 - الأسماء.
3 - البلدان كه اشاره شد.
4 - التاريخ.
5 - المسالك والممالك كه احتمالاً همان كتاب البلدان است.
6 - مشاكلة الناس لزمانهم . و نيز كتاب ملوك الروم، فتوح المغرب، و جغرافياي امپراتوري بيزانس و...، تاريخ يعقوبي در دو جلد نگاشته شده.
و در منابع مختلف آن را به عنوان تاريخ ابن واضح، اخبار العباسية، تاريخ احمد بن يعقوب و تاريخ كبير، تاريخ عالم، تاريخ احمد بن يعقوب عباسي، تاريخ احمد بن يعقوب مصري در اخبار عباسيان و جز ايشان و... ياد كردهاند.
اين كتاب تاريخ در 2 جزء يا جلد نوشته شده كه ج اول تاريخ عمومي پيش از ظهور اسلام است و داراي شش باب است.
باب اول در تاريخ قديم.
باب دوم تاريخ اهل هند.
باب سوم تاريخ يونان و روم.
باب چهارم تاريخ ساسانيان و ايران.
باب پنجم تاريخ چين و مصر و اهاليشان و قبائل نوبه و حبشه.
باب ششم تاريخ عرب پيش از اسلام دين اعراب و بازيها و ميسر آنان.
منابع تحقيق يعقوبي در اين كتاب
وي اخبار مربوط به ايران را چون طبري از كتاب محمد بن سائب كلبي بهره گرفته است7.
و به قول «كرستين سن» يعقوبي و مسعودي در مروج الذهب و جاحظ در التاج، ممكن است مطالب درباره درجات دربار ساسانيان را از كتاب «گاهنامك» گرفته باشند8.
وي خود در مقدمه جزء دوم كتابش ميگويد: بر اساس آنچه عالمان بزرگ و راويان پيشين و دانشمندان سيره و اخبار و تاريخ روايت كردهاند، آن را تأليف كردم.
نميخواستم كتابي تأليف كنم كه پيشينيان و خود را در آن كار كه ديگران بر ما پيشي گرفتهاند، به زحمت اندازم بر آن شدم تا گفتار و روايات را فراهم سازم و چون ديدم كه آنان در حديث و خبرهاي خود و در سالها و عمرها اختلاف دارند، برخي را زياد و بعضي را كم كردهاند.
خواستم تا آنچه به ما رسيده است، جمع كنم. زيرا يك نفر به تمام دانش احاطه ندارد و امير مؤمنان علي عليهالسلام فرمود: «العلم أكثر من (ان) يحفظ فخذوا من كل علم محاسنه»9: «دانش بيش از آن است كه همه حفظ شود. پس از هر علمي نيكوها و برجستهها را بگيريد».
وي در مقدمه «البلدان» ترجمه محمد ابراهيم آيتي به شيوه تحقيق خود و اين كه بر آنچه دست يافته نوشته است، اشاره دارد و ميگويد: احاطه بر همه چيز امكان ندارد و به همين رو به مختصري از اخبار و گزارشهائي كه بر راستگوئي راويانش وثوق يافتم نوشتم. و در سير و سفر با كنجكاوي آن را دنبال كردم و در موسم حج كه مردم از بلاد مختلف در آن مكان جمع ميشدند اخبار و مطالب پرسيده و يادداشت ميكردم10.
محتواي جلد دوم
وي مطالب مربوط به ارهاص و حوادث هشدار دهنده هنگام ولادت را نيز نوشته است كه ديگران ننوشتهاند او حوادث بعثت و هجرت و سپس حوادث مهم دوران را تا هنگام رحلت آن حضرت نوشته است وي ضمن بحث از خلافت ابوبكر، احتجاج فاطمه عليهاالسلام و مباحث سقيفه و رحلت فاطمه و دفن آن حضرت را نوشته است. و مباحث حكومت و نصب خصوصي عمر توسط ابوبكر و سپس خلافت عثمان و شورش عليه او مرگ عثمان و خلافت علي عليهالسلام را آورده است.
او در ضمن مباحث مربوط به خلفاي اموي و سپس عباسي تا دوران معتمد عباسي و حوادث 356هـ را نوشته و به شرح امامان معصوم تا شهادت امام هادي را آورده است11.
و تقريبا بهترين منبع قديمي منسوب به شيعه و منصفانه و غير مغرضانهاي است كه در دسترس ميباشد.
با توجه به مطالب كتاب و عصر تقيه او و مورخان هم عصر او ميتوان علاوه بر شيعه و گرايش به اسماعيليه يك شيعه امامي نيز ناميد كه با ديگر شيعيان چندان فرقي ندارد.
عقيده و مذهب او
«سارتن» پس از آن كه او را به عنوان مورخ، جغرافيدان شيعه ياد ميكند ميگويد: دليل بر تشيع او آن است كه او كتابش را بيطرفانه و باعلاقه خاصي نوشته است12.
«جرجيزيدان» مينويسد: مزاياي تاريخ يعقوبي علاوه بر قدمت آن، شيعه بودن او است. از بنيعباس چيزهائي نوشته است كه ديگران از نوشتن آن پرهيز ميكردند13.
در اعيان الشيعة آمده است كه: از بنيعباس معلومات منحصر به فردي ارائه ميدهد كه ديگران متعرّض آن نشدهاند14.
مثلاً بني اميه تلاش فراوان بر شرك ابوطالب داشتند كه همان نظر عموما د رمنابع اهل سنت آمده است ولي يعقوبي بر عكس اشعار و مطالب ابوطالب كه دلالت بر ايمان او دارد، آورده است. مثل اين شعر ابو طالب:
و عَرَصْتَ دنيا قد علمتُ بأنَّه من خير أديان البريّة دينا يا در رحلت خديجه و ابوطالب پيامبر صلياللهعليهوآله فرمود: «مصيبتان لا أدري بأَيِّهما أنا أشدُّ جزعا». و در فوت ابوطالب ميگويد: «جزاك الله عنّي خيرا»15.
درباره ازدواج فاطمه عليهاالسلام به علي عليهالسلام ميگويد: من ترا تزويج نكردم، بلكه خدا ترا به علي عليهالسلام تزويج كرد16.
او مينويسد كه: 32 سوره در مدينه نازل شد و آخرين آيه نيز آيه «إكمال»«اليَوْم أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينكُمْ ...» است17.
به همين جهت برخي از تذكره نويسان او را مورخي شيعه دانستهاند چون او مطالبي در كتابش آورده كه ديگران از آنها خودداري كردهاند.
او حديث «غدير» را در جريان «حجّةالوداع» سال دهم هجري از پيامبر آورده است كه برخي نياوردهاند و حديث «ثقلين» و عدم جدائي قرآن و عترت و نزول آيه 3 سوره مائده، آيه اكمال و اتمام نعمت و «وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ دِينا»را در روز غدير و نصب علي عليهالسلام به عنوان امارت و وليّ امري در غدير خم تصريح نموده است. و ... در ميان خلفا تنها او را امير المؤمنين مينويسد.
در بحث «ليلة المبيت» براي خنثي كردن توطئه كشتن پيامبر صلياللهعليهوآله ايثار علي عليهالسلام و مفاخره خداوند با فرشتگان و جبرئيل و ميكائيل رانقل كرده و سپس آن دو براي حراست او به زمين آمدند و جبرئيل به علي عليهالسلام گفت: مرحبا؛ به به؛ بر تو اي پسر ابوطالب هيچكس مانند تو نيست خداوند به واسطه تو بر ملائكه هفت آسمان مباهات ميكند(ص 398 ج2 ترجمه).
وي فرار همگي صحابه را در «اُحد» جز علي عليهالسلام و طلحه و زُبير را پس از شهادت حمزه اسدالله و اسد رسوله نقل كرده است.
در جنگ خيبر حديث «لاُعْطيَنَّ الرّاية غدا ان شاء الله إلي رجلٍ كرّارٍ غير فرّار يُحِبُّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يُحِبُّهُ اللّهُ وَ رَسُولُه لا ينصرف حتي يفتح الله علي يديه» درباره علي عليهالسلام و قتل «مرحب و فتح خيبر آورده است.
بيزاري پيامبر صلياللهعليهوآله از عمل «خالد بن وليد» پس از اسلام و فتح مكه درباره جنايت او بر بني خُذيمه و اعزام علي عليهالسلام براي جبران خسارت و پسر داختن ديه و خونبها برآنان.
فرار لشگر انبوه و صحابه در حنين و فدكاري علي عليهالسلام و كشتن پرچمدار هوازن.
در جريان مباهله با مسيحيان نجران، تنها پيامبر صلياللهعليهوآله و علي عليهالسلام و فاطمه عليهاالسلام و حسن و حسين عليهماالسلام را نقل كرده است و جريان حديث غدير به تفصيل و تصريح حديث ثقلين با جمله «كتاب الله و عترتي اهل بيتي» آورده است. جريان تخلف از جيش اسامه و... توسط صحابه حتي ابوبكر و عمر و... آورده است انكار مرگ پيامبر صلياللهعليهوآله توسط عمر جريان دفن فاطمه عليهاالسلام را شبانه و عدم حضور همه جز سلمان و ابوذر و به قولي عمّار را نوشته .
بازي ها و ماجراي سقيفه و تصاحب خلافت به شيوه خاصّ تنها با حضور 3 تن از مهاجران مثل ابوبكر و عمر و ابو عبيده و با استناد و خويشاوندي با رسول خدا صلياللهعليهوآله .
و مخالفت گروه زيادي با ابوبكر و عدم بيعت با او و نقل اعتراض فاطمه عليهاالسلام و خطابهاش و محاجّهاش با ابوبكر كه «افي كتاب الله ان ترك اباك و لا ارث ابي..» كه نشانه تفكّر شيعي اوست.
بيماري و عيادت زنان از او و شكوه از عدم مراعات حق او و ناسپاسي از حرمت او و عدم دفاع شوهران آنان از حقوق و پذيرش وصيت و... آورده است. و نيز ردّ تقاضاي زنان پيامبر در مشاركت در غسل و تجهيزش و...!18.
و جريان دفن غريبانه او در شب را نگاشته است19.
جريان سقيفه و بازي خلافت را به تفصيل ذكر كرده و حتي اشعار عتبة ابي لهب را در نكوهش غاصبان و آنان كه حق اول مؤمن اعلم به قرآن و سنت و وصي پيامبر صلياللهعليهوآله و كسي كه تنها او در غسل و كفن شركت داشت و جبرئيل او را ياري ميكرد، يعني علي بن ابيطالب عليهالسلام را آورده است20.
پيوستن گروهي از مهاجر و انصار را به علي عليهالسلام و عدم بيعت با ابوبكر را نوشته است و گفتگوي تند عباس با عمر و ... و مسائل ديگري نوشته است21.
اعتراض حضرت زهرا عليهاالسلام و مطالبه حقوق خويش از ابوبكر و ... را آورده است22.
و اين كه عمر گفت بيعت ابوبكر فلتة و نابجا و نابخردانه بود و هركس چنين كند او را بكشيد.
پشيماني ابوبكر از سوزاندن فجاعه و شكستن و به اجبار وارد خانه فاطمه عليهاالسلام و علي عليهالسلام شدن و... را نيز آورده است23.
اشاره به بدعت عمر در نماز تراويح و اشاره به برتري علي عليهالسلام بر شايستگي او برخلافت24.
او خوردهگيريهاا و اعتراض صحابه را به عثمان و بذل و بخشش بيجاي بيتالمال را به خويشاوندان اموي خويش و... از سوي صحابه آورده است و به تبعيد بي جاي ابوذر صحابي به شام و ربذه را نقل كرده است و سپس دفن عثمان در بيرون بقيع و حتي عدم نماز جنازه بر او.را آورده است25.
درباره حكومت علي عليهالسلام سخنان جالبي دارد و وصيت امام حسن براي دفنش در كنار قبر پيامبر صلياللهعليهوآله و جلوگيري عايشه درحالي كه بر استر شهباء سوار بود و تهديد او و سخنان قاسم بن محمد ابن ابي بكر را آورده است26.
مطالب زيادي درباره قيام امام حسين عليهالسلام .و علي بن الحسين عليهالسلام و نامگذاري پيامبر امام پنجم را به باقرالعلوم... و ابلاغ سلام پيامبر صلياللهعليهوآله به او توسط جابر را ... آورده است27. و روايت چهار ساله بودن امام باقر عليهالسلام در حادثه عاشورا را نوشته است28.
و گسترش علم توسط امام صادق و زندان و حبس موسي بن جعفر عليهماالسلام و رحلت او در زندان سندي بن شاهك و به شهادت امام رضا عليهالسلام و تا شرح شهادت و رحلت امام هادي عليهالسلام نقل كرده 29.
اينها نمونههائي است كه جز مورخ طرفدار اهل بيت و شيعه كسي جرأت نوشتن بسياري از آنها را در عصر حاكميت خلفاء نداشت.
فوت و محلّ دفن او
در محل فوت او نيز اختلاف است. برخي آن را در مصر يا مغرب (مراكش) دانشتهاند و ميگويند پس از ورود به مغرب ديگر به مشرق باز نگشته است. او معاصر ابو حنيفه دينوري صاحب اخبار الطوال متوفاي 282هـ و نيز احمد بن يحيي بلاذري مؤلف كتاب فتوحالبلدان متوفاي 279هـ بوده است.
يعقوبي را مورخ عصر دوم عباسي ميدانند كه عصر نفوذ تركان در دربار عباسيان و جايگزين ايرانيان و برامكه بود كه از سال 232هـ آغاز خلافت متوكل تا 334 حكومت و فوت الواثق عصر استقرار حكومت آل بويه و تسلط آنان بر بغداد و در دوره ترويج تشيع توسط آنان بود.
اهميت پيدايش احياگر تشيع آل بويه از ديلمان گيلان به گونهاي است كه در خطبه ملاحم علي عليهالسلام آمده است30.
تاریخ یعقوبی نخستین بار به کوشش هوتسما از روی نسخه خطی کتابخانة کیمبریج با مقدمهای به لاتینی در معرفی مؤلف و نقد کتاب در دو مجلد انتشار یافته (لیدن 1883). در این چاپ با وجود دقتی که به کار رفته، پارهای تصحیفات راه یافته، اما در چاپ بعدی کتاب که براساس تحقیق هوتسما در سه مجلد انتشار یافته (نجف 1358) تمام این موارد تصحیح شده است. هر چند در همین چاپ تصرفهایی شده که گاه نابجاست. در 1339 هجری شمسی (1960 میلادی) چاپ تازهای از روی طبع هوتسما در دو مجلد در بیروت به عمل آمد که اکنون متداول است. تاریخ یعقوبی را محمدابراهیم آیتی به فارسی ترجمه و در 1341 ش در تهران چاپ کرده است.
پىنوشتها:
1) دكتر آيتي محمد ابراهيم، در مقدمه بر ترجمه البلدان، ص 11 - 10.
2) همان مدرك.
3) همان مدرك.
4) آئينه وند، تاريخنگاري، ص 59.
5) مكان شهادت در شهر مكه در مكاني كه به حي شهداء به طرف تنعيم است.
6) ترجمه تاريخ يعقوبي ص 15 و 16 - مقاتل الطالبيين، ابوالفرج - ابن اثير، الكامل، ج5
7) فهرست ابن نديم.
8) مقدمه بر تاريخ يعقوبي، دكتر آيتي، ص 30 و نيز علم تاريخ در اسلام ص 66 - 64 دكتر آئينهوند.
9) همان مدرك، مقدمه البلدان با تليخص و نقل به معنا.
10) همان مدرك.
11) تاريخ يعقوبي، ج2، ترجمه محمد ابراهيم آيتي شركت انتشارات و فرهنگي چاپ ششم.اليعقوبي المورخ والجغرافي ياسين، جعفري نشر، بغداد دارالحرية سال 1400هـ.
12) تاريخ يعقوبي، ج1، ص 20 از كتاب المدخل سارتن، ج1، ص 607.
13) تاريخ آداب اللغة العربية، ج2، ص 167 و 176.
14) اعيان الشيعة، ج3، ص 202.
15) تاريخ يعقوبي، ج1، ص 388.
16) همان مدرك، ص 394.
17) همانا مدرك، ج2، ص 402 و 401. همان مدرك، ج2، ص 402 و 401.
18) يعقوبي، تاريخ، ج اول، ترجمه فارسي، ص 512.
19) همان مدرك.
20) همان مدرك، ص 523.
21) همان مدرك، ص 525.
22) همان مدرك، ج2، ص 1.
23) همان مدرك، ص 17، 18.
24) همان مدرك، ص 49
25) همان مدرك.
26) همان مدرك.
27) همان مدرك،ص 32.
28) همان مدرك.
29) همانن مدرك.
30) محدّث قمي،سفينة البحار، ج2، ص 332 ماده غيب.
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله