چون قرآن علم نازل خداوند و به تعبیر دیگر تجلّی علم و تمثّل کلام الهی است، لذا گاهی از ذات و صفات و فعل خدای سبحان، گاهی از احدیّت و واحدیّت و زمانی از اول و آخر و ظاهر و باطن، و نیز از معیّت مطلقه و معیّت قیّومیهی آن ذات مقدسه سخن میگوید. ولی باید توجه داشت آنچه در قرآن مطرح میشود - خواه مقام بساطت و احکامش، و خواه مقام ترکیب و تفصیلش - ظهور خداوند سبحان است؛ از این رو در روایتی از امام صادق نقل شده است:
«لقد تجلی الله فی کلامه، ولکن لایبصرون»؛ (1) بیگمان خداوند در کلام خود تجلّی کرده است. اما مردم او را نمیبینند.
تفسیر این مسأله با رویکرد عرفانی آن است که هرچه ظهور آن ذات مقدسه باشد، یا همسان انسان کامل است یا متأخر از او؛ زیرا انسان کامل که اولین ظهور آن هویّت مطلقه است، همانند قرآن، تجلی علم، قدرت، حیات و سایر صفات کاملهی الهی است. امام خمینی در مقام تبیین این حقیقت و نحوهی اتحاد وجودی قرآن و انسان کامل میفرماید:
"حق تعالی به جمیع شئون اسمائیه و صفاتیه مبدأ از برای این کتاب شریف است؛ و از این جهت این کتاب شریف صورت احدیّت جمع جمیع اسماء و صفات و معرّف مقام مقدس حق به تمام شئون و تجلّیات است. و به عبارت دیگر، این صحیفهی نورانیه، صورت اسم اعظم است؛ چنانچه انسان کامل نیز صورت اسم اعظم است؛ بلکه حقیقت این دو در حضرت غیب یکی است و در عالم تفرقه از هم به حسب صورت متفرق گردند. ولی باز به حسب معنا از هم متفرق نشوند، و این یکی از معانی «لن یفترقا حتی یردا علی الحوض» (2) میباشد. (3)"
این کلام حضرت امام، یکی از زیباترین کلماتی است که مسأله اتحاد وجود پیامبر و اهل بیت (علیهمالسلام) را در مراحل و مراتب مختلف هستی، به صورتی عمیق و دلنشین مطرح کرده است.
طبق این سخن، انسان کامل، کاملترین کتاب تکوین و تمثل عینی قرآن کریم است؛ لذا امیرمؤمنان فرمود: «أنا القرآن الناطق». (4)
اما این تمثل عینی و همسانی امیرمؤمنان با قرآن کریم چگونه است و چطور میتوان آن را تبیین کرد؟
به نظر میرسد این مسأله در عرفان امام خمینی به صورت بسیار ژرف مطرح شده که در سه محور به اختصار بیان میشود:
الف. امام خمینی در این باره میفرماید:
"حضرت امیر را همان طوری که من راجع به قرآن عرض کردم که قرآن... نازل شده است به منازل مختلف، کلیاتش «سبع و إلی سبعین» و الی زیادتر، تا حالا رسیده است به دست ماها به صورت یک مکتوب؛ حضرت امیر هم این طور است؛ رسول خدا هم این طور است؛ مراحل طی شده است، تنزل پیدا کرده است، از وجود مطلق تنزل پیدا کرده است، از وجود جامع تنزل پیدا کرده است و آمده است پایین تا رسیده است به عالم طبیعت. (5)"
بیان بلند حضرت امام زیباترین تفسیر برای تمثّل عینی قرآن به حساب میآید و گویای هماهنگی وجودی و همسانی قرآن ناطق، علی بن ابیطالب با قرآن کریم است. در ادامه، نخست مستندات روایی کلام امام خمینی و آنگاه تحلیل عرفانی آن ارائه میشود.
از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است:
«إن للقرآن ظهراً و بطناً، و لبطنه بطناً، إلی سبعة أبطن»؛ (6) بیتردید برای قرآن، ظاهر و باطنی است و برای باطن آن نیز باطنی، تا هفت مرتبه باطن.
از ابن عباس نقل شده است:
«إنّ القران اُنزل علی سبعة أحرف، ما منها إلا و له ظهرٌ و بطنٌ؛ و إنّ علی بن أبیطالب (علیهالسلام) علم الظاهر و الباطن»؛ (7) قرآن بر هفت حرف نازل شده است و هر حرف آن، ظاهر و باطنی دارد و علی (علیهالسلام) عالم به ظاهر و باطن همه آنها است.
همچنین روایت شده است:
«إنّ للقرآن ظهراً و بطناً وحداً و مطلعاً»؛ (8) قرآن، ظاهر، باطن، حد و مطلعی دارد.
روایات یاد شده از سویی مراتب حقایق قرآنی را مطرح کرده و از سوی دیگر از امیرمؤمنان به عنوان عالم به همه آن مراتب یاد نموده است. از جمعبندی این روایات استفاده میشود که امیرمؤمنان همسان و همسنگ قرآن و در واقع تمثل عینی آن است.
در روایت دوم آمده که قرآن هفت مرتبه نازل شده است و علی (علیهالسلام) به همه آن مراتب آگاهی دارد. تحلیل عرفانی روایت آن است که کلام خداوند، ظهور ذات مقدسه است و همه درجات آن، جزو شئون اسم ظاهر مطلق محسوب میشود؛ انسان کامل نیز که شنوندهی کلام است ظهور و تجلی آن ذات مقدسه میباشد و همه مراتب او جزو شئون اسم ظاهر مطلق است. از این رو هیچ مرتبهای برای کلام الهی فرض نمیشود که عین فهم و شهود انسان کامل در همان مرتبه نباشد.
بنابراین انسان کامل به همه مراتب قرآن واقف است؛ تفسیر حقیقی قرآن نزد او است؛ با حقیقت قرآن، در مقام بساطت و جمع متحد است و تمثّل عینی قرآن میباشد. (9)
همچنین آگاهی از «مَطْلَع» قرآن تنها نصیب انسان کامل میشود؛ زیرا «مطلع» قرآن از منظر اهل معرفت عبارت از مقام شهود «متکلم» آن کلام، یعنی ذات مقدسهی حق سبحانه است. در واقع هنگام تلاوت آیات قرآن، گوینده و متکلم آن کلمات، با صفتی که مصدر آن آیات است برای قاری قرآن تجلی میکند. (10) و تنها حضرات معصومین به این مقام بار یافتهاند. از امام صادق (علیهالسلام) نقل شده است که روزی در حال نماز مدهوش شد و از حال رفت. وقتی از حضرت سبب آن حالت را جویا شدند، فرمود:
«مازلت اُردّد الآیة علی قلبی حتی سمعتُها من المتکلم بها، فلم یثبت جسمی لمعانیة قدرته تعالی»؛ (11) پیوسته آیهای بر قلبم خطور کرد، تا این که احساس کردم گویا آن آیه را از متکلم و گویندهی آن میشنوم؛ لذا با مشاهدهی عظمت و قدرت الهی، بدن من ثبات خود را از دست داد.
اما آنچه در روایت اول آمده، کنایه از کثرت، یا ناظر به معارف هفتگانه و اصول کلی قرآن است که هر اصل و درجهی آن، دارای درجات متعددی است؛ نه این که تنها همان هفت بطن مراد باشد. دستیابی به این گونه اسرار و حقایق قرآنی، پس از رسول خدا، تنها نصیب امیرمؤمنان و سایر ائمه (علیهمالسلام) شده است؛ لذا امام خمینی میفرماید:
حقیقت قرآن... قبل از تنزل به منازل خلقیه و تطور به اطوار فعلیه از... حقایق علمیه در حضرت واحدیت است... و این حقیقت برای احدی حاصل نشود... مگر به مکاشفه تامه الهیه برای ذات مبارک نبیّ ختمی (صلی الله علیه و آله و سلم) و... خُلّص از اولیاء الله که به حسب انوار معنویه و حقایق الهیه، با روحانیت آن ذات مقدس مشترک و به واسطهی تبعیت تامّة فانی در آن حضرت شدند که علوم مکاشفه را بالوراثه از آن حضرت تلقی کنند و حقیقت قرآن به همان نورانیت و کمال که در قلب مبارک آن حضرت تجلی کند به قلوب آنها منعکس شود... کسی که تحمل این قرآن را میتواند کند، وجود شریف ولیّ الله مطلق علی بن ابیطالب (علیهالسلام) [است] و سایرین نتوانند اخذ این حقیقت کنند، مگربا تنزّل از مقام غیب به... کسوه الفاظ و حروف دنیاویه. (12)
بنابراین با توجه به روایات یاد شده و آنچه در عرفان امام خمینی آمده، یکی از معانی «تمثّل عینی قرآن در وجود امیرمؤمنان» این است که آن حضرت به دلیل هماهنگی وجودی با مراتب قرآن و فنای در وجود ختمی مرتبت، تمام مراتب حقایق قرآن را علماً و عیناً دارا است؛ به همین جهت تمثّل عینی قرآن کریم محسوب میشود؛ زیرا به گفتهی امام خمینی، باطن ذات آن حضرت در واقع، حقیقت کلام جامع الهی، قرآن جامع، فرقان قاطع و قرآن تام و کامل است و آیات قرآن در تمام وجود او و فرزندان معصومش تجلی عینی کرده است. (13) به همین دلیل فرمود:
«أنا کلام الله الناطق»؛ (14) من کلام گویای خداوند هستم.
و نیز فرمود:
«أنا علم الله و لسان الله الناطق»؛ (15) من علم خدا و زبان گویای حق هستم.
ب. محور دوم از بحث تمثل عینی قرآن در وجود علی (علیهالسلام)، نحوهی تنزل قرآن و انسان کامل است. حضرت امام در مقام تبیین این مسأله بدین مضمون میفرماید:
برخی از حکما گفتهاند که قرآن کریم از جانب حق تعالی با هزار حجاب به سوی مردم نازل شده و اگر به فرض تنها باء «بسم الله» با همان عظمتی که در لوح محفوظ است، به عرش نازل میگردید، عرش از شدت نور آن ذوب میشد، چه رسد به آسمان دنیا. (16) اما من میگویم: کتاب تکوین الهی و قرآن ناطق با هفتاد هزار حجاب از عالم غیب نازل شده تا قرآن تدوین را با خود حمل کرده و بشر را هدایت کند. و اگر این کتاب مقدس (انسان کامل) با یک اشارهای حجاب نوری از چهره بردارد و بر آسمان و زمین و یا فرشتههای مقرب بتابد، ارکان آسمان و زمین از هم فروریخته و هستی ملائکه مقرب درهم کوبیده میشود. پس این کتاب تکوین الهی، یعنی انسان کامل که پیامبر اسلام و اوصیای آن حضرت میباشند، همه آنها کتابهای آسمانی هستند و از نزد خدای حکیم و علیم نازل شده و حامل این قرآن تدوین میباشند و غیر از آنها کسی توان حمل حقیقت معارف قرآن را ندارد. (17)
ج. اگرچه در دو محور پیشین تمثّل عینی قرآن و همسانی انسان کامل، بیان شد، اما این پرسش مطرح است که چگونه در عرفان امام خمینی این دو «ثقل» همسان تلقی شدهاند؛ در حالی که پیامبر اکرم از قرآن به «ثقل اکبر» و از عترت به «ثقل اصغر» یاد کرده است؟
در پاسخ باید گفت: اولاً، در همان حدیث آمده است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دو انگشت سبّابهی دست راست و چپ خود را کنار هم قرار داد و فرمود: «قرآن و عترت مثل این دو انگشت من هستند که با هم جمع شده اند». سپس انگشت سبّابه و انگشت وسط را کنار هم قرار داد و فرمود: «قرآن و عترت مثل این دو انگشت نیستند که یکی بر دیگری برتری و فضیلت داشته باشد». (18)
ثانیاً، «ثقل اکبر» دانستن قرآن ناظر به مقام اعتبار خارجی آن است؛ یعنی قرآن، پیام خداوند برای بندگان او است و هر کسی که تقرّبش به خداوند بیشتر باشد، کلام الهی را بهتر تکریم و احترام میکند و آن را بزرگ میشمارد؛ این مطلب دلیل برتری قرآن بر مرتبه انسان کامل نیست. یکی از بزرگان در این باره اظهار داشته است:
"قرآن از همه کتابهای آسمانی برتر است؛ ولی بر پیامبر و اوصیای آن حضرت فضیلت ندارد؛ گرچه تعظیم و احترام قرآن بر پیامبر و اوصیای او نیز واجب است. برای نزدیک شدن مطلب به ذهن و آسان شدن درک آن، به این مثال توجه شود: اگر عبد و بندهای هر اندازه نسبت به مولای خود تقرب داشته و نزد او عزیز باشد، باز هم بر عبد واجب است که نسبت به سخن و پیامهای مولی نهایت احترام و تعظیم را به جا آورد. پس احترام و تعظیم پیامبر و اهل بیت (علیهمالسلام) از قرآن و حجرالاسود و کعبه نیز از این قبیل است، و نه به معنای فضیلت آنها بر انسان کامل. (19)"
پینوشتها:
1. تفسیر القرآن الکریم، ج 1، ص 4؛ قوت القلوب فی معاملة المحبوب، ج 1، ص 47.
2. درباره این حدیث نورانی در ادامه بحث خواهد شد.
3. آداب الصلوة، ص 321.
4. ینابیع الموده، ص 69.
5. صحیفه امام، ج 20، ص 113.
6. عوالی اللئالی، ج 4، ص 107؛ الحکمة المتعالیه، ج 7، ص 36.
7. بحارالانوار، ج 89، ص 93.
8. المحجة البیضاء، ج 2، ص 351.
9. پیرامون وحی و رهبری، ص 65-67.
10. قوت القلوب فی معاملة المحبوب، ج 1، ص 51.
11. تفسیر القرآن الکریم، ج 1، ص 4؛ الحکمة المتعالیه، ج 7، ص 36؛ قوت القلوب فی معاملة المحبوب، ج 1، ص 47.
12. آداب الصلوة، ص 181.
13. ر.ک: شرح چهل حدیث، ص 498.
14. بحارالانوار، ج 79، ص 199.
15. التوحید، ص 164، ح 1.
16. الحکمة المتعالیه، ج 7، ص 30.
17. ر.ک: شرح دعاء السحر، ص 57-58.
18. بحارالانوار، ج 89، ص 102-103، ح 80.
19. کشف الغطاء، ج 3، ص 452.
صادقی ارزگانی، محمد امین، (1387) سیمای اهل بیت (ع) در عرفان امام خمینی (ره)، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، چاپ اول.