یدالله دادگر، تیمور رحمانی
مقدمه و فروض رفتاری
تقریباً تمامی نظامهای اقتصادی با بازار سروکار دارند در نتیجه با عرضه و تقاضاها نیز مرتبط خواهند بود. زیرا در نظامهای سرمایهداری بازار به طور طبیعی نقش عمدهای در تخصیص منابع دارد. نقش بازار در نظامهای مختلف نیز قابل توجه است و نظامهای سوسیالیستی نیز در برخی موارد از عملکرد بازار بهره میگیرند. بدیهی است بسیاری از نظامهای سوسیالیستی پس از فروپاشی در اواخر دههی 1980 جهتگیری شتابانی به سوی نظام بازار از خود نشان دادهاند.بنابراین، مطالعهی بازار و عناصر کلیدی آن، هم از لحاظ علمی و نظری قابل توجه است و هم در ارتباط با نظامهای مختلف اقتصادی منافع تجربی خاصی در بر دارد و میتوان از مکانیسم بازار رهنمودهای سیاستگذاری دریافت کرد. دو ستون و دو محور پایهای در کارکرد و شناخت بازار، تقاضا و عرضه میباشد. یک سلسله نهادها و فرضها در مورد رفتار کارگزاران اقتصادی (1) مطرح است که قبل از بررسی مستقیم عناصر بازار باید مورد اشاره واقع گردد. یک پیشفرض کلی در مورد مصرفکننده این است که وی از مصرف کالاها و خدمات کسب رفاه، رضایت و مطلوبیت میکند.
فرض دیگر این است که وی تلاش میکند بیشترین مطلوبیت را به دست آورد. این موضوع در قالب رفتار عقلانی مصرف کننده نیز بیان میشود. سرانجام به طور ضمنی فرض میشود که وی بهترین قاضی برای تشخیص منافع و ترجیحات خود است. با توجه به این که انسان بیشینهطلب میباشد و به عبارتی سیرناپذیر و زیادهخواه است، از این رو، در موقعیت یک مصرفکننده کسب مطلوبیت بیشتر را بر کمتر ترجیح میدهد؛ مثلاً اگر سه سطح رفاه یا مطلوبیتی 50، 100 و 150 واحد قابل دسترس باشد، مصرف کننده در شرایط عادی و از کالای خوب سطح مطلوبیت 150 را برمیگزیند. برای درک عمیقتر این موضوع به ابزارهایی به نام منحنیهای بیتفاوتی مطلوبیت اشاره میکنیم.
منحنی بیتفاوتی مطلوبیت (2):
در اقتصاد متعارف برای تشریح رفتار مصرف کننده از ابزار منحنی بیتفاوتی استفاده میکنند. برای رسم منحنی فرض میشود در ترکیبات مختلف مصرف، میزان مطلوبیت ناشی از کالاها، یکسان میباشد؛ مثلاً یک خانوار ممکن است از 1 واحد خوراک (X) و 20 واحد پوشاک (Y) و همچنین از 2 واحد خوراک و 15 واحد پوشاک، یک سطح مطلوبیت کسب کند. مکان هندسی آن ترکیبات معمولاً تشکیل منحنیهایی میدهد که منحنی بیتفاوتی نامیده میشوند. فرض کنید یک خانوار بین سطوح جدول شمارهی 1کالای x و کالای Y بیتفاوت باشد. نمودار 1- الف- که بر مبنای آن جدول ترسیم شده بیانگر منحنی بیتفاوتی برای خانوار مذکور میباشد.همانطور که نمودار 1- الف- نشان میدهد، کلیه نقاط روی منحنی بیتفاوتی حصول به 100 واحد مطلوبیت را بیان میکند. (3) نمودار 1- ب- نیز مجموعهای از منحنیهای بیتفاوتی را نشان داده است. منحنیهایی که از مبداء مختصات دورتر هستند، بیانگر مقدار مطلوبیت بیشتری هستند؛ مثلاً منحنی شمارهی 1 دارای 50 واحد، شمارهی 2 دارای 100 واحد و شماره 3 دارای 150 واحد مطلوبیت است. فرض میشود که مصرف کنندهها تمایل دارند منحنیهای بالاتر را (در صورت امکان) انتخاب نمایند، زیرا در آن صورت رضایتمندی بیشتری حاصل خواهد شد. انتخاب منحنی بالاتر مشروط به آن است که مصرف کننده درآمد بیشتری هم داشته باشد. هر منحنی با نوعی خط بودجه خاص سازگار است. بنابراین، میتوان گفت شکل منحنیها بیانگر سلیقه و علاقهی مصرف کننده نسبت به کالاها و خدمات مربوطه نیز هست.
ملاحظه میشود که با توجه به نمودار 1- اولاً مصرف کننده مطلوبیت بیشتر را بر کمتر ترجیح میدهد، از این رو، سیرناپذیر و بیشینهطلب است. در ثانی قدرت تشخیص و رتبهبندی دارد؛ یعنی فرض شده که وی قرارگرفتن روی منحنی شمارهی (3) را بر قرارگرفتن روی منحنیهای (2) و (1) با آگاهی کامل ترجیح میدهد. فروض مذکور از مبانی تجزیه و تحلیل رفتار مصرف کننده در اقتصاد متعارف میباشد.
بدیهی است این که تشخیص فردی در همه حال درست تلقی شود (و شخص بهترین قاضی برای تشخیص منافع خود به شمار آید) و این که منافع تنها به مطلوبیت ناشی از کالاهای مادی منحصر و محدود گردد، نمیتواند در قالب اندیشهی حاکم بر همهی نظامهای اقتصادی قابل قبول باشد؛ اما در هر صورت این تجزیه و تحلیل فردگرایانه میتواند به صورت یک الگوی مقایسهای مورد استفاده قرار گیرد.
جدول 1- ترکیب کالا و مقدار مطلوبیت
میزان کالای x |
میزان کالای Y |
میزان مطلوبیت ناشی از مصرف |
1 |
20 |
100 |
2 |
15 |
100 |
3 |
11 |
100 |
4 |
8 |
100 |
5 |
6 |
100 |
عناصر عمومی در تقاضا
یک محور اصلی در ترتیبات بازار، مسئلهی تقاضا است. با توجه به فروض و مبانی ترسیم شده در بخش قبلی به ذکر برخی از عناصر اصلی تقاضا میپردازیم. تعریف تقاضا، جدول، منحنی و قانون تقاضا و عوامل تعیین کننده در تقاضا، عناصر مورد اشاره در بخش جاری میباشند. تقاضا به طور کلی مقدار کالا یا خدمتی است که مصرف کننده تمایل و توان خرید آن را در قیمت و زمان معیّنی داراست. بنابراین، در تقاضا علاوه بر تمایل و خواست مصرف کننده، توانایی وی نیز مورد نظر است و برخلاف ظاهر لفظ، تنها به معنای خواست مصرف کننده نیست. همچنین زمان مشخصی در تقاضا مورد نظر است. زمان گاهی یک روز، یک هفته، یک ماه و امثال آن میباشد.جدول، منحنی و قانون تقاضا
جدول تقاضا در واقع ثبت مقادیر تقاضاشده از کالاها و خدمات و قیمتهای مربوط به آن است. خانواری را در نظر بگیرید که با فرض درآمد معیّن و ثبات سایر شرایط با توجه به قیمتهای مختلف، مقادیر مختلف از میوه خاصی را خریداری میکند. فرض کنید در صورتی که هر کیلو از میوه یادشده 1000 تومان (1 دلار) (4) باشد، در هر هفته 11 کیلو میخرد. در صورتی که قیمت به 1500 تومان (1/5 دلار) افزایش یابد خانوار مورد نظر مبادرت به خرید 8 کیلو مینماید. اگر قیمت به 2000 تومان (2 دلار) برسد، 6 کیلو و با قیمت 2500 تومان (2/5 دلار)، 4 کیلو و با قیمت 3000 تومان (3 دلار) تنها یک کیلو میوه خریداری مینماید. مقادیر یادشده در جدول شمارهی 2- ثبت گردیده که نمونهای از جدول تقاضا را نشان میدهد. تأثیر فرض رفتار عقلانی مصرف را میتوان در جدول مربوطه ملاحظه کرد؛ زیرا مصرف کننده مورد نظر هنگام بالا رفتن قیمت مبادرت به خرید کمتری از کالا مینماید و زمانی خرید خود را بالا میبرد که قیمت کاهش یابد.جدول 2- نمونهای از جدول تقاضای میوه توسط یک خانوار
قیمت هر واحد تومان (دلار) |
مقدار تقاضاشده (کیلو) |
1000 دلار (1 دلار) |
11 |
1500 (1/5) |
9 |
2000 (2) |
6 |
2500 (2/5) |
4 |
3000 (3) |
1 |
با توجه به فرض رفتار عقلانی و با ملاحظه جدول و منحنی تقاضا، اشاره به قانون تقاضا، موضوعی واضح و سر راست خواهد شد. اصولاً با فرض ثبات سایر چیزها و با متغیربودن قیمت یک کالای عادی، نوعی رابطهی معکوس یا منفی بین مقدار تقاضاشده از کالا و قیمت هر واحد آن وجود دارد. به این رابطهی معکوس، قانون تقاضا اطلاق میگردد. این قانون تا حدود زیادی بسیاری از رفتارهای خانوارهای جوامع مختلف را توجیه میکند. البته ممکن است موارد استثنایی در ارتباط با آن مطرح باشد؛ مثلاً خانواری را در نظر بگیرید که با وجود بالارفتن قیمت مقدار بیشتری از کالای مورد نظر را تقاضا میکند. در این جا رفتار یادشده غیرعادی میباشد.
در نتیجه به نظر نمیرسد بتوان اینگونه موارد را نقض قانون تقاضا (حداقل در موارد زیادی از رفتارها) تلقی کرد. (7) در تجزیه و تحلیل مربوط به تقاضا و رسم منحنی مربوطه تنها دو متغیر مقدار کالا و قیمت آن مورد نظر بوده است (8) و سایر عوامل ثابت فرض شدهاند. در بند بعدی، علاوه بر تأثیر عنصر قیمت، تأثیر سایر عوامل روی تقاضا نیز مورد توجه واقع شدهاند.
عوامل تعیین کننده در تقاضا
عوامل تعیین کننده در تقاضا، مجموعه عناصری هستند که به نحوی روی میزان تقاضا شده از کالاها مؤثر واقع میشوند. عموماً دو دسته عوامل در این باره ذکر میگردد: یکی، قیمت کالای مورد نظر و دیگری، عوامل غیر قیمت خود کالا هستند. در مورد عامل قیمت و اثر آن روی تقاضا، در بحثهای قبلی مطالبی اشاره شد. در آن جا تصریح شد که وقتی قیمت کالای مورد تقاضا تغییر کند و سایر عوامل ثابت باشند، رابطهی مقدار تقاضا شده و قیمت (با فرض رفتار عقلانی مصرف کننده) معکوس خواهد بود. حال فرض کنید قیمت خود کالا ثابت فرض شود، در این صورت چه عناصری میتوانند در میزان تقاضا مؤثر باشند. درآمد و ثروت مصرف کننده، قیمت سایر کالاها و خدمات مرتبط با کالاهای مورد نظر، سلیقه مصرف کننده، انتظارات وی از آینده قیمت کالا و امثال آنها از دیگر عوامل محسوب میشوند.1- اثر درآمد و ثروت مصرف کننده بر تقاضا:
فرض کنید قیمت میوه مورد تقاضا در مثال قبلی در سطح 2000 تومان (2 دلار) تثبیت گردد، اما درآمد و یا ثروت مصرف کننده بالا برود، ملاحظه خواهد شد که با فرض ثبات سایر چیزها، مقدار کالای مورد تقاضا نیز افزایش خواهد یافت. از این رو، عنصر درآمد یا ثروت به عنوان یک عامل غیرقیمت روی میزان تقاضا مؤثر بوده است. معمولاً درصد بسیاری از خانوارها به همراه افزایش درآمد مصرف خود را از کالای عادی بالا خواهند برد. (9)ضمناً نمودار تقاضا در صورت تأثیرپذیری درآمد و یا ثروت تغییرمکان داده به راست و بالا و یا به چپ و پایین انتقال مییابد؛ به عبارت دیگر، در صورتی که قیمت خود کالا تغییر نماید و بقیهی عوامل ثابت باشند، تغییر قیمت باعث جابهجایی نقاط تقاضا روی همان منحنی خواهد شد، اما در صورتی که قیمت کالا ثابت فرض شود و سایر عوامل (مثل درآمد و ثروت) تغییر نمایند، منحنی جابهجا میشود.
همانطور که در نمودار 3 ملاحظه میکنید. در قسمت (الف) تغییر قیمت از P_0 به P_1 و تغییر مقدار از Q_0 به Q_1 باعث حرکت از نقطه E_0 به نقطه E_1 روی منحنی میشود، ولی در قسمت (ب) از نمودار 3-با فرض ثبات قیمت p مقدار مصرف از Q_0 به (Q_0 ) ́ افزایش مییابد و این امر در نتیجهی تأثیر افزایش درآمد روی مصرف حاصل گردیده است؛ مثلاً اگر قبل از افزایش درآمد مقدار تقاضا شده از میوه در قیمت 2000 تومان (2 دلار) 6 کیلو ثبت شود، پس از افزایش درآمد (و با وجود ثبات قیمت در همان رقمِ 2000 تومان) ممکن است مقدار تقاضا به 15 کیلو و بیشتر افزایش یابد. در حالت اخیر اصولاً منحنی تقاضا از حالت D_0 به D ́_0 تبدیل گردیده است. ضمناً انتقال به راست منحنی تقاضا نشاندهندهی افزایش تقاضا و انتقال به چپ نشانه کاهش تقاضا خواهد بود.
2- تأثیر قیمت دیگر کالاها:
عنصر دیگر تعیین کننده در تقاضای کالا، قیمت سایر کالاها و خدمات مرتبط با کالای مورد نظر است. در این جا مناسب است ابتدا به کالاهای جانشینی و مکمل اشاره شود. دو یا چند کالای جانشینی آنهایی هستند که در مصرف جای همدیگر قرار میگیرند. کالاهای جانشین گاهی نزدیک و زمانی دور هستند؛ مثلاً گوشت گوسفند و گوشت مرغ دو کالای جانشین نزدیک هستند (از نظر مصرفی به راحتی جای هم قرار میگیرند)، اما دو کالای گوشت گوسفند و سویا دو کالای جانشین دور محسوب میگردند.زمانی که قیمت یک کالای مورد تقاضا ثابت بماند، ولی قیمت کالای جانشین آن تغییر کند، مصرف کنندهها (با فرض رفتار عقلانی) به جانشین کردن کالای ارزان نسبی به جای گران نسبی مبادرت مینمایند؛ مثلاً خانواری را در نظر بگیرید که مقداری گوشت گوسفند و گوشت مرغ را در سبد تقاضای مصرفی خود قرار میدهد. حال فرض کنید که با وجود ثبات قیمت گوشت گوسفند، گوشت مرغ گران شود. در آن صورت خانوار عقلانی مورد نظر، مقدار تقاضای خود را از گوشت گوسفند افزایش میدهد بدون آن که قیمت آن تغییر کرده باشد. رفتار مذکور به سبب تأثیر مسئلهی جانشینی است.
تأثیر عنصر جانشینی در بسیاری از کشورهای پیشرفته و حتی کشورهای کمتر توسعه یافته قابل توجه بوده است. (10) پس ملاحظه میشود که قیمت کالای جانشین روی مقدار تقاضای کالای اولیه مؤثر بوده است. ضمناً ترسیم نموداریِ این بحث مشابه همان است که در بحث درآمد و ثروت اشاره شد. در صورتی که موضوع جانشینی اثر کند، تقاضای کالای مورد نظر به راست (در صورت افزایش) و یا به چپ (در صورت کاهش) منتقل میگردد (دانشجویان میتوانند این موضوع نموداری را با در نظر گرفتن مثالهای فرضی به عنوان تمرین کلاسی انجام دهند).
دو یا چند کالا را زمانی مکمل مینامیم که به طور توأم یک مصرف خاص را تکمیل نمایند؛ مثلاً یک نمونه سنتی قند و چای هستند که یک مصرف را کامل میکنند یا بنزین اتومبیل و خود اتومبیل و یا لاستیک اتومبیل و خود آن، مکمل محسوب میشوند. در صورتی که قیمت کالای مورد تقاضا ثابت بماند، اما قیمت کالای مکمل آن تغییر کند، تقاضای کالای اولیه در شرایط عادی دستخوش تغییر خواهد شد؛ مثلاً اگر قیمت بنزین گران شود در یک جامعهی با فرض رفتار عقلانی، تقاضا برای استفاده از اتومبیلهای شخصیِ بنزین سوز کاهش مییابد.
معمولاً در کشورهای پیشرفته پس از هر نوع افزایش قیمت در بنزین، کاهش قابل توجهی در تقاضا برای سوار شدن بر وسایل نقلیهی بنزینی مشاهده میشود. بدیهی است در جوامعی که رفتار عقلانی حاکم نباشد و یا عناصر دیگری تأثیرگذار باشند، ممکن است گرانی بنزین باعث کاهش مصرف و کاهش تقاضا برای وسایل بنزینسوز نشود. (11) ترسیم نموداری تأثیر کالاهای مکمل همانند تأثیر درآمد و ثروت میباشد. به طور کلی در تمامی مواردی که قیمت کالا ثابت و دیگر عوامل تغییر میکنند، در منحنی تقاضا جابه جایی صورت میگیرد.
3- سلیقه و انتظارات مصرفکننده
عنصر تعیین کنندهی دیگر در تقاضای کالاها، سلیقهی مصرف کننده است. به این صورت که علاقه و خوشآمدن و یا بیمیلی و بدآمدن خانوارها نسبت به کالاها و خدمات نیز میتواند روی تقاضا مؤثر واقع شود. برخی از خانوارها با وجود ثبات قیمت یک کالا، تحت تأثیر سلیقه، مقدار بیشتر و کمتری از آن را تقاضا مینمایند. گاهی اموری مانند پیروی از «مُد» یا چشم و همچشمی نیز در این امر مؤثر هستند. تأثیر سلیقه یک پیامد مربوط به سنتها، فرهنگ و ارزشهای حاکم بر جامعه است. از این رو، هم میتواند به مسیری معقول هدایت گردد و هم میتواند روند نامتناسبی به خود بگیرد؛ زیرا سلیقه لزوماً پدیدهای منطقی به نظر نمیرسد. در صورت حاکمیت فرهنگ پویای اخلاقی و دینی میتوان سلیقههای مصرفی را جهتدهی آگاهانه و سالمی داد.4- انتظارات مصرف کننده:
از اوضاع آیندهی اقتصاد به طور کلی و از وضع قیمتها به طور خاص نیز میتواند روی مقدار تقاضا مؤثر باشد. فرض کنید قیمت کالای مورد تقاضا در حال حاضر ثابت باشد، اما پیشبینی شود که قیمت همان کالا در آینده بالا خواهد رفت. این امر میتواند مصرف کننده را وادار سازد تا در حال حاضر تقاضای خود را از کالای مذکور افزایش دهد. برعکس زمانی که پیشبینی میشود قیمت کالایی در آینده سقوط کند، مصرف کننده با فرض رفتار عقلانی در حال حاضر از مصرف آن میکاهد تا در آینده بتواند از منافع قیمت ارزان استفاده نماید.این عناصر با فرض رفتار یک خانوار و بدون توجه به تغییر در جمعیت خانوارها بررسی شد. (12) بدیهی است در صورتی که تعداد اعضای خانوارها افزایش یابد، مستقلاً میتواند باعث بالا رفتن تقاضا و انتقال آن برای کالای خاصی گردد (با وجودی که قیمت کالای موردنظر هم ثابت بماند.) علاوه بر اینها، افزایش اطلاعات علمی و یا دینی مورد توجه مصرف کننده نیز میتواند روی تقاضا مؤثر باشد؛ مثلاً در صورتی که ثابت شود روغن حیوانی برای چربی خون مفید و یا مضر است این میتواند روی تقاضای آن اثر بگذارد.
رابطهی قیمت و تقاضا از دیگر سو:
تا به حال فرض شد که قیمت، درآمد، ثروت، سلیقه، انتظارات، قیمت سایر کالاها و دیگر عوامل تغییر میکند و در نتیجهی آنها مقدار تقاضاشده نیز تغییر میکند؛ به عبارت دیگر، مقدار تقاضاشده به صورت عنصر وابسته (تابع) و سایر عناصر به شکل عنصر مستقل (متغیر) فرض گردید. (13) گاهی برعکس خود مقدار تقاضا میتواند به صورت عنصر مستقل تغییر کند و در نتیجه آن قیمت دستخوش تغییر گردد. به این صورت که افزایش تقاضا (با فرض ثبات سایر چیزها) میتواند باعث افزایش قیمت گردد (و برعکس). در جهان واقعی مورد اخیر بیشتر ملاحظه میگردد؛ مثلاً زمانی که مصرفکنندهها نسبت به یک کالای خاص هجوم میآورند، قیمت آن کالا افزایش مییابد. زمانی که بحث قیمت تعادلی (بین عرضه و تقاضا) بررسی شود، کاربرد بحث حاضر واضحتر خواهد شد.کشش یا حساسیت تقاضا
تاکنون ارتباط تقاضا با دیگر عناصر آن به روشن ساختن جهت تغییرات آنها مربوط میگردید؛ مثلاً گفته میشد اگر قیمت بالا برود مصرف کننده مقدار کالای تقاضا شده را خواهد کاست و یا کاهش قیمت میتواند باعث تقاضای بیشتری گردد، اما از میزان تغییرات بحثی به عمل نمیآمد؛ مثلاً اشاره نمیشد که اگر 20 درصد قیمت کالای خاصی بالا برود چند درصد تقاضا برای آن کالا کاهش پیدا خواهد کرد. بحث حساسیت و یا کشش در رابطه با میزان تغییرات مطرح میباشد. در این جا از کشش و یا حساسیت بین مقدار تقاضا شده و قیمت بحث خواهد شد. (14) ابتدا به تعریف کشش قیمتی تقاضا و فرمول کلی آن اشاره میکنیم. سپس به کشش تقاضا در کالاهای لوکس و ضروری میپردازیم. استفاده دولت و بنگاههای بخش خصوصی از موضوع کشش تقاضا و عوامل کشش تقاضا بحث پایانی را تشکیل میدهد.کشش قیمتی تقاضا در واقع درجه پاسخگویی تغییرات تقاضا به تغییرات قیمت است؛ به عبارت دیگر، نسبت درصد تغییرات تقاضا به درصد تغییرات قیمت ضریب کشش قیمتی تقاضا را نشان میدهد.
تقاضا قیمتی کشش ضریب=(تقاضا مقدار تغییرات درصد)/(قیمت تغییرات درصد)
مثلاً فرض کنید قیمت گوشت مرغ 20 درصد بالا برود، یک مصرف کننده ممکن است با این موضوع چندگونه برخورد بنماید. یک حالت این است که وی نیز 20 درصد تقاضای خود را از کالای گوشت مرغ کاهش دهد. بدیهی است در این صورت مقدار عددی ضریب کشش، یک خواهد بود (زیرا تغییرات قیمت در مخرج 20 درصد است و تغییرات تقاضا در صورت نیز 20 درصد میباشد. تساوی صورت و مخرج عدد یک را برای ضریب به همراه دارد). به همین دلیل، به چنین ضریب کشش «حساسیت و یا کشش واحد» یا مبنا میگویند و بقیه کششها را با آن مقایسه میکنند.
برخورد دیگر خانوار مربوطه ممکن است این باشد که وقتی 20 درصد قیمت گوشت مرغ بالا میرود وی 30 درصد تقاضای خود را کاهش دهد؛ به عبارت دیگر، در این حالت مصرف کننده نسبت به تغییرات قیمت از خود نوعی حساسیت قابل توجه بروز داده است. از این رو، گفته میشود وی رفتار با کشش (حساس) یا پرکشش، از خود بروز داده است. بدیهی است مقدار عددی ضریب کشش در این صورت بزرگتر از یک خواهد بود.
((%30)/(%20)=1/5>1)
سرانجام ممکن است خانوار مورد نظر در برخورد با افزایش قیمت 20 درصدی گوشت مرغ، تنها 10 درصد تقاضای خود را کاهش دهد؛ به عبارت دیگر، حساسیتی قابل توجه از خود بروز ندهد. به این دلیل، این گونه رفتار را غیرحساس یا کم کشش و یا بیکشش مینامند که در آن، مقدار عددی ضریب کشش نیز از واحد کمتر خواهد بود.
((%10)/(%20)=0/50<1)
وضعیت کاملاً با کشش و کاملاً بیکشش و حساسیت کالاهای لوکس و ضروری
در صورتی که با وجود افزایش بسیار زیاد قیمت، تقاضا به مقدار بسیار کمی کاهش یابد، تقاضای مربوطه را کاملاً بیکشش (کاملاً غیرحساس) میگویند. ضریب کشش در این صورت بسوی صفر میل میکند. برعکس در صورتی که با افزایش بسیار اندکی در قیمتها، درصد بسیار زیادی کاهش در تقاضا صورت گیرد، وضعیت کاملاً با کشش (کاملاً حساس) به وجود میآید. بدیهی است مقدار عددی ضریب کشش به سوی بینهایت میل خواهد کرد، (اختلاف مخرج کسر با صفر قابل چشمپوشی خواهد بود). (15)اصولاً در یک جامعه با رفتار عقلانی قابل انتظار خواهد بود که کالاهای ضروری از حساسیت کمتری برخوردار باشند و برعکس کالاهای لوکس دارای حساسیت و کشش بالایی باشند. در نتیجه معمولاً حساسیت کالاهای ضروری کمتر از واحد و کشش کالاهای لوکس بیشتر از واحد میباشد؛ به عنوان نمونه حساسیت تقاضای برخی از کالاها را در یک کشور پیشرفته مورد اشاره قرار میدهیم.
همانطور که در جدول شماره 3- ملاحظه میکنید برای کشور مذکور کالاهایی چون خوراک و پوشاک و مسکن که ضروری هستند، کشش قیمتی کمی دارند؛ اما کالاهای تجملی مانند، سفر به خارج از کشور و تاکسی تلفنی ضریب بالا و با کششی را نشان میدهند. اقلام مواد آرایشی، جواهرآلات و گل و گیاه بیشترین کشش را دارا هستند. (16)
جدول 3: کشش یا حساسیت قیمتی تقاضا در مورد برخی کالاها در یک کشور پیشرفته
کالاها و خدمات |
کشش قیمتی تقاضا |
کالاها و خدمات |
کشش قیمتی تقاضا |
مسکن |
0/56 |
تخم مرغ |
0/10 |
پوشاک |
0/51 |
سفر خارجی |
1/2 |
خوراک |
0/63 |
تاکسی تلفنی |
1/24 |
حمل و نقل |
0/60 |
نوشیدنیهای الکلی |
1/50 |
خدمات درمانی |
0/80 |
کالای ورزشی |
2/40 |
کفش |
0/90 |
مواد آرایشی |
2/42 |
بنزین |
0/20 |
جواهرآلات |
2/60 |
|
|
گل و گیاه |
2/70 |
بدیهی است در موارد فراوانی نوع کالا و مقدار ضریب کشش وضع همآهنگی دارد. مثلاً کالاهایی مثل دارو برای مریض، از حساسیت قیمتی بسیار کمی برخوردار است؛ زیرا ضرورت بالایی برای وی دارد. در مقابل حساسیت قیمتی کالاهای بسیار تجملی خیلی بالا خواهد بود.
کاربردهایی از حساسیت تقاضا توسط دولت و بنگاههای بخش خصوصی
سیاستگذاران دولتی میتوانند با دانستن میزان حساسیت قیمتی تقاضای کالاها و خدمات، در تأثیرگذاری مقدار تقاضا موفقیتهایی کسب نمایند؛ مثلاً در صورتی که تقاضا برای یک کالای دولتی بسیار بالا باشد به گونهای که با ازدحام روبه رو شود، اگر حساسیت قیمتی آن زیاد باشد دولت میتواند با افزایش قیمت آن کالا در حل مشکل ازدحام تقاضا برآید.گذشته از این، بنگاههای بخش خصوصی نیز با دانستن میزان حساسیت مصرفکنندهها از کالاهای مختلف میتوانند روی میزان فروش (و در نتیجه سود) خود تأثیر بگذارند. بدیهی است اگر کالای مورد فروش دارای حساسیت تقاضای کمی باشد، افزایش قیمت آن میتواند فروش را بالا ببرد؛ زیرا در صورت بیکشش بودن کالا، درصد کاهش تقاضا (به سبب افزایش قیمت) کمتر از درصد افزایش قیمت خواهد بود. (17) به همین دلیل است که بنگاهها با انجام تبلیغاتی همواره سعی دارند کشش مصرف کننده در مورد کالاهای خود را کاهش دهند.
فرض کنید بنگاه مورد نظر 25 درصد به قیمت کالای بیکشش (مورد معامله) بیفزاید و مصرف کننده تنها 10 درصد از تقاضای خود را بکاهد در نتیجه میزان فروش افزایش خواهد یافت. فرض کنید قبلاً قیمت هر واحد 10 واحد پولی و مقدار تقاضا 2000 واحد بوده باشد. میزان کل فروش 000/20 واحد پولی خواهد بود. (000/20= 2000×10) حال اگر قیمت به 15 واحد چولی افزایش یابد، چون کالا بیکشش میباشد، تقاضا به 1800 واحد خواهد رسید (یعنی 10 درصد آن که 200 واحد باشد، کسر میشود) در نتیجه میزان کل فروش به 27000 افزایش خواهد یافت (27000=15×1800).
بدیهی است در صورت با کشش بودن کالا، به نفع فروشنده مورد نظر نخواهد بود که قیمت کالای یادشده را افزایش دهد. دانستن میزان حساسیت و کشش حتی برای خانوارها و بنگاههای غیرانتفاعی و دیگر صاحبان مشاغل نیز مورد استفاده خواهد بود (مدرسین محترم میتوانند موارد دیگری از کاربردهای آگاهی از میزان حساسیت تقاضا را برای دانشجویان بازگو نمایند). (18)
عوامل کشش قیمتی تقاضا
از علل و عوامل کشش قیمتی تقاضا سه عنصر برجستگی بیشتری دارند. یکی، سهم هزینهای یک کالا از کل هزینه خانوار است. به این صورت که هر چه سهم هزینهای یک کالا نسبت به کل هزینه خانوار کمتر باشد، کشش قیمتی تقاضای آن نیز کم میباشد. از این رو، حساسیت قیمتی تقاضا در مورد کبریت، نمک و امثال آن خیلی بالا نیست، چون سهم آنها از کل هزینه خانوارها ناچیز است، اما حساسیت پارچه، اتومبیل، مسکن و نظایر آن قابل توجه میباشد، چون سهم آنها از هزینه کل خانوارها نسبتاً بالاست.عامل دیگر، بود و یا نبود کالای جانشین است. کالایی که جانشین نزدیکتری دارد، حساسیت قیمتی قابل توجهی نیز دارد، اما کالایی که جانشین ندارد و یا جانشین دور دارد، کشش و حساسیت زیادی نخواهد داشت؛ مثلاً چون گوشت مرغ جانشین نزدیک دارد (گوشت گاو، گوشت گوسفند، گوشت ماهی و امثال آن) در نتیجه حساسیت نسبتاً زیادی نیز دارد. از این رو، بالارفتن قیمت گوشت مرغ موجب کاهش قابل توجهی در مصرف آن خواهد شد؛ اما کالایی مانند پیاز به دلیل نداشتن جانشین نزدیک، حساسیت بسیار کمی دارد (و یا اصولاً غیرحساس است).
در سطح بینالمللی هنوز (با وجود ورود به دههی دوم قرن 21) کالای نفت از یک جانشین نزدیک برخوردار نیست. در نتیجه دارای حساسیت و کشش قابل توجهی هم نیست و یا میتوان آن را یک کالای بینالمللی بیکشش تلقی نمود. البته انرژی خورشید و یا ذغال سنگ را به عنوان جانشین نفت مطرح میکنند؛ اما هیچ کدام از آنها در حال حاضر جانشین نزدیک نفت محسوب نمیشوند؛ زیرا استفاده وسیع از انرژی خورشید هزینهبر میباشد و ذغال سنگ نیز تنها میتواند برخی از کاربردهای نفت را پوشش دهد. (19)
عامل زمان و یا تطابق زمانی نیز در حساسیت تقاضا مؤثر میباشد به این صورت که با گذشت زمان و در بلندمدت حساسیت قیمتی تقاضای کالا افزایش مییابد. البته در کوتاهمدت نیز حساسیت قیمتی وجود دارد، ولی با فرض ثبات سایر شرایط میزان حساسیت قیمتی تقاضا در بلندمدت بیشتر خواهد شد؛ به عنوان مثال با افزایش قیمت بنزین قابل انتظار خواهد بود که مقدار تقاضا برای خدمات اتومبیلهای شخصیِ بنزینسوز کاهش یابد. البته با فرض رفتار عقلانی در بسیاری از جوامع این امر تحقق مییابد، ولی اینگونه نیست که صاحبان اتومبیلهای مذکور، فوری وسایل نقلیه خود را به معرض فروش بگذارند، بلکه در کوتاهمدت استفاده کمتری از آنها مینمایند، اما با گذشت زمان امکان تبدیل اتومبیل به نوع کممصرفتر و یا زمینه تحولات مشابه، بیشتر فراهم میگردد و در نتیجه تطابق رفتاری مصرف کننده با وضع جدید راحتتر صورت میگیرد. عکسالعمل وی با افزایش قیمت بنزین بیشتر خواهد بود (حساسیت قیمتی تقاضا بالا میرود).
پینوشتها:
1. در بحث تقاضا، رفتار خانوارها از میان کارگزاران اقتصادی از اهمیت بیشتری برخوردار است، همانطور که در بحث عرضه رفتار بنگاهها بیشتر مطرح است.
2. حذف بحث منحنی بیتفاوتی با صلاحدید مدرسان محترم برای دانشجویان غیراقتصادی (تا آغاز عناصر عمومی تقاضا) اشکالی ایجاد نمیکند.
3. تعیین واحد 100 برای مطلوبیت و رضایتمندی امری فرضی و ذهنی است و با توجه به این فرض محقق شده که رضایتمندی قابل اندازهگیری است. برای اطلاع بیشتر ر. ک: اقتصاد خرد از «موریس» و «فیلیپس» ترجمهی دکتر اکبر کمیجانی، انتشارات دانشگاه تهران 1382.
4. برای سهولت هر 1000 تومان را معادل یک دلار قرار دادهایم، این در حالی است که هنگام اصلاح این کتاب دلار بیش از 1600 تومان مبادله میگردید.
5. معمولاً برای قیمت از حرف p (مخفف price) و برای مقدار از حرف Q (Quantity) استفاده میشود.
6. با توجه به هنگام اصلاح چاپ اخیر (چاپ 13) هم بحث تغییر واحد پول مطرح بود و هم ارزش پول ملی به شدت سقوط کرد، احتیاطاً در کنار واحد تومان یک واحد بینالمللی (دلار) را نیز اضافه کردهایم.
7. در مورد چگونگی شکل منحنی تقاضا، شیب آن منحنی و مفهوم شیب آن و عوامل حاکم بر استخراج آن و رفتارهای غیرنرمال از سوی تقاضاکننده بحثهای دیگری نیز مطرح است که با توجه به تخصصی بودن موضوع، در چارچوب درس مبانی و اصول علم اقتصاد نمیگنجد (علاقهمندان میتوانند برای اطلاع بیشتر به کتابهای نوشته شده در اقتصاد خرد در رشتهی اقتصاد نظری مراجعه نمایند).
8. از این رو، اگر قیمت کالا را با p و مقدار تقاضا را با Q^d در نظر بگیریم، با استفاده از یک رابطهی ساده ریاضی، تابع تقاضا را به صورت Q^d=f(p) میتوان نشان داد. برای عرضه از حرف s (مخفف supply) و برای تقاضا از حرف d (مخفف demand) استفاده میشود.
9. البته تأکید میکنیم که در این جا کالای عادی بررسی شده است، زیرا با افزایش درآمد مصرف کننده میزان مصرف کالای پست از سوی وی، کاهش پیدا میکند.
10. به عنوان مثال در ایران زمانی که گوجه فرنگی خیلی گران شده بود تعدادی از خانوارها و ساندویچ فروشیها در مواردی به جای گوجهفرنگی از کاهو استفاده میکردهاند.
11. در ایران با وجودی که از سالهای 74 تا 83 بین 20 تا 100 درصد و از سالهای 1384 تا 1390 در مواردی 300 درصد، افزایش در قیمت بنزین به وقوع پیوسته است، کاهش در مصرف صورت نگرفته است. گویی مردم ایران به تغییر قیمت بنزین توجهی ندارند و مصرف خود را با آن ربط نمیدهند. هرچند قابل پیشبینی است که در صورت حذف کامل یارانه بنزین و رواج قیمت بینالمللی در ایران در سالهای 1391 به بعد، مردم نسبت به افزایش قیمت بنزین حساسیت بیشتری نشان دهند.
12. با معرفی 〖 Q〗^dبه جای تقاضا، p قیمت خود کالا، Poقیمت سایر کالاها (مکمل یا جانشینی)، I درآمد و ثروت، T سلیقه مصرف کننده، E انتظارات و o سایر عناصر میتوان تقاضای کلی را به این صورت نشان داد:
Q^d=f(P,Po,I,T,E,O)
13. به طور کلی متغیرها را در دو دسته وابسته (تابع) و مستقل (توضیحی یا متغیر) قرار میدهند. عنصر مستقل تغییر میکند و در نتیجه آن متغیر وابسته نیز تغییر میکند.
14. در بخش مربوط به عرضه از کشش قیمت و مقدار عرضه شده نیز ذکری به میان خواهد آمد، اما حساسیت و کشش علاوه بر مورد کلی قیمت و تقاضا و قیمت و عرضه، بصورت جزئیتر نیز (مانند کشش قوسی و نقطهای و حساسیت بین تقاضا و درآمد و حتی حساسیت بین نهادههای تولید) مطرح است که در دروس پیشرفتهتر اقتصاد نظری بحث خواهد شد.
15. میتوان به صورت یک قاعده سرانگشتی و غیرعلمی بیان کرد که هر چه حساسیت قیمتی تقاضا بیشتر باشد، شیب منحنی تقاضا کمتر میباشد (و برعکس). از این رو، منحنی تقاضای کاملاً بیکشش دارای شیب بینهایت خواهد بود و برعکس منحنی تقاضای کاملاً حساس (کاملاً با کشش)، از شیب صفر برخوردار میباشد. نمودار ض- 3- دو نمونهی یادشده را نشان میدهد.
** توضیح تصویر:
نمودار ض- 3- تقاضاهای کاملاً با کشش (شیب صفر) و کاملاً بیکشش.
ملاحظه میشود در نمودار (الف) در صورت یک تغییر بسیار جزئی در قیمت، بینهایت تغییر در تقاضا به دنبال خواهد آمد؛ اما در نمودار (ب) در صورت افزایش بالاترین درصد در قیمت تغییری در مقدار تقاضا صورت نخواهد گرفت.
16. ارقام مربوطه برای کشور آمریکاست. قابل ذکر است که نوعی رفتار عقلانی را میتوان از ورای ارقام مذکور ملاحظه نمود.
17. فروش و یا درآمد ناخالص بنگاهها از طریق حاصلضرب مقدار کالای فروخته شده و قیمت به دست میآید. اگر قیمت هر واحد کالا p تومان باشد و مقدار کالای تقاضا شده (یا فروخته شده) Q^d واحد باشد، و مقدار فروش کل یا درآمد ناخالص با TR نشان داده شود، خواهیم داشت: TR=p.Q^d
18. حساسیت و کشش با وجودی که کاربرد اولیه و مهم آن در اقتصاد میباشد، اما همانند مسئلهی هزینهی فرصت میتواند فواید و کاربردهایی در دیگر رشتهها نیز به همراه داشته باشد؛ مثلاً حساسیت بین کاهش جرایم و میزان درآمد خانوارها، حساسیت بهبود یک بیماری خاص در برابر داروی جدید و موارد مشابه آن با وجود داشتن جنبه حقوقی و طبی، قابل بررسی میباشند. در خود اقتصاد در سطح کلان، حساسیت بیکاری در مقابل بالارفتن تولید، حساسیت سرمایهگذاری در برابر نرخ بهره با نرخ بازدهی سرمایه، حساسیت نرخ ارز در مقابل سیاست خاص بانک مرکزی و نظایر آن نیز مطرح هستند.
19. استفاده از نفت از مرز هزاران مورد گذشته است. انواعی از پوشاک، بسیاری از خوراکها، بسیاری از مواد واسطه حساس صنعتی و امثال آن از نفت به دست میآید.
دادگر، یدالله، رحمانی، تیمور؛ (1391)، مبانی و اصول علم اقتصاد، قم: مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزهی علمیه قم)، چاپ سیزدهم.