مرورى بر مسئله ی روابط بين الملل در قرآن‏

قرآن كريم، روابط بين الملل را ، نه بر مبناى مرزهاى جغرافيايى، كه بر مبناى مرزهاى عقيدتى استوار ساخته، و سرزمين‏ها را به تبع آن به دارالاسلام و دارالكفر و... تقسيم نموده و مقرراتى را در هر مورد مقرر داشته است كه در بحث‏هاى آتى به آن‏ها خواهيم پرداخت. در روابط انسان‏ها با يكديگر نيز از يك سو روابط مسلمانان را با يكديگر، و از سوى ديگر روابط مسلمانان را با غير مسلمانان ترسيم نموده است.
چهارشنبه، 6 آذر 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مرورى بر مسئله ی روابط بين الملل در قرآن‏
مرورى بر مسئله ی روابط  بين الملل در قرآن‏
مرورى بر مسئله ی روابط بين الملل در قرآن‏

قرآن كريم، روابط بين الملل را ، نه بر مبناى مرزهاى جغرافيايى، كه بر مبناى مرزهاى عقيدتى استوار ساخته، و سرزمين‏ها را به تبع آن به دارالاسلام و دارالكفر و... تقسيم نموده و مقرراتى را در هر مورد مقرر داشته است كه در بحث‏هاى آتى به آن‏ها خواهيم پرداخت. در روابط انسان‏ها با يكديگر نيز از يك سو روابط مسلمانان را با يكديگر، و از سوى ديگر روابط مسلمانان را با غير مسلمانان ترسيم نموده است.
در اين فصل ابتدا زير بناى قرآنى روابط مسلمانان و كشورهاى اسلامى را با يكديگر مرور مى‏كنيم، و سپس در نگرشى گسترده تر، مبانى قرآنى روابط ملل مسلمان با ملل غير مسلمان را از نظر مى‏گذارنيم.

روابط با كشورهاى اسلامى‏

براى ارتباط با كشورهاى مسلمان، اسلام اصل را بر برادرى، همگرايى و وحدت نهاده و منشور برادرى را با اين آيه‏ى شريفه اعلام نموده است:
انما المؤمنون اخوة فأصلحوا بين أخويكم و اتقوا الله لعلكم ترحمون(1)؛
مؤمنان برادر يكديگرند؛ پس بين دو برادر خود صلح و آشتى دهيد و تقواى الهى پيشه كنيد، باشد كه مشمول رحمت شويد.
اين آيه‏ى كريمه، وظيفه‏ى دستگاه سياست خارجى كشور اسلامى را تلاش در جهت برقرارى روابط و مناسبات برادرانه با ساير كشورهاى اسلامى و تحرك ديپلماتيك براى كاهش خصومت‏ها و فاصله‏ى بين كشورها و نقش مصلحانه‏ى بين كشورهاى اسلامى متخاصم و ستيز با سركشان طغيان گر و تجاوز پيشه بر شمرده است.
در اين خصوص خداوند متعال مى‏فرمايد:
و ان طائفتان من المؤمنين اقتتلوا فأصلحوا بينهما فان بغت احداهما علي الأخرى فقاتلوا التى تبغى حتى تفى‏ء الى أمر الله فان فا‏ءت فأصلحوا بينهما بالعدل و أقسطوا ان الله يحب المقسطين(2)؛
و هر گاه دو گروه از مؤمنان با هم به جنگ پردازند، ميان آن دو را آشتى دهيد و اگر يكى از آن دو بر ديگرى تجاوز كند، با گروه متجاوز پيكار كنيد تا به فرمان خدا بازگردد؛ و هر گاه بازگشت (و زمينه‏ى صلح فراهم شد)، در ميان آن دو به عدالت صلح برقرار سازيد؛ و عدالت پيشه كنيد كه خداوند عدالت پيشگان را دوست دارد.

روابط با كشورهاى غير اسلامى‏

در زمينه‏ى روابط با كشورهاى غير اسلامى، قرآن شرايط جنگ و صلح را ملاك برقرارى روابط قرار داده و از برقرارى رابطه با كافران ستيزه جويى كه دين مسلمانان را هدف گرفته اند، باز مى‏دارد و مى‏فرمايد:
انما ينهاكم الله عن الذين قاتلوكم فى الدين و أخرجوكم من دياركم و ظاهروا على اخراجكم أن تولوهم و من يتولهم فأولئك هم الظالمون(3)؛
شما را تنها از دوستى و رابطه با كسانى نهى مي كند كه در امر دين، با شما پيكار كردند و شما را از خانه هايتان بيرون راندند يا به بيرون راندن شما كمك كردند و هر كس با آنان رابطه‏ى دوستى داشته باشد، ظالم و ستمگر است.
اصل كلى در مقابله با چنين كفارى را، مقابله به مثل در جنگ، آن هم به صورت عادلانه، و اجتناب از تعدى و خوى تجاوزگرى ترسيم نموده و تأكيد مى‏كند:
وقاتلوا فى سبيل الله الذين يقاتلونكم و لا تعتدوا ان الله لا يحب المعتدين(4)؛
و در راه خدا با كسانى كه با شما مى‏جنگند، نبرد كنيد و از حد تجاوز نكنيد كه خدا تعدى كنندگان را دوست نمى‏دارد.
قرآن تصريح مى‏كند كه نبرد با كفار بازتاب جنگ افروزى خود آنهاست، و به ناگزير مسلمانان را در برابر جنگ آفرينى شان به مقابله‏ى با آنان فرمان مى‏دهد و مى‏گويد:
...و قاتلوا المشركين كافة كما يقاتلونكم كافة و اعلموا أن الله مع المتقين(5)؛
... با مشركان، دسته جمعى پيكار كنيد، همان گونه كه آنها دسته جمعى با شما پيكار مى‏كنند؛ و بدانيد خداوند با پرهيزگاران است.
هم چنين بر تسامح با چنين كفار ستيزه گر كينه توز، خط بطلان كشيده و دوستى و همدلى با آنان را گمراهى توصيف كرده است:
يا أيها الذين آمنوا لا تتخذوا عدوى و عدوكم أولياء تلقون اليهم بالمودة و قد كفروا بما جاءكم من الحق يخرجون الرسول و اياكم أن تؤمنوا بالله ربكم ان كنتم خرجتم جهادا فى سبيلى و ابتغاء مرضاتى تسرون اليهم بالمودة و أنا أعلم بما أخفيتم و ما أعلنتم و من يفعله منكم فقد ضل سواء السبيل(6)؛
اى كسانى كه كه ايمان آورده ايد! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگيريد! شما به آنان اظهار محبت مى‏كنيد. در حالى كه آن‏ها به آن چه از حق براى شما آمده كافر شده اند و رسول الله و شما را به سبب ايمان به خداوندى كه پروردگار همه‏ى شماست از شهر و ديارتان بيرون مى‏رانند؛ اگر شما براى جهاد در راه من و جلب خشنودى ام هجرت كرده ايد (پيوند دوستى با آنان برقرار نسازيد) شما مخفيانه با آن‏ها رابطه‏ى دوستى برقرار مى‏كنيد در حالى كه من به آن چه پنهان يا آشكار مى‏سازيد از همه داناترم. و هر كس از شما چنين كارى كند، از راه راست گمراه شده است.
قرآن هشدار مى‏دهد كه مسلمانان نبايد فريب ظاهر آنان و تظاهرشان به دوستى را خورده و دست مودت به سوى شان دراز كنند، و مسلمانان را از طرح اسرار با آنان به شدت برحذر داشته، درون كينه توز دشمنان اسلام را براى مسمانان بازگو كرده است، و بر خيرخواه نبودن آنان تأكيد مى‏كند:
يا أيها الذين آمنوا لا تتخذوا بطانة من دونكم لا يألونكم خبالا ودوا ما عنتم قد بدت البغضاء من أفواههم و ما تخفى صدورهم أكبر قد بينا لكم الآيات ان كنتم تعقلون ها أنتم أولاء تحبونهم و لا یحبونکم و تؤمنون بالكتاب كله و اذا لقوكم قالوا آمنا و اذا خلوا عضوا عليكم الأنامل من الغيظ قل موتوا بغيظكم ان الله عليم بذات الصدور ان تمسسكم حسنة تسوهم و ان تصبكم سيئة يفرحوا بها و ان تصبروا و تتقوا لا يضركم كيدكم شيئا ان الله يعلمون محيط (7)؛
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! محرم اسرارى از غير خود، انتخاب نكنيد، آن‏ها از هر گونه شر و فسادى درباره‏ى شما كوتاهى نمى‏كنند. آن‏ها دوست دارند شما در رنج و زحمت باشيد. (نشانه هاى) دشمنى از دهان (و كلام) شان آشكار شده؛ و آن چه در دل هايشان پنهان مى‏دارند، از آن مهم تر است. ما آيات ( و راه‏هاى پيش گيرى از شر آنها) را براى شما بيان كرديم، اگر انديشه كنيد.
شما كسانى هستيد كه آن‏ها را دوست مى‏داريد، اما آن‏ها شما را دوست ندارند. در حالى كه شما به همه‏ى كتاب‏هاى آسمانى ايمان داريد (و آن‏ها به كتاب آسمانى شما ايمان ندارند). هنگامى كه شما را ملاقات مى‏كنند (به دروغ) مى‏گويند: ايمان آورده ايم. اما هنگامى كه تنها مى‏شوند، از شدت خشم بر شما، سر انگشتان خود را به دندان مى‏گزند! بگو، با همين خشمى كه داريد بميريد! خدا از (اسرار) درون سينه‏ها آگاه است.
اگر نيكى به شما برسد، آنها را ناراحت مى‏كند ؛ و اگر حادثه‏ى ناگوارى براى شما رخ دهد، خوشحال مى‏شوند. (اما) اگر (در برابرشان) استقامت و پرهيزگارى پيشه كنيد، نقشه‏هاى (خائنانه ى) آنان به شما زيانى نمى‏رساند؛ خداوند به آن چه انجام مى‏دهند، احاطه دارد.
در اين آيات و آيه‏ى قبل، به وضوح ارتباط نهانى با كفار حربى، و مشركان جنگ افروز، نهى شده و خوش باورى مسلمين نقطه‏ى آسيب پذيرى آنان اعلام شده است.

رابطه‏ى صلح آميز با كفار

همزمان با اين توضيح پرصلابت، در برابر كفار حربى ستيزه گر، اسلام برقرارى رابطه‏ى عادلانه با آن گروه از غير مسلمانان، كه سر ستيز با مسلمانان را ندارند و راه جنگ و خونريزى با آن‏ها را پيشه نساخته اند مجاز و احسان و نيكى به آنان و رفتار عادلانه با آن‏ها را روا دانسته است. قرآن در اين باره مى فرمايد:
لا ينهاكم الله عن الذين لم يقاتلوكم فى الدين و لم يخرجوكم من دياركم أن تبروهم و تقسطوا اليهم ان الله يحب المقسطين(8)؛
خدا شما را نهى نمى‏كند از نيكى كردن و رعايت عدالت به كسانى كه در امر دين با شما پيكار نكردند و از خانه و ديارتان بيرون نراندند، همانا خداوند عدالت پيشگان را دوست دارد.
اسلام، مطابق اين آيه‏ى كريمه ، اجازه‏ى ايجاد رابطه با غير مسلمان را به طور مطلق صادر مى‏كند؛ مگر آنان كه از در جنگ با مسلمين درآيند و قصد دين و ايمان آنان را كنند.
اسلام پافشارى در ستيزه‏جويى را شايسته‏ى جامعه‏ى اسلامى نمى‏داند، و در جاى جاى قرآن تأكيد مى‏كند كه در صورت مشاهده‏ى علائم صلح گرايى دشمن متخاصم، مسلمين نيز از در صلح درآيند و به مخاصمه پايان دهند. قرآن تصريح مى‏كند:
و ان جنحوا للسلم فاجنح لها و توكل على الله انه هو السميع العليم(9)؛
و اگر تمايل به صلح نشان دهند، تو نيز از در صلح درآى؛ و بر خدا توكل كن، كه او شنوا و داناست.
و در آيه‏ى ديگر مى‏فرمايد:
فان انتهوا فان الله غفور رحيم (10)؛
و اگر خوددارى كردند، خداوند آمرزنده و مهربان است.
و نيز مى‏فرمايد:
...فان انتهوا فلا عدوان الا على الظالمين (11)؛
...پس اگر (از روش نادرست خود) دست برداشتند (مزاحم آن‏ها نشويد، زيرا) تعدى جز بر ستمكاران روا نيست.
پس از پايان مخاصمه، امت اسلامى را به پيشه ساختن راه و روشى كه كينه‏ها را از ميان بردارد،و دوستى و مودت را جايگزين آن كند، سفارش مى‏كند:
عسى الله أن يجعل بينكم و بين الذين عاديتم منهم مودة والله قدير و الله غفور رحيم (12)؛
اميد است خدا ميانتان و كسانى از مشركان كه با شما دشمنى كردند (از راه اسلام) پيوند محبت برقرار كند؛ خداوند تواناست و خداوند آمرزنده و مهربان است.

تقدم رابطه با مسلمانان‏

در همين حال توصيه مى‏كند كه رابطه با كافران نبايد از رابطه با مسلمانان سبقت گيرد، و در هر حال حق تقدم برقرارى روابط با مسلمين بايد محفوظ بماند، و روابط با غير مسلمانان، نبايد پررنگ‏تر از روابط با ملسمين گردد:
لا يتخد المؤمنون الكافرين أولياء من دون المؤمنين و من يفعل ذلك فليس من الله فى شى‏ء الا أن تتقوا منهم تقاة و يحذركم الله نفسه و الى الله المصير(13)؛
افراد باايمان نبايد به جاى مؤمنان، کافران را دوست و سرپرست خود انتخاب كنند؛ و هر كس چنين كند، هيچ رابطه اى با خدا ندارد (و پيوند او به كلى از خدا گسسته مى‏شود)؛ مگر اين كه از آن‏ها بپرهيزيد (و به خاطر هدف‏هاى مهم ترى تقيه كنيد). خداوند شما را از (نافرمانى) خود، بر حذر مى‏دارد؛ و بازگشت (شما) به سوى خداست.
و بر تحليل آن گروه از مسلمانان كه عزت و اقتدار و سربلندى خود، و به اصطلاح تأمين منافع ملى و حل مشكلات خود را از راه پيوند پررنگ تر با كافران جست و جو مى‏كنند، خط بطلان مى‏كشد ، و تمامى عزت و اقتدار مسلمين را در گروه پيوند با خدا مى‏داند ، و مى‏فرمايد:
الذين يتخذون الكافرين أولياء من دون المؤمنين أيبتغون عندهم العزة فان العزة لله جميعا(14)؛
همان‏ها كه كافران را به جاى مؤمنان، دوست خود انتخاب مى‏كنند، آيا عزت و آبرو را نزد آنان مى‏جويند با اين كه همه‏ى عزت‏ها از آن خداست؟!

رابطه با اهل كتاب‏

اسلام پس از حق تقدمى كه براى رابطه با مسلمانان قائل شده، برقرارى ارتباط با اهل كتاب را در تقدم بر روابط كافران و مشركان برشمرده است، و در بعد معنوى نيز آنان را بر مشركان و كافران امتياز داده است.
در سوره‏ى حج مى‏خوانيم:
ان الذين آمنوا و الذين هادوا و الصابئين و النصارى و المجوس و الذين أشركوا ان اله يفصل بينهم يوم القيامة ان الله على كل شى‏ء شهيد (15)؛
مسلما كسانى كه ايمان آورده اند، و يهود و صابئان ( ستاره پرستان) و نصارى و مجوس و مشركان، خداوند در ميان آنان روز قيامت داورى مى‏كند (و حق را از باطل جدا مى‏سازد) خداوند بر هر چيز گواه (و از همه چيز آگاه) است.
و در آيات ديگر، امتياز معنوى اهل كتاب را يادآورى مى‏كند و آنان را با اهل ايمان هم رديف مى‏كند، در سوره‏ى مائده مى‏فرمايد:
ان الذين آمنوا و الذين هادوا و الصابئون و النصارى من آمن بالله و اليوم الآخر و عمل صالحا فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون (16)؛
آن‏ها كه ايمان آورده اند، و يهود و صائبان و مسيحيان، هرگاه به خداوند يگانه و روز جزا ايمان بياورند، و عمل صالح انجام دهند، نه ترسى بر آنهاست، و نه غمگين خواهند شد.
در اين آيه‏ى شريفه اهل كتاب در رديف اهل ايمان ذكر شده اند و در آيه‏ى ديگرى برخوردار از اجر و پاداش الهى شمرده شده اند.
ان الذين آمنوا و الذين هادوا و النصارى و الصابئين من آمن بالله و اليوم الآخر و عمل صالحا فلهم أجرهم عند ربهم و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون (17)؛
كسانى كه (به پيامبر اسلام) ايمان آورده اند و كسانى كه به آيين يهود گرويدند و نصارى و صابئان (پيروان يحيى) هر گاه به خدا و روز رستاخيز ايمان آوردند و عمل صالح انجام دهند، پاداششان نزد پروردگارشان مسلم است؛ و هيچ گونه ترس و اندوهى براى آن‏ها نيست. (هر كدام از پيروان اديان الهى،كه در عصر و زمان خود، بر طبق وظايف و فرمان دين عمل كرده اند، مأجور و رستگارند). در عين حال هشدار مى‏دهد كه اين ويژگى آن دسته از اهل كتاب است كه به ارزش هاى مرام خود پاى بند و از آلودگى‏ها به دورند، و همه‏ى اهل كتاب مشمول اين حكم نيستند. آيات زير با بيانى رسا اين حقيقت را تبيين مى‏كنند:
...و لو آمن أهل الكتاب لكان خيرا لهم منهم المؤمنون و أكثرهم الفاسقون (18)؛
...و اگر اهل كتاب (به چنين برنامه و آيين درخشانى) ايمان آوردند، براى آن ها بهتر است؛ (ولى تنها) عده كمى از آن‏ها باايمانند ؛ و بيشترشان فاسق اند، (و خارج از اطاعت پروردگار)...
ليسوا سواء من أهل الكتاب أمة قائمة يتلون آيات الله اناء الليل و هم يسجدون «113» يؤمنون بالله و اليوم الآخر و يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و يسارعون فى الخيرات و أولئك من الصالحين(19)؛
آنها همه يكسان نيستند؛ از اهل كتاب، جمعيتى هستند كه (به حق و ايمان) قيام مى‏كنند و پيوسته در اوقات شب، آيات خدا را مى‏خوانند؛ در حالى كه سجده مى نمايند. به خدا و روز واپسين ايمان مى‏آورند؛ امر به معروف و نهى از منكر مى كنند؛ و در انجام كارهاى نيك، پيشى مى‏گيرند و آنها از صالحانند.
بديهى است چنين اهل كتابى شايسته‏ى برقرارى روابط حسنه، براساس احترام متقابل هستند و غير مسلمان بودن آنان، هيچ مشكلى براى برقرارى روابط با آنان ايجاد نمى‏كند.
قرآن هم چنين هشدار مى‏دهد كه آن گروه بى تعهد از اهل كتاب، خيرخواه مسلمانان نيستند و در روابط با آنان بايد تأمل و دقت كافى به خرج داد تا از اين رهگذر آسيبى به امت اسلامى نرسد:
ما يود الذين كفروا من أهل الكتاب و لا المشركين أن ينزل عليكم من خير من ربكم و الله یختص برحمته من يشاء و الله ذوالفضل العظيم (20)؛
كافران اهل كتاب و (هم چنين) مشركان، دوست ندارند كه از سوى خداوند، خير و بركتى بر شما نازل گردد؛ در حالى كه خداوند، رحمت خود را به هر كس بخواهد،اختصاص مى‏دهد؛ و خداوند صاحب فضل بزرگ است.
بديهى است رابطه‏ى كسانى كه خيرخواه مسلمين نيستند و زيان مسلمانان را آرزو مى‏كنند، توجيه پذير نيست؛ با اين وصف قرآن، توصيه به برخورد توأم با گذشت و ملايم و بزرگوارانه با چنين اهل كتابى كرده و مى‏فرمايد:
ود كثير من أهل الكتاب لو يردونكم من بعد ايمانكم كفارا حسدا من عند أنفسهم من بعد ما تبين لهم الحق فاعفوا و اصفحوا حتى يأتى الله بأمره ان الله على كل شىء قدير(21)؛
بسيارى از اهل كتاب، از روى حسد- كه در وجود آن‏ها ريشه دوانده- آرزو مى‏كردند شما را بعد از اسلام و ايمان، به حال كفر بازگردانند؛ با اين كه حق براى آن‏ها كاملا روشن شده است. شما آن‏ها را عفو كنيد و گذشت نماييد تا خداوند فرمان خودش (جهاد) را بفرستد؛ خداوند بر هر چيزى تواناست.

مذاكره‏ى انتقادى‏

قرآن در همين مجموعه از آيات سوره‏ى بقره، سفارش مى‏كند كه در برابر ادعاهاى واهى برخى از اهل كتاب، كه با كوته نگرى، افكارى نابخردانه را مطرح مى‏كنند و درصدد تحميل عقيده‏ى خود بر مسلمانان هستند، رويه اى منطقى در پيش بگيرند، و به گفت و گوى انتقادى بپردازند و آنان را متوجه انديشه‏هاى نادرست خويش سازند:
و قالوا لن يدخل الجنة الا من كان هودا او نصارى تلك أمانيهم قل هاتوا برهانكم ان كنتم صادقين(22)؛
آن‏ها گفتند: هيچ كس، جز يهود يا نصارى، هرگز داخل بهشت نخواهد شد. اين آرزوى آن هاست. بگو: اگر راست مى‏گوييد، دليل خود را (بر اين موضوع) بياوريد.

خطر تهاجم فرهنگى‏

قرآن در آيات ديگرى، خطر تأثير و توطئه‏ى فرهنگى كفار و مشركان و اهل كتاب را گوشزد مى‏كند، و ضرورت هوشيارى در برابر تهاجم فرهنگى آنان را مورد تأكيد قرار مى‏دهد و دسيسه‏هاى فرهنگى آنان را- در صورت هوشيارى مسلمانان- بى تأثير مى‏شمارد، از جمله در آيه‏ى زير مى‏فرمايد:
ودت طائفة من أهل الكتاب لو يضلونكم و ما يضلون الا أنفسهم و ما يشعرون(23)؛
جمعى از اهل كتاب (از يهود) دوست داشتند (و آرزو مى‏كردند) شما را گمراه كنند؛ (اما آن‏ها بايد بدانند كه نمى‏توانند شما را گمراه سازند) آن‏ها گمراه نمى‏كنند مگر خودشان را و نمى‏فهمند.
در آيه‏ى ديگرى، عناد اهل كتاب را در برابر آيات الهى، و دلايل متقن اسلام را يادآور مى‏شود و تأثيرپذيرى فرهنگى و... از آنان را نوعى ظلم و ستم مى‏شمارد:
و لئن أتيت الذين أوتوا الكتاب بكل آية ما تبعوا قبلتك و ما أنت بتابع قبلتهم و ما بعضهم بتابع قبلة بعض و لئن اتبعت أهواءهم من بعد ما جاءك من العلم انك اذا لمن الظالمين(24)؛
سوگند كه اگر براى (اين گروه از) اهل كتاب، هر گونه آيه و (و نشانه و دليلى) بياورى، از قبله‏ى تو پيروى نخواهند كرد؛ و تو نيز هيچ گاه از قبله‏ى آنان، پيروى نخواهى نمود (آن‏ها نبايد تصور كنند كه بار ديگر، تغيير قبله امكان پذير است.) و حتى هيچ يك از آن‏ها پيروى از قبله‏ى ديگرى نخواهد كرد. و اگر تو، پس از اين آگاهى، متابعت هوس‏هاى آن‏ها كنى مسلما از ستمگران خواهى بود.
در آيه‏ى ديگرى تصريح مى‏كند كه يهود و نصارى جز به تبعيت از مرام آن‏ها و قرار گرفتن در راستاى اهداف و خواست هايشان و تبعيت پذيرى از آن‏ها رضايت نخواهند داد، و براى خوشايند آن‏ها نبايد از طريق هدايت عدول كرد، و تأثير پذيرى از آنان را خروج از ولايت و نصرت خداوند متعال اعلام كرده است:
و لن ترضى عنك اليهود ولا النصارى حتى تتبع ملتهم قل ان هدى الله هو الهدى و لئن اتبعت أهواءهم بعد الذى جاءك من العلم ما لك من الله من ولى و لا نصير(25)؛
هرگز يهود و نصارى از تو راضى نخواهند شد، تا (به طور كامل، تسليم خواسته هاى آن‏ها شوى و) از آيين (تحريف يافته ى) آنان پيروى كنى. بگوى: هدايت الهى، تنها هدايت است. و اگر از هوى و هوس‏هاى آنان پيروى كنى، بعد از آن كه آگاه شده اى، هيچ سرپرست و ياورى از سوى خدا براى تو نخواهد بود.

نفى ولايت اهل كتاب‏

قرآن گرچه برقرارى رابطه با اهل كتاب را نفى نمى‏كند، ولى مسلمانان را از پذيرش ولايت آنان برحذر داشته و پذيرش ولايت آنان را دخول در دايره‏ى آنان تلقى كرده و مى‏فرمايد:
يا أيها الذين آمنوا لا تتخذوا اليهود و النصارى أولياء بعضهم أولیاء بعض و من يتولهم منكم فانه منهم ان الله لا يهدى القوم الظالمين(26)؛
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! يهود و نصارى را ولى (و دوست و تكيه گاه خود) انتخاب نكنيد. آن‏ها اولياى يكديگرند؛ و كسانى از شما كه با آنان دوستى كنند از آنها هستند؛ خداوند جمعيت ستمكار را هدايت نمى‏كند.
از نظر قرآن، مطلق پذيرش ولايت يهود و نصارى، دخول در زمره‏ى آنان محسوب مى‏شود، ولى پذيرش آن عده از اهل كتاب، كه دين اسلام را به استهزا مى‏گيرند، نوعى فاصله گرفتن از ايمان و تقوا نيز محسوب مى‏شود، و مؤمنين در اين خصوص مورد هشدار جدى قرار گرفته اند. در آيه‏ى ديگرى مى‏خوانيم:
يا أيها الذين آمنوا لا تتخذوا الذين اتخذوا دينكم هزوا و لعبا من الذين أوتو الكتاب من قبلكم و الكفار أولياء و أتقوا الله ان كنتم مؤمنين (27)؛
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! افرادى از اهل كتاب كه آيين شما را به باد استهزا و بازى مى‏گيرند و مشركان را ولى خود انتخاب نكنيد؛ و از خدا بپرهيزيد اگر ايمان داريد.
با اين حال حكم يهود و نصارى را، در يك رديف قرار نداده، و خصومت يهود را با اهل ايمان، شديدترين خصومت دانسته و برخى از نصارى را نزديك ترين اهل كتاب به مسلمانان دانسته مى‏گويد:
لتجدن أشد الناس عداوة للذين آمنوا اليهود و الذين أشركوا و لتجدن أقربهم مودة للذين آمنوا الذين قالوا انا نصارى ذلك بأن منهم قسيسين و رهبانا و انهم لا يستكبرون(28)؛
به طور مسلم، دشمن ترين مردم نسبت به مؤمنان را، يهود و مشركان خواهى يافت؛ و نزديك ترين دوستان به مؤمنان را كسانى مى‏يابى كه مى‏گويند: ما نصارى هستيم؛ اين به خاطر آن است كه در ميان آنها، افرادى عالم و تارك دنيا هستند؛ و آنها (در برابر حق) تكبر نمى‏ورزند.
واپسين سخن اين كه قرآن، اصل را در مقابل اهل كتاب، بر رابطه‏ى دوستانه، و نه پذيرش ولايت و سلطه قرار داده است.
رابطه بر محور مشتركات فرهنگى‏
در چهارچوب روابط دوستانه و احترام متقابل، قرآن بر مشتركات فرهنگى تكيه كرده، مسلمانان را به گفت و گو و مذاكره‏ى فرهنگى و فكرى و فراخوانى اهل كتاب به همگرايى بر مبناى اصل مشترك توحيد، توصيه مى‏نمايد و در بيانى رسا اين فراخوانى را چنين اعلام مى‏كند:
قل يا أهل الكتاب تعالوا الى كلمة سواء بيننا و بينكم ألا نعبد الا الله و لا نشرك به شيئا و لا يتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله فان تولوا فقولوا اشهدوا بأنا مسلمون(29)؛
بگو: اى اهل كتاب! بياييد به سوى سخنى كه ميان ما و شما يكسان است؛ كه جز خداوند يگانه را نپرستيم و چيزى را همتاى او قرار ندهيم؛ و بعض ديگر را- غير از خداى يگانه- به خدايى نپذيرد. هرگاه (از اين دعوت) سر باز زنند بگوييد: گواه باشيد كه ما مسلمانيم.

رابطه، نه سلطه‏

ولى اين روابط نبايد به گونه اى باشد كه موجبات سلطه و سبيل كافران بر مسلمانان را فراهم سازد، چرا كه هر گونه سبيل و سلطه‏ى كافران بر مؤمنين مورد نفى خدشه ناپذيرى قرار گرفته و هر گونه قرار داد، تفاهم نامه، موافقت نامه و معاهده اى كه متضمن و يا مستلزم سبيل كافرين باشد، به شدت محكوم و فاقد اعتبار اعلام شده است:
و لن يجعل الله للكافرين على المؤمنين سبيلا (30)؛
و خداوند هرگز كافران را بر مؤمنان تسلطى نداده است.

روابط حرجى

اگر گهگاه، برخى از روابط و يا انعقاد قراردادها به نحوى باعث نوعى سلطه شود، و مسلمين ناگزير از انعقاد و يا برقرارى آن باشند، و عدم پذيرش آن موجب زيان بيشتر گردد، به عنوان يك استثنا، در شرايط عسر و حرج، قرآن راه را براى قبول آن مى‏گشايد، كه محدود به حدود عسر و حرج است، و جنبه‏ى حكم ثانوى در روابط خارجى و بين الملل اسلامى را دارد. در آيه ی 28 سوره‏ى آل عمران، بخش الا أن تتقوا منهم تقاة به اين نكته اشاره كرده، و قسمت و يحذركم الله نفسه و الى الله المصير هشدارى است بر اينكه اين مورد استثنايى نبايد دستاويزى براى توجيه پيوندهاى مذلت بار، و انعقاد قراردادهاى سلطه آفرين باشد و رعايت حدود عسر و حرج و خوف از وقوع در ضرر بزرگ تر بايد با دقت رعايت شود.
افزون بر آن اصل كلى رفع عسر و حرج در اسلام از آيه‏ى شريفه‏ى زير برگرفته شده است:
و ما جعل عليكم فى الدين من حرج ملة أبيكم ابراهيم هو سماكم المسلمين من قبل(31)؛
«...(اسلام) كار سنگين و سختى بر شما قرار نداد؛ از آيين پدرتان ابراهيم پیروی كنيد؛ خداوند شما را در كتاب‏هاى پيشين و در اين كتاب آسمانى، مسلمان، ناميد».
اين اصل كلى، بر اين قاعده‏ى عمومى دلالت دارد كه در ساير زمينه ها، در صورت ملازمه‏ى حكمى با حرج، آن حكم مرتفع مى‏شود و در زمينه‏ى روابط خارجى مسلمين نيز همين قاعده‏ى عمومى حاكميت دارد و روابط بين الملل اسلامى متأثر از آن است.

جمع بندى آيات‏

در جمع بندى آيات ياده شده، به سه اصل كلى در نگرش اسلام به روابط مسلمين با ساير ملت‏ها مى‏رسيم كه پيش از هر اصل ديگرى، روابط بین الملل اسلامى را شكل مى دهند:
1. ضرورت پاى بندى به مفاد قراردادها با ديگر ملل، مستفاد از آيه‏ى شريفه‏ى يا أيها الذين آمنوا أوفوا بالعقود (32) و تأسيس يا تأييد قاعده‏ى لزوم عقد.
2. ضرورت اجتناب از روابط و قراردادهايى كه زمينه ساز سلطه‏ى كفار بر مؤمنين گردد، مستفاد از آيه‏ى و لن يجعل الله للكافرين على المؤمنين سبيلا. (33) و تأسيس قاعده‏ى « نفى سبيل».
3. نفى عسر و حرج در برقرارى روابط و تجويز انعقاد پيمان‏ها و قراردادهاى مستلزم نوعى سبيل كافرين در حد رفع عسر و حرج، مستفاد از آيه‏ى و ما جعل عليكم فى الدين من حرج. (34) و تأسيس قاعده‏ى نفى عسر و حرج.

پی نوشت:

1. حجرات (49) آيه‏ى 10.
2. همان،آيه (9).
3. ممتحنه (60) آيه 9.
4. بقره (2) آيه‏ى 190.
5. توبه (9) آيه‏ى 36.
6. ممتحنه (60) آيه‏ى 1.
7. آل عمران (3) آيه‏ى 120-117.
8. ممتحنه (60) آيه‏ى 8.
9. انفال (8) آيه 61.
10. بقره (2) آيه‏ى 192.
11. همان، آيه‏ى 193.
12. ممتحنه (60) آيه‏ى 7.
13. آل عمران (3) آيه‏ى 28.
14. نساء (4) آيه‏ى 139.
15. حج (22) آيه‏ى 17.
16. مائده (5) آيه‏ى 69.
17. بقره (2) آيه‏ى 62.
18. آل عمران (3) آيه‏ى 110.
19. همان، آيه‏ى 113 و 114.
20. بقره (2) آيه‏ى 105.
21. همان، آيه 109.
22.همان، آيه‏ى 111.
23. آل عمران (3) آيه‏ى 69.
24. بقره (2) آيه‏ى 145.
25. بقره (2) آيه‏ى 120.
26. مائده (5) آيه‏ى 51.
27. همان، آيه‏ى 57.
28. همان آيه‏ى 82.
29. آل عمران (3) آيه‏ى 64.
30. نساء (4) آيه‏ى 141.
31. حج (22) آيه‏ى 78.
32. مائده (5) آيه‏ى 1.
33. نساء (4) آيه‏ى 141.
34. حج (22) آيه‏ى 77.



تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط