هفت گفتار از امام هادی علیهالسلام
نويسنده: عبدالکریم تبریزی
طلیعه
آن بزرگوار در سال 220 و در هشت سالگی به مقام خطیر امامت نائل گردید و به مدت 33 سال رهبری اهل ایمان را عهدهدار بود. امام هادی علیهالسلام دوران امامت خویش را با خلفاء ستمگر عباسی همچون معتصم، واثق، متوکل، منتصر، مستعین و معتز سپری کرد.
به مناسبت ولادت آن رهبر والای شیعیان جهان به فرازهایی از گفتارهای هدایتگرش گوش جان میسپاریم.
عظمت باری تعالی
سعدی در بوستان در توضیح این معنا سروده است:
جهان متفق بر الهیتش
فرو مانده از کنه ماهیتش
نه ادراک بر کنه ذاتش رسد
نه فکرت به غور صفاتش رسد
بشر ماورای جلالش نیافت
بصر منتهای جمالش نیافت
نه هر جای مرکب توان تاختن
که جاها سپر باید انداختن
نه بر اوج ذاتش پرد مرغ وهم
نه در ذیل وصفش رسد دست فهم
در این بحر جز مرد داعی نرفت
گمان شد که دنبال راعی نرفت
چه شبها نشستم در این سیر گم
که دهشت گرفت آستینم که قُم
شکوه بندگی
بلندی بایدت افکندگی کن
خدا را باش و کار بندگی کن
امام دهم علیهالسلام در تبیین مقام بندگی میفرماید:
«مَنِ اتَّقَی اللَّهَ یُتَّقَی وَ مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ یُطَاعُ وَ مَنْ أَطَاعَ الْخَالِقَ لَمْ یُبَالِ سَخَطَ الْمَخْلُوقِینَ وَ مَنْ أَسْخَطَ الْخَالِقَ فَلْیَیْقِنْ أَنْ یَحِلَّ بِهِ سَخَطُ الْمَخْلُوقِین؛(2) هر که از نافرمانی خدا بپرهیزد، [مردم] از نافرمانی او پرهیز کنند و هر کس خدا را اطاعت کند، [دیگران] از او اطاعت میکنند و کسی که از دستورات خالق فرمان برد، هیچ باکی از خشم مخلوقین نخواهد داشت و هر کس خالق را به خشم آورد، او باید بداند که از خشم مردم در امان نخواهد بود.»
گرت این بندگی تمام شود
چرخ و انجم ترا غلام شود
مقام عبودیت و بندگی آن چنان اهمیت دارد که امیر مؤمنان علی علیهالسلام در این زمینه به بندگی خود در برابر خداوند متعال افتخار میکرد و میفرمود: «إِلَهِی کَفَی بِی عِزّا أَنْ أَکُونَ لَکَ عَبْدا وَ کَفَی بِی فَخْرا أَنْ تَکُونَ لِی رَبّا أَنْتَ کَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِی کَمَا تُحِبُّ؛(3) پروردگارا! این عزت برای من بس است که بنده تو باشم و بالاترین افتخار برای من آن است که تو پروردگار من باشی. تو همان گونهای که دوست دارم. پس مرا آن طوری که دوست داری، قرار ده!»
ریشهها و نتایج تکبر
طبق این رهنمودِ ارزشمند، هر شخصی در راه رسیدن به تکامل و مقام والای انسانیت لازم است که هرگز از وجود خداوند متعال و محاسبه و مؤاخذهاش غفلت نکند. غفلت از خداوند و روز معاد، انسان را به انواع مفاسد دچار میکند و در حقیقت از خدا فراموشی به خود فراموشی تنزل یافته، هدف خود را در زندگی گم میکند. چنین فرد غافلی از خود هرگز نمیپرسد که:
از کجا آمدهام آمدنم بهر چه بود
به کجا میروم آخر ننمایی وطنم
اما اگر انسان خود را در پرتو نور الهی قرار دهد و از نسیم رحمت حق بهرهور گردد، هرگز در مقابل حوادث و مصائب دنیوی مغلوب نمیگردد؛ چرا که به پشتوانهای قوی همچون نیروی حق تکیه زده و در حصاری محکم پناه گرفته است.
بنابراین، ریشه مهم لغزشها، خطاها و آلوده شدن به صفات ناپسند، همان غفلت از خداوند و خود فراموشی است که اشخاص را از رسیدن به اهداف والای انسانی باز میدارد.
امام دهم علیهالسلام در روایتی دیگر به عواقب زیانبار صفت ناپسند تکبر اشاره کرده و در این مورد هشدار داده و فرموده است: «مَنْ رَضِیَ عَنْ نَفْسِهِ کَثُرَ السَّاخِطُونَ عَلَیْهِ؛(5) هر کس از خود راضی باشد، غضب کنندگان بر او بسیار خواهند شد.»
صفت تکبر انسان را نه تنها در معرض خشم مردم، بلکه مورد غضب خداوند نیز قرار میدهد که در قرآن فرمود: «إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْتَکْبِرِینَ»؛(6) «خداوند گردنکشان [و متکبران] را دوست ندارد.»
عذاب جهنم و محرومیت از الطاف الهی از دیگر رهاوردهای تکبر است.
خویشتن را بزرگ میبینی؟
راست گفتند یک دو بیند لوچ
در روایت آمده است که روزی حضرت سلیمان بن داود علیهماالسلام امر کرد که تمام پرندگان و انس و جن به همراه او بیرون آمده، در بساط شگفت انگیز سلیمان علیهالسلام جای گیرند. دویست هزار نفر از بنی آدم و دویست هزار نفر از جنیان با او بودند. بساط او به قدری بلند شد که صدای تسبیح ملائکه را در آسمانها شنید. سپس بساط او آن قدر پایین آمد که کف پایش به دریا رسید. در آن حال، ندایی آسمانی به اصحاب سلیمان علیهالسلام گفت: اگر در دل فرمانروای شما (سلیمان علیهالسلام ) ذرهای تکبر بود، بیشتر از آنچه بلند کردهاند، او را به زمین فرو میبردند.(7)
ز خاک آفریدت خداوند پاک
پس ای بنده افتادگی کن چو خاک
تواضع سر رفعت افرازدت
تکبر به خاک اندر اندازدت
ارزش علم و دانش
آن رهبر فرزانه در گفتاری ارزشمند میفرماید: «إِنَّ الْعَالِمَ وَ الْمُتَعَلِّمَ شَرِیکَانِ فِی الرُّشْدِ؛(8) دانشمند و دانشجو هر دو در رشد و هدایت شریکاند.» اگر علماء و متفکران جامعه تلاش نکنند و عموم مردم نیز به دنبال آموزش نباشند، سطح افکار مردم رشد نمییابد و پیشرفت صورت نمیگیرد.
شرف و قیمت و قدر تو به فضل هنر و است
نه به دیدار و به دینار و به سود و به زیان
اساسا برای تهذیب نفس و پیمودن راه کمال، علماء اخلاق، معرفت و کسب آگاهی را از عوامل مؤثر در روح و روان آدمی میدانند. آری، دانش انسان را به خطرات راه آگاه میکند و عظمت و عزت خداوندی را به یاد میآورد و انسان شایسته هر قدر علم و دانشش بالاتر باشد، تواضع و صفات حمیده در وجودش بیشتر شکوفا میگردد. انسان کمال خواه با معرفت به ناتوانی و مقام پایین خود و اطلاع از عظمت حق و شکوه و جلال کبریاییاش در راه رشد و تهذیب گام برمیدارد.
امام هادی علیهالسلام ارزش دانشمندان را بالاتر از خود علم و دانش میدانست و میفرمود: «أَرْجَحُ مِنَ الْعِلْمِ حَامِلُهُ؛(9) دانشمند از دانش برتر است.» البته علم و دانش بعد از غلبه صفات زشت و فساد افراد تأثیرگذاری اندکی دارد؛ چنان که حضرت علی النقی علیهالسلام فرمود: «اَلْحِکْمَةُ لَا تَنْجَعُ فِی الطِّبَاعِ الْفَاسِدَةِ؛(10) حکمت در طبیعتهای فاسد سودی نمیبخشد.»
موقعیت ممتاز مکانهای مقدس
«اِنَّ لِلَّهِ بُقَاعا یُحِبُّ اَنْ یُدْعَی فِیهَا فَیَسْتَجِیبُ لِمَنْ دَعَاهُ وَ الْحَیْرُ مِنْهَا؛(11) خداوند مکانهای مقدسی دارد که دعا در آن جاها را دوست میدارد. پس هر کس در آن مکانها او را بخواند، اجابتش میکند و حائر حسینی علیهالسلام یکی از آنهاست.»
در این سخن، پیشوای دهم نکات مهمی را مورد توجه قرار داده و به مشتاقان فرهنگ اهل بیت علیهمالسلام گوشزد کرده است: نخست به ارزش این مکانهای شریف پرداخته و آنها را بقعههای خدایی نامیده، سپس اهمیت دعا و استجابت آن را در این مکانها مورد تأکید قرار داده و در آخر، مزار دلربای حضرت سید الشهداء علیهالسلام ، را از مصادیق بارز بقاع الهی و محل استجابت دعای بندگان شمرده است.
امام هادی علیهالسلام در کلام دیگری عظمت بارگاه امام حسین علیهالسلام را این گونه بیان میکند: «هر کس از منزل خود به قصد زیارت بارگاه حضرت حسین علیهالسلام حرکت کند و به نزد فرات برسد و در آنجا غسل کند، از رستگاران نوشته میشود و هر گاه به امام حسین علیهالسلام سلام کند، از سعادتمندان محسوب میگردد و اگر از نماز زیارت فارغ شد، فرشتهای از سوی خداوند متعال به او میگوید: رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به تو سلام میرساند و میگوید: تمام گناهانت بخشوده شد، اعمال را از نو شروع کن!»(12)
روزگار ناسازگار
حسن به مسعود میگوید: به محضر مولایم حضرت ابوالحسن الهادی علیهالسلام رسیدم. در آن روز چند حادثه ناگوار و تلخ برایم رخ داده بود؛ انگشتم زخمی شده و شانهام در اثر تصادف با اسب سواری صدمه دیده و در یک نزاع غیر مترقبه لباسهایم پاره شده بود. به این خاطر، با ناراحتی تمام در حضور آن گرامی گفتم: عجب روز شومی برایم بود! خدا شرّ این روز را از من باز دارد! امام هادی علیهالسلام فرمود: «یَا حَسَنُ هَذَا وَ أَنْتَ تَغْشَانَا تَرْمِی بِذَنْبِکَ مَنْ لَا ذَنْبَ لَهُ؛ ای حسن! این [چه سخنی است که میگویی] با اینکه تو با ما هستی، گناهت را به گردن بیگناهی میاندازی! [روزگار چه گناهی دارد!]»
حسن بن مسعود میگوید: با شنیدن سخن امام علیهالسلام به خود آمدم و به اشتباهم پی بردم. گفتم: آقای من! اشتباه کردم و از خداوند طلب بخشش دارم. امام فرمود: ای حسن! روزها چه گناهی دارند که شما هر وقت به خاطر خطاها و اعمال نادرست خود مجازات میشوید، به ایام بدبین میشوید و به روز بد و بیراه میگویید! حسن گفت: ای پسر رسول خدا!، برای همیشه توبه میکنم و دیگر عکس العمل رفتارهایم را به روزگار نسبت نمیدهم. امام در ادامه فرمود: «یَا حَسَنُ اِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمُثِیبُ وَ الْمُعَاقِبُ وَ الْمُجَازِی بِالاْءَعْمَالِ عَاجِلاً وَ آجِلاً؛ ای حسن! به طور یقین خداوند متعال پاداش میدهد و عقاب میکند و در مقابل رفتارها در دنیا و آخرت مجازات میکند.»(13)
شیوه حفظ دوستان
برای پاسداری از حریم دوستان نیک نباید در باره آنان سختگیری کرد، بلکه باید در موارد لغزش و خطایشان عفو و گذشت پیشه کرد و عذرشان را پذیرفت؛ زیرا اگر به بهانههای ساده، انسان دوستان خود را طرد کند و از خود دور سازد، به مرور زمان غریب و تنها خواهد ماند و مخالفانش افزایش مییابند؛ در حالی که دوستان خوب بازوی نیرومندی در زندگی افراد به شمار میآیند. لقمان حکیم به فرزندش سفارش میکرد که: «یَا بُنَیَّ اتَّخِذْ أَلْفَ صَدِیقٍ وَ أَلْفٌ قَلِیلٌ وَ لَا تَتَّخِذْ عَدُوّا وَاحِدا وَ الْوَاحِدُ کَثِیرٌ؛(15) فرزندم هزار دوست بگیر و البته هزار کم است و یک دشمن برای خودت درست نکن که یکی هم زیاد است.»
بنابراین، برای رسیدن به سعادت و توفیق در زندگی، انسان باید از دوستان خوب محافظت کند و با اختلاف کوچک و جزئی و لغزشهای ساده نباید آنان را از دست بدهد، بلکه شیوه اهل بیت علیهمالسلام را در نظر بگیرد و از گناهانشان بگذرد. اگر عذر خواهی کردند، بپذیرد و عفو و گذشت پیشه کند.
سعدی گفته:
با مردم سهلگوی دشوار مگوی
با آن که درِ صلح زند جنگ مجوی
پی نوشت:
1. تحف العقول، ص 482؛ الکافی، ج 1، ص 138.
2. تحف العقول، ص 482.
3. بحارالانوار، ج 74، ص 402.
4. تحف العقول، ص 483.
5. بحارالانوار، ج 69، ص 316.
6. نحل / 23.
7. معراج السعاده، ص 270؛ محجة البیضاء، ج 6، ص 213.
8. کشف الغمه، ج 2، ص 386.
9. اعلام الدین، ص 311.
10. همان.
11. تحف العقول، ص 482.
12. کامل الزیارات، ص344.
13. بحارالانوار، ج 56، ص 2.
14. مستدرک الوسائل، ج 8، ص 329.
15. وسائل الشیعه، ج12، ص 16.