آرزوی مرگ یا سرای جاویدان در مثنوی

چون از این دنیا رها شوی، بدان جهان خواهی رفت و در دنیای جاودانگی که پُر از شیرین و حلاوت معنوی است، شکرگزاری خواهی کرد. وقتی بدان سرای در می‌آیی تازه متوجه می‌شوی و پیش خود می‌گویی: من در دنیا به کارهای
جمعه، 19 شهريور 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
آرزوی مرگ یا سرای جاویدان در مثنوی
 آرزوی مرگ یا سرای جاویدان در مثنوی

 

نویسنده: محمدرضا افضلی




 
چون از این جا وارهی آن جا روی *** در شکرخانه ابد شاکر شوی
گویی آن جا خاک را می‌بیختم *** زین جهان پاک می‌بگریختم
ای دریغا پیش ازین بودیم اجل *** تا عذابم کم بدی اندر وجل
زین بفرمود است آن آگه رسول *** که هر آن که مرد و کرد از تن نزول
نبود او را حسرت نقلان و موت *** لیک باشد حسرت تقصیر و فوت

چون از این دنیا رها شوی، بدان جهان خواهی رفت و در دنیای جاودانگی که پُر از شیرین و حلاوت معنوی است، شکرگزاری خواهی کرد. وقتی بدان سرای در می‌آیی تازه متوجه می‌شوی و پیش خود می‌گویی: من در دنیا به کارهای پست سرگرم بودم و از این جهان پاک فرار می‌کردم. ای کاش پیش از این می‌مُردم تا میان گِل و لای دنیا کمتر عذاب می‌کشیدم. هر کس بمیرد و از مرکوب تن فرود آید، او بر انتقال از این دنیا و فرا رسیدن مرگ حسرت نمی‌خورد، بلکه از این حسرت می‌خورد که در دنیا نسبت به انجام طاعات و عبادات کوتاهی کرده است و فرصت‌ها را ازدست داده است.

هر که میرد خود تمنی باشدش *** که بدی زین پیش نقل مقصدش
گر بود بد تا بدی کمتر بدی *** ور تقی تا خانه زودتر آمدی
گوید آن بد بی‌خبر می‌بوده‌ام *** دم به دم من پرده می‌افزوده‌ام
گر ازین زودتر مرا معبر بدی *** این حجاب و پرده‌ام کمتر بدی
از حریصی کم دران روی قنوع *** وز تکبر کم دران چهره خشوع
هم چنین از بخل کم در روی جود *** وز بلیسی چهره‌ی خوب سجود

هر کس بمیرد آرزو می‌کند که ای کاش پیش از این می‌مردم و به سرای اصلی می‌شتافتم. اگر آن مُرده، آدم بدی باشد مرگ را آرزو می‌کند تا بدی‌هایش کمتر می‌شد و اگر آدم پرهیزکاری باشد مرگ را آرزو می‌کند تا زودتر به خانه جاودانه‌اش می‌رسید. آن شخص بدکار پس از مرگ با خود می‌گوید: من در دنیا از حقیقت حیات طیبه هیچ خبری نداشتم، بلکه لحظه به لحظه بر حجاب‌های جهل و غفلتم می‌افزودم. اگر من زودتر می‌توانستم از این دنیا منتقل شوم، قهراً حجاب‌ها و پرده‌های جهل و غفلتم کمتر می‌شد. پس از روی حرص زدن، چهره‌ی قناعت را پاره مکن و به سبب تکبّر چهره‌ی خشوع قلب را مدران. هم چنین به سبب بُخل، چهره‌ی سخاوت را پاره مکن و از روی شیطان صفتی، چهره‌ی زیبای طاعت و عبادت را مجروح مکن.
منبع مقاله :
افضلی، محمدرضا؛ (1388)، سروش آسمانی، قم: مرکز بین‌المللی ترجمه و نشر المصطفی(ص)، چاپ اول

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.