درك سليقه هاى متفاوت
«شما وقتى به سخن گفتن در مىآييد كه از سازگارى با افكارتان دست كشيدهايد و آن وقت كه ديگر نتوانيد در انزواى دلتان مسكن گزينيد، سخن بر لبانتان مىنشيند و صدا سرگرمى و وقتگذرانى است و بسا هنگام سخن گفتن، تفكر چون جان كندن مرغى نيمبسمل است. تفكر، پرندهاى است در فضا كه در قفسِ كلمات مىتواند پر و بال بگشايد اما نمىتواند به پرواز در آيد. در ميان شما كسانى هستند كه پرحرفان را طالبند زيرا از تنها ماندن مىهراسند. هستند كسانى كه مىگويند و بدون مآلانديشى حقيقتى را فاش مىسازند كه خودشان هم از دركش عاجزند و همچنين هستند آنان كه حقيقت را در باطن نهان مىدارند و بر زبان نمىآورند. در سينه چنين كسانى روح، با سكوت موزونش مأوا دارد. وقتى دوستانتان را در كوچه و بازار ملاقات مىكنيد، بگذاريد روح، لبانتان را به حركت در آورده و زبانتان را هدايت كند. بگذاريد نداى درونتان به گوش جانش برسد چرا كه روح، صداقت قلبتان را محافظت مىكند.»
جبران خليلجبران
يكى از مهمترين نهادهاى مؤثر در تربيت و رفتار آدمى، سازمان خانواده مىباشد. چرا كه محيط خانوادگى اولين و بادوامترين عامل در تكوين شخصيت افراد و زمينهساز رشد جسمانى، اخلاقى، اجتماعى، عقلانى و عاطفى آنهاست. نهاد خانواده نخستين پايگاه انتقال عناصر فرهنگى (عقايد، آداب و سنن، دانشها، مهارت و ...) به نسل جديد و از جمله عوامل مؤثر در ايجاد تمدن و فرهنگ بشرى و رشد و شكوفايى استعدادهاى انسانها مىباشد. اما براى تشكيل خانواده، داشتن انگيزه و آشنايى با كاركردهاى آن به تنهايى كافى نيست و لازم است هر فرد با معيارها و عوامل مناسب در امر ازدواج و تشكيل خانوادهاى متعادل آنها باشد. نياز به داشتن همصحبت و عشق و علاقه ميان زن و مرد خصوصيتى مشترك است و زندگى در يك نگاه، عبارت است از رابطهاى سرشار از مهر و محبت ميان زن و مرد؛ زن و شوهرى كه با شور و شوق به تداوم زندگىشان مىانديشند و با يكديگر يكرنگ و صادق مىباشند. در اين ميانه بحث تفاهم در روابط زناشويى بحثى محورى و اساسى و امروزه موضوع داغ در روابط خانوادگى و زوجين مىباشد. به اين لحاظ، عدهاى از والدين عمده مشغوليت ذهنى خود را معطوف به سازگارى و اشتراك سليقه عروس (داماد) خود مىنمايند. از نقطه نظر ايشان تفاهم به معناى اصرار بر ادامه زندگى مشترك است و معناى تفاهم را در وحدت و اشتراك سليقه و خلق و خو مىبينند. و معتقدند زوجين بايد به لحاظ طبقاتى، خانوادگى، مذهبى، تحصيلى، سنى و ... در شرايط نسبتا يكسانى به سر برده و همكفو باشند. اما بايد در نظر داشت ويژگىهاى شخصيتى و خانوادگى افراد مختلف بخصوص در دوران پيچيده امروزى باعث مىشود كه اين تفاهم به آسانى در زندگى ميسر نيايد. بلكه پس از سالها زندگى مشترك و بعد از گذر از طوفانهاى سهمگين و طى مرارتهاى بىشمار حاصل گردد. و صد البته همين اختلافات ممكن است صحنه زندگى را به ميدان كشمكش و جدال ميان زن و مرد مبدل نمايد.
واقعيت مهم اين است (كه بايد هر زن و مردى آن را آويزه گوش سازند) كه ازدواج و زندگى مشترك، نه محل تفاهم صِرف است و نه ميدان ستيز و كشمكش و مرافعه، بلكه تركيبى معنادار و پيچيده از هر دو معنا مىباشد.
مسلما ازدواج و زندگى مشترك، آغاز مسيرى پرپيچ و خم براى دو فرد و دو خانواده مىباشد و اين بينش و منش زوجين و خانوادههاست كه مشخص مىسازد كدام يك از دو مقوله، تفاهم يا ستيز، بيشتر در زندگى نمود داشته باشد. در بعضى خانوادهها، تفاهم، بسيار فزونتر از درگيرى و دعوا است اما در برخى ديگر از خانوادهها مشاجرات و بگومگوها و برخوردها بيشتر است.
براى اينكه همسران عمدتا با يكديگر در حالت تفاهم و صلح و صفا به سر ببرند بايد به تمايز خود با طرف مقابلشان ايمان داشته و به ديده احترام بنگرند. همه انسانها نيازمند داشتن يك هويت مستقل بوده و هويت مستقل زنان و مردان همانا تفاوتهاى ميان آنهاست. هر زن و يا مردى موجودى منحصر به فرد و تكرار نشدنى است كه فرديت او معادل هويتش مىباشد. به عنوان مثال خانمهاى جوان بايد توجه داشته باشند كه شرايط اجتماعى در اين دوره و زمانه به مردان و به خصوص مردان جوان موقعيتهاى آسيبپذيرى را تحميل مىكند. كار و تلاش بسيار براى تأمين معاش، استرسهاى مختلف و موجود در جامعه و بسيارى عوامل ديگر، همه و همه موجب تخريب روانى مردان مىشود كه نتيجه آن، كمطاقت شدن مردان مىباشد. بدين لحاظ همسران جوان بايد در اين معنا بسيار تدبير و انديشه نمايند و تدبير و تفكر آنان نتيجهاى نداشته باشد به جز تحكيم مودت و دوستى در خانواده.
تصور بسيارى از زوجين بر اين قرار استوار است كه براى داشتن يك ارتباط صحيح و منطقى و مبتنى بر تفاهم در زندگى مشترك بايد به گونهاى رفتار نمايند كه دوست دارند با خودشان رفتار بشود در حالى كه واقعيتهاى زندگى خلاف اين موضوع را ثابت مىنمايد. در اين ارتباط بايد خاطرنشان ساخت كه بايد با همسر خود به گونهاى رفتار كرد كه دوست دارد با او رفتار بشود و اصل بايد تمايل و ميل و نياز طرف مقابل باشد.
زن و مرد، دو موجود با خصايص فيزيكى، روحى و روانى نسبتا متفاوت مىباشند. از اينرو ذائقه، سليقه و طبايع مختلف دارند. زندگى مشترك لازم است با در نظر گرفتن اين تفاوتها شروع شود. چرا كه اگر با تصورى غير واقعبينانه و تكيه غير منطقى بر شباهتها زندگى آغاز شود چه بسا در ميانه راه هر نوع اختلاف سليقه و ابراز نظر مخالفى به كشمكش و ناراحتى و حتى تنفر زن و مرد از يكديگر منجر شود.
بايد توجه داشت كه زن و شوهر نيازمند آن مىباشند تا احساس آنها مورد تأييد قرار بگيرد. به اين ترتيب كه براى يك تفاهم مشترك و دائمى و پايدار لازم است به احساسات و نظريات و انديشه يكديگر احترام گذاشت. لازمه تفاهم مناسب و متناسب ميان زن و مرد، خودآگاهى واقعى مىباشد و اين امر هم مستلزم آن مىباشد كه زن و مرد از حد و مرزهاى خود مطلع و آگاه باشند و ضرورى است براى رسيدن به تفاهم، نقطه شروع زندگى را بر درك شرايط و سليقههاى متقابل گذاشت، چيزى كه متأسفانه امروزه در بسيارى از ازدواجها به ندرت ديده مىشود.
منبع: پیام زن
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
جبران خليلجبران
يكى از مهمترين نهادهاى مؤثر در تربيت و رفتار آدمى، سازمان خانواده مىباشد. چرا كه محيط خانوادگى اولين و بادوامترين عامل در تكوين شخصيت افراد و زمينهساز رشد جسمانى، اخلاقى، اجتماعى، عقلانى و عاطفى آنهاست. نهاد خانواده نخستين پايگاه انتقال عناصر فرهنگى (عقايد، آداب و سنن، دانشها، مهارت و ...) به نسل جديد و از جمله عوامل مؤثر در ايجاد تمدن و فرهنگ بشرى و رشد و شكوفايى استعدادهاى انسانها مىباشد. اما براى تشكيل خانواده، داشتن انگيزه و آشنايى با كاركردهاى آن به تنهايى كافى نيست و لازم است هر فرد با معيارها و عوامل مناسب در امر ازدواج و تشكيل خانوادهاى متعادل آنها باشد. نياز به داشتن همصحبت و عشق و علاقه ميان زن و مرد خصوصيتى مشترك است و زندگى در يك نگاه، عبارت است از رابطهاى سرشار از مهر و محبت ميان زن و مرد؛ زن و شوهرى كه با شور و شوق به تداوم زندگىشان مىانديشند و با يكديگر يكرنگ و صادق مىباشند. در اين ميانه بحث تفاهم در روابط زناشويى بحثى محورى و اساسى و امروزه موضوع داغ در روابط خانوادگى و زوجين مىباشد. به اين لحاظ، عدهاى از والدين عمده مشغوليت ذهنى خود را معطوف به سازگارى و اشتراك سليقه عروس (داماد) خود مىنمايند. از نقطه نظر ايشان تفاهم به معناى اصرار بر ادامه زندگى مشترك است و معناى تفاهم را در وحدت و اشتراك سليقه و خلق و خو مىبينند. و معتقدند زوجين بايد به لحاظ طبقاتى، خانوادگى، مذهبى، تحصيلى، سنى و ... در شرايط نسبتا يكسانى به سر برده و همكفو باشند. اما بايد در نظر داشت ويژگىهاى شخصيتى و خانوادگى افراد مختلف بخصوص در دوران پيچيده امروزى باعث مىشود كه اين تفاهم به آسانى در زندگى ميسر نيايد. بلكه پس از سالها زندگى مشترك و بعد از گذر از طوفانهاى سهمگين و طى مرارتهاى بىشمار حاصل گردد. و صد البته همين اختلافات ممكن است صحنه زندگى را به ميدان كشمكش و جدال ميان زن و مرد مبدل نمايد.
واقعيت مهم اين است (كه بايد هر زن و مردى آن را آويزه گوش سازند) كه ازدواج و زندگى مشترك، نه محل تفاهم صِرف است و نه ميدان ستيز و كشمكش و مرافعه، بلكه تركيبى معنادار و پيچيده از هر دو معنا مىباشد.
مسلما ازدواج و زندگى مشترك، آغاز مسيرى پرپيچ و خم براى دو فرد و دو خانواده مىباشد و اين بينش و منش زوجين و خانوادههاست كه مشخص مىسازد كدام يك از دو مقوله، تفاهم يا ستيز، بيشتر در زندگى نمود داشته باشد. در بعضى خانوادهها، تفاهم، بسيار فزونتر از درگيرى و دعوا است اما در برخى ديگر از خانوادهها مشاجرات و بگومگوها و برخوردها بيشتر است.
براى اينكه همسران عمدتا با يكديگر در حالت تفاهم و صلح و صفا به سر ببرند بايد به تمايز خود با طرف مقابلشان ايمان داشته و به ديده احترام بنگرند. همه انسانها نيازمند داشتن يك هويت مستقل بوده و هويت مستقل زنان و مردان همانا تفاوتهاى ميان آنهاست. هر زن و يا مردى موجودى منحصر به فرد و تكرار نشدنى است كه فرديت او معادل هويتش مىباشد. به عنوان مثال خانمهاى جوان بايد توجه داشته باشند كه شرايط اجتماعى در اين دوره و زمانه به مردان و به خصوص مردان جوان موقعيتهاى آسيبپذيرى را تحميل مىكند. كار و تلاش بسيار براى تأمين معاش، استرسهاى مختلف و موجود در جامعه و بسيارى عوامل ديگر، همه و همه موجب تخريب روانى مردان مىشود كه نتيجه آن، كمطاقت شدن مردان مىباشد. بدين لحاظ همسران جوان بايد در اين معنا بسيار تدبير و انديشه نمايند و تدبير و تفكر آنان نتيجهاى نداشته باشد به جز تحكيم مودت و دوستى در خانواده.
تصور بسيارى از زوجين بر اين قرار استوار است كه براى داشتن يك ارتباط صحيح و منطقى و مبتنى بر تفاهم در زندگى مشترك بايد به گونهاى رفتار نمايند كه دوست دارند با خودشان رفتار بشود در حالى كه واقعيتهاى زندگى خلاف اين موضوع را ثابت مىنمايد. در اين ارتباط بايد خاطرنشان ساخت كه بايد با همسر خود به گونهاى رفتار كرد كه دوست دارد با او رفتار بشود و اصل بايد تمايل و ميل و نياز طرف مقابل باشد.
زن و مرد، دو موجود با خصايص فيزيكى، روحى و روانى نسبتا متفاوت مىباشند. از اينرو ذائقه، سليقه و طبايع مختلف دارند. زندگى مشترك لازم است با در نظر گرفتن اين تفاوتها شروع شود. چرا كه اگر با تصورى غير واقعبينانه و تكيه غير منطقى بر شباهتها زندگى آغاز شود چه بسا در ميانه راه هر نوع اختلاف سليقه و ابراز نظر مخالفى به كشمكش و ناراحتى و حتى تنفر زن و مرد از يكديگر منجر شود.
بايد توجه داشت كه زن و شوهر نيازمند آن مىباشند تا احساس آنها مورد تأييد قرار بگيرد. به اين ترتيب كه براى يك تفاهم مشترك و دائمى و پايدار لازم است به احساسات و نظريات و انديشه يكديگر احترام گذاشت. لازمه تفاهم مناسب و متناسب ميان زن و مرد، خودآگاهى واقعى مىباشد و اين امر هم مستلزم آن مىباشد كه زن و مرد از حد و مرزهاى خود مطلع و آگاه باشند و ضرورى است براى رسيدن به تفاهم، نقطه شروع زندگى را بر درك شرايط و سليقههاى متقابل گذاشت، چيزى كه متأسفانه امروزه در بسيارى از ازدواجها به ندرت ديده مىشود.
منبع: پیام زن
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله