شهید آيت الله دستغيب و توحيد
این مقاله، متن كامل بيانات استاد ارجمند حضرت آيت الله سيد علي محمد دستغيب مي باشد كه به تحرير در آمده است.
خداوند در قرآن مجيد هدف از خلقت را علم به قدرت و احاطه علمي خود كه هر دو از صفات ذات و جداي از ذات نيستند بيان مي كند. مي فرمايد: « الله الذي خلق سبع سموات و من الارض مثلهن يتنزل الامر بينهن لتعلموا ان الله علي كل شيئ قدير و ان الله قد احاط بكل شيء علما» (سوره طلاق، آيه 12):
( خداوند هفت آسمان و هفت زمين را خلق كرد و امر را فيما بين آنها فرود آورد، تا شما علم پيدا كنيد كه خدا بر هر چيز قدرت دارد و به هر چيز احاطه علمي دارد).
در اين ميان بندگان شايسته خدا كسانيند كه اين هدف را دنبال كرده تا پروردگارشان اين علم توحيد را نصيبشان كند. حضرت آيت الله شهيد دستغيب (ره) از خداجوياني بود كه عمر شريف و پربركت خويش را در راه شناخت خدا و معرفي محبوبش گذراند.
شهيد ما در مجلس هفتم از كتاب توحيد مي فرمايد:
«چيزي كه ضروري است همت شخص در پيشرفت است، كه در يك مرتبه نماند بلكه سعي كند بالاتر رود، رسيدن به علم خيلي اهميت دارد، قرآن مجيد هم به آن امر فرموده است: «فاعلم انه لا اله الا الله» (سوره محمد ، آيه 19) پس بايد بداني كه جز خداي يكتا خدايي نيست. نه همان معرفت اجمالي عقلي، بلكه بايد به علم برسد. به قسمي كه هيچ ريب و شكي در او نماند، سكون و اطمينان داشته باشد به قسمي كه اگر روي زمين خودش تنها موحد باشد، اضطراب ندارد، بلكه امنيت حقيقي دارد، سكينه در دلش جاي گرفته است، رسيد به عين، ديگر بالاتر، بهجتهاي روحاني كه براي صاحب «عين اليقين» است طوري مي شود كه هم اكنون در بهشت روحاني است، دائما خودش را با محبوبش مي بيند، خدا را درك مي كند».
آيت الله شهيد دستغيب (ره) خصوصياتي را كه مرحوم آيت الله نجابت(ره) دوست و رفيق چهل ساله شهيد در مورد زي طلبگي نوشته اند دارا بود، او از همان ايام طلبگي و كسب علوم ديني مقصود و مقصد خود را معرفت خداوند منّانِ قادرِِِ ِ حاضرِ ِ حبيبِ علّام الغيوب دانست، و متوجه بود كه سرمايه گرانبهاي خود را ميخواهد صرف نمايد، براي خداوند قائم بالذات كه همه به او محتاج و عبوديتش مايه حيات و سعادت ابدي است. و متوجه بود كه زحمات در راه تحصيل معارف الهي هر قدر بيشتر باشد بر رفعت مقام و منزلت و ادراك وي افزوده مي شود، و جدا" زحمت كشيد و سعي و كوشش نمود.
آيت الله شهيد دستغيب(ره) از همان اوان جواني در كسب معارف قدم به صدق گذاشت و با خداوند معامله به صدق و صفا كرد، و لذا ترقي نمود، امّا ترقّي در فهم و شعور و امنيت خاطر و صفاي روح و قلب و ورود به عالم غيب و اطلاع بر ملكوت اشياء و طيّ مراتب دهگانه ايمان بالاخص اهل الله شدن و علاوه بر علم و اوصاف پروردگار درجات يقين نصيبش گرديد.
او مبلّغ خدا و دين خدا بود، مبلغ چهارده نور پاك يعني ائمه اطهار (ع) بود. او مردم را به علم دعوت مي كرد و آنها را از شك و ظنّ تحذير مي نمود، و در اين راه استوار ماند و تهديدات هيچگونه تأثير منفي در او نگذاشت.
رژيم سفّاك شاهنشاهي با تهديدات و تطميعات مكرّر نتوانست اين شعله فروزان اي را خاموش نمايد. يكي از آرزوهاي شهيد آرزوي «فرج» بود، آري فرج و گشايش و باز شدن درهاي بندگي به روي خويش و مردم مسلمان و دوستداران اهل بيت و در اين اميد روزشماري مي كرد، او با قيام و نهضت حضرت امام خميني(قده) نوري از فرج را ديد، به فرياد او جواب داد و مردم را مشتاق به وصال خدا و شهادت در راه خدا كرد، همچنان كه خود مشتاق و آرزومند بود. او در اين راه از هيچ شيطاني و از جمله شيطان بزرگ يعني آمريكا هراس نداشت.
شهيد عزيز و محبوبمان همانگونه بود كه استاد فنّ توحيد مرحوم آيت الله العظمي نجابت(ره) درباره خصوصيات مبلّغ مي فرمايند:
«مبلّغين چون صاحب علم و يقينند نبايد در موارد غير ملائم بترسند و در مقام تبليغ سستي بورزند، قال الله - تبارك و تعالي - : «الذين يبلّغون رسالاتِ الله و لايخشون احدا" الا الله و كفي بالله حسيبا"». (سوره احزاب، آيه 38) لهذا صاحبان علم به مبدأ و معاد و متيقّنين به لا حول و لا قوّة الا بالله از خداوند ترسانند كه مبادا منافي با عبوديت از آنها صادر شود ولي از غير خداوند هيچ ترس و هراس ندارند و مي دانند كه مهمّات و غير مهمّات آنان را خداوند كفايت مي كند... لهذا مبلّغ، متّكا و ملجأ و ملاذش بشر نيست، و بشر نزد او مبدأ مستقل هر خير و سُرور و بهجتي نيست، هر خير و جمال و كمال در خلق را منتهي بلكه متصل به خداوند ميداند، و آيه شريفه «كلُّ مِن عند الله» را لمس و معناي حقيقي آن را يافته، در حضر و سفر، جلوت و خلوت، چون مبلّغ خداوند يگانه است، برايش مساوي است. اقبال مردم موجب ترقّي او و ادبار مردم موجب تنزّل او نيست، و خودش را اسير خيال و واهمه نمي بيند مقصودش رساندن احكام منعم است».
آيت الله شهيد دستغيب(ره) همانطور بود كه خود در جلسه بيست و دوم توحيد ميفرمايد:
«بايد به قلب باور داشت و نوري در دل پيدا شود، از روي شهود بفهمد هرچه كمال است از خداست، در هر موجودي هر چه دانش و توانايي و بي نيازي است از خداست، هيچ ذات و صفتي استقلال ندارد. اگر پرده از جلو چشم قلب برداشته شد مي فهمد آنچه در اين عالم ظهور پيدا كرده همه از علم و قدرت خداست، و اميد به صاحب قدرت داشته باشيم كه خداست، لذا از هيچ كس جز خدا نمي ترسد و به هيچ چيز و هيچ كس جز خدا اميدوار نيست. مشهودش شده قويترين افراد تا وقتي خدا نخواهد نمي تواند كاري كند، تا جايي كه اگر تمام قدرتهاي شخصي با هم شوند و بخواهند به او صدمه اي بزنند از آنان ترسي ندارد».
شهيد دستغيب(ره) اين عالم رباني در مجلس شانزدهم از توحيد مي فرمايد:
«به طور كلّي كه همه امور به خدا باز مي گردد، لذا از مولا اميرالمؤمنين(ع) منقول است كه مي فرمايد: نمي بينم چيزي را مگر اينكه خدا را قبل و بعد و با آن چيز مي بينم». قدرت در هر موجودي كه مي بيند قدرت خدا را مي بيند، راستي آدمي كه «موحد» مي شود بهجت و رضاي قلبي نصيبش مي شود، به خدا دلخوش و از غير خدا كنده شده است، ديگر از فقر و گرفتاري، از گذشته و آينده باكي ندارد، «ترس و اندوهي بر اولياء خدا نيست» چون حقيقت برايشان كشف شده، دانسته اند كه «هو الغني»، غنيّ مطلق خداست و هر كس خدا به او غنا دهد، و عزيز مطلق خداست و هر كس خدا به او عزت دهد، كه اهل ايمانند. منافق است كه عزت را در غير خدا مي بيند. ديگر «موحّد» از هيچ چيز باكي ندارد، در اين آيه شريفه دقت كنيد:
«الذين قال لهُمُ الناسُ انّ الناس قدْ جمعوا لكم فزادتْهم ايمانا" و قالوا حَسْبُنا اللهُ و نِعمَ الوكيل». (سوره آل عمران، آيه 173)
(كساني كه مردم [ايشان را ترسانيدند و[ به آنان گفتند: مردمان بر عليه شما جمع شدند، اما آنها ايمانشان زياده گرديد و گفتند: خدا ما را بس است، و او بهترين وكيل است)
مثلا" در زمان ما ترساندند، آمريكا حمله نظامي مي كند، با كمك اقمارش محاصره اقتصادي مي كند، ايران را منزوي مي نمايد، يا به قول آن نادان به بُن بست مي رسيم، مؤمنين را ترساندند، امّا پيروان خط امام نترسيدند و گفتند: خدا ما را بس است.
قدرت، قدرت خدا است، آنجه به دست آنها مي بينيم عاريه و مال خداست، تا خدا چه خواهد، تنها تا مقداري كه اذن و مشيت حق همراهي كند اثر مي كند. در آيه بعد نتيجه اين توحيد و توكل بر خدا را ذكر مي فرمايد:
«فانْقَلَبوا بنعمة من الله و فضل لم يَمْسَسْهم سوء»
(پس بازگشتند به نمعت خدا و فضل او، هيچگونه بدي به آنها نرسيد)
مثل ملت شريف و مسلمان ايران كه به بركت امام خميني(ره) از تحريم اقتصادي و حمله نظامي به طبس از پا در نيامده و از اين جنگ تحميلي عراق نيز سرافراز بيرون آمد.
خداوندا ياري فرما كه بدانيم و ببينيم كه قدرتْ قدرتِ تو است، عزت و علم مال تو است، و هرچه در هر كه هست عطاي تو است».
اين بود ابتدا و بازگشت آيت الله شهيد دستغيب(ره) . پس او «معلم اخلاق و مهذّب نفوس» بود، و زنده باد ياد امام و راه امام كه چه خوب شناخت «آيت الله» را.
«مرگ بر آمريكا»، اين جزء آخرين جملات آيت الله شهيد دستغيب(ره) بود كه در آخرين خطبه نماز جمعه ايراد فرمود.
منبع:www.dastgheib.ir
خداوند در قرآن مجيد هدف از خلقت را علم به قدرت و احاطه علمي خود كه هر دو از صفات ذات و جداي از ذات نيستند بيان مي كند. مي فرمايد: « الله الذي خلق سبع سموات و من الارض مثلهن يتنزل الامر بينهن لتعلموا ان الله علي كل شيئ قدير و ان الله قد احاط بكل شيء علما» (سوره طلاق، آيه 12):
( خداوند هفت آسمان و هفت زمين را خلق كرد و امر را فيما بين آنها فرود آورد، تا شما علم پيدا كنيد كه خدا بر هر چيز قدرت دارد و به هر چيز احاطه علمي دارد).
در اين ميان بندگان شايسته خدا كسانيند كه اين هدف را دنبال كرده تا پروردگارشان اين علم توحيد را نصيبشان كند. حضرت آيت الله شهيد دستغيب (ره) از خداجوياني بود كه عمر شريف و پربركت خويش را در راه شناخت خدا و معرفي محبوبش گذراند.
شهيد ما در مجلس هفتم از كتاب توحيد مي فرمايد:
«چيزي كه ضروري است همت شخص در پيشرفت است، كه در يك مرتبه نماند بلكه سعي كند بالاتر رود، رسيدن به علم خيلي اهميت دارد، قرآن مجيد هم به آن امر فرموده است: «فاعلم انه لا اله الا الله» (سوره محمد ، آيه 19) پس بايد بداني كه جز خداي يكتا خدايي نيست. نه همان معرفت اجمالي عقلي، بلكه بايد به علم برسد. به قسمي كه هيچ ريب و شكي در او نماند، سكون و اطمينان داشته باشد به قسمي كه اگر روي زمين خودش تنها موحد باشد، اضطراب ندارد، بلكه امنيت حقيقي دارد، سكينه در دلش جاي گرفته است، رسيد به عين، ديگر بالاتر، بهجتهاي روحاني كه براي صاحب «عين اليقين» است طوري مي شود كه هم اكنون در بهشت روحاني است، دائما خودش را با محبوبش مي بيند، خدا را درك مي كند».
آيت الله شهيد دستغيب (ره) خصوصياتي را كه مرحوم آيت الله نجابت(ره) دوست و رفيق چهل ساله شهيد در مورد زي طلبگي نوشته اند دارا بود، او از همان ايام طلبگي و كسب علوم ديني مقصود و مقصد خود را معرفت خداوند منّانِ قادرِِِ ِ حاضرِ ِ حبيبِ علّام الغيوب دانست، و متوجه بود كه سرمايه گرانبهاي خود را ميخواهد صرف نمايد، براي خداوند قائم بالذات كه همه به او محتاج و عبوديتش مايه حيات و سعادت ابدي است. و متوجه بود كه زحمات در راه تحصيل معارف الهي هر قدر بيشتر باشد بر رفعت مقام و منزلت و ادراك وي افزوده مي شود، و جدا" زحمت كشيد و سعي و كوشش نمود.
آيت الله شهيد دستغيب(ره) از همان اوان جواني در كسب معارف قدم به صدق گذاشت و با خداوند معامله به صدق و صفا كرد، و لذا ترقي نمود، امّا ترقّي در فهم و شعور و امنيت خاطر و صفاي روح و قلب و ورود به عالم غيب و اطلاع بر ملكوت اشياء و طيّ مراتب دهگانه ايمان بالاخص اهل الله شدن و علاوه بر علم و اوصاف پروردگار درجات يقين نصيبش گرديد.
او مبلّغ خدا و دين خدا بود، مبلغ چهارده نور پاك يعني ائمه اطهار (ع) بود. او مردم را به علم دعوت مي كرد و آنها را از شك و ظنّ تحذير مي نمود، و در اين راه استوار ماند و تهديدات هيچگونه تأثير منفي در او نگذاشت.
رژيم سفّاك شاهنشاهي با تهديدات و تطميعات مكرّر نتوانست اين شعله فروزان اي را خاموش نمايد. يكي از آرزوهاي شهيد آرزوي «فرج» بود، آري فرج و گشايش و باز شدن درهاي بندگي به روي خويش و مردم مسلمان و دوستداران اهل بيت و در اين اميد روزشماري مي كرد، او با قيام و نهضت حضرت امام خميني(قده) نوري از فرج را ديد، به فرياد او جواب داد و مردم را مشتاق به وصال خدا و شهادت در راه خدا كرد، همچنان كه خود مشتاق و آرزومند بود. او در اين راه از هيچ شيطاني و از جمله شيطان بزرگ يعني آمريكا هراس نداشت.
شهيد عزيز و محبوبمان همانگونه بود كه استاد فنّ توحيد مرحوم آيت الله العظمي نجابت(ره) درباره خصوصيات مبلّغ مي فرمايند:
«مبلّغين چون صاحب علم و يقينند نبايد در موارد غير ملائم بترسند و در مقام تبليغ سستي بورزند، قال الله - تبارك و تعالي - : «الذين يبلّغون رسالاتِ الله و لايخشون احدا" الا الله و كفي بالله حسيبا"». (سوره احزاب، آيه 38) لهذا صاحبان علم به مبدأ و معاد و متيقّنين به لا حول و لا قوّة الا بالله از خداوند ترسانند كه مبادا منافي با عبوديت از آنها صادر شود ولي از غير خداوند هيچ ترس و هراس ندارند و مي دانند كه مهمّات و غير مهمّات آنان را خداوند كفايت مي كند... لهذا مبلّغ، متّكا و ملجأ و ملاذش بشر نيست، و بشر نزد او مبدأ مستقل هر خير و سُرور و بهجتي نيست، هر خير و جمال و كمال در خلق را منتهي بلكه متصل به خداوند ميداند، و آيه شريفه «كلُّ مِن عند الله» را لمس و معناي حقيقي آن را يافته، در حضر و سفر، جلوت و خلوت، چون مبلّغ خداوند يگانه است، برايش مساوي است. اقبال مردم موجب ترقّي او و ادبار مردم موجب تنزّل او نيست، و خودش را اسير خيال و واهمه نمي بيند مقصودش رساندن احكام منعم است».
آيت الله شهيد دستغيب(ره) همانطور بود كه خود در جلسه بيست و دوم توحيد ميفرمايد:
«بايد به قلب باور داشت و نوري در دل پيدا شود، از روي شهود بفهمد هرچه كمال است از خداست، در هر موجودي هر چه دانش و توانايي و بي نيازي است از خداست، هيچ ذات و صفتي استقلال ندارد. اگر پرده از جلو چشم قلب برداشته شد مي فهمد آنچه در اين عالم ظهور پيدا كرده همه از علم و قدرت خداست، و اميد به صاحب قدرت داشته باشيم كه خداست، لذا از هيچ كس جز خدا نمي ترسد و به هيچ چيز و هيچ كس جز خدا اميدوار نيست. مشهودش شده قويترين افراد تا وقتي خدا نخواهد نمي تواند كاري كند، تا جايي كه اگر تمام قدرتهاي شخصي با هم شوند و بخواهند به او صدمه اي بزنند از آنان ترسي ندارد».
شهيد دستغيب(ره) اين عالم رباني در مجلس شانزدهم از توحيد مي فرمايد:
«به طور كلّي كه همه امور به خدا باز مي گردد، لذا از مولا اميرالمؤمنين(ع) منقول است كه مي فرمايد: نمي بينم چيزي را مگر اينكه خدا را قبل و بعد و با آن چيز مي بينم». قدرت در هر موجودي كه مي بيند قدرت خدا را مي بيند، راستي آدمي كه «موحد» مي شود بهجت و رضاي قلبي نصيبش مي شود، به خدا دلخوش و از غير خدا كنده شده است، ديگر از فقر و گرفتاري، از گذشته و آينده باكي ندارد، «ترس و اندوهي بر اولياء خدا نيست» چون حقيقت برايشان كشف شده، دانسته اند كه «هو الغني»، غنيّ مطلق خداست و هر كس خدا به او غنا دهد، و عزيز مطلق خداست و هر كس خدا به او عزت دهد، كه اهل ايمانند. منافق است كه عزت را در غير خدا مي بيند. ديگر «موحّد» از هيچ چيز باكي ندارد، در اين آيه شريفه دقت كنيد:
«الذين قال لهُمُ الناسُ انّ الناس قدْ جمعوا لكم فزادتْهم ايمانا" و قالوا حَسْبُنا اللهُ و نِعمَ الوكيل». (سوره آل عمران، آيه 173)
(كساني كه مردم [ايشان را ترسانيدند و[ به آنان گفتند: مردمان بر عليه شما جمع شدند، اما آنها ايمانشان زياده گرديد و گفتند: خدا ما را بس است، و او بهترين وكيل است)
مثلا" در زمان ما ترساندند، آمريكا حمله نظامي مي كند، با كمك اقمارش محاصره اقتصادي مي كند، ايران را منزوي مي نمايد، يا به قول آن نادان به بُن بست مي رسيم، مؤمنين را ترساندند، امّا پيروان خط امام نترسيدند و گفتند: خدا ما را بس است.
قدرت، قدرت خدا است، آنجه به دست آنها مي بينيم عاريه و مال خداست، تا خدا چه خواهد، تنها تا مقداري كه اذن و مشيت حق همراهي كند اثر مي كند. در آيه بعد نتيجه اين توحيد و توكل بر خدا را ذكر مي فرمايد:
«فانْقَلَبوا بنعمة من الله و فضل لم يَمْسَسْهم سوء»
(پس بازگشتند به نمعت خدا و فضل او، هيچگونه بدي به آنها نرسيد)
مثل ملت شريف و مسلمان ايران كه به بركت امام خميني(ره) از تحريم اقتصادي و حمله نظامي به طبس از پا در نيامده و از اين جنگ تحميلي عراق نيز سرافراز بيرون آمد.
خداوندا ياري فرما كه بدانيم و ببينيم كه قدرتْ قدرتِ تو است، عزت و علم مال تو است، و هرچه در هر كه هست عطاي تو است».
اين بود ابتدا و بازگشت آيت الله شهيد دستغيب(ره) . پس او «معلم اخلاق و مهذّب نفوس» بود، و زنده باد ياد امام و راه امام كه چه خوب شناخت «آيت الله» را.
«مرگ بر آمريكا»، اين جزء آخرين جملات آيت الله شهيد دستغيب(ره) بود كه در آخرين خطبه نماز جمعه ايراد فرمود.
منبع:www.dastgheib.ir