الف- کلیات
تهنشینهای این دوره برای نخستین بار در سال 1795 توسط آ - دوهمبولد (1) در منطقه ژورا مورد مطالعه قرار گرفتهاند و موقعیت آن نسبت به سایر ادوار زمینشناسی به وسیله آ - بوئه (2) بین تریاس و کرتاسه تعیین گردیده است.این دوره در حدود 45 میلیون سال یعنی تقریباً به اندازه تریاس دوام داشته است و از 180 میلیون سال تا 135 میلیون سال قبل طول کشیده است.
دوره ژوراسیک به سه قسمت تحتانی یا لیاس (3) و میانی یا دوگر (4) و فوقانی یا مالم (5) تقسیم شده که هر یک از این قسمتها خود دارای تقسیمات کوچکتری میباشد.
در مناطق ساحلی قاره اروپا حدود تشکیلات دوره ژوراسیک کاملاً واضح هستند و اصولاً این دوره در قسمت تحتانی با رسوبات پیشرونده و در قسمت فوقانی با تشکیلات پسرونده مشخص میشود. در صورتی که در رشته کوههای آلپ حدود دوره ژوراسیک نامشخصتر بوده قسمت تحتانی آن دنباله اشکوب رسین و قسمت فوقانی آن دنباله کرتاسه تحتانی است به علاوه حدود سه قسمت تحتانی و میانی و فوقانی دوره ژوراسیک نیز هنوز مورد بحث بوده و بعضی از اشکوبهای متعلق به این دوره را گاهی جزء یک قسمت وگاهی نیز جزء قسمت دیگر در نظر میگیرند.
ب- دیرینهشناسی دوره ژوراسیک
از نظر دیرینهشناسی دوره ژوراسیک با دارا بودن صفات زیر مشخص گردیده است:با ظهور پرندگان که نخستین نمونه آن در اشکوب پورتلاندین (بالاترین اشکوب ژوراسیک فوقانی) از منطقه سولن هوفن (6) شناخته شده است. این نمونه مشهور آرکئوپتریکس (7) نام دارد که بعضی از مشخصات خزندگان را نیز دارا میباشد. با ظهور آن در روی زمین ردههای مختلف تمام جانوران تکمیل میگردند در صورتی که از عالم گیاهان، نهاندانگان هنوز باقی میمانند که بعدها در لایههای فی مابین ژوراسیک و کرتاسه ظاهر میشوند.
با توسعه بازدانگان (به ویژه بنهتیتال) (8) از عالم گیاهی و خزندگان از عالم جانوری.
از نظر چینهشناسی مهمترین دستههایی که در دوره ژوراسیک میزیستهاند از این قرارند:
- از ماکروفسیلها: آریتیده، (9) آمالتئیده، (10) هارپوسراتیده، (11) در ژوراسیک تحتانی. پارکینسونیاها، (12) اوپلیاها، (13) سونیاها، (14) در ژوراسیک میانی. کاردیوسراتیده (15) و پرنس فنکتیده (16) در ژوراسیک فوقانی. آپتیکوسها (17) از موجودات دوکفهای.
- از میکروفسیلها: تنتی نوئیدینها که همراه با کالپیونل معرف ژوراسیک فوقانی میباشند.
پ - جغرافیای دیرینه دوره ژوراسیک
جغرافیای دیرینه کره زمین در دوره ژوراسیک نسبت به دوره تریاس تغییرات کمتری کرده است. وسعت خشکی گندوانا در دوره مذکور هم چنان کم بوده و به مجموعه خشکی آمریکای جنوبی و آفریقا محدود میگردیده است. در مورد وجود اقیانوس اطلس در جنوب هنوز شواهدی به دست نیامده ولی خشکیهای ماداگاسکار، شبه جزیره هندوستان و استرالیا در این دوره وجود داشتهاند و از یکدیگر جدا بودهاند. تشکیلات خشکی قاره گندوانا که به وسیله گیاهی به نام تینفلدیا شناخته میشوند (گیاه گلوسوپتریس از تریاس بالاتر نمیرود) در خشکیهای اخیر نیز مشاهده میگردند و از گرم بودن آب و هوا که از دوره پرمین آغاز گردیده بود حکایت مینماید. به علاوه جانوری نیز در این خشکیها پیدا شده است (از خزندگان ترومورف) که تنوع آن نشانه جدا بودن تودههای مختلف خشکیها از یکدیگر میباشد. خشکیهای اطلس شمالی و آنگارا در این دوره هنوز هم به یکدیگر متصل بودهاند و قاره واحدی را تشکیل میدادهاند ولی در مورد وجود اقیانوس اطلس در شمال هنوز دلایلی به دست نیامده است. با وجود این پیشروی دریا در ژوراسیک فوقانی که آثار آن مخصوصاً در اروپا دیده میشود بیش و کم باعث جدا شدن آنگارا گردیده و تشکیلات ذغالداری (اغلب تشکیلات سیبری) در دنبال تشکیلات ذغالی تریاس و پرمین، در این منطقه به وجود آورده است. گیاهان و جانوران دوره ژوراسیک در خشکی آنگارا به طور جداگانه به تحول و تظاهر خود ادامه میدهند و از وجود آب و هوای معتدل در این منطقه حکایت مینمایند در صورتی که آب و هوا در اروپای غربی و ایالات متحده نیمهگرم بوده و تشکیل سنگهای تخریبی را فراهم نموده است (در آمریکای شمالی خیلی فراوان است). وضع قرار گرفتن محور قطبین و خط استوا که نسبت به تریاس اندکی جنوبیتر بوده با پراکندگی مناطق آب و هوایی در سطح زمین مطابقت میکند.در حاشیه اقیانوس کبیر - ژوراسیک با فعالیت زیاد آتشفشان مشخص میشود (وجود آندزیتها) و به وسیله یک مرحله کوهزایی که در امریکای جنوبی زودرستر از امریکای شمالی است و آثار آن حتی در کرانههای آسیایی اقیانوس کبیر نیز دیده میشود به پایان میرسد.
در مزوژه (18) ژوراسیک دوره کاملاً آرامی را میگذرانیده و این موضوع از روی اوج رژیم بزرگ ناودیس که خود از روی توسعه جریانهای افیولیتی (19) زیر دریایی شناخته میشود، مشخص میگردد. ولی در اواخر دوره مذکور در اشکوب پورتلاندین یک مرحله کوهزایی به نام نئوسیمرین در بعضی از نقاط مزوژه نیز مشاهده میشود که باعث خروج این مناطق از آب شده و مقدمات تشکیل تهنشینهایی از نوع فلیش را فراهم نموده است.
ت - وضع رخسارهها در دوره ژوراسیک
1- ژوراسیک حوضه پاریس:
تشکیلات متعلق به دوره ژوراسیک در حوضه رسوبی پاریس در منطقه وسیعی که شامل لوکزامبورگ، لرن، بورگونی، (20) بری، (21) پواتو (22) و نرماندی میباشد دیده میشوند و به عنوان مثال برشی که از زمینهای این دوره در دنباله دوره تریاس در منطقه لرن دیده میشود شامل قسمتهای زیر است (شکل 3):شکل 3- نیم رخ زمینشناسی ژوراسیک در شرق فرانسه، توضیحات این شکل در متن داده شده است.
1- ژوراسیک تحتانی یا لیاس که به وسیله اشکوبهای متوالی زیر قابل شناسایی است:
الف) اشکوب هتانژین (L1) که ضخامت آن چند متر بوده و از ماسه سنگهای لیاس زیرین ساخته شده است.ب) اشکوب سینه مورین (L2) که به ترتیب از آهکهای محتوی گریفه آ - آرکوآتا (23) (دو کفهایها) و آرتیت بوکلاندی (24) (آمونیت) و هم چنین آهکهای مارنی بیش و کم فسفاتدار که آهکهای اخرایی (25) نامیده میشوند تشکیل شده است.
پ) اشکوب پلی آنسباکین (L3) که به ترتیب از مارنهای تیره رنگ غنی از سنگواره، مارنهای محتوی آمالتوس مارگاریتاتوس (26) و ماسه سنگهای محتوی آمالتوس اسپیناتوس (27) (آمونیتها) تشکیل گردیده است.
ت) اشکوب توآرسین که به ترتیب از شیستها بیش و کم قیری محتوی پوزیدونومی (28) (از دو کفهایها) و مارنهای محتوی توربو سوبدو پلی کاتوس (29) (از شکمپایان) ساخته شده است.
2- ژوراسیک میانی یا دوگر که اشکوبهای تشکیل دهنده آن به قرار زیرند:
الف) اشکوب آآلنین (D1) از مارنها و آهکهای آهندار که در آنها دیده میشوند ساخته شده است.ب) اشکوب باژوسین (D2) که از آهکهای زئوژن (30) که اغلب اوقات ائولیتی و یا آهکهای آنتروکدار (31) هستند تشکیل گردیده است.
پ) اشکوب باتونین (D3): در منطقه لرن لایههای فوقانی آن مارنی - آهکی است دیده میشود. فقدان رسوبات متعلق به باتونین تحتانی در این منطقه به وجود جریانهای ساحلی بستگی دارد که مانع تشکیل رسوب گردیدهاند.
ت) اشکوب کالووین (D4): از آهکهای آنتروکداری که بقایای بسیار زیادی از قسمتهای سخت بدن دوکفهایها و شکمپایان در آنها دیده میشود تشکیل شده است.
3- ژوراسیک فوقانی یا مالم که اشکوبهای تشکیل دهنده آن از این قرار هستند:
الف) اشکوب آکسفوردین (M1): از رستهایی که دشت باتلاقی وسیعی را تشکیل میدهند آهکهایی که پولیپیه (32) و رودیستها (مانند دیسراس) (33) و خارپوستان (34) (مانندسیداریس) (35) در آنها دیده میشوند و ارتفاعات مز (36) را به وجود میآورند ساخته شده است.ب) اشکوب کیمریدجین (M2): از آهکهای مارنی محتوی پتروسراس اوسئانی (37) (شکمپایان) و اگزوژیراویر گولا (38) (دوکفهایها) تشکیل میشود و منطقههای فرو رفتهتر از مناطق اطراف را به وجود میآورد.
پ) اشکوب پورتلاندین (M3): که تودههای آهکی تشکیل دهنده آن ارتفاعات بار (39) را در مقابل فرورفتگیهای اشکوب کیمریدجین به وجود میآورند.
شکل 4- نیم رخ جغرافیای دیرینه آلپ غربی در دورهی ژوراسیک (از اوبوآن)
2- ژوراسیک منطقه مدیترانه (آلپ غربی)
تشکیلات ژوراسیک در آلپ غربی که از طرف مغرب به ماسیف سانترال محدود گردیده است در سه منطقه دوفینه، بریانسون، پیهمون و چند منطقه فرعی که محل آنها در روی شکل نشان داده شده است دیده میشود (شکل 4).الف) در منطقه دوفینه رخسارههای دوره ژوراسیک عموماً آهکی بودهاند و از لایههای زیر که بر روی تشکیلات متعلق به اشکوب رسین (آهکهای محتوی آویکو لاکونتورتا (40) رسوبات مارنی، آهکی در لا به لای آن قرار گرفتهاند تشکیل شدهاند:
رخسارههای آهکی ژوراسیک تحتانی یا لیاس که با تشکیلات پلیانسباکین - هتانژین، سینه مورین هم ارز هستند و همچنین رخسارههای شیستی ژورارسیک تحتانی که با تشکیلات لوتارینژین (41) (یکی از دو اشکوب فرعی سینهمورین) و توآرسین آن همارز میباشند.
رخسارههای متعلق به ژوراسیک میانی (دوگر) که لایههای تحتانی آن مارنی، آهکی و سیاهرنگ هستند و تشکیلات متعلق به آآلنین و باژوسین را منعکس میکنند. در حالی که لایههای فوقانی آن قسمتهای تحتانی زمینهای معروف سیاه را در آلپ تشکیل میدهند که در اشکوبهای باتونین و کالووین به وجود آمدهاند.
رخسارههای متعلق به ژوراسیک فوقانی (مالم) که لایههای تحتانی آن (آکسفوردین) را قسمتهای فوقانی زمینهای سیاه و لایههای فوقانی آن را که به ترتیب از مارن آهکی ساخته شده تشکیلات متعلق به اشکوبهای کمیریدجین و پرتلاندین تشکیل میدهند.
ب) در منطقه بریانسون رخسارههای دوره ژوراسیک با یک سری از رسوبات متراکم دریاچهای که منطقه کم عمق از یک جریان زیردریایی را در نظر مجسم مینماید. مشخص میگردند (شکل 5). رسوبات دوره ژوراسیک در این منطقه آهکی بوده و در حدود بیست متر ضخامت دارند. این رسوبات به دوره فرعی مالم تعلق داشته و به وسیله یک سطح پیشروی قرمز رنگ از تشکیلات متعلق به تریاس فوقانی جدا میشوند. رخسارههای آهکی قرمز رنگ و دانهدار آنها معرف اشکوبهای اکسفوردین فوقانی و کیمریدجین بودهاند و در روی آنها رسوبات آهکی سفید رنگی که چند متر ضخامت داشته و به تیتونیک تعلق دارند دیده میشوند.
شکل 5- نیمرخ چینهشناسی سری بریانسون در سنکرهپن (آلپ بالا)
در سن کرپن (42) همانطور که در شکل 5 مشاهده میشود دورههای فرعی لیاس و دوگر وجود ندارند، ولی به طور کلی تشکیلات متعلق به ژوراسیک در بریانسون نشان دهنده برآمدگیها و فرورفتگیهایی هستند که در محل برآمدگیها ممکن است تشکیلات متعلق به ژوراسیک اصلاً وجود نداشته (کرتاسه مستقیماً بر روی تریاس قرار گیرد) و در محل فرورفتگیها رسوبات متعلق به دوره ژوراسیک کاملتر باشند: دوگر به صورت آهکهای سیاه رنگ و نخودی، همراه به کفهایها در این فرورفتگیها دیده میشود که بر روی آن شیستهای سیاه ذغالدار دوره مالم تحتانی که پس از خروج ته نشستها از آب تشکیل گردیده قرار گرفته است.
پ) در منطقه پیهمون رخسارههای دوره ژوراسیک به وسیله یک سری از رسوبات کاملاً یکنواخت از جنس کالک شیستهای پلانکتونی که در طول دوران سوم دگرگونی حاصل کرده و به شیستهای براق (لوستره) (43) مبدل شدهاند مشخص میگردند. این رسوبات بر روی تشکیلات متعلق به دوره تریاس قرار گرفته و بخش تحتانی آنها محتوی جانورانی نظیر آمونیتها و بلمنیتها است که معرف دوره فرعی لیاس محسوب میشود. قسمت فوقانی شیستهای سابقالذکر دارای وضع نامشخص بوده و با وجود این که در بعضی از نقاط آن رادیولاریتها همراه با آهکهای پلاژیک محتوی کالپیونل که معرف تیتونیک هستند دیده میشوند ولی به علت وقوع حرکات کوهزایی سن مشخصی برای این قسمت در شیستهای براق نمیتوان در نظر گرفت.
به طور کلی تشکیلات متعلق به دوره ژوراسیک در کلیه حوضههای مدیترانه تقریباً مشابه یکدیگر هستند و صرفنظر از اختلافی که این مناطق در جزئیات با هم دارند میتوان گفت که دوره ژوراسیک دوره انتشار اوفیولیتها در مدیترانه است. این رخسارهها عموماً همراه با رادیولاریتها دیده میشوند که معرف قسمتهای عمیقتر و داخلیتری از حوضههای رسوبی آلپ غربی (منطقه پیهمون) محسوب میگردند.
اهمیت و وسعت گسترش ته نشستهای اوفیولیتی در حوضههای رسوبی آلپ غربی خیلی زیاد است به عنوان مثال در شبه جزیره بالکان از شمال یوگسلاوی تا آلبانی و یونان رخ نمونهای متعلق به ژوراسیک بدون انقطاع وجود داشتهاند. طول آن نزدیک به 2000 کیلومتر و عرض آن نزدیک به 50 کیلومتر بالغ میشود. این ته نشستها از طرف مشرق حتی آسیای صغیر را نیز در بر میگیرند و در همهجا به علت دارا بودن ژیزمانهای کرومیت و فرونیکل اهمیت اقتصادی زیادی دارا هستند.
3- ژوراسیک حد واسط
در منطقه ژورا تشکیلات متعلق به دوره ژوراسیک حد واسط، تشکیلات این دوره در آلپ و در حوضه پاریس میباشند. به طور کلی رخسارههای ژورای خارجی یا فلاتی شبیه رخسارههای حوضه پاریس هستند و در ژورای داخلی یا روسی به رخسارههای منطقه آلپ شباهت زیادی دارند.در منطقه پروونس (44) رخسارهای ژوراسیک حد واسط بین رخسارههای آلپی و رخسارههای پیرنهای هستند. ساحلی و دریاچهای بودن این رخسارهها در قاعده و دولومیتی بودن آنها در بالا نشانه نزدیک بودن آنها به خط ساحلی شمالی محسوب میشود.
به طور کلی تشکیلات متعلق به دوره ژوراسیک در اروپا معرف وجود یک آرامش نسبی در این منطقه میباشند. حد تحتانی و آغازی این دوره در منطقه مزوژه کاملاً مشخص بوده و شدت تشکیل بزرگ ناودیسها که از روی ته نشستهای اوفیولیتی مشخص میگردد، در ژوراسیک فوقانی به حداکثر میرسد.
حد فوقانی یا انتهایی دوره مذکور از روی عقبنشینی دریا در حوضههای رسوبی شناخته میشود و نخستین علائم بیثباتی زمینشناختی در بعضی از نقاط منطقه مزوژه در ژوراسیک فوقانی به چشم میخورند. علائم مذکور بدون شک انعکاس حرکات کوهزایی مهمتری هستند که در نقطه دیگری از عالم در دوره نئوسیمرین به وقوع میپیوندند. این عدم ثبات در دوره کرتاسه تشدید شده و در دوران سوم کاملاً شکل به خود میگیرد.
ث) گسترش ژوراسیک در ایران
ته نشستهای دوره ژوراسیک در بسیاری از نقاط ایران از جمله در البرز، زاگرس، مازندران، اصفهان، کرمان و بسیاری از مناطق دیگر دیده شدهاند و عموماً از رخسارههای آهکی تشکیل گردیدهاند. در منطقه البرز تشکیلات متعلق به دوره ژوراسیک شامل سه قسمت لیاس، دوگر و مالم هستند و رخسارههای مربوط به هر یک از این دورههای فرعی از نوع مردابی و خشکی در لیاس- آهکی و مارنی آهکی در دوگر - و آهکی در مالم میباشند. در منطقه زاگرس ته نشینهای ژوراسیک غالباً آهکی یا دولومیتی (کوه دینا) بوده و در بعضی از نقاط (کوه گره) تراوشات نفتی نیز در قسمتهای فوقانی آن دیده میشوند. در آذربایجان و شمال ایران تشکیلات متعلق به دورههای فرعی دوگر و مالم با آهکهای خاکستری رنگ که اندکی مارنی هستند و گاهی نیز رسوباتی از جنس شیست در لا به لای آن قرار گرفتهاند مشخص میگردند. در دلیچای و جلفا ته نشینهای اشکوبهای باژوسین و باتونین (از ژوراسیک میانی) محتوی آمونیتهای زیادی بوده ولی نوعی از آن که فیلوسراس نام داشته و مشخص دریاهای عمیق به شمار میرود فقط در قسمت فوقانی باتونین جلفا دیده شده است. در سمنان، دامغان و شاهرود ته نشینهای دوره ژوراسیک با سنگوارههای مشخص دوره فرعی لیاس همراه هستند و در بعضی از این نقاط تشکیلات ذغالسنگی متعلق به این دوره فرعی مشاهده میگردند. در حوالی اصفهان ته نشینهای قرمز رنگ متعلق به ژوراسیک فوقانی دیده میشوند. در منطقه فارس و کوههای بختیاری ته نشینهای متعلق به دوره ژوراسیک شناخته شده که اغلب اوقات با سنگوارههای مشخص این دوره همراه میباشند. در کرمان ته نشینهای شیستی دوره فرعی لیاس، در برخی از نقاط خراسان (ناحیه طبس) ته نشینهای شیستی ذغالدار این دوره شناخته شده و در اغلب موارد تشخیص ته نشینهای متعلق به تریاس میتواند به آسانی صورت بگیرد.پینوشتها:
1. A. de Humbold.
2. A. Boué.
3. Lias.
4. Dogger.
5. Malm.
6. Solnhofen.
7. Archeopteryx.
8. Bennettitales.
9. Arietidés.
10. Amalthéidés.
11. Harpoceratidés
12. Parkinsonia.
13. Oppelia.
14. Sonnia.
15. Cardioceratidés.
16. Perinsphinctidés.
17. Aptychus.
18. Mesogée.
19. Ophiolitique.
20. Bourgogne.
21. Berry.
22. Poitou.
23. Gryphea-arcuata.
24. Arietites Bucklandi.
25. Calcaires ocreux.
26. Amaltheus Margaritatus.
27. Amaltheus spinatus.
28. Posidonomyes.
29. Turbo Subduplicatus.
30. Zoogéne.
31. Calcaire à entroques.
32. Polypiers.
33. Diceras.
34. Echinodermes.
35. Cidaris.
36. Meuse.
37. Pterocera Oceani.
38. Exogyra Virgula.
39. Bars.
40. Avicula Contorta.
41. Lotharingien.
42. St - Crepin.
43. Lustré
44. Provence.
منبعمقاله: ابراهیمزاده، خدیجه، (1388)، جغرافیای دیرینه، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ پنجم.