داستانی از لتونی

یک ملاقه آب

مردی بود بسیار خسیس که عادت داشت قبل از غذا به هر یک از کارکنان منزلش ملاقه‌ای آب بدهد؛ زیرا فکر می‌کرد به این ترتیب دیگر زیاد غذا نخواهند خورد. این مرد کارگری داشت که از او زرنگ‌تر بود. یک روز قبل از غذا پس از
سه‌شنبه، 30 شهريور 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
یک ملاقه آب
 یک ملاقه آب

 

نویسنده: یان نی یدره
مترجم: روحی ارباب



 

 داستانی از لتونی

مردی بود بسیار خسیس که عادت داشت قبل از غذا به هر یک از کارکنان منزلش ملاقه‌ای آب بدهد؛ زیرا فکر می‌کرد به این ترتیب دیگر زیاد غذا نخواهند خورد. این مرد کارگری داشت که از او زرنگ‌تر بود. یک روز قبل از غذا پس از خوردن ملاقه‌ی آب گفت:
- یک ملاقه‌ی دیگر هم آب به من بده!
ارباب پرسید:
- برای چه می‌خواهی؟
کارگر گفت:
- برای این که شکمم جا باز کند و بهتر بتوانم غذا بخورم.
ارباب فکر کرد: «پس دیگر قبل از غذا به کارگرانم آب نمی‌دهم. چون که بر اثر آب خوردن است که این قدر زیاد می‌خورند.»
از آن به بعد دیگر ارباب به کارگرانش قبل از ناهار آب نداد و کارگرها هم از آب خوردن بی‌جهت آسوده شدند.
منبع مقاله :
نی‌ یدره، یان؛ (1382)، داستان‌های لتونی؛ ترجمه‌ی روحی ارباب؛ تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.