انديشه سياسي خواجه نظام الملک

ابو علي حسن بن علي ، معروف به نظام الملک ، در 397 ش . / 409 ق . در يکي از روستا هاي طوس مشهد به دنيا آمد . وي که فرزند يکي از زمين داران و مأموران دريافت خراج دولتي به نام ابو الحسن علي بود ، پس از اتمام تحصيلاتش به قصد يافتن شغل و مقام ، نخست به دربار غزنويان و سپس به در بار سلاجقه رفت . اولين پست دولتي وي ، کتابت براي فرزند حاکم سلجوقي چغري بيگ - يعني الب ارسلان - (1) بود . هنگامي که الب ارسلان به پادشاهي رسيد ، به ابوعلي حسن لقب « نظام
چهارشنبه، 20 آذر 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
انديشه سياسي خواجه نظام الملک
انديشه سياسي خواجه نظام الملک
انديشه سياسي خواجه نظام الملک

ابو علي حسن بن علي ، معروف به نظام الملک ، در 397 ش . / 409 ق . در يکي از روستا هاي طوس مشهد به دنيا آمد . وي که فرزند يکي از زمين داران و مأموران دريافت خراج دولتي به نام ابو الحسن علي بود ، پس از اتمام تحصيلاتش به قصد يافتن شغل و مقام ، نخست به دربار غزنويان و سپس به در بار سلاجقه رفت . اولين پست دولتي وي ، کتابت براي فرزند حاکم سلجوقي چغري بيگ - يعني الب ارسلان - (1) بود . هنگامي که الب ارسلان به پادشاهي رسيد ، به ابوعلي حسن لقب « نظام الملک » داد و او را به مقام وزارت برگزيد . وزارت او با مرگ الب ارسلان و در زمان پادشاهي فرزند ملکشاه ادامه يافت ، اما سرانجام ، در 471 ش . / 485 ق . در نهاوند توسط يکي از فداييان فرقه ي اسما عيليه کشته شد . (2)

ابتکارات خواجه نظام الملک

خواجه نظام الملک نمونه اي از وزيران توانمند ايراني است . او توانايي خود را در اداره ي يک امپراتوري پهناور ، که حاکمانش به دليل داشتن خصلت و خوي چادر نشيني از آگاهي و توان مديريت سياسي بي بهره بودند، به اثبات رسانيد . تأسيس مدارس معروف « نظاميه » نيز نشان از دور انديشي و کارداني وي دارد ؛ زيرا مدارس نظاميه مهم ترين منبع تأمين نيروي انساني کارآمدي براي تثبيت امپراتوري سلجوقيان به شمار مي رفت . علاوه بر آن ، خواجه فرزندان و وابستگان خود را در پست هاي گوناگون دولتي گمارد . به همين دليل ، هنگامي که ملکشاه او را به عزل از پست وزارت تهديد کرد ، خواجه درپاسخ ، بقاي سلطنت او را مشروط به بقاي پست وزارت خويش دانست . ملکشاه نيز چون ديد بدون او قادر به اداره ملک نيست ،وي را همچنان در مسند وزارت باقي گذاشت . (3)
خواجه به ظاهر ، يک مذهبي متعصب بود و از همه ي توان خود و نيز از تمام امکانات موجود براي حفظ و صيانت از انديشه هاي مذهب شافعي استفاده مي نمود . اين در حالي است که :
اولاً ، خواجه در دو کتاب معروفش - يعني : سير الملوک يا سياست نامه و دستور الوزراء يا رساله ي وصايا - به طرح حوادث گذشته و حال به صورتي که واقع شده اند و نه به صورت خيالي و آرماني پرداخته و نيز بر اساس واقعيت تاريخي به ارائه آراء و اندرز هاي سياسي به سلطان مبادرت ورزيده است .
ثانياً ، وي درکتب مذکور ، هيچ گاه از کلمه ي « خليفه » و « سلطان » که مورد استفاده ي علمي و فقهي است ، سخن نگفته ، بلکه لفظ « پادشاه » را به کار برده است .(4) با اين وصف ، به تلازم دين و دولت اعتقاد داشت .
علاوه بر آن ، مهم ترين وجه تمايز خواجه نظام الملک از ديگر انديشمندان معاصرش همچون ماوردي و غزالي ، آن است که خواجه در جنگ بين سلطنت و خلافت ، کاملاً طرفدار سلطنت است ؛ زيرا بر خلاف آن دو ، که نگران کاهش قداست و مشروعيت خلافت بودند ، او دل مشغولي افول و زوال امپراتوري سلجوقيان را داشت . بنابراين ، او براي حفظ کشور و ممانعت از هرج و مرج سياسي ، تقويت و افزايش اقتدار سلاطين سلجوقي را ضروري مي ديد . از اين رو ، به طرح نظريه ي الهي حکومت پرداخت و سلطنت را هديه ي الهي و نه موهبت ناشي از خليفه دانست . به بيان ديگر ، او اعتقاد داشت مشروعيت سلطنت از خداوند است و نه از ناحيه ي خليفه . (5)

جايگاه سلطنت

خواجه نظام الملک عقيده داشت خداوند درهر عصر و زماني ، يکي را از ميان مردم بر مي گزيند يا بنده اي را ياري مي دهد تا دولتي پديد آورد و به او دانشي عطا مي کند تا بتواند بر مردم فرمان براند ، به تأمين مصالح کشورش بپردازد ، آرامش و امنيت را برقرار سازد و فساد و آشوب را از ميان بردارد . وي براي انجام اين کار بزرگ ، به قدرتي نامحدود نيازمند است ، همان گونه که قدرت خداوند نيز نامحدود است . بنابراين ، پادشاه را خدا برمي گزيند و مشروعيتش را از خداوند مي گيرد و صرفاً در مقابل او پاسخ گوي اعمال خويش است . (6)
اگر چه خواجه ، پادشاه را موجودي مي داند که تنها از يزدان فرمان مي برد و در پادشاهي ، نيازي به هدايت و ارشاد ديگران ، به ويژه خليفه ندارد ، ولي به سلطنت مطلق العنان نيز علاقه اي نشان نمي دهد ، بلکه او پادشاه را يک موجود ساده ي بشري با اوصاف انساني همچون دليري ، اعتقاد نيکو و اخلاق پسنديده معرفي مي کند که در ملک داري ، بايد به قوانين آسماني گردن نهد ، مطيع شريعت باشد و آن را پاس بدارد . بنابراين ، در انديشه ي خواجه، دين و دولت دو برادري هستند که در وجود شاه گرد آمده اند و به او در پادشاهي مدد مي رسانند . (7)
در نتيجه ، شاه بايد بر پايه ي اعتقادات ديني مردم سلطنت کند اما مردم هيچ نقشي در دست يابي وي به منصب پادشاهي ندارند ؛ زيرا به اعتقاد خواجه ، همان گونه که انوشيروان -پادشاه ساساني -تاج و تخت خود را مرهون خداي عزوجل ، ميراث پدر و شمشير مي دانست، نيل به منصب پادشاهي در گرو عنايت و تأييد الهي ، وراثت و بازوان قدرتمند است ، با وصف اين که پادشاه منتخب مردم نيست ، ولي بر مردم لازم است به دليل تلاشي که شاه در برقراري صلح و آرامش انجام مي دهد ، از او اطاعت کنند . اما اگر هم آرامش از جامعه رخت بر بست و ملک دستخوش هرج و مرج گرديد ، باز هم بر مردم لازم است که در فرمان برداري از شاه بکوشند ؛ زيرا بي نظمي محصول گناهان مردم است ، نه بي کفايتي پادشاه . (8)

منزلت وزارت

از نظر خواجه نظام الملک ، پست وزارت برترين منصب پس از سلطنت است ؛ چون وزير عملاً اداره ي کشور را در دست دارد . و از اين حيث ، عالي ترين مقام اجرايي کشور به شمار مي رود . از اين رو ، آباداني کشور ، اجراي عدالت ، خشنودي رعايا ، نيک نامي شاه و بقاي سلطنت به وزير عادل ، شايسته ، حق نگر و راستگو وابسته است . خواجه شرط بقا و حفظ وزارت را به دو چيز مي دانست :
اول . پست و منصب وزارت همانند مقام وجايگاه سلطنت به توارث منتقل شود .
دوم . وزير در جهت رضاي خدا گام بردارد و شاه ، نزديکان و خلايق را از خود نرنجاند . (9)

وظايف پادشاه

خواجه نظام الملک وظايف متعددي براي پادشاه قائل بود . ذکر همه ي اين وظايف از حوصله ي اين درس خارج است . بنابراين ، براي آشنايي با انديشه ي سياسي خواجه ، به برخي از آن ها اشاره مي شود :
پادشاه نبايد دو شغل را به يک نفر واگذارد . در اين صورت، کارها بدون عيب و کاستي انجام نمي گيرد . همچنين پادشاه نبايد دو نفر را به يک شغل بگمارد ؛ چون در اين صورت ، کار به درستي به ثمر نمي رسدو يا تحقق آن با کاستي همراه است ؛ زيرا :
اولاً ، نفر اول انجام کار را به دو نفر و نفر دوم انجام آن را به نفر اول مي سپارد .
ثانياً ، نفر اول بيم آن دارد که حاصل کارش به حساب نفر دوم گذاشته شود و نفر دوم ترس آن دارد که اولي از زحماتش بهره مند گردد . (10)
بر پادشاه لازم است که از احوال سپاهيان آگاه باشد و در تأمين حوايج آنان بکوشد تا به فساد و ستم و روي نياورند . افزون بر آن ، پادشاه بايد سه کار انجام دهد تا از روي آوردن لشگريان به انحراف و ظلم جلوگيري کند :
الف - حقوقشان را به موقع و با دست خويش بپردازد تا مهر و محبت شاه بر دل لشکريان بنشيند و در انجام خدمت و در اداره ي جنگ سخت بکوشند و به شدت پايداري و ايستادگي نمايند .
ب- لشکريان بايد از همه ي نژادها و از همه ي مناطق کشور باشند و نيزبا معيار و ملاک « نيک بودن » انتخاب شوند .
ج - جا سوساني بر آن ها بگمارد تا کار خويش را به درستي انجام دهند . البته جاسوسان بايد ناشناس باشند . (11)
خواجه به پادشاه توصيه مي کند که در کارها به مشورت بپردازد ؛ زيرا مشورت موجب تقويت تدبير و رأي او مي شود . همچنين ، مشورت ، پادشاه را از خود کامگي و شتاب در عمل - که در آن پشيماني ها است - باز مي دارد . خواجه افرادي همچون علماي دين را براي مشور ت معرفي مي کند و بر شاه تذکر مي دهد که هر هفته ، يکي دو بار علما را به حضور بپذيرد ، به موعظه ي آنان در حرام و حلال الهي گوش دهد ، تفسير قرآن ، اخبار و حديث را از آنان بشنود و با آن ها به مناظره بپردازد . به عقيده ي خواجه ،زماني که پيامبر دانا و آگاه به وحي ( پيامبر اکرم - ص - ) به مشورت دست زده است ، پادشاه نبايد خود را از مشورت و مزاياي آن بي نياز بداند . (12)
همچنين خواجه در نظارت بر کارگزاران ، رعايت حال و خواسته ي رعيت ، گزينش قضات عالم و زاهد ، گرامي داشتن علماي دين و مانند آن ، وصايايي به شاه دارد . وي عمل به اين نکات را شرط نيکو شدن رفتار کارگزاران با مردم ، رضايت و خرسندي رعيت ، استقرار عدل و قسط و استحکام دين مي داند . به عقيده ي خواجه ، پادشاه و دولتي که اين گونه باشد ، در جهان نام نيک از خود باقي مي گذارد و تا قيامت ، پايدار خواهد ماند و در آخرت نيز رستگار و سرافراز است . (13)

خلاصه ي مطالب :

1- ابو علي حسن بن علي ، معروف به خواجه نظام الملک ، وزير نيرومند سلجوقيان بود که هم در صحنه ي عمل و هم در ميدان انديشه ي سياسي ، شهره ي روزگار خويش بود . اداره ي توانمند يک امپراتوري پهناور ، تأسيس مدارس نظاميه ، گماردن فرزندان و وابستگان خود در پست هاي دولتي و مقدم داشتن سلطنت بر خلافت ، حاصل ابتکار ، دور انديشي و شجاعت او بود که منجر به تثبيت امپراتوري سلجوقيان گرديد .
2- از ديدگاه خواجه ، پادشاه برگزيده و نماينده ي خداست . از اين رو ، او فقط در مقابل خدا پاسخگو است . با اين وصف ، خواجه نه تنها مخالف سلطنت مطلق العنان بود ، بلکه از پادشاه مي خواست که مطيع قوانين آسماني باشد . همچنين از مردم مي خواست تحت هر شرايطي ، از پادشاه اطاعت کنند . از نظر خواجه ، پست وزارت برترين منصب پس از سلطنت ، وزير ، عالي ترين مقام اجرايي کشور است .
3- پادشاه داراي وظايف متعددي است از آن جمله :
الف - شاه بايد آگاه به اموال سپاهيان و تأمين نيازهاي آنان باشد . علاوه بر آن ، با پرداخت حقوق به آن ها ، شرکت دادن همه ي نژادها در لشکر و گماردن جاسوسان مخفي بر سربازان ، از فساد و انحراف لشکريان ممانعت به عمل آورد .
ب - سلطان بايد به مشورت با علماي دين بپردازد و در نظارت بر کارگزاران ، رعايت حال و خواسته ي رعيت و گزينش قضات عالم و زاهد بکوشد . اين مسأله موجب استقرار و استحکام دين مي شود .

پي نوشت :

1- درمنابع ، چغري بيگ و آلپ ارسلان نيز آمده است .
2-متفکران اسلام ، دودو ، ج 1 ، ص 248 - 251.
3-خواجه نظام الملک ، سيد جواد طباطبائي ، ص 29.
4- تاريخ فلسفه در اسلام ، محمد شريف ، ج 2 ، ص 221 - 229.
5- همان.
6- سياست نامه ، خواجه نظام الملک ، ص 17 - 21.
7- درآمدي فلسفي بر تاريخ انديشه ي سياسي ، سيد جواد طباطبائي ، ص 59 - 60 .
8- درآمدي فلسفي بر تاريخ انديشه ي سياسي ، سيد جواد طباطبائي ، ص 59 - 60.
9- همان.
10 - درآمدي فلسفي بر تاريخ انديشه ي سياسي ، طباطبائي ، ص 206 .
11- همان ، ص 87 ، 191 و 134.
12- همان ، ص 81 و 124.
13- درآمدي فلسفي بر تاريخ انديشه ي سياسي ، طباطبائي ، ص 17 - 21 ، 34 ، 46 ، 58 ، 81 ، 87 .

منبع:کتاب انديشه هاي سياسي مسلمانان آموزش عقيدتي سياسي




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.