جهاني شدن و پيامدهاي ناگوار 3/راهي که بايد پيمود
جهاني شدن اين روزها با همه اهداف مترقي و تلاشهاي خير خواهانه، زيانهاي جبران ناپذيري به بسياري از کشورهاي فقير، محيط زيست و ثبات اقتصادي جهان وارد کرده است.اين تجربه در مورد کشورهاي کمونيستي سابق وگذار آنها به سوي نظام سرمايه داري به استثناي تعداد معدودي چون؛ چين، ويتنام و يکي دو کشور اروپاي شرقي، نتايج ناگواري به بار آورده که باعث کاهش درآمد و گسترش فقر در اين مناطق انجاميده است.گروهي بر اين باورند که براي جلوگيري از هر پيامد ناگوار ديگر، بايد از دنبال کردن پروژه هاي جهاني شدن صرف نظر کرد.جهاني شدن مي تواند با دنبال کردن صحيح اهداف متعالي و مزاياي سودبخش خود، درخدمت بشريت باشد. کما اينکه مردم مناطق آسياي شرقي موفقيتهاي خود را مديون بازار ها و تکنولوژي جديدي که جهاني شدن براي آنها به ارمغان آورد، مي دانند. جهاني شدن، مردم اين نواحي را با بهداشت بهتر و جامعه اي متمدن تر که لازمه دموکراسي و عدالت اجتماعي است آشنا کرده است.اشکال صرفا در جهاني شدن نيست.بلکه در نحوه پياده کردن آن است که مسئوليت آن بر عهده سازمانهايي چون صندوق بين المللي پول، بانک جهاني و سازمان تجارت جهاني است.اين سازمانها در بنيان گذاردن قوانين و طرز عملکرد آن نقش ايفا کرده اند، که آشکارا در خدمت کشورهاي پيشرفته و عده اي سودجو بوده است.خوشبختانه بررسي هاي اخير کميسيونهاي پارلماني، پژوهشهاي کارشناسان بنام اقتصادي و همچنين تنشها و تظاهرات خياباني، تجديد نظر در سياستهاي سازمان مذکور را امکان پذير کرده و تا اندازه اي در مواضع آنها تأثير گذاشته است.
وزراي مالي و تجاري دنيا، جهاني شدن را صرفا يک پديده اقتصادي مي بينند، در حاليکه مردم جهان سوم از جهاني شدن برداشت کاملا متفاوتي دارند.يکي ازدلايل مخالفت با جهاي شدن، تاثيرات منفي ناشي از آن بر ارزشهاي سنتي است.رشد اقتصادي باعث گسترش شهرها گرديده و آداب و رسوم جوامع سنتي را تضعيف و بيرنگ مي کند.اين روند اگرچه اجتناب ناپذير است، اما مي توان آن را به نحوي آرام و ملايم ترپياده کرد.بدبختانه گردانندگان اين سازمانها به اندازه کافي به مسائل جانبي وحاشيه اي جهاني شدن نپرداخته اند؛ با آنکه شاهد سياستهاي کشورهاي اروپايي بوده اند که پرداخت کمک هزينه به کشاورزان خود را تنها براي حفظ و حراست از سنتهاي کشاورزي خود مي دانند.از سوي ديگر اغلب شکايات مردم شهرهاي کوچک از شرکتهاي بزرگ زنجيره اي، از بين رفتن صنايع و خرده مشاغل و آلودگي محيط زيست است.پروژه جهاني شدن، اگر شرايط اجتماعي و منطقه اي را فراموش نکنند و سياستهاي خود را تدريجي و گام به گام پيش برد، موثرتر بوده و وفق دادنش با جوامع سنتي آسانتر خواهد بود.
از همه مهمتر تأثير جهاني شدن در پيشبرد دموکراسي است.پروژه هايي که تاکنون پياده شده به جاي ترويج دموکراسي، نظام ديکتاتوري سرمايه داري بين المللي را جايگزين نظامهاي ديکتاتوري محلي آن کشورها کرده است.کشورهاي جهان امروز مدام تحت فشار اولتيماتوم و تهديدات موسسات بين المللي قراردارند و اگرمطابق اوامر آنها عمل نکنند از کمکهاي مالي محروم خواهند شد.اين دولتها يا بايد حاکميت ملي خود را به کل از دست بدهند و يا آن را در اختيار سرمايه داران مالي و محتکران ارزي بگذارند. خوشبختانه اخيرا برخي از کشورهاي جهان سوم اميتاز انتخاب را صاحب شده و با پا فشاري بر مواضع که از ناملايمات اجتماي مي کاهد، از صدمات جهاني تا حدي کاسته اند.
سياستهاي مختلف بدون شک تاثيرات متفاوتي بر طبقات گوناگون جامعه مي گذارد.از اين رو فرآيند سياسي بايد تعيين کننده روشهاي اقتصادي جهان باشد، نه تصميمات يک عده بروکرات در موسسات بين المللي. سياستهايي که با در نظر گرتفن شرايط بومي و اجتماعي اتخاذ مي شوند، حتي اگر تا اندازه اي از ميزان رشد اقتصادي بکاهند، احتمال پذيرش آنها بيشتر است، زيرا اهداف ديگر چون عدالت اجتماعي، تقسيم ثروت و رشد اقتصادي را نيز در نظر گرفته اند، همان گونه که امروز برخي از کشورها رشد کمتر را براي محافظت محيط زيست پذيرفته اند.تا زماني که جهاني شدن شيوه ي عملکرد خود را تغيير ندهند و حق انتخاب را به مردم واگذار نکنند، مخالفت باآن همچنان ادامه خواهد داشت.
جهاني شدن مي تواند پديده ي مثبت و سازنده اي باشد.جهاني شدن اقتصاد، باعث توليد بازار براي کالاي کشورهايي است که توانسته اند با استفاده از سرمايه خارجي براي فروش صادرات خود اقدام کنند. اما در اين ميان کشورهايي کامياب بوده اند که با در دست گرفتن سرنوشت خود و با گزينش سياست هاي درست توانسته اند از نظام سرمايه داري به نحوي که به نفع کشورشان باشند استفاده کنند.از اين رو جهاني شدن باعث بهبودي ميليون ها نفر از مردم جهان شده است.اما از سوي ديگر، صدها ميليون انسان،خيري از جهاني شدن نديده و با از دست دادن کار و مشاغل خود به وضع اسفناکي دچار شده اند. اين انبوه محروم جهان، در مقابل هجوم جهاني شدن بي دفاع مانده و بي هيچ پناه و پشتيبان، شرايط زندگيشان وخيم تر، آزادي در کشورشان محدودتر، و ميراث فرهنگي شان نيز در معرض نابودي قرار گرفته است.جهاني شدن اگر به همان روال ادامه پيدا کند و از اشتباهات خود عبرت نگيرد، به جاي پيشرفت و توسعه باعث افزايش فقر و عدم ثبات سياسي خواهد شد.چنين روندي فاجعه اي جبران ناپذير براي جامعه بشري بويژه براي مردم کشورهاي جهان سوم خواهد بود.فاجعه اي که حتي ممالک مترقي نيز از عواقب ناگوار آن در امان نخواهند بود.
منبع:راسخون
چه مي بايست کرد؟
1- پذيرش خطرهاي «گشودن بازارهاي مالي»
2- اصلاحات در قوانين ورشکستگي:
3- تاکيد کمتر بر «نجات»سرمايه بانکداران
4- تدوين قوانين پيشرفته بانکي
5- لزوم قوانين نظارت بازارهاي مالي
6- پيشگيري از خطرات احتمالي
7- بيمه هاي اجتماعي
8- واکنش سريع
جهاني شدن در خدمت بشريت
وزراي مالي و تجاري دنيا، جهاني شدن را صرفا يک پديده اقتصادي مي بينند، در حاليکه مردم جهان سوم از جهاني شدن برداشت کاملا متفاوتي دارند.يکي ازدلايل مخالفت با جهاي شدن، تاثيرات منفي ناشي از آن بر ارزشهاي سنتي است.رشد اقتصادي باعث گسترش شهرها گرديده و آداب و رسوم جوامع سنتي را تضعيف و بيرنگ مي کند.اين روند اگرچه اجتناب ناپذير است، اما مي توان آن را به نحوي آرام و ملايم ترپياده کرد.بدبختانه گردانندگان اين سازمانها به اندازه کافي به مسائل جانبي وحاشيه اي جهاني شدن نپرداخته اند؛ با آنکه شاهد سياستهاي کشورهاي اروپايي بوده اند که پرداخت کمک هزينه به کشاورزان خود را تنها براي حفظ و حراست از سنتهاي کشاورزي خود مي دانند.از سوي ديگر اغلب شکايات مردم شهرهاي کوچک از شرکتهاي بزرگ زنجيره اي، از بين رفتن صنايع و خرده مشاغل و آلودگي محيط زيست است.پروژه جهاني شدن، اگر شرايط اجتماعي و منطقه اي را فراموش نکنند و سياستهاي خود را تدريجي و گام به گام پيش برد، موثرتر بوده و وفق دادنش با جوامع سنتي آسانتر خواهد بود.
از همه مهمتر تأثير جهاني شدن در پيشبرد دموکراسي است.پروژه هايي که تاکنون پياده شده به جاي ترويج دموکراسي، نظام ديکتاتوري سرمايه داري بين المللي را جايگزين نظامهاي ديکتاتوري محلي آن کشورها کرده است.کشورهاي جهان امروز مدام تحت فشار اولتيماتوم و تهديدات موسسات بين المللي قراردارند و اگرمطابق اوامر آنها عمل نکنند از کمکهاي مالي محروم خواهند شد.اين دولتها يا بايد حاکميت ملي خود را به کل از دست بدهند و يا آن را در اختيار سرمايه داران مالي و محتکران ارزي بگذارند. خوشبختانه اخيرا برخي از کشورهاي جهان سوم اميتاز انتخاب را صاحب شده و با پا فشاري بر مواضع که از ناملايمات اجتماي مي کاهد، از صدمات جهاني تا حدي کاسته اند.
سياستهاي مختلف بدون شک تاثيرات متفاوتي بر طبقات گوناگون جامعه مي گذارد.از اين رو فرآيند سياسي بايد تعيين کننده روشهاي اقتصادي جهان باشد، نه تصميمات يک عده بروکرات در موسسات بين المللي. سياستهايي که با در نظر گرتفن شرايط بومي و اجتماعي اتخاذ مي شوند، حتي اگر تا اندازه اي از ميزان رشد اقتصادي بکاهند، احتمال پذيرش آنها بيشتر است، زيرا اهداف ديگر چون عدالت اجتماعي، تقسيم ثروت و رشد اقتصادي را نيز در نظر گرفته اند، همان گونه که امروز برخي از کشورها رشد کمتر را براي محافظت محيط زيست پذيرفته اند.تا زماني که جهاني شدن شيوه ي عملکرد خود را تغيير ندهند و حق انتخاب را به مردم واگذار نکنند، مخالفت باآن همچنان ادامه خواهد داشت.
جهاني شدن مي تواند پديده ي مثبت و سازنده اي باشد.جهاني شدن اقتصاد، باعث توليد بازار براي کالاي کشورهايي است که توانسته اند با استفاده از سرمايه خارجي براي فروش صادرات خود اقدام کنند. اما در اين ميان کشورهايي کامياب بوده اند که با در دست گرفتن سرنوشت خود و با گزينش سياست هاي درست توانسته اند از نظام سرمايه داري به نحوي که به نفع کشورشان باشند استفاده کنند.از اين رو جهاني شدن باعث بهبودي ميليون ها نفر از مردم جهان شده است.اما از سوي ديگر، صدها ميليون انسان،خيري از جهاني شدن نديده و با از دست دادن کار و مشاغل خود به وضع اسفناکي دچار شده اند. اين انبوه محروم جهان، در مقابل هجوم جهاني شدن بي دفاع مانده و بي هيچ پناه و پشتيبان، شرايط زندگيشان وخيم تر، آزادي در کشورشان محدودتر، و ميراث فرهنگي شان نيز در معرض نابودي قرار گرفته است.جهاني شدن اگر به همان روال ادامه پيدا کند و از اشتباهات خود عبرت نگيرد، به جاي پيشرفت و توسعه باعث افزايش فقر و عدم ثبات سياسي خواهد شد.چنين روندي فاجعه اي جبران ناپذير براي جامعه بشري بويژه براي مردم کشورهاي جهان سوم خواهد بود.فاجعه اي که حتي ممالک مترقي نيز از عواقب ناگوار آن در امان نخواهند بود.
منبع:راسخون