نویسنده: محمدرضا افضلی
راست کن اجزات را از راستان *** سر مکش ای راست رو ز آن استان
هم ترازو را ترازو راست کرد *** هم ترازو را ترازو کاست کرد
هر که با ناراستان همسنگ شد *** در کمی افتاد و عقلش دنگ شد
رو اشداء علیالکفار باش *** خاک بر دلداری اغیار پاش
بر سر اغیار چون شمشیر باش *** هین مکن روباه بازی شیر باش
تا ز غیرت از تو یاران نگلسند *** زآن که آن خاروان عدو این گلاند
آتش اندر زن به گرگان چون سپند *** زآن که آن گرگان عدو یوسفاند
«راستان» اشاره به اولیاءالله و یاران اهل حق است که باید سر بر آستان آنها نهاد. راستان و مردان کامل میتوانند کژیهای ما را به راستی بدل کنند؛ مانند ترازویی که دقیق باشد و از روی آن بتوان دقت ترازوی دیگری را سنجید؛ همانند دو کفهی یک ترازو که سنگینی و سیکی یک دیگر را نشان میدهند. مولانا به آیهی 29 سوره «فتح» اشاره میکند که پروردگار میفرماید: (مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَینَهُمْ...)؛ محمد، فرستادهی خداست و آنان که با اویند، با کافران سختگیر و با خود شفیق و مهرباناند. او نتیجه میگیرد که دلداری اغیار و دوستی، با کسانی که به دنیا چسبیده و توجهی به طریق حق ندارند، مانند چاپلوسی روباه برای حفظ خود و منافع خویشتن است، اما اگر تو به دنیا دوستان توجه نکنی، مانند شیر در نظر آنها شکوهمندی.
«غیرت» غیرت حق است که اگر عاشق حق به جز حق توجه کند، حق را میرنجاند و خشم و غیرت حق میتواند همهی رشتههای او را پنبه کند. مولانا میگوید: بر سر اغیار چون شمشیر باش تا غیرت حق، یاران خدایی را از تو جدا نکند. «خاران» همان اغیارند که دشمن حق و مردان حقاند. گرگان نیز اشاره به اغیار است و یوسف کنایه از مردان حق. «نگسلند» صورتی از نگسلند است.
منبع مقاله :
افضلی، محمدرضا؛ (1388)، سروش آسمانی، قم: مرکز بینالمللی ترجمه و نشر المصطفی(ص)، چاپ اول
هم ترازو را ترازو راست کرد *** هم ترازو را ترازو کاست کرد
هر که با ناراستان همسنگ شد *** در کمی افتاد و عقلش دنگ شد
رو اشداء علیالکفار باش *** خاک بر دلداری اغیار پاش
بر سر اغیار چون شمشیر باش *** هین مکن روباه بازی شیر باش
تا ز غیرت از تو یاران نگلسند *** زآن که آن خاروان عدو این گلاند
آتش اندر زن به گرگان چون سپند *** زآن که آن گرگان عدو یوسفاند
«راستان» اشاره به اولیاءالله و یاران اهل حق است که باید سر بر آستان آنها نهاد. راستان و مردان کامل میتوانند کژیهای ما را به راستی بدل کنند؛ مانند ترازویی که دقیق باشد و از روی آن بتوان دقت ترازوی دیگری را سنجید؛ همانند دو کفهی یک ترازو که سنگینی و سیکی یک دیگر را نشان میدهند. مولانا به آیهی 29 سوره «فتح» اشاره میکند که پروردگار میفرماید: (مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَینَهُمْ...)؛ محمد، فرستادهی خداست و آنان که با اویند، با کافران سختگیر و با خود شفیق و مهرباناند. او نتیجه میگیرد که دلداری اغیار و دوستی، با کسانی که به دنیا چسبیده و توجهی به طریق حق ندارند، مانند چاپلوسی روباه برای حفظ خود و منافع خویشتن است، اما اگر تو به دنیا دوستان توجه نکنی، مانند شیر در نظر آنها شکوهمندی.
«غیرت» غیرت حق است که اگر عاشق حق به جز حق توجه کند، حق را میرنجاند و خشم و غیرت حق میتواند همهی رشتههای او را پنبه کند. مولانا میگوید: بر سر اغیار چون شمشیر باش تا غیرت حق، یاران خدایی را از تو جدا نکند. «خاران» همان اغیارند که دشمن حق و مردان حقاند. گرگان نیز اشاره به اغیار است و یوسف کنایه از مردان حق. «نگسلند» صورتی از نگسلند است.
منبع مقاله :
افضلی، محمدرضا؛ (1388)، سروش آسمانی، قم: مرکز بینالمللی ترجمه و نشر المصطفی(ص)، چاپ اول