مقدمه
هر علمی دارای موضوعی است و موضوع یا موضوعات علمی نیازمند واژه هائی هستند که معرف آنها باشد. علاوه بر این در هر علمی واژگان برای انتقال مفاهیم و اندیشهها نقش اساسی دارند. به طوری که بدون استفاده از آنها گفتگو ممکن نیست و انتقال میراث فرهنگی در پهنه زمان غیرممکن میگردد.در این مقاله ابتدا سعی میشود توضیحی درباره مفاهیم و اصطلاحات داده شود و سپس به تعاریف، مفاهیم و ارزشها، ویژگیهای واژهها، نقش مفاهیم و اصطلاحات در علوم، نقش مفاهیم و اصطلاحات در جامعه شناسی، اهمیت مفاهیم و واژهها در جامعه شناسی ایران پرداخته خواهد شد:
مفاهیم
هر ادراکی از طریق مفهوم حاصل میشود و در علم (به معنای حصولی آن) آگاهی با وساطت صورت ادراکی تحقق مییابد. هر مفهوم علمی به طور مثال «پدیده اجتماعی تام» خود از مفاهیمی تشکیل میشود مثل «پدیده» «اجتماعی» و «تام» که در خارج از ذهن انسان وجود ندارد.هر مفهوم دارای محتوایی است که با کلمه ای معین مثل «پدیده» و یا با تلفیق کلمات مثل «دگرگونی اجتماعی» نشان داده میشود. بدین ترتیب اظهار نظر قاطع درباره واقعیّت با استفاده از یک مفهوم امکان ندارد، مثلاً کوشش برای آنکه از مفهوم «گروه» یا «اجتماع» دریابیم که «گروه» یا «اجتماع» چیست؟ خود را گول زدهایم، زیرا مفهوم و واقعیت را یکسان گرفتهایم. این قبیل مفاهیم را میتوان نوعی استنباط (Inffrence) که در واقع تجربه های عالیتر و وقایع مجسم و محسوس هستند، دانست. بدیهی است این مطلب در ادراک حصولی صادق است و اگر از یافته های حضوری در این مورد مدد گرفته شود، حقیقت بودن ادراکات غیر بدیهی (یعنی آنچه که در ذهن افراد وجود دارد نه در خارج از ذهن آنها) اثبات میشود. (1)
به طور کلی مفهوم را میتوان «نوعی انتزاع یا تجرید وقایع محسوس دانست و به گفته مک کلند (1951) مفهوم راه کوتاهی برای تعریف و توصیف واقعیات است. (2)
تعاریف
زمانی که مسائل و مباحث مربوط به موضوع علمی علی الخصوص علوم انسانی مطرح میشود. اصطلاحات و واژگانی به کار برده میشود، که به دلایلی چند از جمله کاربرد آنها در علوم و مباحث دیگر و برداشتهای متفاوتی که در فرهنگهای مختلف و احیاناً مکاتب مختلف از آنها میشود. نیازمند تعریف هستند. یا به عبارت دیگر محتاج معرف اند، تا مقصود و مفهوم واقعی آن روشن گردد. در مباحث جامعه شناختی به دلیل وجود مشترکات لفظی تعریف واژهها اجتناب ناپذیر است.از طرف دیگر در تحقیقات اجتماعی مسئله روشن کردن مفاهیم و تعریف واژهها از اهمیت خاصی برخوردار است زیرا فرضیه از مفاهیم و کلماتی تشکیل میگردد که اگر تعریف دقیق و روشنی از آنها به عمل نیاید امکان وارسی فرضیه را برای محققان مختلف فراهم نمیآورد. بنابراین هنگامی که بخواهیم کلمات و مفاهیم را با هدف «استفاده علمی» به کار بریم نیازمند تعریف دقیقی از آنها هستیم. بدیهی است هر کلمه و مفهومی برای تعریف به کار برده شود. خود نیاز به تعریف دیگری دارد. و به این ترتیب با زنجیری از تعاریف روبرو خواهیم بود. در اینجا است که دو راه پیشنهاد میگردد یکی استفاده از زبان عامیانه و لغاتی که به خودی خود یک تعریف به شمار میآیند و به زحمت میتوان از آنها تعریف دقیقی ارائه داد.
در بسیاری از موارد همین زبانه عامیانه که با کلمات تعریف نشده کار میکند. سرچشمه اساسی مفاهیم علوم اجتماعی هستند. در جهت استفاده علمی از مفاهیم و یا تشکیل مفهومی جدید از روش تجزیه و تحلیل معنی استفاده میشود. به این ترتیب که عناصر معنی کلمه را که تا به حال در زبان عام مورد نظر بوده در تعریف جدید برداشته و عناصر معنی جدیدی به آن اضافه میشود. مثلاً اگر اجتماع را برای ادارات، سازمانها، شرکتها، سخنرانیها و... در زبان عامیانه به کار میبرند، میتوان عناصر مزبور را حذف و عنصری شامل درجه ای از یکپارچگی گروههایی را که در یک مجتمع زندگی میکنند به عنوان عنصر معنی که حتماً نباید در کلمه عامیانه اجتماع نهفته باشد به آن اضافه کرد تا تعریف دقیق بشود.
و اما راه دوم اینست که با تکیه بر ادراکات بدیهی یعنی ادراکی که به خودی خود روشن است و هیچ عاقلی نمیتواند آنرا انکار کند و یا حتی درباره آن شک و تردیدی به خود راه دهد، مفاهیم مورد نظر (مفاهیم غیر بدیهی = نظری) را تعریف نمود. (3)
با توجه به کاربرد مفاهیم در انتقال اندیشهها و کاربرد آن در فرضیه تحقیق و کاربردهای علمی میبایست آنرا هم به صورت مجرد یا انتزاعی تعریف کرد. یعنی معنی کلی آنها را بیان نمود وهم به صورت اعمال و اموری که در هر مطالعه به عنوان معرف و معادل آنها تعیین میشود، توصیف نمود. تعاریف نوع اول از آن جهت لازم است که بعداً بتوان هر مطالعه را به اطلاعات دیگری که درباره همان مفاهیم موجود است مربوط ساخت، لزوم تعاریف نوع دوم از آن جهت است که بتوان تحقیق را اجراء کرد و به نتیجه دست یافت. (4)
البته تعاریف دیگری هم به صورتهای تعاریف، اسمی، حقیقی، عملی، لفظی و... هم مطرح است. (5)
مفاهیم و ارزش:
واژگان و مفاهیم حاصل جهان بینی انسانها هستند و یا لااقل در ارتباط با آن مطرح اند و به این ترتیب دارای بار ارزشی میباشند. به عبارت دیگر یک سلسله عناصر ارزشی در محتوای بسیاری از مفاهیم در کنار عناصر تشریحی دیگر نهفته است. این موضوع به ویژه درباره مفاهیمی که مربوط به پدیده های اجتماعی میشوند، صدق میکند. مفاهیمی از جمله «قهرمان»، «از وطن رانده شده»، «از هم گسیختگی»، «رشد» «عقب ماندگی»... از این زمرهاند. پاره ای از مفاهیم خود علامت یا سمبولی (نهادی) برای ارزشیابی هستند مثل «زشت»، «خشم» و... مفاهیمی نیز وجود دارند که با یک ارزش خفیف دارند، و یا اصولاً ارزش آنها به آسانی قابل شناخت نیست مثل «سن ورود به مدرسه»، «سن ازدواج» ارزش نهفته در یک چنین مفهومی وابسته به فرهنگ است و جهت و شدت آن از نظر تاریخی متغیر است. ذکر این نکته ضروری است که در انجام تحقیقات اجتماعی نباید حتماً دنبال مفاهیم علمی با ارزشهای خنثی باشیم مفاهیمی با ارزش خنثی شرط لازم برای اعتبار نتایج تحقیق نیست. در حالیکه ارزشها و یا عدم ارزشهای پدیده های اجتماعی برای تعریف مسائل تحقیقی دارای اهمیت قابل توجهیاند. میبایست به بار ارزشی مفاهیم با توجه به ایدئولوژیهای مختلف اهمیت داد نه اینکه سعی در خالی کردن، مفاهیم از ارزشها نمود.ویژگی مفاهیم و واژهها (6)
مفاهیم به عنوان ظرف و محمل نه تنها سعی در ارائه، حمل و اشاعه مظروف خود یعنی دانش بشری دارند، بلکه حراست از این محتوی را در طول قرون و اعصار بر عهده میگیرند و تعالی دانش جز از طرق زبان میسر نیست.زمانیکه اگوست کنت مردگان را نیز در زمره جامعه زندگان به حساب میآورد و یا آنگاه که به زعم بیکن بشریت همچون یک تن به شمار میآید که هر نسلی بر شانه نسلهای پیشین جای میگیرند، یعنی از تجربیات آنان استفاده میکنند و چشم اندازی نو در مقابل دارند و یا زمانیکه فردوسی تعبیر زیبای زیر را مطرح میسازد:
پی افکندم از نظم کاخی بلند
که از باد و باران نیابد گزند
نمیرم از این پس که من زندهام
که تخم سخن را پراکندهام
در تمامی این موارد، زبان با مجموعه واژگان محمل این میراث فرهنگی در طول تاریخ اند.
واژگان نه تنها به درک پیام فرهنگی در عمق تاریخ و ایجاد گفتگو بین انسانها در فراسوی قرنها مدد میرساند، بلکه در برهه ای خاص از زمان نیز در ورای مرزهای ملی، گفتگوی جهانی دانش پژوهان را ممکن میسازد. ویژگی واژهها را به طور کلی میتوان به صورت زیر دسته بندی نمود:
1-واژه پدیده ای است فرهنگی که نه تنها ناشی از فرهنگ خاص جامعه است بلکه خود عنصریست مؤثر در حرکت یا سکون فرهنگی.
2- هرچند واژگان ظرف پیام اند. لکن با گسترش تعبیری که مک لوهان در باب وسایل ارتباط جمعی ارائه داده است، باید گفت واژگان از دیدگاهی خود پیام اند، به این ترتیب که بُرد معنائی هر واژه، غنا، تعدّد، تنوع و دیگر ویژگیهای واژگان، خود نوع فرهنگ را معین میدارد.
3- این واقعیت که واژه زاده فرهنگ است، نشانی از نوع فرهنگ دارد و در رابطه تعاملی یا کنش متقابل با دیگر عناصر فرهنگ میباشد. و در رابطه با حرکت واژگان هم آهنگ با حرکات فرهنگی است. پس همانند فرهنگ، واژگان نیز به دنیا میآیند، شکوفا میشوند، زمانی را میگذرانند و سپس از چند نظر دگرگونی پیدا مینمایند:
- یا کاربرد آنان تغییر میپذیرد، رواج کمتری مییابند و یا آنکه بالعکس مطرح میشوند و رواج بیشتری مییابند.
- یا بُعد معنائی واژهها دچار تطور میشود، به این ترتیب که عمق و بُرد معنائی واژه دگرگون میشود. به طور مثال زمانیکه شبکه خویشاوندی دارای کارکردهای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی بود، مفهوم آن نیز گسترش بیشتری داشت. لکن تطور آن در زمان واقعیتهای دیگری را پدید آورد. خانواده کارکرد گذشته را از دست داد، روابط خویشاوندی هم از نظر عمق و هم از نظر شدت و فراوانی رو به کاستی نهاد. پس بعد از این تحولات، هر چند واژه خویشاوندی به کار رفت و میرود، لکن عمق و گستره معنائی خود را از دست داد.
- در مواردی نیز واژگان نه تنها به فرسایش، بلکه به نیستی دچار میشوند. شاید کمتر کسی است که زبان فارسی امروزی را به خوبی بداند و با همان به فهم آثار سعدی و فردوسی و حافظ، نائل آید.
4- واژهها در درون یک فرهنگ نیز ویژگیهایی پیدا میکنند.
زمانی که یک خرده فرهنگ (Sub-Culture) یا پاره فرهنگ (Part.Culture) غشاءِ خود را ضخیمتر میسازد و خود را تبدیل به حوزه مجرا (Isolat) مینماید.
یکی از مهمترین شاخصهای آن ایجاد زبانی خاص با واژه های جدا و مجزاست. بررسی همسایگی فرهنگها و اقوام در طول تاریخ یا تماس فرهنگی (Contact, Culturele) یا داد و ستد فرهنگی (Culture Exchange) از طریق حرکت واژگان قابل تمیز هستند، چنانچه آنگاه که جامعه آن هم مانند جامعه کنونی جهان سوم در معرض تهاجم و حتی اشغال فرهنگی قرار میگیرد. بهترین شاخص شناخت آن تسخیر زبان این ملل است، آنچنانکه در طول چند دهه، اساساً هویت زبان شناختی نباشد.
نقش مفاهیم و اصطلاحات در علوم:
با توجه به ویژگیهای واژگان و مفاهیم میتوان نقش آنها را در علوم به ترتیب زیر خلاصه نمود:1-در رشد علم. از آنجائی که زبان و اندیشه پشت و روی یک سکهاند و هر دو فرآورده پیشرفت پیوندهای اجتماعی هستند. و از آنجائیکه اصطلاحات و واژگان ابزار زبان و الفبای آن محسوب میگردند. انتقال اندیشهها چه به صورت نوشته و چه به صورت سخن باعث پیشرفت علوم میگردد به این ترتیب که انسانها با مدد گرفتن از تجارب و اندیشه های پیشینیان به ترویج و توسعه علوم همت میگمارند. تماس فرهنگی انسانها در سطح ملی و بین المللی از یک طرف و تفهیم و تفهّم انسانهای دارای زبانهای مختلف از طرف دیگر شرط انتقال اندیشههاست. به طور کلی میتوان گفت که هر اندیشمندی ناچار از به کار بردن واژهها و مفاهیم است، زیرا مفاهیم زیربنای علوم اند و پیشرفت علوم با گسترش و توسعه و برد معنائی مفاهیم در رابطه است.
2- در نفوذ فرهنگی یا استعمار فرهنگی به بهانه گسترش پیشرفتهای علمی که در یک جامعه رخ میدهد، زبان و فرهنگ آن جامعه در جوامع دیگر وارد شده که گاه شکل سالم تبادل فرهنگی دارد و گاه شکل نفوذ فرهنگی و تسلط فرهنگی به قیمت نابودی فرهنگ جامعه اخیر، در اینصورت بدون اینکه سعی در استفاده معقول و منطقی از اصطلاحات و واژهها و اصولاً پیشرفتهای علمی مورد نظر باشد، به فنای فرهنگی یا نابودی فرهنگی جامعه اخیر منجر گردیده و این امر را با هجوم به زبان آن جامعه آغاز مینماید. زیرا فنای فرهنگی جز با امحاء کامل زبان میسر نیست. هدف از طرح این بحث، لزوم جلب توجه به این نکته است که پیدایش و رواج علوم اجتماعی در غرب و گسترش آنها در کشورهای جهان سوم نباید موجب سرازیر کردن واژهها، مفاهیم و محتواهائی گردند که موجودیت فرهنگی جامعه را به خطر اندازند. مطالعه در زبان علمی و حتی روزمره جامعه میتواند بُعد این هجوم را تا سالهای اخیر نشان دهد.
نقش مفاهیم و اصطلاحات در جامعه شناسی
جامعه شناسی علمی است جوان که کمی بیش از صد سال از مطرح شدن آن میگذرد، جامعه شناسی از بدو تولد برای توجیه موضوع، قلمرو، هدف، و روش خود از مفاهیم و واژه های دیگر علوم به ویژه علوم انسانی یاری جسته است، نام این رشته علمی یعنی سرسیولوژی (Sociologie) که از ترکیب کلمه Socius لاتین و کلمه Logos یونانی توسط اگوست کنت ابداع گردید. از همان آغاز مورد ایراد اهل لغت قرار گرفت. قبل از وضع این کلمه کنت از ترکیب دو واژه فیزیک و سوسیال استفاده کرده و منظور خود را با کلمه فیزیک سوسیال بیان میداشت و با نگاهی تحقیقی و سیر جامعه شناسی و اصطلاحات و مفاهیم به کار برده شده در آن به دو دسته اصطلاح برخورد میشود:-یک دسته واژه های مورد استفاده سایر علوم.
- و دیگری اصطلاحاتی که با توجه به ضرورت، وضع یا ترکیب گردیدهاند.
در مورد دسته اول واژهها، نگاهی به سیر تاریخی جامعه شناسی نشان میدهد که در ابتدای شروع مباحث جامعه شناختی اهمیت و کاربرد آنها بیشتر است. به طور مثال وقتی اگوست کنت از جامعه شناسی استاتیک (ایستا) و دینامیک (پویا) صحبت میکند هر دو اصطلاح را از علم فیزیک به عاریت میگیرد. در مورد دسته دوم اصطلاحاتی مثل «جامعه پذیری» را میتوان نام برد. اگرچه لازم است گفته شود که کلمات جدید در جامعه شناسی نادرند زیرا در جامعه شناسی معمولاً مفاهیم جدید از کلماتی که قبلاً در همبستگی با دیگر علوم شناخته شدهاند و یا از طریق تلفیق کلمات قبلاً شناخته شده گرفته میشوند، مانند مفاهیم «شخصیت اجتماعی»، «موقعیت اجتماعی»، «گروههای اولیه»، «نقش اجتماعی».
از طرف دیگر به علت جوانی جامعه شناسی چه واژهها و مفاهیمی که از علوم دیگر گرفته شده است و چه واژه های ساختگی و وضعی که هنوز در تمام محافل اعم از دانشگاهی و غیر دانشگاهی جا نیفتاده است. و زبان مشترکی لااقل در مورد پاره ای از اصطلاحات وجود ندارد. از طرفی مشترکات لفظی خود مانع دیگری در تفهیم و تفهّم مطالب است، زیرا در بسیاری از موارد مفاهیم گرفته شده از سایر علوم با تعبیری محدودتر و یا حتی متفاوت با آنچه که از آن در جایگاه خودش استنباط میگردد، به کار میرود و همین استفاده از واژه های سایر علوم گاهی باعث بروز اشکالات اساسی در برداشت از قضایا و بالنتیجه تبیین مطالب گردیده است. مثل ارگانیسم وقتی آنرا برای پدیده های اجتماعی به کار میبرند.
- گاهی نیز جامعه شناسان برای بیان مطلبی از واژه های گوناگون استفاده کردهاند که این امر نیز در درک نظرات آنها مشکلاتی پدید آورده است. از طرف دیگر از آنجائیکه جامعه شناسی موضوع و قلمرو وسیعی دارد، ضرورتاً در ارتباط نزدیک با سایر علوم اجتماعی بوده و از واژه های مورد استفاده آنها مدد گرفته است و همین امر باعث شده است که شمار مفاهیم و واژه های مورد استفاده جامعه شناسی با توجه به مکاتب مختلف خود مانع دیگری در راه تفهیم صحیح آنها به شمار آید.
نقش و اهمیت مفاهیم و اصطلاحات زمانی بیشتر مشخص میگردد. که به نظریه های جامعه شناسی یعنی بر قوانین جامعه شناسی و فرضیه های مربوط توجه گردد. زیرا علمی بودن جامعه شناسی و ارائه قانون مستلزم تعریف و توجیه مفاهیم است، به نحوی که هیچگونه بدفهمی و یا نافهمی برای محقق پدید نیاورد، به عبارت دیگر در یک تحقیق جامعه شناختی واژهها و مفاهیم نقش اساسی و کلیدی دارند.
اهمیت مفاهیم و واژهها در جامعه شناسی در ایران
به منظور تسهیل نتیجه گیری در بحث و نشان دادن مفاهیم و واژهها در جامعه ای که زادگاه جامعه شناختی به معنای امروزی آن و آنچه تحت عنوان سوسیولوژی در دنیای غرب مطرح است، نیست. نکاتی چند را یادآور میشویم:عمر جامعه شناسی در ایران (*) را شاید بتوان از سال 1322 با تألیف کتاب علم الاجتماع و تدریس آن در دانشگاه تهران دانست. لیکن کلمه جامعه شناسی کمی بعد وضع گردید. از آن زمان به بعد کتابهای متعددی در زمینه جامعه شناسی به زبان فارسی منتشر شده است که اکثریت قریب به اتفاق آنها یا ترجمه متون خارجی است و یا اگر نام تألیف دارد محتوایش از کتب خارجی متأثر است و اصولاً تألیفی مستقل در زمینهی مسائل اجتماعی و جامعه شناختی ایران یا صورت نگرفته است و یا با استفاده از همان الگوها و واژهها صورت پذیرفته است.
یکی از مشکلات کتب جامعه شناسی و مطالبی که در این زمینه به فارسی انتشار یافته است. استفاده از واژهها و اصطلاحات و ترجمه ای است که در مقابل واژه های خارجی برگزیدهاند. «در این مورد قاعده کلی آنست که هر مترجمی (برخی از مترجمان) قریب به تمام اصطلاحات و واژههایی را که مؤلفان و مترجمان پیش از او به کار بردهاند، ندیده انگارد و با واژهها و اصطلاحات تغییراتی دیگر و گاه ناآشناتر، موضوعات جامعه شناسی را عنوان کند و به این ترتیب بر نارسایی و هرج و مرج مباحث ابهام و چند پهلو بودن واژهها بیفزاید.
در مورد ترجمه واژه های خارجی تعدد و تنوع به حدی است که در بسیاری از موارد درک مطلب را مشکل میگرداند و یا حتی کسی که به واژه های به کار برده شده در کتابی آشناشده است، وقتی کتاب دیگری را مطالعه کند چه بسا از درک مفاهیم به کار برده شده عاجز میماند یا لااقل با دشواریهایی مواجه میگردد. ذکر چند مثال موضوع را روشن میکند، کلمه INSTITUTION در زبان فرانسه و INSTITUTION در زبان انگلیسی را در فارسی برای اولین بار «نهاد» ترجمه کردهاند، ولی سپس واژه مؤسسه را هم که میتواند معادل INSTITUT باشد برای همین واژه به کار بردهاند (مشفق همدانی) و یا «نهاد» را برای ترجمه کلمه کاراکتر به کار گرفتهاند (جامعه شناسی معاصر صالحی) و یا نهاد را برای کلمه «تز» به کار بردهاند (جامعه شناسی مرتضوی).
برای واژه COMMUNAUTE معادلهای مشارکت، یکسانی، جماعت، امت، اجتماع گروههای اشتراکی، اجتماع اختیاری، اشتراک، اموال، منافع، وسایل تولید) به کار برده شده است.
برای دیالکتیک معادلهای روشن عقلی، سلوک عقلی، جدل، مناظره، مباحثه، گفتگو، جدالی جدل، جدال عقلی دیالکتیک، علم کلام و برای دینامیک معادلهایی، حرکتی، قوه ای، توانمندی، پویایی، تکاپویی، دینامیک، تحرک، برای فونکسیون، کارکرد، نقش، وظیفه، شغل، پیرو، کار، تابع، به کارایی، کارکردمان و برای STRUCTURE هیأت تألیفی، ساخت، شالوده، بنا، و ساختمان و ... به کار برده شده است.
بدیهی است تا هنگامی که واژهها و اصطلاحاتی که رسا و دلچسب باشند، ابداع نشده باشد. جستجو برای پیدا کردن اصطلاحات علمی کاری شایسته و ستودنی است ولی ساختن واژههایی تازه به جای واژه های موجود جز دامن زدن به بی سامانی حاصل دیگری ندارد.
نتیجه گیری
با بحث مختصری که درباره مفاهیم و اصطلاحات و اهمیت آن در جامعه شناسی به عمل آمد با توجه به روند مباحث مطروحه قبلی نتایجی به شرح زیر میتوان گرفت:1-مفاهیم در علوم انسانی و به ویژه در جامعه شناسی نقش اساسی دارند و دلایل زیر را میتوان در توجیه اهمیت مفاهیم و اصطلاحات آورد:
الف- به علت جوانی علم جامعه شناسی، اصطلاحات به کار برده شده در آن هنوز به درستی جا نیفتاده و چه در مورد خود مفاهیم و واژهها و چه در مورد معادلهایی که برایشان انتخاب گردیده، اجماع وجود ندارد.
ب- اشتراک لغات در علوم اجتماعی و جامعه شناسی به دلیل ارتباط آن با سایر رشته های علوم اجتماعی به حدی است که در اکثر موارد نیاز به تعریف واژهها قبل از پرداختن به هر یک از موضوعات جامعه شناسی مشهود است.
ج- جامعه شناسی اکثر واژهها و مفاهیم خود را از سایر علوم اخذ کرده و در بسیاری از موارد در معنایی احیاناً متفاوت و یا نزدیک به کاربرد آن در علم مربوط به کار میبرد.
د- ترجمه و تألیف متون جامعه شناسی به زبان فارسی باعث تحریف، تحدید و حتی تعویض مفاهیم اصلی گردیده و آشفته بازاری را در مباحث جامعه شناسی پدید آورده است که تا حدودی ناشی از عدم اطلاع تبحر مترجمان و مؤلفان ولی بیشتر ناشی از ناهمآهنگی و ادخال سلیقهها و نظرگاههای مختلف در تعیین کلمات و اصطلاحات معادل میباشد.
ه- اغلب مفاهیم و واژهها به کار برده شده چه در اصل متن و چه در ترجمه دارای بار ارزشی و القاء کننده ایدئولوژیهای گوناگون است.
2-گذشته از مسایلی که مفاهیم و اصطلاحات در نظریهها و دیدگاههای جامعه شناختی دارد، مفاهیم و تعریف آن و پیدا کردن معرف (اندیس) سنجه (اندیکاتور) و متغیر (واریابل) در انجام تحقیقات جامعه شناختی مبحثی اساسی است و جای بحث جداگانه ای در روش تحقیق دارد.
پیشنهادها
اگرچه هر واژه یا اصطلاحی در داخل متن مربوط و حتی با توجه به دیدگاه نویسنده معنای خاص مییابد. لکن پیدا کردن واژه های مناسب و هم آهنگ نمودن واژههایی که تا کنون معادل کلمات مختلف به کار برده شده است، امری است ضروری و با اینکه دو واحد، یکی در دانشکده علوم اجتماعی و تعاون و دیگری در فرهنگستان در گذشته سعی در شناسایی و وضع واژهها نمودهاند ولی هیچکدام توفیق چندانی نیافته اند، دانشکده علوم اجتماعی و تعاون، انجمنی تحت عنوان انجمن لغات و اصطلاحات علوم اجتماعی در سال 1351 تشکیل داد که طی 11 جلسه کار خود 96 واژه را مورد بررسی و تصویب قرار داد. این کار متأسفانه مدتهاست دنبال نشده است.در مرحله بازسازی علوم انسانی و من جمله جامعه شناسی ضرورت امعان نظر در واژهها و اصطلاحات به کار برده شده و رایج ضروری است. از طرفی واژه سازی امری است که به طور مستمر مطرح است لکن توجّه به نکات زیر حائز اهمیت است (8):
1-واژگان پدیده های فرهنگی هستند. پس نمیتوان به صورت تصنعی آنها را پدید آورد، واژگان مصنوعی چون از جوشش درونی فرهنگی مایه نمیگیرند، کارکردهای اصیل فرهنگی ندارند لذا در غربت به سر میبرند.
2- واژهها جامعه نهاداند، و دارای علایم پذیرفته شده جامعه جهت رسانیدن پیام اند، زمانی که جای خود را یافتند و به کار آمدند و رسای مفهوم شدند، دیگر استناد بر چند اصل ریشه شناسی و کوشش در زدایش آنها بدین بهانه نابجاست. ورود واژه های بیگانه در جایی که ضرورتی نبوده و هدفهای دیگری را دنبال میکرده از این امر مستثنی است.
3- هر واژه عمری خاص دارد و از این نیز گریزی نیست، پس تعصب در نگهداری آنان به هر قیمت نادرست، نابهنگام و ناموفق خواهد بود.
4- نظری وجود دارد مبنی بر اینکه واژگان مسافران جهانند. از سوئی به سوئی دیگر میروند و از لابلای مرزها رسوخ میکنند، هنگامی که در حوزه فرهنگی خاصی نشستند و جای یافتند، دیگر کوششی برای طرد و اخراج آنان بدین عنوان که از خارج آمدهاند نادرست است، چه اولاً آنان جزء میراث فرهنگی گشتهاند، ثانیاً رنگ و بوی و تلفظ مردم آن سامان را یافتهاند، اما با استناد به اینکه برای انهدام فرهنگی، ابتدا زبان آنرا نشانه میگیرند میبایست دقت بیشتری کرد و مفهوم واژه را با خود واژه اشتباه نگرفت، زیرا نگاهی به زبانهای دیگر مثل عربی، فرانسوی نشان میدهد که هر واژه جدید را در فرهنگ خود هضم میکند و رنگ و بوی فرهنگ خود را به آن میدهد، بنابراین نباید دروازه به روی هر واژه ای باز کرد و به بهانه اینکه آنچه را که این واژه فرنگی میخواهد بگوید لغتی در فارسی نیست که رسای آن باشد، خودش را میگذرانیم. گاه ممکن است واقعاً این چنین باشد لکن ضروری است که تعریف کامل آن همراه آورده شود.
5- معیار سنجش اعتبار واژهها، میزان پیوند آنان با مردمی است که در نهایت آن را به کار میبرند، پس کوشش در جهت اخذ واژههایی از گذشته های دور جوامع و سعی در رواج آنها به این دلیل که در اسلاف آنان آمده به همان اندازه نادرست است که سعی در رواج واژگان بیگانه بهر دلیل داشته باشیم.
6- واژگان ابزار کار و محل ارائه و انتقال اندیشهاند، نباید به صورت دکانی خاص از آن بهره برداری شود و گروهی چند حرفه ای های آن گردند. و هر روز واژه های تازه به بازار آورند و مردم را از اینکه با آنان آشنا نیستند به مسخره گیرند.
و بالاخره پیشنهاد نهایی خود را به این صورت ارائه میدهیم که کار واژگان نباید از سویی چنان بی صاحب باشد که به تعصب، تصنع و وسواس گراید. و هر کس واژه را به معنای خود به کار گیرد و یا به خود اجازه ایجاد، نشر و اشاعه آن را دهد. زیرا در این آشفته بازار تفاهم مردمان مشکل میگردد و زبان صورت ابزاری خود را از دست میدهد، پس تشکل جمعی ذیصلاح لازم است که مهر آنان پای واژهها چاره گشای مشکل فعلی گردد و برای نگارش کتابهای جامعه شناسی چه بهتر که از هم اکنون به این فهم توجه گردد.
منابع و مآخذ:
1- مصباح- استاد محمدتقی، پاسداری از سنگرهای ایدئولوژیک، مؤسسه در راه حق قم.
2- سلتیز و همکاران، روشهای تحقیق در علوم اجتماعی، ترجمه خسرو مهندسی، توسعه مطالعات و تحقیقات اجتماعی ص 61.
3- نقل به مضمون از پاسداری از سنگرهای ایدئولوژیک ص 84 تا 86.
4- نقل از روشهای تحقیق در علوم اجتماعی.
5- برای کسب اطلاع بیشتر به «آشنایی با علوم اسلامی» جلد اول منطق تألیف استاد مطهری رجوع شود.
6- و 8- قسمتهای مزبور با استفاده از متن دست نویس آقای دکتر باقر ساروخانی تهیه شده از همکاری ایشان و راهنماییهایشان تشکر میشود.
7- مقاله دکتر توسلی در نامه علوم اجتماعی شماره 4 سال 1353.
* از سال 1313 و سپس 1318 درسی به نام علم در دانشسرای عالی و دانشگاه تهران تدریس میشده است.
منبع مقاله: نشریّهی رشد آموزش علوم اجتماعی، شمارهی نخست، پاییز 1368، صص 11-6
/ج