نویسنده: محمدرضا افضلی
اول او بد برگ افشان بره را *** گشت معجز آن گروه غره را
گشت حاکم بر سر فرعونیان *** آبشان خون کرد و کف بر سر زنان
از مزارعشان برآمد قحط و مرگ *** از ملخهایی که میخوردند برگ
تا برآمد بیخود از موسی دعا *** چون نظر افتادش اندر منتها
کین همه اعجاز و کوشید چراست *** چون نخواهند این جماعت گشت راست
آن عصا ابتدا برای تکان دادن برگ از درختان بود، اما به امر الهی همین چوب دستی به صورت معجزهای درآمد و آن گروه مفتون و فریبخوردهی فرعون را به عجز درآورد. عصای موسی حاکم بر فرعونیان شد، به طوری که آبشان را به خون مبدل کرد و سبب شد که آنان از شدّت ناراحتی با دست بر سر خود بکوبند. قحطی و هلاکت نیز به کشتزارهای آنان افتاد، زیرا دستههای انبوه ملخها تمام برگ و بار مزارع را میخوردند. این عذاب فرعونیان در آیهی 132 سوره «اعراف» بدان اشاره شده است. معجزه بودن در آیههای 18 تا 22 سوره «طه» به عصای حضرت موسی(علیه السلام) اشاره شد. عاقبت، موسی به درگاه الهی عرضه میدارد که بارالها، این همه کوشیدیم و جوشیدیم، اما بر این قوم اثری جز خیره سری ننهاد.
امر آمد که اتباع نوح کن *** ترک پایان بینی مشروح کن
زان تغافل کن چو داعی رهی *** امر بلَغ هست نبود آن تهی
کمترین حکمت کزین الحاح تو *** جلوه گردد آن لجاج و آن عتو
تا که ره بنمودن و اضلال حق *** فاش گردد بر همه اهل و فرق
چون که مقصود از وجود اظهار بود *** بایدش از پند و اغوا آزمود
دیو الحاح غوایت می کند *** شیخ الحاح هدایت میکند
از بارگاه الهی فرمان رسید که ای موسی، از نوح نبی پیروی کن و به عاقبت دعوت خود نظر مکن و پرداختن به جزئیات این امر را رها کن، زیرا انبیا مأمور به دعوت قوم خود بودند و این که سرنوشت هر قومی چیست و چه می شود، تنها با خداوند است؛ چنان که در آیات متعدد قرآنی آمده است که وظیفه رسول، جز تبلیغ امر الهی نیست؛ از جمله: آیهی 20 سوره «آل عمران»، آیهی 92 و 99 سوره «مائده» آیهی 40 سوره «رعد». پس باید از این عاقبتبینی صرف نظر کنی، زیرا تو دعوت کننده مردم به راه حقیقتی. ابلاغ پیام الهی یک فرمان است و خالی از حکمت نیست. مضمون این بیت به آیهی 67 سوره «مائده» اشاره دارد. ای موسی، کمترین حکمت پافشاری و استواری تو در راه تبلیغ پیام الهی این است که ستیزهگری و سرکشی آن قوم آشکار می شود و اصحاب ضلالت از اصحاب هدایت متمایز میگردد. بدینسان مفهوم هدایت کردن و گمراه نمودن حضرت حق، بر همه پیروان مذاهب و فرقههای گوناگون معلوم میگردد. در بسیاری از آیات قرآن کریم، هدایت و ضلالت، موکول به مشیت الهی شده است: (... یُضِلُ مَن یَشَآءُ وَ یَهدِی مَن یَشَآءُ...). پیروان فرقههای گوناگون که پروردگار، بندگان شایسته را راه مینماید و ناشایستگان را به قهر خود در گمراهی فرو میبرد. مولانا میگوید: همهی این هستی برای اظهار و آشکار کردن حقایق است؛ گاه این اظهار با پند و راهنمایی است و گاه با «اغوا» و گمراه کردن. در ادامه مولانا عامل این دو گونه اظهار را یاد میکند: شیطان با گمراه کردن موجب اظهار حقایق میشود و ولیّ خدا و انسان کامل با هدایت کردن حقایق دیگر را اظهار میکند و هر دو نیز در کار خود اصرار، تلاش و پافشاری دارند.
منبع مقاله :
افضلی، محمدرضا؛ (1388)، سروش آسمانی، قم: مرکز بینالمللی ترجمه و نشر المصطفی(ص)، چاپ اول
گشت حاکم بر سر فرعونیان *** آبشان خون کرد و کف بر سر زنان
از مزارعشان برآمد قحط و مرگ *** از ملخهایی که میخوردند برگ
تا برآمد بیخود از موسی دعا *** چون نظر افتادش اندر منتها
کین همه اعجاز و کوشید چراست *** چون نخواهند این جماعت گشت راست
آن عصا ابتدا برای تکان دادن برگ از درختان بود، اما به امر الهی همین چوب دستی به صورت معجزهای درآمد و آن گروه مفتون و فریبخوردهی فرعون را به عجز درآورد. عصای موسی حاکم بر فرعونیان شد، به طوری که آبشان را به خون مبدل کرد و سبب شد که آنان از شدّت ناراحتی با دست بر سر خود بکوبند. قحطی و هلاکت نیز به کشتزارهای آنان افتاد، زیرا دستههای انبوه ملخها تمام برگ و بار مزارع را میخوردند. این عذاب فرعونیان در آیهی 132 سوره «اعراف» بدان اشاره شده است. معجزه بودن در آیههای 18 تا 22 سوره «طه» به عصای حضرت موسی(علیه السلام) اشاره شد. عاقبت، موسی به درگاه الهی عرضه میدارد که بارالها، این همه کوشیدیم و جوشیدیم، اما بر این قوم اثری جز خیره سری ننهاد.
امر آمد که اتباع نوح کن *** ترک پایان بینی مشروح کن
زان تغافل کن چو داعی رهی *** امر بلَغ هست نبود آن تهی
کمترین حکمت کزین الحاح تو *** جلوه گردد آن لجاج و آن عتو
تا که ره بنمودن و اضلال حق *** فاش گردد بر همه اهل و فرق
چون که مقصود از وجود اظهار بود *** بایدش از پند و اغوا آزمود
دیو الحاح غوایت می کند *** شیخ الحاح هدایت میکند
از بارگاه الهی فرمان رسید که ای موسی، از نوح نبی پیروی کن و به عاقبت دعوت خود نظر مکن و پرداختن به جزئیات این امر را رها کن، زیرا انبیا مأمور به دعوت قوم خود بودند و این که سرنوشت هر قومی چیست و چه می شود، تنها با خداوند است؛ چنان که در آیات متعدد قرآنی آمده است که وظیفه رسول، جز تبلیغ امر الهی نیست؛ از جمله: آیهی 20 سوره «آل عمران»، آیهی 92 و 99 سوره «مائده» آیهی 40 سوره «رعد». پس باید از این عاقبتبینی صرف نظر کنی، زیرا تو دعوت کننده مردم به راه حقیقتی. ابلاغ پیام الهی یک فرمان است و خالی از حکمت نیست. مضمون این بیت به آیهی 67 سوره «مائده» اشاره دارد. ای موسی، کمترین حکمت پافشاری و استواری تو در راه تبلیغ پیام الهی این است که ستیزهگری و سرکشی آن قوم آشکار می شود و اصحاب ضلالت از اصحاب هدایت متمایز میگردد. بدینسان مفهوم هدایت کردن و گمراه نمودن حضرت حق، بر همه پیروان مذاهب و فرقههای گوناگون معلوم میگردد. در بسیاری از آیات قرآن کریم، هدایت و ضلالت، موکول به مشیت الهی شده است: (... یُضِلُ مَن یَشَآءُ وَ یَهدِی مَن یَشَآءُ...). پیروان فرقههای گوناگون که پروردگار، بندگان شایسته را راه مینماید و ناشایستگان را به قهر خود در گمراهی فرو میبرد. مولانا میگوید: همهی این هستی برای اظهار و آشکار کردن حقایق است؛ گاه این اظهار با پند و راهنمایی است و گاه با «اغوا» و گمراه کردن. در ادامه مولانا عامل این دو گونه اظهار را یاد میکند: شیطان با گمراه کردن موجب اظهار حقایق میشود و ولیّ خدا و انسان کامل با هدایت کردن حقایق دیگر را اظهار میکند و هر دو نیز در کار خود اصرار، تلاش و پافشاری دارند.
منبع مقاله :
افضلی، محمدرضا؛ (1388)، سروش آسمانی، قم: مرکز بینالمللی ترجمه و نشر المصطفی(ص)، چاپ اول