نویسنده: رسول سعادتمند
جنایات و خیانتهای عظیم رژیم پهلوی
همه کشور ما در پنجاه و چند سال در ابتلا و در زحمت و در اختناق و در وابستگی به اجانب به سر بردند. خدا می داند که این پدر و پسر با این کشور ما چه کردند. خدا می داند که در طول تاریخ خیانت مثل اینها به ایران نشده بود. تمام سلاطین در 2500 سال یا بیشتر جنایتکار بودند، همه جنایتکار بودند حتی خوبانشان هم جنایتکار بودند، لکن خیانتشان بهاندازه اینها نبود. آنها به کشور خودشان معلوم نیست خیانت میکردند؛ اینها علاوه بر اینکه حجم جنایتشان خیلی زیاد بود، حجم خیانتشان بیشتر بود.در زمان رضاخان، که شاید اکثر شما یادتان نباشد، ما شاهد چه صحنهها بودیم! در همین قم و نسبت به بانوان محترم این قم و در همه شهرها نسبت به بانوان محترم شهرها، او به تبع از کسانی که تعلیم به او میدادند به اسم «کشف حجاب، هتک حرمت اسلام، هتک حرمت مؤمنین، هتک حرمت بانوان ما را چقدر کرد! و مأمورهای او با خانمها و با مخدرات ما چه کار کردند؛ چه سلوک کردند؛ چقدر پاره کردند چادرهای آنها را، چقدر به یغما بردند چادرها و روسریهای آنها را. ما شاهد اینها بودیم، و شماها هم شاهد این پسر بودید که به اسم «تمدن بزرگ» با این مملکت چه کرد. شما نمیتوانید تصور بکنید که اینها چه جور با این مملکت معامله کردند. ما نمیتوانیم حجم جنایات اینها را بفهمیم و حجم خیانتشان را، ما اطلاع نداریم که اینها در کجاها ذخیرهها دارند. آنقدری که حالا فاش شده است این معلوم نیست که این مقداری باشد که هست. معلوم نیست که در بانکها، مثل بانک سوئیس و امریکا و انگلستان و سایر جاها، اینها چقدرها دارند؟ میگویند که اخیراً 23 میلیارد دلار برده است و ما اطلاع نداریم از اینکه سابقاً چقدر بردهاند.
در زمان آن پدر، وقتی که در جنگ واقع شد و متفقین او را اخراج کردند، دنبال این افتاد که جواهر جمع کند؛ چمدانها را پر کردند از جواهرات و بردند. وقتی که در کشتی نشست از قراری که برای ما نقل کردهاند یک کشتی دیگری که مخصوص حیوانات بود آوردند متصل کردند به آن کشتی! و آن خبیث را، که از حیوان بدتر بود، گفتند بیا توی آن کشتی، گفت پس چمدانها چه؟ گفتند چمدانها مال بعد! بعد هم چمدانها را انگلستان بردند [و] خوردند.
در زمان این [شاه] هم همه چیزهای ما را بردند؛ همه حیثیت ما را بردند. آنقدری که به نیروی انسانی ما ضرر زدند، به نیروی مادی ما ضرر نزدند. آنقدری که انسانها را نگذاشتند رشد بکنند، آنقدری که مراکز فحشا را درست کردند، قمارخانهها را درست کردند، فحشاخانهها را درست کردند و در اختیار جوانهای ما گذاشتند و آنها را غافل کردند از مقدرات خودشان، آنقدر که ابتلا به این مواد مخدره اینها پیدا کردند در زمان اینها، برای اینکه همه چیزشان را تخدیر کنند و نگذارند نسبت به مقدرات خودشان فکر بکنند. لکن خدای تبارک و تعالی خواست که در این دو سال اخیر، البته مبدأ از 15 خرداد بود لکن در این دو سال اخیر که نهضت شکوفا شد، خدای تبارک و تعالی به شما کمک کرد.(1)
خیانت شاه در مراوده با اسرائیل
حالا شما همه چیز را از خارج وارد میکنید. هر چه هست یا از اسرائیل میآید؛ دشمن اسلام! خدا می داند که این مرد نسبت به اسلام چه خیانتها کرده است. اسرائیل که دشمن اسلام است، با مسلمین الان در جنگ است، این از همان اول این را شناختند.(2) از اول، از بیست و چند سال پیش از این، حدود سی سال، بیست و پنج سال پیش از این، اسرائیل را که در جنگ بود با مسلمین اینها به رسمیت شناختند! و ابتدایش بروز ندادند؛ و آخرش هم حالا که میبینید که الآن یکی از افرادی که سینه میزند برای محمدرضاخان، برای بقای اوست، اسرائیل است که میگوید نفت ما از بین میرود؛ برای اینکه نفت او را اینها دارند میدهند؛ یعنی نفت بلاد مسلمین را میدهند به دشمن مسلمین که جنگ کند با مسلمین! یک همچو خائنی است این مردک! نفت ما را با تانکرهای خودشان، با وضع خودشان میرسانند به آنها؛ آنهایی که با همین نفت جنگ میکنند با مسلمین و غصب کردند زمینهای مسلمین را عرض میکنم همه چیز مسلمین را از بین بردند. فلسطین را چه کردند، بیت المقدس را غصب کردند. این یکی از خیانتهایی است که این مرد به اسلام و مسلمین کرده است که در ایران هم همین طور؛ این هم این فلسطینیها، بهترین زمین اینطوری که به من اطلاع دادهاند بهترین زمین ایران دست اسرائیلیهاست؛ بهترین زمین دست این یهودیهای اسرائیلی است که آنها کار میکنند باهاش و منافعش را آنها دارند میبرند.(3)تلاش مسئولین رژیم سابق برای جلب رضایت اجانب
نکته اینکه این تحول در ارتش پیدا شد، این تحول در سپاه پاسداران پیدا شد، جوانهایی که قبل از این انقلاب در فکر این معنا نبودند اصلاً که جنگی کنند و جهات جنگی را داشته باشند و نظامی باشند، در بین مردم خودشان سربلند بایستند و حفظ کنند مردم را، این چیست؟ فرق مابین این دو زمان چی است؟ این فرق در فرهنگ است. فرهنگ ما در آن زمان با زبان فرهنگ ما در این زمان فرق کرده است. شما از دانشگاه شروع کنید تا ادارات دولتی، تا ارتش، تا ژاندارمری آنوقت و تا همه اینها و تا توده های مردم، جوانها؛ ببینید که ارتش ما و سایر قشرهای ملت و دولتی، مجلس آنوقت و دولت آنوقت و همه اینها در اثر فرهنگ وارداتی چه بودند.ما هر مطلبی را، [ببینیم، همین طور است.] اگر یک شخصی مریض باشد، تا احساس مرض نکند به طبیب رجوع نمیکند. وقتی احساس مرض کرد، آنوقت میرود پیش طبیب. طبیب هم تا مرض را نشناسد، نمیتواند معالجه بکند. جامعه وقتی که مریض باشد همین طور است. تا جامعه احساس نکند که مریض است، احساس نکند که در حال احتضار است، تا این را احساسی نکند، به فکر طبیب نمیافتد، به فکر معالج نمیافتد. جامعه آنوقت خودش احساس مرض نمیکرد؛ خیال میکرد که نه، ما خودمان سالمیم، جامعه مان سالم است. سایه اعلیحضرت به سر ماست! ارتش ما هم ما را حفظ میکند و امثال اینها. در اثر اینکه احساس درد نمیکرد و اگر احساس درد هم میکرد، طبیبی نبود که این مرض را علاج کند، بلکه آنهایی که دست اندرکار بودند، آنها طبیب معالج نبودند، آنها جنایتکارانی بودند که به عوض دارو، سم به مردم میدادند. [نمی توانست معالجه بکند.]
اگر دانشگاه ما دانشگاه خودی بود؛ دانشگاه، دانشگاهی نبود که دنبال فرهنگ وارداتی باز بشود، آن درآمدهایی که داشت، آن نبود که در آنوقت بود. شما از آن چیزهایی که از دانشگاههای آنوقت درآمد البته من نمیخواهم همه را بگویم، استثناء دارد، اما استثنایش کم است آنهایی که از دانشگاه بیرون آمدند و سیل آنها راه افتاد به طرف انگلستان و فرانسه و اخیراً امریکا، ببینید که اینها در دانشگاه چی تهیه کردند؟ وقتی رفتند در خارج چی تهیه کردند و برای ما چای سوغات آوردند؟ افرادی که آنوقت از دانشگاه بیرون آمده بودند و تحصیلاتشان را هم در خارج کرده بودند و برگشتند در ایران، همانهایی بودند که وزرای آنوقت را و بسیاری از وکلای آنوقت را آنها تشکیل میدادند. این وزرای آنوقت و آن وکلای آنوقت چه میکردند در ایران؟ برای ایران چه تحفه میآوردند؟ تمام کوشش آنها این بود که رضایت در یک برهه ای، انگلستان را و بعدش امریکا را فراهم کنند. در رأس همه هم، که در آن زمان رضاخان بود و در زمان بعد، محمدرضاخان بود؛ آن هم تمام کوشش اش این بود که آنها راضی بشوند؛ برای اینکه، میدید که اگر آنها راضی نباشند، این از بین میرود. وقتی خودخواه بود و میخواست خودش باقی بماند، به این کار نداشت ملت است؛ هر چه میخواهد باشد، من باشم؛ هر که باشد، هر که نباشد.
شما ببینید که منافع این مملکت، منافع این کشور، از نفت گرفته تا سایر منفعتهایی که در این کشور هست و غنی است بحمدالله، این چه میشد. نفت در آنوقت بیشتر از حالاها صادر میشد. به ایران چه میرسید؟ به دستگاه سلطنتی چه میرسید؟ به خارجیها چه میرسید؟ کی منافعش را میبرد؟ آنهایی هم که میخواستند منفعت ایران را برگردانند؛ دستگاههایی بر میگرداندند و چیزهایی، سلاحها و عرض میکنم که مهمات از امریکا بر میگرداندند. در ازای پول نفتی که ما نفتش را داده بودیم، برای خودشان پایگاه درست میکردند. و خدا خواست که اینها را آنها آوردند برای خودشان پایگاه درست کردند و بحمدالله، بر ضد خودشان شد. دانشگاه ما در آنوقت، در دست یک دسته از اشخاصی بود که در یک وقتی انگلیسی و در اخیر، امریکایی محض بودند؛ یعنی، چشمشان طرف امریکا بود که ببینند چه میگوید تا اینها فرمان ببرند. یک دسته اقلیتی هم که از مردم شریف بودند در مجلس یا در دانشگاه، اینها در اقلیت بودند و نمیتوانستند صحبت کنند؛ همراه کسی نداشتند. اینها باید خون جگر بخورند و در حضور آنها ببینند که این جنایات دارد وارد میشود.
شما دست روی هریک از این ارگانهای سابق بگذارید، [همین طور بود.] برود سراغ مجلس، مجلس چه فضاحتی در این ایران به بار آورد! مجلسی که اسمش را میگذاشتند «مجلس شورای ملی ایران» با این ملت ایران چه کرد این مجلس؟! شماها دیگر این آخرها یادتان است که این قضیه آخری که گذراندند برای اینکه، کسانی که امریکایی هستند، از امریکا آمدهاند، ارتشی هستند، بستگان امریکا هستند، مامون هستند و نباید در اینجا محاکمه شان کرد. این را مجلس درست کرد. البته یک بازی هم در آوردند که دوتایشان هم مخالفت کرد، دوتایشان چه و مطلب معلوم بود که از اول باید این بشود و این هم شد. مجلس ما آن بود که ما را اسیر امریکا کرد و شاه موشان مجلس ما هم!(4) کشور ما هم آن بود که کشور ما را آنطور اسیر کرد.
و خود ارتش هم، چون فرهنگ، فرهنگ خارجی بود و تربیت و ارتزاق از فرهنگ خارجی میشد، آنها بودند که جز اینکه جیب های خودشان را پر بکنند، کاری نمیکردند، طوری نبود که ما یک ارتش فرض کنید که چهارصد هزار نفری که داشتیم، یک ارتشی باشد که بتواند یک مقاومتی بکند. تربیت، یک تربیتی بود که نباید مقاومت کرد. رفاه در بین آنها به طوری بود که دیگر جای این نمیماند که بخواهند برای کس دیگری یا برای حفظ کشورشان چه بکنند. در آنوقت هم دفاع از ملت، از ملت ایران بود، دفاع از کشور ایران بود، حالا هم هست. آنوقت دفاعشان آن بود که عرض کردم که اصلاً مقاومت نشد و اساساً خراب بود و معلوم شد که ارتش میان تهی است و امروز هم شما حال ارتش را، حال پاسدارها را، حال بسیج را، حال اینها را میبینید که دو سال و بیشتر از دو سال است که مقاومت کردهاند و ایستادهاند این جوانها.
و این ملیت نیست که اینها را اینجور کرده. اگر ملیت بود، آنها هم داشتند این را این آقایانی که خیال میکنند که از ملیت است این امور، اینها نمیفهمند. اگر میفهمیدند خودشان را به این روز نمیانداختند. این ایمان است که اینها را اینطور کرده، آن پاسدار و آن ارتشی که در سنگر خودش نماز شب بخواند، این ارتشی مثل شیر مقاومت میکند؛ برای اینکه برای خداست. آن ارتشی که مشروب بخورد آنجا و قماربازی کند آنجا، برای کی [کار] کند؟ آن تا ببیند پاسدار آمد، سی هزار نفرشان اسیر میشوند، میآیند خودشان را به بند هم میاندازند. شما خیال میکنید که ما در مقابل همین عراق، که همه کشورها دارند از آن حمایت میکنند، پول سرشار را این شیوخ بدبخت به این جانی میدهند و اسلحههای بسیار هم که از همه جا برایشان میآید، شما خیال میکنید که اگر یک روزی در آن زمان اتفاق میافتاد، آن با آن وضعی که داشت و کشور ما با این وضعی که داشت که ملت هیچ کار نداشت به این مسائل، فقط بود ارتشش؛ ارتش آنطوری، یک ساعت اینها میتوانستند مقاومت کنند؟ خدا خواست که آنوقت به این فکر نیفتادند؛ یعنی، آن هم از باب این بود که شاه تسلیم امریکا بود. دیگر داعی نداشتند که نوکر خودشان را چی بکنند. امروز که دو سال بیشتر است شما مقاومت کردهاید و دنبال شما این مردم، زن و مردشان در دنبال شما هستند و دارند کوشش میکنند برای پیشبرد شما، این فرهنگ اسلام است که این را آورده است، نه فرهنگ ملی است و نه فرهنگ شاهنشاهی، اینها بود قبلاً و این مسائل نبود. این اسلام است که جوان را، جوانها را از کنار دریا و از آن بازی که برایشان درست کرده بودند، از آن چاههایی که برایشان کنده بودند، نجات داد و به سعادت رساند و مقابل همه قدرتهای دنیا ایستاد و خم به ابرو نیاورد. این فرهنگ این کار را کرد.(5)
پینوشتها:
1. همان، ج 9، ص 356 تا 358.
2. شاه در 1339 ه. ش. رژیم اشغالگر قدس را به رسمیت شناخت.
3. صحیفه امام، ج 5، ص 119.
4. اشاره ای طنزآمیز به داستان «موش و گربه» عبید زاکانی، و ادعاهای توخالی مسئولین قوا در رژیم شاه.
5. صحیفه امام، ج 17، ص 149 تا 150.
سعادتمند، رسول؛ (1390)، تاریخچه انقلاب اسلامی در کلام امام خمینی (ره)، قم: انتشارات تسنیم، چاپ سوم.