مباني انديشه ي سياسي تشيع

فهم انديشه هاي سياسي مسلمانان ، به فهم اصول تفکر سياسي تشيع و تسنن بستگي دارد ؛ زيرا اين دو ، مهم ترين فرق اسلامي اند که آراء و عقايد ساير فرق نيز از آن دو تأثير پذيرفته است . علاوه بر آن ، اگر تفاوت هاي اندک و شباهت هاي فراوان شيعه و سني به درستي درک نشود ، فهم اين که چرا غزالي اين گونه گفته يا نگفته است ، مشکل خواهد بود . البته تشريح مباني تفکر شيعه و سني به معناي تشديد و تعميق اختلافات موجود بين پيروان اين دو مذهب نيست ، بلکه فهم عميق اصول و مباني تفکر
چهارشنبه، 20 آذر 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مباني انديشه ي سياسي تشيع
مباني انديشه ي سياسي تشيع
مباني انديشه ي سياسي تشيع

فهم انديشه هاي سياسي مسلمانان ، به فهم اصول تفکر سياسي تشيع و تسنن بستگي دارد ؛ زيرا اين دو ، مهم ترين فرق اسلامي اند که آراء و عقايد ساير فرق نيز از آن دو تأثير پذيرفته است . علاوه بر آن ، اگر تفاوت هاي اندک و شباهت هاي فراوان شيعه و سني به درستي درک نشود ، فهم اين که چرا غزالي اين گونه گفته يا نگفته است ، مشکل خواهد بود . البته تشريح مباني تفکر شيعه و سني به معناي تشديد و تعميق اختلافات موجود بين پيروان اين دو مذهب نيست ، بلکه فهم عميق اصول و مباني تفکر آن ها به افزايش درک متقابل و کاهش اختلافات بين شيعيان و سنيان مدد مي رساند .( 1)

اصل امامت

شيعيان علاوه بر اصول توحيد ، نبوت و معاد ( اصول دين ) ، به اصول امامت و عدل ( اصول مذهب ) نيز اعتقاد دارند . تفسير اين اصول کلي و اعتقاد به آن ، اعتقاد به اصول فرعي ، جزئي و کوچک تري ( مانند اصل ولايت فقيه ، اصل نفي ظلم ) را در پي دارد . مجموعه ي اين اعتقا دات خرد و کلان ، بخش بزرگي از عوامل شکل گيري و تحول انديشه هاي سياسي شيعيان را در طول تاريخ پديد آورده است .
اعتقاد به امامت از اعتقاد به حاکميت مطلق خداوند بر جهان سرچشمه مي گيرد و به ديگر سخن ، حاکميت مطلق بر جهان از آن خدا و همو است که پيامبراني براي راهنمايي و سعادت بشر فرستاده است . آخرين پيامبر الهي نيز به امر خداوند ، حضرت علي ( ع) و يازده فرزند معصومش ( ع) را به رهبري مردم برگزيد ، و ائمه ي معصوم عليهم السلام ، به ويژه امام زمان ( عج ) ، فقيهان عادل ، متقي ، خويشتندار ، حافظ دين ، مخالف هوا ، ومطيع امر مولا را شايسته ي سرپرستي مسلمانان قرار داده اند . بنابراين بر پايه ي انديشه ي سياسي شيعيان ، امامت و رهبري کسي مشروع است که در درجه ي اول معصوم و در غيبت امام معصوم ( ع ) ، عادل باشد .(2 )
اما با آغاز غيبت کبراي آخرين معصوم ( حضرت حجه بن الحسن العسکري - عج- ) در سال 392 هجري ، شيعيان از ولايت مستقيم امام معصوم ( ع) محروم شدند . از آن پس ، شيعيان به گزينش رهبرو ولي خود بر اساس وصايا و روايات پيامبر اسلام ( ص ) ، ائمه معصوم ( ع) و به ويژه امام زمان ( عج) مي پردازند .(3) اين نحوه انتخاب به معناي انتصاب مستقيم رهبر جامعه ي اسلامي از سوي امام معصوم ( ع) نيست ، ولي چون رهبر و حاکم اسلامي بر اساس شرايطي که معصوم ( ع) معين کرده انتخاب مي گردد ، منصوب و نايب امام معصوم ( ع) شمرده مي شود .
فقيهي که بر اساس شرايط مذکور از سوي مردم به زعامت شيعيان انتخاب مي شود ، واجد همان اختياراتي است که رسول خدا ( ص ) و ائمه ي معصوم ( ع) داشته اند . البته فضايل پيامبر و ائمه ي اطهار (ع) بيش از ولي فقيه است. ولي از حيث اختيارات ، فرقي بين ولي فقيه و امام معصوم ( ع) وجود ندارد ، زيرا هيچ گاه فقيه با اختيارات محدود ، قادر به اداره ي جامعه ، پاس داري از دين ، اجراي احکام الهي و به خصوص تأمين سعادت دنيوي و اخروي مسلمانان نخواهد بود . اگر چه چنين انديشه اي به شيخ مفيد ( متوفاي / 401 ش . /413 ق . ) و شيخ طوسي ( متوفاي 446 ش . / 460 ق . ) باز مي گردد، ولي امام خميني ( ره ) ، اولين فقيهي است که انديشه ي ولايت مطلقه فقيه را به صورت انديشه ي حاکم بر نظام جمهوري اسلامي ايران درآورد . (4)

اصل عدل

« عدل » نيز يکي از اصولي است که شيعيان به آن ايمان دارند و از اصول پنج گانه ي اعتقادي آنان به شمار مي رود . بر اساس اين اصل ، خداوند ، عادل و از هر گونه ظلم و ستمگري مبرا است . به معناي دقيق تر ، نه تنها خداوند هرگز بر بندگان خود ستم نمي کند (5) ، بلکه بر آنان اراده ي ظلم هم نمي کند . از اين رو ، شيعيان عقيده دارند ، حکومت ، به عنوان بخشي از حاکميت خداوند بر انسان ، بايد عادلانه باشد و به گسترش عدالت اجتماعي بپردازد و از ستمگري بپرهيزد و حتي از پذيرش سلطه و ظلم خارجي نيز اجتناب ورزد . به بيان ديگر ، خداوند خود به بندگان ظلم نمي کند و ظلم هيچ کس را نيز برآنان نمي پذيرد . (6)
ضرورت وجود صفت عدالت در حکومت و حاکم به آن دليل است که زمامدار و دولت اسير وسوسه ي شيطاني قدرت نشوند ، به حقوق بندگان تعدي نکنند ، راه سلطه ي کفار بر مسلمانان را نگشايند (7) ، امنيت چترش را در جامعه بگستراند و رفاه مادي و سعادت اخروي مردم تأمين گردد .بنابراين ، شيعيان امر به معروف و نهي از منکر و جهاد عليه منافقان ، مفسدان ، ناکثان ، مارقان ، قاسطان ، مستکبران ، مستبدان و همه ي کساني را که به ظلم و ستم رفتار مي کنند ، واجب و لازم مي دانند . شيعه ي بر پايه ي اصل عدل ، درپي دست يابي به حکومتي است که ستم را در روابط انسان ها ريشه کن کند و طالب روزي است که هيچ ستم و سلطه اي نباشد .(8)
به عقيده ي شيعيان ، تأسيس حکومت عادلانه تر ، فقط به زعامت و رهبري امام زمان (عج ) و معصومان ( ع) محقق مي شود . از اين رو ، در سراسر تاريخ پس از غيبت ، شيعيان در تلاش براي فراهم آوردن زمينه ي لازم ظهور و استقرار حکومت عدالت گستر امام زمان ( عج ) بوده اند .
اما چنين عقيده اي شيعيان را از تلاش براي بهبود وضعيت اجتماعي و سياسي موجود و توسعه ي عدالت اجتماعي باز نداشته و به همين دليل ، هيچ گاه با حکومت ها کنار نيامده اند و اگر هم در مواقعي کوتاه سکوت کرده اند ، بدان دليل بوده که امنيت و بقاي خود را حفظ کنند و يا بر اساس قاعده ي دفع افسد به فاسد عمل کرده اند و از ميان بد و بدتر ، بد را برگزيده اند . به عنوان مثال ، کنار آمدن با حکومت صفويه و پذيرش حکومت مشروطه به اين دليل بود که اين حکومت ها گامي براي نيل به حکومت مطلوب اسلامي تلقي مي شد ، نه اين که خود ، حکومت مطلوب و عادل بودند .( 9)

اجتهاد

« اجتهاد » ويژگي تاريخي شيعه ي اثني عشري است که خود ريشه درعقل دارد و به معناي دخالت دادن عقل در حل و فصل شرعي امور زندگي است .
« اجتهاد» از نظر لغوي به معناي جهد ، مشقت ، وکوشش اعلي ، تمام و کمال است و از نظر اصطلاحي ، به مفهوم استنباط احکام شرع مقدس اسلام از مآخذ و منابع اصلي ( کتاب ، سنت ، عقل واجماع ) به کار مي رود. آنچه به اين وسيله و در قلمرو فروع دين به دست مي آيد ، « احکام » نام دارد و صرفاً تقليد آن جايز است . اما تقليد در اصول دين ناپسند و مردود شمرده مي شود . البته هر کس بايد در فهم اصول دين به عقل خود رجوع کند وبه آنچه خود در فهم توحيد ، نبوت و معاد به دست مي آورد ، عمل نمايد . (10)
به عقيده ي شيعيان ، باب اجتهاد از زمان پيامبر ( ص ) مفتوح بود . در عصر امامت نيز به دليل زنداني ، تحت نظر و گاه دور از دسترس بودن برخي از ائمه معصوم ( ع) ، اجتهاد متداول بود . ولي با بروز مسائل و مشکلات جديد اجتماعي و سياسي شيعيان ،نياز به اجتهاد را افزايش داده است . در دوره هاي تاريخي اخير هم نياز به اجتهاد به دليل هجوم وسيع و گسترده ي استعمارگران خارجي به سرزمين هاي اسلامي و ... تشديد گرديد.(11)
« مجتهد » کسي است که حکم خدا را از منابع چهارگانه ي کتاب ، سنت ، عقل و اجماع استنباط مي کند . مجتهدي که از او تقليد مي کنند بايد داراي صفات بلوغ ، عقل ، عدالت ، تقوا ، حلال زادگي ، تشيع دوازده امامي ، ذکوريت ، شجاعت ، اعلميت ، عدم گرايش به دنيا و مانند آن باشد. (12) علاوه بر آن ، لازم است با علومي همچون صرف ، نحو ، معاني بيان ، تفسير قرآن ، رجال ، منطق ، تاريخ ، اقتصاد و سياست آشنا باشد .(13) و نيز آگاه به زمان و مکان بوده و در صورت انتخاب به زعامت و رهبري جامعه ي اسلامي ، از مديريت و بينش سياسي اجتماعي نيز برخوردار باشد . (14)
بر اين اساس ، اعتقاد تاريخي به لزوم تقليد از مجتهدان صالح ، عادل و متقي ، شيعه را بر آن داشته که رأي و نظر مجتهدان و فقها را رأي و نظر خداوند بداند و در نهايت خلوص و ايثار ، به آن عمل نمايد . از اين رو ،شيعيان بر پايه ي آراء مجتهدان و فقها عليه حاکميت هاي ظالم و غاصب شوريده و يا غير مشروع دانستن سلطنت ، طومار سلاطيني چون محمد رضا پهلوي را درهم پيچيدند و ولايت فقيهان ( ولايت مطلقه ي فقيه ) را جايگزين آن کردند .( 15)

جهاد و شهادت

جهاد و شهادت در راه خدا ، با عزت و سربلندي شيعه رابطه اي مستقيم دارد ؛ زيرا جهاد في سبيل الله چه به پيروزي برسد و چه با شکست مواجه شود ، چه انسان جهادگر کشته شود و چه بکشد ، پيروز است و اجرش بهشت جاويد خواهد بود . چنين اعتقادي همراه با آرمان ظلم ستيزي و عدالت خواهي ، حيات و سعادت شيعه را در سراسر تاريخ فراهم آورده است . همچنين شيعه را بيش از ساير فرق اسلامي به جنگ با مستبدان و ابر قدرت هاي عصر خويش کشانيده و قيام هاي پي در پي در آن پديد آورده است . اين ادعا را وقايعي چون قيام امام حسين ( ع) و انقلاب اسلامي ايران تأييد مي کند .( 16)
جهاد و شهادت در اعتقادات شيعه عميق تر از ساير فرق اسلامي است ؛ زيرا اين دو متأثر از عقايد خاص شيعيان - يعني : اصول امامت و عدل - است . به ديگر سخن ، شيعيان هنگامي به جهاد دست مي زنند که جامعه از استقرار حاکميت معصوم ( ع) يا فرد و افراد منصوب امام معصوم ( ع) و از عدالت اجتماعي بي بهره باشد . در واقع ، شيعه همواره با غاصبان حاکميت صالحان ( ائمه ي اطهار (ع) و فقهاي جامع الشرايط ) و با ستمگران داخلي و خارجي درجنگ و جهاد بوده است . (17)
هدف جهاد ، چه جهاد دفاعي و چه جهاد ابتدايي ، دفاع است . دفاع داراي دو جنبه و دو معناست : گاه به معناي جلوگيري از تعدي و تجاوز دشمن به سرزمين ، مال و ناموس مسلمانان است و گاه به مفهوم حمايت از آرمان هاي انساني و يا نجات انسان هايي است که مي خواهند از جهل ، بي خبري ، کفر و استضعاف نجات يابند . در اين حالت ، هدف فريضه جهاد اسلامي کشورگشايي و سلطه جويي نيست ، بلکه اعتلاي ا سلام و برپا ساختن ارزش هاي ايماني است . بنابراين ، جهاد در عقايد شيعيان ، همواره به معناي جنگ و منازعه نيست ، بلکه هر اقدامي را که موجب اشاعه ي اسلام و انتشار شعاير آن شود ، در برمي گيرد . (18)
بر اين اساس ، جهاد به دو نوع دفاعي و ابتدايي تقسيم مي شود . هر گاه ملت مستضعفي مورد تهاجم قرار گيرد و يا به مردم مسلماني حمله شود ، جهاد دفاعي ، واجب کفايي است . حتي اگر حمله ي دشمن به سرزمين اسلامي محتمل باشد ، دفاع و مراقبت از حدود و ثغور مسلمانان لازم است . اما جنگ ابتدايي به منظور برداشتن موانعي است که دشمنان بر سر راه تبليغ دين پديد آورده اند ، به اين وسيله به حيات شرک و بي عدالتي پايان مي دهند و يا اصول انساني و سعادت انسان هاي در بند ستم را تأمين مي کنند . (19)
علاوه بر آنچه قبلاً گفته شد ، به آراء و انديشه هاي ديگري از شيعه که متمايز کننده ي آن ها با نظرات اهل تسنن است . مي توان اشاره کرد . اين آراء نيز که برگرفته از قرآن ، سنت ، عقل و اجماع است ، جاودانگي شيعه ، ظلم ستيزي و عدالت خواهي آن را به تصوير مي کشد :

انتظار و رجعت

« انتظار » در لغت ، به معناي چشم به راه بودن و چشم به راه داشتن است . همچنين اصطلاحي است که در مورد چشم به راه بودن ظهور امام زمان ( عج ) به کار مي رود . از اين رو ، به کسي که در انتظار فرج امام عصر ( عج ) باشد ، « منتظر » مي گويند .
« رجعت » در لغت ، به معناي بازگشت و نيز بازگشت به دنياست و در اصطلاح ، به مفهوم اعتقاد به بازگشت امامان معصوم ( ع) و دو گروه از مسلمانان و کافران محض پس از ظهور ولي عصر ( عج ) مي باشد . بنابراين ، تحقق رجعت ، به تحقق انتظار وابسته است و اين دو از اين جهت ، لازم و ملزوم يکديگرند . انتظار و رجعت به معاني مزبور از اعتقادات خاص شيعه ي اماميه به شمار مي رود. ( 20)
شيعه ي اماميه به آن دليل به انتظار و رجعت ايمان دارد که در آيات و روايات به آن اشاره شده است . به عنوان مثال از آيه ي
« فقل انما الغيب لله فانتظروا اني معکم من المنتظرين » (21)
انتظار و از آيه ي
« کيف تکفرون بالله و کنتم امواتا فاحياکم ثم يميتکم ثم يحييکم ثم اليه ترجعون » (22)
رجعت فهميده مي شود . زيرا در آيه نخست ، امام صادق ( ع)، غيبت را به غيبت امام زمان (عج) تفسير کرده اند . و در آيه دوم خداوند مي فرمايد :
ما انسان رادوباره مي ميرانيم دوباره زنده مي کنيم ، تا او را خليفه وجانشين خود در زمين نمائيم . (23)
انتظار ، عامل تحرک ، پويايي ، جنبش ، قيام و انقلاب است ؛ زيرا :
1- امام زمان ( عج ) زنده ، ولي غايب است .بنابراين ، وي در پس پرده ي غيبت (24
) ، مانند هر امام معصوم ديگر ، ناظر اعمال پيروان خويش است . اين مسأله موجب مي شود که شيعيان همواره خود را در محضر ايشان ببينند و از ارتکاب اعمال زشت دست بشويند و به کارهاي خير بپردازند .
2- برخي گفته اند، شرط ظهور امام زمان ( عج ) ، به اوج رسيدن فساد در روي زمين است . درحالي که اين گونه نيست ، بلکه مقابله با فساد نيز (25 ) لازم است . اين موضوع به افراد آگاه و آماده ، که به ضرورت انقلاب ايمان داشته و آماده انقلاب باشند ، نياز دارد . پذيرش چنين نگرشي همواره شيعيان را آماده ي قيام و انقلاب نگاه مي دارد. (26)
اعتقاد به رجعت نيز عاملي براي حرکت سازنده ي فردي و اجتماعي و وسيله اي براي طغيان عليه بي عدالتي ها است ؛ زيرا :
1- همان گونه که شک حضرت عزير ( ع) پس ازحيات دوباره و ترديد حضرت ابراهيم ( ع) با مشاهده ي حيات چهار پرنده ي ذبح شده (27) در مورد زنده شدن مردگان از بين رفت و موجب ايمان بيش تر آنان به حقانيت گفتار خداوند شد ، اعتقاد به اصل رجعت نيز شيعيان را به حقانيت خويش آگاه مي سازد و آنان رابه تلاش فردي ، اجتماعي و ديني ترغيب مي کند .
2 - در رجعت، ائمه ي اطهار ( ع) و مؤمنان خالص به اين جهان باز مي گردند تا حق خود را باز ستانند. کافران محض نيز بر مي خيزند تا قصاص شوند . چنين اعتقادي آثار ذيل را به همراه دارد :
اولاً ، شيعيان سعي مي کنند اعمالشان را به گونه اي انجام دهند که از مؤمناني باشند که به همراه ائمه ي اطهار ( ع) به اين دنيا رجعت مي کنند .
ثانياً ، شيعيان خالص با رجعت قادرند انتقام همه ي ظلم هايي را که بر آنان رفته است بگيرند . نتيجه اين که اشتياق به شيعه ي خالص بودن و اميد به انتقام گرفتن ، شيعه را به تحرک براي اصلاح خويش و کسب شايستگي براي قصاص گرفتن از کافران محض وا مي دارد . (28)

جبر واختيار

جبر واختيار به معناي « لاجبر و لا تفويض بل امر بين الامرين » از اعتقادات خاص شيعه است . ولي گرايش عمومي در دنياي اسلام يا به جبر است و يا به اختيار . پيروان اين دو اعتقاد عموماً مسلمانان اهل سنت هستند. (29)
مهم ترين مکتب جبرگرايي اسلامي ، « اشاعره » (30) است . به اعتقاد آنان ، خدا خالق انسان است ، پس خالق افعال او نيز هست . خدا داراي علم ازلي است . بنابراين ، نسبت به اعمال آتي انسان آگاه است . خدا هر کس را بخواهد هدايت و يا گمراه مي سازد . از اين رو ، هدايت و ضلالت انسان به دست خداست . آن ها در اثبات حقانيت عقايد جبرگرايانه ي خويش به اين قبيل آيات استناد مي کنند :
« و الله خلقکم و ما تعملون » ؛
و خداوند، هم شما را آفريد و هم بت هايي را که مي سازيد . (31)
« .... قل الله خالق کل شي » ؛
بگو خدا خالق همه چيز است. (32)
آنان سپس نتيجه مي گيرند که انسان درهمه ي افعال خود مجبور است ، در پديد آوردن افعال خويش نقشي ندارد و صرفاً افعالي را که خدا خلق مي کند دريافت و کسب مي نمايد و يا آن را فرا مي گيرد .
درنقطه ي مقابل اشاعره ، گروه ديگري از اهل تسنن - يعني : معتزله - قرار دارند . معتزله عموما ً بر پايه ي عمل و با تأکيد بر اصل آزادي اراده و توانايي بشر در پديد آوردن اعمال انساني ، استدلال مي کنند که انسان در انجام اعمال و پديد آوردن افعالش از هيچ کس جز اراده ي خويش فرمان نمي برد . به عقيده ي آنان ، چون خداوند، عدل مطلق است ، نمي تواند خالق افعال بد انساني باشدو نيز چون خداوند ، خير مطلق است ، نمي تواند هدايت گر و تعيين کننده ي اعمال و سرگذشت انسان باشد . به بيان ديگر ، کردار انساني حاصل قدرت و توانايي انسان است و قدرت خداوند ي درخلق افعال انساني نقشي ندارد . (33)
شيعه ي اماميه بر اساس « لاجبر و لاتفويض و لکن امر بين امرين » (34) يا « لاجبر و لا تفويض بل منزله بين المنزلتين » (35) به جبر اشاعره و به تفويض معتزله اعتقاد ندارد. همچنين نه اراده و قدرت انسان را ناديده مي گيرد و نه قدرت و اراده ي خدا را نفي مي کنند ، بلکه معتقد است که خداوند قدرت انجام کار و ابزار آن را براي انسان فراهم مي آورد و پس از آن ، انسان به تنهايي در انجام کار خويش مؤثر و تواناست . (36) در واقع ، انسان به موجود فلجي مي ماند که نيروي لازم براي حرکت خود را از خداوند مي گيرد ، اما پس از آغاز حرکت ، با اراده ي خويش به انجام افعال مي پردازد.
اعتقاد اشاعره و معتزله در باب خلافت و امامت ، با انديشه جبر و اختيارشان ارتباط مستقيم دارد . اشاعره در واقع ، ريشه در مرجئه - گروه ديگر سني مذهب - دارد . اين دو به دو مذهب فقهي حنفي و حنبلي وا بسته اند . به عقيده ي حنفي ها و حنبلي ها ، « اطاعت از امام حتي در صورت گناهکار بودن نيز واجب است ... کسي حق اعتراض به ... آنان و شورش عليه آنان و اعتراف به امامت ديگري را ندارد » ؛ زيرا امام در انجام اعمالش مانند هر انسان ديگري مجبور و درتغيير سرنوشت و اعمال خويش بي تأثير است .
اعتزال ريشه در قدريه دارد . اين دو عقيده دارند و که « حاکم و زمامدار در برابر اعمال خود پاسخگو است و هر گاه [ او ] از طريق راست منحرف شد ، بايد خلع و يا بر کنار شود ... » به عقيده ي آن ها ، اصولاً گماردن و گذاشتن امام اجباري نيست ؛ زيرا جامعه بدون امام هم مي تواند پابرجا بماند ؛ چون انسان مختاراست و حق دارد سرنوشت خويش را به هر صورتي که مي خواهد ، تعيين کند .
اما شيعه ي اماميه اطاعت از حاکم گناهکار را نمي پذيرد و به عدم شورش عليه حاکم جورتن در نمي دهد و نه مي پذيرد که جامعه بدون امام پابرجا بماند . و نيز حاکم را مسئوول و موظف به پاسخگويي مي داند . (37)

تقيه

« تقيه » ازديگر ويژگي هاي شيعه به شمار مي رود که درلغت ، به معناي محافظت از خويش است و در اصطلاح ، به مفهوم پوشيده داشتن اعتقاد ازمخالفان و ترک مبارزه با آنان است . از اين رو ، تقيه براي مصون ماندن از ضرر دنيوي و ديني و پرهيز ازخسارت مادي و معنوي مي باشد . و از اين رو ، گرايش به تقيه طبيعي و فطري است . (38)
علاوه بر آن ، تقيه ريشه در قرآن و سنت دارد . خداوند در اين باره مي فرمايد :
« لايتخذ المؤمنون الکافرين اولياء من دون المؤمنين و من يفعل ذلک فليس من الله في شي ء إلا ان تتقوا منهم تقاه » ؛ (39)
مؤمنان ، به جاي مؤمنان، کافران را به دوستي نگيرند. هر که چنين کند ، پيوندي با خدا ندارد ، مگر آن ها که از آن ها ترسي داشته باشد .
همچنين تقيه در سيره ي پيامبر اکرم ( ص ) مورد تأييد قرار گر فته است ؛ زيرا زماني که عمار با چشمان گريان ، نزد پيامبر ( ص ) آمد و از اين که خدايان مشرکان را ستايش کرده بود ، شرمسار بود ، پيامبر ( ص ) کاري راکه او براي حفظ جانش انجام داده بود ، تأييد کردند . (40)
گرچه تقيه ريشه درفطرت انسان ها واعتقاد مسلمانان دارد ، اما بيش از هر مذهب ديگري، درعقايد شيعيان ريشه دوانيده است ؛ زيرا شيعه در بخش اعظم تاريخ حيات خويش ، همواره يک گروه اقليت بوده ، هميشه مورد خشم حکام قرار داشته وناچار بوده در ميان انبوه دشمنانش به سر برد . در نتيجه ، بيم جان ، ترس از دست دادن مال ، وحشت از تعدي با ناموس و نگراني زايل شدن ايمان او را مجبور کرده که عقايدش را مخفي نگاه دارد بلکه به مدارا و تحبيب قلوب آن ها بپردازد . بنابراين ، تقيه وسيله اي براي فرار از مسؤوليت نيست ، بلکه عمل به مسؤوليت در شکل جديد است . (41)
تقيه آثار فراواني براي شيعه به همراه داشته است ؛ ازجمله :
1- حيات و بقاي شيعه مرهون تقيه است .
2- گرايش به همزيستي مسالمت آميز با اکثريت سني در پرتو تقيه ، موجب تحکيم وحدت اسلامي مسلمانان گرديده که اين وحدت در عصر حاضر ، بيشتر ناشي از تلاش هاي سيد جمال الدين اسد آبادي ( انديشه ي اتحاد اسلام )، آيه الله بروجردي (تأسيس دارالتقريب اسلامي ) ، شيخ شلتوت - مفتي الازهر مصر - ( صدور فتوا مبني بر به رسميت شناختن شيعه به عنوان يک مذهب ) ، امام خميني ( ره ) ( صدور جوازشرکت شيعيان در نمازهاي جماعت اهل تسنن و بر پايي هفته ي وحدت ) است . (42)
متأسفانه کساني هم بوده اند که به سهو و يا عمد از تقيه برداشت نادرستي داشته اند . به طور کلي، آن ها را مي توان به دو دسته تقسيم کرد :
گروه اول دين داران خشک و قشري اند که :
« تقيه را به معناي ترک وظايف اسلامي تفسير کرده و آن را بهانه اي براي کناره گيري ازمداخله در امور اجتماعي ... و نيز بهانه اي براي تعطيل احکام و قوانين تعطيل ناپذير اسلام و فلج کردن همه ي امورحياتي اسلام و فرار از مسؤوليت هاي اسلامي و دستاويزي براي انواع تنبلي ها و اهمال کاري ها و سرپوشي براي توجيه آسايش طلبي ها و محافظه کاري ها و سودجويي ها قرار داده اند . (43)
گروه دوم دشمنان اسلام ، افراد بي بندو بار و بي دين ها هستند که ادعا مي کنند :
« تقيه از اختراع هاي ملايان شياد براي فريب عوام است !... تقيه مظهر دروغ در دين و درمذهب است... دروغ درکليه ي شؤون ما ، رخنه کرده و از جمله در مذهب هم دروغ به صورت تقيه ، تجلي نموده است ! ... اگر کسي بخواهد درکار دين هم شارلاتاني کند و دروغ پردازي نمايدو محافظه کار و تن پرور و راحت طلب باشد ، تقيه مي کند ! » (44)

پي نوشت :

1- زمينه هاي تفکر سياسي در قلمرو تشيع و تسنن ، محمد مسجد جامعي ، ص 20 .
2-اين شرايط از حديثي از امام حسن عسکري اقتباس شده است . ر. ک : حکمت اصول سياسي اسلام ، محمد تقي جعفري ، ص 282.
3-امام زمان ( عج) به اسحاق بن يعقوب مي فرمايد : « در مورد رويدادهاي پديد آمده ، بايد به راويان حديث رجوع کنيد ؛ آنان حجت من بر شما هستند و من حجت خدا بر آن ها هستم » ر. ک: وسائل الشيعه ، شيخ حر عاملي ، ج 18 ، ص 10.
4- انقلاب اسلامي و ريشه هاي آن ، عباسعلي عميد زنجاني ، ص 102.
5-اشاره به مضمون آيه ي 70 سوره ي توبه ( 9) و آيه ي 31 سوره ي غافر ( 40 ) .
6- فقه سياسي ، عباسعلي عميد زنجاني ،ج 3 ، ص 398 .
7- اشاره به آيه ي 141 سوره ي نساء ( 5).
8- اشاره به آيه ي 45 سوره ي يس ( 36 ) .
9- انديشه ي سياسي در اسلام معاصر ، حميد عنايت ، ترجمه ي بهاء الدين خرمشاهي ، ص 295 .
10- فقيهان و زمان و مکان ، کميته ي علمي کنگره بررسي مباني فقهي حضرت امام خميني ( ره ) ، ص 229.
11- دائره المعارف تشيع ، جمعي از نويسندگان ، ج 4 ، ج 393 .
12- فرهنگ معارف اسلام ، سيد جعفر سجادي ، ج 1 ، ص 68 .
13- نهضت هاي اسلامي صد ساله اخير ، مرتضي مطهري ، ص 70 - 89 .
14- اشاره به مفاد اصل 109 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران.
15- دائره المعارف تشيع ، ج 4 ، ص 353-356.
16- شهيد و شهادت، امام خميني ( ره ) ، ص 15 و 40 .
17- دائره المعارف تشيع ، ج 4 ، ص 399.
18- جنگ و صلح از ديدگاه امام علي ( ع) ، محمد مهدي شمس الدين ، ترجمه بنياد نهج البلاغه ، ص 32 - 36.
19-همان .
20- لغت نامه ي دهخدا ، ذيل عناوين « انتظار » و « رجعت » و دائره المعارف تشيع ، ج 2 ، ص 539 ؛ رجعت از نظر شيعه ، نجم الدين طبسي ، ص 7 و 15 .
21- يونس ( 10 ) ، آيه 20 .
22- بقره ( 2 ) ، آيه 28 .
23- ترجمه تفسير الميزان، ج 1 ، ص 171 ؛ خدا و مهدي حسن سعيد ص 59 .
24- اشاره به حديثي ازحضرت رسول اکرم (ص ) که مي فرمايد : « آري ، سوگند به خدايي که مرا به نبوت برگزيد ، مردم از او ( امام زمان ( عج ) ) منتفع مي شوند و و از نور ولايتش در دوران غيبتش بهره مي گيرند ، همان گونه که از خورشيد به هنگام قرار گرفتن پشت ابرها بهره مي برند . » ر . ک بحاالانوار، ج 52 ، ص 93 .
25- اشاره به حديثي از امام جعفر صادق (ع) که مي فرمايد : « هر کس خشنود مي شود که از اصحاب قائم ( ع ) باشد ، پس باشد منتظر باشد ، و به ورع و اخلاق نيکو عمل کند . » ر. ک :همان ، ص 140.
26- پرسشها و پاسخها ، جعفر سبحاني ، ص 194 - 195 و 198 - 202 و 204.
27- اشاره به داستان مردن عزير پيامبر ( ع ) که خداوند وي را پس از صد سال زنده ساخت و نيز ابراهيم پيامبر ( ع ) که به امر خداوند چهار پرنده را انتخاب و آن ها را ذبح کند و گوشت آنان رابه هم آميخت و آن گاه در چهار نقطه قرار داد ، سپس آن ها را صدا زد و هر يک نزد او حاضر شدند .
28- بشاره الرجعه يا بازگشت مردگان بدنيا ، سيد هبت الله بهشتي لاري ، ص 36 - 41 ، 147 و 148.
29-مجموعه آثار ، مطهري ، ج 3 ، ص 10.
30- توضيح اشاعره و معتزله در درس هاي بعد خواهد آمد .
31- صافات ( 37 ) ، آيه 97 .
32- رعد ( 13 ) ، آيه 16.
33- جبر واختيار ، محمد تقي جعفري ، ص 212 ؛ دولت و حکومت در اسلام ، آن. کي . لمبتون ، ترجمه و تحقيق سيد عباس صالحي و محمد مهدي فقيهي ، ص 83 و 86 .
34- اين حديث هم با « بل » و هم با « و لکن » نقل شده است .
35- اين دو ، احاديثي هستند که از معصوم ( ع) رسيده است . ر . ک: جبر واختيار ، جعفري ، ص 213.
36- مرجئه ي گروهي از اهل تسنن هستند که از قضاوت درباره کردار انسان و امام و عواقب آن خودداري مي کنند و آن را به خداوند واگذار مي کنند و معتقدند اطاعت از امام حتي در صورت گناهکار بودن نيز واجب است .
37- دولت و حکومت در اسلام ، لمبتون ، ص 79 ، 82 ، 86 و 96 .
38- تقيه سپري براي مبارزه عميقتر ، ناصر مکارم شيرازي ، ص 17 - 22.
39- آل عمران ( 3 ) ، آيه 28.
40- دائره المعارف تشيع ، ج 5 ، ص 40.
41- انديشه ي سياسي در اسلام معاصر ، عنايت ، ص 299.
42- همان ، ص 353.
43- تقيه امر به معروف و نهي از منکر ، سيد احمد طيبي شبستري ، ص 13.
44-تقيه امر به معروف و نهي از منکر ، سيد احمد طيبي شبستري ، ص30.

منبع:کتاب انديشه هاي سياسي مسلمانان آموزش عقيدتي سياسي




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.