منبع:راسخون
چکیده:
در این مقاله در صدد هستیم که تا حدی با روش تحلیل محتوا و شیوهی عملیاتی کردن آن آشنا شویم. در ابتدا به تعریف تحلیل محتوا و نیز پژوهشهای کلاسیکی که در این زمینه است پرداختیم، سپس گونههای عمده تحلیل محتوا را از رویکردهای مختلف مورد بررسی قرار دادیم، نیم نگاهی نیز به این روش در بحث رسانهها انداختیم، دادههای مورد استفاده در این روش و نیز کاربردهای این روش را در علوم اجتماعی و ادبیات و به طور اخص در مورد رسانه که پیشتر بررسی کردیم ارائه نمودیم. سپس به شیوهی عملیاتی کردن این روش از جمله طرحریزی کردن و طراحی مدل و همچنین مراحل انجام این روش پرداختیم. در ادامه با اشاراتی به محدودیتهای این روش مقاله را به پایان رساندیم.کلید واژهها: پژوهشهای کلاسیک، گونه شناسی، مطالعه در محتوای رسانهها، کاربرد تحلیل محتوا در علوم اجتماعی و ادبیات، مراحل تهیه طرح، عناصر طرح تحقیق، مدل کلی، مراحل انجام تحلیل محتوا، واحدبندی، نمونهگیری، کدگذاری، استخراج نتایج، معتبرسازی، محدودیتهای روش
مقدمه:
تحلیل محتوا یکی از روشهای اساسی مشاهدهی اسنادی محسوب میشود، که به وسیله آن میتوان و به واقع هر نوع سند و ضبط شدهای را، خواه مربوط به گذشته ویا زمان حال، مورد ارزیابی و بررسی دقیق قرار داد. در این روش محقق به جای بررسی باورها و نگرشهای افراد، به شیوههای متفاوت به تحلیل پیامهای تولید شدهی آثار اسنادی آنها میپردازد؛ در واقع «تحلیلگر محتوا» میتواند محتوای نامهها، روزنامهها، مجلات، اشعار، ترانهها، نقاشیها، عکسها، فیلمهای سینمایی، سخنرانیها و هرنوع سند دیگری را تحلیل کند. عدهای از صاحبنظران این روش را نوعاً از جمله روشهای «غیرواکنشی» و «غیر مداخلهای» نام نهادهاند. (آذری،1377: 76 تا 81)تعاریفی از تحلیل محتوا که بیشتر کاربرد دارد، تعاریف «هولستی» و «برنارد برلسون» است؛ برلسون مینویسد: «تحلیل محتوا یک شیوهی تحقیقی است که برای تشریح عینی، منظم و کمی محتوای آشکار پیامهای ارتباطی بهکار میآید.» هولستی نیز نوشته است: «تحلیل محتوا هر نوع فن استنتاج از طریق شناخت منظم و عینی محتوای پیام است.» اصولا تحلیل محتوا را فن شمارش تعداد دفعات انواع مختلف پیام در یک سند هم میخوانند؛ زیرا هدف منطقی تحلیل محتوا، قرار دادن مقادیر کمی به جای بررسیهای شهودی است که عدهای آن را کمیتگرایی در مقابل کیفیتگرایی نام گذاردهاند، و معتقدند میتوان در تحلیل محتوای بعضی از اسناد «متغیرهای کمی» را به «متغیرهای کیفی» تبدیل کرد و این به شرطی امکانپذیر است که عواملی چون «مقوله بندی موضوع مورد تحلیل» با «پیامهای آشکار و پنهان» آن رابطهی مستقیم و قابل حل داشته باشد. بدین ترتیب باید گفت، تحلیل محتوا روش خاصی از تحقیق است که هم در مورد ابعاد کمی و هم ابعاد کیفی پیامهای ارتباطی کاربرد داشته و به بررسی میپردازد.
نگاهی به پژوهشهای کلاسیک تحلیل محتوا:
در چهل سال اخیر، تحقیقات بسیاری در مجلهها و فصلنامههای تخصصی روزنامهنگاری و علوم ارتباطات با استفاده از تحلیل محتوا منتشر شده است. اکثراین تحقیقات به بررسی محتوای مطالب روزنامهها پرداخته و هرکدام طبقهبندی گوناگونی را ارائه کردهاند که در اینجا به برخی از آنان اشاره میشود.«چیلتون بوش» یک طبقهبندی پنجاهگانه که حسب مرد میتوان آن را افزایش یا کاهش داد. «روبک» و «ترولدال» با استفاده از تحلیل عاملی، یک طبقهبندی هشتگانه موضوعی برای تحلیل محتوای مطالب روزنامهها ارائه دادهاند که به این شرح است: اخبار نظام اجتماعی، ستون طنز، ورزشی، صفحه زنان، صفحه مصور و تفسیر و اظهار نظرها. «گیدواستمپل» در دو بررسی جداگانه دستهبندی دیگری پیشنهاد میکند. دستهبندی او رویدادها را به شش طبقهبندی به این شرح تقسیم میکند: برخورد، امور عمومی، علایق انسانی، مطالب به روز، عوامل مثبت و خبرهای خوب و مباحثههای عمومی. در بررسی دیگر، «استمپل» هشت طبقه بندی اخبار را پیشنهاد کرد: سیاستهای ملی، خبرهای با منافع آنی، فعالیتهای اقتصادی، بهداشت و رفاه عامه، اخبار کم مورد توجه، برخورد و فعالیتهای اوقات فراغت.
(بدیعی، تابستان 1377: 22 تا 33)
تحلیل محتوا را از نظر شکل باید فنی برای دستیابی به استنتاجات قابل بازنمایی Replicable و معتبر از دادههای متن و زمینهی آنها دانست. در تعریف رسمی روش تحلیل محتوا، شرایط روانکاوانه (شرایط روانشناختی که گزارهی خاصی را تبیین میسازد)، نمادی (منافع اجتماعی و اقتصادی که اساس یک برنامهی خاص تلویزیونی راتشکیل میدهند)، و فرهنگی (کارکردهایی که آداب خاص فرهنگی را عهدهدار هستند) نیز قرار دارند (کریپندورف،1373: 46 تا 50)گونههای عمدهی تحلیل محتوا:
در رویکر اول تحلیل محتوا به دو دستهی کلی تحلیل محتوای ارتباطی و تحلیل محتوای مفهومی دستهبندی شده است. منشأ تحلیل محتوای مفهومی فراوانی مفاهیم موجود در متن و منشأ تحلیل محتوای ارتباطی بررسی روابط بین مفاهیم در یک متن است، و در رویکرد دوم تحلیل محتوا را به سه دستهی کلی صوری، ساختاری و مضمونی نقسیم میکنیم که تحلیل محتوای مضمونی به دو دستهی «مقولهای» و «ارزیابی» تقسیم میشود، تحلیل محتوای صوری نیز به دو دستهی «بیانی» و «گزارهای» و ساختاری نیز به دو دستهی «ساختاری محض» و «همبستگی» تقسیم میشود.تحلیل محتوای مفهومی: به طور سنتی تحلیل محتوا تجزیه و تحلیل متن از نظر مفهومی میباشد. در تحلیل محتوای مفهومی، سؤال این است که مفهومی مورد بررسی است و سپس تعداد تکرار آن در متن ثبت میگردد. شرایط ضمنی شروع شمارش این است که مفاهیم بهطور صریح و روشن تعریف شوند. به منظور محدود کردن سلایق شخصی در تعریف مفاهیم، باید از واژهنامهی تخصصی استفاده گردد.
همانند بسیاری از روشهای تحقیق، تحلیل محتوای مفهومی با شناسایی سؤالات پژوهش و انتخاب نمونهها یا نمونه آغاز میشود. پس از انتخاب متن، باید مقولهها و محتوای کدها مشخص گردد سپس فرایند برنامهی تحلیل محتوا که اساساً نوعی خلاصه کردن اطلاعات متن و به تعبیری کاهش انتخابی است، اجرا میشود. این فرایند موضوع اصلی در تحلیل محتوا میباشد. با تجزیهی محتویات متن به واحدهای مربوط و معنیدار، اطلاعات و مشخصات خاص پیام تجزیه و تحلیل و تفسیر میشود.
تحلیل محتوای ارتباطی: همانطور که در بالا ذکر شد، تحلیل ارتباطی، تحلیل محتوای مفاهیم ایجاد شده از طریق بررسی روابط بین مفاهیم در یک متن است. برای این نوع تحلیل محتوا مهم این است که ابتدا پیرامون انواع یا نوع مفهوم تصمیمگیری و سپس به بررسی آن مفهوم پرداخته شود. مطالعات انجام شده نشان دادهاست که برخی موضوعات و مفاهیم را میتوان به چند عنوان و هر عنوانی را حتی به 500 مفهوم مقولهبندی نمود. بدیعی است، اگر این دستهبندیها بیش از حد باشد بعضی مقولههای ایجاد شده مبهم خواهند بود و منجر به نتیجهگیری اشتباه و بهطور بالقوه نامطمئن میشود. بنابراین مهم است که در یک چارچوب دقیق به تنظیم راهنمای برنامه خود در این روش بپردازیم. انعطاف پذیری بسیار بالای این تکنیک باعث محبوبیت آن در بین تحلیلگران محتوا شده است.
تحلیلهای مضمونی: اینها روشهایی هستند که محقق به کمک آنها تصورات اجتماعی یا قضاوتهای گویندگان را بر مبنای تحلیل پارهای از عناصر تشکیلدهندهی گفتارشان آشکار میکند. در تحلیل مقولهای بسامدهای برخی از خصوصیات که از قبل در مقولههای معنادار دستهبندی شدهاند محاسبه و مقایسه میشود، و در تحلیل ارزیابی نیز محقق بسامد قضاوتها یا ارزیابیها و یا جهت مثبت یا منفی بودن قضاوت و شدت آنها را محاسبه میکند.
تحلیلهای صوری: در این روش به ظاهر و اتصالات اجزای گفتار توجه میشود. در تحلیل بیان به صورت ارتباط کلامی توجه دارد که مشخصات آن (واژهها، طول جملات، ترتیب کلمات، تردیدها و...) اطلاعاتی از وضع دهنی گوینده و تمایلات ایدئولوژیکیاش به دست میدهد. در تحلیل گزارهای نیز به گفتار چونان فرایندی که پویا و افشاگر است توجه میشود. در این حالت توجه محقق، به دادههایی نظیر بسط عمومی گفتار، ترتیب توالیها، تکرارها، گسیختگیهای ریتم و غیره معطوف است.
تحلیلهای ساختاری: در این روش محقق عمدتاً به شیوهً آرایش عناصر پیام توجه میکند. در این روش بیش از روشهای دیگر سعی میشود وجوه پنهان پیام آشکار گردد. دز تحلیلهای همبستگی توالیهای ارتباط کلامی بررسی میشود. فرض بر این است که همبستگیهای مضامین، اطلاعاتی دربارهی ساختارهای ذهنی و ایدئولوژیک یا دلمشغولیهای پنهان گوینده در اختیار محقق قرار میدهد و در تحلیل ساختاری محض هدفش آشکار کردن اصولی است که عناصر گفتار را به شیوههای مستقل از محتوای این عناصر سازمان میدهد. (رسولی،1390: 160 تا 164)
مطالعه در محتوای رسانهها:
دریافت میزان اهمیت نویسندگان، پدیدآورندگان آثار، رسانهها و حتی کل فرهنگها به مقولات موضوعی خاص احتمالاً باید گستردهترین موارد استفاده از تحلیل محتوا تلقی گردد. برای چنین استنتاجی معمولا فراوانی یا میزان تکرار موضوع مورد توجه قرار میگیرد، به عنوان مثال چگونگی تغییر در پرداخت روزنامهها به مقولات خبری در طول زمان، نحوهی ورود آگهیهای تبلیغاتی در پوشش مسائل مذهبی و نیز نحوهی سبقتجویی اخبار مربوط به ورزش و جرایم بر اخبار فرهنگی را میتوان نمونههای اولیهای از از موارد تحلیل محتوا دانست. دستهی دیگر تحلیلگران تلاش کردهاند تا میزان تفاوت در توجه و نوع پوشش روزنامه را با توجه به قومیت، میزان خواندنی بودن مطالب، مسائل اقتصادی و مطالبی از این قبیل تبیین کنند. انگیزهی انجام بسیاری از این مطالعات احساس رعایت نشدن معیارهای روزنامه نگاری به طور کامل است. مثلا در بسیاری از مطالعات تحلیل محتوا که با هدف آشکارساختن نابرابری در پوشش خبر طرفین یک مناظرهی عمومی و فقدان توازن و برخورد طرفدارانه نسبت به یک مسأله یا شخصیت عمومی یا کشور خارجی انجام میگیرند رعایت انصاف مورد تأکید و تأیید واقع میشود.هدف در بسیاری از تجقیقات اجتماعی، پیبردن به میزان توجهی است که بر پدیده، اندیشه یا گرایشی خاص معطوف میشود. در یکی از مطالعات اولیهی تحلیل محتوا میزان تغییری که در تصویر قهرمانان مردمی در مجلات تخیلی در طی یک دورهی چهل ساله پدیدآمدهبود، بهدست آمد. براساس نتیجهی این مطالعه تصویر ارائه شده از این قهرمانان از مدیران تاجر به افراد سرگرمکننده تغییر کرده بود. به همانسان با استفاده از این شیوه در رسانههای متفاوت و در طول زمان، تصویر معلمان، دانشمندان، افسران پلیس و سیاستمداران هم به صورت تطبیقی مورد مطالعه قرارگرفته است. در یک تحلیل محتوای جهانی در مورد مظاهر یا نمادهای سیاسی در اسناد، گزارشهای مربوط به اعمال نفوذ که در چند کشور به عمل آمد، کوشش شد تا تغییرات ساختاری در حکومتها تشخیص داده شوند و به پیشگویی انقلاب بپردازند. تحلیل خصوصیات جمعیتی، اجتماعی، اقتصادی، قومی و حرفهای جمعیت (جامعهی آماری) منعکس در تلوزیون در مقایسه با خصوصیات مخاطبین مشابه نشانگر اغراض خاص و قابل ملاحظهای بودند مطالعاتی که در مورد نوع شدت و تداوم خشونت تلویزیونی، گرایش نسبت به جنگ، نقشهایی که زنان در سریالهای مردمی پذیرا هستند و مباحثاتی که هنگام فروش کالا یا خدمات صورت گرفته است، مبانی را برای نقد فرهنگی فراهم ساختند و به آگاهی عامهی مردم از نحوهی آفرینش اعتقادات خاص و نیز تقویت پیشداوریهای موجود توسط رسانهها کمک کردند.
تحلیل محتوای منابع و مراجع خبری برای گشورهای خارجی در رسانههای گوناگون ملی، عدم توازن قابل ملاحظهی موجود در جریان خبری بینالمللی و میزان توجه به آن را نشان داد. همچنین ایجاد نظامها و روشهایی برای ارزیابی محیط نمادین یک مؤسسه از طریق تحلیل محتوای گزارشهای مطبوعات در مورد مسائل خاص؛ گرایش مورد توجه عامهی مردم به آن مؤسسه؛ انجام آزمایشهای تجربی در روابط عمومی؛ نشان دادن تغییرات مهم پدیدآمده در تصور مردم از تولید مؤسسه، شرایط رقابت و مسائل دیگر را در پی داشته است.
در دادگاههای آمریکا در مورد پروندههای سرقت ادبی و تخلفات حق چاپ ونیز در پروندهی مشهوری که دربرگیرندهی هویت دفاتر خبر خارجی فعال در ایالات متحده است از شواهدی استفاده شده که با تحلیل محتوا بهدست آمدهاند. استنتاجاتی که در مورد آن پرونده به عمل آمدند براساس آزمونهای متفاوتی بودند که دسترسی به اطلاعات، همسویی با تبلیغات (خارجی)، بیان نشده و رویگردانی از منابع خبری بیطرف را نشان میدادند. (کریپندورف،1373: 46 تا 50)
تحلیل محتوا در رسانه:
برای آنکه هر رسانهای قادر باشد سوءاستفادههای از قدرت را فاش کند، باید حق ارائه آزاد اطلاعات را داشته باشد. هیچ جامعه ای چنین امتیازی را بدون آنکه محدودیتهای خاصی را اعمال کند، به مطبوعات خود نمیدهد. این محدودیتها را از نظارتی همهجانبه یا قانونی گرفته تا نظارتی محدود یا پنهان، اتحادیهها یا نهادهای جامعه و غالباً دولتها اعمال میکنند. تفاوت در ایدئولوژیها و مقررات و دلبستگیهای اجتماعی، به تفاوت در تعریف اصطلاح «سوءاستفاده از قدرت» منجر میشود.شاید مطمئنترین روش برای مطالعهی نقش وسایل ارتباط جمعی، تحلیل محتوا باشد. یک محقق با تحلیل تولید یا دستاوردهای رسانههای گروهی، میتواند جهتگیریهای آنها را در مقابل گروههای صاحب قدرت و نفوذ، و نیز میزان پوشش خبری را مشخص کند. تحلیل محتوا میتواند نشان دهد که این گروهها چقدر مورد توجه رسانهها هستند. این روش، همچنین محقق را قادر میسازد تا روشن سازد که آیا رسانهها نقش یک نگهبان و مراقب را برای سوءاستفاده کنندگان از قدرت دارند و در خدمت آنها هستند یا نقشی بینابین بازی میکنند؟ نهایتاً مطالعهی تحلیل محتوا ممکن است به درک بهتری از ویژگیهای سیاسی، اجتماعیِ موقعیت وسایل ارتباط جمعی در یک کشور خاص بینجامد. (دجانی،1370: 52 تا 65)
دادههای مورد استفاده در تحلیل محتوا:
مشخصترین منبع دادههای مناسب برای تحلی محتوا متونی هستند که معانی به صورت متعارف به آنها انتساب مییابند. سخنرانیهای شفاهی، اسناد کتبی و جلوههای تصویری ازجمله ی این منابعاند. رسانههای جمعی مشخصترین زمینه برای چنین تحلیلی هستند و عرصهی ادبیات متأثر از تحلیل محتوای روزنامهها، کتابها، گزارشهای رادیویی، فیلمها، نمایشهای کمدی و برنامههای تلویزیونی است. با این حال از این در مورد دادههایی که عمومیت کمتر دارند نیز بهطور فزاینده استفاده میشود. نامههای شخصی، گفتوگوی کودکان، مذاکرات خلع سلاح، شهادت شهود در دادگاه، گزارشهای سمعی و بصری از جلسات درمانی، پاسخ به سؤالات مصاحبههای عمومی و آزاد و کنفرانسهای کامپیوتری در این دسته قرار میگیرند. دادههایی که تنها برای گروههای کوچکی از کارشناسان معنیدار هستند نیز در این مقوله مورد بررسی قرار میگیرند که از جملهی آن میتوان به تمبرهای پستی، طرحهای نقش بسته بر روی کوزههای سفالی قدیمی، اختلالات هنگام سخنرانی، فرسایش و پارگی کتابها و تحلیل خواب اشاره کرد. در هرحال هرچیزی را که به حد کافی فراوان باشد و از معانی نسبتا ثابتی در نزد گروهی از افراد برخوردار باشد میتوان تحلیل محتوایی کرد. (کریپندورف،1373: 46 تا 50)موارد استفاده از تحلیل محتوا:
از تحلیل محتوا بهندرت برای توصیف ساخت ادبی محتوای ارتباطات استفاده میشود. پیداکردن موارد استفاده از کلمات زشت در پخش برنامههای رادیویی یا جملهبندی دقیق از تعهدات تبلیغاتی سیاستمداران را باید مواردی استثنا دانست. استفادهی منظم ازدادههای تحلیل محتوا، امکان پذیرش استنتاجاتی را که فراتر از فهم و درک متنی دشوار هستند، تا اندازهی زیاد فراهم میسازد. خوانندگان معمولی (شامل محققان ادبی) معمولا با مطالعهی حجم زیادی از مطالب خواندنی، چشمانداز خویش را تغییر میدهند و در حمایت از فرضیههای مورد نظرخود نوعی ادراک انتخابی را بهکار میبندند. تحلیل محتوا نهتنها بخت و امکان توجه و پرداختن یکسان به همهی واحدهای تحلیل را، خواه در آغاز متن آورده شوند و خواه در پایان، فراهم میسازد؛ بلکه به علت بیتوجهی به فرد تحلیل کننده یا مکان و زمان تحلیل نوعی عینیت را نیز بهکار میبخشد. به علاوه تحلیل محتوا این امکان را به محققان میدهد تاچارچوب موردنظرخویش را در تحقیق بهکار بندند و در نتیجه باب مجموعهای غنی از سازههای اجتماعی علمی گشوده میگردد که براثر آن متون نامأنوس برای یک گروه فرهنگی، محتوایی معنیدار پیدا میکنند. دو خصیصهی فوق این امکان رابرای یک تحلیلگر محتوا فراهم میسازند تا توصیفی جمعی از استنتاجات ذهنی را براساس مجموعهی وسیعی از دادهها نشاندهندهی روندها، الگوها و تفاوتهایی هستند که پیبردن به آنها در این مرحله تنها برای آموزشدیده میسر است. (کریپندورف،1373:46 تا 50)جمع آوری اطلاعات سری و مطالعات سیاسی:
شناخت دولتها در مورد تحولات سیاسی در کشورهای خارجی غالباٌ براساس ارتباطات است که این ارتباطات به شکل مکاتبات دیپلماتیک، پخش برنامههای سمعیوبصری، تحلیلهای روزنامه نگاری در مطبوعات داخلی یا سخنرانیهایی که توسط رهبران سیاسی غالباً به صورت ناخواسته برای تشریح این تحولات ایراد میگردند، انجام میپذیرد. اگرچه تحلیلگران سیاسی نوعأ کوششی جهت مشخص ساختن روشهای بهکاربرده شده برای نتیجهگیری از این دادهها به عمل نمیآورند ولی با این حال شواهدی وجود دارد که در آنها تحلیل محتوا شناختهای مهمی را بهدست داده است. خطابههایی که توسط اعضای دفترسیاسی حزب کمونیست به مناسبت زادروز ژوزف استالین ایراد شد، ساخت قدرت را در هیئت رئیسه ی حزب کمونیست آشکار ساخت و جانشینی مورد انتظار وارثان قدرت را (که پس از مرگ استالین به اثبات رسید) آشکار ساخت.همچنین در خلال جنگ دوم جهانی استنتاجات در مورد شیوهی جنگ در آلمان و تغییرات پدیدآمده در رابطه بین دول محور براساس برنامههای داخلی رادیویی و تلویزیونی که به صورت منظم تحت نظارت بودند، استوار بود. به همانسان از سخنرانیهای ژوزف استالین که با هدف تقویت روحیهی آلمان و نیز آماده ساختن مردم برای رویدادهای بعد ایراد شده بودند، به صورت موفقیتآمیزی برای کسب اطلاعاتی سری نظامی استفاده شد. استفاده از تحلیل محتوا برای ارزیابی رضایت یک کشور از توافقهای محدود ساختن سلاحهای استراتژیک پیشنهاد شده است.
در تحلیل محتوای پیامهای ارتباطی در شب جنگ اول جهانی، در خلال بحران موشکی کوبا (19۶2) و نیز در منازعه شوروی با سنگاپور (اواخردهه ی 1۹50) از یک سازهی تعاملی استفاده شده است و بدین منظور بیانیههای دیپلماتیک و عمومی که رهبران کشورهای درگیر در جنگ تسلیم کردهاند به عنوان یک مجموعهی متوالی محرک و پاسخ قلمداد شدهاند. علاوه بر موارد استفادهی سیاسی فوق، تحلیل محتوا میتواند اطلاعات روشنی را در زمینهی نوع ارزشهای مطرح شده و نیز گرایشهای نامزدهای منصبهای سیاسی در مورد مسائل خاص، و نیز تغییر این ارزشها و گرایشها را در واکنش به شرایط خاص و با توجه به مخاطبان آنها بهدست دهد. تحلیلهای مقایسهای بین کشورها تفاوتهای موجود در ارزشهای رهبری و خواستههای نخبگان و مطالعات در مورد کرسیهای حزبی، سخنرانیهای پادشاه بریتانیا و شعارهای روز اول ماه می شوروی، زمینهساز توجه و علاقه به دانشمندان سیاسی بوده است. در کنار این مواردمیتوان به تلاشهای اولیهای که برای تشخیص فنون تبلیغی ونیز شناسایی تبلیغگرانی که از این فنون برای تضعیف قوهی تشخیص عقلانی استفاده میبردند اشاره کرد. (کریپندورف،1373: 46 تا 50)
کاربرد تحلیل محتوا در علوم اجتماعی و ادبیات:
در مطالعات روانشناسی فردی غالباً از پاسخهای شفاهی به سؤالات مصاحبهی جلسات ضبطشده روانکاوی، یادداشتهای روزانه، نوشتهها و نامهها استفاده میگردد. جستوجوی الگوی سخنرانی (نطق) که نشانگر آسیبهای خاص روانی است، فنی متداول است. آزمونهای فراافکن Protective Tests را که در آنها آزمودنیها به محرکی استاندارد شده پاسخ شفاهی میدهند و پاسخها در مرحلهی بعد مقولهبندی و شمارش میگردند در حقیقت باید نوعی تحلیل محتوا دانست. همچنین از تحلیل محتوا میتوان برای پیبردن به حالات مختلف روانشناختی سخنران مثل میزان اضطراب. براساس فراوانی اختلالات کلامی (بیانی) و یا جهانبینی خاص او براساس نوع اشتباهات منطقی که در طی صحبت خود مرتکب میگردد استفاده کرد، از سازههایی که با استفاده از استنتاجات ثانوی بدست میآیند.برای مطالعه و تحلیل یادداشتهای خودکشی، گفتوگوهای افراد الکلی و نیز نطقهای شخصیتهای تاریخی استفاده شده است، به همانسان برای بازسازی دینامیسمهای فردی و شخصیت نویسنده، نامههای شخصی مورد تحلیل قرار میگیرند. گزارشهای شفاهی در مورد رؤیاها نیز منبع مشابهی برای کسب آگاهی بهشمار میآیند که تحلیل محتوا امکان تحقیق منظم در مورد آن را فراهم میسازد. در آموزشوپرورش از تحلیل محتوا برای تجزیه وتحلیل پیشداوریهای مربوط به مسائل نژادی و ملی متون کتابها استفاده شده است، از جمله موضوعهای تحلیل میتوان به نحوهی تصویرسازی متفاوت از دشمنان پیشین در کتابهای تاریخ اشاره کرد؛ از جمله استفادههای مهم آموزشی از تحلیل محتوا میتوان به کسب آگاهی از میزان خواندنی بودن یا علاقه برانگیزی متن با توجه به نوع کلمات ساختارهای دستوری و علایم نقطهگذاری و موارد دیگر اشاره کرد.
ادبیات یک زمینهی طبیعی تحلیل محتوا است. ساختار بسامد واژهها و تحلیل استعارههای ادبی، علایم، موضوعات اجزای بیان سبکها، تفاوت در سبکهای خاص و مخاطبین مورد نظرهمگی در حوزهی مطالعات تحلیل محتوا قرار میگیرند اما بهندرت جزء این مطالعات در نظر گرفتهمیشوند. شناسایی آماری مؤلف ناشناختهی یک کتاب را باید مورد استثنایی جالبی دانست که درمورد متن کتاب قرون وسطایی سلوک مسیح و چند مورد از گزارشهای امضاء نشده فدرالیست و تفکیک بخشهای یک متن که توسط مؤلفان متفاوت نگاشته شده است به کار برده شد. از دیگر موارد میتوان به نکات زیر اشاره کرد: روشن ساختن تأثیرات ادبی، تلاشی برای تعیین تاریخ اسناد از طریق تحلیل سبکها و محتوای نوشته، تلاشی برای پیبردن به الگوهای پیشرفت در آثار ادبی یونان و جستوجوی برای مضامینی که پرفروشترین رمانها را از بقیهی رمانها جدا میسازند. تحلیل محتوا را شاید بتوان جزء لاینفکی از یک فعالیت تحقیقی، اجتماعی گستردهتر دانست. به عنوان مثال برای به حداقل رساندن خطاهای مصاحبهگر، پاسخهای باز به سؤالهای مصاحبه غالباً در معرض تحلیل محتوا قرار میگیرند تا توزیع فراوانی، مقیاسها، شاخصها یا متغیرهایی را که در مرحلهی بعد میتوان آنها را با مشخصات قابل اندازهگیری مصاحبهشوندگان مستقیماً در ارتباط گذاشت، بهدست آید. در شیوههای مختلف آزمایشی برای تفکیک انواع تعاملات شفاهی (کلامی) کمی ساختن سهم اعضاء در این تعاملات و مفهوم سازی نقشی که آنها در جهتدهی پیدایش ساختهای اجتماعی برعهده دارند، از فن تحلیل محتوا در گروههای کوچک استفاده میکنند. همچنین از طریق همبستهسازی معرفها یا معیارهای تحلیل محتوا، خشونت تخیلی تلویزیون با برآوردهای خشونت واقعی که از مطالعه بر روی تماشاگران حرفهای و غیر حرفهای بهدست آمده است، تأثیرات رسانههای جمعی مورد مطالعه قرار گرفته است.
تحلیل محتوا را همچنین میتوان به موازات دیگر فنون تحقیق بهکار برد و اعتبار هر نوع یافته را کنترل یا روشن ساخت. به عنوان مثال در مقایسهای بین آمار واقعی جرم در یکی از شهرهای ایالات متحده، نظرسنجی در مورد میزان نگرانی ساکنان این شهر نسبس به خشونت و تحلیل محتوای پوشش جرایم در روزنامههای محلی به عمل آمد، میزان نگرانی مردم و پوشش جرایم در روزنامه همبستگی معناداری را نشان داد. به این ترتیب روشن گردید که دو متغیر فوق هردو بیانگر پدیدهای مشابه هستند که تنها به صورتی حاشیهای با حقایق در ارتباطند. تحلیل محتوای مقالات (رسانههایی) که توسط دانشجویان نوشته شدهاند نتایجی را بدست داد که با یافتههای بهدستآمده از پرسشنامهی گرایشسنجی که بهوسیله ی همان دانشجویان تکمیل شده بود شباهت قابلملاحظهای داشت. چنین مشابهتهایی اطمینان تحلیلگران را به اعتبار یافتههایشان افزایش میدهند و توجیهی برای قابلیت جانشینی فنون هستند. از سوی دیگر مطالعهای که برای یافتن همبستگی قوی در بین شیوههای گوناگون شمارش مراجع برای رؤسای جمهور ایالات متحده انجام شد و عموماً به عنوان شاخصی برای محبوبیت یا اهمیت آنها قلمداد میشد. با رتبه بندیای که نویسنده متن برای اهمیت این رؤسای جمهور قائل شده بود، همبستگی قابل قبولی را بهدست نداد، نکتهی فوق زیان استفاده از شاخصها و اهمیت اعتبار دادن به هرنوع تحلیل محتوا را نشان میدهد. (کریپندورف،1373: 46 تا 50)
تهیه طرح تحلیل محتوا:
برای تحلیل یک پدیده استفاده از هر روشی، چه میدانی، چه تجربی، چه تحلیل محتوا و چه سایر روشها سه مرحله یا فاز را شامل میشود: تعریف مفاهیم آن پدیده، برنامهریزی یا ریختن ظرح تحقیق و جمعآوری دادهها و تحلیل آنها.تعریف هدف یک مطالعه مستلزم پرداختن به چند مقوله است: انتظار میرود تحقیق به چه سوألی پاسخ دهد؟ آیا تحقیق دارای یک فرضیه رسمی است؟ هدف مطالعه توصیف است یا آزمون بین متغیرها؟ آیا محقق در پی بدست آوردن همبستگی بین متغیرهاست یا به دنبال روابط علت و معلولی میگردد؟ در نهایت برحسب تعریف تحلیل محتوا و مدل تحلیل محتوا تمرگز مطالعه روی چه چیزی است؟ هدف تحقیق توصیف پیام است یا استنباط معنی از پیام یا نتیجهگیری نسبت به شرایط نولید و مصرف آن؟
فرضیه یا سؤال تحقیق به این معناست که طرح تحقیق باید بر جمعآوری دادههای مرتبط تکیه کند و تلاشهای غیر ضروری را که ممکن است منتج به نتایج غیر معتبر و غیر قابل اعتمادی شود کنار بگذارد. سؤالها و فرضیهها محقق را در شناخت و طبقهبندی دادهها و سطح سنجش مورد استفاده راهنمایی میکنند مثلاً اگر فرضیه بر رابطه یا تأثیر متغیری خاص تأکید میکند، دادهها باید به گونهای جمعآوری شوند که آن تأثیر مجال ظهور و بروز داشته باشد.
در نهایت یک سؤال یا فرضیهی روشن به محقق امکان تجسم آن را میدهد که چه نوعی از تحلیل دادهها (مثلاً مقایسهی نسبتها یا میانگین) بهتر به سؤالات یا فرضیهها پاسخ میدهد. تصمیمگیری در مورد نوع محتوای مورد مطالعه، سطح سنجش مناسب و نوع تحلیل، از طریق تجسم قبل از تحلیل ممکن میشود. دانستن بعضی از ضروریات قبل از جمعآوری دادهها به تحلیل راحتتر و هموارتر کمک میکند و مانع ازدوبارهکاری میشود. درحالیکه سؤال یا فرضیهی تحقیق امکان طرحریزی یک تحقیق خوب تمرکز یافته را میدهد، این واقعیت نیز وجود دارد که هدف طرح تحقیق اطمینان از این نکته است که به سؤال تحقیق پاسخ داده شود و فرضیه مورد آزمون قرار گیرد.
طرح تحقیق:
• وقتی از طرح تحقیق سخن بهمیان میآید میتوان چنین فرض کرد که محقق با تعهد به انجام یک روش علمی نظاممند و دقییق مسئله تحقیق را مشخص نموده، سؤالها یا فرضیههای تحقیق را ارائه کرده و تحلیل محتوای کمّی را به عنوان روشی مناسب برگزیده است. از نظر بابی، هالستی و دی. سی. میلز طرح تحقیق یک نقشه یا طرح کلی پژوهش است که همهی مراحل یک پژوهش از نشخیص مسئله تا تفسیر نتایج را در برمیگیرد. به نظر کرلینجر طرح تحقیق یک «طرح کلی از آنچه محقق انجام خواهد داد. از نوشتن فرضیه تا تحلیل دادههاست». هالستی با تعریف سادهای از طرح تحقیق آن را نقشهای برای جمعآوری دادهها و تحلیل آنها به منظور پاسخ به سؤالهای محقق میداند.• عناصر طرح تحقیق:
طرح تحقیق معمولاً به سؤالاتی دربارهی چارچوب زمانی تحقیق و چگونگی استفاده از اطلاعات میپردازد (مثلاً دورهی خاصی نظیر جنگ جهانی دوم یا یک مقطع زمانی در مطالعات طولی که در آنها «زمان» به عنوان متغیر مطالعه میشود) طرح تحقیق نیز به مقایسههایی میپردازد (مثل زمانی که یک سازمان خبری، خود یک متغیر است و بین سازمانهای خبری مقایسه صورت میگیرد)
مقایسهها ممکن است بین رسانهها (مقایسهی یک ارتباطگر یا یک رسانه با دیگری)، در محدودهی رسانهها (مقایسه میان شبکهها و روزنامهها بایکدیگر) به صورت طولی (در مقاطع زمانی مختلف)، بین بازارها، ملتها و نظایر آن صورت بگیرد. این مقایسه ممکن است بین دادههای حاصل از تحقیقات پیمایشی (مثلاً مطالعات مربوط به برجستهسازی) یا بین دادههای حاصل از تحلیل محتوا با دادههای غیر رسانهای (مثل مقایسهی تصویر اقلیتها در آگهیهای بازرگانی با دادههای حاصل از سرشماری) انجام پذیرد.
چندین عنصر در طرح تحقیق ممکن است به طور همزمان در یک مطالعه بهکارگرفته شوند. در پژوهشی که میخواهیم بدانیم آیا به موازات تغییر سیاستهای آمریکا در قبال رهبران کشورها پوشش خبری مجلات در مورد آنها تغییر میکند یا نه، عناصر طولی مقایسهای را با هم ترکیب کردهایم. این پژوهش این امکان را فراهم میآورد که در مورد تعدیل «ناسیونالیسم مطبوعاتی» بهوسیله گرایشهای سیاسی خود مجلات نیز به داوری بنشینیم.
بررسی پوشش اخبار بینالمللی دو روزنامهی معتبر در مورد شکایات جهان سوم از جریان بینالمللی اطلاعات که نمونهگیری آن از تمام سالهای یک دهه بود، ترکیبی از دو طرح طولی و مقاسهای است که به محقق امکان پاسخگویی به سؤالهایی در مورد تفاوتهای بین روزنامهها و روند پوشش خبری در طول زمان را میدهد.
اگرچه آزمون روابط میان متغیرها و مقایسهی بین رسانهها در زمانهای مختلف در مثالهای بالا مورد تأکیدقرار گرفت این امر از ارزش تحقیقاتی که در آنها مقایسهای بین رسانهها و زمانهای مختلف صورت نمیگیرد، نمیکاهد. تحقیقات یک بعدی نیز بهنوبه ی خود دارای اهمیت و ارزش هستند، زیرا آنها زمینه را برای تحقیقات جدید فراهم میکنند و بر رابطهی متغیرهایی متمرگز هستند که در آنها مقایسهای صورت نمیگیرد، در مواردی هم ممکن است محتوای تحلیل شده به عنوان حاصل فرایندهای متقدم یا علت تأثیرات مورد بررسی قرار گیرد.
این همه تأکید بر رابطهی بین متغیرها و پاسخ به سؤالات تحقیق، حاصل سالها کارکردن با دانشجویانی است که گاهی به یک روش خاص ایمان پیدا میکنند بدون اینکه به قابلیت کاربرد آن در پاسخ به سؤالات تحقیق فکر کنند.
نویسنده صدای دانشجویانی را میشنود که به همکلاسی خود میگوید قصد دارد برای پایاننامهاش «تحلیل محتوا» انجام دهد. دانشجوی دومی از او میپرسد: تحلیل محتوای چه چیزی؟ اولی پاسخ میدهد نمیدانم فقط تحلیل محتوا. این کار مثل آن است که بچهای از چکش زدن لذت میبرد و بدون اینکه فکر کند چه چیزی در حال ساخته شدن است فقط دلش میخواهد به چیزی چکش بزند. محققان و دانشمندان باید معمار و سازنده باشند نه ویرانکننده. کرلینجر در سال 1973 نوشت: طرح تحقیق به این منظور نوشته میشود که محقق را قادر به پاسخگویی معتبر، دقیق، عینی و اقتصادی به سؤالات تحقیق بکند. طرح تحقیق چارچوبی برای آزمون «مناسب» رابطهی بین متغیرها فراهم میکند (رایف،1388: 37 تا 50)
مدل کلی برای تحلیل محتوا:
این مدل شامل تعریف مفاهیم و مشخص کردن هدف مطالعه است که در این بخش مشکل یا مسئله را تعریف کرده، بر نظریهها و تحقیقات گذشته مروری انجام داده و درآخر سوال یا فرضیهی تحقیق را طرح میکنیم. سپس در قسمت طرح تحقیق به تعریف محتوای مربوطه پرداخته و طرح تحقیق را مشخص میکنیم، سپس دستورالعمل کدگذاری را عملیاتی نموده جمعیت آماری و نحوهی نمونهگیری را مشخص کرده، به انجام پیش آزمون و تعیین شیوههای محاسبهی ضریب قابلیت اعتماد میپردازیم، سپس در پایان به تحلیل و پردازش دادهها، بهکارگیری روشهای آماری، تفسیر دادهها و ارائه گزارشی از یافتههای تحقیق میپردازیم. ملاحظاتی که در طرح تحقیق باید مد نظر قرار بگیرند عبارتاند از زمان، مقایسه با سایر رسانهها یا منابع اطلاعاتی، عملیاتی کردن، سنجش و اندازه گیری، نمونهگیری، قابلیت اعتماد و تحلیل آماری مناسب. در انتها طرح تحقیق خوب بر حسب توان پاسخگویی به سؤال تحقیق و برآوردهشدن هدف آن ارزیابی میشود. (رایف،1388: 51 و 57)مراحل و معیارهای انجام تحلیل محتوا:
تحلیل محتوا عموماً از شش مرحله تشکیل میشود که این مراحل به صورت منظم استفاده از این فن را مشخص میسازد.• طرح/design: طرح مرحلهی مفهومی است که در آن تحلیلگران به تعریف زمینهی کار خود و نیز آنچه مستقیماً امکان مشاهده آن را ندارند و خواهان آگاهی از آنند، میپردازند. همچنین در این مرحله تحلیلگران به جستوجوی منبع اطلاعات مهم که ممکن است در دسترس باشند یا امکان دسترسی به آنها وجود داشته باشد، پذیرش یک سازهی تحلیلی که دانش موجود در زمینهی رابطهی داده و متن را فرمولبندی میکند و مرحله استنتاجی ناشی از حرکت از یک زمینه به زمینهی دیگر را دربر دارد، اقدام میکنند. سه مشخصهی اصلی فوق چارچوب تحلیل را تشکیل میدهند. علاوه بر این ترسیم روشهای تجربی مورد استفاده، شرایطی را که تحت آنها استنتاجات حاصل از مشاهده را میتوان معتبر دانست، سنجش آنچه مدعی اندازهگیری آن هستیم، دقیقاً مشخص میگرداند.
• واحدبندی/Unitizing: مرحله تعریف و نهایتاً شناسایی واحدهای تحلیل از میان دادههای موجود را «واحدبندی» میگویند. واحدهای نمونهگیری امکان تنظیم یک نمونهی معرف آماری از جامعه آماری که ممکن است شامل کل کتابها، داستانهای تلویزیونی، شخصیتهای تخیلی، مقالات (رسانهها) و تبلیغات باشد، در برمیگیرند. واحدهایی که هریک دارای معنایی مستقل است، واحد ثبت گفته میشوند، مثلاً واحدها ممکن است به رخدادها و افراد یا کشورها، اظهارات ارزیابیکننده و گزارهها و مضامین ارجاع شوند. (کریپندورف،1373: 46 تا 50)
o انواع واحدهای تحلیل: در تحلیل محتوا سه نوع واحد در خور تمیزند: واحدهای نمونه گیری، واحدهای ضبط، واحدهای متن.
واحدهای نمونهگیری بخشهایی از واقعیت مورد مشاهده یا جریان بیان زبانی منبع تحقیق اند که مستقل از هم به شمار میآیند. به عنوان مثال در قبال یک سخنرانیای بسا واکنش شنونده معمولی به طور کلی به صورت علاقمندی به سخنران یا نفرت از وی باشد در حالیکه چه بسا تحلیلگر سیاسی سخنرانی را مطرح کردن چند موضوع سیاسی جداگانه ببینند، بنابراین ممکن است تحلیلگر سخنرانی را به چند بخش تقسیم کند و با نادیدهگرفتن پیوند این بخشها در پی جزئیات ساختاری پارهای از آنها یا همه آنها برآید تا نگرشها و الگوهای استدلال سخنران را آشکار سازد. از سوی دیگر زبانشناس احتمالاً سخنرانی را به جملات تقسیم میکند. از آنجا که هیچ قاعدهی دستوری وجود ندارد که ساخت جملهای را به جملهی دیگر وابسته کند وی لزومی به پرداختن به واحدهایی بزرگتر از جمله نمیبیند. پیداست واحدهای نمونه گیری به نمونهگیری مربوط میشود: نمونه مجموعهای از واحدهاست که تک تک از جامعه آماری واحدهای نمونهگیری برای اعمال آمار استنباطی نیز حائز اهمیت است
واحدهای ضبط جداگانه توصیف میشوند و از این رو میتوان آنها را میتوان بخشهایی از واحد نمونهگیری بهشمار آورد که بطور جداگانه قابل تحلیلاند. در حالیکه واحدهای نمونهگیری غالباً از حد و مرزی برخوردارند که بهطور عینی قابل تشخیص است تمایز واحدهای ضبط حاصل توصیف محقق است. هولستی واحد ضبط را «بخش خاصی از محتوا که برحسب جایگاهش در مقولهای معین توصیف میشود» تعریف میکند، وابستگیهایی که ممکن است در درون واحدهای نمونهگیری وجود داشته باشند در توصیف منفرد واحد ضبط آن حفظ میشود. گیریم از برنامههای داستانی تلویزیون به منظور مطالعه جامعه آماری شخصیتهای تلویزیون به منظور مطالعه جامعه آماری شخصیتهای تلویزیون نمونه گیری میشود. برنامهها دارای آغاز و پایان معینیاند و در نتیجه واحدهای طبیعی نمونهگیریاند و میتوان به سهولت و بدون بررسی محتوای برنامهها دربارهی شمول و نیز عدم شمول آنها تصمیمگیری کرد، شخصیتهای این برنامهها از یکدیگر مستقل نیستند. آنها با هم در تعاملاند و بر حسب یکدیگر مشخص میشوند و نقشهای خاصی در سناریو کاملاً متشکل بر عهده دارند، دلیل دیگر انتخاب واحدهای ضبطی جدا از واحدهای نمونهگیری این است که واحدهای نمونهگیری غالبا بزرگ، غنی و پیچیدهتر از آنند که بتوان واحد توصیف بهشمار آورد، فیالمثل فیلمی را که بطور خلاقانهای از مطالب مستند سود جسته دشوار بتوان بیانگر واقعیت یا خیال به شمار آورد. میتوان واحدهای ضبط را بگونهای توصیف کرد که کل واحد نمونهگیریای را که آنها بخشی از آنها هستند بازسازی کرد هرچند غالباًً دشوار است این امر مستلزم آن است که اطلاعات مربوط به تشکل واحد نمونهگیری در مجموعه واحدهای ضبط حفظ شود. روال مرسوم در تحلیل محتوا تعریف ساختاری واحدهای بزرگتر است. در چنین تعریفی باید ساختارخاصی بین واحدهای کوچکترقابل تشخیص باشد تا بتوان واحد بزرگتر را مورد تحلیل قرار داد
واحدهای متن حدود اطلاعات متن را که میتوان برای توصیف واحد ضبط بهکار برد معین میکنند. واحدهای متن آن بخش از مطالب نمادینی را که لازم است برای توصیف واحد ضبط مورد توصیف قرار داد مشخص میکنند. بنا بر تعریف واحد متن بزرگتر برای هر واحد ضبط محقق نمادهایی را که توأمان تعیینکنندهی تفسیر خود هستند و معنایشان را تا حدی از محیط بلافصل وقوع خود کسب میکنند مشخص کرده و تصریح میکند. واحدهای متن مستلزم این نیستند که مستقل بوده یا جداگانه قابل توصیف باشند. آنها میتوانند در هم تداخل داشته و واحدهای ضبط متعددی را در برگیرند. (کریپندورف،1378 :73 تا 76)
• نمونهگیری: با اینکه فرایند استخراج نمونههای معرف را نباید از مراحل طبیعی تحلیل محتوا دانست اما با این حال لازم است که:
1. خطاهای آماری را که در بیشتر مطالب نمادین مورد تحلیل نهفتهاند از میان برداشت. مثلا گرایشهای افراد مهم در رسانههای جمعی بیشتر منعکس میشوند تا گرایش عامهی مردم؛
2. باید اطمینان حاصل کرد که سلسله مراتب غالباً شرطی واحدهای انتخاب شدهی نمونهگیری (مثل نشریات، تاریخهای روزنامه، تعداد صفحات، مقالات، بندها، کلمات) معرف سازمان پدیدههای نمادینی مورد مطالعه باشند.
• رمزدهی (کدگذاری) /Coding: مرحله توصیف واحدهای ثبتشونده یا طبقهبندی آنها برحسب مقولات سازههای تحلیلی انتخاب شده را «رمزدهی» گویند. این مرحله در حقیقت بازنمای تصور اولیه از معنی است و آن را میتوان هم از طریق آموزشهای صریح به کدگذاران آموزشدیده و هم از راه کدگذاری کامپیوتری انجام داد. دو اصل معیار ارزیابی و روایی که از طریق توافق بین کدگذاران و تشخیص آنها، از اهمیت یا بیاهمیتی مقولات سنجیده میشود غالباً در تعارض با یکدیگرند. کدگذاران انسانی معمولاً از روایی بروردار نیستند اما در مقابل در تفسیر متون پیچیده از نظر معنیشناسی دارای استعدادند. کامپیوتر مشکل روایی را ندارد اما باید برای شبیهسازی بخش اعظم استعداد زبانی یک سخنران بومی به آن برنامه داد. پیشرفتهای عمده و قابل ملاحظه در استفاده از کامپیوترها و کاربرد آنها معمولاً معیار معنیداری را فدای روایی و سرعت میکند.
• استخراج نتایج: مهمترین مرحله در تحلیل محتوا نتیجهگیری است. این مرحله در واقع کسب شناخت ثابت در مورد نحوهی پیوستگی توضیح متغیر از دادههای کدگذاری شده با پدیدهای است که محقق خواهان آگاهی از آن است. مراحل لازم برای نتیجه گیری معمولاً روشن نیستند. اینکه فراوانی مراجع چگونه نشانگر توجه یک منبع به موضوع موردتوجه خود است، کدام سبک خاص ادبی منحصراً شناسانندهی یک مؤلف خاص است و نحوهای که تمایل به صفات خاص کلامی سخنران یا مستمع را متجلی میسازند؛ سؤالاتی هستند که باید با روشهایی مستقل پاسخ داده شوند. همچنین لازم است که چنین سازههای تحلیلی بسیار ساده باشند. تحلیلگران در استخراج اطلاعات سری نظامی از منابع خبری دشمن از «نقشههای» دقیق روابط شناخته شده که شامل نقش و تضادهای میان رهبری ملی و جمعیت مخاطب میگردد، استفاده میکنند. به همینسان سبکهای استدلال افراد از چند سطح از سازههای روانشناختی دقیق تشکیل میشود.
• معتبرسازی/Validation: معتبرسازی آمال و غایت هرکار تحقیقی است. با وجود این جهتگیری تحلیل محتوا به استنتاج از آنچه مستقیماً قابل مشاهده نیست و در دست نبودن شواهد اعتباردهنده ی معتبرسازی نتایج تحلیل محتوا محدود میسازد. مثلا باید پرسید که با وجود آگاهی قبلی از فعالیتهای برنامه ریزی شده چرا باز به دنبال بهدست آوردن اطلاعات سری نظامی از تبلیغات دشمن هستیم و یا با وجود قابلیت اندازهگیری مستقیم نوع موضوعات مورد توجه رسانهها چرا باز بهدنبال استنتاج و آگاهییابی از موضوعات مورد توجه رسانهها هستیم؟ و بلاخره اگر امکان مصاحبه مثلا با کِنِدی فراهم بوده است، چرا به دنبال کسب آگاهی از گرایشهای رو به تغییر کندی در خلال بحران موشکی کوبا با استفاده از پیامهای ارتباطی او بودیم؟ در هر حال پیش از انجام تحلیل باید شواهد اعتباردهنده را حداقل در مورد یافتهها به دست داد.
درپایان نیز میبایست به محدودیتهایی که این روش با آن مواجه است بپردازیم: فن تحلیل محتوا علیرغم داعیه تعمیمپذیری خود، از محدودیتهای ذاتی برخوردار است. اولین محدودیت از تعهد آن به تصمیمگیری علمی نشأت میگیرد. یافتههای معنیدار آماری، مستلزم واحدهای تحلیل بسیار هستند و جستوجوی چنین یافتههایی معادل با یک تعهد کمیگرایانه است. چنین خصلتی انگیزهای برای تحلیل ارتباطات ویژه یا گفتارهای متصل بههم (غیرجداشونده) است که مشخصهی تحقیقات ادبی، تاریخی یا روانکاوانه است. دومین محدودیت از ضرورت قابلیت بازنمایی ناشی میشود. این قاعده مستلزم تعیین ردههای ثابت و مستقل از مشاهدهگر و نیز دستورالعملهایی است که باید آنها را بدون توجه به تحلیلگر و موضوع مورد تحلیل کدگذاری کرد. استفاده از تحلیل محتوای کامپیوتری ناشی از چنین محدودیتی است. با استفاده از کامپیوتر دادهها در زمینههایی مورد استفاده قرار میگیرند که تفاسیر ثابت و واضحی را در بردارند و امکانی را برای دادههایی که معانی آنها در فرایند ارتباطات تغییر میکنند و نیز تغییراتی که مشخصهی ارتباط بررقرارکنندگان مختلف و یا گروههای اجتماعی درگیر است فراهم نمیسازد. چنین ابهاماتی در رسانههای سیاسی و شخصی متداولند. تحلیل محتوا مستلزم مشارکت در انباشت نظریهی اجتماعی است و این خود سومین محدودیت آن است. اگر مقولات (ردهها) از خود اطلاعات تحلیل شده بدست آیند، در آن صورت یافتهها فقط برای اطلاعات موجود قابلیت تعمیم دارند. اگر این یافتهها از یک نظریهی کلی گرفته شده باشند، در آن صورت غنای نمادین و خاص بودن دادههای موجود غالباً نادیده گرفته میشود. (کریپندورف،1373: 46 تا 50)
منابع و مؤاخذ:
- آذری، غلامرضا، «کاربرد تحلیل محتوا در سینما»، فصلنامه رسانه، س 9، ش 2، تابستان 1377، ص 76 تا 81.
- بدیعی، نعیم، «تحلیل محتوای مطالب 10 روزنامه تهرانی»، فصلنامه رسانه، س 9، ش 1، بهار 1377، ص 22 تا 33.
- رایف، دانیل، استفن لیسی و فریدریکجی. فیکو، تحلیل پیامهای رسانهای، ترجمهی مهدخت بروجردی علوی، چ 3، تهران: سروش و مرکز تحقیقات، مطالعات و سنجش رسانهای،1388.
- رسولی، مهستی و زهرا امیر آتشانی، تحلیل محتوا با رویکرد درسی، چ 1، تهران: جامعهشناسان، 1390.
- دجانی، نبیل، «تحلیل محتوای مطبوعات چهار کشور عربی»، ترجمهی بهروز گرانپایه، فصلنامه ی رسانه، زمستان 1370، ص 52 تا 65
- کریپندورف، کلوس، تحلیل محتوا؛ مبانی روششناسی، ترجمهی هوشنگ نایبی، چ 1، تهران: روش، 1378.
- کریپندورف، کلوس، «تجزیه و تحلیل محتوا»، ترجمهی محمد سعید ذکایی، فصلنامه ی رسانه، س 5، ش 4، زمستان 1373، ص 46 تا 50.
/ج