درنگی بر دوگانه‌ی غربی، ایرانی در تاریخ معاصر

یا ایرانی ایران، یا غربی غرب

موضوع بحث بنده رابطه‌ی غرب و ماست؛ یعنی وضعیتی که اکنون در آن به سر می‌بریم و مشخص کردن میزان درستی و نادرستی شرایط موجود. متأسفانه وضعیتی که در آن به سر می‌بریم اصلاً وضعیت مناسبی نیست. بنده صحبت‌هایی
پنجشنبه، 14 مرداد 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
یا ایرانی ایران، یا غربی غرب
 یا ایرانی ایران، یا غربی غرب

 

نویسنده: ابراهیم فیاض (1)




 

 درنگی بر دوگانه‌ی غربی، ایرانی در تاریخ معاصر
موضوع بحث بنده رابطه‌ی غرب و ماست؛ یعنی وضعیتی که اکنون در آن به سر می‌بریم و مشخص کردن میزان درستی و نادرستی شرایط موجود. متأسفانه وضعیتی که در آن به سر می‌بریم اصلاً وضعیت مناسبی نیست. بنده صحبت‌هایی مشابه صحبت‌های دکتر کچویان را که حدود 22 سال پیش در همین دانشکده بیان شده بود، به یاد می‌آورم. زمانی که در سال 1991 شوروی و ایران از اتفاقاتی که در جهان آینده رخ خواهد داد صحبت کردند، دکتر غلامعباس توسلی که در گوشه‌ی کلاس نشسته بودند، فرمودند: «غرب دچار بحران خواهد شد.» دلیل آن نیز این بود که تقابل موجود با آن، دیگر وجود نخواهد داشت و در نتیجه، غرب خسته می‌شود و شروع به ریزش خواهد کرد.
چند شب پیش با یکی از دوستان در کانادا صحبت می‌کردم، بحث سیاست مطرح شد. اینکه مشکل سیاست امروز ایران چیست؟ برای مثال، بسیاری از مسائل مطرح شده در مذاکرات سیاسی که میان ایران و غرب در حال اجراست، حاصل کج‌فهمی و درک نادرست طرفین از یکدیگر است. میزان سوء تفاهمات به شدت بالاست. ممکن است گفته شود بسیاری از این سوءتفاهمات توطئه‌ی گروه‌های صهیونیست است. چنین چیزی امکان پذیر است، اما آنچه نقش بیشتری در این جریان دارد، فهمی است که وجود ندارد؛ یعنی حداقل فهم دانشگاهی که حامی سیاست باشد، وجود ندارد. مثلاً خاطرات بیست سال پیش این کلاس‌ها که امروز مطرح شد، بیست سال بعد نیز شاهد روابط ایران و غرب خواهیم بود. ممکن است جنگ شود، هر چند یقین دارم که جنگی اتفاق نمی‌افتد. برای این حرفم نیز دلایل خاصی دارم، اما نمی‌خواهم وارد این بحث شوم. از نظر بنده، آنچه مسلم است این است که دیگر با غرب وارد جنگ نمی‌شویم. جنگ اول برای انقلاب بود، اما از این به بعد فقط مذاکره خواهد شد. همه‌ی مقامات بحث مذاکره را مطرح می‌کنند. زمانی بود که بسیاری از دوستان با مذاکره کردن مخالفت می‌کردند، اما امروز حتی وقتی مذاکرات شکست می‌خورد، وعده‌ی پیروزی در مذاکرات بعدی را می‌دهند. همین طور دائماً به مسقط، وین و ژنو پاس داده می‌شود. بعید نمی‌بینم روزی را که برای مذاکره به آمریکا برویم. خوب است در آن زمان با مشکل مواجه نشویم، زیرا در آخر جنگ، بچه‌های جنگ نیز درباره‌ی پذیرفتن صلح دچار مشکل شده بودند؛ با اینکه حضرت امام (رحمه الله) خود صلح را پذیرفته بودند. لذا ایشان در پیام خود به مناسبت قطعنامه‌ی 598 اعلام نمودند که چه ضرورتی باعث شده آن را بپذیریم.
عرض بنده این است که در آینده نیز اتفاقات بسیاری رخ خواهد داد که ایجاد شوک می‌کند. بنابراین اگر بر این مبنا پیش برویم که غرب با ایران دشمن است و ایران نیز با غرب دشمن است، آنچه رخ می‌دهد همیشه باعث ایجاد شوک خواهد بود، مگر اینکه شما برای آینده آماده باشید. ایران امروز از غرب خارج نیست که بخواهد با آن بجنگد یا داخل آن شود.
از همین سالنی که در آن نشسته‌ایم، تریبون، میکروفون و دوربین فیلم برداری و هرچه فکرش را بکنید، همه از غرب هستند. مگر این‌ها برای ما بوده‌اند؟ این دانشکده یا همین رشته‌ی علوم اجتماعی مگر برای ایران بوده است؟ همه چیز از غرب آمده است و ایران بعد این همه سال تازه می‌خواهد آن را تصحیح یا نقد کند. بنابراین ما در فضای غرب هستیم. خارج از غرب نیستیم که بخواهیم به غرب فکر کنیم. غرب تمدنی مسلط است. ساختارهای رسمی را «تمدن» می‌گویند. ساختار رسمی امروز حاکم بر ایران، مثل همین دانشکده، ترم و واحد برای چه کسی است؟ برای ایران است؟ اصلاً کلمه‌ی «ترم» ایرانی است؟ روحانیان نیز ترمی درس نخوانده‌اند. پشت میز و صندلی نمی‌نشسته‌اند. منبری بوده است و حلقه‌ی درسی در مسجد. شکل کلاس‌ها نیز این چنین نبوده است. به شکل حلقه بوده است که آن را حلقه‌ی درسی فلان شخص می‌نامیدند. این سیستم نشستن در قالب سوژه و ابژه است؛ یعنی طبق این نشستن‌ها اکنون بنده سوژه هستم و شما ابژه هستید. این نگاه متعلق به کانت است، وگرنه حلقه‌ی درس، سوژه و ابژه نیست. بسیاری از اساتید روی منبر نمی‌نشستند، بلکه روی زمین می‌نشستند، مثل خود حضرت امام (رحمه الله). امام در ابتدا روی منبر نمی‌رفتند، اما ایشان را با زور منبرنشین کردند. اگر دیده باشید، اکنون منبر درس آقایان یک پله دارد. اگر درس با اهمیتی باشد، بر دو پله می‌نشینند. برای مثال، در مسجد اعظم قم که مراجع در آن درس می‌دهند، برای بهتر دیده شدن این کار انجام می‌شود، وگرنه گفته شده است یک پله نیز زیاد است. به دور استاد حلقه زدن، مدل سوژه و ابژه نبوده است. مدل سوژه و ابژه نشستن در کلاس درس است. در خطاب مستقیم نیز استاد صحبت می‌کند، اما بحث زیادی نمی‌شود. اروپا و آمریکا نیز چنین ساختاری دارند. عملاً استاد در جایگاه قداست قرار می‌گیرد و حرف او حق و تغییرناپذیر تلقی می‌شود.
عرض بنده این است که ساختار رسمی ایران ساختاری کاملاً غربی است. در واقع غرب، تمدن مسلط است. اما در این میان، ایران واقعیت مسلط است؛ ایران در چارچوب زندگی امروز، جغرافیا، گرما و سرما و همه چیز آن. تاریخ و جغرافیایی ایران، تاریخ و جغرافیایی مسلط است. این ساختار با آن ساختار رسمی وارداتی درگیر می‌شود. دانشکده‌ی علوم اجتماعی ربطی به جامعه‌ی ایران ندارد. اگر نگاه کنید، متوجه می‌شوید که دانشکده‌ی ادبیات هیچ ربطی به رمان یا داستان‌های رایج امروز در بین مردم ندارد. همه جدا هستند. افتخار دانشگاه‌های ایران اصلاً به جدا بودن آن‌ها از جامعه‌ی ایرانی است. امروزه با توجه به دانشگاه‌ها، قیافه‌ها و لباس‌های مردم در بین دانشجوها و استادها، متوجه نوعی حالت دوگانگی آن‌ها با جامعه می‌شوید. انگار هرچه از جامعه‌ی ایرانی جداتر باشند، بهتر خواهند بود. هرچه از جامعه‌ی ایران فاصله می‌گیرند، افتخارشان بیشتر می‌شود.
در همین دانشکده، چند درصد از فرزندان اساتید، چه مذهبی و چه غیرمذهبی، چه روحانی و چه غیر آن، در غرب تحصیل می‌کنند؟ حتی ممکن است زن و فرزندان آن‌ها نیز در غرب باشند. روزبه‌روز نیز بر این تعداد افزوده می‌شود. حتی خودشان فرزندان خود را به تحصیل در غرب ترغیب می‌کنند. بنابراین افتخار، ارزش و آرمان، در فاصله گرفتن از ایران است. در نتیجه، ساختار رسمی تمدنی با ساختار تاریخی و جغرافیایی ایران فاصله دارد و بی‌شک روزبه‌روز نیز بر این فاصله افزوده می‌شود. در بین سیاست‌مداران کشور نیز فاصله گذاریِ شأنی به شدت وجود دارد. هر کدام از سیاست‌مداران هم که توانسته‌اند، فرزندان خود را از ایران بیرون برده‌اند. فرزندان برخی سفیران در همان کشوری که سفیر بوده‌اند، مانده‌اند یا به کشور دیگری نقل مکان کرده‌اند. بنابراین این ساختار تمدنی، واقعیت جغرافیایی- تاریخی کشور ایران را به شدت مورد تهاجم قرار داده است.
ضمناً اسلامی هم داریم که جهان‌بینی ماست و می‌خواهیم با ان به جهان نگاه کنیم. اسلام میان دو ساختار تمدنی غرب و ساختار جغرافیایی- تاریخی ایران، همچنان در حال حرکت است. زمانی خواهد رسید که همین اسلام نیز غرب‌نما خواهد شد؛ یعنی مروج غرب می‌شود. تقریباً همه‌ی روحانیونی که در مشروطه حضور داشته‌اند، مثل نائینی و آخوند خراسانی، همین کار را کرده‌اند. با محور قرار دادن غرب، اسلام را بازتولید کرده‌اند. یعنی دو مرجع و دو فیلسوف بزرگ، غرب را بازتولید آخوندی کردند. شخصی مثل شیخ ابراهیم زنجانی که بنیان گذار فراماسونری بوده و همان شخصی است که فتوای قتل شیخ فضل‌الله نوری را صادر کرده، روحانی بوده است. اگر الان اندیشه‌های او را ببینید، هیچ فرقی با روشن‌فکری دینی نمی‌کند. همین طور بنیان گذار حزب توده نیز سه روحانی بوده‌اند. رئیس دفتر رضاشاه، یعقوب علی نیز روحانی بوده است. نائینی تا اواسط کار با رضاخان همراه است. پسر آخوند خراسانی، صاحب «کفایه»، تا آخر با خانواده‌ی پهلوی بود. حتی شاگردهای آخوند نیز تفکر او را ادامه داده‌اند. برای مثال، آقای خوئی تا آخر با خانواده‌ی پهلوی بوده است. در واقع عقدها، عروسی‌ها و عزاداری‌های خانواده‌ی پهلوى را خانواده‌ی خوئی برگزار می‌نمودند. شاگردان آقای خوئی، چه در قم و چه در جاهای دیگر، هنوز هم با انقلاب ایران چندانی سازگار نیستند. بحث قمه‌زنی و سینه‌زنی و رقاصی‌ها و باند شیرازی و... که اخیراً بحثش مطرح است، برای همین باند نجفی‌هاست.
بنابراین ما حتی اسلامی غرب‌نما داشته‌ایم که اکنون نیز وجود دارد. وقت‌هایی نیز بوده است که اسلام، ایرانی شده است؛ یعنی اسلام ایرانی سنتی که غرب را نفی می‌کند و حالا با هایدگریسم نیز تلفیق شده است. هایدگری‌ها، سید احمد فردید و سنت گراهایی مثل سید حسین نصر، تفکراتی داشتند که نتیجه‌ی آن اسلام شاهنشاهی ملی‌گراست. شاگردان نصر هنوز در ایران سرکار هستند. اسلام یا غرب‌گرا و غرب‌نما شده، یا یک نوع اسلام ایران گرا که همان صوفیسم و تصوف است و به شدت سعی می‌کند خود را مسلط سازد؛ یعنی می‌خواهد ساختار خود را مطرح نماید. گرایش‌ها به گونه‌ای هستند که به چیزی که تولید می‌شود، بستگی دارند. برای مثال، برای مرتضی پاشایی خواننده‌ی موسیقی پاپ، تشییع جنازه‌ای اسطوره‌ای برگزار می‌شود. بلافاصله از طرف غربی‌های خود ایرانی‌ها، تشییع جنازه‌ی آخوندی سنتی مثل آقای مهدوی کنی با مرتضی پاشایی مقایسه می‌شود. آیا این بر اثر غرب گرایی سیاست‌مداران ایرانی نیست؟ برای مثال، یکی از روحانیونی که امروز در جمهوری اسلامی بر مسند قدرت است، خودش غرب‌گراست. آقای هاشمی رفسنجانی اسلام گرا بوده است یا غرب گرا؟ مسئولان دولت اصلاحات غرب گرا بوده‌اند یا اسلام گرا؟ آقای احمدی نژاد نیز در دوره‌ی دوم ریاست جمهوری خود بیشتر غرب‌گرا شده بود. وقتی رهبران سیاسی جامعه که انقلابی بوده‌اند، غرب گرا می‌شوند، چرا جامعه نباید غرب گرا باشد؟ نتایج بازتولید آن، همانی است که امروز شاهد آن هستید.
عرض بنده این است که اتفاقاً در حال حاضر، ما با تمام وجود به طرف غرب گرایی در حال حرکت هستیم. اگر بعد از مذاکرات، رابطه‌ی ایران با آمریکا خوب شود، در عرض یک سال، ایران نوعی تخلیه‌ی نخبگانی شدید خواهد داشت. اگر قرار باشد آقازاده‌ها و خانم زاده‌ها در آمریکا درس بخوانند، چه دلیلی وجود دارد که افراد عادی نخوانند؟ شاید شعارهای مرگ بر فلان و درود بر فلان داده شود، اما کشور با تمام ساختار به طرف غرب گرایی پیش می‌رود. اول انقلاب با کسی که اورکت امریکایی می‌پوشید دشمن بودند، اما امروز دیگر لباس که هیچ، وجود و روحمان نیز در حال آمریکایی شدن است. در واقع این نوع دشمنی با غرب باعث شد تا فقط فاصله گذاری ایجاد شود و غرب را درک نکنیم. آقای هاشمی رفسنجانی در خطبه‌های نماز جمعه‌ای که در روزنامه‌ی جمهوری اسلامی چاپ شده است، به غرب ناسزا گفته‌اند، در حالی که بعد از جنگ یکباره غرب گرای کاملی می‌شوند؛ آن هم از نوع آمریکایی، در دوره‌ی اصلاحات، غرب گرایی بسیار صریح بوده است. حتی نهادهای حکومتی ایران نیز برای مؤسسات آمریکایی نظیر گالوپ کار می‌کردند. این همه سال به غرب فحش دادیم، نتیجه چه شد؟ در همین دانشکده فحش دادیم؛ انقلابی‌هایی مثل آقای کچویان، دکتر آزاد، دکتر جمشیدی‌ها و آقای معیدفر که نسلی هستند که بعد از انقلاب از تربیت مدرس به این دانشکده آمدند. روی این‌ها تحقیق کنید و بپرسید شما الآن چه می‌گویید و کجایید؟ بچه‌هایتان کجایند؟ در آینده دلتان می‌خواهد کجا بروید؟ این همه سال ما «مرگ بر آمریکا» گفتیم، نتیجه‌ی آن امروز دارد چه می‌شود؟ ببینید مذاکرات دارد چه می‌شود.
عرض بنده این است که حتی نتوانسته‌ایم غرب را در غربیت آن بشناسیم. نکته‌ی بسیار مهم این است که شعارهایی که دائماً علیه آمریکا تکرار می‌شوند، شعارهای بی‌فایده‌ای هستند، یعنی فقط شعار دادن فایده‌ای ندارد؛ زیرا آمریکا بالاترین تولید تکنولوژی را در جهان دارد. در واقع همه‌ی تکنولوژی‌ها از آمریکا می‌آید. آیا با این همه شعار و ناسزا بالأخره توانسته‌ایم این دشمن را درک کنیم؟ به نظر می‌رسد در حال حاضر، غیرمستقیم به آمریکا خدمت هم می‌کنیم. آیا ثروتی که امروزه از دبی به آمریکا صادر می‌شود، از ثروت کشور ایران نیست؟ اگر واحد اقتصاد ده باشد، شش واحد پولی از اقتصاد دبی به آمریکا می‌رود. در واقع این ثروت را ایران به دبی منتقل می‌کند. این ثروتی که ایران به ترکیه منتقل می‌کند، به جیب آمریکایی‌ها می‌رود. تا چه زمانی باید این گونه پیشروی کرد؟ رئیس جمهور و آقای ظریف چاه مذاکراتی می‌کنند؟ مذاکرات همه‌ی این سال‌ها چه حاصلی داشته است؟ غرب گرایی ما تا حدی است که نهضت آزادی‌ها منفعل شده‌اند و از منافع ایران دفاع می‌کنند. مثل دوره‌ی بازسازی آقای هاشمی رفسنجانی که نشریه‌ی «ایران فردا» از اقتصاد ملی ایران در مقابل غرب گرایی آقای هاشمی رفسنجانی دفاع می‌کرد. در همین دانشکده، چقدر آمریکا شناسی می‌شود؟ این همه جامعه شناسی آمریکایی خوانده شده است، اما کسی چارچوب این جامعه شناسی را مطرح نکرده است. در این دانشکده، پارسونز، وبر و زیمل خوانده می‌شود. این‌ها را چه کسی در دنیا بازتولید کرده است؟ زیمل و وبر همه بازتولید آمریکایی‌ها هستند.
به نظر بنده، این فاصله‌گذاری و دوگانگی ایران و آمریکا، جز غفلت تاریخی برای ایران به هیچ چیز دیگری نمی‌انجامد. چه بسیجی و چه غیر بسیجی، آمریکا شناسی نکرده‌اند. هنوز نمی‌دانیم با این موجود غول‌پیکری که در همه جای جهان وجود دارد، چگونه برخورد کنیم. بیخ گوش ایران در قطر حضور دارد، در افغانستان، ترکیه، عراق، آذربایجان، ارمنستان و قزاقستان نیز حضور دارد. ما در مذاکراتمان تهدید می‌کنیم تحریم‌ها باید رها شود، ولی بیم داریم که اگر نشود چه کنیم. چون هنوز باور نداریم که می‌شود اقتصاد کشور را خودمان اداره کنیم. روس‌ها بیش از ایرانی‌ها باور دارند که می‌توانند کشور خود را اداره نمایند. آقای پوتین گروه بیست را رها می‌کند؛ با اینکه با آمریکا نیز در ارتباط است، زیرا آمریکاشناسی آن‌ها قوی‌تر از ایران است.
ایران باید به فکر آینده‌ی خود باشد. با این سقوط اجتماعی که هنرمند موسیقی پاپ بعد از مرگ در کشور اسطوره می‌شود، باید بدانید که آینده‌ی ساختاری غرب‌گرایی به شدت عمیق است؛ یعنی ریزش ساختاری اجتماعی نسبت به غرب بسیار ضعیف شده است. هر چه بیشتر برای جمع کردن ماهواره‌ها تلاش شد، وضعیت بدتر شد. گفته شد بی‌حجابی غرب گرایی است، افراد باحجاب‌تر نشدند. رشد آمار طلاق در ایران نسبت به آمار جهانی در حال افزایش است. پایه‌های خانواده در ایران متزلزل شده است، اما هنوز هم نمی‌خواهیم واقعیت را قبول کنیم. به نظر بنده، از نظر ساختاری تسلیم غرب خواهیم شد.
بحث بنده این است که واقعاً تا چه موقع می‌خواهیم غیرعلمی بحث کنیم؟ به شما می‌گویم که تمدن غرب مسلط خواهد بود، زیرا هرچه پیشروی می‌کند، دائماً همه‌ی نهادهای رسمی ایران را پر می‌کند. اسم آن را نیز «استاندارد جهانی» گذاشته‌ایم. کدام یک از آقایان در کشور حرف از «استاندارد جهانی» نمی‌زنند؟ کدام یک از آقایان در کشور از «رشد علمی در سطح جهانی» صحبت نمی‌کنند. آی اس آی متعلق به رویتر آمریکایی است. بنابراین اگر ساختار علمی غرب و شاخص‌های تولید علم آن‌ها را پذیرفته‌ایم، پس با چه چیزی می‌جنگیم؟ در نتیجه، بهترین مواجهه با آمریکا، فهم آن و فهم تمدن آن است. چند سال پیش گفته بودم، باز هم می‌گویم، بهترین مبارزه با آمریکا، شناخت خود آمریکاست؛ یعنی باید آمریکا شناسایی کنیم. برای مثال، در حال حاضر باید بررسی کنیم که روی کار بودن حزب جمهوری‌خواه آمریکا به نفع ایران است یا حزب دموکرات؟ گفته می‌شود بودن جمهوری خواه‌ها به ضرر ایران است. ما نیز آن را می‌پذیریم. بعد در کمال تعجب متوجه می‌شویم که این گونه نبوده است، بلکه امریکایی‌ها علیه ایران آن را مطرح کرده‌اند. توجه داشته باشید جهل اولش هیجان است و آخرش افسردگی. متأسفانه در مورد آمریکا نیز همین رویه را در پیش گرفته‌ایم. بعداً مثل کسانی که بعد از قبولی قطعنامه شوکه شده بودند، شوکه می‌شویم.
راهبردی که به شما ارائه می‌دهم، این است که هیچ تحولی در هیچ جامعه‌ای بدون دین رخ نمی‌دهد. دین عضو هیئت رئیسه‌ی فرهنگ است و تاریخ و جغرافیایی ایران را فرهنگ تولید می‌کند. اگر دین شما جهانی شد، به گونه‌ای که توانست در مقابل امریکا قد علم کند، آن هم نه با «مرگ بر آمریکا»، بلکه با دینی که آمریکا و تمدن آن را در خود هضم کند، در این صورت می‌توانید در آینده آمریکا را ببلعید، وگرنه آمریکا با تمدن خود شما را خواهد بلعید. بحث بنده این است که فرهنگ ایرانی برای پیشرفت، باید تمدن آمریکایی را ببلعد. همین کاری که در صدر اسلام رخ داد. اسلامی که به ایران آمد، تمدن غربی را بلعید. کسی مثل ابن سینا پیدا شد که در غرب کسی بهتر از او نیست. این دین، تمام غربِ امروز را هضم می‌کند، در بُعد اسلامی بازتولید می‌کند و نتیجه‌ی آن، تمدن اسلامی می‌شود. این کار با محوریتی به نام دین اسلام انجام می‌شود.
امروزه در جامعه‌ی ما متأسفانه با تفسیر نادرستی که از دین وجود دارد، حوزه‌ی علمیه نمی‌تواند چیزی تولید کند. ظرفیت این تفسیر از دین به حدی نیست که رهبری بتواند چارچوب سیاسی مورد نظر خود را از آن بیرون بکشد. با چنین دینی کسی نمی‌داند کجای سیاست و فرهنگ این جامعه ایستاده است. چارچوب‌های اسلام شناسی ایران به عده‌ای قلیل که اسلام عرفانی ذوقی ارائه می‌دهند، تبدیل شده است. امثال شهید مطهری و علامه محمدتقی جعفری نیز دیگر حضور ندارند.
پس ساختار این است. تشییع جنازه پاشایی هم نشان داد، آمار ماهواره هم نشان می‌دهد و بحث جنگ فیلتر و موبایل و اینترنت هم نشان می‌دهد ما به کجا خواهیم خورد و آمریکا ما را خواهد بلعید. اگر شما فقط پول خرج کنید، اما ساختار را آن گونه که باید ایجاد نکنید، فقط زحمت زیادی کشیده‌اید که در آینده نیز به نفع شما نخواهد بود. مگر اینکه بتوانید نرم افزار آینده‌ی منطقه را تعریف کنید.
بهتر است بحث‌های مارکسیستی و غرب یا شرق و هایدگریسم و... را رها کنیم. نظام الآن استراتژی می‌خواهد. بسیج باید استراتژی ایجاد کند. ایران به استراتژی راهبردی نیازمند است. باید تمدن آمریکایی را هضم کند. باید این تمدن را با فرهنگ ایرانی و اسلامی تلفیق نماید و بعد آمریکا را ببلعد. با هضم آن می‌تواند تمدن اسلامی را ایجاد کند. صرفاً با شعار «مرگ بر آمریکا» به جایی نخواهیم رسید. این مدل دشمنی‌ها فایده‌ای ندارند. با این نقد از غرب در واقع تا امروز اتلاف وقت شده است. هنوز کتاب‌های غربی قرص و محکمی از زمره‌ی کتاب‌های اصلی ترجمه نشده است. اگر این دانشکده می‌توانست، کتاب‌های آمریکایی را در ایران ترجمه می‌کرد تا ببینیم که در علوم اجتماعی و علوم سیاسی چه گفته شده است. در ایران در حوزه‌ی آمریکا شناسی، چند کتاب وجود دارد؟ آقای سعید جلیلی به من می‌گفت زمانی که مسئول میز آمریکا در وزارت امور خارجه شدم، حتی یک برگه نیز درباره‌ی آمریکاشناسی مطلب وجود نداشته است. قبل از او هم آقای حمیدرضا جلایی پور در آنجا بوده است. آقای جلیلی که معاون اروپا و آمریکای وزیر امور خارجه شد، ما را به وزارت امور خارجه دعوت کرد. وقتی در مورد مبانی شروع به بحث کردیم، متوجه شدیم مدیران و افرادی که شاید سی سال در وزارت امور خارجه کار کرده‌اند، حتی مبانی اولیه را نیز نمی‌دانند. حتی یکی از آن‌ها اعتراض کرد، گفتم آقا شما در چه قرنی زندگی می‌کنید؟ بعد مشخص شد ایشان با دیپلم به وزارت امور خارجه آمده و الآن به واسطه‌ی وزارت امور خارجه، دکترا گرفته است؛ با همین مدرک‌های کذایی. به همین دلیل است که سیاست در وزارت امور خارجه تعیین نمی‌شود. خانم رایس در وزارت امور خارجه‌ی ما نیست که در هفتاد محفل افطاری شرکت کرده است تا مسلمان‌ها را بفهمد. سال‌ها در روسیه کار کرده است و بعد از آن وزیر امور خارجه‌ی آمریکا شده است و استاد دانشگاه استنفورد نیز هست.
باید به شاخص‌ها توجه شود. بسیج باید سمینارها و گروه‌های فکری راه بیندازد. بسیج حداقل باید با ترجمه‌ی کتاب‌هایی که در رابطه با آمریکا نوشته شده‌اند، شروع می‌کرد. در حال حاضر، کتاب‌های زیادی در رابطه با تاریخ آمریکا در ایران وجود ندارد. این چه دشمنی است که اصلاً از هیچ بُعدی آن را نمی‌شناسیم؟ در حوزه اقتصاد، چند کتاب در رابطه با آمریکا وجود دارد؟ چرا فقط دنبال سناتورها هستیم؟ آقای احمدی نژاد پروفسور مولانا را مشاور خود کردند. دلیل آن چه بوده است؟ چرا فقط دنبال اسم و رسم هستیم؟ چرا دنبال شناخت نیستیم؟ چرا دائم مثل مارکسیست‌ها، به امپریالیسم و تجدد ناسزا می‌گوییم؟ روزی شوروی نیز با تمام هیکلش فرو ریخت.
غرب زدگی ایران از دوره‌ی شاه عباس شروع شده است. اکنون نهادهای رسمی بحث‌های صدرایی را مطرح می‌کنند، اما فلسفه‌ی صدرایی اوج غرب گرایی است، زیرا همه‌ی ظرفی که ملاصدرا در این قصه گذاشت، ظرف ابن عربی است. ابن عربی فلسفه‌ی غربی، یهودیت و مسیحیت را با اسلام، آن هم اسلام عرفانی سنی دمشق، تلفیق کرده است. ملاصدرا نیز شیعه، قرآن و احادیث را در همان ریخته است. بعد فراماسونرها از جمله نصرالله فلسفی و شیخ ابراهیم زنجانی را می‌بینید که بلافاصله تا سر کار می‌آیند، با ملاصدرا شروع به کار می‌کنند. میرزاحسین سپه‌سالار، مدرسه‌ی سپه‌سالار را با محوریت فلسفه‌ی ملاصدرا بنیان نهاد. همان‌ها بعداً می‌شوند انگلیسی و بعد نیز مشروطه‌ای. همه‌ی این‌ها بنیان گذاران مشروطه هستند. اگر غرب را نشناسید، ملاصدرا را نمی‌شناسید. اگر ملاصدرا را نشناسید، غرب گرایی در ایران را نمی‌شناسید، شاه عباس را نمی‌شناسید، تاریخ انحطاط ایران و دلیل هر روز غرب‌زده‌تر بودن را نمی‌فهمید. بنابراین به نظر بنده، در واقع هیچ هویتی از خود نداشته‌ایم و تا امروز غرب‌گرا بوده‌ایم.

پی‌نوشت‌ها:

1-عضو هیئت علمی دانشکده‌ی علوم اجتماعی دانشگاه تهران.

منبع مقاله :
نشریه خردنامه همشهری، شماره 142.

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط