آیا فرزند من طبیعی است؟
نويسنده:زهرا موسوی
با افزایش سطح تحصیلات مادران و اطلاعاتی که رسانههای جمعی و کتابهای مختلف تربیتی در مورد چگونگی تربیت فرزند، رفتار با او، رشد وی، نیازهایش و ... در اختیار مادران قرار میدهند، نگرانیهای آنها در مورد طبیعی بودن یا نبودن فرزندانشان افزایش یافته است. این نگرانیها میتوانند تبدیل به انگیزهای قوی برای درک و برخورد بهتر با کودکان شود و یا تبدیل به اضطراب و آشفتگی رفتاری گردد و به صورت رفتارهای ناهماهنگ و متغیر ظاهر شود و در نتیجه
مادر و کودک را آشفته و سردرگم کند.
با توجه به این مسائل، آشنایی مادران با مراحل رشد طبیعی فرزندانشان و آگاهی آنها نسبت به نیازهای خاص هر سن، به آنها کمک میکند انتظار و توقعی متناسب با سن آنها از آنان داشته باشند و ضمنا نیازهایشان را به بهترین وجه برآورده سازند.
در اینجا به برخی ویژگیهای یک کودک طبیعی و نیازهای خاص هر سن میپردازیم.
از طرف دیگر، سنینی که در اینجا ذکر میشوند سن آغاز یک مهارت حرکتی یا شناختی و غیره میباشد، نه سن پایان آن، بنابراین اگر به طور مثال گفته شد که کودک در نه ماهگی به کمک دیگران میایستد، در صورتی که مادری مشاهده کرد کودک او در این سن قادر به ایستادن نیست، نباید نگران شود، چرا که هنوز فرصت برای این کار باقی است.
در دوران شیرخوارگی نوزاد قادر به انجام بازتابهای حرکتی پیچیده و متنوعی است که بعضی از آن بازتابها برای بقای او لازم است.
نوزادان با چشمان خود حرکت نور را تعقیب میکنند، پستانکی را که در دهانشان میگذارند میمکند و اگر گوشه لبشان را لمس کنیم، صورت خود را به همان طرف برمیگردانند و ... .
سن متوسط سینهخیز رفتن حدودا نه ماهگی است و کودک حدودا در ده ماهگی چهار دست و پا راه میرود. ممکن است کودکی یک یا دو مرحله را جهشی بگذراند، ولی غالب کودکان بیشتر مراحل را عادی میگذرانند.
زمان نشستن، ایستادن یا راه رفتن کودک، هم بستگی به رشد دستگاههای عصبی و عضلانی دارد و هم تمرین مهارتهای حرکتی.
بنابراین قبل از اینکه کودک از نظر رشد دستگاه عصبی به یک مرحله خاص برسد، هر چه با او تمرین کنیم، نمیتواند بنشیند یا راه برود، ولی اگر تا نه ماهگی به کودک اجازه نشستن ندهیم و همواره او را بخوابانیم یا بغل کنیم، علیرغم اینکه از نظر دستگاه عصبی رشد یافته، ولی به علت فقدان تمرینهای حرکتی قادر به نشستن نخواهد بود اما در همان زمان هم اگر با او تمرین نشستن بکنیم، به سرعت این توانایی را به دست خواهد آورد.
زمان رویش دندانها در کودکان مختلف فرق میکند. بعضی زودتر دندان در میآورند و بعضی دیرتر. ممکن است کودکی در سه ماهگی دندان در بیاورد و کودک دیگری تا یک سالگی دندان نداشته باشد. دیر یا زود روییدن دندانها هیچ ارتباطی با کمهوشی یا باهوشی کودک ندارد.
طبیعی است هر گونه اختلال در تغذیه کودک بخصوص کمبود شیر، موجب ناهنجاریهایی در تشکیل و رشد مینا و نسوج دندان میشود و رشد آن را با اشکال روبهرو میکند. با دادن شیر کافی به کودک و با اضافه کردن مواد ضروری به غذای او، زمینه برای رشد مناسب دندانها فراهم میشود. موادی چون کلسیم و ویتامین D برای رشد دندانهای کودک ضروری است و مادر نباید در دوران شیردهی از خوردن آنها غافل باشد. معمولاً برای اطمینان از اینکه آهن و ویتامینهای A و Dکودک تأمین میشود، این مواد را به رژیم غذایی کودک اضافه میکنند.
اگر چه معمولاً شروع تکلم را با به کار بردن اولین کلمات مشخص میکند، ولی میتوان گفت که کودک از حدود سه ماهگی با ایجاد صدا به نحوی با محیط پیرامون خود رابطه برقرار میکند. ضمن اینکه اطلاعات کودک در مورد وضع خود، از شناخت او از صداها و اصوات بیشتر است.
کودک از ماه سوم به بعد، کم کم خود را با این صداها سرگرم میکند و از این به بعد «قان و قون» کردن کودک شروع میشود. از ماه ششم به بعد به گونه فزایندهای صداها را تقلید و تکرار میکند. صدای کودک از حدود یک سالگی کم کم شبیه تکلم بزرگسالان میشود. کودک در اواخر سال اوّل زندگی،
مجموعا دو، سه کلمه یاد میگیرد، ولی قبل از بیان اوّلین کلمه، بسیاری از صداها، حالات عاطفی، تغییرات چهره و چند کلمه ساده مانند بابا و ماما را درک میکند. اولین پاسخ کودک به محبتهای مادر به صورت لبخند، نشانه فهم و درک کودک است. در حدود نه ماهگی نسبت به اسم خود و کلمههای «نه» و «نکن»، عکسالعمل نشان میدهد و شروع به تقلید صداها میکند. نقش والدین از این به بعد اهمیت ویژهای دارد. بعد از اینکه کودک با کمک والدین توانست بسیاری از صداها را تقلید کند، کم کم آمادگی پیدا مینماید که اولین کلمه را به زبان بیاورد.
و با کوچکترین ناراحتی و رنجش و گرسنگی از خواب بیدار میشود، ولی دفعات خوابیدن و بیدار شدن در حدود شش هفتگی کاهش مییابد. در حدود بیست و هشت هفتگی، بیشتر کودکان شب را میخوابند و از آن زمان به بعد تا حدود یک سالگی، دو یا سه بار در روز میخوابند. بعضی از کودکان خواب منظمی دارند و برخی دیگر خوابشان بسیار نامنظم است ولی هر چه کودک بزرگتر میشود، در بین شب کمتر از خواب بیدار میشود.
نخستین سال، زمانی است که کودک نه تنها بیش از هر دوره دیگری نسبت به غذا حساس است، بلکه نسبت به تمام نوازشها، بوسهها، تنبوسهها و قلقلکها که مادر مهربان نثار کودک میکند نیز حساس است.
کودکان از بدو تولد نیاز دارند با دیگری رابطه برقرار کنند تا از این راه نیازهای خود را تأمین نمایند. کودک معمولاً نخستین رابطه را با مادر برقرار میسازد. او باید بتواند در کنار مادر احساس ایمنی به دست آورد، یعنی این احساس را که مادر دایما برای ارضای نیازهای وی در کنارش قرار دارد. مراقبتهای منظم و محبتآمیز برای ایجاد احساس اعتماد در کودک، ضروری است. خصیصه تکراری و ارضاکننده این مراقبتها موجب میشود بعدها کودک بتواند ناکامی موقت را بهتر تحمل کند یا بتواند یک ارضای فوری را به تعویق اندازد، زیرا اینک تا حدی نسبت به بزرگسال اعتماد حاصل کرده است. در عوض چنانچه مواظبتها پایدار نباشند، ممکن است در کودک موجب احساس عدم اعتماد نسبت به اطرافیان گردد و سبب شود کودک نسبت به ناکامی، با دلهره از خود واکنش نشان دهد.
اولین رابطه عاطفی اگر خوب برقرار شود، برای کودک یک ایمنی است که اعتماد به دنیای بیرونی را میسر میسازد. احساس ایمنی شرط هر نوع پیشرفت بعدی است. کودک نمیتواند استقلال یابد، نسبت به خود هوشیار شود و به اکتشاف دنیای بیرونی بپردازد مگر آنکه نسبت به دلبستگیهای خویش اطمینان یابد و یقین داشته باشد در این جهان نقش و جایی دارد.
نوزاد از ابتدای تولد تقریبا از همه حواس خود استفاده میکند و طی یک سالگی میتواند بین مزههای مختلف، صداها، نور و بو تمایز قایل شود. دیگر اینکه بین وقایع فیزیکی مشابه تمییز قایل میشود. اگر به کودک شش ماهه یک پستانک معمولی بدهند تا بمکد، بیآنکه بتواند آن را ببیند، بعد پستانک معمولی و پستانکی را که سر آن برآمدگیهایی دارد، به او نشان دهند، نوزاد بعد از آنکه پستانک دندانهدار را مکید بیش از نوع معمولی نگاه میکند، ولی پس از اینکه نوع معمولی را مکید، به آن بیشتر نگاه میکند. همین نشان میدهد که او تشخیص میدهد پستانکی که در مقابل چشمش بود، شبیه به همانی است که مکیده، ولی ندیده بود. توانایی دیگری که به دست میآورد این است که بین مجموعهای از اشیا و وقایع، تشابهاتی مییابد تا وقایع و اشیایی را که خصوصیات مشترکی دارند طبقهبندی یا ردهبندی کند.
ردهبندی عبارت است از بازنمایی ابعاد مشترک اموری که به هم شباهت دارند، ولی یکی نیستند. ابعاد مشترک ممکن است خصوصیات فیزیکی مانند اندازه و رنگ یا اعمالی مانند خوردن یا پرتاب کردن باشند. بعدها که کودک بزرگتر شد، ابعاد مشترک، مفاهیم و کلمات خواهند بود.
نوزادان به تدریج تجارب گذشته را به مدت طولانیتری به خاطر میسپارند. رشد حافظه شاید یکی از علل ایجاد حالتهایی عاطفی مثل اضطراب جدایی و ترس از غریبه باشد. کودک در فاصله 12 ـ 8 ماهگی به علت رشد حافظه و قدرت یادآوری و نگهداری اطلاعات قبلی، در صورتی که با غریبهای مواجه شود، به سرعت چهره او را با افراد آشنا که تصویر آنها را در ذهن دارد مقایسه میکند. در صورتی که تصویر آن را در حافظه پیدا نکند، دچار نگرانی میشود و گریه سر میدهد. از طرف دیگر، معمولاً بین 7 تا 12 ماهگی کودکان هنگام جدا شدن از مادر دچار ترس میشوند و گریه میکنند. این حالت در 15 و 18 ماهگی به اوج خود میرسد.
یکی از دلایل اجتماعی این حالت آن است که کودک به تدریج که بزرگ میشود بیش از پیش مقایسه میکند و مطالب را به خاطر میآورد. همه اینها همراه است با پیشگویی آینده، یعنی کودک ممکن است از خود بپرسد: «آیا مادرم برمیگردد؟»، «حالا چه میشود؟» اگر نتواند پاسخی برای این سؤال پیدا کند، گریه مینماید. شدت اضطراب جداییِ موقت احتمالاً تا حدودی بستگی به کیفیت رابطه عاطفی با مادر دارد.
اضطراب جدایی بعد از دو سالگی کاهش مییابد، زیرا کودک به مرور که بزرگ میشود، میتواند وقایع را درک کند و بازگشت مادر را پیشبینی نماید. تجارب کودک در طول سال دوم زندگی کمک میکند بتواند مشکلاتی را که باعث ایجاد اضطراب میشود حل کند.
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
مادر و کودک را آشفته و سردرگم کند.
با توجه به این مسائل، آشنایی مادران با مراحل رشد طبیعی فرزندانشان و آگاهی آنها نسبت به نیازهای خاص هر سن، به آنها کمک میکند انتظار و توقعی متناسب با سن آنها از آنان داشته باشند و ضمنا نیازهایشان را به بهترین وجه برآورده سازند.
در اینجا به برخی ویژگیهای یک کودک طبیعی و نیازهای خاص هر سن میپردازیم.
دوره شیرخوارگی
از طرف دیگر، سنینی که در اینجا ذکر میشوند سن آغاز یک مهارت حرکتی یا شناختی و غیره میباشد، نه سن پایان آن، بنابراین اگر به طور مثال گفته شد که کودک در نه ماهگی به کمک دیگران میایستد، در صورتی که مادری مشاهده کرد کودک او در این سن قادر به ایستادن نیست، نباید نگران شود، چرا که هنوز فرصت برای این کار باقی است.
رشد جسمانی
در دوران شیرخوارگی نوزاد قادر به انجام بازتابهای حرکتی پیچیده و متنوعی است که بعضی از آن بازتابها برای بقای او لازم است.
نوزادان با چشمان خود حرکت نور را تعقیب میکنند، پستانکی را که در دهانشان میگذارند میمکند و اگر گوشه لبشان را لمس کنیم، صورت خود را به همان طرف برمیگردانند و ... .
نشستن
سینهخیز و چهار دست و پا راه رفتن
سن متوسط سینهخیز رفتن حدودا نه ماهگی است و کودک حدودا در ده ماهگی چهار دست و پا راه میرود. ممکن است کودکی یک یا دو مرحله را جهشی بگذراند، ولی غالب کودکان بیشتر مراحل را عادی میگذرانند.
ایستادن و راه رفتن
زمان نشستن، ایستادن یا راه رفتن کودک، هم بستگی به رشد دستگاههای عصبی و عضلانی دارد و هم تمرین مهارتهای حرکتی.
بنابراین قبل از اینکه کودک از نظر رشد دستگاه عصبی به یک مرحله خاص برسد، هر چه با او تمرین کنیم، نمیتواند بنشیند یا راه برود، ولی اگر تا نه ماهگی به کودک اجازه نشستن ندهیم و همواره او را بخوابانیم یا بغل کنیم، علیرغم اینکه از نظر دستگاه عصبی رشد یافته، ولی به علت فقدان تمرینهای حرکتی قادر به نشستن نخواهد بود اما در همان زمان هم اگر با او تمرین نشستن بکنیم، به سرعت این توانایی را به دست خواهد آورد.
رشد دندانها
زمان رویش دندانها در کودکان مختلف فرق میکند. بعضی زودتر دندان در میآورند و بعضی دیرتر. ممکن است کودکی در سه ماهگی دندان در بیاورد و کودک دیگری تا یک سالگی دندان نداشته باشد. دیر یا زود روییدن دندانها هیچ ارتباطی با کمهوشی یا باهوشی کودک ندارد.
طبیعی است هر گونه اختلال در تغذیه کودک بخصوص کمبود شیر، موجب ناهنجاریهایی در تشکیل و رشد مینا و نسوج دندان میشود و رشد آن را با اشکال روبهرو میکند. با دادن شیر کافی به کودک و با اضافه کردن مواد ضروری به غذای او، زمینه برای رشد مناسب دندانها فراهم میشود. موادی چون کلسیم و ویتامین D برای رشد دندانهای کودک ضروری است و مادر نباید در دوران شیردهی از خوردن آنها غافل باشد. معمولاً برای اطمینان از اینکه آهن و ویتامینهای A و Dکودک تأمین میشود، این مواد را به رژیم غذایی کودک اضافه میکنند.
رشد گویایی
اگر چه معمولاً شروع تکلم را با به کار بردن اولین کلمات مشخص میکند، ولی میتوان گفت که کودک از حدود سه ماهگی با ایجاد صدا به نحوی با محیط پیرامون خود رابطه برقرار میکند. ضمن اینکه اطلاعات کودک در مورد وضع خود، از شناخت او از صداها و اصوات بیشتر است.
کودک از ماه سوم به بعد، کم کم خود را با این صداها سرگرم میکند و از این به بعد «قان و قون» کردن کودک شروع میشود. از ماه ششم به بعد به گونه فزایندهای صداها را تقلید و تکرار میکند. صدای کودک از حدود یک سالگی کم کم شبیه تکلم بزرگسالان میشود. کودک در اواخر سال اوّل زندگی،
مجموعا دو، سه کلمه یاد میگیرد، ولی قبل از بیان اوّلین کلمه، بسیاری از صداها، حالات عاطفی، تغییرات چهره و چند کلمه ساده مانند بابا و ماما را درک میکند. اولین پاسخ کودک به محبتهای مادر به صورت لبخند، نشانه فهم و درک کودک است. در حدود نه ماهگی نسبت به اسم خود و کلمههای «نه» و «نکن»، عکسالعمل نشان میدهد و شروع به تقلید صداها میکند. نقش والدین از این به بعد اهمیت ویژهای دارد. بعد از اینکه کودک با کمک والدین توانست بسیاری از صداها را تقلید کند، کم کم آمادگی پیدا مینماید که اولین کلمه را به زبان بیاورد.
خواب کودکان شیرخوار
و با کوچکترین ناراحتی و رنجش و گرسنگی از خواب بیدار میشود، ولی دفعات خوابیدن و بیدار شدن در حدود شش هفتگی کاهش مییابد. در حدود بیست و هشت هفتگی، بیشتر کودکان شب را میخوابند و از آن زمان به بعد تا حدود یک سالگی، دو یا سه بار در روز میخوابند. بعضی از کودکان خواب منظمی دارند و برخی دیگر خوابشان بسیار نامنظم است ولی هر چه کودک بزرگتر میشود، در بین شب کمتر از خواب بیدار میشود.
رشد شناختی ـ عاطفی
نخستین سال، زمانی است که کودک نه تنها بیش از هر دوره دیگری نسبت به غذا حساس است، بلکه نسبت به تمام نوازشها، بوسهها، تنبوسهها و قلقلکها که مادر مهربان نثار کودک میکند نیز حساس است.
کودکان از بدو تولد نیاز دارند با دیگری رابطه برقرار کنند تا از این راه نیازهای خود را تأمین نمایند. کودک معمولاً نخستین رابطه را با مادر برقرار میسازد. او باید بتواند در کنار مادر احساس ایمنی به دست آورد، یعنی این احساس را که مادر دایما برای ارضای نیازهای وی در کنارش قرار دارد. مراقبتهای منظم و محبتآمیز برای ایجاد احساس اعتماد در کودک، ضروری است. خصیصه تکراری و ارضاکننده این مراقبتها موجب میشود بعدها کودک بتواند ناکامی موقت را بهتر تحمل کند یا بتواند یک ارضای فوری را به تعویق اندازد، زیرا اینک تا حدی نسبت به بزرگسال اعتماد حاصل کرده است. در عوض چنانچه مواظبتها پایدار نباشند، ممکن است در کودک موجب احساس عدم اعتماد نسبت به اطرافیان گردد و سبب شود کودک نسبت به ناکامی، با دلهره از خود واکنش نشان دهد.
اولین رابطه عاطفی اگر خوب برقرار شود، برای کودک یک ایمنی است که اعتماد به دنیای بیرونی را میسر میسازد. احساس ایمنی شرط هر نوع پیشرفت بعدی است. کودک نمیتواند استقلال یابد، نسبت به خود هوشیار شود و به اکتشاف دنیای بیرونی بپردازد مگر آنکه نسبت به دلبستگیهای خویش اطمینان یابد و یقین داشته باشد در این جهان نقش و جایی دارد.
رشد شناختی
نوزاد از ابتدای تولد تقریبا از همه حواس خود استفاده میکند و طی یک سالگی میتواند بین مزههای مختلف، صداها، نور و بو تمایز قایل شود. دیگر اینکه بین وقایع فیزیکی مشابه تمییز قایل میشود. اگر به کودک شش ماهه یک پستانک معمولی بدهند تا بمکد، بیآنکه بتواند آن را ببیند، بعد پستانک معمولی و پستانکی را که سر آن برآمدگیهایی دارد، به او نشان دهند، نوزاد بعد از آنکه پستانک دندانهدار را مکید بیش از نوع معمولی نگاه میکند، ولی پس از اینکه نوع معمولی را مکید، به آن بیشتر نگاه میکند. همین نشان میدهد که او تشخیص میدهد پستانکی که در مقابل چشمش بود، شبیه به همانی است که مکیده، ولی ندیده بود. توانایی دیگری که به دست میآورد این است که بین مجموعهای از اشیا و وقایع، تشابهاتی مییابد تا وقایع و اشیایی را که خصوصیات مشترکی دارند طبقهبندی یا ردهبندی کند.
ردهبندی عبارت است از بازنمایی ابعاد مشترک اموری که به هم شباهت دارند، ولی یکی نیستند. ابعاد مشترک ممکن است خصوصیات فیزیکی مانند اندازه و رنگ یا اعمالی مانند خوردن یا پرتاب کردن باشند. بعدها که کودک بزرگتر شد، ابعاد مشترک، مفاهیم و کلمات خواهند بود.
نوزادان به تدریج تجارب گذشته را به مدت طولانیتری به خاطر میسپارند. رشد حافظه شاید یکی از علل ایجاد حالتهایی عاطفی مثل اضطراب جدایی و ترس از غریبه باشد. کودک در فاصله 12 ـ 8 ماهگی به علت رشد حافظه و قدرت یادآوری و نگهداری اطلاعات قبلی، در صورتی که با غریبهای مواجه شود، به سرعت چهره او را با افراد آشنا که تصویر آنها را در ذهن دارد مقایسه میکند. در صورتی که تصویر آن را در حافظه پیدا نکند، دچار نگرانی میشود و گریه سر میدهد. از طرف دیگر، معمولاً بین 7 تا 12 ماهگی کودکان هنگام جدا شدن از مادر دچار ترس میشوند و گریه میکنند. این حالت در 15 و 18 ماهگی به اوج خود میرسد.
یکی از دلایل اجتماعی این حالت آن است که کودک به تدریج که بزرگ میشود بیش از پیش مقایسه میکند و مطالب را به خاطر میآورد. همه اینها همراه است با پیشگویی آینده، یعنی کودک ممکن است از خود بپرسد: «آیا مادرم برمیگردد؟»، «حالا چه میشود؟» اگر نتواند پاسخی برای این سؤال پیدا کند، گریه مینماید. شدت اضطراب جداییِ موقت احتمالاً تا حدودی بستگی به کیفیت رابطه عاطفی با مادر دارد.
اضطراب جدایی بعد از دو سالگی کاهش مییابد، زیرا کودک به مرور که بزرگ میشود، میتواند وقایع را درک کند و بازگشت مادر را پیشبینی نماید. تجارب کودک در طول سال دوم زندگی کمک میکند بتواند مشکلاتی را که باعث ایجاد اضطراب میشود حل کند.
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله