سیمای جوانان کربلا
نويسنده:سید عباس حسینی
در تمام حرکتهای بزرگ اصلاحطلبانه و انقلابهای رهاییبخش حساسترین مسئولیتها بر عهده نیروهای توانمند جوان قرار داده میشود . در نهضت عاشورا نیز مهمترین و سرنوشتسازترین نقشها را نیروهای جوان عهده دار بودند که طی آن هفتاد و دو تن از بهترین مردان شهید شدند .
امام رضا ( علیه السلام) به «ریان ابن شبیب» فرمود: «ای پسر شبیب! هجده نفر از ما بنیهاشم در کربلا شهید شدند که در روی زمین نظیر نداشتند . این هجده نفر به استثنای فرمانده لایق و پیشوای عالیقدر خود امام حسین ( علیه السلام) که پنجاه و فتساله بود، همه جوان بودند; جوانان سی و پنجساله و کمتر تا نوجوانان دوازده ساله و ده ساله! سایر جانبازان کربلا نیز اکثرا نسل جوان بودند . در حقیقت میتوان گفت اکثریت فداکاران قهرمان کربلا را جوانان تشکیل میدادند» . (1)
هنگامی که یزید بن معاویه شرافت و فضیلت را لگد کوب میکرد این جوانان فداکار مردانه قیام کردند . سیمای جوانی این جوانان پر شور و از جان گذشته تا همیشه در تاریخ رستاخیز حسینی میدرخشد . آری چهره تابناک آن جوانان بود که تلؤلؤ خاص قیام تاریخی حسین ( علیه السلام) را در دل قرنها بهیادگار باقی نهاد .
الف . ایمان راسخ: جوانان پاکباز عاشورا به دلیل پرورش در دامان خانوادههای مؤمن و پرهیزکار، به کاملترین مراحل ایمان ستیافته و در راه حاکمیت احکام الهی آماده شهادت بودند .
وقتی امام حسین ( علیه السلام) در مسیر کربلا در منزل «قصربنی مقاتل» به دنبال خوابی که دیده بودند، جمله «انالله و انا الیه راجعون» را بر زبان آوردند . «علی اکبر» جلو رفت و علت را جویا شد . حضرت فرمود: «اسب سواری جلو من در خواب ظاهر شد و گفت: این قوم شبانگاه در حرکت است و مرکب به استقبالشان میآید .» علی اکبر گفت: «پدرم! آیا ما بر حق نیستیم؟» حضرت فرمود: «سوگند به خدا که ما برحقیم .» علی اکبر گفت: «پس ما را باکی از مرگ نیست» (2)
ب . بصیرت: در دوران حکومت اموی، به دلیل تبلیغات زهرآگین علیه خاندان پیامبر ( صلی الله علیه و آله)، تشخیص حقانیت امام حسین ( علیه السلام) کار آسانی نبود . حتی بسیاری از سیاستمداران بزرگ تحت تاثیر وضع حاکم، قیام آن حضرت را مورد انتقاد قرار میدادند . در چنین موقعیتی عدهای از جوانان با بصیرت نسبتبه ضرورت قیام امام حسین ( علیه السلام)، بدون هیچ تردیدی، با تمام وجود به حمایت از او پرداختند . امام صادق ( علیه السلام) در توصیف صفات حضرت عباس ( علیه السلام) میفرمایند: «خدا رحمت کند عموی ما عباس را، او از بصیرت و ژرف بینی بسیار نافذ و ایمان بسیار استوار برخوردار بود . به همراه اباعبدا ... به جهاد پرداخت و در نهایت هم به فیض شهادت نایل آمد .» (3)
آری، به برکت همین بینش ژرف و بصیرت کامل، دشمن نتوانست راه او را از امام حسین ( علیه السلام) جداسازد .
ج . وفاداری: بارزترین صفت جوانان کربلا، وفاداری آنان به امام زمانشان است که در سختترین شرایط، حاضر نشدند محمد خود را با امام، نقض کنند .
امام صادق ( علیه السلام) با اشاره به نهایت وفاداری علمدار کربلا فرمود: «شهادت میدهم که در برابر جانشین رسول خدا ( صلی الله علیه و آله) همواره تسلیم بودی ... همیشه به جهتخدا وفادار ماندی و لحظهای از خیرخواهی برای او کوتاهی نکردی ...» (3)
د . ادب: از ویژگیهای دیگر یاران امام حسین ( علیه السلام) به ویژه جوانان کربلا، آراستگی به فضیلت ادب است . در این میان، قمربنی هاشم دارای منزلی خاص است . حضرت عباس ( علیه السلام) بدون اجازه در کنار امام حسین ( علیه السلام) نمینشست; هنگامی که در حضور برادر مینشست، همانند یک بنده در مقابل مولای خود بر روی دو زانو در کمال تواضع مینشست .
ه . جوانمردی: یکی دیگر از ویژگیهای جوانان کربلا، جوانمردی و از خودگذشتگی آنان است . در بین این جوانان، حضرت ابوالفضل در جوانمردی زبانزد است .
هنگامی که عباس تنهایی امام را دید، اجازه خواست تا عازم میدان شود . امام از او درخواست کرد تا برای کودکان حرم کمی آب تهیه کند . مشک و نیزهاش را برگرفت و پس از شکستن محاصره فرات، وارد آن شد . برای لحظهای قصد آشامیدن آب جاری فرات کرد، اما عطش امام و اهل او را از نوشیدن آب بازداشت . گویا میگفت:
یا نفس من بعد الحسین هونی
و بعده لاکنت ان تکونی
هذالحسین شارب المنون
و تشربین بارد المعین؟! (4)
و . پایبندی به احکام و ارزشها: ویژگی دیگر اصحاب امام حسین ( علیه السلام)، پاسداری از احکام الهی و پافشاری بر ارزشهای اصیل دینی است . مثلا در هنگام ظهر در بحبوبه جنگ، دست از جنگ برداشته و مشغول نماز میشوند .
ز: رشادت: وهب جوانی بیست و پنجساله بود که بعد از اجازه از امام حسین ( علیه السلام)، به میدان تاخت و با رشادت عحیبی میجنگید، به طوری که نوزده سواره و بیست پیاده را کشت . آنگاه هر دو دست او را قطع کردند . او همچنان جنگید تا او را اسیر کرده و نزد عمر سعد آوردند . عمر سعد که صلابت و دلاوری او را دیده بود، به او گفت: ما اشد صولتک: «چقدر صولت و رشادت سختی داری؟» . سپس دستور داد گردنش را زدند .
ح . صبر واستقامت: مصائب امام سجاد ( علیه السلام) از جمله سهشبانه روز تشنگی و شدت تب و التهاب، ناظر شهادت و کشته شدن پدر و برادر خردسال و عموها و عموزادگان و کلیه یاران بودن تاراج خیمهها و اسارت بانوان اهلبیت نشان دهنده عظمت صبر و استقامت آن امام بزرگوار است .
علاوه بر موارد مذکور، ایثار و فداکاری، شجاعت و شهامت، عفو و بخشش، آزادگی و عزت نفس و اخلاص و رافت و ... از دیگر اوصاف جوانان کربلاست . (5)
در جنگهای صفین و نهروان در رکاب پدر بزرگوارش مشارکت داشت .
به خاطر سیمای جذاب و نورایش، او را «قمر بنی هاشم» میخواندند و به خاطر آوردن آب به خیمهها، «سقا» لقب یافت .
امام سجاد ( علیه السلام) میفرماید: «خدا رحمت کند عمویم را که جان خویش را در راه برادرش فدا کرد تا آنکه دست هایش قطع شد . خداوند دو بال به او داده است که به وسیله آن با فرشتگان در بهشت پرواز میکند . چنانکه خداوند برای جعفر بن ابیطالب قرار داده است .»
وقتی که امام حسین ( علیه السلام) بر بالین خون آلود حضرت عباس ( علیه السلام) حاضر شد، فرمود: الان انکسر ظهری و قلتحیلتی . (6)
حضرت ابوالفضل در کربلا سی و چهار ساله بود .
2 - علی بن حسین ( علیه السلام) (امام زین العابدین): امام سجاد ( علیه السلام) در حادثه کربلا بیست و دو ساله بود و آنروزها بیمار بود . همین بیماری نیز باعث گردید که وی از خطر کشته شدن نجات یابد و دودمان پیامبر ( صلی الله علیه و آله) در روی زمین باقی بماند .
حضرت امام سجاد ( علیه السلام) مصائب و مشکلات و اذیتهای بسیاری را تحمل کرد و با سخنرانیها و افشاگریهایی در مجالس عبیدالله زیاد و یزیدبن معاویه، باعث زنده نگاه داشته شدن عاشورا و به لرزه در آمدن پایههای حکومت اموی گشت .
دوران زندگی آن حضرت را میتوان به دو بخش خلاصه کرد:
1 . بیست و دو سال ملازمتبا پدر بزرگوارش .
2 . سی و پنجسال دوران امامت، یعنی دشوارترین دوران خفقان حکومت امویان، که آنحضرت در سختترین شرایط به وظیفه امامت ادامه داد و عالیترین معارف و اخلاقیات و امور سیاسی و اجتماعی را در لباس دعا بیان فرمود .
حضرت امام سجاد ( علیه السلام) بنابر قول مشهور در بیست و پنج و به قولی دوازده محرم سال نودوپنج هجری قمری به وسیله هشام بن عبد الملک در سن حدود پنجاه وشش سالگی به شهادت رسید .
3 . علی بن الحسین (علی اکبر ( علیه السلام))، پدرش امام حسین ( علیه السلام)، و مادرش لیلی دختر ابی مره میباشد .
به علی اکبر معروف بود و از حیثشجاعت و نبوغ، بهترین یادگار جدش علی بن ابیطالب بود و از لحاظ چهره زیبا و تناسب اندام و خوی نیکو و گفتار نغز از همه کس به جد بزرگوارش رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله) شبیهتر بود . نخستین شهید از بنی هاشم در روز عاشورا بود که جسد مبارکش قطعه قطعه گردید و نزدیکترین شهیدی است که در کنار امام حسین ( علیه السلام) دفن شده است . سن او را از هیجده سال تا بیست و هفتسال نقل کردهاند .
4 . عبدالله بن علی ( علیه السلام):
پدرش، علی ( علیه السلام) و مادرش فاطمهام البنین میباشد که به توصیه برادرش حضرت عباس ( علیه السلام) به میدان کارزار شتافت . او اولین فرزند امالنبین است که در روز عاشورا به شهادت رسید . سن او در هنگام شهادت بیست و پنجسال بود .
5 . عثمان بن علی: پدرش علی و مادرش امالبنین است . به خاطر علاقه شدید ی که حضرت علی ( علیه السلام) به «عثمان ابن مظعون» داشت، نام فرزندش را عثمان گذاشت . وی دومین فرزند امالبنین است که در روز عاشورا به شهادت رسید . او به هنگام شهادت نوزده ساله بود . (7)
6 . جعفربن علی ( علیه السلام): پدرش امیرالمؤمنین ( علیه السلام) و مادرش فاطمهام البنین میباشد . امام علی ( علیه السلام) به واسطه علاقه و محبتی که به برادرش «جعفر طیار» داشت، نام فرزندش را «جعفر» نهاد .
امام حسین ( علیه السلام) به وی فرمود: به کارزار بشتاب تا تو را مانند دو بردارم (عبدا ... و عثمان) شهید ببینم . وی در هنگام شهادت . نوزده سال من داشت . این سه برادر و حضرت عباس ( علیه السلام)، امان نامه شمر (لعنةا ... علیه) را رد کردند و امام حسین ( علیه السلام) را تنها نگذاشتند .
7 . ابوبکر بن علی ( علیه السلام): پدرش علی ( علیه السلام) و مادرش لیلی دختر مسعود بن خالد بود . او را «محمد اصغر» و یا «عبدا ...» میخواندند . او در روز عاشورا پس از کارزار با دشمن، به محاصره در آمده و به شهادت رسید . نوشتهاند: جسد بیجان او را در آبراه خشکی در کربلا یافتند .
8 . قاسم بن الحسن ( علیه السلام): پدرش امام حسن مجتبی ( علیه السلام) و مادرش «رمله» میباشد .
در شب عاشورا در پاسخ امام حسین ( علیه السلام) که فرمود: «مرگ در نظر تو چگونه است؟» گفت: «شیرینتر از عسل» .
او پس از اصرار زیاد از امام حسین ( علیه السلام) اجازه به میدان رفتن گرفت و اینچنین رجز میخواند:
ان تنکرونی فاناابن الحسن
سبط النبی المصطفی المؤتمن
هذا حسین کالاسیر المرتهن
بین اناس لاسقوا صوب الحزن (8)
او کارزار سختی نمود و با اینکه نوجوانی کم سن و سال بود، پس از کشتن سی و پنج نفر از دشمنان، در نهایتبر اثر ضربتشمشیر نقش بر زمین گشت و به شهادت رسید . سن او سیزده سال بود .
9 . ابوبکر بن الحسن ( علیه السلام): پدرش امام حسن مجتبی ( علیه السلام) و مادرش، کنیز آن حضرت بود . او از مدینه همراه عمویش امام حسین ( علیه السلام) به کربلا آمد و بعد از شهادت برادرش قاسم، به میدان آمد و جنگید تا به فیض شهادت نایل گشت .
10 . عبدالله بن الحسن ( علیه السلام): پدرش امام حسن مجتبی ( علیه السلام) و مادرش، دختر شلیل بن عبدالله میباشد . عبدالله در کربلا نوجوانی بود که به سن بلوغ نرسیده بود و چون عمویش حسین ( علیه السلام) را زخمی و بییاور دید، خود را به آن حضرت رسانید و گفت: «به خدا قسم از عمویم جدا نمیشوم» . در آن هنگام شمشیری به طرف امام حسین ( علیه السلام) روانه شد . عبدالله دستخود را سپر شمشیر قرار داد و دستش به پوست آویزان شد و فریاد زد: «عموجان» ! حسین ( علیه السلام) او را در بغل گرفت و به سینه چسبانید و فرمود: برادرزاده! بر این مصیبت که بر تو وارد آمده است، صبر کن و از خداوند طلب خیر نما، زیرا خداوند تو را به پدران صالحت ملحق میکند . ناگاه حرمله بن کاهل تیری بر او زد و او در دامان عمویش حسین ( علیه السلام)، به شهادت رسید . وی نوجوانی یازده ساله بود .
11 . عون بن عبدالله: پدرش، عبدالله و مادرش حضرت زینب ( علیها السلام) است . او در اوائل راه مکه به کربلا، در «وادی عقیق» به امام حسین ( علیه السلام) پیوست . او در روز عاشورا به میدان نبرد تافت و شمشیر زد تا به شهادت رسید .
مینویسند: تا خبر شهادت او به پدرش عبدالله رسید، گفت: «به خدا قسم، شهادت پسرم در رکاب حسین ( علیه السلام) مصیبت مرا آسان میکند ...»
12 . محمدبن عبدالله: پدرش، عبدالله و مادرش خوصاء میباشد . او با برادرش «عون» در راه مکه به کربلا در «وادی عقیق» به امام حسین ( علیه السلام) پیوست و در روز عاشورا قبل از برادرش عون به میدان رفت و به شهادت رسید . وقتی خبر شهادت او به پدرش عبدالله رسید، گفت: «اگر چه من توفیق یاری حسین را نیافتم، ولی با تقدیم پسرانم او را یاری کردم .»
13 . عبدالله بن مسلم: پدرش، مسلم بن عقیل و مادرش، رقیه دختر حضرت علی ( علیه السلام) میباشد . وی در روز عاشورا در میدان جنگ، سه مرتبه با دشمن کارزار کرد .
دشمن به سوی او تیری رها کرد و و عبدالله دستش را روی صورت گذاشت تا از اصابت تیر جلوگیری کند . تیر دستش را به پیشانی دوخت . تیری دیگر، قلب او را نشانه گرفت . شهادت او در روز عاشورا اینگونه بود .
عبدالله، چهارده سال داشت .
14 . محمد بن مسلم: پدرش مسلمبنعقیل و مادرش از کنیزان بود . او در روز عاشورا پس از شهادت برادرش «عبدالله» در حمله دسته جمعی فرزندان ابیطالب به دشمن شرکت کرده، سپس به شهادت رسید . او سیزده ساله بود .
15 . عبدالرحمن بن عقیل: پدرش، «عقیل» برادر علی ( علیه السلام) و مادرش از کنیزان است . وی از عموزادگان امام حسین ( علیه السلام) است . امام حسین ( علیه السلام) فریاد زد: «ای عموزادگان من! صبر و مقاومت پیشه سازید ... بعد از این دیگر هرگز سختی و مصیبتی نخواهید دید .» وی در روز عاشورا در حمله دستهجمعی فرزندان ابیطالب به دشمن، شرکت کرد و به شهادت رسید .
16 . جعفربن عقیل: پدرش «عقیل» و مادرش «خوصاء» میباشد «جعفر» در روز عاشورا به میدان جنگ شتافت و در حالی که مادرش جلوی خیمه ایستاده بود و او را نظاره میکرد، به شهادت رسید .
17 . سیف بن الحارث «الهمدانی»
18 . مالک بن عبدالله «الهمدانی»
19 . شبیب
«سیف» و «مالک» پسر عموی یکدیگر بودند و به همراه غلامشان «شبیب» به سپاه امام حسین ( علیه السلام) پیوستند .
روز عاشورا آن دو در حالی که میگریستند، به خدمتحضرت رسیدند . امام (7) فرمود: «چرا گریه میکنید؟» آن دو گفتند: فدایتشویم، برای خودمان گریه نمیکنیم، ولی برای شما گریه میکنیم که در محاصره دشمن قرار گرفتهاید و ما بیش از جانمان چیزی نداریم تا با آن از تو حمایت کنیم .»
حضرت به آنها فرمود: «خداوند از بابت علاقه و همدردیتان با من به شما پاداش دهد .»
آنها در حالیکه یکدیگر را حمایت میکردند، در جنگ دشمن به شهادت رسیدند . غلامشان در حمله اول روز عاشورا به شهادت رسید .
20 . عائذ بن مجمع: او به همراه پدرش مجمع بن عبدالله در بین راه به امام ( علیه السلام) ملحق شد و حربن یزید خواست نگذارد . امام ( علیه السلام) فرمود: «اینها یاران منند و نباید آنها را از این کار باز داری» آنها به امام ملحق شدند و راهنمای آنها طرماح بود . صاحب حدائق، آن دو را در شمار شهدای حمله اول ذکر کرده است . دیگران گفتهاند با پدرشان در یکجا شهید شدند و این قبل از حمله اول در آغاز جنگ بوده است . (11)
21 . عمروبن قرظه: پدرش قرظه از اصحاب رسول خدا ( صلی الله علیه و آله) و از یاران علی ( علیه السلام) بود . عمرو قبل از شروع جنگ در کربلا، به امام حسین ( علیه السلام) پیوست . در روز عاشورا به میدان رفت و جنگید، ولی به سوی حسین ( علیه السلام) برگشت، تا آن حضرت را از دشمن محافظت کند . او خود را سپر حضرت کرده و تیرها به صورت و سینهاش برخورد میکرد تا آسیبی به امام حسین ( علیه السلام) نرسد .
او در حالیکه بدنش پر از جراحتشده بود، رو به حضرت کرد و گفت: «یابنرسول الله! آیا به عهد خود وفا کردم؟» حضرت فرمود: «در بهشت جلوی من خواهی بود و سلام مرا به رسول خدا برسان .» در همین لحظه عمرو به زمین افتاد و به شهادت رسید .
22 . عمرو بن جناده: عمرو که جوانی بیست و یک ساله بود، پس از شهادت پدرش، مادرش به او گفت: «پسرم برو از حریم امام دفاع کن و در برابرش با دشمن جنگ کن .» او بعد از اجازه از امام حسین ( علیه السلام) به دشمن حمله کرد و چنین میخواند:
امیری حسین و نعم المیر
سرور الفؤاد البشیر النذیر
علی و فاطمة والداه
فهل تعلمون له من نظیر
او همچنان جنگید، تا به شهادت رسید . دشمن سرش را از بدن جدا کرد و به طرف حسین ( علیه السلام) پرتاب کرد . مادرش، سر فرزند را برداشت و آن را بر سر یکی از سپاهیان عمربنسعد زد و او را به هلاکت رساند . (12)
23 و 24 . عبدالله بن عروه و عبدالرحمن بن عروه:
این دو برادر از اشراف و دلیران کوفه بودند و جدشان از یاران علی ( علیه السلام) بوده است . آنها در کربلا به امام حسین ( علیه السلام) ملحق شدند و در روز عاشورا به نزد حضرت آمده و سلام کردند و گفتند: «دوست داریم که در برابرت مبارزه کرده و از حریم تو دفاع کنیم .» حضرت به آنها فرمود: «آفرین بر شما باد .» این دو برادر در نزدیکی امام ( علیه السلام) با دشمن مبارزه کردند تا شهید شدند . در زیارت ناحیه مقدسه آمده است: «السلام علی عبدالله و عبدالرحمن ابنا عروه بن حراق الغفاریین»
25 . وهب
26 . همسر وهب (هائیه)
وهب مردی دلاور و از مسیحیان کوفه بود که با دیدن معجزه امام حسین ( علیه السلام) و با شنیدن پیام امام ( علیه السلام) با همسر و مادر خود به سوی کربلا حرکت کرد و مسلمان شد . او در روز عاشورا با توصیه مادرش و اجازه امام حسین ( علیه السلام) به میدان رفت و با صولت عجیبی جنگید، بهطوری که نوزده سوار و بیست پیاده را کشت و سپس هردو دستش را قطع کردند . وهب همچنان جنگید تا به شهادت رسید . پس سر بریده او را به سوی لشکر امام حسین ( علیه السلام) انداختند . مادرش سر او را به آغوش کشید و سپس آن را به سوی دشمن انداخت . امام حسین (7) فرمود: «ای مادر وهب به خیمه برگرد . پسرت اکنون با رسول خداست .» وهب هنگام شهادت بیست وپنجسال داشت . او و خانوادهاش در روز عاشورا ده روز بود که به اسلام گرویده بودند و در پیکر وهب اثر هفتاد ضربه شمشیر و نیزه و تیر دیده میشد . (13)
«هانیه» همسر وهب، خود را به جنازه به خون غلتیده همسرش وهب رساند، خونهای پیکر او را پاک میکرد و گفت: «بهشتبرتو گوارا باد» . شمر وقتی او را دید، به غلامش رستم دستور داد او را بکشد . رستم با عمود بر آن نوعروس زد و او را کشت . این نخستین زن و یگانه زنی بود که در کربلا در راه دفاع از حریم امام حسین (7) به شهادت رسید (14)
27 و 28 . عبدالله بن یزید و عبیدالله بن یزید
«عبدالله» و «عبیدالله» همراه پدرشان «یزید» که از شیعیان بصره بودند همراه عدهای دیگر از بصره بیرون آمده و در محلی به نام (ابطح) در نزدیکی مکه به امام حسین ( علیه السلام) پیوستند .
در روز عاشورا «عبدالله» و «عبیدالله» در حمله اول که دسته جمعی بود، به شهادت رسیدند .
29 . عبدالرحمن بن مسعود: عبدالرحمن همراه با پدرش مسعود بن الحجاج، از شیعیان و شجاعان مشهور بودند که با لشکر عمربن سعد از کوفه خارج شدند، ولی پیش از درگیری به امام حسین ( علیه السلام) پیوستند .
«عبدالرحمن» و پدرش در روز عاشورا و در حمله اول، به شهادت رسیدند .
30 . عمار بن حسان: از شیعیان مخلص و از شجاعان دلیر و معروف بود . پدرش حسان از اصحاب امام علی ( علیه السلام) بود . عمار از مکه در خدمت امام ( علیه السلام) بود و از آن حضرت جدا نشد تا در روز عاشورا در حمله اول به فیض عظیم شهادت نائل گشت .
31 . حبشی بن قیس بن سلمه: جد او از اصحاب رسول خداست و از قبیله نهم است . او در ایامی که خبر از جنگ در کربلا نبود، خدمت امام بود و به همراه آن حضرت به کربلا آمد و در روز عاشورا به شهادت رسید .
امید آنکه با تامل و تفکر در ایثار و فداکاری این جوانان، آنان را اسوه زندگی خویش قرار دهیم .
با یکی از سخنان امام حسین ( علیه السلام) در عظمتیارانش و اهل بیتش، سخن را به پایان میبریم:
فانی لا اعلم اصحابا اولی و لا خیرا من اصحابی و لااهل بیت ابر و لااوصل من اهل بیتی فجزاکم الله جمیعا عنی خیرا
«من یارانی برتر و بهتر از یاران خود ندیدهام و اهل بیت و خاندانی نیکوتر و به صله رحم پایبندتر از اهل بیتم نمیشناسم . خدا شما را به خاطر یاری من پاداش نیکو عطا فرماید . (15)
امام رضا ( علیه السلام) به «ریان ابن شبیب» فرمود: «ای پسر شبیب! هجده نفر از ما بنیهاشم در کربلا شهید شدند که در روی زمین نظیر نداشتند . این هجده نفر به استثنای فرمانده لایق و پیشوای عالیقدر خود امام حسین ( علیه السلام) که پنجاه و فتساله بود، همه جوان بودند; جوانان سی و پنجساله و کمتر تا نوجوانان دوازده ساله و ده ساله! سایر جانبازان کربلا نیز اکثرا نسل جوان بودند . در حقیقت میتوان گفت اکثریت فداکاران قهرمان کربلا را جوانان تشکیل میدادند» . (1)
هنگامی که یزید بن معاویه شرافت و فضیلت را لگد کوب میکرد این جوانان فداکار مردانه قیام کردند . سیمای جوانی این جوانان پر شور و از جان گذشته تا همیشه در تاریخ رستاخیز حسینی میدرخشد . آری چهره تابناک آن جوانان بود که تلؤلؤ خاص قیام تاریخی حسین ( علیه السلام) را در دل قرنها بهیادگار باقی نهاد .
ویژگیهای جوانان کربلا:
الف . ایمان راسخ: جوانان پاکباز عاشورا به دلیل پرورش در دامان خانوادههای مؤمن و پرهیزکار، به کاملترین مراحل ایمان ستیافته و در راه حاکمیت احکام الهی آماده شهادت بودند .
وقتی امام حسین ( علیه السلام) در مسیر کربلا در منزل «قصربنی مقاتل» به دنبال خوابی که دیده بودند، جمله «انالله و انا الیه راجعون» را بر زبان آوردند . «علی اکبر» جلو رفت و علت را جویا شد . حضرت فرمود: «اسب سواری جلو من در خواب ظاهر شد و گفت: این قوم شبانگاه در حرکت است و مرکب به استقبالشان میآید .» علی اکبر گفت: «پدرم! آیا ما بر حق نیستیم؟» حضرت فرمود: «سوگند به خدا که ما برحقیم .» علی اکبر گفت: «پس ما را باکی از مرگ نیست» (2)
ب . بصیرت: در دوران حکومت اموی، به دلیل تبلیغات زهرآگین علیه خاندان پیامبر ( صلی الله علیه و آله)، تشخیص حقانیت امام حسین ( علیه السلام) کار آسانی نبود . حتی بسیاری از سیاستمداران بزرگ تحت تاثیر وضع حاکم، قیام آن حضرت را مورد انتقاد قرار میدادند . در چنین موقعیتی عدهای از جوانان با بصیرت نسبتبه ضرورت قیام امام حسین ( علیه السلام)، بدون هیچ تردیدی، با تمام وجود به حمایت از او پرداختند . امام صادق ( علیه السلام) در توصیف صفات حضرت عباس ( علیه السلام) میفرمایند: «خدا رحمت کند عموی ما عباس را، او از بصیرت و ژرف بینی بسیار نافذ و ایمان بسیار استوار برخوردار بود . به همراه اباعبدا ... به جهاد پرداخت و در نهایت هم به فیض شهادت نایل آمد .» (3)
آری، به برکت همین بینش ژرف و بصیرت کامل، دشمن نتوانست راه او را از امام حسین ( علیه السلام) جداسازد .
ج . وفاداری: بارزترین صفت جوانان کربلا، وفاداری آنان به امام زمانشان است که در سختترین شرایط، حاضر نشدند محمد خود را با امام، نقض کنند .
امام صادق ( علیه السلام) با اشاره به نهایت وفاداری علمدار کربلا فرمود: «شهادت میدهم که در برابر جانشین رسول خدا ( صلی الله علیه و آله) همواره تسلیم بودی ... همیشه به جهتخدا وفادار ماندی و لحظهای از خیرخواهی برای او کوتاهی نکردی ...» (3)
د . ادب: از ویژگیهای دیگر یاران امام حسین ( علیه السلام) به ویژه جوانان کربلا، آراستگی به فضیلت ادب است . در این میان، قمربنی هاشم دارای منزلی خاص است . حضرت عباس ( علیه السلام) بدون اجازه در کنار امام حسین ( علیه السلام) نمینشست; هنگامی که در حضور برادر مینشست، همانند یک بنده در مقابل مولای خود بر روی دو زانو در کمال تواضع مینشست .
ه . جوانمردی: یکی دیگر از ویژگیهای جوانان کربلا، جوانمردی و از خودگذشتگی آنان است . در بین این جوانان، حضرت ابوالفضل در جوانمردی زبانزد است .
هنگامی که عباس تنهایی امام را دید، اجازه خواست تا عازم میدان شود . امام از او درخواست کرد تا برای کودکان حرم کمی آب تهیه کند . مشک و نیزهاش را برگرفت و پس از شکستن محاصره فرات، وارد آن شد . برای لحظهای قصد آشامیدن آب جاری فرات کرد، اما عطش امام و اهل او را از نوشیدن آب بازداشت . گویا میگفت:
یا نفس من بعد الحسین هونی
و بعده لاکنت ان تکونی
هذالحسین شارب المنون
و تشربین بارد المعین؟! (4)
و . پایبندی به احکام و ارزشها: ویژگی دیگر اصحاب امام حسین ( علیه السلام)، پاسداری از احکام الهی و پافشاری بر ارزشهای اصیل دینی است . مثلا در هنگام ظهر در بحبوبه جنگ، دست از جنگ برداشته و مشغول نماز میشوند .
ز: رشادت: وهب جوانی بیست و پنجساله بود که بعد از اجازه از امام حسین ( علیه السلام)، به میدان تاخت و با رشادت عحیبی میجنگید، به طوری که نوزده سواره و بیست پیاده را کشت . آنگاه هر دو دست او را قطع کردند . او همچنان جنگید تا او را اسیر کرده و نزد عمر سعد آوردند . عمر سعد که صلابت و دلاوری او را دیده بود، به او گفت: ما اشد صولتک: «چقدر صولت و رشادت سختی داری؟» . سپس دستور داد گردنش را زدند .
ح . صبر واستقامت: مصائب امام سجاد ( علیه السلام) از جمله سهشبانه روز تشنگی و شدت تب و التهاب، ناظر شهادت و کشته شدن پدر و برادر خردسال و عموها و عموزادگان و کلیه یاران بودن تاراج خیمهها و اسارت بانوان اهلبیت نشان دهنده عظمت صبر و استقامت آن امام بزرگوار است .
علاوه بر موارد مذکور، ایثار و فداکاری، شجاعت و شهامت، عفو و بخشش، آزادگی و عزت نفس و اخلاص و رافت و ... از دیگر اوصاف جوانان کربلاست . (5)
جوانان کربلا
در جنگهای صفین و نهروان در رکاب پدر بزرگوارش مشارکت داشت .
به خاطر سیمای جذاب و نورایش، او را «قمر بنی هاشم» میخواندند و به خاطر آوردن آب به خیمهها، «سقا» لقب یافت .
امام سجاد ( علیه السلام) میفرماید: «خدا رحمت کند عمویم را که جان خویش را در راه برادرش فدا کرد تا آنکه دست هایش قطع شد . خداوند دو بال به او داده است که به وسیله آن با فرشتگان در بهشت پرواز میکند . چنانکه خداوند برای جعفر بن ابیطالب قرار داده است .»
وقتی که امام حسین ( علیه السلام) بر بالین خون آلود حضرت عباس ( علیه السلام) حاضر شد، فرمود: الان انکسر ظهری و قلتحیلتی . (6)
حضرت ابوالفضل در کربلا سی و چهار ساله بود .
2 - علی بن حسین ( علیه السلام) (امام زین العابدین): امام سجاد ( علیه السلام) در حادثه کربلا بیست و دو ساله بود و آنروزها بیمار بود . همین بیماری نیز باعث گردید که وی از خطر کشته شدن نجات یابد و دودمان پیامبر ( صلی الله علیه و آله) در روی زمین باقی بماند .
حضرت امام سجاد ( علیه السلام) مصائب و مشکلات و اذیتهای بسیاری را تحمل کرد و با سخنرانیها و افشاگریهایی در مجالس عبیدالله زیاد و یزیدبن معاویه، باعث زنده نگاه داشته شدن عاشورا و به لرزه در آمدن پایههای حکومت اموی گشت .
دوران زندگی آن حضرت را میتوان به دو بخش خلاصه کرد:
1 . بیست و دو سال ملازمتبا پدر بزرگوارش .
2 . سی و پنجسال دوران امامت، یعنی دشوارترین دوران خفقان حکومت امویان، که آنحضرت در سختترین شرایط به وظیفه امامت ادامه داد و عالیترین معارف و اخلاقیات و امور سیاسی و اجتماعی را در لباس دعا بیان فرمود .
حضرت امام سجاد ( علیه السلام) بنابر قول مشهور در بیست و پنج و به قولی دوازده محرم سال نودوپنج هجری قمری به وسیله هشام بن عبد الملک در سن حدود پنجاه وشش سالگی به شهادت رسید .
3 . علی بن الحسین (علی اکبر ( علیه السلام))، پدرش امام حسین ( علیه السلام)، و مادرش لیلی دختر ابی مره میباشد .
به علی اکبر معروف بود و از حیثشجاعت و نبوغ، بهترین یادگار جدش علی بن ابیطالب بود و از لحاظ چهره زیبا و تناسب اندام و خوی نیکو و گفتار نغز از همه کس به جد بزرگوارش رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله) شبیهتر بود . نخستین شهید از بنی هاشم در روز عاشورا بود که جسد مبارکش قطعه قطعه گردید و نزدیکترین شهیدی است که در کنار امام حسین ( علیه السلام) دفن شده است . سن او را از هیجده سال تا بیست و هفتسال نقل کردهاند .
4 . عبدالله بن علی ( علیه السلام):
پدرش، علی ( علیه السلام) و مادرش فاطمهام البنین میباشد که به توصیه برادرش حضرت عباس ( علیه السلام) به میدان کارزار شتافت . او اولین فرزند امالنبین است که در روز عاشورا به شهادت رسید . سن او در هنگام شهادت بیست و پنجسال بود .
5 . عثمان بن علی: پدرش علی و مادرش امالبنین است . به خاطر علاقه شدید ی که حضرت علی ( علیه السلام) به «عثمان ابن مظعون» داشت، نام فرزندش را عثمان گذاشت . وی دومین فرزند امالبنین است که در روز عاشورا به شهادت رسید . او به هنگام شهادت نوزده ساله بود . (7)
6 . جعفربن علی ( علیه السلام): پدرش امیرالمؤمنین ( علیه السلام) و مادرش فاطمهام البنین میباشد . امام علی ( علیه السلام) به واسطه علاقه و محبتی که به برادرش «جعفر طیار» داشت، نام فرزندش را «جعفر» نهاد .
امام حسین ( علیه السلام) به وی فرمود: به کارزار بشتاب تا تو را مانند دو بردارم (عبدا ... و عثمان) شهید ببینم . وی در هنگام شهادت . نوزده سال من داشت . این سه برادر و حضرت عباس ( علیه السلام)، امان نامه شمر (لعنةا ... علیه) را رد کردند و امام حسین ( علیه السلام) را تنها نگذاشتند .
7 . ابوبکر بن علی ( علیه السلام): پدرش علی ( علیه السلام) و مادرش لیلی دختر مسعود بن خالد بود . او را «محمد اصغر» و یا «عبدا ...» میخواندند . او در روز عاشورا پس از کارزار با دشمن، به محاصره در آمده و به شهادت رسید . نوشتهاند: جسد بیجان او را در آبراه خشکی در کربلا یافتند .
8 . قاسم بن الحسن ( علیه السلام): پدرش امام حسن مجتبی ( علیه السلام) و مادرش «رمله» میباشد .
در شب عاشورا در پاسخ امام حسین ( علیه السلام) که فرمود: «مرگ در نظر تو چگونه است؟» گفت: «شیرینتر از عسل» .
او پس از اصرار زیاد از امام حسین ( علیه السلام) اجازه به میدان رفتن گرفت و اینچنین رجز میخواند:
ان تنکرونی فاناابن الحسن
سبط النبی المصطفی المؤتمن
هذا حسین کالاسیر المرتهن
بین اناس لاسقوا صوب الحزن (8)
او کارزار سختی نمود و با اینکه نوجوانی کم سن و سال بود، پس از کشتن سی و پنج نفر از دشمنان، در نهایتبر اثر ضربتشمشیر نقش بر زمین گشت و به شهادت رسید . سن او سیزده سال بود .
9 . ابوبکر بن الحسن ( علیه السلام): پدرش امام حسن مجتبی ( علیه السلام) و مادرش، کنیز آن حضرت بود . او از مدینه همراه عمویش امام حسین ( علیه السلام) به کربلا آمد و بعد از شهادت برادرش قاسم، به میدان آمد و جنگید تا به فیض شهادت نایل گشت .
10 . عبدالله بن الحسن ( علیه السلام): پدرش امام حسن مجتبی ( علیه السلام) و مادرش، دختر شلیل بن عبدالله میباشد . عبدالله در کربلا نوجوانی بود که به سن بلوغ نرسیده بود و چون عمویش حسین ( علیه السلام) را زخمی و بییاور دید، خود را به آن حضرت رسانید و گفت: «به خدا قسم از عمویم جدا نمیشوم» . در آن هنگام شمشیری به طرف امام حسین ( علیه السلام) روانه شد . عبدالله دستخود را سپر شمشیر قرار داد و دستش به پوست آویزان شد و فریاد زد: «عموجان» ! حسین ( علیه السلام) او را در بغل گرفت و به سینه چسبانید و فرمود: برادرزاده! بر این مصیبت که بر تو وارد آمده است، صبر کن و از خداوند طلب خیر نما، زیرا خداوند تو را به پدران صالحت ملحق میکند . ناگاه حرمله بن کاهل تیری بر او زد و او در دامان عمویش حسین ( علیه السلام)، به شهادت رسید . وی نوجوانی یازده ساله بود .
11 . عون بن عبدالله: پدرش، عبدالله و مادرش حضرت زینب ( علیها السلام) است . او در اوائل راه مکه به کربلا، در «وادی عقیق» به امام حسین ( علیه السلام) پیوست . او در روز عاشورا به میدان نبرد تافت و شمشیر زد تا به شهادت رسید .
مینویسند: تا خبر شهادت او به پدرش عبدالله رسید، گفت: «به خدا قسم، شهادت پسرم در رکاب حسین ( علیه السلام) مصیبت مرا آسان میکند ...»
12 . محمدبن عبدالله: پدرش، عبدالله و مادرش خوصاء میباشد . او با برادرش «عون» در راه مکه به کربلا در «وادی عقیق» به امام حسین ( علیه السلام) پیوست و در روز عاشورا قبل از برادرش عون به میدان رفت و به شهادت رسید . وقتی خبر شهادت او به پدرش عبدالله رسید، گفت: «اگر چه من توفیق یاری حسین را نیافتم، ولی با تقدیم پسرانم او را یاری کردم .»
13 . عبدالله بن مسلم: پدرش، مسلم بن عقیل و مادرش، رقیه دختر حضرت علی ( علیه السلام) میباشد . وی در روز عاشورا در میدان جنگ، سه مرتبه با دشمن کارزار کرد .
دشمن به سوی او تیری رها کرد و و عبدالله دستش را روی صورت گذاشت تا از اصابت تیر جلوگیری کند . تیر دستش را به پیشانی دوخت . تیری دیگر، قلب او را نشانه گرفت . شهادت او در روز عاشورا اینگونه بود .
عبدالله، چهارده سال داشت .
14 . محمد بن مسلم: پدرش مسلمبنعقیل و مادرش از کنیزان بود . او در روز عاشورا پس از شهادت برادرش «عبدالله» در حمله دسته جمعی فرزندان ابیطالب به دشمن شرکت کرده، سپس به شهادت رسید . او سیزده ساله بود .
15 . عبدالرحمن بن عقیل: پدرش، «عقیل» برادر علی ( علیه السلام) و مادرش از کنیزان است . وی از عموزادگان امام حسین ( علیه السلام) است . امام حسین ( علیه السلام) فریاد زد: «ای عموزادگان من! صبر و مقاومت پیشه سازید ... بعد از این دیگر هرگز سختی و مصیبتی نخواهید دید .» وی در روز عاشورا در حمله دستهجمعی فرزندان ابیطالب به دشمن، شرکت کرد و به شهادت رسید .
16 . جعفربن عقیل: پدرش «عقیل» و مادرش «خوصاء» میباشد «جعفر» در روز عاشورا به میدان جنگ شتافت و در حالی که مادرش جلوی خیمه ایستاده بود و او را نظاره میکرد، به شهادت رسید .
17 . سیف بن الحارث «الهمدانی»
18 . مالک بن عبدالله «الهمدانی»
19 . شبیب
«سیف» و «مالک» پسر عموی یکدیگر بودند و به همراه غلامشان «شبیب» به سپاه امام حسین ( علیه السلام) پیوستند .
روز عاشورا آن دو در حالی که میگریستند، به خدمتحضرت رسیدند . امام (7) فرمود: «چرا گریه میکنید؟» آن دو گفتند: فدایتشویم، برای خودمان گریه نمیکنیم، ولی برای شما گریه میکنیم که در محاصره دشمن قرار گرفتهاید و ما بیش از جانمان چیزی نداریم تا با آن از تو حمایت کنیم .»
حضرت به آنها فرمود: «خداوند از بابت علاقه و همدردیتان با من به شما پاداش دهد .»
آنها در حالیکه یکدیگر را حمایت میکردند، در جنگ دشمن به شهادت رسیدند . غلامشان در حمله اول روز عاشورا به شهادت رسید .
20 . عائذ بن مجمع: او به همراه پدرش مجمع بن عبدالله در بین راه به امام ( علیه السلام) ملحق شد و حربن یزید خواست نگذارد . امام ( علیه السلام) فرمود: «اینها یاران منند و نباید آنها را از این کار باز داری» آنها به امام ملحق شدند و راهنمای آنها طرماح بود . صاحب حدائق، آن دو را در شمار شهدای حمله اول ذکر کرده است . دیگران گفتهاند با پدرشان در یکجا شهید شدند و این قبل از حمله اول در آغاز جنگ بوده است . (11)
21 . عمروبن قرظه: پدرش قرظه از اصحاب رسول خدا ( صلی الله علیه و آله) و از یاران علی ( علیه السلام) بود . عمرو قبل از شروع جنگ در کربلا، به امام حسین ( علیه السلام) پیوست . در روز عاشورا به میدان رفت و جنگید، ولی به سوی حسین ( علیه السلام) برگشت، تا آن حضرت را از دشمن محافظت کند . او خود را سپر حضرت کرده و تیرها به صورت و سینهاش برخورد میکرد تا آسیبی به امام حسین ( علیه السلام) نرسد .
او در حالیکه بدنش پر از جراحتشده بود، رو به حضرت کرد و گفت: «یابنرسول الله! آیا به عهد خود وفا کردم؟» حضرت فرمود: «در بهشت جلوی من خواهی بود و سلام مرا به رسول خدا برسان .» در همین لحظه عمرو به زمین افتاد و به شهادت رسید .
22 . عمرو بن جناده: عمرو که جوانی بیست و یک ساله بود، پس از شهادت پدرش، مادرش به او گفت: «پسرم برو از حریم امام دفاع کن و در برابرش با دشمن جنگ کن .» او بعد از اجازه از امام حسین ( علیه السلام) به دشمن حمله کرد و چنین میخواند:
امیری حسین و نعم المیر
سرور الفؤاد البشیر النذیر
علی و فاطمة والداه
فهل تعلمون له من نظیر
او همچنان جنگید، تا به شهادت رسید . دشمن سرش را از بدن جدا کرد و به طرف حسین ( علیه السلام) پرتاب کرد . مادرش، سر فرزند را برداشت و آن را بر سر یکی از سپاهیان عمربنسعد زد و او را به هلاکت رساند . (12)
23 و 24 . عبدالله بن عروه و عبدالرحمن بن عروه:
این دو برادر از اشراف و دلیران کوفه بودند و جدشان از یاران علی ( علیه السلام) بوده است . آنها در کربلا به امام حسین ( علیه السلام) ملحق شدند و در روز عاشورا به نزد حضرت آمده و سلام کردند و گفتند: «دوست داریم که در برابرت مبارزه کرده و از حریم تو دفاع کنیم .» حضرت به آنها فرمود: «آفرین بر شما باد .» این دو برادر در نزدیکی امام ( علیه السلام) با دشمن مبارزه کردند تا شهید شدند . در زیارت ناحیه مقدسه آمده است: «السلام علی عبدالله و عبدالرحمن ابنا عروه بن حراق الغفاریین»
25 . وهب
26 . همسر وهب (هائیه)
وهب مردی دلاور و از مسیحیان کوفه بود که با دیدن معجزه امام حسین ( علیه السلام) و با شنیدن پیام امام ( علیه السلام) با همسر و مادر خود به سوی کربلا حرکت کرد و مسلمان شد . او در روز عاشورا با توصیه مادرش و اجازه امام حسین ( علیه السلام) به میدان رفت و با صولت عجیبی جنگید، بهطوری که نوزده سوار و بیست پیاده را کشت و سپس هردو دستش را قطع کردند . وهب همچنان جنگید تا به شهادت رسید . پس سر بریده او را به سوی لشکر امام حسین ( علیه السلام) انداختند . مادرش سر او را به آغوش کشید و سپس آن را به سوی دشمن انداخت . امام حسین (7) فرمود: «ای مادر وهب به خیمه برگرد . پسرت اکنون با رسول خداست .» وهب هنگام شهادت بیست وپنجسال داشت . او و خانوادهاش در روز عاشورا ده روز بود که به اسلام گرویده بودند و در پیکر وهب اثر هفتاد ضربه شمشیر و نیزه و تیر دیده میشد . (13)
«هانیه» همسر وهب، خود را به جنازه به خون غلتیده همسرش وهب رساند، خونهای پیکر او را پاک میکرد و گفت: «بهشتبرتو گوارا باد» . شمر وقتی او را دید، به غلامش رستم دستور داد او را بکشد . رستم با عمود بر آن نوعروس زد و او را کشت . این نخستین زن و یگانه زنی بود که در کربلا در راه دفاع از حریم امام حسین (7) به شهادت رسید (14)
27 و 28 . عبدالله بن یزید و عبیدالله بن یزید
«عبدالله» و «عبیدالله» همراه پدرشان «یزید» که از شیعیان بصره بودند همراه عدهای دیگر از بصره بیرون آمده و در محلی به نام (ابطح) در نزدیکی مکه به امام حسین ( علیه السلام) پیوستند .
در روز عاشورا «عبدالله» و «عبیدالله» در حمله اول که دسته جمعی بود، به شهادت رسیدند .
29 . عبدالرحمن بن مسعود: عبدالرحمن همراه با پدرش مسعود بن الحجاج، از شیعیان و شجاعان مشهور بودند که با لشکر عمربن سعد از کوفه خارج شدند، ولی پیش از درگیری به امام حسین ( علیه السلام) پیوستند .
«عبدالرحمن» و پدرش در روز عاشورا و در حمله اول، به شهادت رسیدند .
30 . عمار بن حسان: از شیعیان مخلص و از شجاعان دلیر و معروف بود . پدرش حسان از اصحاب امام علی ( علیه السلام) بود . عمار از مکه در خدمت امام ( علیه السلام) بود و از آن حضرت جدا نشد تا در روز عاشورا در حمله اول به فیض عظیم شهادت نائل گشت .
31 . حبشی بن قیس بن سلمه: جد او از اصحاب رسول خداست و از قبیله نهم است . او در ایامی که خبر از جنگ در کربلا نبود، خدمت امام بود و به همراه آن حضرت به کربلا آمد و در روز عاشورا به شهادت رسید .
امید آنکه با تامل و تفکر در ایثار و فداکاری این جوانان، آنان را اسوه زندگی خویش قرار دهیم .
با یکی از سخنان امام حسین ( علیه السلام) در عظمتیارانش و اهل بیتش، سخن را به پایان میبریم:
فانی لا اعلم اصحابا اولی و لا خیرا من اصحابی و لااهل بیت ابر و لااوصل من اهل بیتی فجزاکم الله جمیعا عنی خیرا
«من یارانی برتر و بهتر از یاران خود ندیدهام و اهل بیت و خاندانی نیکوتر و به صله رحم پایبندتر از اهل بیتم نمیشناسم . خدا شما را به خاطر یاری من پاداش نیکو عطا فرماید . (15)
پی نوشتها:
1 . سیمای جوانان در قرآن و تاریخ اسلام، علی دوانی، ص 209 .
2 . همراه با سیدالشهدا از مدینه تا کربلا، ص 20 .
3 . اعیان الشیعه، ج 7، ص 430 .
4 . سردار کربلا، ص 229 .
5 . همراه با آن علی ( علیه السلام) از عاشورا تا اربعین، حشمت الله قنبری، ص 63 .
6 . مجله دیدارآشنا، ش 22، ویژگیهای جوانان عاشورایی، ص 17 .
7 . فتح خون، سیدمرتضی آوینی، ص 120 .
8 . سیدبن طاووس، لهوف، ص 113 .
9 . همان .
10 . همراه با آل علی (7) از عاشورا تا اربعین، ص 61 .
11 . قصه کربلا، نظری منفرد، ص 284 .
12 . بحار، ج 45، ص 27 .
13 . تعالی السبطین، ج 1، ص 286 .
14 . سوگنامه آل محمد ( صلی الله علیه و آله)، محمدمهدی اشتهاردی، ص 106 .
15 . لهوف سیدبن طاووس، ترجمه عقیقی بخشایشی، ص 116 .