در راه خودسازی
حجت الاسلام والمسلمین سید حمید روحانی:
امام خمینی که به حق میدانست علم حقیقی ثمره و نتیجهی تقواست. (1) از همان آغاز جوانی، همزمان با تحصیل علوم اسلامی، در مقام تهذیب نفس و خودسازی برآمد و به تحصیل معنویات و کسب فضایل انسانی و روحانی پرداخت و در مدتی بسیار کوتاه در این رشته موفقیت بزرگ و درخشانی کسب کرد، تا آنجا که در همان اوان جوانی سرآمد پارسایان و پرهیزگاران عصر خویش قرار گرفت و در میان شخصیتهای بزرگ علمی و روحانی، محافل مذهبی و عامه مردم قم، مقام و منزلت ویژه و پر ارجی کسب کرد و زهد و تقوای ایشان زبانزد خاص و عام گردید.امام خمینی در سایهی خودسازی و تهذیب نفس موفق شد که از بسیاری صفات و شیوههای ناموزون و رذایلی که دامنگیر بعضی از مقامات روحانی میباشد دور بماند و دامان والای خود را از آلودگیهای نامجویی، خودنمایی، جاه طلبی، ریاکاری و دیگر صفات رذیله، پاک و مبرا نگه دارد و به مشتهیات دنیا بی اعتنا باشد.
از روز جوانی که به مقام اجتهاد رسید تا به امروز که بر کرسی قیادت و امامت نشسته است، در راه شناساندن خود و به دست آوردن مقام و مسند، کوچکترین گامی برنداشته است و وجوهات شرعیه و حقوق نیازمندان و رنجبران را صرف نامجویی، مسندیابی و تبلیغات شخصی نکرده است. اصولاً از بساط ریاست و مقام و از لوازم آن، به گونهای تنفر و انزجار دارد و دوری میگزیند که انسان از مردار گندیده فرار میکند و در حقیقت این ریاست است که به دنبال امام خمینی رفته است؛ و اگر احساس خطر برای اسلام و جامعهی اسلامی نبود، او هرگز به این وادی قدم نمیگذاشت و این مسند و مقام را به اهلش واگذار میکرد. چنانچه در دوران زندگی 60 سالهی خویش چنین کرد و کوچکترین گامی در راه به دست آوردن مقام و مسند برنداشت. عکس و رسالهی خود را تا روزهای آغاز نهضت (که مردم چاپ و پخش کردند) اجازهی چاپ و پخش نداد و تازه در آن شرایطی که فریاد مقلدین از نداشتن توضیح المسائل او به آسمان بلند شد، فقط چاپ آن را اجازه داد و از وجوهات شرعیه صرف چاپ آن نکرد و بودجهی اولین چاپ توضیح المسائل او، از طرف خود مردم جمع آوری و تأمین شد و تا روزی که در قم میزیست، حتی یک جلد رساله به طور رایگان در اختیار کسی نگذاشت و اصولاً در منزل او رساله یافت نمیشد. (2)
رفتار و گفتارشان مطابق بود
حجت الاسلام والمسلمین قرهی:
خدا گواه است طی مدتی که من در حضور مبارک امام افتخار خدمت داشتم حتی برای یک مرتبه هم ندیدم در کارهایشان حتی یک حیله شرعی به کار برده باشند. همیشه حقیقت رفتارشان با حقیقت گفتارشان تطابق داشت و خدا میداند هرچه را میفرمودند راست میفرمودند و اهل این نبودند که بخواهند یک کلمهای را که حتی شبه دروغ هم باشد برای جذب کسی به خودشان بیان بکنند. (3)اسوه اقتدار، شخصیت و نستوهی
علامه محمدتقی جعفری:
با نظر به پدیدههای آشکار، وضع روانی ایشان در طول سالیان گذشته استنباط شده است. امام کسی است که فرموده است: من در عمرم جز از خداوند متعال از کسی نترسیدهام. این است که ایشان از قدرت شخصیتی با اهمیتی برخوردار بودهاند و همین اقتدار باعث شده بود که حوادث روزگار از دوران مدرسی در حوزهی علمیه قم تا سالیان آخر زندگانی ایشان که پر از تلاطمهای سخت بوده است، نتوانسته بود تزلزلی در آن شخصیت به وجود بیاورد.در اینجا میخواهم به یک نکتهی بسیار مهم اشاره کنم و آن این است که ثبات روحی و قدرت شخصیتی که ایشان در اوج مرجعیت و مطرح بودن در جوامع امروزی داشت، میتواند برای کسانی که میخواهند در آینده متصدی مقام مرجعیت شوند، هشداردهنده و ارائه طریقی با اهمیت بوده باشد که در مراجع گذشتهی عالم تشیع همواره مراعات شده است. باید دانست که این مقام حساس یک حرفهی معمولی نیست که هر کسی بتواند با فرا گرفتن مقداری از اصول و قواعد و مسائل، شایستهی تصدی آن باشد.
هر فقیه و حدیث شناس آگاه که از فقه الحدیث برخوردار بوده باشد، میداند که مضمون روایت بسیار معروف «و اما من کان من الفقهاء صائناً لنفسه، حافظاً لدینه، مخالفاً لهواه، مطیعا لأمر مولاه، فللعوام ان یُقَلَّدوه» بالاتر از مضمون موثقة عبدالله بن ابی یعفور دربارهی عدالت است که اتیان واجبات و ترک محرمات و اتصاف به ستر و عفاف را برای عدالت بیان مینماید. یعنی عدالتی که در شرایط تقلید آمده است عدالت را در آن حدی از تقوی معرفی مینماید که خویشتنداری و مخالفت با هوی را به اضافه آنچه که در موثقة عبدالله بن ابی یعفور آمده است، شرط تقلید معرفی میکند. (4)
سادگی و بی پیرایگی
علامه محمدتقی جعفری:
این بیت بسیار پر معنا را در نظر بگیریم که میگوید:تکلف گر نباشد خوش توان زیست *** تعلق گر نباشد خوش توان مرد
سادگی و بی پیرایگی در زندگی، یکی از بهترین دلایل معرفت انسانی به معنای حیات است. آرایش و پیرایش و تصنع در ارائه شخصیت به تنهایی میتواند جهل آدمی را به حقیقت حیات و شخصیت و رشد کمال آن به خوبی اثبات نماید. ما در طول تاریخ، هیچ شخصیت رشد یافتهای را سراغ نداریم که درصدد برآید به وسیله تصنع در زندگی، تجسمی صحیح از شخصیت خود را در دلهای مردم نصب نماید.
استغنای ذات آدمی، شخصیت را در مرتبهای از رشد قرار میدهد که هرگز تن به آرایش خویشتن با پدیدههای چشمگیر برای اهل دنیا نمیدهد. خندهی طبیعی، گریهی طبیعی، نگاه طبیعی، رفتار طبیعی، رویارویی ساده و ناب با انسانها که بندگان خداوندی هستند، همه و همه کشف از استغنای شخصیت آدمی مینماید. این حالت روحی در امام (رحمه الله) مورد اتفاق نظر همهی کسانی بود که ایشان را دیده بودند. (5)
برای رسیدن به مقام و شهرت این در و آن در مزن
ای فرزند عزیزم! که خداوند تو را با ذکر خود مطمئن القلب فرماید، نصیحت و وصیت پدر سرگشته و حیرت زدهات را بشنو و به این در و آن در برای رسیدن به مقام و شهرت و آنچه مورد شهوات نفسانیه است مزن، که به هر چه برسی از نرسیدن به مافوق او متأثر میشوی و حسرت بالاتر را میبری و ناراحتیهای روحیت افزون میشود؛ اگر گویی: تو خود چرا به خود این نصیحت را نکنی؟ گویم: انظر الی ما قال، لا الی من قال (6) این حرف صحیح است، اگرچه از مجنونی یا مفتونی صادر شود، در قرآن کریم پس از آن که میفرماید: «آنچه مصیبت در زمین و در نفوس شما وارد میشود قبلاً ثبت است در کتاب» (7) گوید: (لِكَیلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ وَاللَّهُ لَا یحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ) (8) انسان در این عالم در معرض تحولات است، گاهی مصیبتهایی بر او وارد میشود و گاهی دنیا به او رو میآورد و به مقام و جاه و مال [و] منال و قدرت و نعمت میرسد و این هر دو پایدار نیست، نه آن کم و کاستیها و مصیبتها تو را محزون کند که عنان صبر از دستت برود، که گاه شود آنچه مصیبت و کمبود است برای تو خیر و صلاح باشد: (وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَیئًا وَهُوَ خَیرٌ لَكُمْ) (9) و در اقبال دنیا و رسیدن به آنچه شهوات اقتضا میکند خود را مباز و تکبر و فخر بر بندگان خدا مکن که بسا باشد که آنچه را خیر میدانی شر باشد برای تو. (10)بفرمایید بروید
آیت الله محمدرضا توسلی:
امام از همان ابتدا از هر کاری که شائبه شهرت طلبی و مقام خواهی داشت اجتناب میورزید. به عنوان مثال اجازه نمیداد کسی پشت سرش راه برود. اگر شاگردی اشکالی داشت و میآمد تا در بین راه از ایشان سؤال کند، امام میایستاد و اشکال را پاسخ میداد، بعد هم به او میگفت: «بفرمایید بروید». (11)انسان عاقل باید خود را کنار بکشد
حجت الاسلام والمسلمین سید عباس میریونسی:
از موضوعات بسیار مهمی که برای اینجانب جالب بود بی اعتنایی جدی ایشان به مرجعیت عامه و زعامت مسلمین بود مگر اینکه یک تکلیف الهی میشد، کما اینکه شد.برای توضیح عرض میکنم پس از فوت مرجع شیعیان جهان مرحوم آیت الله العظمی بروجردی (رحمه الله) قهراً باید به وسیلهی علما و مجتهدین و خلاصه حوزههای علمیه مرجع جامع الشرایط بر قاطبه مسلمین معرفی شود و بیشترین نقش را [در این زمینه] چهرههای فاضل حوزهها [بر عهده] دارند. امام (رحمه الله) ظاهراً در اولین جلسهی درس پس از فوت آقای بروجردی در مسجد سلماسی که آمدند طلاب و فضلای جلسه درس را بسیار نصیحت کردند و در ضمن مطالب، درباره مرجعیت و آن موقعیت خطیر بسیار سخن گفتند و جداً ناراحتی خود را از رسیدن به این مقام ابراز داشتند.
از عبارات حکیمانهی ایشان که در این زمینه به یاد دارم این عبارت و این مضمون بود که «پستهایی که پیش خدا جواب دادن دارد انسان عاقل نباید برای رسیدن به آنها تلاش کند. تا هستند دیگرانی که بتوانند آن پست را اداره کنند، انسان عاقل باید خود را کنار بکشد. مرحوم آقای بروجردی هم مایل به مرجعیت نبودند خداوند روی دوش ایشان انداخت...». خلاصه در آن بیانات دُربار و عارفانه و حکیمانه خود تلاش کرد شاگردان خود را قانع کند که برای رسیدن ایشان به مرجعیت کاری انجام ندهند. (12)
التماس برای انتقال درس به مسجد اعظم
حجت الاسلام والمسلمین سید عباس میریونسی:
امام در مسجد سلماسی که درس میفرمودند، پای درس ایشان شاگردان میآمدند و جا نبود. هرچه به آقا عرض میکردیم که اینجا تنگ است یک جای دیگر تشریف ببرید، (نظر آقایان دیگر هم این بود، نه اینکه میخواستیم ترویج و تبلیغ ایشان را بکنیم) میفرمودند: «بیایید جلو کم کم جا میشود». افراد از کثرت جمعیت حتی توی سکوهای مسجد مینشستند و امام هم منبر میرفتند و با آن کثرت جمعیت درس میگفتند تا اینکه مرحوم شیخ نصرالله خلخالی که از یاران امام بود آقا را با التماس جهت تدریس به مسجد اعظم بردند. امام حاضر نبودند در جاهایی که مثلاً نمایش قدرت ایشان باشد حاضر بشوند. (13)توجه به خداوند و پرهیز از دعوت به نفس
آیت الله محمد مؤمن:
از امور بسیار بارز و چشم گیر که در وجود امام به چشم میآمد، پرهیز آن بزرگوار از دعوت به نفس و مظاهر آن بود. اوایلی که درس فقه و اصولشان- بعد از وفات آیت الله مرحوم بروجردی در سال تحصیلی 41- 1340 به مسجد اعظم منتقل شده بود، رفت و آمدشان به صورت پیاده انجام میشد. اما اگر کسی میخواست ایشان را همراهی کند، بسیار ناراحت شده نهی میفرمودند. گاهی میفرمودند میخواهید کاری کنید که من این درس را هم نگویم.در این رابطه به خاطر دارم بعد از فوت مرحوم آیت الله کاشانی برای عرض مطلبی به همراه یکی از فضلا بعد از درس اصول به سمت منزلشان میرفتیم که حدود 200 متری منزلشان (در تقاطع کوچه یخچال قاضی و کوچه باغ ملک) به ایشان رسیدیم. بعد از سلام فرمودند: شما بفرمایید، عرض کردیم با حضرتعالی کار داشتیم. فرمودند: شما بفرمایید. من میآیم. که هدفشان این بود با ایشان نباشیم. عرض کردیم بسیار خوب پس جنابعالی جلوتر تشریف ببرید، ما میآییم؛ قبول فرمودند و همین بی توجهی به مظاهر دنیایی سبب شد که بعد از فوت مرحوم آیت الله بروجردی در جلسهای که علمای طراز اول در منزل آن مرحوم تشکیل دادند، ایشان شرکت در دادن شهریه مرحوم آقای بروجردی را نپذیرفتند و معروف بود که پس از پیشنهاد به ایشان فرمودهاند: من همان خادم طلاب که بودهام، هستم. این معنویات و توجهشان به اسلام و خدا باعث شده بود که تقریباً همه طلاب حوزه در حد عشق به وی علاقه داشتند. من خاطرم هست در نجف اشرف گفتم: تقریباً تمام طلاب حوزه علمیه قم، نسبت به حضرت ایشان به قدری معتقد و عاشق و علاقهمندند که یک نفر از طلاب نجف حتی نسبت به یک نفر از مراجع نجف چنین نیست. (14)
هر چه تلاش کردیم، نیامدند
آیت الله صادق خلخالی:
آن روز صبح که خبر فوت آقای بروجردی پخش شد درسهای حوزه تعطیل شده بود از این رو ما خانه آقای بروجردی رفتیم. در اندرونی ایشان خیلی از آقایان مراجع آمده بودند و هر کدام گوشهای نشسته بودند ولی ما هر چه تلاش کردیم که امام هم تشریف بیاورند و در جرگه علما وارد شوند، نیامدند. زیرا امام با اینکه مورد توجه بودند در این گونه وقایع همیشه کنارهگیری میکردند.در تشییع جنازهها هم این طوری بود؛ یعنی ایشان در تشییع جنازه تا نزدیک در حرم میآمدند و از آنجا بازمیگشتند. این بدان خاطر بود که مبادا غائلهای به وجود بیاید. چون عدهای از طلاب میگفتند: شما نماز بخوانید، عدهای دیگر میگفتند: فلان آقا نماز نخواند. از این جهت امام در این گونه مسائل اصلاً دخالت نمیکردند (15).
کسی برای ریاست من حتی یک وجب قدم بر ندارد
آیت الله محمد مهدی ربانی املشی:
آیت الله بروجردی که مرحوم شدند همه مردم درصدد بودند، ببینند چه کسی مرجع تقلید خواهد شد. ما شاگردان امام درصدد افتادیم که در تشییع جنازه آقای بروجردی از ایشان تجلیل کنیم و از این طریق در عمل بفهمانیم که عده کثیری از طلاب حوزه طرفدار زعامت و مرجعیت امام هستند. لذا مترصد بودیم اطراف ایشان را در تشییع جنازه هر کجا باشد بگیریم و صلوات و سلامی به راهانداخته، هم ارادت قلبی خود را به امام ابراز نماییم و هم ایشان را به مردم معرفی کنیم. ولی هر چه در تشییع جنازه گشتیم، امام را پیدا نکردیم. خود امام بعد فرمودند: «من که به تشییع جنازه آقای بروجردی نیامدم، برای این نبود که کسالتم آنقدر شدید بود که نمیتوانستم تشییع جنازه بیایم، بلکه نیامدنم برای این بود که دیدم تشییع جنازه تبعاتی دارد و در آنجا مسائلی مطرح خواهد شد. و من برای آن که از آن مسائل دور باشم و کنار باشم، از تشییع جنازه صرف نظر کردم». بعد فرمودند: «هر کس که به من علاقه دارد بگذارد آن علاقه در همان محدوده قلب او بماند. کسی برای ریاست من حتی یک وجب قدم برندارد». (16)مبادا سنگ مرجعیت کسی را به سینه بزنید
حجت الاسلام والمسلمین لطفعلی فقیهی:
اولین روز بعد از فوت آیت الله بروجردی صبح زود خدمت امام رسیدم تا مسأله بقای بر تقلید میت را بپرسم. از امام سؤالم را پرسیدم، فرمودند: «من کاملاً جایز میدانم.» از امام توضیح خواستم و ایشان هم دلیل این فرمایش خود را توضیح دادند. آن روز تا هنگام نماز ظهر در محضر امام ماندم و نماز را به ایشان اقتدا کردم. امام در آن روز خطاب به طلاب فرمودند که: «مبادا سنگ مرجعیت کسی را به سینه بزنید زیرا مرجعیت یک امر الهی است و بدون این مسائل تعیین خواهد شد». (17)از دینتان برای دنیای من صرف نکنید
آیت الله مرتضی بنی فضل:
در اوایل نهضت مقدس اسلامی روزهایی که مرجعیت و ریاست امام به اوج اعلا میرسید روزی در مقام نصیحت و موعظه به جمعی از اصحاب بیت خود فرمودند: «اگر ریاست و دنیایی در کار باشد برای شما نیست. اگر عاقل هستید از دینتان برای دنیای من صرف نکنید. در دینتان محکم و درستکار باشید». (18)حق ندارید یک کلمه از من حمایت بکنید
آیت الله شهید شیخ فضل الله محلاتی:
یک روز مبلغی را تحت عناوینی از جایی به عنوان سهم امام گرفتم و بردم خدمت امام و پول را به ایشان دادم. امام اول یک مقداری مرا نصیحت کردند و فرمودند: «آیت الله بروجردی که رفته، فکر نکنید رازق ما بوده یا آشیخ عبدالکریم (حائری) رازق ما بوده؛ رازق ما خداست. شما باید عزت روحانیت را حفظ بکنید یک وقت مردم فکر نکنند روحانی محتاج است. عزت روحانیت را حفظ کنید. نباید کوچکترین جملهای که در آن نقص روحانیت باشد، بگویید. شما در این موضعگیریها برای مرجع تراشی حق ندارید یک کلمه از من حمایت بکنید یا غیبتی از آقای دیگری بکنید. شما وظایفتان را باید خوب انجام بدهید، به درد مردم برسید، مبارزه کنید». (19)پینوشتها:
1- این حقیقت را قرآن کریم با فرازی کوتاه (وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ) در سوره بقره، آیه 282 بیان فرموده است.
2- نهضت امام خمینی، دفتر اول، ص 40 و 41.
3- برداشتهایی از سیره امام خمینی، ج 3، ص 255.
4- صحیفه دل، ج 1، ص 50-51.
5- همان، ص 51.
6- «به گفته بنگر، نه به گوینده». غررالحکم و دررالکلم 1: 11 /394.
7- سوره حدید، آیه 22: (مَا أَصَابَ مِنْ مُصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لاَ فِی أَنْفُسِکُمْ إِلاَّ فِی کِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا).
8- سوره حدید، آیه 23: تا هرگز بر آنچه از دست شما رود دلتنگ نشوید، و به آنچه به شما رسد دلشاد نگردید و خداوند دوستدار هیچ متکبر و خودستایی نیست.
9- سوره بقره، آیه 216: چه بسا چیزی را ناگوار شمارید در حالی که برای شما خیر است.
10- صحیفه امام، ج16، ص 213.
11- برداشتهایی از سیره امام خمینی، ج 5، ص 127.
12- صحیفه دل، ج 2، ص 136-137.
13- برداشتهایی از سیره امام خمینی، ج 5، ص 121.
14- صحیفه دل، ج 1، ص 161-162.
15- برداشتهایی از سیره امام خمینی، ج 5، ص 141.
16- همان، ص 142-143.
17- همان، ص 141-142.
18- همان، ص 189.
19- همان، ص 142.
سعادتمند، رسول؛ (1389)، درسهایی از امام: اخلاص و تقوا، قم: انتشارات تسنیم، چاپ اول