![شفاعت خاصان حق و منزلت انسان کامل در مثنوی شفاعت خاصان حق و منزلت انسان کامل در مثنوی](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images700/article/17857.jpg)
![شفاعت خاصان حق و منزلت انسان کامل در مثنوی شفاعت خاصان حق و منزلت انسان کامل در مثنوی](/userfiles/Article/1395/12/1/17857.jpg)
نویسنده: محمدرضا افضلی
پادشاهی بر ندیمی خشم کرد *** خواست تا از وی برآرد دود و گرد
کرد شه شمشیر بیرون از غلاف *** تا زند بر وی جزای آن خلاف
هیچ کس را زهره نه تا دم زند *** یا شفیعی بر شفاعت برتند
جز عمادالملک نامی در خواص *** در شفاعت مصطفیوارانه خاص
برجیهد و زود در سجده فتاد *** در زمان شه تیغ قهر از کف نهاد
گفت اگر دیو است من بخشیدمش *** ور بلیسی کرد من پوشیدمش
چون که آمد پای تو اندر میان *** راضیم گر کرد مجرم صد زیان
صد هزاران خشم را تانم شکست *** که تو را آن فضل و آن مقدار هست
لابهات را هیچ نتوانم شکست *** زآن که لابه تو یقین لابه من است
گر زمین و آسمان بر هم زدی *** ز انتقام این مرد بیرون نامدی
ور شدی ذره به ذره لابهگر *** او نبردی این زمان از تیغ سر
بر تو میننهیم منّت ای کریم *** لیک شرح عزت تواست ای ندیم
پادشاهی بر ندیمی خشم گرفت و خواست با شمشیر سرش را از تنش جدا کند. از درباریان کسی را جرأت شفاعت نبود، به جز یکی از خواص شاه به نام عمادالملک که در شفاعت و پا درمیانی، مانند محمد مصطفی(صلی الله علیه و آله و سلم) شاخص و ممتاز بود. آمد و شفاعت نمود و پادشاه به احترام و حرمت او آن ندیم را عفو کرد. «مصطفیوارانه» اشاره به روایتی است که در تفسیر قرآن آمده و خلاصهی آن این است که در قیامت مؤمنان برای رفتن به بهشت از پیامبران شفاعت میخواهند و هر پیامبری، دیگری را مقدم بر خود میشمارد تا سرانجام همه، مصطفی را مقدم برای شفاعت میدانند. شاه گفت: به حرمت تو ای عمادالمُلک، این مجرم دیو هم باشد و هر کار شیطانی هم که از او سر زده باشد من از آن چشمپوشی کردم. تو به قدری صاحب فضیلت و کمالی که من میتوانم به دلیل آن، صدها هزار خشم و غضب را بشکنم و فرو نشانم، اما نمیتوانم درخواست و تضرع تو را بشکنم و آن را ندیده انگارم، زیرا درخواست و تضرع تو درخواست و تضرع من است.
منبع مقاله :
افضلی، محمدرضا؛ (1388)، سروش آسمانی، قم: مرکز بینالمللی ترجمه و نشر المصطفی(ص)، چاپ اول
کرد شه شمشیر بیرون از غلاف *** تا زند بر وی جزای آن خلاف
هیچ کس را زهره نه تا دم زند *** یا شفیعی بر شفاعت برتند
جز عمادالملک نامی در خواص *** در شفاعت مصطفیوارانه خاص
برجیهد و زود در سجده فتاد *** در زمان شه تیغ قهر از کف نهاد
گفت اگر دیو است من بخشیدمش *** ور بلیسی کرد من پوشیدمش
چون که آمد پای تو اندر میان *** راضیم گر کرد مجرم صد زیان
صد هزاران خشم را تانم شکست *** که تو را آن فضل و آن مقدار هست
لابهات را هیچ نتوانم شکست *** زآن که لابه تو یقین لابه من است
گر زمین و آسمان بر هم زدی *** ز انتقام این مرد بیرون نامدی
ور شدی ذره به ذره لابهگر *** او نبردی این زمان از تیغ سر
بر تو میننهیم منّت ای کریم *** لیک شرح عزت تواست ای ندیم
پادشاهی بر ندیمی خشم گرفت و خواست با شمشیر سرش را از تنش جدا کند. از درباریان کسی را جرأت شفاعت نبود، به جز یکی از خواص شاه به نام عمادالملک که در شفاعت و پا درمیانی، مانند محمد مصطفی(صلی الله علیه و آله و سلم) شاخص و ممتاز بود. آمد و شفاعت نمود و پادشاه به احترام و حرمت او آن ندیم را عفو کرد. «مصطفیوارانه» اشاره به روایتی است که در تفسیر قرآن آمده و خلاصهی آن این است که در قیامت مؤمنان برای رفتن به بهشت از پیامبران شفاعت میخواهند و هر پیامبری، دیگری را مقدم بر خود میشمارد تا سرانجام همه، مصطفی را مقدم برای شفاعت میدانند. شاه گفت: به حرمت تو ای عمادالمُلک، این مجرم دیو هم باشد و هر کار شیطانی هم که از او سر زده باشد من از آن چشمپوشی کردم. تو به قدری صاحب فضیلت و کمالی که من میتوانم به دلیل آن، صدها هزار خشم و غضب را بشکنم و فرو نشانم، اما نمیتوانم درخواست و تضرع تو را بشکنم و آن را ندیده انگارم، زیرا درخواست و تضرع تو درخواست و تضرع من است.
منبع مقاله :
افضلی، محمدرضا؛ (1388)، سروش آسمانی، قم: مرکز بینالمللی ترجمه و نشر المصطفی(ص)، چاپ اول