Sociology

جامعه شناسی (2)

بطور کلی پاره ای از اختصاصات عمده جامعه شناسی را (بعنوان یک رشته علمی) به شرح زیر بیان کرده است: الف : نخستین هدف آن دانشی است و نه اقدام؛
شنبه، 10 مهر 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
جامعه شناسی  (2)
 جامعه شناسی Sociology (2)

 

نویسنده: زینب مقتدایی




 

بطور کلی پاره ای از اختصاصات عمده جامعه شناسی را (بعنوان یک رشته علمی) به شرح زیر بیان کرده است:
الف : نخستین هدف آن دانشی است و نه اقدام؛
ب: عینیت، نظم و رویه علمی؛
ج: گسترش قلمرو و تلاش موضوعی به ابعاد و مختلف و متنوع حیات اجتماعی و تخصصی شدن؛
د: اتکاء بر یافته های همه علوم اجتماعی.
بر اساس تعریف فوق پدیده‌های اجتماعی بطور کلی شامل تمام امور وپدیده‌هایی می‌گردد که دارای ویژگی جمعی بوده و اجزاء و عناصر مختلف تشکیل دهنده‌ جامعه انسانی محسوب می‌گردند این امور را می‌توان در سه دسته امور مربوط به مرفولوژی اجتماعی (ریخت شناسی اجتماعی)، امور مربوط به ساخت درونی جامعه (فیزیولوژی اجتماعی) و امور مربوط به رفتارهای گروهی و جمعی(شامل هیجانات و جریانات اجتماعی)جای داد.
به همین دلیل دیده می شود که ترجیح یک تعریف از میان تعاریف مختلف جامعه شناسی به مراتب از ارائه آن تعریف دشوارتر است و بسیاری از جامعه شناسان حتی بنیانگذاران این علم، ضمن کارهای علمی و تحقیقاتی و ضمن روشن کردن موضوع، قلمرو و روش این رشته علمی، یک یا چند تعریف تلویحی از آن به دست داده اند. اما در اینکه داشتن تعریف مشخص از هر علمی دارای ضرورت منطقی و روش شناختی است، نمی توان تردید کرد و در جای خود به صورت مستدل بیان شده است؛ فقط در اینجا یادآور می شویم که اگر قبل از پرداختن به مسائل یک علم، تعریف مشخصی از آن نداشته باشیم، امکان ندارد بین مسائل آن علم و مسائل علوم دیگر به تمایزی دست یابیم و گرفتار بی مرزی علوم و اختلاط آن ها و در نتیجه تشویش ذهن خواهیم شد. بنابراین پرداختن به تعریف جامعه شناسی ضروری است، هر چند مشکلات این امر بر اهل نظر پوشیده نیست. عمده تعاریف مورد توجه را می توان به سه دسته تقسیم کرد: تعاریف کل گرا؛ تعاریف جزءگرا؛ تعاریف تمیستیک.
- تعاریف کل گرا
منظور از تعاریف کل گرا تعاریفی است که جامعه را به صورت یک کل که اجزاء و ابعاد مختلفش به نوعی وحدت دست یافته است می نگرد و کوشش اصلی جامعه شناسی را شناخت این کل در بستر زمان و مقاطع زمانی می داند.
اینگونه برخورد با این رشته معرفتی، در زمانی که هنوز جامعه شناسی به آن داده نشده است یا هنوز تحت این عنوان شهرت نیافته است، دیده می شود. این گروه از متفکران، جامعه و امور آن را، در قالبی فلسفی و تاریخی یا علم «انسانیت» مورد نظر قرار داده اند؛ اگر چه آن ها «دانش اجتماعی» و نیاز به چنین دانشی را پذیرفته اند، لیکن لزوماً مفهوم آن را در معنای اخص کلمه به کار نبرده اند. در عین حال، امروزه هم تا حدودی می توان جامعه شناسانی را یافت که این نوع گرایش ها را همچنان دنبال می کنند.
در اینجا به ذکر چند نمونه از این تعاریف می پردازیم:
1. ابن خلدون در مقدمه، از علم عمران تعریفی ارائه داده است که با بعضی از تعاریف جدید جامعه شناسی قابل مقایسه است؛ او می نویسد:
بدان که حقیقت تاریخ، گزارش حالت اجتماع انسانی است که آن عمران جهان است و آنچه بر طبیعت آن عارض می شود یعنی احوال جوامع، چون توحش و تلطیف روابط انسانی و عصبیت ها و انواع چیرگی های بعضی مردم بر بعضی دیگر و آنچه از آن ناشی می شود از پادشاهی و حکومت ها و مراتب آن ها و آنچه بشر با اعمال و کوشش هایش اختیار می کند از کسب و معاش و علوم و صنایع و سایر احوالی که از طبیعت عمران پدید می آید.
معلوم است که در این تعریف، عناصر مختلف ساخت اجتماعی و روابط میان آن ها که از حدود بررسی های تاریخی فراتر رفته و محدوده یک جامعه شناسی را مشخص می کند مورد توجه قرار گرفته است.
2. مارکس گرچه عنوان خاصی برای جامعه شناسی قائل نشده است لیکن در تحلیل های تاریخی، اجتماعی، اقتصادی و بعضاً سیاسی او، صریحاً قوانین حاکم بر تحولات «جامعه طبقاتی» اساس قرار می گیرد و از آنجا در فرایند تولید و «زیربنای مادی» آن، به روابط «روبنایی» شکل می دهد. به نظر وی «جامعه»، «طبقات اجتماعی» و «انسان» واقعیت های عینی هستند که در تعامل ویژه زیربنا و روبنا آفریده شده اند و معنویات در قید تولیدات مادی هستند.
تعریف تلویحی «مارکس» درباره جامعه شناسی عبارت است از :«قوانین حاکم بر حرکت تاریخی انسان در روابط طبقاتی تولید و پیش بینی تحقق جامعه ایده آل بر اساس آن.»
3. اگوست کنت فرانسوی نخستین کسی است جامعه شناسی را بعنوان علم مستقلی اعلام کرد و آن را در طبقه‌بندی علوم جای داد. کنت بکار بردن تجربه را در شناسایی جامعه تجویز کرد و بدین ترتیب پایه جامعه شناسی علمی را بنا نهاد و از همین روست که بعنوان پدر جامعه شناسی معروف گردید. کنت جامعه انسانی را بزرگترین واقعیت انسانیت می پنداشت، و جامعه شناسی را علم به قوانین پدیده های اجتماعی پیچیده ای می داند که به صورت یک مجموعه واحد در آمده و از یک سیر کلی «مراحل سه گانه» برخوردار است.
بنظر این دانشمند جامعه شناسی علمی است که پدیده‌های اجتماعی را با روش علمی مورد بررسی قرار می‌دهد، یعنی بجای خیال پردازی و فلسفه بافی درباره امور اجتماعی باید بروش علمی یعنی همان علوم طبیعی که مبتنی بر مشاهده، آزمایش و تجربه است توسل جست.
اگوست کنت تمدن بشر را زائیده ترقی فکر او می‌داند و معتقد بود در همه علوم این پیشرفت شده است جز در علم اجتماعی جامعه شناسی باید این خلاء را پر کند. او به این دانش نخست نام فیزیک اجتماعی را اطلاق کرد زیرا عقیده داشت که باید با روش علمی که علوم طبیعی معمول است به کار شناختن جامعه پرداخت.
4. اسپنسر نیز همانند مارکس هیچگاه تعریف معینی از جامعه شناسی، ارائه نکرده است؛ اما از مجموعه بحث های جامعه شناختی وی می توان چنین تعریفی را به دست آورد: جامعه شناسی علمی است که باید وضعیت موجود جامعه را به وسیله تمرکز بر روی مراحل پیشین تطور و اعمال قوانین تطور بر آن ها، تبیین کند. اسپنسر جامعه شناسی را به طور ساده و خلاصه «علم جامعه» نامیده است.
5. سرانجام، از میان معاصران به تعریف سی.رایت میلز از جامعه شناسی اکتفا می کنیم که با تأیید سنت جامعه شناسان کلاسیک خود را در صف کل گرایان قرار داده است. وی جامعه شناسی را مطالعه کل جامعه می داند که تحت فشارهای کلیت پیچیده خود، حاوی انتظام ساخت یافته است و معتقد است که عناصر ساختی جامعه در طول تاریخ فراهم آمده اند و بدون توجه به بعد تاریخی این عناصر، شناخت مطلوبی به دست نخواهد آمد.
چنان که ملاحظه می شود، در این تعاریف به جامعه به عنوان یک کل و به پدیده ها و تحولات اجتماعی به عنوان اجزاء آن کل تأکید شده است. مزیت این نوع تعاریف از یک طرف توجه به ریشه های تاریخی وقایع و جستجوی علت ها و عوامل و عبرت های تاریخی در گذشته جوامع و ربط آن ها با یکدیگر، و از طرف دیگر توجه به ضرورت کسب نگرش مجموعی و وصول به یک بینش عمومی از جامعه بشر و قوانین حاکم بر آن است.
شناخت جامعه بشری در جامعیت و تطور تاریخی خود، بر اساس قوانین عمومی حاکم، امری نیست که بتوان با روش هایی صرفاً تجربی و بدون کمک از شناخت تعقلی و تعبدی به آن دست یافت. علاوه بر این، جامعه شناسی علاوه بر بررسی های کل گرایانه، مسائل مورد توجه جزء گرایان را نیز در نظر دارد که در این تعاریف چندان اهمیتی ندارد.
با توجه به آنچه گذشت، روشن می شود که چرا تعاریف کل گرا، غیر قابل قبول تلقی شده است. این نکته نیز شایان توجه است که بسیاری از صاحبان این نوع تعاریف، در تحقیقات خویش بر خلاف مقتضای تعریف خود عمل کرده اند؛ به عنوان مثال، علی رغم تأکید بر لزوم کشف قوانین کلی و بیان آن در جامعه شناسی همواره ایده آل های سیاسی، آنان را به پیدا کردن راه حل های فوری برای مسائل و مشکلات اجتماعی عصر خود وادار کرده است و در نتیجه رهاورد آن ها با داعیه علمیشان همگام و هماهنگ نیست. همچنین در مسائل تاریخی، بررسی همه جانبه و گسترده ای که بتوان از آن، قوانین عام و منطبق بر مقطع های تاریخی دیگر را استخراج کرد، انجام نداده اند هر چند خود به آن ها جنبه عام و همگانی داده و آن را جهان شمول تصور کرده اند.
- تعاریف جزءگرا
تعاریف جزء گرا تعاریفی است که ناظر بر روابط صوری است و بر کنش و واکنش های میان افراد و گروه های اجتماعی تأکید می کند. این تعاریف بر مجموعه روابط اجتماعی بویژه بر تحولات عمومی و تاریخی جوامع، تأکیدی ندارد. تعاریف صورت گرایان، روانشناسان اجتماعی، تعامل گرایان و رفتارگرایان در این دسته قرار می گیرند.
جورج زیمل (1885- 1918) که متعلق به مکتب اصالت صورت است، جامعه شناسی را چنین تعریف می کند: «جامعه شناسی علمی است که به مطالعه صورت پدیده اجتماعی می پردازد.»
وی اصرار داشت که مطالعه محتوای اعمال بشر که توسط اهداف او مشخص می شود، موضوع دقیق علوم اجتماعی است؛ به عنوان مثال اقتصاد بر حل مسائل مادی (تولید، توزیع، مبادله و مصرف) توجه می کند، و علم سیاست رفتارهایی را که به منظور کسب و نگهداری قدرت سیاسی انجام می گیرد مطالعه می کند؛ ولی هیچیک از این علوم به بررسی شکل و صورت اعمال انسان در جامعه که در همه انواع آن رفتارها مشترک است، مثل تشکیل و انحلال گروه های انسانی، رقابت و تعارض، نمی پردازد.
ژرژ هومانز وظیفه جامعه شناسی را «بررسی رفتارگروهی»، و رابرتسون «مطالعه علمی جامعه انسانی و رفتار اجتماعی» و کوزر آن را «بررسی علمی الگوهای تعامل اجتماعی» می دانند.
البته این طبع جزء گرایی است که خود را از درک مجموعی محروم می سازد؛ جزء گرایان به ظواهر و شکل روابط اجتماعی، بیشتر از ریشه ها و عمق روابط نظر دارند؛ بنابراین کمتر به درک همه جانبه و علت های این روابط می پردازند، در صورتی که جامعه شناسی را نمی توان در بررسی ظواهر و شکل روابط اجتماعی محصور کرد. گورویچ بحق بر زیمل خرده می گیرد که: «نقص بزرگ این تعریف، این است که از موضوع بررسی جامعه شناسی، آثار فرهنگی و فعالیت های عینی گروه ها و جامعه ها را حذف کرده است. اگر مطالعه دین، حقوق، اخلاق اجتماعی، هنر، معرفت اجتماعی، اقتصاد و فنون را از جامعه شناسی حذف کنیم، برای آن چه باقی می ماند؟»
اشکال دیگر این است که جامعه شناسی را با صرف نظر از هر گونه انتقاد وارد بر نظام کلی موجود، مطرح می کنند و هرگز تطور کل سیستم را مورد سؤال قرار نمی دهند. ممکن است یک جزءگرا، برخورد انتقادی با کل نظام نیز داشته باشد، ولی این نوع برخورد برخلاف مقتضای بینش جزء گرایانه است. بنابراین، تعاریف جزء گرا، جامعیت کافی ندارند، هر چند در محدوده تحقیقات جزئی، منشأ گردآوری اطلاعات و نتایج مهمی بوده است، بدون اینکه این نتایج قابل تعمیم باشد.
- تعاریف تمیستیک
تعاریف تمیستیک تعاریفی است که روی موضوع خاصی از واقعیات اجتماعی تأکید کرده و کار جامعه شناسی را مطالعه این موضوعات می داند.
به همین دلیل جامعه شناسانی که به چنین مطالعاتی دست می زنند (تمیست ها) نخست ویژگی یک امر اجتماعی را اثبات می کنند، سپس به تعریف جامعه شناسی بر محور آن موضوع می پردازند و به طور طبیعی در بسیاری از موارد محور نظریه و تحقیقات، همان موضوع خاص است که حتی در نظر آنان دارای اصالت است.
در این گروه از تعاریف، تأکید دورکیم بر واقعیت اجتماعی و سپس نهاد اجتماعی و پارسونز بر ساخت، سازمان و نظام و «ماکس وبر» بر کنش اجتماعی قابل توجه است. همچنین تعاریفی که بر اساس نظریه های مشخصی نظیر فرهنگ گرایی، کارکرد گرایی و ساخت گرایی است، می تواند در اینجا مطرح شود.
مهمترین اشکال این تعاریف این است که موضوع معینی را محور قرار داده است در واقع با گزینش از میان پدیده ها و عناصر مختلف اجتماعی، خواه ناخواه جنبه خاصی از واقعیت اجتماعی بیش از سایر جنبه ها مورد توجه قرار می گیرد، در حالی که برای دیگر جامعه شناسان وافی به مقصود نبوده و محدودیت هایی را همراه دارد تا جایی که به دلیل درک همین کمبود مارسل موس و به دنبال او گورویچ از «پدیده اجتماعی تام» سخن به میان آورده اند.
دیگر اینکه، این تعاریف با انتخاب یک موضوع معین در ارائه یک تعریف ثابت علمی برای جامعه شناسی به افراط گراییده و طبعاً شکل انتزاعی ویژه خود را دارند و فقط در آثار ارائه دهندگان این تعاریف یا در حوزه محدود و مشخص فعالیتشان بیشتر منعکس می شود و در سایر حوزه های فکری کمتر به کار می آید؛ به عبارت دیگر، فقط در سیستم فکری خود آن ها کارآیی دارد.
در نهایت، جامعه شناسانی که چنین تعاریفی را ارائه می دهند به هدفداری حفظ نظام موجود متهم هستند؛ زیرا این گروه بر حسب تعریف، منظومه نسبتاً ثابتی را در طرح جامعه شناسانه خود مدنظر قرار می دهند. حداقل می توان گفت آن ها نظام کلی جامعه را چندان مورد سوال قرار نداده و با عنوان بی طرفی علمی و تکیه بر علم آزاد از ارزش، از طرح مسائل بنیانی و تغییرات اساسی جوامع معاصر، خودداری می کنند چنانکه این مسأله از ابتدا در تعاریفی نظیر تعریف پارسونز و لیپست منعکس است.
اهمیت مطالعه جامعه‌شناسی
مطالعه جامعه‌شناسی به دلایل زیر اهمیت دارد:
1. با مطالعه جامعه‌شناسی می‌توانیم نگاه تازه‌ای به محیط اجتماعی بیندازیم و جایگاه خود را در جامعه مشخص کنیم ونیزگروه هایی راكه باآن هاكمتردر ارتباط بوده یاهرگز با آن هاتماس نداشته ایم، دوباره بررسی كنیم.
2. با استفاده از ابزارهایی که جامعه‌شناسی در اختیار ما قرار می‌دهد، قادر خواهیم بود که محیط‌های دیگر و فرهنگ‌هایی را که قبلا از آن کم‌اطلاع بوده‌ایم بشناسیم.
3. جامعه‌شناسی توانایی ما را در فهم منشأ نظرها و گرایش‌هایی که با نظرها و گرایش‌های ما به‌کلی متفاوت است افزایش می‌دهد و در نهایت، می‌توانیم با آن به فهم نیروهای اجتماعی موثر بر رفتار ما و اطرافیانمان نایل آییم.
4. با استفاده از این علم می‌توانیم رفتار دیگران را در گروه، پیش‌بینی یا کنترل کنیم.
5. مطالعه جامعه‌شناسی کمک می‌کند که با کاهش پیش‌داوری‌ها و احکام قالبی، رفتار خود را با انعطاف بیشتری، با موقعیت‌های جدید تطبیق دهیم.
6. مطالعه جامعه‌شناسی انسان را مهیا می‌کند که شیوه تازه ای را برای مشاهده چهره متغیر واقعیت اجتماعی و واکنش مناسب به آن جستجو کند.
موضوع جامعه شناسی
در مبحث قلمرو «جامعه شناسی و رابطه آن با سایر علوم» خواهیم گفت که مهمترین وجه تمایز یک علم از دیگر علم دیگر موضوع آن است. به همین دلیل معمولاً در تعاریف علوم بر موضوع آن ها تأکید می شود؛ بنابراین، با توجه به تعریفی که برای جامعه شناسی ارائه شد می توان گفت که: موضوع جامعه شناسی جوامع انسانی به عنوان مجموعه هایی است که به گونه ای به وحدت رسیده اند و ارتباط آن ها با یکدیگر و نیز پدیده های اجتماعی به عنوان اجزا یا ابعادی از جامعه و ارتباط آها با یکدیگر است.
پس موضوع جامعه شناسی پدیده های اجتماعی است که از زندگی اجتماعی نشأت می‌گیرند زیرا؛ در جامعه بوجود می‌آیند. موجودیت مستقل دارند و تغییر و تحول می‌یابند و همچنانکه پدیده‌های زیستی با طبیعی موضوع علوم متفاوتی است. پدیده‌های اجتماعی هم موضوع علوم اجتماعی است. بنابراین هریک از این علوم جنبه‌های خاصی از پدیده‌های اجتماعی را مورد مطالعه قرار می‌‌دهند.
در زبان جامعه شناسی، پدیده اجتماعی به هر واقعیت اجتماعی اطلاق می‌شود که برای همه آشکار بوده، عینی وملموس باشد. این اصطلاح شامل سازمان‌ها، مؤسسات، نهادها و جلوه‌های گوناگون حیات اجتماعی چون هنر، ادبیات، آداب و رسوم، سنت‌ها، آموزش و پرورش، جریان ها و پدیده‌های بیشمار دیگری می‌گردد که هر فرد آن ها را در خارج از خود می‌یابد.
درباره ماهیت پدیده‌ها و امور اجتماعی میان جامعه شناسان اختلاف نظر وجود دارد. برخی جامعه شناسان که پیرو مکتب روانشناسی هستند پدیده‌های اجتماعی را از نوع پدیده‌های روانی و فردی می‌دانند و معتقدند که امور اجتماعی را می‌توان با نفسانیات تحلیل و تبیین کرد. بنا به اعتقاد آنان جامعه از افراد تشکیل می‌شود و برای شناخت آن باید اجزاء تشکیل دهنده آن را بشناسیم و اگر نفسانیات افراد را شناختیم جامعه را نیز شناخته‌ایم و احوال و اخلاق و صفات فردی مبین امور و احوال اجتماعی می‌باشد. این بینش درباره ماهیت امور اجتماعی درست نیست. زیرا اولاً افراد با کنش‌های متقابل خود پدیده‌هایی را بوجود می‌آورند که به تنهایی قادر به ایجاد آن ها نیستند. ثانیاً کافی نیست که افراد شناخته شوند تا امور اجتماعی را بتوان تبیین کرد زیرا نفسانیات افراد در جامعه بصورت دیگری در می‌آیند.
امیل دورکیم جامعه شناس فرانسوی از کسانی است که بیش از همه به بحث درباره ماهیت امور اجتماعی, خصوصیات، روش مشاهده و بررسی آن پرداخته است. دورکیم به خاطر آنکه امور اجتماعی را استقلال موضوعی بخشد و علمی بودن آن را محقق گرداند عقیده دارد که پدیده اجتماعی را باید مانند اشیاء بررسی کرد و در اثبات این نظر در کتاب قواعد روش جامعه شناسی فصلی را به قواعد مشاهده امور اجتماعی اختصاص داد و پس از اینکه روش معمول در سایر علوم و سوابق امر در جامعه شناسی اشاره می‌کند وعقیده دارد که پدیده های اجتماعی را نیز باید مانند پدیده‌های مادی مطالعه کرد و آن ها در حکم اشیاء تصور کرد.
اگوست كنت موضوع جامعه شناسی رامطالعه"جامعه های پیشین"دانسته ومعتقد است كه جامعه های امروزی نوع تحول یافته جامعه های گذشته می باشند.
درجامعه شناسی مفاهیم كلیدی وجودداردكه بیشتر موضوعات پیرامون آن ها می باشد،این مفاهیم عبارتند از:
کنش، جامعه، فرهنگ، نهادهای اجتماعی، ساختار، هنجار، ارزش، کنترل اجتماعی، گروه های اجتماعی، نقش اجتماعی، پایگاه اجتماعی، طبقه اجتماعی، قشربندی اجتماعی، تحرک اجتماعی، تغییر اجتماعی، انحرافات، ساختار اجتماعی، جنسیت، کنش متقابل، قواعد و قانون، سازمان و مفاهیم دیگر.
منابع
- کوزر، لوئیس؛ زندگی و اندیشه بزرگان جامعه‌شناسی، محسن ثلاثی، تهران، علمی، 1379.
- گیدنز، آنتونی؛ جامعه‌شناسی، منوچهر صبوری، تهران، نی، 1373.
- كوئن،بروس؛مبانی جامعه شناسی،ترجمه غلامعباس توسلی ورضافاضل،انتشارات سمت،چاپ پنجم، تهران،1374.
- ریتزر، جرج؛ نظریه‌های جامعه‌شناسی در دوران معاصر، محسن ثلاثی، تهران، علمی، 1374.
- آرون، ریمون، مراحل اساسی سیر اندیشه در جامعه‌شناسی، باقر پرهام، تهران، علمی-فرهنگی، 1377.
- محمدی عراقی، محمود و دیگران؛ (1373)، درآمدی به جامعه شناسی اسلامی(2)، مبانی جامعه شناسی، تهران: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه؛ سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها( سمت)، مرکز تحقیق و توسعه علوم انسانی، چاپ سوم: 1388.
- ودیعی،جمال؛جامعه شناسی،انتشارات گوتنبرگ،چاپ اول،تهران،1357.
- فتحی بالابگلو، یاور؛ تعریف جامعه شناسی - جامعه شناسی معاصر : بررسی مسائل اجتماعی.
- جامعه شناسی از نگاهی دیگر - دانشنامه رشد daneshnameh.roshd.ir
- جامعه شناسی، مکاتب و کاربرد آن - پایگاه علمی تحلیلی گذار www.gozaar.ir

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط