اوصاف مومنین در کلام امیرالمومنین (علیه السلام)

هنگامی که امیرالمومنین ، علی (علیه السلام) در حال ایراد خطبه و سخنرانی بود، مردی به نام همام عابد و خواپرست و ریاضتکش برخاست و اظهار داشت: یا امیر المومنین! حالات مومن را برای ما به گونه ای وصف کن و شرح ده که گویا او را به چشم خود می نگریم. حضرت در پاسخش فرمود: ای همام! همانا مومن، زیرک و هوشمند است؛ شادیش در چهره و اندوهش در درون می باشد؛ دلش از همه چیز پهناورتر و نزد خود از همه
دوشنبه، 9 دی 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اوصاف مومنین در کلام امیرالمومنین (علیه السلام)
اوصاف مومنین در کلام امیرالمومنین (علیه السلام)
اوصاف مومنین در کلام امیرالمومنین (علیه السلام)

نويسنده:عبد الله صالحی
امام جعفر صادق(علیه السلام) فرمود:
هنگامی که امیرالمومنین ، علی (علیه السلام) در حال ایراد خطبه و سخنرانی بود، مردی به نام همام عابد و خواپرست و ریاضتکش برخاست و اظهار داشت: یا امیر المومنین! حالات مومن را برای ما به گونه ای وصف کن و شرح ده که گویا او را به چشم خود می نگریم.
حضرت در پاسخش فرمود: ای همام! همانا مومن، زیرک و هوشمند است؛ شادیش در چهره و اندوهش در درون می باشد؛ دلش از همه چیز پهناورتر و نزد خود از همه کس خوارتر است؛ ازهر چیز که نابود شدنی و فناپذیر است، گریزان؛ به هرچه خوب باشد پویان است؛ نه کینه توز است ونه حسود و نه پرخاشگر ونه دشنام گو و نه عیبجو و نه پشت سر بدگو؛ کبر و بزرگ منشی را زشت، و ریاست و شهرت طلبی را دشمن شمارد؛ غم و اندوهش طولانی و همتش بلند است.
او بسیار خموش، با وقار، ذاکر و یاد آور، شکیبا، شکرگزار، و از اندیشه در آینده خود غمناک و از نداشتن مال دنیا شادمان است؛ خلق و خویش هموار و طبعش خاکسار؛ وفایش پایدار و کم آزار است؛ نه دروغگو باشد ونه آبروریز.
چنانچه بخندد به سبک سری نباشد و اگر خشم کند، بی باک نگردد؛ خنده اش همچون تبسمی بر لبانش نقش بندد؛ وپرسش او برای آموختن و مراجعه اش برای فهمیدن باشد.
دانشش بسیار؛ بردباریش بزرگ؛ و پر مهر و محبت است؛ بی جهت نباشد و دلتنگ نگردد؛ و مستی و سرکشی نکند.
درهنگام قضاوت خلاف حق چیزی نگوید ودر علم خود راه ظلم و بیدادگری نپوید؛ او همچون سنگ خارا سخت و محکم است ( و به آسانی تحت تاثیر دیگران قرار نگیرد و از حق پا فرا ننهد)؛ و رنج و زحمت درکام او از عسل شیرین تر آید؛ نه احساس نیاز کند و نه بی تاب و نه سخت ونه لاف زن باشد؛ نه باری بر دوش دیگران و نه در جستجوی اسرار افراد باشد. به خوبی منازعه نماید؛ و با بزرگواری بازگردد؛ نه بی باک باشد و نه هتاک و نه زورگو؛ دوستی و رفاقتش خالص است و عهد شکن نمی باشد؛ اومهربان و بردبار و گمنام و کم هزینه خواهد بود.
در همه حال از خداوند عزوجل راضی و خشنود است؛ و با هوای نفسانی مخالف باشد؛ بر زیردستان خود سخت نگیرد؛ و آنچه را که با کارش نیاید نگه ندارد؛ حامی دین و مدافع مومنین و پناه مسلمین می باشد.
مدح و ثنا او را نفریبد و طمع در دلش جای نگیرد؛ و سخت افراد او را از قضاوت و تصمیم حکیمانه اش برنگرداند؛ و نادان بر دانش او آگاه نگردد. به جا سخن می گوید و بسیار اهل کار و زحمت باشد؛ دانشمندی است آینده نگر و آشنا، نه جسارت کنند ه است و نه هتاک؛ بسیار اهل پیوند بین افراد باشد؛ در جای خود بسیار اهل بخشش است؛ نه به خود فخر نماید و نه اهل مکر و دغل باشد.
نه در جستجوی عیب دیگران باشد و نه به کسی ستم روا دارد؛ با افراد خوش برخورد و در زمین مشغول تلاش و کوشش است؛ یاور ناتوان و دادرس بیچارگان باشد؛ پرده اسرار اشخاص را ندرد؛ و رازی را فاش نسازد.
بلاها و سختی ها را تحمل نماید و کمتر شکوه کند؛ اگر خوبی ببیند به یادش باشد و اگر بدی ببیند فراموش کند؛ عیب دیگران را بپوشاند و از لغزش ایشان درگذرد و نکوهش نکند؛ بر اندرز و موعظه ای که آگاه گردد آن را رها نسازد؛ و بر ناهمواری و ستمی آگاه نگردد, مگر آنکه اصلاحش کند.
همیشه استوار و پایدار است؛ پرهیزکار و پاک است؛ پسندیده و مورد علاقه است؛ عذرپذیر باشد وخوب سخن گوید؛ به مردم خوش بین باشد و در نادیدنی ها خود را متهم سازد.
برای رضای خدا و از روی تفقه و دانش با افراد دوستی کند و یا دوستی را بر هم زند؛ شادی ها او را به سرمستی نکشاند؛ وخوشی ها او را منحرف نسازد؛ تذکر دهنده دانایان و آموزش دهنده نادانان باشد؛ حیله و نیرنگ از او انتظار نباشد؛ و از دستبرد او نهراسد. هر تلاش و کوشش دیگری را از تلاش خود پاکتر؛ و هر کس را در برابر خود شاسته تر بداند؛ به عیوب خود آگاه و مشعول به غم و اندوه خود باشد.
جز به پروردگار اعتماد نورزد؛ خود را آواره و تنها و بی علاقه می بیند؛ برای خدا اظهار دوستی کند؛ و در راه خدا جهاد نماید تا رضایت و خشنودی او را به دست آورد؛ برای دل و هوای نفس خود انتقام نگیرد؛ با کسی که خشم پروردگارش را برانگیزد، دوستی نکند.
مومن همنشین تهی دستان، هم آهنگ راستگویان، هم دست با اهل حق باشد ؛ کمک و یار دوستان و نزدیکان؛ پدری برای یتیمان و شوهر بیوه زنان است؛ نسبت به مستمندان مهربان و امیدی برای هر ناامیدی است؛ برای هر مشکلی به او روی آورند؛ با نشاط و خوشروست؛ چهره در هم نمی کشد؛ و اهل تجسس و عیب جو نمی باشد.
بسیار خشم فرو خود و خنده رو و در نگاهش دقیق، و بسیار با احتیاط است؛ در برخورد ها نادانی نکند و اگر به او نادانی شود تحمل نماید؛ بخل نورزد و اگر هم نسبت به او دریغ دارند بردبار باشد؛ و چون در مسائل درایت و تعقل ورزد پاکدامنی نماید؛ و با رعایت قناعت بی نیاز باشد.
حیایش بر شهوتش، دوستیش بر حسدش، و عفوش بر کینه اش برتری دارد؛ نادرست سخن نگوید و جز راه اقتصاد نپوید؛ و در رفتارش تواضع باشد.
در مقابل پروردگارش فروتن و متواضع است و در هر حال از پروردگار خویش راضی و خشنود باشد؛ نیتش پاک و کردارش بدون حیله و بدون فریب است؛ نگاهش عبرت و خاموشیش اندیشه و گفتارش حکمت باشد؛ خیرخواه دیگران واهل بذل و بخشش و به برادرانش می باشد؛ در نهان و عیان دلسوز همگان است.
از برادران خود قهر نکند و غیبت او روا مدارد؛ و به او نیرنگ نزند؛ بر آنچه از دستش رافته افسوس نخورد و در برابر مصیبت و بلایی اندوه نخورد؛ به آنچه برایش روا نیست امید نبندد؛ در سختی ها و تنگدستی ها سست نگردد و در خوشی، خدا را فراموش نکند.
بردباری را با دانش، و خرد را با شکیبایی در آمیزد؛ او را در حالتی مشاهده کنی که از تنبلی به دور باشد و دائما با نشاط است؛ با آرزویی کوتاه و لغزشی اندک در انتظار مرگ است؛ همیشه دلش خاشع و لرزان و به یاد پروردگار خود است؛ در امیال نفسانی قانع و جهلش منفی و امورش سهل و ساده خواهد بود.
برای گناهانش غمگین است؛ و شهوت و هوای نفس خود را کنترل نموده و خشمش را به خوبی فرو نشاند و اخلاقش را منزه گرداند.
همسایه از او در امان و آسوده است و تکبر و فخر ندارد؛ به آنچه دستش آید قانع است و پایه صبرش استوار؛ کارش مطمئن و بسیار در یاد خود می باشد؛ با مردم معاشرت نماید تا برعملش افزون گردد؛ و سعی بر شکوت دارد تا سالم بماند؛ و پرس و جو نماید تا بفهمد؛ و تجارت کند تا سودی برد.
به اخبار گوش ندهد تا بدان ببالد؛ سخن نگوید تا بر دیگران زورنمایی و غلبه کند؛ خودش در امور در رنج و زحمت است؛ ولی مردم به واسطه او در آسایش هستند.
خود را برای فردای قیامت در رنج اندازد و خود را بر مدرم تحمیل نکند تا از او آسوده باشند؛ اگر به او ستمی شود صبرنماید تا خداوند یاریش نموده و انتقامش را بستاند؛ دوریش از هر کس که کناره گیری کند ناخواسته و پاکی است و نزدیکیش به هر کس باشد ملاطفت و مهربانی است؛ دوری کردنش به جهت بزرگ منشی و تکبر نیست؛ و نزدیکیش برای فریب و نیرنگ نخواهد بود.
مومن در همه امور به خوبان و هر اهل خیری که پیش از او بوده اند اقتداء کند؛ و نیز پیشوا و راهنمای خوبان پس از خود باشد.
امام صادق(علیه السلام) می فرماید: همام پس از شنیدن بیانات و فرمایشات امیرالمومنین امام علی(علیه السلام) فریادی زد و بیهوش بر زمین افتاد؛ بعد از آن امیرالمومنین (علیه السلام) فرمود: به خدا سوگند! که من از این بی تابی بر او وحشت داشتم و می ترسیدم؛ و سپس فرمود: موعظه ها و پندهای رسا و عمیق با اهل خود چنین کند.
در همین بین، گوینده ای برخاست و به آن حضرت گفت: ای امیرالمومنین! اگر چنین است، پس تو را چه شده است؟!
حضرت فرمود: به راستی که هر کسی اجل و مهلت مقرری است، که نمی توان از آن گریزان بود؛ و آن اجل را وقت معینی است که از آن تجاوز نمی کند، پس آرام باش، پیش نیا و سخن خویش را باز مگردان، که همانا شیطان بر زبانت دمیده ( یعنی این اعتراض تو یک القاء شیطانی است که جسورانه و گستاخانه به من اظهار داشتن و برای خود حق اعتراض پنداشتی؛ پس خوب بیندیش که در چه حالت و موقعیتی می باشی).
امام علی(علیه السلام) فرمود:
مومن در امور دنیا راست گو، دارای قلبی رازنگهدار، رعایت کننده حدود الهی، در بردارنده علم و دانشف دارای عقلی هوشمند و سرشار، اهل جود و بخشش، قلبی سالم،؛ صبری استوار، یقینی قوی، بذل کننده مال، درب منزلش برای احسان باز، زبانش لطیف و ملایم، خوش برخورد و شاداب، ( در درون) به طور دائم اندوهناک، بسیار اهل فکر و اندیشه، کم خواب، کم خنده، دارای طبعی خوش و سالم خواهد بود.
از بین برنده و کشنده طمع و هواهای نفسانی، در امور دنیا زاها و قانع، نسبت به آخرت با رغبت و اشتیاق، دوست دارند میهمان، اکرام کننده یتیم، محبت کنند بر اطفال، احترام و مداراکننده نسبت به بزرگان، عطا و کمک کننده به سائل، عیادت کننده از مریض، تشییع کننده جنازه، و آشنای به قرآن و احکام آن، اهل مناجات با پروردگار؛ و گریه کننده بر گناهانش، اهل امر به معروف و نهی از منکر، ( در غذا و آب) کم خوراک، حرکات و برخورهایش با ادب، کلام و سخنش آموزنده و سازنده می باشد.
راهنمایی و موعظه هایش را آرامش و محبت، نمی ترسد مگر از خداوند متعال، امیدی ندارد به جز او، مرتب مشغول حمد وثنای الهی است، نه سستی می کند و نه تکبر می ورزد؛ و نه به ثروت ومقام دنیا افتخار می نماید، مشغول بررسی معایت و نقص های خود می باشد؛ و از توجه به عیوب دیگران غافل است.
نماز چراغ و روشنایی چشم مومن است، روزه داری برنامه مداوم وی، راستگویی عادت او، شکرو سپاس برنامه او، عقل و تفکر راهنمای او، تقوا توشه او، دنیا (و متعلقات آن سرمایه) کسب و کار او، صبر و تحمل منزلگاه (فکر و اندیشه) او، ساعات شبانه روی سرمایه کسب و تجارتش؛ و بهشت پناهگاه او، قرآن سخن روزمره اش؛ و محمد (رسول الله(صلی الله علیه واله وسلم)) شفیع او؛ و خداوند متعال یادآور و انیس و مونس او می باشد.
منبع:کتاب شناخت شیعه




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.