اصلاح و انقلاب در آموزههاى قرآنى (قسمت دوم)
استراتژى و شيوههاى اصلاح در آموزههاى قرآنى
شايد رساترين و شفافترين آيهاى كه در آن استراتژى بزرگ دعوت به خير و اصلاح و تاكتيكهاى مهم آن بيان شده اين آيه است: «ادع الى سبيل ربك بالحكمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتى هى احسن . . .» . (31)
از فعل امر «ادع» در اين آيه به روشنى به دست مىآيد كه اراده الهى بر فراخوانى عمومى انسانها به راه خويش كه همانا راه صلاح و خير و عدل و رستگارى است، مىباشد و پيامبر اسلام به عنوان مصلح بزرگ انسانها موظف به انجام دادن اين فراخوان گشته است . از اين عبارت دانسته مىشود كه براى اصلاح فرد و جامعه، مصلحان موظف به حركتبه سوى جامعه و تلاش براى رفع موانع هدايتند و انتظار كشيدن براى آمدن انسانها به سوى مصلحان و آن گاه آغاز مسؤوليت اصلاحگرى در استراتژى اصلاحات قرآنى جايى ندارد; از اين روست كه پيامبر را «طبيب دوار بطبه» مىنامند . پزشكى كه بر بالين بيماران حاضر مىشود و به معالجه آنان مىپردازد و اين امر يكى از نقاط بسيار مهم در موفقيت مصلحان اجتماعى است . كسانى كه در لاك مباحث روشنفكرى فرو رفته و با مردم بيگانهاند و هر گاه سخن ازمردم مىگويند جز استفاده ابزارى از آنان هدف ديگرى ندارند، به تعبير قرآنى از صف مصلحان خارجند . به تعبير زيباى قرآن، در موارد متعدد، مصلح حقيقى بايد از مردم با مردم و براى مردم باشد، با آنان زندگى كند و دردهاى آنان را احساس كند، براى خير آنان تلاش نمايد و از ميان خود آنان برخاسته باشد . هدف استراتژى بزرگ دعوت نيز در همين آيه و با تعبير «سبيل ربك» بيان گرديده است، يعنى اين كه تمام تلاشهاى اصلاحى بايد به هر چه نزديكتر شدن انسان به خدا و الهىتر شدن جهت روابط ميان افراد و ساختارهاى اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى و سياسى است تا در بستر فراهم آمده در جامعه سالم و به سامان، انسان الهى رشد كند و به هدف والاى آفرينش دستيابد . از همين عبارت مىتوان اين نكته را نيز استفاده كرد كه جريان اصلاحطلبى و اصلاح طلبان در جامعه دينى در صورتى توفيق خواهد يافت كه قصد و هدف خود را الهى كنند و كمك به رشد فضايل انسانى و الهى را در ميان بندگان خدا وجه همتخويش قرار دهند و اصلاحطلبى با انگيزههاى نفسانى و قدرت طلبانه مادى از مسير اصلاحات قرآنى به دور است . قرآن كريم در اين آيه پس از ذكر استراتژى «دعوت» به منظور اصلاح و طرح هدف و آرمان بزرگ آن يعنى «راه خدا» ، به ذكر تاكتيكهاى لازم و ابزارهاى تحقق آن هدف بلند اشاره مىكند كه به ترتيب عبارتند از: حكمت، موعظه حسن و جدال احسن . به نظر مىرسد اين سه ابزار كه همگى فرهنگى و تبليغى محسوب مىشوند . در اين ديدگاه قرآنى، مشكلات و موانع اصلاح فرد و جوامع انسانى، جهل يا غفلت انسانها از مسير درست كمال و رستگارى قلمداد شده است و از اين رو جهل زدايى و غفلت زدايى از طريق به كارگيرى استدلال و موعظه (به معناى وسيع قرآنى آن) و نيز تبادل انديشه در فضاى باز گفتوگو و مفاهمه (جدال احسن) مورد عنايتخداوند سبحان است . زندگى و آيين انبياى بزرگ و از جمله پيامبرگرامى اسلام تماما با استفاده از اين ابزارهاى فرهنگى و تبليغى در مسير هدايت انسانهاى گمراه و دور از حق و حقيقتشكل گرفته است . قرآن كريم نيز در مرحله نخست، عمده وظايف پيامبران را روشنگرى و نصيحت و به عبارتى همان جهل زدايى و غفلت زدايى مىداند و ويژگى پيامبران را در همين راستا تبيين مىكند «و ان من امة الا خلا فيها نذير» ، (32) «فبعث الله النبيين مبشرين و منذرين» ، (33) «ما نرسل المرسلين الا مبشرين و منذرين» ، (34) «لتنذر ام القرى و من حولها» . (35)
از سوى ديگر لازمه توفيق جريان اصلاحى در جامعه، نرمش و ملايمت مصلحان در برخورد با انسانهاست كه عمدتا در برخوردهاى فردى و هدايت افراد مورد تاكيد قرآن استحتى در برخورد با طواغيتى چون فرعون خداوند به هنگام ماموريت دادن به موسى و هارون در برخورد با فرعون به آنان توصيه مىكند كه با فرعون به ملايمتسخن گويند، چه آن كه برخوردى خشن و قهر آميز در ابتداى كار در روند اصلاح مفاسد قطعا تاثير منفى خواهد داشت: «اذهبا الى فرعون انه طغى فقولا له قولا لينا لعله يتذكر او يخشى» . (36) اگر اميد اصلاح داريد بايد در ابتدا با ملايمت در رفع موانع فساد بكوشيد و حتى به پيامبر مىفرمايد: آنچه اعثشده است مؤمنان گرد تو آيند و تو درهدايت انسانها توفيق يابى، اخلاق نيك و ملايمت در رفتار بوده است: «و لو كنت فظا غليظ القلب لانفضو ا من حولك» . (37)
بنابر آنچه گفته شد، از ديدگاه قرآن كريم، اصل در هدايت و اصلاح مفاسد و رفع موانع كمال انسانها، كاربرد روشهاى فرهنگى و روشنگرانه و تبليغى در يك فرآيند تدريجى و همرا با صبر و حوصله و تحمل است . بنابر اين اصل، به كارگيرى روشهاى خشونتآميز در برخورد با مفاسد در حوزه عمومى و خصوصى زندگى انسانها مذموم و نكوهيده شمرده مىشود; اما طبيعى است كه دامنه فساد هميشه به يك اندازه نيست و حوزه عمل مفسدان نيز تنها به حوزه فردى و شخصى خود آنان محدود نمىشود . مفاسد كلان اجتماعى، سياسى و اقتصادى و مفسدان بزرگ و يا به تعبير ساده «دانه درشتها» با كاربرد روشهاى مسالمت آميز و فرهنگى اصلاح نخواهد شد . اين جاست كه قرآن كريم در كنار آن اصل مهم، به برخوردهاى عملى و حتى قهرآميز در اصلاح مفاسد نيز توجه دارد . هميشه كار جامعهاى كه گرفتار مفاسد استبا اندرز و نصيحت و هشدار و روشهاى زبانى و حكمت و موعظه بسامان نمىشود، قطعا مواردى وجود دارد كه تنها راه چاره و البته آخرين راه چاره برخوردهاى عملى كه ممكن است گاه خشونتآميز باشد است . راز به كارگيرى روشهاى برخورد عملى و قهرآميز با مفاسد اين است كه افراد و گروههاى مفسد در جامعه، به دليل منافع نامشروع خويش، حاضر به دستبرداشتن از اقدامات فساد انگيزه خود نيستند و مرتبا خود فساد را گسترش مىدهند و علاوه بر خود، مسير جامعه انسانى را دچار اختلال مىكنند; اين جا است كه راه اصلاح جامعه منوط به حذف اين موانع فساد با برخوردهاى عملى و قهرآميز مىگردد بنابراين كاربرد شيوه اصلاح ديگرى متناسب با وضعيت جديد ضرورى است . آيات قرآن كريم به صراحت از ضرورت به كارگيرى اين روش در اصلاح مفاسد تاكيد دارد . دستور به مقاتله با ائمه كفر (برخلاف كفار كه در هدايت آنها از روش فرهنگى و تبليغى بايد استفاده كرد) در همين راستا صادر شده است: «فقاتلوا ائمة الكفر انهم لاايمان لهم» . (38) ائمه كفر برخلاف همه موازين و تعهدات انسانى و حقوقى به پايمال كردن مصالح عمومى جامعه پرداخته و جز به مطامع پستخويش، به چيز ديگرى نمىانديشند و قطعا در برخورد با چنين مفسدانى، تنها روشهاى خشونتآميز مؤثر است و تا اين موانع فساد از سرراه برداشته نشوند، اميد به اصلاح افراد و جامعه سرابى بيش نيست . از اين رو ماموريت مهم و خطير همه پيامبران الهى درافتادن و مبارزه با طواغيت زمان خود بوده است و آيه «اذهب الى فرعون انه طغى» (39) نيز نويد اين معنا است كه اگر كسانى فكر مىكنند با حفظ طواغيت و گردن كشان در راس هرم اجتماعى و از طريق اصلاحات آرام و تدريجى مىتوانند كمكى به روند ساماندهى جوامع انسانى نمايند سخت در اشتباهاند و آب در هاون مىكوبند، البته همچنان كه پيشتر ذكر شد، در برخورد با چنين انسانهايى نيز ابتدا سعى در ارشاد و هدايت است .
اما در صورتى كه اينان به حركت اصلاحى و از طريق روشهاى فرهنگى و تبليغى پاسخ ندهند، تكليف جامعهاى كه آنان سعى در اخلال و به فساد كشيدن آن دارند چيست، آيا راه سعادت و هدايت ديگران به خاطر وجود اين گونه جرثومههاى فساد و تباهى، مىبايست مسدود گردد، چون اينان بر جوامع سلطه دارند ديگر به فكر اصلاح جامعه انسانى نبايد بود و بايد منتظر ماند تا اينان دست از مفاسد خود بردارند؟ ! قطعا حركت اصلاح جامعه به سبب افرادى معدود و سودجو، نمىبايست متوقف شود و اگراين افراد مانعند بايد با آنان برخورد كرد و از همين جهتخداوند كه درباره فرعون به موسى امر نمود تا او را هدايت كند، وقتى حركت اصلاحى در جامعه را با وجود فرعون متوقف شده و مسدود مىيابد، با يك حركتخشن و فيزيكى فرعون را حذف مىكند: «فاغرقناه و من معه جميعا» (40) و حتى جسد مرده او را نيز بر آب باقى مىگذارد تا از سنت الهى براى آيندگان نيز اخبار كند: «لتكون لمن خلفك آية» . (41)
گذشته از طواغيت، افراد و گروههايى نيز كه به دعوت اصلاحى پاسخ مثبت ندهند و با آن از در ستيز و نبرد مسلحانه برخيزند به تعبير قرآن از مفسدين هستند و با آنان نيز بايد برخورد قاطع و عملى كرد تا جامعه انسانها از لوث وجود آنان پاك گردد . دستور جهاد با كفار و منافقان كه در صدد تخريب پايههاى ايمانى و عقيدتى صحيح در جامعهاند و با حكومت دينى پيامبر درگير مىشوند، در همين راستا ارائه شده است: «يا ايها النبى جاهد الكفار و المنافقين و اغلظ عليهم» . (42) در مراتبى پايينتر از مفسدان بزرگ، كسانى نيز كه در جامعه با انجام دادن اعمال فسادانگيز به سلامت جامعه لطمه زده و با روشهاى فرهنگى نيز حاضر به ستبرداشتن از كارهاى زشتخود نيستند، در معرض برخوردهاى عملى و خشن - البته قانونى - قرار مىگيرند:
انما جزاء الذين يحاربون الله و رسوله و يسعون فى الارض فسادا ان يقتلوا اويصلبوا او تقطع ايديهم و ارجلهم من خلاف . (43)
در اين زمينه لازم است در برخورد با مفسدان و تبهكاران با قاطعيت كامل به اجراى حدود الهى و تعزيرات حكومتى بپردازد: «و لاتاخذكم بهما رافة فى دين الله» . (44)
رابطه انقلاب و اصلاح در قرآن
همان طور كه در بخش پيشين گذشت، گاهى رفع موانع فساد از جامعه از طريق برخوردهاى عملى و بعضا خشن صورت مىگيرد و قرآن كريم نيز آن را در مواردى خاص توصيه و تجويز مىكند; براى مثال، مبارزه قهرآميز با ستمكاران و مستكبران توصيه شده است . دقت در دو آيه ذيل، اين امر را به درستى بيان مىكند:
مالكم لاتقاتلون فى سبيل الله و المستضعفين من الرجال و النساء و الولدان الذين يقولون ربنا اخرجنا من هذه القرية الظالم اهلها و اجعل لنا من لدنك وليا واجعل لنا من لدنك نصيرا . (45)
اذن للذين يقاتلون بانهم ظلموا و ان الله على نصرهم لقدير . (46)
در آيه اول نه تنها مبارزه قهرآميز با مستكبران توصيه و تجويز شده، بلكه كسانى كه از اين مبارزه روى بر مىتابند باعبارت «مالكم . . .» توبيج و سرزنش شدهاند . از اين نكته استفاده مىشود كه وظيفه همه موحدان، مبارزه و بسيج امكانات مادى و معنوى در مقابله با ستمكاران و روند استكبارى در جوامع انسانى در سطوح داخلى و بين المللى است .
در آيه دوم ضمن اجازه به مظلومان براى مبارزه با ستمكاران و ظالمان، بر پشتيبانى خداوند از اين حركتهاى قهرآميز عليه ستم و بىعدالتى تاكيد شده است .
بنابراين بر اساس آموزههاى قرآنى به تلاشهاى دسته جمعى براى برانداختن بناى ستم و استكبار به مثابه ريشههاى مفاسد اجتماعى و سياسى توجه شده و به نوعى اين حركتهاى عدالتخواهانه و ضد فساد در طول اراده الهى مبنى بر حاكميتحق و عدل و خير در جهان ارزيابى شده است; به عبارت ديگر، آن جا كه دستخداوند از آستين مردمى حقجو و مبارز در راه حذف موانع هدايتبيرون آيد و دامنه اين اصلاحطلبى عميق و فساد زدايى به همه آحاد جامعه مظلوم و تحتستم گسترش يابد و همگان در مسير يك حركت مردمى فراگير و در راستاى حذف موانع فساد اجتماعى و سياسى و اقتصادى قرار گيرند و با الهام از تعاليم آسمانى و در پيروى از رهبرى الهى در جهتحاكميت ارزشهاى انسانى و دين خدا به مبارزهاى قهرآميز دست زنند، اين حركت مردمى «انقلاب» نام مىگيرد و چون در راستاى اصلاح مسير غلط جامعه و تخريب ساختارهاى غيرعادلانه آن و برقرارى و بناى ساختارهاى جديد و الهى صورت مىگيرد، مورد عنايت و پشتيبانى خدا نيز قرار دارد .
در اينباره عبارت زيباى «قاتلوهم يعذ بهم الله بايديكم» ، (47) ترسيم كننده واقعى جايگاه انقلابهاى الهى و اسلامى از منظر قرآن كريم است . خوارى و خذلان مفسدان و تبهكاران را خداوند به خود نسبت مىدهد، اما آن را از طريق مردمى پاكباز، انقلابى ممدوح و مطلوب مىداند . اين جاست كه اگر انقلابهاى اجتماعى و سياسى در راه استقرار نظام اجتماعى، سياسى و اقتصادى مطلوب خداوند در ميان انسانها تحقق يابد، دقيقا يكى از روشهاى اصلاح از منظر قرآن كريم شمرده مىشود و به هيچ وجه در تقابل با اصلاحات قرار نخواهد گرفت . بنابراين عبارت انقلاب اصلاحى يا «اصلاح انقلابى» هر دو در فرهنگ قرآنى و آموزههاى دينى - اسلامى جايگاه خاصى پيدا مىكند . در همين راستا تمامى حركتهاى دفاعى، جهادى، آزادىخواهانه، استقلال طلبانه و انقلابى از مصاديق اصلاحات قرآنى بر شمرده مىشوند و اگر در تاريخ تشيع و اسلام عزيز حركتهاى خونبارى چون حادثه عظيم عاشورا - از زبان امام حسين عليه السلام - حركتى اصلاح طلبانه در امت اسلامى معرفى مىشود: «انى لم اخرج اشرا ولابطرا و لاظالما و لكن خرجت لطلب الاصلاح فى امة جدي» (48) و يا آن جا كه قرآن جريان بزرگ بعثت انبيا را يك جريان اصلاحى مىنامد: «ان اريد الا الاصلاح ما استطعت» (49) و يا قرآن شرط در امان ماندن يك جامعه از عذاب الهى را مصلح و اصلاح طلب بودن مردم آن جامعه مىداند: «و ماكان ربك ليهلك القرى بظلم و اهلها مصلحون» (50) و يا در تعبيرهاى زيباى پيامبر مىخوانيم كه خروج اسلام و امت اسلامى از حالت غربتبه يك اصلاح محتاج است: «لايصلح آخر هذه الامة الا بما صلح به اولها» (51) «و بدا الاسلام غريبا و سيعود غريبا و طوبى للغربا الذين يصلحون ما افسد الناس بعدي من سنتي» (52) و يا آن جا كه على بن ابىطالب تمام تلاشهاى خود را در راستاى اصلاحات عميق و اساسى در جامعه انسانى خلاصه مىكند: «اللهم انك تعلم انه لم يكن الذي كان منامنافسة في سلطان و لاالتماس شىء من فصول الحطام و لكن لنرد المعالم من دينك و نظهر الاصلاح في بلادك فيامن المظلومون من عبادك و تقام المعطلة من حدودك» (53) و . . . همه و همه بيانگر ديدگاه عميق قرآن كريم در مبحث اصلاح اجتماعى و سياسى در جامعه است .
امروز در ايران انقلابى نيز مفهوم اصلاحات نمىتواند و نبايستخارج از معنا و مفهوم اسلامى و انقلابى و قرآنى آن دنبال شود . مرز بندى دقيقى كه رهبر معظم انقلاب اسلامى حضرت آيةالله خامنهاى از اصلاحات اسلامى و انقلابى و اصلاحات امريكايى ارائه كردهاند، در همين راستا قابل تحليل است . ايشان در اين باره گفتهاند:
اگر چه در اصلاحات سياسى دنيا انقلاب را در مقابل اصلاح قرار مىدهند، اما من با آن اصطلاح نمىخواهم حرف بزنم . من اصلاح با اصطلاح اسلامى را مطرح مىكنم . خود انقلاب بزرگترين اصلاح است، تداوم اصلاحات در ذات و هويت انقلاب نهفته است . . . انقلاب كه بدون اصلاح امكان ندارد . . . از اول انقلاب همه آرزو داشتند كه اصلاحات به وجود بيايد . . . (54)
از آنچه در اين قسمتبا استعانت از آيات قرآن كريم آورده شد استفاده مىشود كه قرآن كريم روشهاى اصلاحى را متنوع و گسترده مىداند و كار اصلاحى را با استفاده از ابزارهاى دوگانه فرهنگى و قهرآميز به تناسب حوزه فساد، ميزان فساد و طبقه مفسدان و آثار و نتايج فساد و با نظر گرفتن زمينههاى فساد، توصيه و تجويز مىكند و در اين راستا انقلاب در جاى خود بهترين شيوه اصلاح جامعه محسوب مىشود; آنجا كه روشهاى اصلاح فرهنگى مؤثر واقع نشود و همه راهها برروى روشهاى مسالمت جويانه اصلاحى بسته و مسدود باشد .
پي نوشت :
1 . نساء (4) آيه 35 .
2 . همان، آيه 128 .
3 . انفال (8) آيه 1 .
4 . نهج البلاغه، ترجمه و شرح فيض الاسلام، (تهران: بىناشر، 1392) نامه 47، ص 977 .
5 . حجرات (49) آيه10 .
6 . همان آيه9 .
7 . بقره (2) آيه224 .
8 . همان 182 .
9 . راغب اصفهانى، مفردات، ماده صلح .
10 . محمدبنحسنطوسى، تفسيرتبيان، ج1، ص75 .
11 . محمدحسينطباطبايى، الميزان، ج10، ص112 .
12 . مرتضى مطهرى، نهضتهاى اسلامى در صد ساله اخير، ص 6 .
13 . ص (38) آيه 28 .
14 . بقره (2) آيه220 .
15 . شعراء (26) آيه152 .
16 . بقره (2) آيه160 .
17 . نساء (4) آيه 146 .
18 . همان آيه 16 .
19 . احقاف (46) آيه 15 .
20 . اعراف (7) آيه 142 .
21 . نساء (4) آيه129 .
22 . نمل (27) آيه48 .
23 . احزاب (33) آيه71 .
24 . محمد (47) آيه4 و 5 .
25 . انبياء (21) آيه90 .
26 . هود (11) آيه88 .
27 . اعراف (7) آيه 56 و 85 .
28 . همان آيه170 .
29 . قصص (28) آيه19 .
30 . بقره (2) آيه 220 .
31 . نحل (16) آيه125 .
32 . فاطر (35) آيه24 .
33 . بقره (2) آيه213 .
34 . كهف (18) آيه56 .
35 . انعام (6) آيه92 .
36 . طه (20) آيه43- 44 .
37 . آل عمران (3) آيه159 .
38 . توبه (9) آيه12 .
39 . طه (20) آيه24 .
40 . اسراء (17) آيه103 .
41 . يونس (10) آيه92 .
42 . توبه (9) آيه73; تحريم (66) آيه91 .
43 . مائده (5) آيه33 .
44 . نور (24) آيه2 .
45 . نساء (4) آيه75 .
46 . حج (22) آيه39 .
47 . توبه (9) آيه14 .
48 . خوارزمى، مقتل، تهران: اسلاميه، ص 161 .
49 . هود (11) آيه88 .
50 . همان، 117 .
51 . به نقل از: على اصغر حلبى، تاريخ نهضتهاى دينى سياسى معاصر، (تهران: بهبهانى) ص 1- 2 .
52 . همان .
53 . نهج البلاغه، ترجمه و شرح فيض الاسلام خطبه 131، ص 406- 407 .
54 . تاسوعاى حسينى، 1421، 26 فروردين 1379