آیا ارتباطات محکوم به فناست؟
نويسنده: مجید مجدنیا
این یک موهبت الهی است که بشر می تواند بخواند، بنویسد و در سایه این توانایی به راحتی با دیگران ارتباط برقرار کند. متأسفانه تعداد کثیری از مردم جهان مهارت های لازم برای برقراری ارتباط با اطرافیان خود را ندارند. گروه هایی از مردم که اصطلاحاً سن و سالی دارند و دوران فراگیری و سوادآموزی را پشت سرگذاشته اند با گروه هایی از آنان که هنوز جوانند و بهترین دوران برای یادگیری را سپری می کنند اما امکانات یادگیری و تحصیل را در اختیار ندارند، زیاد تفاوتی با هم ندارند. گروه هایی نیز هستند که هم شرایط سنی مناسبی دارند و هم امکانات لازم را در اختیار دارند لکن روحیه و توان و علاقه مندی لازم را ندارند.
در عصر اطلاعات و جریان وسیع آن در جهان، هنوز گروه هایی از مردم جهان خواه جوان و خواه کهنسال و پیر وجود دارند که متأسفانه از اهمیت «تحصیل و سوادآموزی» و «ارتباط» آگاهی ندارند. این امر نه تنها در کشورهای عقب مانده یا در حال توسعه اتفاق می افتد بلکه در کشورهای پیشرفته ای همچون آمریکا و یا کشورهای اروپایی نیز صادق بوده و گروه هایی از قشر جوان آماده به تحصیل، علاقه ای به فراگیری از خود نشان نمی دهند. می دانیم که زبانی که ما به آن تکلم می کنیم یکی از مهمترین و مفیدترین ابزار انتقال اطلاعات بوده و در واقع یکی از حامل هایی است که موجب جابه جایی پیام می شود. یکی از سرمایه های فرهنگی در اختیار انسان ها زبان است که مفاد آن در بطن خانواده است و آموزش و پرورش در رشد و توسعه آن نقش بسزایی دارد. سرمایه زبانی فرد در مدرسه آشکار می شود و موجب پیشرفت تحصیلی یا ناکامی وی می شود. بوردیو و پاسرون یاد نگرفتن زبان را یکی از موانع فرهنگی می دانند. «برنشتاین» معتقد است که کودکان طبقات مختلف از قالب های زبانی خاص همان طبقه استفاده می کنند. وی معتقد است که کودکانی که از طبقه پائین هستند گستره واژگانی محدودی دارند و کودکان طبقات بالا الگوی زبانی وسیع دارند. یعنی علاوه براینکه از لغات و واژه های متنوع استفاده می کنند، ساختار جملات آنان منسجم تر است. پس زبان، همانند حامل هایی است که بار اطلاعات دارد و در شاهراه ها در تردد است. بدون وجود زبان و گویش موثر، انتقال هرگونه پیام، احساسات، گرایش ها و هیجانات درونی، امکان پذیر نخواهد بود، برای داشتن ارتباط موثر دانش آموزان باید در خود ظرفیت پذیری ایجاد کرده و مجموعه ای از اطلاعات بهنگام را همیشه در ذهن خود ذخیره نمایند. هر چند که این اطلاعات به مقدار اندک باشد. در خصوص باسوادی افراد و اینکه چارچوبی برای اندازه گیری حداقل میزان سواد آنان تعیین شده باشد، آقای دنی راویچ نویسنده کتاب «نشانه هایی از فقر کلمات» و «تاکید بر چگونگی خواندن و نوشتن»، استانداردهایی را به عنوان معیار سنجش، تعیین کرده است. مشخص است که این استانداردها توانایی تشخیص دقیق قدرت و مهارت های بیانی افراد را ندارند اگرچه در فرآیند آموزش های جدید نیز به مهارت های بیانی و گویش آموزش پذیران بیشتر تاکید شده و این مهم به عنوان یکی از شاخص ها تعیین شده است. زبان، سرآغاز تمامی یادگیری ها است خواه فرد علاقه مند به مطالعه در ادبیات و هنر باشد خواه در حیطه علوم و فنون، تحقیق و تفحص نماید. آشنایی با زیر و بم زبان برای تمامی آنان اجتناب ناپذیر است.
تقریباً غیرممکن است که شخصی که هنوز به نظم و ترتیب سواد و الفبا دانایی آشنایی ندارد، بتواند گزارشی را به صورت مکتوب تهیه و ارائه نماید یا پیرامون حل یک مسئله پیچیده ریاضی مثلاً معادله انتگرال یا دیفرانسیل اظهارنظر یا تلاش نماید.
هرچند که ممکن است وی بتواند از اطلاعات موجود در کتاب های یک کتابخانه استفاده کرده یا از اطلاعات موجود در اینترنت به شکل افراطی برخوردار باشد.
یکی از راه های اساسی برقراری ارتباطات، گفت وگو است. پس از عنوان کردن موضوعات و پیشبرد مباحث، برقرار کردن ارتباط موثر میسر می شود. در برخی از کشورها گویش های مختلفی وجود دارد و در برخی دیگر این تنوع به قدری است که گاهی درک و مفهوم کلمات و بیان مطالب بامشکل روبه رو می شود مانند کشور چین که گاهی به علت کثرت گویش ها کار برقراری ارتباط مختل شده و حتی ممکن است به گسست ارتباطات منجر شود.
ما باید مهارت های ارتباطی خود را طبقه بندی نموده، قواعد زبان را فرا بگیریم و آیین نگارش را در نگارش مطالب به کار بندیم و برای برخورداری از یک ارتباط پویا، تا سرحد امکان مطالعه کنیم و زمان زیادی را به تقویت این مهارت ها اختصاص دهیم. و برای برقراری یک ارتباط موثر از تمامی مهارت های خود به صورت تلفیقی استفاده کنیم. بسیاری از جوانان تصور می کنند با خواندن یک داستان و یا تحلیل محتوی یک کار ادبی کسالت آور و خسته کننده به این مهارت ها دسترسی پیدا می کنند. اما واقعیت این است که اگرچه حرکت و تلاش آنان قابل احترام بوده و بسیار ارزشمند است، لکن در گرایش درونی آنها به سمت و سوی کسب مهارت های ارتباطی عوامل و عناصر مهمی نقش دارند که شاید به آن کمتر توجه شده است و آن نقش مربیان و آموزگاران و به خصوص والدین در کمک به شکوفایی استعدادها و تحریک حس های درونی آنان در جهت کسب مهارت های انسانی است. بررسی روحیه و گرایش های دانش آموزان جوان نشان دهنده کاهش شوق و ذوق آنان در عرصه های مهارت آموزی بوده و کاهش این سطح با کاهش آموزش پذیری آنان رابطه مستقیم داشته است. ضمن اینکه فرآیند آموزش جوانان از نظر تعداد نیز به مرور زمان کاهش نشان می دهد. ارتباط از طریق زبان، دارای قید و بندهایی است. چرا که مفاهیم باید به درستی درک شوند و در این دنیای پیچیده، تنوع زبان ها و گویش ها و تغییرات سریع آنها، کار درک دقیق مفاهیم را با مشکل روبه رو می سازد. تکلیف زبان و ادبیات چیست؟ و در آینده به چه دردهایی دچار خواهد شد. اگر قرارباشد زبان پالایش شده و از آن پاسداری شود، باید جوانان از هم اکنون به آن توجه کنند. امروز باید هسته های کوچک علاقه مندی به زبان و ادبیات در ذهن دانش آموزان کاشته شود تا در آینده درختان تنومندی رشد کنند و به بار بنشینند اما افسوس که زبان در سراسر دنیا تحت شدیدترین و سریع ترین تغییرات بوده و از شکل اولی خود به شکل عامیانه تبدیل می شود. وضع ارتباطات در آینده چگونه خواهد بود؟ آیا ارتباطات به بیراهه می رود؟
در عصر اطلاعات و جریان وسیع آن در جهان، هنوز گروه هایی از مردم جهان خواه جوان و خواه کهنسال و پیر وجود دارند که متأسفانه از اهمیت «تحصیل و سوادآموزی» و «ارتباط» آگاهی ندارند. این امر نه تنها در کشورهای عقب مانده یا در حال توسعه اتفاق می افتد بلکه در کشورهای پیشرفته ای همچون آمریکا و یا کشورهای اروپایی نیز صادق بوده و گروه هایی از قشر جوان آماده به تحصیل، علاقه ای به فراگیری از خود نشان نمی دهند. می دانیم که زبانی که ما به آن تکلم می کنیم یکی از مهمترین و مفیدترین ابزار انتقال اطلاعات بوده و در واقع یکی از حامل هایی است که موجب جابه جایی پیام می شود. یکی از سرمایه های فرهنگی در اختیار انسان ها زبان است که مفاد آن در بطن خانواده است و آموزش و پرورش در رشد و توسعه آن نقش بسزایی دارد. سرمایه زبانی فرد در مدرسه آشکار می شود و موجب پیشرفت تحصیلی یا ناکامی وی می شود. بوردیو و پاسرون یاد نگرفتن زبان را یکی از موانع فرهنگی می دانند. «برنشتاین» معتقد است که کودکان طبقات مختلف از قالب های زبانی خاص همان طبقه استفاده می کنند. وی معتقد است که کودکانی که از طبقه پائین هستند گستره واژگانی محدودی دارند و کودکان طبقات بالا الگوی زبانی وسیع دارند. یعنی علاوه براینکه از لغات و واژه های متنوع استفاده می کنند، ساختار جملات آنان منسجم تر است. پس زبان، همانند حامل هایی است که بار اطلاعات دارد و در شاهراه ها در تردد است. بدون وجود زبان و گویش موثر، انتقال هرگونه پیام، احساسات، گرایش ها و هیجانات درونی، امکان پذیر نخواهد بود، برای داشتن ارتباط موثر دانش آموزان باید در خود ظرفیت پذیری ایجاد کرده و مجموعه ای از اطلاعات بهنگام را همیشه در ذهن خود ذخیره نمایند. هر چند که این اطلاعات به مقدار اندک باشد. در خصوص باسوادی افراد و اینکه چارچوبی برای اندازه گیری حداقل میزان سواد آنان تعیین شده باشد، آقای دنی راویچ نویسنده کتاب «نشانه هایی از فقر کلمات» و «تاکید بر چگونگی خواندن و نوشتن»، استانداردهایی را به عنوان معیار سنجش، تعیین کرده است. مشخص است که این استانداردها توانایی تشخیص دقیق قدرت و مهارت های بیانی افراد را ندارند اگرچه در فرآیند آموزش های جدید نیز به مهارت های بیانی و گویش آموزش پذیران بیشتر تاکید شده و این مهم به عنوان یکی از شاخص ها تعیین شده است. زبان، سرآغاز تمامی یادگیری ها است خواه فرد علاقه مند به مطالعه در ادبیات و هنر باشد خواه در حیطه علوم و فنون، تحقیق و تفحص نماید. آشنایی با زیر و بم زبان برای تمامی آنان اجتناب ناپذیر است.
تقریباً غیرممکن است که شخصی که هنوز به نظم و ترتیب سواد و الفبا دانایی آشنایی ندارد، بتواند گزارشی را به صورت مکتوب تهیه و ارائه نماید یا پیرامون حل یک مسئله پیچیده ریاضی مثلاً معادله انتگرال یا دیفرانسیل اظهارنظر یا تلاش نماید.
هرچند که ممکن است وی بتواند از اطلاعات موجود در کتاب های یک کتابخانه استفاده کرده یا از اطلاعات موجود در اینترنت به شکل افراطی برخوردار باشد.
یکی از راه های اساسی برقراری ارتباطات، گفت وگو است. پس از عنوان کردن موضوعات و پیشبرد مباحث، برقرار کردن ارتباط موثر میسر می شود. در برخی از کشورها گویش های مختلفی وجود دارد و در برخی دیگر این تنوع به قدری است که گاهی درک و مفهوم کلمات و بیان مطالب بامشکل روبه رو می شود مانند کشور چین که گاهی به علت کثرت گویش ها کار برقراری ارتباط مختل شده و حتی ممکن است به گسست ارتباطات منجر شود.
ما باید مهارت های ارتباطی خود را طبقه بندی نموده، قواعد زبان را فرا بگیریم و آیین نگارش را در نگارش مطالب به کار بندیم و برای برخورداری از یک ارتباط پویا، تا سرحد امکان مطالعه کنیم و زمان زیادی را به تقویت این مهارت ها اختصاص دهیم. و برای برقراری یک ارتباط موثر از تمامی مهارت های خود به صورت تلفیقی استفاده کنیم. بسیاری از جوانان تصور می کنند با خواندن یک داستان و یا تحلیل محتوی یک کار ادبی کسالت آور و خسته کننده به این مهارت ها دسترسی پیدا می کنند. اما واقعیت این است که اگرچه حرکت و تلاش آنان قابل احترام بوده و بسیار ارزشمند است، لکن در گرایش درونی آنها به سمت و سوی کسب مهارت های ارتباطی عوامل و عناصر مهمی نقش دارند که شاید به آن کمتر توجه شده است و آن نقش مربیان و آموزگاران و به خصوص والدین در کمک به شکوفایی استعدادها و تحریک حس های درونی آنان در جهت کسب مهارت های انسانی است. بررسی روحیه و گرایش های دانش آموزان جوان نشان دهنده کاهش شوق و ذوق آنان در عرصه های مهارت آموزی بوده و کاهش این سطح با کاهش آموزش پذیری آنان رابطه مستقیم داشته است. ضمن اینکه فرآیند آموزش جوانان از نظر تعداد نیز به مرور زمان کاهش نشان می دهد. ارتباط از طریق زبان، دارای قید و بندهایی است. چرا که مفاهیم باید به درستی درک شوند و در این دنیای پیچیده، تنوع زبان ها و گویش ها و تغییرات سریع آنها، کار درک دقیق مفاهیم را با مشکل روبه رو می سازد. تکلیف زبان و ادبیات چیست؟ و در آینده به چه دردهایی دچار خواهد شد. اگر قرارباشد زبان پالایش شده و از آن پاسداری شود، باید جوانان از هم اکنون به آن توجه کنند. امروز باید هسته های کوچک علاقه مندی به زبان و ادبیات در ذهن دانش آموزان کاشته شود تا در آینده درختان تنومندی رشد کنند و به بار بنشینند اما افسوس که زبان در سراسر دنیا تحت شدیدترین و سریع ترین تغییرات بوده و از شکل اولی خود به شکل عامیانه تبدیل می شود. وضع ارتباطات در آینده چگونه خواهد بود؟ آیا ارتباطات به بیراهه می رود؟