تاريخ تشيع و پاسخى به سه سؤال

تشیع در طول تاریخ پر بار خود، فراز و نشیب‏هاى فراوانى را پشت سر گذاشته است ؛ فرازهایى كه گاه این مكتب را در آستانه تسلط بر كلّ جهان اسلام قرار داده و نشیبهایى كه گاه آن را در سراشییب سقوط نمایانده است. در این میان، آنچه این مكتب را متمایز كرده، عناصرى ما نند پیشینه دیرین غنا در ابعاد مختلف معارف اسلامى، ادّعاى توان تشكیل حكومت و به اثبات رسانیدن این ادّعا در مقاطعى چند و بالاخره هویت مستقل آن در طول تاریخ بوده است ؛ هویتى كه گاه آن را در تقابل با جریان‏هاى
سه‌شنبه، 12 آذر 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تاريخ تشيع و پاسخى به سه سؤال
تاريخ تشيع و پاسخى به سه سؤال
تاريخ تشيع و پاسخى به سه سؤال

نويسنده: نعمت الله صفری فروشانی

شیعه در گستره واژگان‏

تشیع در طول تاریخ پر بار خود، فراز و نشیب‏هاى فراوانى را پشت سر گذاشته است ؛ فرازهایى كه گاه این مكتب را در آستانه تسلط بر كلّ جهان اسلام قرار داده و نشیبهایى كه گاه آن را در سراشییب سقوط نمایانده است. در این میان، آنچه این مكتب را متمایز كرده، عناصرى ما نند پیشینه دیرین غنا در ابعاد مختلف معارف اسلامى، ادّعاى توان تشكیل حكومت و به اثبات رسانیدن این ادّعا در مقاطعى چند و بالاخره هویت مستقل آن در طول تاریخ بوده است ؛ هویتى كه گاه آن را در تقابل با جریان‏هاى كلامى - سیاسى دیگر قرار داده و موجبات تنش هایى را فراهم آورده است. این تنش‏ها گاه از برخوردهاى فیزیكى فراتر رفته بستر ابهام زایى و تشكیك در مبانى عملكرد و هویت این مكتب را گسترده است.
برخى از مورخان وارونه نگار و تحلیلگران وارونه نگر در ارائه چهره‏اى غیر حقیقى از این مكتب به جهانیان نقشى بس مهم داشته‏اند؛ به گونه‏اى كه متأسفانه برخى از مطالبى كه در طول تاریخ تشیع بارها نادرستى آن توسط متفكران شیعى اثبات شده است هنوز در بعضى از نوشته‏ها به صورت اصولى مسلّم این مكتب آورده مى‏شود.
از این رو، اهدافى چون ابهام زدایى از خاستگاه و جرهان‏هاى تاریخى این مكتب و نیز پاسخگویى به پر سش‏هاى تاریخى غیر مغرضانه مى‏تواند انگیزه مناسبى براى پژوهش و نگارش درباره تشیع فراهم آورد.

واژه شناسى‏

اصولاً واژه شیعه به چه معنا است؟
به منظور روشن‏تر شدن بحث، بررسى معناى لغوى و اصطلاحاتى این واژه ضرورت دارد:

شیعه در لغت

كتاب‏هایى چون «القاموس المحیط»(1)، «تاج العروس»(2) «لسان العرب»(3) و «النهایة ابن اثیر»(4) شیعه را داراى معانى زیر دانسته‏اند:
1 - پیرو و یاور در این كتب آمده است: «شیعة الرجل اى اتباعه و انصار؛(5) شیعه فرد یعنى پیروان و یاورانش» در قرآن كریم نیز این واژه در این معنا به كار رفته است ؛ چنان كه در داستان حضرت موسى(علیه السلام) مى‏خوانیم: در فوجد فیها رجلین یقتتلان هذا من شیعته و هذا من عدوه ؛(6)
حضرت موسى(علیه السلام) در شهر با دو نفر برخورد كرد كه با هم در نزاع بودند یكى از آن‏ها از پیروانش بود و دیگرى از دشمنان او.
درباره این معنا توجه به د و نكته ضرورت دارد:
الف) لازم نیست شخصى رهبر مثبت باشد؛ براى مثال پیروان خاندان ابو سفیان «شیعه - آل ابى سفیان» خوانده مى‏شوند.
ب) كار برد این واژه نشان دهنده شدت همبستگى میان پیرو و رهبر است ؛ همبستگى اى كه در كاربرد و اژه هایى چون «اتباع»(پیروان) دیده نمى‏شوند.
بنابر این، مى‏توان چنان نتیجه گرفت نسبت میان واژه‏هاى شیعه و «تبع» عموم و خصوص مطلق است. یعنى هر شیعه‏اى تبع خوانده مى‏شود، ولى هر تبع و پیروى شیعه نیست. این سخن را مى‏توان با تعریف راغب اصفهانى از واژه شیعه نیز تأیید كرد؛ زیرا او كه معمولاً به ریشه یابى واژه‏هاى قرآنى مى‏پردازد، این واژه را از خانواده شیاع به معناى انتشار و تقویت، شمرده است و شیعه را كسانى دانسته كه انسان به وسیله آن‏ها تقویت مى‏شود و انتشار پیدا مى‏كند؛(6)
به عبارت دیگر شیعیان فرد كسانى هستند كه از جهت زمان و مكان باعث افزایش گستره وجودى وى مى‏گردند.
2 - گروهى كه حول محورى خاص اجتماع كرده‏اند؛ «كل قوم اجتمعوا على امرتهم شیعة» این معنا بر خلاف معناى قبلى، غیر نسبى است؛ در آن نسبت میان پیرو و رهبر دیده نشده است و به هر گروه مستقل داراى مرام گفته مى‏شود. آیه شصت و نهم سوره مریم از موارد استعمال قرآنى این معنا به شمار مى‏آید: «ثم لننزعن من كلّ شیعة ایهم أشدّ على الرحمن عتیا؛(7) سپس از میان هر گروه آن را كه بر خداوند نافرمان‏تر بود، بیرون مى‏كشیم.
3 - هماهنگ در اهداف اصول و مبانى
در این كاربرد، دو شخص كه اهداف و اصول و مبانى مشترك دارند، شیعه یكدیگر خوانده مى‏شوند؛ گرچه معمولاً شخص متأخر را شیعه شخص متقدم مى‏نامند. در كتب واژه‏شناسى به این معنا كم‏تر اشاره شده است، اما مى‏توان كاربرد آن را در قرآن كریم مشاهده كرد. در آیه هشتاد و سوم سوره صافات آمده است: «وان من شیعته لابراهیم... ؛ ابراهیم از شیعیان او(نوح) بود...»
این آیه حضرت ابراهیم(علیه السلام) را از شیعیان حضرت نوح(علی نبینا و آله و علیه السلام) معرفى مى‏كند. با توجه به برخوردارى ابراهیم از شریعت مستقل نمى‏توان او را پیرو حضرت نوح(علی نبینا و آله و علیه السلام) دانست. آن‏ها در اصول و مبانى و اهداف مشترك بودند.
جالب آن است كه بعضى در این آیه ضمیر «شیعته» را به حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) بر گردانده‏اند. در این صورت معناى آیه چنین مى‏شود: حضرت ابراهیم(علیه السلام) از شیعیان حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) بود(8).... با توجه به آن كه حضرت ابراهیم(علیه السلام) از نظر زمانى پیش از حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) مى‏زیست، شیعه را در این جا به معناى «منهاج و دین یكسان داشتن» تفسیر كرده و چنین گفته‏اند: «هو(ابراهیم) على منهاجه [محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)] و دینه...

شیعه در اصطلاح

این واژه در میان مسلمانان وابستگى ویژه‏اى با حضرت على(علیه السلام) پیدا كرده است ؛ وابستگى اى كه در نوشته‏اى مختلف به شكل‏هاى مختلف نمود یافته است؛
1 . شیعه به معناى دوستدار و محبّ حضرت على(علیه السلام) است.
2 . شیعه یعنى كسى كه حضرت على(علیه السلام) را از عثمان برتر مى‏داند و در مقابل شیعه على(علیه السلام) شیعه عثمان قرار دارد.
3 . شیعه كسى است كه حضرت على(علیه السلام) را از عثمان و دو خلیفه نخستین و همه صحابه برتر مى‏داند.
4 . شیعه كسى است كه به جانشینى بلا فصل حضرت على(علیه السلام) اعتقاد دارد.
البته هیچ یك از این تعاریف جامع و مانع نیست.
شاید بتوان با توجه به فرقه‏هاى مختلف شیعه در طول تاریخ عبارت زیر را بهترین تعریف براى این واژه دانست: شیعه كسى است كه جانشینى حضرت على (علیه السلام) را از راه نصّ ثابت دانسته و حضرت على(علیه السلام) را سزاوارترین شخص براى جانشین حضرت پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) مى‏داند.
در این تعریف بر واژه نصّ تأكید شده است كه نقطه افتراق شیعه و گروه‏هاى دیگر است ؛ زیرا گروه‏هاى دیگر جانشینى پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) را انتخابى مى‏دانند، ولى شیعه آن را به نص و بیان حضرت پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) منوط دانسته است.
واژه نص در این جاعام است و هر دو نوع نص جلىّ و خفى [نصّ اسمى و نصّ وصفى‏] را شامل مى‏شود:
مراد از نصّ جلىّ یا نصّ اسمى آن است كه بگوییم: پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) جانشین خود(حضرت على علیه السلام) را مشخصاً با ذكر نام معرفى كرده است ؛ چنان كه گروه جارودیه از فرقه زیدیه چنین اعتقادى مى‏دارند.(9)
مراد از نصّ وصفى آن است كه بگوییم پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) تنها اوصاف جانشین خود را ذكر كرده و این اوصاف تنها بر حضرت على(علیه السلام) منطبق است ؛ اما امت آن را بر افراد دیگر تطبیق دادند.
عمومیت واژه نصّ به ماكمك مى‏كند تا برخى از گروه‏هاى زیدیه را كه قائل به نصّ وصفى‏اند، از دایره تشیع خارج نسازیم. قید توضیحى سزاوارترین شخص نیز به همین جهت آورده شده است ؛ زیرا این گروه‏ها بر خلاف بعضى دیگر از گروه هاى‏شیعه خلافت دو خلیفه اول را نیز نا مشروع نمى‏دانند.
با این تعریف افرادى كه تنها در شمار دوستداران حضرت على(علیه السلام) جاى دارند، از دایره شمول واژه شیعه خارج مى‏شوند.

تشیع اعتقادى و سیاسى

تشیع اعتقادى و سیاسى یعنى چه؟ و چه تفاوتیمیان آن دو وجود دارد؟
برخى از نویسندگان مفهوم تشیع را به دو بخش اعتقادى یا روحى و سیاسى تقسیم كرده‏اند و به تبیین جداگانه آن‏ها پرداخته‏اند. در نظر اینان شیعه اعتقادى كسى است كه اولاً در بعد كلامى به خلافت بلا فصل حضرت على(علیه السلام) اعتقاد داشته باشد و ثانیاً در بعد فقهى مشروعیت انحصارى مرجعیت علمى حضرت على (علیه السلام) و اهل بیت عصمت را بپذیرد نه آن كه آنها را ماننند صحابه و تابعین دیگر، داراى حق افتا بدانند. در نگاه شیعه اعتقادى، حق اظهار نظر نهایى در بیان احكام فقهى تنها به حضرت على(علیه السلام) و ائمه علیهم السلام تعلق دارد.(10)
تشیع سیاسى آن است كه شخص، بدون اعتقاد به مبانى فكرى شیعه، در جهت درگیرى‏هاى سیاسى از رهبرى اهل بیت(علیهم السلام) در مبارزه با ظلم و بیداد خلفا حمایت كند. طبق این تعریف، بسیارى از زیدیه كه در قیام هایى همچون قیام زید و فرزندش یحیى علیه حكومت اموى شركت جسته یا از آن جانبدارى كردند شیعه سیاسى به شمار مى‏آیند .(11)
این نظر به خروج بسیارى از شیعیان زیدى از دایره تشیع اعتقادى(مفهوم حقیقى تشیع) مى‏انجامد ؛ در حالى كه كتب ملل و نحل و كلامى آن‏ها از شیعیان شمرده‏اند.
افزون بر این، زیدیان به جوهره اصلى تشیع اعتقاد دارند، گرچه بعضى از آن‏ها دایره نص را وسیع‏تر كرده آن را شامل نص و صفى نیز مى‏دانند.

شیعه و واژه‏هاى متداول‏

واژه‏هایى مانند رافضى كه گاه به معناى شیعه استعمال مى‏شود، چه تفاوتى با مفهوم شیعه دارد؟
واژه شیعه مفهومى عام است كه طبق تعریف پذیرفته شده همه فرقه‏ها و گروههاى شیعى، مانند زیدیه و كیسانیه و اسماعیلیه و... راشامل مى‏شود ؛ اما در این میان واژه‏هاى دیگرى نیز وجود دارد كه با این مفهوم عام تفاوت هایى دارد برخى از این واژه‏ها عبارت است از:
1 - رافضى
رفض به معناى رد كردن و ترك و و اگذاشتن كارى است. مخالفان شیعه این واژه را معمولاً براى مذمّت و بد گویى به كار مى‏برند.(12)
درباره این واژه گفته شده است: از آن جا كه شیعیان خلافت دو خلیفه اول را رد كردند رافضى خوانده مى‏شوند.(13)
برخى نیز گفته‏اند. رافضى به شیعیانى گفته مى‏شود كه به جهت موضع نسبتاً ملایم زید درباره دو خلیفه اول در هنگام قیام خود، اردوى وى را ترك كردند.(14)
هر یك از دو معنا را كه بپذیریم واژه رافضى با شیعه در مفهوم عامش مترادف نیست ؛ زیرا این كلمه گروه هایى از زیدیه را در بر نمى‏گیرد.
2 - جعفرى
امام جعفر صادق(علیه السلام) با تلاش بسیار خود به شیعیان معتقد به رهبرى امامان معصوم(علیهم السلام) هویت فقهى و كلامى ویژه‏اى بخشید.
از این رو، شیعیان بهره‏مند از آموزه‏هاى آن بزرگوار جعفرى شهرت یافتند.
امروزه واژه جعفرى با شیعه اثنى عشرى مترادف مى‏نماید؛ اما ذاتاً اسماعیلیان را نیز شامل مى‏شود ؛ زیر آن‏ها به امامت امام جعفر صادق(علیه السلام) اعتقاد دارند.
3 - امامى
در دوران هر یك از امامان به شیعیانى كه به امامت امامان معصوم(علیهم السلام) از فرزندان حضرت فاطمه(سلام الله علیها) اعتقاد داشته‏اند و این خط سیر را تا امام دوازدهم ادامه مى‏دادند، امامى خوانده مى‏شدند. امامى در سیر تاریخى اش، به تناسب زمان‏هاى مختلف معانى دیگر، چون ترادف با شیعه در زمان حضرت على(علیه السلام) نیز داشته‏(15) ولى امروزه معنایى معادل اثنا عشریه دارد.
4 - خاصّة
این واژه بیش‏تر درمتون فقهى و در مقابل لفظ عامه(اكثریت مسلمانان) به كار مى‏رود و به معناى شیعه است. معناى ویژه‏تر این واژه درمتون فقهى امامیه اثنا عشریه است كه فقه خود را از امامان معصوم دوازده گانه مى‏گیرند.
5 - علوى
شاید این واژه در زمان هایى برگرایش كلامى شیعه(اعتقاد به برترى حضرت على(علیه السلام)) دلالت مى‏كرده است ؛ اما بعدها بیش‏تر در معناى نسبى اش بیان وابستگى نسبى افراد به حضرت على(علیه السلام) به كار رفته است.
6 - فاطمى
این واژه بیش‏تر درمعناى نسبى كار برد دارد و براى تبیین تمایز فرزندان امام حسن و امام حسین علیهما السلام - از فرزندان محمد حنفیه كه كیسانیه خود را بدو منسوب مى‏ساختند، به كار مى‏رود؛ زیرا محمد حنفیه از فرزندان حضرت فاطمه(سلام الله علیها) نبود ؛ هر چند در شمار فرزندان حضرت على(علیه السلام) جاى داشت.
7 - طالبى
این واژه نیز مفهومى نسبى دارد ؛ ولى دایره شمولش از دو واژه پیشین بیش‏تر است. طالبى به معناى فرزندان ابو طالب است كه فرزندان آن بزرگوار از طریق غیر از حضرت على(علیه السلام) را نیز شامل مى‏شود.
فهم دقیق این واژه با مطالعه كتاب «مقاتل الطالبین» ابو الفرج اصفهانى به دست مى‏آید كه در آن از قیام‏هاى همه طالبى‏هاى و از جمله قیام‏هاى فرزند ان جعفر بن ابى طالب نیز نام برده است.

پی نوشت ها:

1 . القاموس المحیط، ج 3، ص 61 و 62.
2 . تاج العروس، ج 5، ص 405
3 . لسان العرب، ج 7، ص 258.
4 . النهایة ابن اثیر، ج 2، ص 246.5 . قصص(آیه): 15.
5 . قصص(آیه): 15.6 . معجم مفردات الفاظ القرآن، ص 279.
6 . معجم مفردات الفاظ القرآن، ص 279.7 . مریم(19): 69.
7 . مریم(19): 69.8 . لسان العرب، ج 7. ص 258.
8 . لسان العرب، ج 7. ص 258.
9 . الملل و النحل، شهرستانى، ج 1، ص 255.10 . با استفاده از تاریخ تشیع در ایران رسول جعفریان، ص 24 - 28.
10 . با استفاده از تاریخ تشیع در ایران رسول جعفریان، ص 24 - 28.
11 . همان، ص 22.12 . الشیعة فى مسارهم التاریخى، سیدمحسن امین عاملى، ص 43.
12 . الشیعة فى مسارهم التاریخى، سیدمحسن امین عاملى، ص 43.13 . مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین، ابوالحسن اشعرى، ص 16.
13 . مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین، ابوالحسن اشعرى، ص 16.
14 . تاریخ شیعه و فرقه‏هاى اسلام تا قرن چهارم هجرى محمد جواد مشكور، ص 59؛ الملل و النحل، شهرستانى ج 1، ص 251.15 . الملل و النحل، ج 1، ص 265 - 271.
15 . الملل و النحل، ج 1، ص 265 - 271.

منبع: پرسمان

تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.