هویّت شیعه (قسمت پنجم)

گسترش یك هویّت سیاسى شیعى توسعه‏اى است كه در پاسخ به نیازى دیرینه، اجتناب‏ناپذیر است. مخالفت سیاسى شیعى بر مبناى پیش‏زمینه تقدیرگرایانه سنّتى‏ترى كه قرن‏ها بر زندگى شیعى مسلّط بود، پا به عرصه نهاد. تقدیرباورى در واقع، فقط یك بعد واكنش شیعى به جهانى آكنده از ظلم است. هرچند رهبران روحانى شیعى به لحاظ تاریخى، مدّعى كناره‏گیرى آگاهانه از زندگى سیاسى‏اند، اما همواره رشته‏اى از فعالیت سیاسى در میان شیعیان به عنوان یك كل وجود داشته است. این فعالیت‏ها متناوبا در
سه‌شنبه، 12 آذر 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
هویّت شیعه (قسمت پنجم)
هویّت شیعه (قسمت پنجم)
هویّت شیعه (قسمت پنجم)

نويسنده:گراهام اى. فولر و رند رحیم فرانك
مترجم: خدیجه تبریزى

ظهور شیعیان سیاسى

گسترش یك هویّت سیاسى شیعى توسعه‏اى است كه در پاسخ به نیازى دیرینه، اجتناب‏ناپذیر است. مخالفت سیاسى شیعى بر مبناى پیش‏زمینه تقدیرگرایانه سنّتى‏ترى كه قرن‏ها بر زندگى شیعى مسلّط بود، پا به عرصه نهاد. تقدیرباورى در واقع، فقط یك بعد واكنش شیعى به جهانى آكنده از ظلم است. هرچند رهبران روحانى شیعى به لحاظ تاریخى، مدّعى كناره‏گیرى آگاهانه از زندگى سیاسى‏اند، اما همواره رشته‏اى از فعالیت سیاسى در میان شیعیان به عنوان یك كل وجود داشته است. این فعالیت‏ها متناوبا در دوران آغازین اسلام وجود داشته و پس از آن، هر گاه ضعف دولت اجازه ابراز آن‏ها را مى‏داده، ظاهر مى‏شده‏اند. مشروعیت فعالیت سیاسى بر آیاتى از قرآن و احادیثى از پیامبر مبتنى است كه مسلمانان را به مقاومت علیه حاكمان ظالم و كافر ترغیب مى‏كند. بعضى از آیات قرآن و احادیث به گونه‏اى تفسیر شده‏اند كه تك تك مسلمانان را موظّف مى‏كنند با حكومت ظلم همكارى نكرده، فعّالانه به مقاومت علیه آن برخیزند.
مبارزه براى به رسمیت شناخته شدن سیاسى، سرخوردگى شیعیان از كنار گذارده شدن و جایگاه درجه دومى (آنان در جامعه) را تجسّم مى‏بخشد و جایگزینى نسبت به جریان مخالف با ایدئولوژى‏هاى سیاسى را فراهم مى‏آورد. پیدایش اعتماد به نفس شیعى به یك شكل نبوده، بلكه طبق شرایط داخلى و خارجى، از كشورى به كشور دیگر متفاوت است. على‏رغم برداشت عمومى غربى، فعالیت سیاسى و اجتماعى شیعى در كشورهاى عرب، پیامد جانبى انقلاب ایران در 1979 نیست و علل آن پیچیده و عمدتا داخلى‏اند. بى‏تردید، شورش سال 1920 عراق، كه به رهبرى چهره‏هاى سرشناس و علماى شیعى صورت گرفت، از جنبه اعتقادى، به عنوان ایستادگى در مقابل حكومت غیرمسلمان (بریتانیا) بر مردم مسلمان، مورد تأیید مراجع بوده است. روحانى برجسته لبنانى، سید حسین فضل‏اللّه، مرشد معنوى «حزب‏اللّه» و مرجع در حال طلوع شیعیان جهان عرب، در 1967 ـ سه سال پیش از انقلاب اسلامى ایران ـ مقاله‏اى درباره «اسلام و قدرت» به نگارش درآورد كه به بحث در مورد ضرورت مبارزه فعّال علیه حكومت ظالم پرداخته، براى نمونه، به امام حسین[ علیه‏السلام ] استناد مى‏كند. رشد خودآگاهى شیعى را مى‏توان از سرچشمه‏هاى نارضایتى اجتماعى تا فعالیت سیاسى افراطى، در سه مرحله گسترده و درهم تنیده دنبال كرد:
مرحله اول بیانگر نارضایتى اجتماعى اقتصادى است و به زمانى اشاره دارد كه اعتراض‏هاى شیعى بر مبناى تفاوت‏هاى منافع و فرصت‏هاى اقتصادى و نیاز به حكومت «حق» شكل مى‏گرفت. در نیمه قرن، نارضایتى‏هاى اجتماعى ـ اقتصادى به مفاهیم اروپایى نظام طبقاتى تبدیل شدند. شیعیان از دهه 1940 به بعد، به احزاب سوسیالیست و كمونیست و اتحادیه‏هاى (غیرقانونى) كارگرى، در عراق، لبنان، بحرین و حتى عربستان سعودى مى‏پیوستند. (در این مرحله) نارضایتى‏ها، دیگر فرقه‏اى به حساب نمى‏آمدند، بلكه در امتداد خطوط نزاع طبقاتى اروپاى سكولار تلقّى مى‏شدند.
مرحله سوم و كنونى یك نزاع سیاسى صرفا شیعى براى تصدیق حضور آن‏ها ایجاد كرده و مسائل، دیگر محدود به پیشرفت اقتصادى یا عدالت اجتماعى نمى‏شوند. بلكه به مسئله حیاتى‏تر قدرت سیاسى و سهم شیعیان در نهادهاى حكومتى گسترش مى‏یابد.
حكومت‏هاى قدرتمندى به استقلال رسیدند كه اسما ملّى بودند، اما در واقع، در مناطق محدود سنّى جامعه (یعنى در طبقه‏اى نظامى یا زمیندار، گروهى ـ قومى / قبیله‏اى، یا مجموعه‏اى از این‏ها) ریشه داشتند. تمامى حكومت‏هایى كه پس از استقلال به قدرت رسیدند، به رغم شكل‏ها و نگرش‏هاى مختلفشان، در به وجود آوردن مشاركتى كه همه بخش‏هاى جمعیت را دربربگیرد، شكست خوردند. هیچ چیزى كه به توزیع برابر منافع اقتصادى و خدمات اجتماعى بپردازد، وجود نداشت.
فرصت سیاسى (برابر) محدود بود و خویشاوندسالارى و سودجویى عمیقا در بوروكراسى حكومتى اعمال مى‏شد. شیعیان ناگزیر، بدون توجه به جمعیت نسبى‏شان، در این میان بازنده بودند و از هر كس دیگر، چیز كمترى به دست آوردند و مفهوم «ظلم» در فضایى جدید احیا مى‏شد.
دوران جنگ سرد در جهان عرب، در درگیرى بین دو مكتب منعكس شد: یكى محافظه‏كارها كه رژیم‏هاى مستقلى به وجود آوردند، كه مدعى اتحاد با غرب بودند؛ و گروه دیگر كه گرایش آن‏ها به سیاست چپ، از هر نوع آن بود و مدعى منصب ملّى‏گرایى بودند. خیل عظیم جوانان شیعى كه با افزایش تحصیلاتشان به طور فزاینده‏اى از جوامع سنّتى خود بیگانه مى‏شدند و در همان حال، امیدى به دورنماى آینده خود در نظام اجتماعى ـ سیاسى نداشتند، رشد كمونیسم و سوسیالیسم در جهان عرب را در دهه 1940 و 1950 تشدید كرد. این پناه بردن جوانان شیعى، از امّت مذهبى و اجتماعى به كمونیسم و سوسیالیسم، نشانه شكست تشیّع و زنگ خطرى بود براى تشكیلات روحانیت در پنجاه سال اخیر. تلاش آشكارى براى «احیا»ى جوانان شیعى در عراق صورت گرفته است: در 1963 مهم‏ترین مرجع عراقى، سید محسن حكیم، (شاید با حمایت رژیم جدید بعث در بغداد) فتوایى در محكومیت اعضاى حزب كمونیست به عنوان ضد اسلام صادر كرد. ترس روحانیت از كمونیسم، دو علت داشت: یكى اینكه این پدیده خطر اخلاقى لامذهبى را براى جامعه در پى داشت و دیگر اینكه وجهه، نفوذ و سلامت مالى خود متولّیان مذهبى را تضعیف مى‏كرد. از این‏رو، روحانیت آماده جنگى شد تا كسانى را كه به مكاتب دیگر پناهنده شده بودند، بازپس گیرد و جایگاه خود را به عنوان رهبران جامعه شیعى احیا كند.
در دهه 1960 تلاقى برخى عوامل، شدت آگاهى و ابراز وجود سیاسى شیعیان را بالا برد. فشار ایدئولوژى‏هاى سكولار بر منابع شیعى و افول نهاد روحانیت، واكنشى در میان مسلمانان دیندار برانگیخت و موجب بازگشت روحانیان شیعى به زندگى عمومى شد. آثار، راهنمایى‏ها و حضور فرهمندانه روحانیانى همچون سیدمحمّدباقر صدر و سیدمهدى حكیم در نجفِ عراق و سیدموسى صدر ـ كه در 1959 از ایران به لبنان آمده بود ـ منبع الهام دیگرى براى شیعیان بود.
در اوایل دهه 1960، سیدمحمّد باقر صدر كتاب برجسته خود، فلسفتنا (فلسفه ما) را منتشر ساخت. این كتاب به ردّ نظام‏هاى كمونیسم و كاپیتالیسم مى‏پردازد و آن‏ها را ایدئولوژى‏هاى بیگانه‏اى مى‏داند كه مبتنى بر ماده‏گرایى بوده، انسان را تحقیر مى‏كنند. در نگاه این كتاب، اسلام فلسفه‏اى سیاسى است كه بر اراده خیرخواهانه خداوند و آرمان انسان‏گرایانه اسلامى مبتنى است. به دنبال این كتاب، كتاب اقتصادنا (اقتصاد ما) كه به توصیف نظام اقتصادى اسلامى مى‏پردازد، منتشر شد. این كتاب‏ها هرچند مخاطبان خود را به شیعیان منحصر نمى‏كردند، با این حال، خود به همراه مؤلفشان، چهره جذّابى در نظر شیعیان پیدا كردند و موجب رشد بینش شیعى شدند.
بسیارى معتقدند كه احیاى مذهبى، لازمه پاى‏بندى سیاسى شیعى بود، هرچند مشكل مى‏توان گفت: آیا ارتباطى علّى بین این دو وجود دارد، یا نه. تمامى شواهد حاكى از این هستند كه ایمان مذهبى و فعالیت سیاسى بخشى از عزّت نفس نویافته شیعى و پاسخى است محكم به اعتراضات طولانى و نماد اعتماد به نفسى است كه مى‏خواهد خود را در تمامى سطوح ممكن نشان دهد.
جنگ اعراب و اسرائیل در سال 1967، مسلّمات عرب را متزلزل ساخت و خلأ بزرگ اعتقادى بر جاى گذاشت كه انتظار چنین بود كه با ایدئولوژى‏هاى رقیب پر شود. این پدیده به این اعتقاد قوّت بخشید كه فقط جایگزینى بومى و اصیل مى‏تواند به مردم اختیاراتى بدهد و با این حال، نزدیك به فرهنگ مردم باقى بماند. در عراق، واكنش اسلامى به ضعف‏هاى‏رژیم‏هاى‏عربى، سكولاریسم، سوسیالیسم، و ملّیت‏گرایى عربى (كه همگى نامعتبر و بیگانه تلقّى مى‏شدند (به شكل‏گیرى «حزب الدعوة» در 1967، كمك كرد. اگرچه تصور نمى‏شد كه این حزب، حزبى اسلامى ـ شیعى باشد و این‏گونه نیز معرفى نشده بود، ولى در عمل، پیروان آن مردان و زنان جوان شیعى بودند، و هرچند اعضاى آن عمدتا غیرروحانى بودند، اما این حزب، صدر و سیدمحمد مهدى حكیم ـ پسر مرجع اعلاى عراقى ـ را مرشد سیاسى و معنوى خود تلقّى مى‏كرد. تقریبا در همان زمان، سیدموسى صدر، روحانى ایرانى كه مدعى تبار لبنانى بود، در اعتراض به فقر و محرومیتى كه شیعیان جنوب لبنان متحمّل بودند، «حركة المحرومین» (جنبش فقرا) را سازمان‏دهى و رهبرى كرد. «حركة المحرومین» در ابتدا در جست‏وجوى عدالت و نفى ظلم بود، اما پیامدهاى آن فراتر از اصلاح اقتصادى بود.
این جنبش تبدیل به بیان خودارزشمندى و اعتماد به نفس شیعى در كشورى شد كه در آن، نظام سیاسى انتخابات نسبى،(3) نتوانست تعداد رو به افزایش آن‏ها را به رسمیت بشناسد و زمین‏داران فئودال به جاى منافع جامعه، منافع شخصى خود را در نظر مى‏گرفتند. به علاوه، همچنان كه تعلیم و تربیت در میان شیعیان گسترش مى‏یافت و مهاجران با ثروت بیشتر باز مى‏گشتند، نظام به پیشرفت سیاسى و اجتماعى نزدیك مى‏شد. «حركة المحرومین» رخنه‏اى بود در مخزن بزرگ و عمیق یأس و حقارتى كه شیعیان لبنان احساس مى‏كردند.
انگیزه دو روحانى صدر، یكى نبود و اهداف جنبش‏هایى كه برانگیختند نیز متفاوت بودند: این جنبش در عراق، جنبشى اساسا سیاسى و مبتنى بر اصول اسلام بود؛ اما در لبنان، یك جنبش مخالف اجتماعى بود كه عاقبت نیز در گرداب جنگ داخلى گرفتار شد. با این حال، این دو جنبش نتایجى مشابه داشتند: آن‏ها خط مشى‏اى براى شیعیان به وجود آوردند كه با جنبش‏هاى مخالف دیگر فرق داشت و اختیارى به آن‏ها مى‏داد كه تا آن زمان ناشناخته بود و سبب ارتقاى آرمان‏هاى سیاسى شد.
افزون بر این، در هر دو مورد، روحانیان شیعى به جایگاه برجسته رهبرى سیاسى و اجتماعى جامعه بازگشتند و شهرتى كه طى دهه‏هاى متمادى از دست داده بودند، به آن‏ها بازگردانده شد. نفوذ این دو جنبش بومى پیامدهایى در جنوب، یعنى‏دركشورهاى خلیج فارس، كه جوامع شیعى نسبتا بزرگى دارند، داشته است.
از این‏رو، انقلاب ایران نهضت احیاگرى شیعى را به وجود نیاورده است، بلكه از هویّت سیاسى شیعى، كه قبلاً شكل گرفته بود، حمایت كرده و نقطه‏اى مركزى براى آن به وجود آورده است. عزّت نفس شیعى و قدرت شیعیان براى غلبه بر ظلم، در انقلابى متجلّى شد كه اسلام‏گرایان و شیعیان سكولار و نیز بسیارى از سنّى‏ها را به سوى خود كشاند. پس از انقلاب ایران و على‏رغم دیدگاه غرب نسبت به ایران یا احزاب شیعى، دیگر كسى از اظهار شیعه بودن خود، نگران نبود. ایران به شیعیان جرأت داد هویّتشان را بیان كنند و خوب یا بد، ابزارى در اختیار آن‏ها گذاشت كه خود را معرفى كنند. جاى تعجب اینجاست كه شیعیان عرب، در زمان حاضر، با جدیّت، عربیّت خود را به همراه تشیّع خود اعلام مى‏كنند و از یگانگى با ایران امتناع ورزیده، در تبدیل بر هویّت‏هاى ملّى خود در تمام كشورهاى منطقه تأكید دارند.

نتایج

هویّت شیعى آمیزه‏اى است از اعتقاد مذهبى، تجربه سیاسى، انزواى اجتماعى، میراث گسترده فرهنگى و اعتراضى است مشترك به نادیده گرفته شدن و ظلم. اما این هویّت نیز از جانب جوامع سنّى و حكومت‏هاى پیرامون آن‏ها بر شیعیان و حتى سكولارهاى سرسخت، تحمیل شده است. این عناصر هویّت، اعم از درونى و انتسابى، عوامل مشتركى ایجاد مى‏كنند كه به دنبال اتحاد شیعیان در سطحى انتزاعى هستند. این هویّت و استحكام به واسطه سیاست‏هاى منفى حكومت و شرایط اجتماعى كه در هركشورى‏رایجند،تقویت‏وتشدیدشده‏اند. اما چون این مؤلّفه‏هاى هویّت، بیشتر متغیّرند تا ثابت، عواملى براى تقسیم جامعه‏نیزهستند.
میزان پاى‏بندى مذهبى، عقایدسیاسى‏متفاوت‏و جایگاه اجتماعى، اختلافاتى در میان شیعیان به وجود آورده و اغلب مانع اتحاد واقعى هستند. علاوه بر این، شرایط جغرافیایى و منطقه‏اى، موجب تفاوت تجارب شیعیان شده و در جامعه بزرگ‏تر، تنوّعى پدید آورده‏اند.
در نظر بسیارى از شیعیان، در مسئله هویّت و نزاع‏هاى سیاسى براى به رسمیت شناخته شدن و دست‏یابى به حقوق برابر، مذهب عنصرى حیاتى است. این امر به روحانیت، نقش بسیار مهمى در بیدارى شیعى داده است. اما این نقش مورد قبول همه شیعیان نیست؛ شیعیان سكولار و حتى برخى از اسلام‏گرایان، با واگذارى قدرت به سلسله مراتب مذهبى براى شكل‏دهى آینده شیعى، مخالفند. على‏رغم این اختلافات پنهان و پیدا، هویّت شیعى در «دوره نزاع» كنونى، در واكنش به سركوب‏هاى خارجى، قدرتمندتر شده و شیعیان را متعهد به فعالیتى مشترك كرده است.
در واقع، در جهان معاصر پس از جنگ سرد، كه مسائل هویّت در همه جا برجسته‏تر شده‏اند، شیعیان ممكن است در فرآیند «بازآفرینى خود» قرار داشته باشند ـ به مفهوم بندیكت اندرسونى كه همه جوامع از طریق تعریف آگاهانه خود، كه بدون آن هویّت وجود ندارد، «خود را مى‏سازند» . آیا خود مفهوم «تشیّع» در خاورمیانه كنونى، كه در آن هویّت جامعه استوار شده، معناى جدیدى یافته است؟ آیا شیعیان به عنوان اقلّیت‏هایى كه درباره تاریخ اسلام و ناكامى‏هاى آن، منظر متفاوتى نشان داده‏اند، حرف خاصى در مورد دموكراسى، سیاست و فرهنگ سیاسى خاورمیانه دارند؟
دیدگاه شیعى درباره اسلام، معتبرتر از دیدگاه سنّى‏ها نیست، اما در دورانى كه در آن قدرت به چالش فراخوانده مى‏شود، دیدگاه شیعى درباره تفكیك بیشتر ایمان از قدرت حكومت، ممكن است طرفداران بیشترى پیدا كنند. (در واقع، نقش روحانیان در ایران شیعى، در نظر بسیارى از شیعیان یك بدعت تلقّى مى‏شود.)
امروزه جنبش‏هاى اسلامگراى سنّى، گویى با الهام از بینش تاریخى شیعیان، درصدد فاصله گرفتن از حكومت ظالمانه و محكوم كردن «روحانیت تطمیع شده»اى هستند كه در خدمت منافع حكومت است، نه مصالح اسلام. البته بحث صرفا درباره اصول اعتقادى، حقوقى و حكومتى نیست، بلكه جوامع و قدرت را نیز در نظر مى‏گیرد. از این‏رو، مسائل‏صرفا اعتقادى، حقوقى و حكومتى نیستند، بلكه جوامع و قدرت را نیز در نظر مى‏گیرند. از این‏رو، مسائل صرفا اعتقادى، اغلب تحت الشعاع مسائل دیگرى قرار مى‏گیرند كه منافع رقیب و عینى‏تر جوامع مختلف به شمار مى‏روند. تشیّع ـ در این معنا ـ شاید دیگر نباید یك مذهب یا برنامه كار سیاسى تلقّى شود، بلكه مجموعه‏اى است از دل‏بستگى‏ها با هدف سعادت و صیانت ذات جامعه.
در یك سیر طولانى، هنگامى كه شیعیان سرانجام، در جوامع ملّى‏شان ادغام مى‏گردند و به حقوق برابر شهروندى (مذهبى، اقتصادى و سیاسى) دست مى‏یابند، ممكن است هویّت شیعى تضعیف گردد و از اهمیت مسئله كاسته شود. هرچند برخى از ویژگى‏هاى تغییرناپذیر یك تاریخ و فرهنگ مشترك همواره ثابت خواهد ماند.
هنگامى كه فشارهاى اجتماعى و سیاسى كم مى‏شوند، اختلافات بر سر این كه چه كسى شیعه است و چه كسى حق دارد خود را نماینده جامعه بخواند، قابل تشدیدند. تحت شرایط بهتر و هنگامى كه شیعیان جایگاه یك جامعه مصیبت‏زده را ترك مى‏كنند، آن‏گاه كانون‏هاى رقابت‏جوى «معمول» وفادارى (حرفه‏اى، منطقه‏اى، طبقه‏اى، ایدئولوژیكى) پدیدار خواهند شد كه به شدت بر تصور یك جامعه یكدست، كه سختى‏ها به آن وحدت‏بخشیده‏اند،خط‏بطلان‏مى‏كشند./م

پی نوشت ها:

1. Return.
2. Flagellants.
3 . نظامى كه در انتخابات، به هر حزبى متناسب با تعداد رأى نامزدهایش، كرسى اختصاص مى‏دهد.(م)
منبع: فصلنامه شیعه شناسی



تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.