برترین عبادات
من از خدای تبارک و تعالی مسئلت میکنم که تمام کشور ایران، هر جایی که شما دوستان هستید و در هر شغلی که عزیزان ما اشتغال دارند، محلشان مهبط (1) الهی باشد؛ یعنی، کارها برای خدا، برای خدمت به بندگان خدا، برای خدمت به اسلام باشد که این از بزرگترین عبادات است، خدمت به خلق خدا و خدمت به اسلام.و امید است که در هر جا شما هستید، اداره شما و پستهای شما مبدل بشوند به یک عبادتگاه و خدمتهای شما همه عبادت باشد. و من امیدوارم که در مقابل آن رژیم سابق، جاهایی که مأمورین بودند، مرکز معصیت بود، امروز شما با تعهد به اسلام و با تعهد به احکام اسلام و با تعهد به جمهوری اسلامی، در خدمت بندگان خدا و مستضعفین باشید و بیشتر از همه، طبقات ضعیف را ملاحظه کنید و این خود یک عبادت بزرگ است برای شما. و من امیدوارم که شما به این عبادت موفق باشید و غنیمت بدانید این [را] که در یک رژیمی واقع شدهاید، در یک حکومتی واقع شدهاید که آن شغلی که سابق معصیت بود، امروز عبادت است و [در] آن اتاقی که سابق در آن معصیت واقع میشد، امروز با خدمت به خلق خدا، عبادتگاه است. و خداوند این عبادتگاه را برای شما حفظ کند و شما را موفق کند که به این عبادت بزرگ، که خدمت به جمهوری اسلامی و خدمت به مردم است، بیشتر موفق بشوید. (2)
برترین توفیق
من امیدوارم که خداوند همه شما را توفیق بدهد و همه ما را توفیق بدهد که برای خدا کار بکنیم، تا شکست در آن نباشد. این از همه توفیقها بالاتر است که ما خودمان طوری بکنیم که کارهایمان برای او باشد. خدمت به ملت، خدمت به اوست. خدمت به مملکت خود شما، خدمت به خداست. مملکت، مملکت خداست. خدمت کردن برای اینکه ما محتاج به اجانب نباشیم خدمت بزرگی است؛ خدمت الهی است؛ برای خداست این. کوشش کنید که کارتان برای خدا باشد. وقتی برای خدا باشد، از هیچ چیز باک نداشته باشید؛ خدا همراه شماست. کسی که خدا همراهش است، از هیچ چیز نباید باک داشته باشد. (3)انبیا و روحیه خدمتگزاری
انبیا اینطور احساس را داشتند. انبیا خودشان را خدمتگزار میدانستند، نه اینکه یک نبیای خیال کند حکومت دارد به مردم. حکومت در کار نبوده. اولیای بزرگ خدا، انبیای بزرگ همین احساس را داشتند: که اینها آمدند برای اینکه مردم را هدایت کنند، ارشاد کنند، خدمت کنند به آنها. شما هم احساس قلبیتان این مطلب باشد که واقعاً ما آمدیم که به این مردم خدمت کنیم و این خدمت به مردم، خدمت به خودمان است؛ یعنی، ما اگر این مملکت را با این وضعی که الآن دارد به پیش ببریم، با این حاضر بودن مردم در صحنه به پیش ببریم و با این همراهی مردم با دولت، هر قصهای که برای دولت پیش میآید، مردم پیشقدم هستند. (4)خدمت به محرومین، جلوه ولایت حضرت امیر (علیهالسلام)
ما که امیدواریم که یک جلوه ولو بسیار ناقصی از ولایت، ولایت علی (علیهالسلام) در کشور ما شده باشد، ما باید توجه بکنیم، کافی ندانیم اینکه ما تظاهر میکنیم و شعار میدهیم و چه، اینها کافی نیست. دولت واقعاً باید با تمام قدرت آن طوری که علی (علیهالسلام) برای محرومین دل میسوزاند، این هم با تمام قدرت دل بسوزاند برای محرومین، مثل یک پدری که بچههایش اگر گرسنه بمانند، چطور با دل افسرده دنبال این میرود که آنها را سیر بکند، یک دولت تابع امیرالمؤمنین باید اینطور باشد. الحمدلله هستند، خیلی البته من نمیگویم که کسی میتواند مثل حضرت امیر باشد. خود او هم گفت که شما نمیتوانید، نمیتوانیم هم واقعاً، اما اعانت کنیم ما او را به ورع و تقوا، اعانت کنیم به اینکه تا آن اندازه که میتوانیم. برای همه تا یک اندازهای قدرت هست که هم خودش را نگه دارد و هم جمهوری اسلامی را نگه دارد. این قدرتهای کوچک وقتی پهلوی هم گذاشته میشود یک قدرت بزرگ است. (5)بهترین حالات، خدمت به خدا و بندگان او
اسلام را میدانید که برای همه است؛ و اسلام یک رژیمی است یک حکومتی است عادلانه، الهی، از این جهت برای خدا کار میکنید. این کارها، کارهایی است که برای خداست. و این تحول هم تحولی است که به دست خدا انجام گرفت. هیچ کس نمیتواند قلوب را برگرداند از حالی به حالی. «مقلب القلوب» خدای تبارک و تعالی است؛ «محول الاحوال» خدای تبارک و تعالی است. و بحمدالله این «مقلب القلوب» و این «محول الاحوال» حال شما را به «احسن حال» متحول کرد. «احسن حال» این است که برای او و برای بندگان او خدمت کنید و برای احکام او خدمت کنید و شما همه بحمدالله برای او خدمت میکنید و برای بندگان او و برای مخلوق او. این حال بهترین حالهایی است که برای ما هست و برای شما. و بحمدالله موفق هستید. و خداوند توفیق شما را هرچه بیشتر کند. (6)خدمت با قصد خالص الهی نه با اغراض نفسانی
نهادهایی که در ایران از خود ملت پیدا شد، اولش با یک قصد خالصی، الهی پیدا شد و ظاهر شد. اگر این قصد خالص در پیش شما کوچک بشود دست خدا هم برداشته میشود. کوشش کنید که این نهادی که شما در آن خدمت میکنید و خدمت ارزندهای هست، بسیار کوشش کنید که این خدمت در راه خدا باشد، خدمت به بندگان خدا، خدمت به بندگان مستضعف خدا که مورد عنایت حق تعالی هستند. کوشش کنید خدمت برای مستضعف باشد، نه برای هواهای نفسانی و کوشش کنید که این خدمت آلوده نشود به بعض از کارهایی که ناپسند است. شیاطین درصددند که هر یک از این نهادهای اسلامی را لکهدار کنند. دستهای خائنین در کار است. توطئهها در کار است که این نهادهای اسلامی را به دنیا برخلاف آنچه که هست معرفی کنند. اگر خدای نخواسته در این نهادها یک کارهای برخلاف موازین انجام بگیرد فرصت دست بدخواهان میافتد، و در بوق و کرنا این مطلب را بزرگ میکنند، و شما که برای خدا مشغول کار هستید شما را بدنام میکنند. (7)توقع پاداش از هیچکس نداشته باشیم
توقع اینکه مسائل به آسانی رفع بشود نباید داشته باشد و ندارید هم. و اینکه کسی به شما از بشر یک تشویقی بکند یک عرض میکنم که فرض کنید که پاداشی بدهد، شما برای خدا کار میکنید، بشر چیزی نیست، بشر یک چیزی حالا میگوید، یک چیزی فردا فرض کنید بعضیهاشان خلافش را هم میگویند؛ اینی که اساس است این است که ما حسابمان را با خدا درست کنیم نه با مردم، و از هیچ کس هم توقع نداشته باشیم. مایی که برای خدا میخواهیم یک کاری بکنیم توقع نداشته باشیم. (8)لزوم ادای وظیفه نه وصول به نتیجه
آنچه مهم است آن است که انسان با هر منطقی که بتواند خدمت کند و ادای وظیفه نماید که پیش وجدان خود شرمنده نباشد. وصول به مقاصد و عدم آن، بسته به اراده الهیه و به ما تکلیفی نیست. (9)در خدمت به آنان دنبال کسب شهرت و محبوبیت مباش
پسرم! ما که عاجز از شکر او و نعمتهای بیمنتهای اوییم، پس چه بهتر که از خدمت به بندگان او غفلت نکنیم که خدمت به آنان خدمت به حق است؛ چه که همه از اویند. هیچگاه در خدمت به خلق الله خود را طلبکار مدان که آنان به حق منت بر ما دارند، که وسیله خدمت به او جل و علا هستند. و در خدمت به آنان دنبال کسب شهرت و محبوبیت مباش که این خود حیله شیطان است که ما را در کام خود فرو برد. و در خدمت به بندگان خدا آنچه برای آنان پرنفعتر است انتخاب کن، نه آنچه برای خود یا دوستان خود؛ که این علامت صدق به پیشگاه مقدس او جل و علا است.پسر عزیزم! خداوند حاضر است و عالم محضر او است، و صفحه نفس ماها یکی از نامههای اعمالمان. سعی کن هر شغل و عمل که تو را به او نزدیکتر کند انتخاب کن که آن رضای او جل و علا است. (10)
خودتان را خدمتگزار مردم بدانید
شماها باید برای این ملت خدمت کنید و خودتان را خدمتگزار مردم بدانید. اگر در ذهنتان بیاورید که من وزیرم و باید مردم از من [اطاعت] بکنند بدانید اصلاح نشدید. در ذهنتان حتی خلجان بکند، آقای رئیس جمهور در ذهنش خلجان بکند که من شخص اول مملکت هستم و چه و کذا، این اصلاح نشده است. خلجانش هم از شیطان است. این خلجانش هم، او عمل نمیکند اما در ذهنش این خلجان را هم بیرون کند. و همین طور هر یک شماها خدمتگزار این مملکت هستید، خدمتگزار این ملت هستید. (11)خودتان را حاکم مردم ندانید
ملتفت باشید که شمایی که الآن به حکومت رسیدهاید، [این] حکومت نیست، خدمتگزار هستید. اسلام حکومت به آن معنا ندارد. اسلام خدمتگزار دارد. منتها قوای انتظامی هم دارد برای سرکوبی آنهایی که میخواهند خیانت بکنند. و الا نه این است که اگر خیانتکار نباشد، دیگر چیزی نمیخواهند بکنند. آنها نمیخواهند که حکومت کنند به مردم و خودفروشی کنند به مردم و مردم را از خودشان بترسانند.شما خیال میکنید آنطور که محمدرضا در خیابانها میآمد، حضرت امیر هم با اینکه ده مقابل او سعه مملکتش بود، در خیابانها آنطوری، در کوچه و بازار آنطور [میآمد؟] خوب، در کوچه و بازار مثل یک آدمی میآمد که نمیشناختندش بعضیها. مالک اشتر، که یکی از سردارهای بزرگ اسلام بود، خیال میکنید که مثل یکی از این درجهدارهای زمان طاغوت بود؟ نه، این تو مردم میآمد نمیشناختندش. آن روز یک کسی نشناخت و به او فحش داد. و بعد هم ببینید کرامت او را: رفت مسجد به او دعا کرد! این اخلاق را، این تاریخ اسلام را باید مطالعه کرد و خصوصاً حکومتهایی که در اسلام بوده است، باید مطالعه کرد و از آن پند گرفت.
شما خودتان را حاکم مردم ندانید، شما خودتان را خدمتگزار مردم بدانید. این پیش خدا ثوابش بیشتر از این است که خودتان را [رئیس] حکومت بدانید. حکومت هم همان خدمتگزار[ی] است. ارتش هم باید خدمتگزار مردم باشد. اگر همه شماها خدمتگزار، خودتان را حساب بکنید، نخواهید که هی به شما مدح بگویند و ثنا کنند و نمیدانم فریاد بکشند و با هم دعوا بکنید، اگر این چیزها را کنار بگذارید و خودتان با هم تفاهم کنید و دوستی داشته باشید، این برای ملت چه لذتی دارد! آنکه دیده است بچههایش از بین رفته، حالا این حکومتی پیش آمده است که همهشان با هم برادرند و همهاش کوشش میکنند که برای مردم یک کاری بکنند، تا توان دارند برای مردم میخواهند کار بکنند. اگر به جای این، ببینند که حالا که اینها رسیدهاند به یک چیزی و آمدهاند سر یک سفرهای نشستهاند، اینها با هم سر اینکه بیشتر این طعام سفره را ببرد یا آن یکی بیشتر ببرد دارند جنگ میکنند، خوب، ببینید چه تلخ است در ذائقه این ملت و در ذائقه اسلام و پیش خدای تبارک تعالی، به ما چه میگوید! (12)
به من بگوئید خدمتگزار
من دعاگوی همه هستم و شما احتمال این را بدهید که اگر به من بگویند خدمتگزار، بهتر از این است که بگویند رهبر. رهبری مطرح نیست، خدمتگزاری مطرح است. اسلام، ما را موظف کرده که خدمت بکنیم. خدمتگزاری مطرح است. پیش ما. (13)قدردانی از فداکاریهای مردم با خدمت به آنان
این مردم زحمت کشیدند در این مدت، البته مردم زحمت کشیدند، غالباً هم فداکاری کردند و این قدر هم توقع ندارند که چه بشود، اما خوب اسلام از ما توقع دارد و ما باید ادا کنیم این دین را. مردم جانشان را، بچههایشان را، جوانهایشان را فدا کردند و مع ذلک، خوب به شما رأی دادند، وکلایشان به آقایان وزرا، خودشان به ایشان، اینها کار خودشان را کردند و انصافاً از اول انقلاب تا حالا آن که کار خودش را صددرصد صحیح انجام داد ملت بود، صددرصد کار خودش را خوب انجام داد؛ یعنی، در همه مشکلات با دولت موافقت کرد. در کجا شما سراغ دارید که جنگ در یک طرف بشود و از آن طرف مملکت خود مردم پا بشوند بروند کمک کنند، پا بشوند در پشت جبهه وسایل فراهم کنند. اینها یک نمونههایی است که مال اسلام است، مردم چون متعهد بودند و مسلم بودند و عقاید اسلامی داشتند، خودشان را موظف میدانشتند که کشورشان را حفظ کنند و کمک کنند به آقایان. حالا نوبت آقایان است که در مقابل این همه زحمتی که آنها کشیدند و محبتی که آنها کردند و فداکاری که آنها کردند حالا نوبت آقایان است که من نمیگویم جبران آنها نکردند برای اینکه یک چیزی بگیرند از شما اما وجدان اقتضای این را میکند که در همه جا کارها به نفع مملکت [باشد] و به نفع اسلام و به نفع این جمعیتها و خصوصاً این مستمندهایی که در همه کشور هستند. (14)ارزش خدمت به مظلومان و کشور
میزان، خدمت کردن به یک کشوری است که در طول تاریخ تقریباً این کشور مظلوم بوده است، و خصوصاً در این سدههای آخر، این آخر، واقعاً مظلوم بوده است، الآن هم مظلوم است. خدمت به این کشور الآن ارزش دارد و خدمتگزارهایش هم ارزش دارند. همه فکر این باشید که خدمتگزار پیدا کنید. خدمتگزار به کشور و اسلام پیدا کنید، نه خدمتگزار به خودتان. این یک مسئلهای است که خود شما هم تصدیق دارید که مطلب همین طور است. لکن گاهی وقتها انسان خودش غفلت میکند، از روحیات خودش هم غفلت میکند؛ گاهی وقتها هم اگر یک آدم ناجوری باشد، هی تعمد میکند؛ و [می گوید:] «هر طور پیش آمد، من چه کار دارم به این مسائل، ما امروز را بگذرانیم تا ببینیم چه خواهد شد». (15)رعایت مصالح اسلام و کشور در انجام خدمات
ما خودمان باید برای خودمان کار بکنیم. فکر این نباشیم که یک کاری بکنیم که یک گروهی بپسندد این را، یا ما را تأیید بکند؛ این انحراف است. ما باید برای خدا کار بکنیم؛ باید کاری بکنیم که خدا بپسندد و آن کاری است که برای کشور ما مفید باشد و برای ملت ضعیف ما مفید باشد، برای مستضعفین این ملت مفید باشد، هر که هر چه میخواهد بگوید. ما دنبال این نباشیم که فرض کنید برای من یک کسی هورا بکشد یا کف بزند. دنبال این چیزها ما نباید باشیم...اختلاف سلیقهها را ما نباید گوش بکنیم. ما باید خودمان بفهمیم که چه داریم میکنیم و برای این ملت چه خدمتی باید بکنیم. خودمان وقتی فهمیدیم یک چیزی هست، گوشمان بسته باشد راجع به قلمها و راجع به... هر کاری بکنید، آنهایی که میخواهند لطمه بزنند و آسیب بزنند کار خودشان را میکنند. شما هر کاری انجام بدهید، آنها کار خودشان را میکنند. یکوقت یک کاری انجام میدهید که تأیید آنهاست، که آنها میتوانند انجام بدهند. یک وقت یک کاری میکنید که نه، برخلاف آنهاست، آنها باز صدمهای را که دلشان میخواهد میزنند؛ لکن دستشان نمیرسد که صدمه بزنند. (16)
پینوشتها:
1. محل نزول.
2. صحیفه امام، ج 16، ص 332-333.
3. همان، ج 10، ص 444-445.
4. همان، ج 15، ص 358.
5. همان، ج 18، ص 158 و 159.
6. همان، ج 8، ص 147 و 148.
7. همان، ج 12، ص 448.
8. همان، ج 17، 283 و 284.
9. همان، ج 2، ص 171.
10. همان، ج 20، ص 157.
11. همان، ج 15، ص 124.
12. همان، ج 13، ص 202 تا 203.
13. همان، ج 10، ص 463.
14. همان، ج 15، ص 122.
15. همان، ج 19، ص 368.
16. همان، ج 13، ص 5 تا 7.
سعادتمند، رسول؛ (1389)، درسهایی از امام: عدالتخواهی، قم: انتشارات تسنیم، چاپ اول.