نمایندگان ائمه: در ایران(از عصر امام صادق(علیه السلام) تا پایان غیبت صغری) (قسمت دوم)
نويسنده: دكتر محمدرضا جباری
قزوین
با توجه به وجود سابقه تشیع دراین منطقه، سازمان وكالت نیز در ارتباط با آن قرارداشته است؛ گر چه در منابع، سخن زیادی در این باره به چشم نمیخورد؛ و لذا بعیدنیست شیعیان منطقه قزوین با وكلای دیگر مناطق جبال همچون همدان و قم مرتبط بودهباشند. ولی با توجه به برخی شواهد، وجود ارتباط بین آنان و كارگزاران سازمان وكالتدر عصر عسكریین(علیهما السلام) و عصر غیبت قطعی است.
یكی از وكلای معروف امام هادی(علیه السلام)، "فارس بن حاتم قزوینی " است. وی ازدستیاران و وكلای آن حضرت در سامرّا و واسطه بین شیعیان مناطق جبال و آن حضرتبوده است،58 ولی با توجه به قزوینی بودنش، احتمال وكالت وی در ناحیه قزوین، پیش ازانتقال به سامرّا منتفی نیست. به هر حال، در این كه وی در سامرا محل رجوع شیعیان ووكلای قزوین و مناطق جبال برای تحویل اموال شرعی بوده است، تردیدی نیست. در آنزمان، وكلای مناطق مختلف، یا از طریق وی و یا "علی بن جعفر همانی"، وكیل برجستهدیگر امام هادی(علیه السلام) در سامرا، وجوه شرعی و هدایا و نامههای خود را به محضر امام(علیه السلام)ارسال میداشتند؛ ولی "فارس بن حاتم " رفته رفته راه انحراف را در پیش گرفت، و با"علی بن جعفر" به نزاع و تخاصم برخاست، و موجب دلسردی و تنش در جامعه شیعهشد! امام هادی(علیه السلام) در این مسأله، جانب "علی بن جعفر همانی" را گرفته و از وكلای خوددر مناطق مختلف خواستند كه برای ارتباط خود با ایشان، و ارسال وجوه شرعی، ازطریق "فارس بن حاتم" استفاده نكنند؛ ولی در همان دستور عمل، با روشن بینی آشكار،به وكلای خود مقرّر كردند كه این دستور ایشان را محرمانه نگاه داشته و از تحریك"فارس" خودداری كنند.59 راز این دستور امام بود آن بود كه "فارس" مردی متنفّذ و تا آنزمان طریق ارتباطیِ اصلی میان امام و شیعیان مناطق جبال (بخش مركزی و غربی ایران)بود كه وجوه شرعی را معمولاً از راه او برای امام(علیه السلام) میفرستادند.
در همین زمان، یكی از وكلای قزوین به نام " علی بن عمرو عطار " به همراه اموالی،از قزوین وارد سامرّا شد. از آن جا كه وی معمولاً اموال را به "فارس " تحویل میداد، لذا"عثمان بن سعید عمری" كه مسئولیت امور سازمان را به عهده داشت، "علی بنعبدالغفار " را مأمور كرد تا فردی مورد اطمینان را نزد "علی بن عمرو" بفرستد و او را ازوضعیت "فارس" و خروج لعن او از سوی امام هادی(علیه السلام) بیاگاهند. وی نیز به همراه "ابایعقوب، یوسف، بن سخت"، با "علی بن عمرو" ارتباط برقرار كرده و پیام "عمری " را بهوی رسانید؛ و سرانجام، اموال ارسالی از قزوین، به "عمری" تحویل داده شد.60
دیگر وكیل منطقهی قزوین، كه به نقل مؤلف "ضیافة الاخوان "، باب حضرتحجت(علیه السلام) در قزوین نیز بوده و توقیعاتی به واسطهی او، به دست شیعیان رسیده، "ابوجعفر عبداللَّه ابی غانم قزوینی" بوده است.61 درباره وكلای قزوین، بیش از این، سخنیدر منابع یافت نشد.
همدان
به گفته نجاشی، همزمان با "قاسم بن محمد بن علی بن ابراهیم همدانی " دو تن دیگربه نامهای "ابوعلی بسطام بن علی" و "عزیز بن زهیر" كه از "بنی كشمرد" بود، در یكمنطقه در همدان به وكالت مشغول بودند؛ و هر سه نفر تحت اشراف و نظارت یك سروكیل به نام "ابو محمد حسن بن هارون بن عمران همدانی " فعالیت میكردند؛ و قبل ازوی نیز، تحت نظارت پدرش "ابو عبداللَّه هارون" بوده و موظف بودند طبق دستور آنانعمل كنند.70 این نص، علاوه به آن كه وكالت این هشت نفر را در همدان تبیین میكند،وجود مراتب و درجهبندی بین وكلا نیز از آن به خوبی قابل استفاده است؛ و این خود،نشانگر وجود نظم دقیق و انسجام و هماهنگی در سازمان وكالت، حتی در ناحیهای دوراز مركز (سامرا) همچون همدان است.
از دیگر وكلای منطقه همدان، " محمد بن صالح بن محمد همدانی " است. آن سانكه از نقل كلینی برمیآید، وی و پدرش، هر دو، وكیل ناحیه بودهاند، اما تصریحی بهمنطقه وكالتشان نشده است؛ هر چند از ذكر لقب "همدانی " برای آنها میتوان حدسقوی زد كه در همدان مشغول فعالیت بودهاند. البته "محمد بن صالح" طبق جریانی كهكلینی نقل كرده، در بغداد فعالیتهایی را در جهت استیفای اموال ناحیه مقدسه ازبدهكاران انجام داده است.71
بنا به نقل صدوق، وی جزو وكلای ناحیه در همدان بوده و از كسانی است كه موفق بهرؤیت حضرت حجت(علیه السلام) و وقوف به معجزات آن حضرت شدند. در این زمینه صدوق،از غیر وكلا نیز به نام سه نفر اشاره كرده است.72
همان گونه كه قبلاً ذكر شد "محمد بن جعفر اسدی رازی"، وكیل ارشد منطقه ری، ازسوی سفرای ناحیه مقدسه، مأمور نظارت بر كار وكلای ایران، به خصوص وكلای مناطقشرقی، بوده است و گذشت كه احتمالاً وی به كار وكلای همدان نیز نظارت داشتهباشد.73
قطب راوندی روایتی را درباره مردی از اسدآباد آورده كه به سامرا سفر كرده و سیدینار با یك انگشتری (كه در یك پارچه پیچیده شده بود، و یكی از آن دینارها نیز دینارشامی بود) به همراه داشته است؛ و پس از خبر دادن خادم ناحیه مقدسه از مشخصاتمال و رنگ پارچه، آنها را به وی تحویل میدهد، و انگشتری كه در بین اموال بود و ویعلاقهمند به آن بوده، به وی بازگردانده میشود.74 گر چه امكان دارد این مرد از وكلایناحیه همدان باشد، ولی در صورت عدم وكالت وی نیز این نقل دلالت بر وجود ارتباطمستقیم بین شیعیان منطقه همدان و دفتر سازمان وكالت در سامرا دارد. البته خود"اسدآباد" به گفته "عبدالجلیل رازی" در قرن پنجم، منطقهای سنّینشین بوده،75 ولیاحتمالاً در قرن سوم و چهارم، شیعیان در این منطقه ساكن بودهاند.
دینور و قرمیسین
این نقل حاكی از وجود جوّ قوی تشیع در دینور و قرمیسین، و همچنین وجود سابقهارتباط بین مردم این مناطق با سازمان وكالت، و همینطور تقویت كننده احتمال وكالت"احمد بن محمد دینوری" در دینور یا اردبیل، و وكالت "احمد بن حسن مادرایی" در"قرمیسین" است. این كه مردم دینور حدود شانزده هزار دینار از وجوه شرعی را جمعكرده و منتظر كسی بودند كه آنها را به امام(علیه السلام) برساند، حاكی از آشنایی آنان با روند كاردر سازمان وكالت است؛ و این كه به محض برخورد با "احمد بن محمد دینوری" بامسرّت تمام، او را صالح برای این كار مییابند، مؤید احتمال وكالت اوست؛ و این كه درقرمیسین "احمد بن حسن مادرایی" نیز هزار دینار به همراه اموالی دیگر به وی تحویل میدهد، احتمال وكالت "احمد بن حسن" را تقویت میكند؛80 چرا كه بعید است این اموال، وجوه شرعیِ شخصیِ وی بوده باشد؛ و لذا میتوان احتمال داد كه وی وكیل مقیمدر قرمیسین بوده و "احمد بن محمد" را كه واسطهای مطمئن میدانسته، برای ایصالاموال به دست باب امام(علیه السلام) در نظر گرفته است.
شاهد دیگر بر وجود تشیع در دینور، و رابطه این دیار با دفتر سازمان وكالت، جریانیاست كه راوندی نقل كرده است. وی از "احمد بن ابی روح" نقل كرده كه زنی از اهالیدینور، به خاطر تدین و ورعی كه در "ابن ابی روح" سراغ داشته، كیسه دِرْهَم مُهر شدهایرا به وی میسپارد و شرط میكند كه آن را نگشاید و به كسی تحویل دهد كه از كمّ و كیفاموال داخل كیسه خبر دهد! و به همراه آن كیسه، گوشوارهای نیز ضمیمه میكند كه دهدینار قیمت داشته و سه دانه لؤلؤ كه آنها نیز ده دینار ارزش داشتهاند، روی آن بوده؛ وضمناً سؤالی نیز طرح میكند كه وی از صاحب الزمان(علیه السلام) پاسخش را طلب كند؛ و سؤالآن بود كه حضرت، قرض دهندهی ده دیناری را كه مادرش در عروسیِ وی آن را قرضكرده و وی او را نمیشناسد معرفی كند! "ابن ابی روح" در بغداد، نزد "حاجز بن یزید"میرود؛ ولی وی نامه حضرت حجت(علیه السلام) را نشان میدهد كه در آن، از "حاجز" خواستهشده بود كه "ابن ابی روح" را به سامرّا بفرستد و چیزی از وی نپذیرد! بدین ترتیب، "ابنابی روح" به سامرّا میرود و در خانه امام عسكری(علیه السلام)، خادم حضرت حجت(علیه السلام) نامهایاز جانب حضرت به وی تحویل میدهد كه در آن، تمامی مشخصات اموال و آنچه آن زنگفته بود، و حتی نام آن زن نیز ذكر شده بود! و ضمناً درباره سؤال آن زن، پاسخ جالبیمرقوم شده بود! سپس، "ابن ابی روح" به امر حضرت به بغداد باز میگردد و اموال را (بهجز گوشواره كه در سامرّا تحویل خادمه امام عصر(علیه السلام) داده بود) به "حاجز" تحویلمیدهد و به دینور بازمیگردد.81 این جریان نیز علاوه بر تبیین نحوه ارتباط مردم دینور بادفتر سازمان وكالت، بر بصیرت و بینش اهالی این ناحیه درباره امامت، و همچنین میزانپایبندی مردم این منطقه به مسایل مالی و پرداخت حقوق الهی و حقوق الناس دلالتدارد.
از صریحترین شواهد تاریخی و روایی كه فعالیت سازمان وكالت در دینور را تبیینمیكند، جریان "محمودی"، وكیل امام عسكری(علیه السلام) و وكیل ناحیه مقدسه است. بنا بهنقل گذشته از راوندی، وی به همراه "جعفربن عبدالغفار"، از سوی ناحیه مقدسه بهوكالت دینور منصوب میشود؛ ولی سفیر حضرت به او میگوید: وقتی وارد ری شدی،طبق این دستورات عمل كن! و لذا جای سؤال برای وی مفتوح میماند كه اگر من وكیلدینورم چرا دستورِ كارهای مربوط به ری به من ابلاغ میشود! ولی یك ماه پس از ورودبه دینور، بخشنامه وكالت ری برای وی ارسال میشود؛ از اینرو، سرّ سخنان سفیر برایاو آشكار میشود و او عازم ری میگردد؛ و "جعفر بن عبدالغفار" در دینور میماند.82این نقل، صراحت در فعالیت كارگزاران سازمان وكالت در دینور در عصر غیبت، از طریقتعیین و اعزام وكیل به این منطقه، و برقراری ارتباط مستمر با شیعیان این نواحی دارد.
آذربایجان
روایت شیخ طوسی، حاكی از ارتباط وی با سفیر دوم و سوم است؛ بنابراین، دورانوكالت وی تا عصر سفیر سوم نیز امتداد داشته است. این روایت، همچنین حاكی از آناست كه وی واسطه صدور و ایصال توقیعات حضرت مهدی(علیه السلام) در عصر غیبت درمنطقه آذربایجان بوده است؛ بنابراین، میبایست وی جزو بابها و وكلای خاص اینعصر به حساب آید. كاتب وی، شخصی به نام "ابوعبداللَّه بنابی سلمه" بوده؛ و دو نفر ازدستیاران وی عبارت بودند از: "ابوحامد عمران بن مفلس"، و "ابوعلی بن جحدر". امرارمعاش وی از طریق زمین زراعی موسوم به "فرجیذه" بود كه نیمی از آن متعلق به ناحیهمقدسه بود. وی در عین حال، متولی موقوفاتی بود كه در این منطقه، برای ناحیه مقدسهو ائمه معصومین: وقف شده بود.
«قاسم بن علاء» مدت 117 سال عمر كرد! 80 سال آن با سلامت چشم و بینایی وبقیه عمر را در نابینایی سپری نمود. در روزهای آخر عمر به بركت امام دوازدهم(علیه السلام) وبرای اظهار معجزهای از معاجز حضرت، چشم وی بهبود یافت و با سلامت بینایی از دنیا رحلت نمود! پس از وی، فرزندش «حسن» عهدهدار مقام وكالت در ناحیه آذربایجان وارّان شد؛ چرا كه مدتی پس از رحلت "قاسم بن علاء" نامه تعزیت از جانب ناحیه مقدسهخطاب به فرزندش "حسن"، صادر شد كه در آن آمده بود: "«الهمك اللَّه طاعته، و جنبكمعصیته... قد جعلنا اباك اماماً لك و فعاله لك مثالاً».84
منطقه اردبیل نیز به احتمال، از مناطق تحت پوشش سازمان وكالت بوده است. درنقل مربوط به "احمد دنیوری"85 كه در بخش مربوط به دینور و قرمیسین بدان اشارهشد، آمد كه وی ابتدا در اردبیل بود و از آن جا به سمت مكه برای انجام حج سفر نمود، واز قراین موجود در آن نقل، وكالت وی را استظهار نمودیم. بنابراین، میتوان چنیناستنتاج نمود كه منطقه اردبیل نیز در ارتباط با سازمان وكالت قرار داشته است. ولی باتوجه به محدودیت حضور شیعه در آذربایجان، نباید قلمرو فعالیت سازمان در اینمناطق وسیع بوده باشد.
اهواز
"عبدالله بن جندب"، از جمله صحابه برجسته امام صادق(علیه السلام)، امام كاظم(علیه السلام) و امامرضا(علیه السلام) است؛87 و به تصریح شیخ طوسی، وكیل امام هفتم(علیه السلام) و امام هشتم(علیه السلام) بودهاست.88 با توجه به روایت "ابن شعبه" در "تحفالعقول"، وی امام صادق(علیه السلام) را نیز درككرده و وصایایی را از آن حضرت نقل كرده است كه ابنشعبه آنها را به تفصیل آوردهاست.89 با استفاده از بعضی قسمتهای این وصایا، میتوان چنین حدس زد كه ویاحتمالاً وكالت امام صادق(علیه السلام) را نیز عهدهدار بوده است.
در مورد این كه وی در كجا به انجام وظیفه وكالت پرداخته است، تصریحی در منابعوجود ندارند. اما با توجه به این نقلكشی درباره "علی بن مهزیار" كه وی پس ازدرگذشت "عبداللَّه بن جندب" به جای وی منصوب شد،90 و با توجه به نقل دیگرش، كه"علیبن مهزیار" پس از تشیع، ساكن اهواز شد و در آنجا اقامت گزید،91 میتوان چنیناستنتاج كرد كه "عبداللَّه بن جندب" نیز در منطقه اهواز و بصره به وكالت مشغول بودهاست. درباره وی، مدح و تمجیدهای بسیاری در منابع كهن وارد شده كه جای هیچتردیدی را در جلالت قدرش باقی نمیگذارد.92
پس از درگذشت وی در عصر امام رضا(علیه السلام)93 "علی بن مهزیار اهوازی" ، صحابیبسیار جلیلالقدر امام رضا و امام جواد و امام هادی:،94 به جای او نصب شد.95منطقه فعالیت وی، منحصر به اهواز نبود و محدودهای از اهواز تا بصره را شامل میشد؛دلیل این سخن، روایتكشی از "ابوعمرو حذّاء" است كه گوید: "به علت تنگدستی، از طریقعلی بن مهزیار در بصره، به امام(علیه السلام) نامهای نوشته و وضع خود را تشریح كردم و با دعای حضرت، پس ازاندك مدتی، وضع مالی من بهبود یافت».96
نجاشی با تصریح به وكالت وی برای امام جواد و امام هادی(علیهما السلام) در مورد منطقهیفعالیت وی، تعبیر "بعض النواحی" را آورده97 ولی همان گونه كه گذشت،كشی بهسكونت و اقامت وی در اهواز تصریح نموده است.98
اوج فعالیت "علی بن مهزیار" در عصر امام جواد(علیه السلام) بوده است. تبادل نامههایمتعدد بین وی و امام جواد(علیه السلام) از نقاط مختلف مانند بغداد، مدینه، و...99 نشانگرسفرهای وی و ایجاد تماس مستقیم با رهبری سازمان است. خاندان "بنو مهزیار" از اینپس، یكی پس از دیگری، وكالت منطقه اهواز و حوالی آن را به عهده داشت.
"ابراهیم بن مهزیار"، برادر "علی بن مهزیار"، دیگر وكیل بر جسته منطقه اهواز بود.این احتمال وجود دارد كه وی پس از در گذشت برادرش به جای وی منصوب شدهباشد، چنان كه، احتمال وكالت وی همزمان با برادرش در اهواز نیز وجود دارد.100 باتوجه به نقل كلینی، صدوق، كشی، مفید، شیخ طوسی، راوندی، و اربَلی،101 وی مدتی ازعصر غیبت را نیز به وكالت مشغول بوده و وارد دوره سفارت سفیر دوم رحلت نموده است.
با رحلت وی، فرزندش "محمد"، به دستور و توصیه پدرش، اموال و وجوه شرعیجمع شده نزد پدر را، به قصد تحویل دادن به سفیر ناحیه، به بغداد آورد و در آنجا موفقبه دیدار با "ابوجعفر عَمْری"، سفیر دوم ناحیه مقدسه شد. به تصریح صدوق، وی ازجمله كسانی است كه توفیق رؤیت حضرت مهدی(علیه السلام) و وقوف بر معجزاتش نصیبشان گشته است. در همین سفر به بغداد بود كه وی از سوی ناحیه مقدسه به جای پدرش، بهوكالت اهواز منصوب گشت.102
در اواخر عصر سفیر دوم، "محمد بن نفیس"، وكالت اهواز را عهدهدار بود. وی پساز روی كار آمدن سفیر سوم، طی اولین بخشنامهای كه از جانب سفیر صادر شد، درسِمَت خود ابقا شد.103 احتمال دارد سفیر سوم همین رویه را نسبت به وكلای سایر مناطق نیز اعمال نموده باشد.
خراسان و ماوراءالنهر
زمینههای گرایش به تشیع، از دیرباز در میان خراسانیان وجود داشته؛ و به دلیل همینزمینهها، داعیان عباسی، شعار دعوت به "الرضا من آل محمد (صلی الله علیه)" را ابتدا در خراسانطرح كردند؛ و قیام عباسیان بر ضد بنی امیه نیز با حمایت خراسانیان به پیروزی رسید.گرچه بعضی از محققان، درباره نوع تشیع مردم خراسان، در نیمه اول قرن دوم، معتقدندكه تشیعی اعتقادی نبوده است،105 ولی به طور قطع، نمیتوان منكر وجود شیعیاناعتقادی در این عصر خراسان شد؛ به خصوص كه در میان اصحاب ائمه:، تعدادی ازخراسان بودند، كه طبعاً بایستی امامت آنان را پذیرفته باشند. شواهد دیگری نیز كه بهتدریج ارائه خواهد شد، حاكی از وجود تشیع اعتقادی در خراسان است. این زمینهها،فعالیت سازمان وكالت در خراسان را به مرور میسّر نمود.
از روزهای اول حیات سازمان وكالت، شاهد وجود ارتباط بین شیعیان خراسان ورهبری سازمان هستیم. در عصر امام صادق(علیه السلام)، برخی از اصحاب خراسانی آن جنابدر رفت و آمد بین مدینه و برخی مناطق خراسان، و ایجاد ارتباط بین حضرت و شیعیاناین نواحی بودند. برای نمونه، "سهل بن حسن خراسانی" از جمله این افراد بود. ویزمانی از خراسان به حضور امام صادق(علیه السلام) رسید و پیشنهاد قیام داد و اظهار داشت كهتعداد زیادی از شیعیان خراسان، آمادگی پشتیبانی از این قیام را دارند! و حضرت بهطریقی به وی فهماند كه یارانی كه صلاحیت قیام به همراه حضرت را داشته باشند، هنوزفراهم نیامده است.106 این جریان حاكی از آن است كه در این عصر، تعداد قابل توجهیاز شیعیان در خراسان میزیستهاند؛ گرچه اینان از نظر درجات ایمان به مرتبهای نرسیدهبودند كه بتوان برای یك قیام فراگیر، روی حمایت آنان حساب باز كرد! چنان كه اذعانداریم بسیاری از آنان، صرفاً شیعه "سیاسی" و یا "محبّتی" بودهاند.
وجود ارتباط مالی و غیر مالیِ مركز سازمان وكالت با ناحیه خراسان در عصر امامصادق(علیه السلام)، با توجه به برخی شواهد تاریخی، انكارناپذیر مینماید. ابومسلم خراسانی،قبل از آن كه دست به قیام به نفع بنی عباس و بر ضد بنیامیه بزند، در سفری به مدینهآمده و لباس لطیفی از لباسهای خراسان را به خدمت حضرت تقدیم كرد؛ و حضرت باتوجه به علم امامت، اظهار داشت كه این شخص همان صاحب "رایات سود"(پرچمهای سیاه) در خراسان خواهد بود!107
بنا به نقل راوندی، مردی از اهالی خراسان به حضور امام صادق(علیه السلام) رسید، حضرتسؤال كردند: فلانی چه كرد؟ مرد خراسانی عرض كرد: خبر ندارم. حضرت فرمود: ولیمن به تو خبر میدهم! او كنیزی را به همراه تو برای ما ارسال كرد، ولی ما را بدان نیازینیست! مرد پرسید: چرا؟ حضرت فرمود: زیرا تو رعایت حدود الهی را درباره كنیزننمودی! و شبی در كنار نهر بلخ (جیحون) كاری كه نبایست، انجام دادی! و مرد در مقابلكلام حضرت سكوت اختیار كرده و بر وی معلوم شد حضرت بر عمل ناشایست وی مطلع است.108 این نقل نیز حاكی از وجود رابطه مالی بین شیعیان خراسان و مدینه درعصر امام صادق(علیه السلام) است.
طبق نقل دیگری از راوندی كه قبلاً نیز بدان اشارت رفت، دو تن از اصحاب امامصادق(علیه السلام)، مالی را از خراسان برای حضرت حمل میكردند تا به ری رسیدند. در ری نیز یكی از شیعیان كیسهای مشتمل بر دو هزار درهم به آنان داد تا به حضرت برسانند. آنانعلیرغم مواظبت تمامی كه درباره این اموال مینمودند، در نزدیكی مدینه، ناگاه كیسهمزبور را مفقود یافتند! و وقتی به حضور حضرت رسیدند، معلوم شد حضرت شبانگاهبه خاطر نیاز به آن مال، از طریق یكی از شیعیان جنّی، آن كیسه را وصول نمودهاند!109 ایننقل نیز به خوبی حاكی از ارسال اموال، هدایا و وجوه شرعی، توسط شیعیان خراسان بهحضور امام صادق(علیه السلام) است. در خصوص این ماجرا میتوان احتمال داد كه این دو نفر،وكلای اعزامی سیار حضرت به ناحیه خراسان برای جمع وجوه شرعی، هدایا، زكوات،نذرها، نامهها، و برخی امور دیگر بودهاند.
مؤید این معنی آن است كه وجود چنین رابطهای بین شیعیان خراسان و امامصادق(علیه السلام) در مدینه، حتی برای منصور، خلیفه عباسی، نیز مخفی نبوده است! وی باتوجه به وجود چنین زمینههایی، كسی از جاسوسان خود را مأمور میكند كه به عنوانیكی از شیعیان خراسان، اموالی را از جانب شیعیان آن دیار، نزد امام صادق(علیه السلام) و بعضیاز رهبران علوی ببرد؛ و هر كدام كه پذیرفتند، گزارش را به منصور انتقال دهد! اینتوطئه، با هوشیاری امام صادق(علیه السلام) خنثی میشود و حضرت در برخورد با آن مردجاسوس خطاب به وی میفرمایند: «ای فلانی! تقوای الهی پیشهساز و اهل بیت محمد (صلی الله علیه) رافریب مده؛ چرا كه آنان قریبالعهد به دولت بنیمرواناند و همگی محتاج میباشند». سپس حضرتتمامی ماجرای پنهان بین آن مرد و منصور را برای وی بازگو میكند!110
شواهدی نیز حاكی از استمرار این ارتباط در عصر امام كاظم(علیه السلام) است. گرچهنصوص تاریخی، نسبت به این عصر نیز تصریحی به اسامی وكلای ناحیه خراسانندارند. راوندی نقل كرده كه گروهی از شیعیان خراسان، فردی را از میان خودشان كهمكنّیَ به «ابوجعفر» بوده، مأمور كردند تا اموال و كالاهایی را كه متعلق به مقام امامتبود، و همچنین تعدادی مسأله (و سؤالاتی از باب استشاره) را به مدینه برده و ضمنتحویل اموال، پاسخ مسائل و مشاورات را دریافت دارد. وی پس از رسیدن به كوفه وحضور در جمع شیعیان، مطلع میشود كه امام صادق(علیه السلام) رحلت نموده و امر امامت بهفرزند بزرگ ایشان، امام كاظم (علیه السلام)، رسیده است. وی سپس به سمت مدینه حركتمیكند و در آنجا با ادعای كاذب امامت، توسط «عبداللَّه بن جعفرالصادق(علیه السلام)» (عبداللَّهافطح) مواجه میگردد! و پس از مراحلی، موفق به ملاقات با امام كاظم(علیه السلام) میشود و پسآن كه حضرت مشخصات اموال را بیان میدارند، با یقین به امامت آن جناب، آنها راتحویل میدهد.111
در عصر امام رضا(علیه السلام)، با انتقال آن جناب به مرو، عملاً مركز رهبری وكلا و نمایندگانائمه: در ایران، پیشرفت چشمگیری داشته است. اگر مرزهای شرقی و شمالیخراسان بزرگ را منتهیالیه حاكمیت اسلامی در آن عصر بدانیم، میتوانیم با استناد بهشواهد تاریخی، حضور نمایندگان ائمه: در اقصی نقاط عالم اسلامی در سمت شرقرا اثبات نماییم. وكلا و كارگزارانی كه در خدمت سازمان وكالت قرار داشتند، درشهرهای مختلف این ناحیه به فعالیت مشغول بودند؛ از نیشابور و بیهق (سبزوار) گرفتهتا مرو و طوس و كابل و هرات و بلخ و سمرقند و بخارا. این امر، حاكی از عظمت اینسازمان، و فعالیتهای زیرزمینی و مخفی دقیقی است كه در دورههای مختلف توسط امامان شیعه: هدایت میشد. وقتی تصور كنیم شبكه ارتباطیای را كه مركزش درمدینه یا سامرّا یا بغداد واقع، و شاخههای مختلف آن به سمت دورترین نقاط شرقیكشیده شده، و از سوی دیگر، نواحی شمال آفریقا، بخشهای مختلف ایران تاآذربایجان، و نواحی مختلف شیعه نشین در عراق را تحت پوشش قرار داده است، بیشتربه گستردگی این تشكیلات و دقت عمل و انسجام و نظم حاكم بر آن واقف میشویم!اكنون با توجه به شواهد موجود، شهرهای مختلف خراسان بزرگ را كه محل سُكنایشیعیان و حضور وكلای ائمه: بوده از نظر گذرانده و كیفیت فعالیت سازمان را دربرهههای مختلف در این نواحی بررسی میكنیم.