به همه طلاب شهریه یکسان میدادند
حجت الاسلام و المسلمین دعایی:
وقتی امام به نجف وارد شدند علیرغم احاطه فوقالعادهای که بر مسایل فلسفی و معقول داشتند ترجیح دادند که اولین درس را به اصرار دوستان و شیفتگان از فقه شروع کنند. امام برای اینکه در حوزه نجف حساسیتهایی به وجود نیاید از گفتن درس و پرداختن شهریه و دامن زدن به مسایلی که غالباً شخصیتهای بالای حوزه برای خودشان ایجاد مینمایند پرهیز کردند. امام به عنوان مهمانی موقت و زائری که فعلاً توفیق زیارت اعتاب مقدسه نصیب ایشان شده است رفتار میکردند. تا اینکه بعد از مدتی به دلیل مراجعات زیادی که خدمت ایشان میشد و جمع شدن مقدار زیادی از وجوهات، تشخیص دادند که مناسب است شهریه بدهند و برای اولین بار در تاریخ حوزه نجف تبعیضی را که در تقسیم شهریه حاکم بود ملغی کردند. چون در حوزه نجف طلاب ایرانی و شاید عراقی را به عنوان نسل برتر میشناختند و طلاب غیر ایرانی و غیر عرب مانند طلاب پاکستانی، هندی و افغانی را نسل دوم حساب کرده و به آنها شهریه کمتری میدادند. (1)سدّ تبعیض را شکستند
حجت الاسلام و المسلمین سید حمید روحانی:
امام در اولین ماه رمضان اقامت خود در نجف اشرف در سال 1344 بین عموم روحانیون و محصلین حوزه علمیه نجف اعم از ایرانی، افغانی، هندی، پاکستانی، عرب و سایر کشورها وجوهی به عنوان مساعدت به طور مساوی تقسیم نمودند. به هر نفر اگر دارای همسر بود دو دینار و اگر نه، یک دینار پرداخت میکردند که بازتاب وسیع و شگفتآوری در سطح حوزه داشت، زیرا برای اولین بار بود که مرجع تقلیدی در نجف بین روحانیون ایرانی و غیر ایرانی در تقسیم وجوهات فرق نمیگذاشت و همه را طور مساوی مینگریست. به دنبال این اقدام امام، محصلان محروم و بیپناه غیرایرانی به ویژه افغانی و پاکستانی که سالیان درازی در حوزه نجف به جرم افغانی و پاکستانی بودن تحقیر شده و نصف شهریه محصلان ایرانی را دریافت داشته بودند خشمگین و در مقام اعتراض برآمدند و برای گرفتن حق خود و پایان دادن به تبعیض نژادی در حوزه نجف دست به شورش زدند. سرانجام آنگاه که امام به جای تقسیم گاه و بیگاه، رسماً به شهریه دادن پرداخت و به عموم افراد حوزه بدون تبعیض و به طور مساوی ماهانه دادند دیگر علما ناچار شدند به آن رسم غلط غیر اسلامی که سالیان درازی در حوزه نجف حاکم بود پایان داده و به همه طلاب به طور مساوی ماهانه بپردازند. (2)به همه یکسان بدهید
آیت الله محمد یزدی:
قبل از امام بین طلبهها راجع به شهریه تبعیض نژادی بود. آقا حکیم به طلاب افغانی یک و نیم دینار و به طلاب ایرانی سه دینار میداد، ولی امام وقتی به نجف آمدند به همه یکسان و علیالسویه پولی را تقسیم کردند. برای ایشان طلبه ترک، فارس، عرب، ایرانی و یا افغانی فرقی نداشت. امام به مرحوم آقای خلخالی فرمودند: «از طلاب امتحان کنید، بعد به همه کس یکسان بدهید و فرقی بین هیچ کس قرار ندهید.» بعد از این بود که سایر مراجع دیگر نجف مثل آقای حکیم و آقای خوئی هم که روش امام را دیدند، روششان را تغییر دادند. (3)هندی یا ایرانی چه فرقی میکند؟
حجت الاسلام و المسلمین فرقانی:
مدتی پس از ورود امام به نجف، به اصرار دوستان شروع به دادن شهریه کردند. وقتی نوبت تقسیم اول رسید آقای شیخ نصرالله خلخالی که صرّاف بود و از طرف آقایان بروجردی و خوئی شهریه میداد به من تلفن کرد و گفت: «روال شهریهای که ما از طرف آقای بروجردی و گاهی هم از طرف آقای خوانساری میدهیم این است که به طلاب ایرانی سه دینار میدهیم و به طلاب هندی، افغانی و پاکستانی یک و نیم یا دو دینار میدهیم، این را از امام بپرسید که روال ایشان چگونه است.» تا رفتم مسأله را خدمت امام عرض کردم که آقای خلخالی این طور میگویند فرمودند: «نخیر، چه فرقی دارد که طلبه هندی باشد یا ایرانی؟ همه را سه دینار بدهید.» امام رکورد هزار ساله نجف را شکست. (4)شهریه مساوی سامرا و نجف خود امتیاز است
حجت الاسلام و المسلمین عبدالمجید ایروانی:
سالی که امام در نجف اشرف بودند، این جانب در سامرا در کنار قبر مطهر حضرت امام علی النقی و امام حسن عسکری (علیهماالسلام)، مشرف شده بودم. قصد ده روز کردم و با طلبههای مدرسهی مرحوم آیت الله میرزای شیرازی نشست و برخاست داشتم. آنها از تمام عالمان و مراجع آن زمان گلهمند بودند و میگفتند: آیت الله حکیم و امام شهریه و جیرهی فانی میدهند. ما در شهر غربت که اختلاف عقیده بین اهل سامرا و طلبهها نیز هست، اگر موجودی نداشته باشیم، نه جنس نسیه میتوانیم بگیریم و نه قرض. آقایان به نجف و قم بیشتر توجه دارند تا سامرا.»من این را خدمتی به طلبهها، مخصوصاً به محافظان حرم مطهر آن دو امام بزرگوار دورافتاده دانستم. این موضوع را که آنها با وجود حوزهی علمیهی نجف، سامرا را انتخاب کردهاند و درسخوان به تمام معنا نیستند، ولی حرم آن دو امام را نمیگذارند که خلوت باشد و محل بازی بچهها شود، به محضر امام در نحف رساندم. بعد از اینکه تمام ماجرا را بدون کم و کاست تعریف نمودم، عرض کردم: «اگر امتیازی برای این طلبهها قایل شوید و نصف دینار بر شهریهی این آقایان اضافه کنید، تشویق میشوند و در آنجا دوام پیدا میکنند».
امام در آن زمان به طلبههای نجف سه دینار میدادند و به طلبههای سامرا هم سه دینار. وقتی ایشان حرفهای مرا شنید، فرمودند: «خود شهریهی مساوی دادن به طلبهی نجف و سامرا، یک امتیاز است».
یعنی این در نجف زحمت بسیار میکشد و درس میخواند و آن در سامرا کمتر، مساوی گرفتن شهریه برای طلبهی سامرا خود امتیازی به حساب میآمد. به این صورت، علم و طلبههای فاضل را تشویق میکردند و خطی در مصرف بیتالمال به دیگران میدادند. (5)
نجف مانند امام ندیده است
آیت الله خاتم یزدی:
امام وجوهی را که در اختیار داشتند بین اشخاص (طلاب) مختلف به طور یکنواخت تقسیم میکردند و هیچ تمیزی برای کسی به دیگری قایل نبود. یکی از بزرگان نجف میگفت نجف تا به حال مانند امام را به خود ندیده است، زیرا بعضی مراجع امتیازاتی برای بعضی قایل بودند که گاهی جنبههای دیگری هم داشت ولی اصلاً این معنی در نظر نبود. (6)مانند طلبهای با او رفتار کنید
آیت الله خاتم یزدی:
وقتی امام از عراق قصد کویت را داشتند در مرز کویت نماز خواندند. همه کسانی که با امام بودند گریه میکردند. چون نمیتوانستند باور کنند که بدون امام به عراق باز میگردند امام فرمودند: من پولی در منزل در دستمالی جا گذاشتهام که مربوط به زندگی و وضع شخصی من است بعد وصیتنامهای نوشتند و چند نفر را وصی کردند که من هم یکی از آنها بودم. امام در این وصیتنامه نوشته بودند که بعد از من با خانم مثل یک طلبه رفتار کنید و به اندازهای که زندگی یک طلبه خرج دارد از سهم امام هم به او بدهید. امام این وصیتنامه را نوشته بودند که هنوز تصمیم مهاجرت از عراق نداشتند ولی منزلشان در محاصره بعثیها بود و از طرف رژیم ملحد بعث بگیر و ببندها شروع شده بود و لذا امام احساس خطر کرده و این را نوشتند و در پاکتی گذاشتند و در بسته به من دادند. وقتی از عراق رفتند به من گفتند نامه را باز کنید. (7)پدرم مخارج متوسط زندگی مرا میدهد
آیت الله فاضل لنکرانی:
امام با اینکه مبالغ هنگفتی با کم و زیادش در اختیارشان قرار میگرفت ولی نه زندگی خودشان تغییر پیدا کرده بود و نه زندگی فرزندشان حاج آقا مصطفی. من چند سفر مشرف به عتبات شدم چون در نجف با مرحوم حاج آقا مصطفی زیاد رفت و آمد میکردیم لذا گاهگاهی ایشان مرا دعوت به ناهار و شام میکردند. یک روز مطلبی را که در مورد حاج آقا مصطفی شنیده بودم از ایشان پرسیدم. به ایشان گفتم شنیدهام که شما از آقایان دیگر هم شهریه میگیرید، خوب چه ضرورتی دارد که شما از مراجع دیگر شهریه میگیرید؟ مگر شما احتیاجی دارید؟ نیازی دارید، ایشان پس از یک تبسمی به من گفتند که فلانی پدرم فقط مخارج متوسط زندگی مرا میپردازد. مخارج غذا، اجاره خانه را به صورت متوسط، ولی من احتیاج به کتاب دارم برای خرید کتاب بودجهای ندارم. لذا مجبورم شهریهی مراجع دیگر را بپذیرم. (8)مخارج اضافه نمیداد
حجت الاسلام و المسلمین ناصری:
مرحوم آقا مصطفی میبایست هفته به هفته به خدمت آقا میآمد و خرج هفتهاش را میگرفت. به هیچوجه امام مخارج اضافه به او نمیداد. لذا وقتی حاج آقا مصطفی خواست به مکه برود با پول خانهای که در قم فروخته بود و مقدار پولی که از خانمش بود به مکه رفت. (9)این عبا را عاریه کردم
آیت الله محمدی گیلانی:
یک روز در فصل پاییز مرحوم حاج آقا مصطفی را دیدم که یک عبای کهنه رشتی را به دوش انداخته است با شوخی به او گفتم این عبا را از کهنه فروشی خریدهای؟ گفت این عبا مال یکی از رفقای رشتی است (آن مرد همسایه ایشان بود) من دیدم هوا خیلی سرد شده و من هم عبای زمستانی ندارم این عبا را از او عاریه گرفتم بعد به من گفت فلان آیا نمیبایست همه ما جمع شویم و یک امیرالمؤمنین ثانی (10) بتراشیم. (11)نمیتوانم پولی به تو بدهم
حجت الاسلام و المسلمین فرقانی:
امام در مسأله بیتالمال خیلی به خودشان سخت میگرفتند. به حاج احمد آقا وقتی که هنوز معمّم نشده بود فرموده بودند: «من نمیتوانم پولی به عنوان شهریه به تو بدهم مگر اینکه معمم بشوی.» لذا تا وقتی که حاج احمد آقا معمم نبود چه در ایران و چه در نجف والدهشان از پول شخصیای که داشت به ایشان میداد ولی وقتی معمم شد امام هم مثل همه طلبهها و به اندازه همه به او شهریه میدادند. امام با حاج آقا مصطفی هم همین طور برخورد میکردند و فرقی بین او و دیگران قایل نمیشدند. (12)برای فرزندتان ماهیانه قرار میدهیم
حجت الاسلام و المسلمین انصاری اراکی:
بندهزادهای داشتم به نام شیخ محمدحسن در سن سیزده سالگی معمم شد فردای آن روز که ملبس به لباس روحانیت شد، مقسّم حضرت امام تشریف آورد و گفت امام فرمودهاند چون آقازادهتان معمم شده است، از این جهت از همین ماه برایشان ماهیانه قرار میدهیم. (13)به فرزندشان مثل همه شهریه میدادند
حجت الاسلام و المسلمین دعائی:
امام در آن بخش از مسایلی که مربوط به کل جامعه روحانیت و حوزههای دینی میشد، فرزندشان را یک طلبه حساب میکردند به همان اندازه به فرزند خود شهریه میدادند که طلاب دیگر شهریه میگرفتند، و به همان اندازه در رفع نیاز زندگی فرزندشان تلاش میکردند که در رفع نیاز دیگر طلاب کمک و مساعدت میکردند. امام فرزندشان را به مثابه یک طلبه و روحانی که در جمع دیگر روحانیون در حوزههای علمیه اشتغال داشتند به حساب میآوردند. (14)هیچ فرقی نیست
خانم فریده مصطفوی:
امام همیشه به ما میگفتند بین شما و کارگری که در منزل کار میکند هیچ فرقی نیست. (15)اگر بتوانند به هر دو کمک میکنند
حجت الاسلام و المسلمین حسن ثقفی:
امام تفاوتی بین نزدیکان خود و غریبهها نمیگذاشتند. اگر یکی از بستگان ایشان حاجتی داشت و غریبهای هم همان حاجت را داشت آقا هر دو را مساوی قرار میدادند. مثلاً اگر فلان کسی که نسبت نزدیکی با ایشان دارد، برای هزینهی ازدواج به پنجاه هزار تومان پول احتیاج داشت و غریبه هم به پنجاه هزار تومان نیازمند بود، آقا اگر میتوانستند، به هر دو کمک میکردند و اگر نمیتوانستند به هیچ یک نمیکردند. (16)کسی به من چنین اجازهای نداده
حجت الاسلام و المسلمین حسن ثقفی:
زمانی که امام در پاریس تشریف داشتند، میخواستم به حضورشان مشرف شوم. یکی از بستگان نزدیک ایشان که با هم نسبت دارد، نامهای به من داد و گفت که حاجتی دارد. به او گفتم: «نوع این حاجتها زیاد است و فکر نمیکنم که امام قبول کنند چون گرفتاری زیاد است و اگر امکانش باشد امام باید به همه کمک کنند؛ اگر من اسم شما را به طور خاص ببرم فکر نمیکنم ایشان قبول کنند. لااقل میدانم از بنده قبول نمیکنند.» او گفت: «من کس دیگری را ندارم. حالا که شما به پاریس میروید، این مطلب را خدمت آقا بگویید.» وقتی در پاریس خدمت امام مشرف شدم نامه را درآوردم و گفتم: «آقا! مطلب نامه این است. اگر اجازه میدهید، نامه را بخوانم.» امام فرمودند: «من این امکان را ندارم که به او کمک کنم. چون هستند کسانی که مشابه ایشان هستند. یا باید به همه این کمک شود، یا اینکه به خاص او صلاح نیست و من نمیتوانم این کار را بکنم.»عرض کردم: «بعضی پولهاست که متعلق به جنابعالی است که مقلدانتان به من میدهند تا به شما بدهم. اجازه میدهید از این پولها به این آقا بدهم تا بعداً اگر توانست بپردازد؟ (سهم امام مصارف خاصی دارد که بدون اجازه نمیتوان به هر کسی داد و مرجع تقلید باید تصمیم بگیرد) و اگر هم نتوانست که خیلیها از جنابعالی بهرههای زیادی بردهاند. ایشان بعد از مقدار تأمل، سرشان را بلند کرده و فرمودند: کسی به من چنین اجازهای نداده.
بنده هم وقتی به ایران آمدم، جریان را به آن آقا گفتم. در ابتدا خیال میکردم که ناراحت میشود، اما بدش نیامد و گفت: «بارک الله! عجب آدمی است! راست میگویند. دیگران هم هستند. خوب، ایشان از کجا بیاورند که به همه کمک کنند؟» (17)
نمیدانیم کدام را بیشتر دوست دارند
خانم فریده مصطفوی:
امام هم اولادشان را به یک نظر نگاه میکنند و به همه به یک اندازه محبت دارند به طوری که ما بعد از این همه سال هنوز متوجه نشدهایم که امام کدام فرزندشان را بیشتر دوست دارند. (18)همان مقدار همیشگی تشییع کردند
حجت الاسلام و المسلمین سید مجتبی رودباری:
پیرمرد متدین و صادق القولی به نام شیخ جمال که در «شارع الرسول» تقریباً جنب منزل امام مغازه ادوات و لوازم برقی داشت نقل میکرد: مکرراً مشاهده میکردم که امام در تشییع بعضی از شخصیتهای بزرگ که شرکت میکردند فقط تا نزدیک صحن مطهر میآمدند و قبل از ورود به صحن امیرالمؤمنین به منزل مراجعه میفرمودند. اتفاقاً در روز فوت حاج آقا مصطفی در این موضوع دقیق شدم و با کمال تعجب مشاهده کردم که حتی در همان روز همین برنامه نیز تکرار شد و امام عزیز از دست رفتهاش را تا در صحن تشییع کرد و سپس به منزل مراجعت فرمود. (19)مثل همه یک فاتحه میخواندند
آیت الله خاتم یزدی:
پس از شهادت مرحوم حاج آقا مصطفی، امام تقریباً تا شب چهلم وفات آقا مصطفی هر شب بر سر قبر ایشان میرفتند و فاتحه میخواندند لکن پس از چهلم، شبهای جمعه که به حرم مشرف میشدند سر قبر حاج آقا مصطفی میرفتند. و روش ایشان هم خیلی معمولی بود برای همه اموات یک فاتحه میخواندند و بلافاصله بلند میشدند. از اول همین کار را کردند و تا آخری که در نجف بودند هم همین طور عمل میکردند. (20)پینوشتها:
1. برداشتهایی از سیره امام خمینی، ج 3، ص 307.
2. همان، ص 307-308.
3. همان، ص 308.
4. همان، ص 308-309.
5. همان، ص 309-310.
6. همان، ص 310.
7. همان، ص 310-311.
8. همان، ص 311.
9. همان.
10. منظور مرحوم حاج آقا مصطفی بود که امام مانند رفتار جدش علی (علیهالسلام) با برادر خودش عقیل، هیچ فرقی بین او و سایر طلاب در پرداخت شهریه نمیگذارد لذا او با اینکه فرزند امام است پول تهیه یک عبای زمستانی را ندارد و ناچار میشود از همسایهاش آن را امانت بگیرد.
11. همان، ص 311-312.
12. همان، ص 312.
13. همان.
14. همان، ص 312-313.
15. همان، ص 313.
16. همان.
17. همان، ص 313-314.
18. همان، ص 314.
19. همان، ص 314-315.
20. همان، ص 316.
سعادتمند، رسول؛ (1389)، درسهایی از امام: عدالتخواهی، قم: انتشارات تسنیم، چاپ اول.