اصلاح و انقلاب در آموزههاى قرآنى (قسمت اول)
تجربه دو پديده انقلاب و اصلاحات در ايران پس از پيروزى انقلاب اسلامى موضوع قابل پژوهش از ابعاد مختلف است . اين نوشتار در پىبررسى گونهشناسى مفهوم و كاربرد واژه اصلاح در قرآن كريم، روشها و تاكتيكهاى اصلاح فرد و جامعه از منظر وحيانى، و نيز بررسى رابطه اصلاح و انقلاب است . از منظر قرآن كريم، اصلاح، شالوده حركتسالم سازى فضاى زيست آدمى است و در جريان اصلاحى پيامبران ريشه دارد . اصلاح با دو مفهوم آشتى دادن و رفع موانع و مفاسد، به طور مطلق در قرآن به كار رفته و كاربرد روشهاى متنوع فرهنگى و غيرفرهنگى، بسته به ميزان، نوع و درجات فساد و مفسدين، براى رفع مفاسد و تبديل نقاط ضعف و كاستىها به نقاط قوت و كمال در ابعاد مختلف اقتصادى، اجتماعى، سياسى و فرهنگى توصيه شده است و سرانجام اين كه اصلاح نه يك شيوه تحول در برابر انقلاب است، بلكه انقلاب يكى از روشهاى ايجاد اصلاح است .
از سوى ديگر و در عرصه داخلى، جامعه ايران در خلال دهههاى پايانى قرن بيستم و در آستانه قرن بيست و يكم، هر دو مفهوم را در عرصه حيات اجتماعى و سياسى خود تجربه كرده و مىكند . انقلاب اسلامى ايران، گر چه با انقلابات سدههاى اخير تفاوتهايى داشت، اما به هر حال يك حركت پرشتاب و فراگير و خارج از كنترل و پيش بينى كنشگران موافق و مخالف - اعم از داخلى و خارجى - بود كه به سرنگونى رژيم سلطنتى در ايران و استقرار نظام جمهورى اسلامى انجاميد وامروز با پشتسرگذاردن مراحل مختلف حيات خويش، رهبران آن به پروسه اصلاحات در راستاى تثبيت آرمانها، اهداف و ارزشهاى انقلابى و اسلامى نظر دارند . برخى معتقدند طرح مساله اصلاحات در ايران، نشانه بازگشت و عدول از انقلاب است و جنبش اصلاحى امروز را در تقابل با انقلاب 57 تحليل مىكنند و از آن نوعى برداشت تجديد نظر طلبانه را اراده مىكنند . برخى ديگر نيز اصولا با تصورى غلط از انقلاب، اصلاحات را بر نمىتابند و آن را به معناى نفى ماهيت اسلامى انقلاب تفسير مىكنند . به نظر مىرسد دست كم در مورد انقلاب اسلامى و جامعه مسلمان ايرانى، هر دو انگاره به خطا و غلط، اصلاحات و انقلاب را در تقابل با هم مىانگارد .
در يك نگاه عميق و برخاسته از منظر دينى، هر دو مىتوانند مكمل يكديگر باشند . آموزههاى قرآنى در اين زمينه، به همسويى انقلاب و اصلاح نظر دارد . اين مقاله در راستاى نشان دادن اين همسويى و عدم تقابل است و بر اثبات خواستگاه و همچنين جايگاه انقلاب و اصلاح در آموزههاى قرآنى مىپردازد . درك همسويى اصلاح و انقلاب از منظر قرآن كريم، به مثابه يك رويكرد نظرى در اين مقاله مطلوب بوده است و از سوى ديگر، مىتواند به تحليل واقعيات امروز جامعه ايران در عرصه عملى نيز كمك كند . بنابراين و براساساين رويكرد قرآنى به مقوله اصلاح و انقلاب بر خلاف باور همه كسانى كه امروز اصلاح را در برابر انقلاب قرار مىدهند، انقلاب بهمن 57 و اصلاحات آغاز شده در ايران از دهه هفتاد به بعد، به صورت رشتههاى محكمى به هم پيوند خوردهاند . اشتباه بزرگ كسانى كه جنبش اصلاحى ايران را با اصلاحات گورباچف در شوروى مقايسه مىكنند، در عدم فهم دقيق و عميق از ماهيت و ذات دو جنبش انقلابى و اصلاحى در ايران اسلامى نهفته است; به عبارت سادهتر، اينان نه انقلاب ايران را كه انقلابى برخاسته از آموزههاى دينى و قرآنى مردم استخوب شناختهاند، نه جنبش اصلاحطلبى ايرانيان را كه بر رفع موانع حركت انقلاب اسلامى تا رسيدن به آرمانهاى متعالى خويش تاكيد دارد، به درستى درك كردهاند .
و ان خفتم شقاق بينهما فابعثوا حكما من اهله و حكما من اهلها ان يريدا اصلاحا يوفق الله بينهما ان الله كان عليما خبيرا; (1) [به هنگام اختلاف ميان زن و شوهر] اگر از جدايى و شكاف و قهر ميان آن دو هراس يافتيد، داورى از سوى مرد و داورى از سوى زن به اين مساله اختلافى رسيدگى كنند و اگر واقعا اهل سازش و آشتى باشند، خداوند بين آنها سازش برقرار مىكند .
و ان امراة خافت من بعلها نشوزا او اعراضا فلاجناح عليهما ان يصلحا بينهما صلحا و الصلح خيرو . . . . (2)
اين آيه در مورد ناخرسندى زن از شوهر در انجام تعهدات زناشويى است و در اين مورد خداوند به صلح و آشتى ميان آن دو توصيه مىكند و مىفرمايد: آشتى بهتر است: «فاتقوا الله و اصلحوا ذات بينكم و اطيعوا الله و رسوله ان كنتم مؤمنين» . (3)
در اين آيه كه ابتداى آن در مورد انفال است، به تقواى الهى و رفع اختلافات ميان مسلمانان و مؤمنان تاكيد شده و حتى آن را در رديف اطاعت از خدا و رسول و نشان ايمان ذكر كرده است . اصولا بر مبناى اين آموزه قرآنى اصطلاح «اصلاح ذات البين» در فرهنگ اسلامى و در نصوص دينى و روايى، جايگاه خاص خود را به لحاظ اخلاق فردى و اجتماعى باز كرده است . حضرت على عليه السلام به نقل از پيامبر اكرم آن را والاتر از يك سال نماز و روزه ذكر مىكنند:
. . . و صلاح ذات بينكم فانى سمعت جدكما صلى الله عليه و آله يقول صلاح ذات البين افضل من عامة الصلاة و الصيام . (4)
انما المؤمنون اخوة فاصلحوا بين اخويكم و اتقوالله لعلكم ترحمون . (5)
حوزه صلاح ذات البين و برقرارى آشتى ميان مؤمنان در اين آيه مورد توجه قرار مىگيرد و ضمن اعلام برادرى مؤمنان بر رفع اختلاف ميان آنان توصيه دارد و به نحوى آشتى ميان مؤمنان را نيز از اسباب لطف و رحمت الهى به آنان ذكر كرده است .
و ان طائفتان من المؤمنين اقتتلوا فاصلحوا بينهما فان بغت احداهما على الاخرى فقاتلوا التى تبغى حتى تفىء الى امر الله فان فآءت فاصلحوا بينهما بالعدل و اقسطوا ان الله يحب المقسطين; (6) هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به ستيزه برخاستند ميان آنها آشتى برقرار كنيد و در صورتى كه يكى از اين دو گروه بر ادامه ستيزه اصرار ورزد با آن پيكار كنيد تا به حكم خدا (آشتى) گردن نهد و اگر چنين نمود ميان آنان را آشتى دهيد و به عدالتحكم نماييد .
و لاتجعلوا الله عرضة لايمانكم ان تبروا و تتقوا و تصلحوا بين الناس و الله سميع عليم . (7)
فمن خاف من موص جنفا او اثما فاصلح بينهم فلا اثم عليه ان الله غفور رحيم . (8)
اين دو آيه در باب وصيت است و به اصلاح ميان كسانى كه در تعدد آنان وصيتى مىشود، ناظر است .
اما استعمال ديگر اصلاح، از ماده صلاح است و عمدتا مورد بحث اين مقاله است، يعنى صلاح در مقابل فساد كه در فارسى معمولا صلاح را به شايستگى ترجمه مىكنند . بدين ترتيب عمل صالح يعنى عمل شايسته و صالح و صالحان يعنى افراد شايسته . با اين توصيف، اصلاح در برابر افساد قرار مىگيرد و به معناى انجام دادن كارشايسته يا بر طرف كردن فساد است و به كسى كه در صدد است كار شايستهاى انجام دهد و فسادها و نقصها و عيبها را بر طرف كند، مصلح و كسى را كه در صدد بر هم زدن كارها و ايجاد فساد در جامعه است، مفسد مىنامند و تعبير «مفسد فى الارض» نيز از همين مفهوم ناشى شده است . در فرهنگ لغات نيز اصلاح را به همين معنا آوردهاند، يعنى «سامان دادن، بهينه ساختن و به نيكى و شايستگى در آوردن» (9) و يا گفتهاند: «الصلاح استقامة الحال و الاصلاح جعل الشىء على الاستقامة; (10) صلاح، درستبودن وضعيت چيزى است و اصلاح در وضعيت درست قرار دادن چيزى» .
بنابراين اصلاح و فساد دو صفت متقابل و متضادند . مرحوم علامه طباطبايى مىنويسد: «فان الصلاح و الفساد شانان متقابلان» . (11) شهيد مطهرى نيز مىگويد:
افساد و اصلاح از زوجهاى متضاد قرآن است . زوجهاى متضاد، يعنى واژههاى اعتقادى و اجتماعى كه دو به دو در مقابل يكديگر قرار مىگيرند و به كمك يكديگر نيز شناخته مىشوند، از قبيل توحيد و شرك، ايمان و كفر، هدايت و ضلالت، عدل و ظلم، خير و شر، طاعت و معصيت، تقوا و فسوق، استكبار و استضعاف و . . . كه يكى بايد نفى شود تا ديگرى جامه تحقق بپوشد، اصلاح و فساد از اين قبيل است . (12)
تقابل اين دو صفت در قرآن نيز به صراحت آمده است از جمله در آيات زير:
ام نجعل الذين امنوا و عملوا الصالحات كالمفسدين فى الارض; (13) آيا ما مؤمنان و شايستگان را در رديف و همانند تبهكاران و ناشايستگان قرار مىدهيم؟
والله يعلم المفسد من المصلح; (14) خداوند فساد كننده را از اصلاح كننده باز مىشناسد .
الذين يفسدون فى الارض و لايصلحون; (15) آنان كه در زمين فساد مىكنند و اهل شايستگى و كار شايسته كردن نيستند .
اين معناى از اصلاح مربوط به آشتى دادن ميان دو فرد يا دو گروه از انسانها نيست، كسى كه مىخواهد فسادى را بر طرف كند يا كار شايستهاى انجام دهد با فرد خاصى رو به رو نيست . پس اين اصلاح - كه از ماده صلاح است - دو مصداق دارد: يكى به معناى كار شايسته انجام دادن و ديگرى به معناى بر طرف كردن فساد و تبهكارى يا جلوگيرى ازبزهكارى است و هر دوى اين مصداق در قرآن كريم به كار رفته است كه نمونههايى را ازاين دو مىخوانيم:
الا الذين تابوا و اصلحوا و بينوا فاولئك اتوب عليهم و انا التواب الرحيم . (16)
الا الذين تابوا و اصلحوا و اعتصموا بالله و اخلصوا دينهم لله فاولئك مع المؤمنين و سوف يؤت الله المؤمنين اجرا عظيما . (17)
و الذان ياتينها منكم فاذوهما فان تابا و اصلحا فاعرضو عنهما ان الله كان توابا رحيما . (18)
و اصلح لى فى ذريتى . (19)
واصلح و لاتتبع سبيل المفسدين . (20)
و ان تصلحوا و تتقوا فان الله كان غفورا رحيما . (21)
و كان فى المدينة تسعه رهط يفسدون فى الارض و لايصلحون . (22)
يصلح لكم اعمالكم و يغفرلكم ذنوبكم و من يطع الله و رسوله فقد فاز فوزا عظيم . (23)
و الذين قتلوا فى سبيل الله فلن يضل اعمالهم سيهديهم و يصلح بالهم . (24)
فاستجبنا له و وهبنا له يحيى و اصلحنا له زوجه . . . . (25)
ان اريد الا الاصلاح ما استطعت . . . . (26)
و لاتفسدوا فى الارض بعد اصلاحها . (27)
انا لانضيع اجرا المصلحين . (28)
و ما تريد ان تكون من المصلحين . (29)
يسئلونك عن اليتامى قل اصلاح لهم خير . . . . (30)
همچنانكه ملاحظه مىشود، در آيات مزبور گاه اصلاح به معناى انجام كار شايسته آمده است . مانند موارد 1، 2، 3، 6، 13، 14، 15 و گاه به معناى برطرف كردن فساد و تبهكارى و جلوگيرى از بزهكارى است، مانند بقيه موارد .
از مجموع آيات قرآنى و آنچه گفته شد چنين بر مىآيد كه گاه در قرآن، اصلاح و شايستگى به عمل نسبت داده شده (عمل صالح)، گاه معطوف به خود انسانهاست (صالحين و صالحات)، در مواردى نيز ناظر به روابط ميان دو فرد است (اصلاح ذات البين)، گاه ناظر بر روابط خانوادگى و زناشويى است (حكميت و داورى در رفع اختلاف ميان زن و شوهر)، گاهى در مورد اصلاح فرد يعنى خودسازى و سازندگى درونى و مبارزه با هواهاى نفسانى و خواستههاى شيطانى درونى است - كه آيات مربوط به تزكيه، توبه، تقوا . . . در اين جهت قابل تحليل است - و گاه در مورد محيط بزرگتر زيست آدمى يعنى جامعه انسانى به كار رفته كه مورد اصلى بحث و بررسى در اين مقاله است .
مقدمه
از سوى ديگر و در عرصه داخلى، جامعه ايران در خلال دهههاى پايانى قرن بيستم و در آستانه قرن بيست و يكم، هر دو مفهوم را در عرصه حيات اجتماعى و سياسى خود تجربه كرده و مىكند . انقلاب اسلامى ايران، گر چه با انقلابات سدههاى اخير تفاوتهايى داشت، اما به هر حال يك حركت پرشتاب و فراگير و خارج از كنترل و پيش بينى كنشگران موافق و مخالف - اعم از داخلى و خارجى - بود كه به سرنگونى رژيم سلطنتى در ايران و استقرار نظام جمهورى اسلامى انجاميد وامروز با پشتسرگذاردن مراحل مختلف حيات خويش، رهبران آن به پروسه اصلاحات در راستاى تثبيت آرمانها، اهداف و ارزشهاى انقلابى و اسلامى نظر دارند . برخى معتقدند طرح مساله اصلاحات در ايران، نشانه بازگشت و عدول از انقلاب است و جنبش اصلاحى امروز را در تقابل با انقلاب 57 تحليل مىكنند و از آن نوعى برداشت تجديد نظر طلبانه را اراده مىكنند . برخى ديگر نيز اصولا با تصورى غلط از انقلاب، اصلاحات را بر نمىتابند و آن را به معناى نفى ماهيت اسلامى انقلاب تفسير مىكنند . به نظر مىرسد دست كم در مورد انقلاب اسلامى و جامعه مسلمان ايرانى، هر دو انگاره به خطا و غلط، اصلاحات و انقلاب را در تقابل با هم مىانگارد .
در يك نگاه عميق و برخاسته از منظر دينى، هر دو مىتوانند مكمل يكديگر باشند . آموزههاى قرآنى در اين زمينه، به همسويى انقلاب و اصلاح نظر دارد . اين مقاله در راستاى نشان دادن اين همسويى و عدم تقابل است و بر اثبات خواستگاه و همچنين جايگاه انقلاب و اصلاح در آموزههاى قرآنى مىپردازد . درك همسويى اصلاح و انقلاب از منظر قرآن كريم، به مثابه يك رويكرد نظرى در اين مقاله مطلوب بوده است و از سوى ديگر، مىتواند به تحليل واقعيات امروز جامعه ايران در عرصه عملى نيز كمك كند . بنابراين و براساساين رويكرد قرآنى به مقوله اصلاح و انقلاب بر خلاف باور همه كسانى كه امروز اصلاح را در برابر انقلاب قرار مىدهند، انقلاب بهمن 57 و اصلاحات آغاز شده در ايران از دهه هفتاد به بعد، به صورت رشتههاى محكمى به هم پيوند خوردهاند . اشتباه بزرگ كسانى كه جنبش اصلاحى ايران را با اصلاحات گورباچف در شوروى مقايسه مىكنند، در عدم فهم دقيق و عميق از ماهيت و ذات دو جنبش انقلابى و اصلاحى در ايران اسلامى نهفته است; به عبارت سادهتر، اينان نه انقلاب ايران را كه انقلابى برخاسته از آموزههاى دينى و قرآنى مردم استخوب شناختهاند، نه جنبش اصلاحطلبى ايرانيان را كه بر رفع موانع حركت انقلاب اسلامى تا رسيدن به آرمانهاى متعالى خويش تاكيد دارد، به درستى درك كردهاند .
گونهشناسى مفهوم و كار برد واژه اصلاح در قرآن
و ان خفتم شقاق بينهما فابعثوا حكما من اهله و حكما من اهلها ان يريدا اصلاحا يوفق الله بينهما ان الله كان عليما خبيرا; (1) [به هنگام اختلاف ميان زن و شوهر] اگر از جدايى و شكاف و قهر ميان آن دو هراس يافتيد، داورى از سوى مرد و داورى از سوى زن به اين مساله اختلافى رسيدگى كنند و اگر واقعا اهل سازش و آشتى باشند، خداوند بين آنها سازش برقرار مىكند .
و ان امراة خافت من بعلها نشوزا او اعراضا فلاجناح عليهما ان يصلحا بينهما صلحا و الصلح خيرو . . . . (2)
اين آيه در مورد ناخرسندى زن از شوهر در انجام تعهدات زناشويى است و در اين مورد خداوند به صلح و آشتى ميان آن دو توصيه مىكند و مىفرمايد: آشتى بهتر است: «فاتقوا الله و اصلحوا ذات بينكم و اطيعوا الله و رسوله ان كنتم مؤمنين» . (3)
در اين آيه كه ابتداى آن در مورد انفال است، به تقواى الهى و رفع اختلافات ميان مسلمانان و مؤمنان تاكيد شده و حتى آن را در رديف اطاعت از خدا و رسول و نشان ايمان ذكر كرده است . اصولا بر مبناى اين آموزه قرآنى اصطلاح «اصلاح ذات البين» در فرهنگ اسلامى و در نصوص دينى و روايى، جايگاه خاص خود را به لحاظ اخلاق فردى و اجتماعى باز كرده است . حضرت على عليه السلام به نقل از پيامبر اكرم آن را والاتر از يك سال نماز و روزه ذكر مىكنند:
. . . و صلاح ذات بينكم فانى سمعت جدكما صلى الله عليه و آله يقول صلاح ذات البين افضل من عامة الصلاة و الصيام . (4)
انما المؤمنون اخوة فاصلحوا بين اخويكم و اتقوالله لعلكم ترحمون . (5)
حوزه صلاح ذات البين و برقرارى آشتى ميان مؤمنان در اين آيه مورد توجه قرار مىگيرد و ضمن اعلام برادرى مؤمنان بر رفع اختلاف ميان آنان توصيه دارد و به نحوى آشتى ميان مؤمنان را نيز از اسباب لطف و رحمت الهى به آنان ذكر كرده است .
و ان طائفتان من المؤمنين اقتتلوا فاصلحوا بينهما فان بغت احداهما على الاخرى فقاتلوا التى تبغى حتى تفىء الى امر الله فان فآءت فاصلحوا بينهما بالعدل و اقسطوا ان الله يحب المقسطين; (6) هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به ستيزه برخاستند ميان آنها آشتى برقرار كنيد و در صورتى كه يكى از اين دو گروه بر ادامه ستيزه اصرار ورزد با آن پيكار كنيد تا به حكم خدا (آشتى) گردن نهد و اگر چنين نمود ميان آنان را آشتى دهيد و به عدالتحكم نماييد .
و لاتجعلوا الله عرضة لايمانكم ان تبروا و تتقوا و تصلحوا بين الناس و الله سميع عليم . (7)
فمن خاف من موص جنفا او اثما فاصلح بينهم فلا اثم عليه ان الله غفور رحيم . (8)
اين دو آيه در باب وصيت است و به اصلاح ميان كسانى كه در تعدد آنان وصيتى مىشود، ناظر است .
اما استعمال ديگر اصلاح، از ماده صلاح است و عمدتا مورد بحث اين مقاله است، يعنى صلاح در مقابل فساد كه در فارسى معمولا صلاح را به شايستگى ترجمه مىكنند . بدين ترتيب عمل صالح يعنى عمل شايسته و صالح و صالحان يعنى افراد شايسته . با اين توصيف، اصلاح در برابر افساد قرار مىگيرد و به معناى انجام دادن كارشايسته يا بر طرف كردن فساد است و به كسى كه در صدد است كار شايستهاى انجام دهد و فسادها و نقصها و عيبها را بر طرف كند، مصلح و كسى را كه در صدد بر هم زدن كارها و ايجاد فساد در جامعه است، مفسد مىنامند و تعبير «مفسد فى الارض» نيز از همين مفهوم ناشى شده است . در فرهنگ لغات نيز اصلاح را به همين معنا آوردهاند، يعنى «سامان دادن، بهينه ساختن و به نيكى و شايستگى در آوردن» (9) و يا گفتهاند: «الصلاح استقامة الحال و الاصلاح جعل الشىء على الاستقامة; (10) صلاح، درستبودن وضعيت چيزى است و اصلاح در وضعيت درست قرار دادن چيزى» .
بنابراين اصلاح و فساد دو صفت متقابل و متضادند . مرحوم علامه طباطبايى مىنويسد: «فان الصلاح و الفساد شانان متقابلان» . (11) شهيد مطهرى نيز مىگويد:
افساد و اصلاح از زوجهاى متضاد قرآن است . زوجهاى متضاد، يعنى واژههاى اعتقادى و اجتماعى كه دو به دو در مقابل يكديگر قرار مىگيرند و به كمك يكديگر نيز شناخته مىشوند، از قبيل توحيد و شرك، ايمان و كفر، هدايت و ضلالت، عدل و ظلم، خير و شر، طاعت و معصيت، تقوا و فسوق، استكبار و استضعاف و . . . كه يكى بايد نفى شود تا ديگرى جامه تحقق بپوشد، اصلاح و فساد از اين قبيل است . (12)
تقابل اين دو صفت در قرآن نيز به صراحت آمده است از جمله در آيات زير:
ام نجعل الذين امنوا و عملوا الصالحات كالمفسدين فى الارض; (13) آيا ما مؤمنان و شايستگان را در رديف و همانند تبهكاران و ناشايستگان قرار مىدهيم؟
والله يعلم المفسد من المصلح; (14) خداوند فساد كننده را از اصلاح كننده باز مىشناسد .
الذين يفسدون فى الارض و لايصلحون; (15) آنان كه در زمين فساد مىكنند و اهل شايستگى و كار شايسته كردن نيستند .
اين معناى از اصلاح مربوط به آشتى دادن ميان دو فرد يا دو گروه از انسانها نيست، كسى كه مىخواهد فسادى را بر طرف كند يا كار شايستهاى انجام دهد با فرد خاصى رو به رو نيست . پس اين اصلاح - كه از ماده صلاح است - دو مصداق دارد: يكى به معناى كار شايسته انجام دادن و ديگرى به معناى بر طرف كردن فساد و تبهكارى يا جلوگيرى ازبزهكارى است و هر دوى اين مصداق در قرآن كريم به كار رفته است كه نمونههايى را ازاين دو مىخوانيم:
الا الذين تابوا و اصلحوا و بينوا فاولئك اتوب عليهم و انا التواب الرحيم . (16)
الا الذين تابوا و اصلحوا و اعتصموا بالله و اخلصوا دينهم لله فاولئك مع المؤمنين و سوف يؤت الله المؤمنين اجرا عظيما . (17)
و الذان ياتينها منكم فاذوهما فان تابا و اصلحا فاعرضو عنهما ان الله كان توابا رحيما . (18)
و اصلح لى فى ذريتى . (19)
واصلح و لاتتبع سبيل المفسدين . (20)
و ان تصلحوا و تتقوا فان الله كان غفورا رحيما . (21)
و كان فى المدينة تسعه رهط يفسدون فى الارض و لايصلحون . (22)
يصلح لكم اعمالكم و يغفرلكم ذنوبكم و من يطع الله و رسوله فقد فاز فوزا عظيم . (23)
و الذين قتلوا فى سبيل الله فلن يضل اعمالهم سيهديهم و يصلح بالهم . (24)
فاستجبنا له و وهبنا له يحيى و اصلحنا له زوجه . . . . (25)
ان اريد الا الاصلاح ما استطعت . . . . (26)
و لاتفسدوا فى الارض بعد اصلاحها . (27)
انا لانضيع اجرا المصلحين . (28)
و ما تريد ان تكون من المصلحين . (29)
يسئلونك عن اليتامى قل اصلاح لهم خير . . . . (30)
همچنانكه ملاحظه مىشود، در آيات مزبور گاه اصلاح به معناى انجام كار شايسته آمده است . مانند موارد 1، 2، 3، 6، 13، 14، 15 و گاه به معناى برطرف كردن فساد و تبهكارى و جلوگيرى از بزهكارى است، مانند بقيه موارد .
از مجموع آيات قرآنى و آنچه گفته شد چنين بر مىآيد كه گاه در قرآن، اصلاح و شايستگى به عمل نسبت داده شده (عمل صالح)، گاه معطوف به خود انسانهاست (صالحين و صالحات)، در مواردى نيز ناظر به روابط ميان دو فرد است (اصلاح ذات البين)، گاه ناظر بر روابط خانوادگى و زناشويى است (حكميت و داورى در رفع اختلاف ميان زن و شوهر)، گاهى در مورد اصلاح فرد يعنى خودسازى و سازندگى درونى و مبارزه با هواهاى نفسانى و خواستههاى شيطانى درونى است - كه آيات مربوط به تزكيه، توبه، تقوا . . . در اين جهت قابل تحليل است - و گاه در مورد محيط بزرگتر زيست آدمى يعنى جامعه انسانى به كار رفته كه مورد اصلى بحث و بررسى در اين مقاله است .