نویسنده: اگوست شوازی
مترجم: دکتر لطیف ابوالقاسمی
مترجم: دکتر لطیف ابوالقاسمی
گنبد در هیچ دورهای متروک نمانده است. وجود گنبد در قرن سیزدهم در نقطه تلاقی شبستانهای کلیسای «بلوآ (1)» مشاهده میشود و معماری نظامی، از آن تا اواسط قرن پانزدهم استفاده میکند. طاق گوشهای بدون رگه نیز موارد استفادههایی دارد: موقعی که مصالح به صورت تقریباً خام به کار برده میشوند، طاق ارزان تمام میشود، بدین معنی که سنگهای گوشهای به طور خشن تراشیده شده، نواقص دیوارکشی توسط ضخامتی بیشتر جبران میگردد؛ اما در این صورت، طاق حالتی سنگین به خود میگیرد و فشار زیادی وارد میسازد. از این گونه طاقها، فقط در شبستانهای کم قطر و کم ارتفاع استفاده به عمل میآید. به این ترتیب، در حالی که ترتیبات رگه دار در شبستانهای بزرگ معمول میباشد، طاق گوشهای کماکان در شبستانهای جانبی کلیساهای «سِن» (ترتیبات اولیه)، «پواسی (2)»، «بلوآ» و «پونتینی (3)» رواج دارد.
کلیسای «پونتینی» که اسم برده شد، یک کلیسای صومعهای است، بدین معنی که معماری صومعهای قرون وسطی به طور کلی یک وابستگی سنتی را نسبت به طاق گوشهای در صومعههای «رمان» حفظ میکند: در صحن صومعه «وزله» نمونهای از طاق گوشهای وجود دارد که غالباً همراه با طاق روی رگه به کار برده میشد. در جایگاه موسیقی به سبک گوتیک کلیسای «وزله»، گالریهای مرتفع دارای طاقهای گوشهای میباشند. همین حالت خاص در کلیسای صومعهای «سن ژرمر» نیز دیده میشود. مسلماً تحول سبک گوتیک در این ساختمانها به نحو کمتری صورت میگیرد.
به طور کلی، این پیشرفتها در کشورهایی که تحت تأثیر هنر «رمان» قرار گرفته بودند، کند میباشد. مناطق «اورنی»، «نورماندی» و به خصوص منطقه «رَن» را میتوان ایالاتی دانست که در قلب دورهی گوتیک، از هنر «رمان» پیروی نمودهاند: در معماری این مناطق و همین طور در معماریهای دیگر، هیچ تحولی مشاهده نمیشود که سنن دوران گذشته را به طور ناگهانی از میان بردارد.
عناصر تکیه گاهی و زیربنایی طاقها
تغییراتی که عصر گوتیک در عناصر زیربنایی و تکیه گاهی به سبک «رمان» به وجود میآورد، به صورت عواقب مستقیم ناشی از تشکیلات جدید طاق خودنمایی میکند؛ بدین معنی که شکل رگههای طاق، به وجود آورندهی فرم زیربناهایی است که آن را حمل میکنند. و بازی فشارها، به وجود آرندهی ترتیب عناصر تکیه گاهی است که طاق را نگه میدارند. ما اینک نحوهی قرارگرفتن طاق روی خرپاها، چگونگی مستهلک شدن فشارها در دیوارهای اتکایی، نقش دیوارها در حفظ تعادل و بالاخره نقش عضو انتقالی یعنی کمان تکیه گاهی را که امکان میدهد فشار رگهها از لابه لای فضا جریان یافته، از راه دور خنثی گردد، مورد بررسی قرار میدهیم.1- عضو زیربنایی، ستون گوتیک
معماران «رمان» عمدتاً از یک ستون کوچک در زیر شروع هر بنای طاق برجسته استفاده میکردند. در آن موقع، طاقهای برجسته تنها رگهها محسوب میشدند. رگههای جدیدی بعدها به وجود آمد که در جهت قطر، در طول گوشههای طاق قرار میگرفت و قاعده کلی در مورد آنها به کار برده میشد. فکر استفاده از پایه گوتیک با شعاعی از ستونهای کوچک، به منزلهی اشاعه بدون قید و شرط فکر پایه به سبک «رمان» است. به نوبهی خود، ترتیب رگهها و تکیه گاههای آن، نمایشگر جنبههای تدریجی این شعاع میباشد: ما قبلاً در نحوهی دیوارکشی رگهها در هر دو زمان به روشی اشاره کردیم که در آن، تکیه گاه به صورت تلی از بار بود. در هر یک از این دو دوره، از ترتیب خاصی برای ایجاد خرپا استفاده میشد:مادامی که دیوارکشی با رگههای سنگ چین شده در قسمتهای پایین طاق رواج دارد، یک ستون کوچک دیواری با قطع نسبتاً بزرگ، پایین هر رگه را حمل میکند و خرپا به صورت شکل A درمی آید (تصویر 1). اما به زودی مشاهده میشود که چون فشار طاق اریب میباشد، وزنهای که روی ستونهای کوچک وارد میشود، خیلی محدود میباشد و در نتیجه کافی است که یک پایه تکیه گاهی نظیر شکل C، در زیر نقطه شروع طاق ترتیب یابد: این نوع پایه را میتوان در کلیساهای شهر «سن»، «شالون» و «رِم» مشاهده نمود.
معمولاً ستون کوچک در جای خود نگه داری میشود اما فقط به عنوان یک زینت و سعی میشود که تقریباً به صورت باریک درآورده شود.
موقعی که طرز دیوارکشی تکیه گاه به صورت «تل وزنه» پیش میآید، تشخیص داده میشود که قشرهای این تکیه گاهها حکم «کوربو» را دارد و وجود سرستون اضافی است: در نتیجه، به سرستون اهمیت کمتری داده میشود تا آن که سرانجام به کلی حذف میگردد؛ سپس رگهها را بدون قطع نوک طاق تا پایین خرپا ادامه میدهند.
در شکلهای تصویر 1، این تغییرات تدریجی ستون طاق مشاهده میشود: شکلهای B, A و C ترتیباتی است که قبل از رواج «تل وزنه» به کار برده میشد و شکلهای D و E ترتیباتی که بعد از آن معمول گردید. در شکل A ستونچهای که به صورت تکیه گاه درآمده است، مشاهده میشود؛ در شکل B، ستونچه که حجم زائد در بستر تلقی شده به صورت یک آلت زینتی درآمده است؛ در شکل C ، ستونچه جای خود را به یک «کوربو» داده است؛ در شکل D «تل وزنه» حکم «کوربو» را به خود گرفته است و در شکل E رگه بدون قطع سرستون در طول بدنه پایه ادامه مییابد.
مازاد ترتیبات ستون گوتیک، جایگزین بازی عضوهای حفظ تعادل شده که آن را حمل میکنند و بعد از توصیف این عضوها مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
2- عضو تکیه گاهی، دیوار مستحکم، بی فایدگی و حذف دیوارهای پر
بستر به سبک «رمان»، فشارها را به طور یکنواخت پخش میکرد و مستلزم پایههایی لاینقطع بود. طاق گوشهای که معمولاً به صورت گنبد ترتیب مییافت، حکم یک پشته کروی را به خود میگرفت و از نظر احتیاط، میبایست آن را نه تنها به وسیله چنگکهای تکیه گاهی، بلکه توسط یک پایه مداوم نگه داری نمود. دیوار مستحکم «رمان»، ضخامت مافوق دیواری بود که در محلی که فشار به حد اعلای خود میرسید، ترتیب مییافت. با سیستم طاق رگه دار که فشار را متمرکز میسازد، دیوار ضخیم دیگر در حفظ ثبات طاق ضرورتی ندارد. برای تضمین تعادل کافی است که یک مقاومت کاملاً موضعی، برحسب سطحی کاملاً مشخص به کار برده شود که روی آن، فشار وارد میگردد: دیوار مستحکم گوتیک حالت چنگک نازک و برجستهای به خود میگیرد و با دارا بودن یک برجستگی، با دیوار مستحکم «رمان» تفاوت دارد، برجستگیای که معماری «رمان» هرگز به آن نداده بود، و همان طور که بعداً خواهیم دید دیوار گوتیک از طرح مناسبتری برخوردار بود.حالتهای تدریجی دیوار استحکامی
الف) نیم رخ از طریق فرورفتگی:
دیوار استحکامی «رمان» دارای زینتی تقریباً عمودی بود (تصویر 2-A). معماران گوتیک متوجه میشوند که با هزینهای برابر در مصالح، دیوار استحکامی ممکن است دارای دوام و قدرتی بیشتر باشد، اگر در جهت طاقی که باید به آن تکیه کند، متمایل گردد: چون توده بنایی واقع در نقطه n زیاد مفید واقع نمیشد، به نقطه m منتقل میگردد به طوری که به میزان استقامت افزوده شود.معماران گوتیک به جای دیوار استحکامی مستقیم دورهی «رمان»، از یک پایه با فرورفتگیهای تدریجی نظیر شکل B یا حتی یک پایه به صورت شیب مداوم استفاده نمودند (جایگاه موسیقی در کلیسای «مون مارت (4)»).
ب) بازگشت به دیوار استحکامی عمودی:
مصالح بهتری به کار میرفت اما برآمدگی حالت اغراق آمیزی به خود میگرفت و در شهرها زمین محدود بود. در حدود اواسط قرن سیزدهم، غالباً محسنات نیم رخ B متروک گذاشته میشود و مجدداً به دیواری روی آورده میشود که به طور عمودی بالا میرود: در کلیسای «سنت شاپل (5)» 1245م. دیوار استحکامی بار دیگر نیم رخ C را به خود میگیرد که بدون عقب رفتگی است.از نظر تعادل، دیوار استحکامی جدید ارزش دیوار جایگزین شده را ندارد. از این رو سعی میشود تا آن مقدار از تعادلی را که ضمن کم شدن حجم در نقطه قله از دست داده بود، بار دیگر به آن داده شود. برای این کار یک برج مخروطی P در نوک آن ترتیب مییابد.
دیوارهای استحکامی کم حجم:
فشار یک طاق (تصویر 2-B) یک نیروی اریب F است که با ترکیب یافتن در هر نقطه L با یک وزنه عمودی ناشی از وزنه حجمهای بنایی Lf پخش میگردد. از این ترکیب نیروها، یک خط فشار به وجود میآید که انحنای LR حرکت آن را نشان میدهد. در مسیر LR یک فضای خالی ممکن بود مضر واقع شود و در خارج از آن، یک فضای خالی بدون عاقبت میباشد: اگر امکانات توزیع، مستلزم یک گالری اضطراری نظیر شکل G باشد، هیچ عاملی نمیتواند مانع از ادامهی این گالری از وسط دیوار استحکامی گردد.تقریباً تمامی دیوارهای استحکامی گوتیک به همین منوال توسط گالریهای اضطراری قطع شدهاند.
در جریان قرن سیزدهم، سرانجام تصمیم گرفته میشود که هر نوع کانون XX که نقش کمی را برعهده دارد، از میان برداشته شود (شکل D): در این صورت عضو تکیه گاهی به یک قسمت داخلی T که حکم خرپا را دارد و یک قسمت خارجی V که در حکم یک پایه واقعی میباشد، تقسیم میشود. به این ترتیب دیوار استحکامی به ترتیبات داخلی و خارجی خود محدود میگردد.
دیوارهای استحکامی اریب:
از ویژگیهای آخرین دوران هنر طاق سازی به صورت کلاهک، عادت به قرار دادن دیوار استحکامی واقع در زاویه دو دیوار گونیایی به صورت 45 درجه را متذکر شویم.از قرن دوازدهم تا آغاز قرن پانزدهم، ترتیبات دیگری جز ترتیبات شکل A دیده نمیشود (تصویر 3)؛ یعنی دو دیوار استحکامی تشکیل دهندهی امتدادهای تدریجی دو دیوار. از قرن پانزدهم تقریباً به طور یکنواخت، هر دو دیوار استحکامی جای خود را به یک دیوار واحد دادهاند که طرز قرار گرفتن آن در شکل B دیده میشود.
دیوار: حذف قسمت زیر طاق، تعریض قسمت تشکیل دهندهی «تمپان»
به محض آن که فشارها در محلی متمرکز میگردد که در آن، رگهها آنها را منکسر میسازند، دیوار استحکامی برای خنثی کردن این فشارها کافی است و دیوار چیزی جز یک عنصر پرکننده که میتواند سبک شود یا به صورت یک دیوار مشبک ساده درآید، نیست. در واقع، در جریان قرن سیزدهم، پلان دیوار واقع در میان خرپاها و طاقهای تکیه گاهی یعنی «فورمره»، مداوم از میان میرود و جای خود را به یک پنجره عریض میدهد.این جایگزین شدن پنجره به جای پلان دیواری، موجب بروز مشکلاتی میگردد که مربوط است به این که:
1- حذف دیوار، خرپاها را در یک وضع انزوایی نامتناسب با ثبات آنها قرار میدهد.
2- تمرکز فشار جنبهی مطلق ندارد.
خرپاها ممکن است «نشست» کنند و جدارهای طاقها گرایش ضعیفی به منحرف شدن به طرف قسمت بیرونی رگههای حامل طاقها را دارند.
اینک بر حسب زمانها و به خصوص مکتبها، به چند راه حل مرسوم اشاره میشود.
در مکتب «شامپانی» (تصویر 4-R)، معمولاً یک قوس وسیع (F) بین خرپاها واقع میشود و در بالای طاق چیزی شبیه به یک لبه خشن تشکیل میدهد که فشار وارده از جدارها روی آن مستهلک میشود (کلیسای «رِم»). در مکتب «ایل دو فرانس» (S)، سبک ارائه شده جسارت آمیزتر میباشد، بدین معنی که فشار حاصله از جدارها و نیز فشار رگهها به عضوهای تکیه گاهی منتقل میشود. یک حجم خشن (G) کمر را پر میکند: از طریق همین حجم است که عمل انتقال فشار صورت گرفته، طاق تکیه گاهی یا «فورمره» به یک کمان سبک و باریک محدود میشود (کلیسای «نتردام» شهر پاریس). موقعی که خرپاها با پایههای داخلی (N) و خارجی (M) همراه میگردند (شکل D)، پایههای داخلی به تنهایی توسط طاق (T) درهم ادغام میشوند. برای ایجاد همبستگی میان پایههای خارجی (M)، گاهی اوقات میان آنها یک قوس اتصال دهنده (R) افزوده میشود. روی هر یک از این قوسها، یک «تمپان» ترتیب یافته است که در سطح گیلویی تسطیح میشود و یک سنگ چین (p)، سقفی را بین دو «تمپان» به وجود میآورد.
این سیستم پیوندی که در واقع منجر به تشکیل یک «تمپان» سبک میگردد، از آغاز قرن دوازدهم در کلیسای «نویون» به کار برده میشود. در قرن سیزدهم سیستم مزبور در «بورگنی» نیز معمول میگردد (از آن جمله در کلیساهای «نتردام» شهر «دیژون»، «اوزر»، «سمور» و «کلامسی (6)») و همین طور در ایالت «شامپانی» در شبستان کلیسای «سن اوربن» شهر «تروی» و در ایالت «ایل دو فرانس» در نمازخانهی کلیسای «سن ژرمن آن له (7)». در قرن چهاردهم، روش مزبور رونق خود را از دست میدهد و در همه جا بار دیگر از طاق تکیه گاهی یا «فورمره» قطور که روی آن، یک «تمپان» پر واقع شده، استفاده میشود.
3- عضو انتقالی فشارها: کمان تکیه گاهی
تا این جا سیستم تکیه گاهی و حامل طاقها، همان سیستم «رمان» است که کم و بیش پیشرفته میباشد. تنها عضو تعادل واقعاً ابتکاری که مخصوص معماری گوتیک میباشد، همان عضوی است که ثبات طاقها را در صورتی که این طاقها باید روی چند پایه ساده واقع شوند، حفظ میکند. همین امر در مورد شبستانهایی که دارای ترتیبات جنبی میباشند نیز صدق میکند. عنصر جدیدی که در ثبات آنها دخالت پیدا میکند، همان کمان تکیه گاهی است، ما ابتدا نحوهی کار آن را مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهیم و سپس عواقبی را که استفاده از آن، در خود ترتیبات پایهها موجب گردید، مطالعه خواهیم کرد.اصل انتقال فشارها؛ کمان تکیه گاهی، عضو انتقالی
اینک مراجعه میکنیم به بناهای طاقداری که به آخرین دوران معماری «رمان» تعلق دارند. بناهایی که در آنها، نورهای مستقیم به منظور تضمین تکیه گاه طاقهای شبستان مرکزی از میان رفته بود، دست نخورده باقی ماندند، اما طاقهای مرتفع مکتب «کلونی» به زودی موجب نگرانی گردید.هنوز نیم قرن از ساختمان این بناها سپری نشده بود که تعداد زیادی از آنها در معرض انهدام قرار گرفتند. علت این امر آن بود که بناهای مزبور تکیه گاه کافی نداشتند و امکان دیگری برای نجات آنها وجود نداشت جز آن که عضوهای استحکام دهندهی اضافی به آنها افزوده شود که نظیر آن را در کلیساهای «وزله»، «اوتان» و «بن» میتوان دید. با کوشش در ثابت نگه داشتن طاقهای «رمان» بود که معماران عصر گوتیک، کمان تکیه گاهی را به وجود آوردند. ما به عنوان یکی از جسارت آمیزترین طاقهای دورهی «رمان»، طاق شبستان کلیسای «وزله» را نام میبریم (تصویر 5).
این طاق که نظیر کلیه طاقهای منطقه «بورگنی»، روی یک پایه تکیه گاهی بنا گردیده، به کمک تسلسل خود پابرجا بود، امّا این تسلسل که در سطحی خیلی پایین به کار برده شده بود، کفایت نمیکرد: از این رو برای جلوگیری از واژگون شدن لازم گردید که میان کمرها و دیوار خارجی یک چوب بست تکیه گاهی ترتیب یابد (شکل N).
خطر انهدام از میان رفته بود، اما فقط برای مدتی که چوبها دوام مییافت. در نتیجه این فکر به وجود آمد که به جای چوب بست تکیه گاهی مزبور از یک حجم بنایی قابل دوام استفاده شود. این جا بود که کمان A ساخته شد، کمانی که به هیچ وجه جزو طرحهای قبلی نبود ولی هنوز هم پابرجا مانده است. از روزی که این راه علاج در بناهای «رمان» معمول گردید، کمان تکیه گاهی برای خود جایی در ترتیبات حفظ تعادل باز کرد: کمان مزبور به هیچ وجه اختراع نگردید، بلکه یک لازمه بود و تنها بعد از قبول کمان مذکور به عنوان یک عامل استحکام دهنده، اجتناب ناپذیر بود که تصمیم گرفته شد از آن به عنوان عضوی طبیعی از ساختمان استفاده شود.
پینوشتها:
1. Blois
2. Poissy
3. Pontigny
4. Montmartre
5. St.- Chapelle
6. Clamecy
7. St.- Germain en Laye
شوازی، اگوست؛ (1392)، تاریخ معماری، ترجمه لطیف ابوالقاسمی، تهران: مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، چاپ چهارم