فرهنگ سياسى در نگاه مقام معظم رهبرى (1)

فرهنگ هويت، اصالت و روح جامعه است كه به گونه‏هاى مختلف تقسيم‏پذير است. در اين ميان فرهنگ سياسى (political culture) جايگاه ويژه‏اى دارد و نقش آن در افكار، احساسات، گرايشها، علايق و رفتار ملتها بسيار برجسته...
سه‌شنبه، 26 آذر 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فرهنگ سياسى در نگاه مقام معظم رهبرى (1)
فرهنگ سياسى در نگاه مقام معظم رهبرى (1)
فرهنگ سياسى در نگاه مقام معظم رهبرى (1)

نويسنده: آيت مظفّرى
فرهنگ هويت، اصالت و روح جامعه است كه به گونه‏هاى مختلف تقسيم‏پذير است. در اين ميان فرهنگ سياسى (political culture) جايگاه ويژه‏اى دارد و نقش آن در افكار، احساسات، گرايشها، علايق و رفتار ملتها بسيار برجسته است. بر اين پايه، مقاله حاضر، موضوع را از ديدگاه رهبر فرزانه انقلاب اسلامى پى مى‏گيرد تا روشن شود از بين فرهنگهاى سياسى مشاركتى (participant)، اطاعتى (subject) و محدود (parochial) كدام يك مورد توجه ايشان است. رويكرد مقاله توصيفى ـ تحليلى است.
تأثير بنيادين فرهنگ بر جامعه انكارناپذير است. فرهنگ هويت، اصالت و روح يك جامعه است. بسيارى از موفقيت‏ها و يا شكست‏ها در فرهنگ ريشه دارد. تعالى و انحطاط تمدن يك جامعه را بايد در فرهنگ آن جست و جو كرد. ظهور و سقوط دولت‏ها و ملت‏ها ريشه در فرهنگ آنها دارد. تأثير فرهنگ بر جامعه نامحسوس، عميق و درازمدت است. اگر بنا باشد براى بنيادهاى سياسى، اجتماعى، اقتصادى و نظامىِ جامعه زيربنايى قائل شويم، همانا اين زيربنا فرهنگ است. اگر قرار باشد مسائل و مشكلات جامعه را اولويت‏بندى كنيم، «فرهنگ» اولويت اول را داراست. به تعبير حضرت آيت‏الله العظمى خامنه‏اى:
از هر طرف كه حركت مى‏كنيم، مى‏بينيم كه به فرهنگ مى‏رسيم و راهها واقعاً به فرهنگ ختم مى‏شود.
ايشان در بيان ارزشمند ديگرى نقش و اهميت فرهنگ را چنين يادآور مى‏شوند:
فرهنگ مايه اصلى هويت ملتهاست. فرهنگِ يك ملت است كه مى‏تواند آن ملت را پيشرفته، عزيز، توانا، عالم، فنّاور، نوآور و داراى آبروى جهانى كند.
از سويى ديگر راز سقوط تمدن‏ها و زوال آنها را نيز در ضعف فرهنگ معرفى مى‏نمايد.
از نظر معظم له، مسئله فرهنگ بسيار مهم است، چون ضايعات فرهنگى زود فهميده نمى‏شود، مثل تورم اقتصادى نيست كه بشود هر روز اندازه گرفت، مثل عقب‏ماندگى‏هاى اقتصادى يا سازندگى نيست كه پس از چهار، پنج سال جنبه منفى و مثبت آن قابل اندازه‏گيرى باشد. مسائل فرهنگى در بلندمدت اثر مى‏كند، دير فهميده مى‏شود و به همين نسبت صعب العلاج است.
رهبر عظيم الشأن انقلاب اسلامى، همچنين درباره نقش فرهنگ در مواجهه با دشمن اعلام مى‏دارند كه اگر ما در زمينه مسائل فرهنگى خودمان را كاملاً اسلامى و انقلابى كنيم، در برخورد نظامى، سياسى و اقتصادى با دشمن، شكست نخورده و نخواهيم خورد.
در اهميت، جايگاه و نقش فرهنگ به همين اندازه بسنده كنيم كه از نظر رهبر معظم انقلاب اسلامى، استقلال يك ملت جز با استقلال فرهنگى تأمين نمى‏شود، و اينكه:
فرهنگ در حقيقت همه چيز يك جامعه است، هيچ بنياد اجتماعى و اقتصادى بدون اتكاء به يك فرهنگ شكل نمى‏گيرد.
روشن است كه فرهنگ به گونه‏هاى مختلف تقسيم مى‏شود، سياسى، اجتماعى، نظامى، اقتصادى، امّا در اين ميان فرهنگ سياسى (Political Culture) از اهميت والاترى برخوردار است.
معمولاً هر ملتى فرهنگ سياسى خاص خود را داراست. فرهنگ سياسى در ابعاد مختلف دانشى، مهارتى و نگرشى يك جامعه را متأثر مى‏سازد، باورها، اعتقادات و حتى دانش‏هاى خاصى را در جامعه و افراد ترويج مى‏كند، نوع تعاملات و مهارت‏هاى سياسى شهروندان يك جامعه اعم از دولتمردان و ساير افراد را در امور سياسى ـ اجتماعى شكل مى‏دهد، احساسات، علائق، گرايش‏ها، عاطفه‏ها و رفتارهاى مشخص و معينى را باعث مى‏شود. فرهنگ سياسى در واقع چترى است كه رويكردها، اهداف، نگرش‏ها، علائق و رفتارها را در جامعه زير حمايت و پوشش خود دارد. بنابراين فرهنگ سياسى يك جامعه بسيار مهم است و در بين انواع فرهنگ‏ها از همه مهم‏تر، به تعبير رهبر معظم انقلاب اسلامى:
مسئله، مسئله فرهنگ است...؛ در درجه اول هم فرهنگ سياسى، فرهنگ سياسى!
شايان ذكر است كه اهميت فرهنگ و فرهنگ سياسى تنها به گذشته تاريخ برنمى‏گردد و نقش والاى آن به زمان حال نيز منحصر نمى‏شود، بلكه بايد گفت، تحول‏آفرينى آن در آينده بيشتر است. به تعبير ارزشمند شهيد مرتضى مطهرى:
انسانِ آينده، حيوان فرهنگى است نه حيوان اقتصادى.
با وجود اهميت، نقش و جايگاهِ فرهنگ و بويژه فرهنگ سياسى در گذشته، حال و آينده، تهاجم فرهنگى دشمن، مى‏كوشد فرهنگ سياسى جامعه ما را به انزوا بكشاند و گاه چنين تصور مى‏رود كه ما فرهنگ سياسى مستقلى نداريم؛ ضعف تلاش در زمينه خنثى‏سازى اين تلاش دشمن نيز مشهود است. خلأ موجود ما را بر آن مى‏دارد تا درباره شناسايى و تبيين ابعاد فرهنگ سياسى اسلام تلاش بيشترى كنيم. بر اين اساس اين مقاله، فرهنگ سياسى را از منظر رهبر معظم انقلاب اسلامى حضرت آيت الله خامنه‏اى مورد توجه قرار داده است. پس از تعريف مفاهيم، با اشاره به رابطه دين و سياست به عنوان بنياد فرهنگ سياسى اسلامى و ايرانى، بسترها، انواع و ابعاد فرهنگ سياسى در ايران از نظر معظم له بيان مى‏شود. نقش انقلاب اسلامى ايران در فرهنگ سياسى در سطح ملى، جهان اسلام و بين‏الملل از مباحث پايانى مقاله است. رويكرد مقاله نيز توصيفى ـ تحليلى است.

مفهوم‏شناسى

1 ـ فرهنگ (Culture)

واژه فرهنگ مفاهيم فراوانى را در درون خود جاى داده است، لذا تعاريف گوناگونى نيز از آن شده است. معانى متفاوت فرهنگ حاكى از پيچيدگى و سياليّت آن است. فرهنگ هم به مفهوم دانش، علم، معرفت، تعليم و تربيت آثار علمى و ادبى يك قوم يا ملت است و هم آن را مجموعه آداب و رسوم، عقايد، افكار، ارزش‏ها و هنجارهاى يك ملت تعريف كرده‏اند، همان گونه كه آن را مجموعه عناصر ذهنى و عينى جارى در سازمان‏هاى اجتماعى و قابل انتقال از نسلى به نسل ديگر نيز دانسته‏اند.
بعضى از متفكران فرهنگ را تارهاى معنايى مى‏دانند كه انسان‏ها آن را بافته و در آن معلق‏اند. از اين نگاه فرهنگ رمز يا نظامى از معانى تلقى مى‏شود كه از طريق آنها انسان‏ها به ارتباط باهم پرداخته، شناخت و طرز فكر خود را درباره زندگى تداوم و توسعه مى‏بخشند.
رهبر معظم انقلاب، از فرهنگ در موارد متعددى سخن به ميان آورده است و ضمن شكافتن ابعاد آن، تعريف دقيقى ارائه مى‏دهد:
فرهنگ هر جامعه‏اى يا هر ملتى يا هر انقلابى... به مجموعه دستاوردهاى ذهنى در آن جامعه [گفته مى‏شود] كه شامل دانش، اخلاق، سنن، آداب و چيزهايى كه از اينها سرچشمه مى‏گيرد [باشد]. به طور كلى ذهنيّت حاكم بر يك جامعه به معناى وسيعش، فرهنگ آن جامعه را تشكيل مى‏دهد، اعم از اينكه اين ذهنيت از درون خود آن جامعه جوشيده باشد و فراورده تجربيات و انديشه‏هاى خود آن جامعه باشد يا اينكه از خارج از آن جامعه در آن راه يافته باشد، لكن رنگ آن جامعه را به خود گرفته باشد، خودمانى شده باشد، در او هضم شده باشد.
معظم‏له در يك تعريف كاربردى نيز فرهنگ را شامل زبان، ادبيات، هنر، عقايد، آداب، سنت‏ها و خلقيات يك جامعه معرفى مى‏كند.

2. فرهنگ سياسى (Political Culture)

اگر به مجموعه فراورده‏هاى عميق ذهنى فرهنگ گفته مى‏شود، فرهنگ سياسى باورها، انديشه و عقايد مربوط به سياست، قدرت و رهبرى جامعه است. براى درك اين مفهوم لازم است به معناى افكار عمومى (Public Opinion) نيز توجه داشته باشيم. فرهنگ سياسى و افكار عمومى هر دو با تمايلات سياسى در جامعه ارتباط دارند، هر دو بر رفتارها و عكس العمل شهروندان تأثير مى‏گذارند، امّا تفاوت آنها در سطح و عمق است. افكار عمومى با گرايش‏ها، تمايلات و رفتارهاى سياسى روز مرتبط است، و از ثبات برخوردار نيست، ممكن است موجى برخيزد و شهروندان نسبت به عملكرد يك قوه حكومتى موقتاً بدبين شوند و موجى ديگر آن را به خوش‏بينى تبديل كند. محبوبيت رئيس جمهور امروز در نزد افكار عمومى مثبت باشد و فردا تغيير كند. بنابر اين افكار عمومى جامعه مرتب در حال تغيير و دگرگونى است. امّا فرهنگ سياسى تقريباً از ثبات نسبى برخوردار است. تغيير در فرهنگ سياسى زمان‏بر و كند است، مثلاً بدبينى به حكومت و يا برخورد استبدادى در رفتار افراد، از ويژگى‏هاى فرهنگ سياسى است كه ممكن است حتى با وجود تغيير حكومت استبدادى در عمق اذهان افراد وجود داشته باشد و چنانچه افكار عمومى درباره يك موضوع سياسى به مدت زيادى دوام پيدا كند و از سطح ذهنيت افراد به عمق آن برود، تبديل به فرهنگ سياسى مى‏شود.
فرهنگ سياسى در واقع توزيع خاصى از ايستارها، ارزش‏ها، احساسات، اطلاعات و مهارت‏هاى سياسى است كه هم بر رفتار شهروندان و هم رهبران و حاكمان تأثير مى‏گذارد.
فرهنگ سياسى، ارزش‏هاى سياسى يك جامعه را تعيين مى‏كند، مبانى مشروعيت نظام سياسى را روشن مى‏كند، در سطح و نوع تقاضاهاى سياسى افراد و گروههاى يك جامعه مؤثر است، ممكن است افراد جامعه را مشاركت‏جو (Participant)، فعّال يا منفعل، پيرو (Subject)، اقتدارگرا، دموكرات، مستبد، قوميت‏گرا، وفاق‏گرا (consensual) و يا منازعه‏گرا (conflictual) بار آورد، بنابر اين به سه نوع ياد شده قابل تقسيم است.
رهبر معظم انقلاب اسلامى حضرت آيت الله خامنه‏اى در موارد متعددى از فرهنگ سياسى سخن گفته‏اند، اهميت فرهنگ سياسى، انواع فرهنگ سياسى، ويژگى‏هاى فرهنگ‏هاى سياسى مختلف، تفاوت فرهنگ سياسى اسلامى با فرهنگ سياسى استبدادى و غربى و نقش انقلاب اسلامى در فرهنگ سياسى ايران و مسلمانان از مباحث ايشان است از جمله در اشاره به مسائل فرهنگ سياسى مى‏فرمايند:
ادب زمامداران، اخلاق زمامدارى در كشور ما، يكى از مسائل فرهنگ سياسى اين است.
در جاى ديگر سلطه فرهنگى را به عنوان مسأله فرهنگ سياسى طرح مى‏كنند و درباره فرهنگ سياسى امروز جهان مى‏فرمايند:
فرهنگ سياسى امروز عالم، فرهنگ قدرت‏گرايى و قدرت‏طلبى است.
همچنين از ولايت، كرامت‏بخشى به مردم، مردم‏سالارى دينى، نفى حاكميت زور و سلطه، آزادى و آزادگى به عنوان مبانى فرهنگ سياسى در نظام جمهورى اسلامى ايران ياد مى‏كنند. معظم‏له حتى پيشنهاد تشكيل سمينار مستقلى درباره فرهنگ سياسى اسلامى ايران براى تبيين نكات برجسته آن ارائه مى‏دهند.
با الهام از سخنان آيت الله خامنه‏اى، فرهنگ سياسى را مجموعه «دستاوردهاى ذهنى نسبتاً پايدار و تجلّى عينى آنها در حوزه سياست» تعريف مى‏كنيم كه در عقايد، ارزش‏ها، ادبيات، اخلاق، دانش، سنت‏ها، آداب، هنر، احساسات و گرايش‏هاى سياسى يك فرد، گروه و يا ملت ريشه دارد.
رهبر معظم انقلاب اسلامى از يك سو ويژگيهاى فرهنگ سياسى مثبت و مطلوب و از سوى ديگر ويژگيهاى فرهنگ سياسى منفى را به شرح زير يادآور مى‏شوند:
الف: ويژگيهاى فرهنگ سياسى مثبت:
ايمان به خدا، خضوع در مقابل حق، حق‏شناسى، ادب حاكمان و اخلاق زمامداران، استقلال، نه شرقى نه غربى بودن، حاكميت پرهيزگاران، ولايت محورى، مردم‏سالارى دينى، كرامت‏بخشى به مردم، عدالت و آزادى، احياى ارزش‏ها، اصول‏گرايى و آرمان‏خواهى، اعتماد به نفس، وجدان كارى، قانون‏گرايى، مسئوليت‏پذيرى و پاسخگويى امانت‏دارى، نظارت و فرصت‏شناسى.
ب: ويژگيهاى فرهنگ سياسى منفى
قدرت‏گرايى، قدرت‏طلبى، حزب‏بازى، شخصيت‏سازى كاذب، سلطه‏طلبى، بى‏اعتنايى به مردم، امتيازطلبى طبقه حاكم، پذيرش نظام جهانى سلطه، حاكميت زور و اقتدار، اسارت و عبودت انسان‏ها، استبداد و انحصارطلبى، بى‏اعتنايى به شخصيت زن، فساد سياسى، مادى‏گرايى و نفى معنويت، دشمنى با ارزش‏ها و فضايل انسانى، جدايى دين و اخلاق و معنويت از سياست.

رابطه دين و سياست

قبلاً اين نكته را بيان كرديم كه هر جامعه و ملتى فرهنگ سياسى خاص خود را دارد، فرهنگ سياسى نيز خود ريشه در فرهنگ اصيل يك جامعه و ملت دارد و در هر فرهنگى يك سرى اصول بنيادين وجود دارد كه نوع تعامل آنها با يكديگر ساختار و ساختمان فرهنگ سياسى را از ساير فرهنگ‏هاى سياسى متمايز مى‏كند. از جمله مهم‏ترين اين اصول نوع رابطه دين و سياست در آن فرهنگ است. از آنجا كه شناخت صحيح فرهنگ سياسى از منظر رهبر انقلاب، بدون درك رابطه دين و سياست از نگاه ايشان ناممكن است، در اين قسمت ضرورى است در حد لازم به آن بپردازيم.
به جز ماركسيست‏ها كه دين و سياست را همچون اخلاق و حقوق و مانند آن تابعى از اقتصاد مى‏دانند و نگاه منفى و الحادى نسبت به دين دارند، دو گروه ديگر يعنى روشنفكران سكولار و برخى از مقدس‏نماها رابطه دين و سياست را در تباين و تضاد مى‏بينند، رهبر معظم انقلاب هيچ يك از فرضيه‏هاى مذكور را برنمى‏تابند و با استدلال وحدت دين و سياست را به روشنى اثبات مى‏كنند، ايشان مى‏پرسد:
سياستمدارانى كه دائماً دم از جدايى دين و سياست مى‏زنند و كسانى از مدعيان دين‏دارى كه به كمك آنان شتافته و همين سخن را تكرار مى‏كنند، آيا هرگز در آيات قرآن و تاريخ اسلام و احكام شريعت انديشيده‏اند؟ آيا فكر كرده‏اند كه اگر دين جدا از سياست است، پس چرا قرآن همه امور سياسى را، يعنى حكومت را، قانون را، صف‏بندى‏هاى زندگى را، جنگ و صلح را، تعيين دوست و دشمن را و ديگر مظاهر سياست را، همه و همه را به خدا و دين خدا و اولياى خدا مرتبط مى‏كند؟
در نگاه معظم له وحدت دين و سياست با چهار دليل زير اثبات مى‏شود:
1. سيره سياسى انبياء الهى؛ مبارزه پيامبران الهى با طاغوت‏هاى زمان و طبقات مترف و ملأ، تشكيل نظام سياسى و اداره جامعه، پرداختن به امور سياسى اجتماع و تشكيل حكومت دينى به ويژه از سوى رسول خدا محمد بن عبدالله(ص) در مدينة النبى بيانگر آن است.
2. ماهيت آيات قرآنى؛ آيات كريمه قرآن به روشنى وحدت دين و سياست را بيان مى‏كند به گونه‏اى كه جاى انكار براى كسى نمى‏ماند. رهبر انقلاب از كسانى كه دين را از سياست جدا مى‏دانند مى‏پرسد:
آيا در آيه «يا ايها الذين آمنوا لا تتخذوا عدوّى وعدوّكم اولياء» و آيه «ولا تطيعوا امر المسرفين الذين يفسدون فى الارض ولا يصلحون» يا آيات معرفى حزب اللّه‏ و حزب الشيطان يا آيات ولايت الله، يا آيات حكم به غير ما انزل الله، انديشيده و در آن تأمل كرده‏اند؟
در ادامه مطلب مى‏خوانيم آيا اعمال و رفتار سياسى و اجتماعى انسان‏ها كه بيشترين بخش زندگى آنهاست بدون جزاست؟ پس «ووجدوا ما عملوا حاضراً» و «وُفيّت كُلُّ نفس ما عملت» چيست؟ همچنين از صدها آيه قرآن و احاديث مسلم درباره جهاد و حيات طيّبه قرآنى مى‏پرسند و اعلام مى‏دارند كه اين امور بدون حاكميت دينى و ولايت الله اجرايش ناممكن است. بنابراين نقش و ارزش سياست در دين را نمى‏توان دست كم يا ناديده گرفت.
3. هدف احكام الهى؛ بر اين اساس نظام اسلامى در اهداف خود عدالت، رفاه مادى و معنوى، توزيع عادلانه ثروت، گسترش دين در سطح جهانى و اجراى احكام فقهى، سياسى، نظامى، فرهنگى و اجتماعى و مانند آن را پى مى‏گيرد. روشن است بدون وحدت دين و سياست، امكان اجراى اين امور به شكل صحيح وجود ندارد، بدون داشتن اقتدار سياسى ـ نظامى ناشى از حكومت قدرتمند دينى نمى‏توان ما انزل الله را اجرا كرد.
4. ولايت و سيره ائمه اطهار(ع)؛ در اين زمينه معظم‏له به فلسفه عيد سعيد غدير خم، تشكيل نظام اسلامى از سوى برخى از امامان معصوم(ع) و تلاش براى استقرار نظام اسلامى از سوى ساير امامان شيعه اشاره مى‏كنند، رهبر انقلاب ولايت را اساسى‏ترين مسئله دين معرفى مى‏كنند چون ولايت، نشانه و سايه توحيد است. ولايت يعنى حكومت، چيزى است كه در جامعه اسلامى متعلق به خداست و از خداى متعال به پيامبر و از او به ولىّ مومنين مى‏رسد. ايشان درباره فعاليت سياسى ائمه(ع) مى‏گويند:
خط جهاد و مبارزه ائمه(ع)... در تمام دوران دويست و پنجاه ساله و در شكل‏هاى گوناگون استمرار داشته و هدف از آن، اولاً تبيين اسلام ناب و تفسير صحيح قرآن و ارائه تصويرى روشن از معرفت اسلامى است و ثانياً، تبيين مسئله امامت و حاكميت سياسى در جامعه اسلامى و ثالثاً، تلاش و كوشش براى تشكيل آن جامعه و تحقق بخشيدن به هدف پيامبر معظم اسلام(ص) و همه پيامبران؛ يعنى اقامه قسط و عدل و زدودن انداد الله از صحنه حكومت و سپردن زمام اداره زندگى به خلفاء الله و بندگان صالح خداوند.
تز جدايى دين از سياست در غرب از نظر رهبر انقلاب ناشى از عملكرد منفى كليسا و مبارزه با افكار نوى علما و دانشمندان بوده است و سپس اين فكر را در دنياى اسلامى بين روشنفكران ترويج كرده‏اند. سلاطين و مستبدان، روشنفكران وابسته و روحانيان دربارى از جمله كسانى بوده‏اند كه براى حفظ منافع نامشروع خود در كنار استعمارگران انديشه سكولار را در جوامع اسلامى ترويج داده‏اند.
معظم‏له همچنين به نقش احياگر انقلاب اسلامى امام خمينى در پيوند نوين دين و سياست و به تعبير دقيق‏تر احياى وحدت دين و سياست اشاره مى‏كنند و ثمرات ارزشمند حاكميت اين پارادايم را در امور زير خاطرنشان مى‏كنند:
1 ـ تجديد حيات اسلام در جهان جديد؛
2 ـ بازگشت روح عزت اسلامى به مسلمانان؛
3 ـ سرنگونى نظام طاغوتى شاهنشاهى پهلوى؛
4 ـ تشكيل حكومت اسلامى در ايران؛
5 ـ استقلال، آزادى و اصل نه شرقى ـ نه غربى؛
6 ـ ارائه مكتب سياسى اسلام و تبيين ابعاد آن؛
7 ـ نمايش چهره اصيل دين در جهان امروز؛
8 ـ احياى خودباورى و بيدارى اسلامى در جهان.
با توجه به نگاه رهبرى در تعامل دين و سياست، بايد گفت، فرهنگ سياسى اسلامى ريشه در وحدت دين و سياست دارد و هر گونه جدايى از دين آن را از هويت اصلى خود تهى نموده، بى‏اعتبار مى‏سازد. فرهنگ سياسى ناشى از سكولاريزم، فرهنگى وارداتى، بيگانه و غير اسلامى است. سكولاريزم با توجه به سيره انبياء، امامان معصوم، اهداف دين اسلام و ماهيت آيات قرآن كريم، با روح اسلام در تضاد است.
آن فرهنگ سياسى كه اصالت را به قدرت، مادى‏گرايى و دنيا مى‏دهد، با نفى معنويت، انزواى دين، جدايى دين و اخلاق از سياست و حكومت، حاكميت طبقات سرمايه‏دار و فاسد و استعمار ملل ديگر را توجيه مى‏كند، از دموكراسى، حقوق بشر و انسان‏مدارى سخن مى‏گويد امّا در عمل خلاف آن رفتار مى‏كند، اسارت و عبودت انسان‏ها و نظام سلطه جهانى را توجيه و تأييد مى‏كند، چگونه مى‏تواند با روح اسلام سازگارى داشته باشد. آن فرهنگ سياسى كه عدالت در آن بى‏معناست و افسانه تلقى مى‏شود، نظام نابرابر اجتماعى و شكاف‏هاى عظيم ثروت و فقر را طبيعى مى‏داند. زن بازيچه هوس‏هاى سياسى و اقتصادى اوست، بى‏بندوبارى و فساد اخلاقى را ترويج مى‏كند، نتيجه دموكراسى در كشورهاى اسلامى را چون به ضرر خود مى‏بيند (مانند آنچه در ايران، الجزاير و انتخابات مجلس ملى فلسطين با پيروزى حماس اتفاق افتاد) برنمى‏تابد، در مقابل خداوند خاضع و خاشع نيست، چگونه مى‏تواند از طرف مسلمانان مؤمن به خدا و ارزش‏هاى وحيانى پذيرفته شود؟!
فرهنگ سياسى اسلامى در زمين دين ريشه دارد و فهم آن در منظر رهبر معظم انقلاب مشروط به درك اين اساس و نظريه وحدت دين و سياست است.

بسترهاى فرهنگ سياسى در ايران

عوامل زمينه‏ساز و بسترهاى فرهنگ سياسى در يك كشور متعددند، از يك جهت باورها، ارزش‏ها و هنجارهاى پذيرفته شده، سنت‏ها، آداب و رسوم دينى نقش آفرين صورت‏بندىِ فرهنگ سياسى‏اند و از جهتى ديگر نظام سياسى حاكم در گذشته و تاريخ سياسى آن كشور، موفقيت‏ها، شكست‏ها و حتى موقعيت جغرافياى سياسى، موقعيت راهبردى و اقتصاد سياسى و فرهنگ‏هاى تأثيرگذار خارجى و تهاجم فرهنگى بستر شكل‏گيرى فرهنگ سياسى است.
رهبر معظم انقلاب در تعبيرى بيان مى‏كنند كه فرهنگ ما ساخته شده تاريخ و مكتب و انقلاب ماست. بر اين پايه سه عامل زمينه‏ساز فرهنگ سياسى در ايران را به قرار زير مى‏توانيم بيان كنيم:
الف ـ فرهنگ باستانى: اين فرهنگ ريشه در ايران باستان دارد و نمادهاى آن در سنت ايرانى تداوم يافته، برخى از آنها مانند نوروز و چهارشنبه سورى هنوز رواج دارد.
ب ـ فرهنگ اسلامى: تأثير اين فرهنگ بر ايران كمى قبل از فتح ايران به دست مسلمانان شروع شده، پس از حاكميت اسلام تا امروز استمرار يافته است. با اين تفاوت كه تا نزديك به زمان صفويه گرايش اين فرهنگ با مذهب اهل سنت و پس از آن شيعه دوازده امامى است.
ج ـ فرهنگ غربى: از زمان انقلاب مشروطيت و همزمان با تحولات فرهنگى وسيع در اروپا با پيدايش مكاتب سياسى چون ليبراليسم، سوسياليسم و ماركسيسم و فاشيسم، ايران نيز از فرهنگ ليبرال، سوسيال و ماركسيسم تأثير پذيرفت و باورهاى اين فرهنگ‏هاى سياسى در لايه‏هايى از اقشار مردم ايران بويژه روشنفكران تأثير گذاشت، در دوره پهلوى، رضاشاه تلاش گسترده‏اى با همكارى روشنفكران سكولار و انگليسى‏ها جهت نهادينه كردن فرهنگ سياسى باستانى و سكولار در ايران انجام داد، محمدرضا پهلوى نيز با كمك آمريكا و انگليس تداوم‏بخش آن بود تا اينكه با ظهور امام خمينى (ره) دوباره مكتب و فرهنگ سياسى اسلام احيا شد و در چالش با دو فرهنگ يادشده پيروزى را نصيب خود كرد، اينك در جامعه ما با پيروزى انقلاب اسلامى در سال 1357، فرهنگ سياسى غالب، فرهنگ سياسى اسلام است. در واقع تاريخ ما حاكى از چالش بين سه فرهنگ ايرانى، اسلامى و غربى است. يك لايه زيرين فرهنگ باستانى كه ضخامت چندانى ندارد با يك لايه نازك و سطحى از فرهنگ سياسى غرب، لايه ضخيم و عميق فرهنگ سياسى اسلامى را در برگرفته‏اند. برخى از معاندان و مخالفان فرهنگ سياسى اسلام نيز سعى در احياى باورهاى فراموش شده باستانى از يك سو و ترويج ارزش‏ها و هنجارهاى فرهنگ سياسى غرب براى مبارزه با فرهنگ سياسى اسلام دارند، غافل از آنكه فرهنگ سياسى اسلام چون خورشيدى همواره نورانيت و گرماى خود را بر اين سرزمين بخشيده است و لايه‏هاى نازك ابرهاى سياه باستانى و غربى نمى‏توانند مانع از تشعشع آن باشند.
حضرت آيت الله خامنه‏اى در يك نگاه جامع و گسترده، انواع فرهنگ‏هاى مؤثر در تاريخ گذشته ما تا امروز را مورد توجه قرار داده، با نقد و بررسى ابعاد آنها حقانيت فرهنگ سياسى اسلام را اثبات مى‏كنند. با بهره‏گيرى از بيانات ايشان ذيلاً به آنها اشاره مى‏كنيم:
1 ـ فرهنگ شاهنشاهى: اين فرهنگ با نام‏هاى فرهنگ استبدادى، طاغوتى و سلطنت‏گرايى نيز در بيانات آمده است. رهبر انقلاب درباره تأثير و بسترسازى اين نوع فرهنگ مى‏فرمايد:
حاكم مستبد در رأس جامعه، همه انسان‏ها را تبديل به آدمكهاى مستبد مى‏كند، فرهنگ استبداد از بالا به پايين سرايت مى‏كند، همه مستبد مى‏شوند، همه بى‏اعتنا به آراء ديگران مى‏شوند، همه خودمحور، هوس‏گرا و هواى نفسانى‏گرا مى‏شوند. امّا حاكم باتقوا حاكم عادل، جامعه را با تقوا مى‏كند....
از نظر معظم‏له فرهنگ شاهنشاهى، فرهنگ اسارت و عبوديت انسان در برابر انسان است، فرهنگ تضعيف انسان‏ها، خاضع كردن و ذليل كردن آنهاست فرهنگ نفاق، اختلاف، تفرقه و ناهمدلى مردم باهم است، بر خلاف فرهنگ انقلاب اسلامى كه فرهنگ عبوديت خدا و آزادى و رستگارى، فرهنگ صميميت، وحدت، انسجام و مهربانى است.
ايشان با تعبير اين نكته كه ما از منجلاب يك فرهنگ طاغوتى خارج شديم، انحصارطلبى و قدرت‏گرايى را نيز دو ويژگى ديگر اين نوع فرهنگ سياسى برمى‏شمرند كه در قرن‏هاى متمادى تاريخ گذشته وجود داشته است.
رهبر معظم انقلاب هشدار مى‏دهند كه: اين جور نباشد كه ما فرهنگ طاغوتى گذشته آن چنان تحت تأثيرمان قرار داده باشد يا قرار بدهد كه اگرچه به ظاهر و به نام به طرف معيارهاى اسلامى دعوت يا حركت مى‏كنيم، در باطن يك حركت نامحسوسى به طرف معيارهاى جاهلى و طاغوتى داشته باشيم!
منبع: فصلنامه حصون




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط