نهضت اسلامی جنگل (عوامل شكست و عبرتها)
چکیده:
مقدمه:
شناسایی عوامل شكست و فروپاشی نهضت جنگل و ارزیابی اشتباهات رهبر و همراهان او در نهضت، میتواند عبرتهای فراوان، درسها و پیامهای روشنگری برای مردم مسلمان ایران در تداوم انقلاب اسلامی باشد.
شهید مطهری اعتقاد دارد:
برای درك قانونمندی هر بخش از طبیعت و حوادث جهان باید در همان قسمت مطالعه كرد. برای به دست آوردن شرایط ، عوامل و قوانین تداوم انقلاب باید تاریخ انقلابها را ورق زد. تكیه قرآن و سنت بر تأثیر تعیین كننده عوامل اخلاقی در تحولات سیاسی ـ اجتماعی و ظهور و سقوط انقلابها، موجب شده كه تاریخ انقلابها به صورت یك منبع آموزشی مفید در آید. قرآن تاریخ را دارای قاعده و ضابطه ، و اراده انسان را مؤثر در تحولات سیاسی و اجتماعی و پیشرفت و مرگ انقلابها، و نقش اصلی و نهایی را در سعادت و كمال جامعه برای ارزشهای اخلاقی و انسانی، میداند و بنابراین ، تاریخ هم آموزنده است و هم سودمند. (1)
بررسی و شناخت علل كامیابی یا ناكامی انقلابها و نهضتها، پیروزی یا شكست آنها، مطالعه تفصیلی تاریخ تحلیلی انقلابها، استفاده از مدارك علمی و كتابهایی كه تجربیات مستقیم انقلابها و نهضتها را در بر دارد، كشف راز پیشرفت یا سقوط انقلابها و نهضتها در راه تداوم انقلاب، ما را در پاسخ به این پرسش كه «عوامل شكست و نابودی نهضت جنگل چه بوده است؟» یاری میرساند. از این رو، باید با دقت و تأمل به تحلیل تاریخ نهضت جنگل و حوادث و رویدادهای آن پرداخت.
در ذیل به بررسی عوامل سقوط و شكست نهضت جنگل میپردازیم:
الف) نفوذ فرصتطلبان به درون نهضت
سستی رهبر نهضت در برخورد قاطع با این گروه، دست دشمنان نهضت را در رسیدن به مقاصد پلیدشان باز گذاشت.
میراحمد مدنی، از یاران میرزا كوچك خان، در آغاز نگارش خاطرات خود از نهضت جنگل ، چنین نوشته است:
قبل از شروع به نگارش مقصود ، ناگزیرم یادآور شوم و این جمله لازم را بنویسم كه همراهان میرزا كوچك را میتوان به صورت دو دسته متمایز از هم شناخت: یك عده از احرار برجسته كه از اول طلوع آزادی ایران تا خاتمه انقلاب جنگل همه اوقات با میرزا كوچك هم عقیده و هم قدم بوده و در تمام سوانح و حوادث با او همراه، و دقیقهای از عقیده پاك خود منحرف نشدهاند.
دسته دیگر، از همراهان سست عقیده و منفعت پرست بودند كه در جریان انقلاب از آزادی طلبی و وطنخواهی منصرف گشته و در اثنای فداكاری دنبال منافع خصوصی رفته و مسلك و مرام و تمام منافع ملی و مملكتی را به بیگانگان و خائنین داخلی فروختند. حقایقی میبایستی از خادمین صادق وخائنین بیوجدان اسم برده، اعمال نیك و بد هر یك را برای تنبه و تذكر معاصرین و اعقاب بنویسم. (2)
یكی دیگر از همراهان میرزا، ابراهیم فخرایی در زمینه نقش اهمال و سستی در رعایت شرایط عضویت در جنگل در ناكامیهای نهضت، نوشته است: داوطلبان عضویت جنگل میبایست علاوه بر نداشتن سوء شهرت، سوگند وفاداری یاد كنند و خدا و وجدان را به شهادت بطلبند؛ چه توهم اینكه پای افراد بیشخصیت به داخل جنگل باز شود و پیشرویهایشان را با كارشكنیها متوقف سازد، زیاد بود. نفاق و خودخواهی كه از خصایص شرقیهاست ایجاب میكرد كه مطامع احتمالی كوتهنظران با زنجیر آهنین «سوگند» مقید گردد و منافع فرد در مقابل مصالح اجتماع مهار گردد. حصول اعتماد به وسیله ادای سوگند مادام كه شرط بدوی قبول داوطلب شناخته میشد،جنگل از شر بداندیشان مصونیت داشت. از آن زمان كه رعایت این سنت اهمال رفت و شعار صوفی منشانه «هر كه خواهد گو بیا» مدار عمل واقع شد و عناصر پلید توانستند خود را به صف یاران موافق جا بزنند صفوف متحد جنگلیها در هم شكست و جدایی در میان سران افتاد و ـ به طوری كه خواهیم دید ـ در چند موقع باریك و حساس كه جنگل میرفت از نتایج و فداكاریهای گذشتهاش برخوردار شوند ، نه تنها برنامههای آینده رفعتا متوقف ماند، بلكه كارهای انجام شده نیز خنثی گشت. (3)
شاهپور آلیانی نیز اعتقاد دارد: یكی از عوامل شكست نهضت جنگل، وجود مقامطلبان و حاسدان بود. افرادی كم ظرفیت و خودبین در نهضت رخنه كرده بودند واز ترحم و سادگی مرحوم میرزا سوء استفاده كرده افكار خود را به او القاء میكردند. (4)
نگاهی بر سیمای برخی فرصتطلبان
1ـ احسانالله خان: احسانالله خان از همراهان میرزا شد و در آغاز ورود به نهضت جنگل ، در كنار وی بود و زمانی كه كمیته انقلاب در رشت تشكیل شد از زمامداران انقلاب و عضو كمیته انقلاب گردید و در ستاد ارتش انقلاب به نام «آرمیا» نیز عضویت یافت. (5) ابراهیم فخرایی در كتاب سردار جنگل میرزا كوچك خان، زیر عكسی كه در آن چهار نفر دیده میشوند ، نوشته است:
«چهار تن از زعمای جنگل؛ احسانالله خان و خالو قربان بازو و بازوی میرزا كوچك و معینالرعایا دادهاند. (6)»
اما همین احسانالله خان كه در تهران مرتكب قتل شد و به جنگل پناه آورد و جنگلیان به خاطر پناهنده شدن او را تحویل ندادند (7) در مراحل بعد ماهیت خود را نشان داد و با میرزا كوچك درگیر شد و از دشمنان سرسخت او گردید و رهبران نهضت را به صفآرایی در مقابل هم واداشت .(8) او در تهران عضو كمیته مجازات ـ كه مقارن انقلاب روسیه و سرنگون شدن رژیم تزاری تشكیل شده بود و افرادی را ترور كرد ـ گردید. احسانالله خان در ترور ملای متنفذ تهران صدرالعماء نقش داشت و از پیروان فرقه ضاله بهاییت محسوب میشد (11) و به گزارش سفارت انگلیس، با كنسول شوروی در طالش به صورت محرمانه ملاقات داشت (12) و در توطئههای گوناگون علیه نهضت اسلامی جنگل و رهبران آن میرزا كوچك خان نقش ایفا كرد (13) و سرانجام، با رضا خان نیز آتشی نمود. (14) وی پس از شكست نهضت جنگل، در مقالهای كه در مجله «نوی وستك» در مسكو چاپ كرد میرزا كوچك خان را از آزادیخواهان دست راستی و خودر ا ناچار به همكاری با او دانسته و اعتراف كرده كه هرگز نماز نخوانده است . (15) چنین فردی با نفوذ در نهضت جنگل و با نیرنگ و تظاهر، از رهبران آن شد؛ به گونهای كه میرزا كوچك خان مناطقی را كه در ا ختیار داشت به سه بخش اداری تقسیم نمودو لاهیچان و تنكابن را با دو هزار مرد مسلح زیر نظر او قرار داد (16).
2ـ حیدرخان عمو اوغلی: حیدرخان عمو اوغلی ایرانی نبود و در روسیه به دنیا آمد. نام اصلی او تاری وردیف است. به او «چراغ برقی» میگفتند. او یك كمونیست دو آتشه بود كه در راه اهداف كمونیستی تلاش میكرد و در این راه مرتكب چندین قتل هم شد و برای دفاع از كمونیسم در چند جنگ شركت كرد.(17) او كه با موافقت شوروی به ایران آمده بود (18) به آن سوی مرز و كمونیسم گرایش داشت و می خواست ماهیت نهضت جنگل را تغییر داده، ماركسیستی كند.(19) متأسفانه همكاری او با نهضت جنگل و رهبران آن مورد موافقت قرار گرفت (20) و عضو كمیته انقلاب و جمهوری گیلان و كمیسر خارجه آن شد و همكار میرزا كوچك خان جنگلی، كه سركمیسر و كمیسر مالیه بود، گردید؛ (21) ولی به نهضت جنگل و رهبری آن خیانت كرد و در توطئه كودتا علیه این نهضت و به شهادت رساندن میرزا كوچك برآمد (22) . از این رو، توسط احرار جنگل دستگیر شد و در روستای مسجد پیش، در بین ایل و قبیله الیانی نگهداری گردید تا محاكمه شود. افراد قبیله مزبور پس از شهادت میرزا كوچك خان و پایان نهضت جنگل ، او را خفه و در همان روستا دفن كردند.(23)
3ـ خالو قربان: خالو قربان هرسینی كه كرد بود، از همراهان نهضت جنگل و میرزا شد. وی در نهضت جنگل نفوذ و قدرت پیدا كرد. به حدی كه فرماندهی بخشی از نیروهای جنگل ( حدود هشتصد نفر ) را در اختیار گرفت و علاوه بر رشت و سیاهرود، حكومت شهر انزلی را نیز به دست آورد و یك روز در میان از رشت به انزلی میرفت. (24) او با عضویت در كمیته انقلاب ایران، در حكومت جمهوری گیلان كمیسر جنگ شد كه سركمیسر و كمیسر مالیه آن میرزا كوچك خان بود. (25) دریك مرحله هم از طرف نهضت مأموریت یافت به طرف مشهد سر (بابلسر امروز) برود و از تسلط نیروهای دولتی قزاق بر آن شهر جلوگیری نماید. (26) به دنبال بروز برخی اختلافات و درگیریها بین نهضت جنگل و احسانالله خان و خالو قربان كه خود را انقلابی و بلشویك مینامیدند، میرزا كوچك خان در پاسخ به نامه آنها نامهای نوشت و در آن چند بار از آنان به عنوان دوستان قدیم یاد كرد.(27) در بخشی از این نامه آمده است: شما را دوستانی میدانیم سهو كرده كه در نتیجه سهو شما، آزادی ایران خفه شده است، انقلاب شكست خورده و یران به آغوش اجنبی انداخته شده است. نفرت عامه به سوی شما متوجه و زحماتتان را بر باد داده است و شما هنوز در مقام چبران این سهوها بر نیامدهاید.(28)
در پایان این نامه علیرغم اینكه آنان را پیمانشكن و بلشویك و بیتوجه به عقاید مذهبی مردم میداند و بیمهریها و اهانتها و فحشها و اقدامات آنان علیه نهضت اسلامی جنگل را یادآوری مینماید، باز مینویسد:
بالجمله گفتنیها زیاد است، اما صفحات نامه گنجایش ندارد؛ به این جهت است كه میگویم:
شرح این هجران و این سوز جگر این زمان بگذار تا وقت دگر
به همه دوستان قدیم، خواه علاقه قلبیشان باقی باشد و خواه نباشد، تقدیم ارادت مینمایم (29).
میراز كوچك پس از تبادل این نامهها، انحرافات و اقدامات نادرست و زشت آنان را نادیده گرفت و پیشنهاد ملاقات با آنان و تشكیل كمیته واحد را در تیر ماه 1299 پذیرفت. (30)
خالو قربان مرد ساده بیسوادی بود كه تبلیغات مخرب دیگران در وی مؤثر میافتاد . قوه تعقل وی ضعیف بود؛ تا جایی كه به صورت آلت فعل در آمد و مخالفان میرزا او را همچون مهرهای علیه میرزا به كار میبردند. (31) او روابط نزدیكی با روسها داشت و زمانی كه یكر وز در میان از رشت به انزلی میرفت در خانه یكی از افسران روسی اقامت میكرد. (32) وی همچنین در كودتا علیه میرزا كوچك شركت داشت. (33) سرانجام به طور كلی استحاله شد و به نیروهای دولتی پیوست و به آنان در مبارزه با نهضت جنگل و شهادت میرزا كوچك خان كمك كرد.
گرچه تفنگچی های رضا خان سر میرزا كوچك را زا بدن جدا كردند، ولی همه تاریخنگاران جنگل نوشتهاند كه خالو قربان به منظور ابراز صمیمیت به رضاخان ، سربریده میرزا كوچك را به تهران برد و به رضا خان میر پنج تحویل داد. (34) در گزارشهای سفارت انگلیس در این باره چنین آمده است:
خالو قربان یار و همرزم پیشین میرزا كوچك خان در دهم دسامبر بریده او را به قزوین آورد و روز بعد، یعنی در یازدهم دسامبر، با آن هدیه گران بها وارد تهران شد. به این ترتیب، دوران زندگی مردی كه در طول شش ساله گذشته بزرگترین انقلابی ایران محسوب میشد و تا همین پنج ماه پیش دو استان زرخیز مملكت را تحت سلطه خویش داشت به پایان رسید (35).
كریم خان كرد كه از تسلیم به دولت ناراضی بود و این كار را خلاف عقل میدانست، ولی مجبور به همراهی با خالو قربان بود، مدتی پس از این خیانت بزرگ، خالو قربان را به قتل رسانید و بعد از اینكار دستگیر و به تهران برده شد و به امر رضا خان تیرباران گردید .(36)
4ـ مدیوانی: رفیق مدیوانی از پیروان تروتسكی و عضو حزب كمونیست روسیه بود. وی از طرف انقلاب شوروی به ایران آمد و با تظاهر به دوستی میرزا و خدمت به نهضت، در تقویت منافقان جنگل ـ امثال احسانالله خان و خالو قربان ـ و رویارویی آنان با میرزا همت گماشت و در نامهای به میرزا كوچك نوشت:
زمام امور تنها در دست شخص خود گرفته و با هیچ یك از رفقای قدیم خود، احسانالله خان و خالو قربان، كه در كلیه زحمات با سركار شریك تضییقات بودهاند مشورت نكرده و آنان را بالاخره از روش و رفتارتان منتفر ساختهاید كه اجبارا از شما دوری جستهاند و شما اطرافیان خود را از عناصر خودپرست و ضد انقلاب جمع نمودهاید. (37)
مدیوانی ـ همانگونه كه در آخر همین نامه آورده ـ كوشش كرد نقش میرزا كوچك خان را در نهضت جنگل محدود كند و او را كنار بگذارد و یا در سطح مساوی با افرادی نظیر احسانالله خان و خالو قربان در آورد. مطالعه نامههای میرزا كوچك خان به مدیوانی روشنگر و عدههای پوچ و به دور از صداقت او و اقدامات حیرتبرانگیز وی در ایجاد اختلاف و درگیری بین مردان جنگل و كمك به دشمنان آن و سست كردن پایگاه میرزا در رهبری نهضت و پخش شایعات ضد میرزا و تلاش برای لكهدار كردن شخصیت وی و آلوده كرده جنگلیهاست. (38)
ب) مبارزه شدید رضاخان با نهضت جنگل
این را هم بدانید كه وزیر جنگ و رییس دیویزیون قزاق، رضا خان سردار سپه، چندین بار از من اجازه خواست كه این مسئله را به دستور قوامالسلطنه به زور اسلحه پایان دهد. هر بار من جلوگیری كردم و وعده دادم مسئله گیلان را بدون خونریزی حل كنم. (42)
این نامه علاوه بر اینكه بیانگر این واقعیت است كه رضاخان و حكومت سلطنتی استبدادی به دنبال خاموش كردن نهضت جنگل با راه حل نظامی و توسل به اسلحه و روز بودند، آمادگی شوروی برای پایان دادن به نهضت جنگل دست كم بدون خونریزی را میرساند؛ هر چند سرانجام همكاری نظامی شوروی و رضا خان فرجام خونینی را برای نهضت جنگل رقم زد . در هر حال ، اقدامات رضا خان ـ كه به خاطر مبارزه با نهضت ضد انگلیسی جنگل و سایر خدماتش به استعمارگران و نوكری بیگانگان سرانجام با حمایت انگلیس به سلطنت رسید ـ در سقوط و شكست نهضت اسلامی جنگل مؤثر بوده است (43).
نیروهای قزاق پس از تسلط بر رشت و گیلان، در روستاها و كوهها و جنگل به دنبال میرزا كوچك خان میگشتند. آنان حتی با شكنجه كردن برخی افراد كه احتمال می دادند كه از محل میرزا اطلاع داشته باشد قصد داشتند هر چه زودتر به هدف خود نایل آیند. (44)
سفارت انگلیس در گزارش وقایع هفته پیش از سوم دسامبر نوشته است: كوچك خان هنوز دستگیر نشده است. حكومت مركزی برای زنده دستگیر كردن او ده هزار تومان و برای مرده تحیل دادنش پنج هزار تومان جایزه تعیین كرده است ... نیروی دولتی اینك برای اسیر كردن میرزا كوچك خان در یك خط زنجیر پیش میروند و ـ به اصطلاح ـ مشغول جاروب كردن جنگل هستند.(45)
میرزا كوچك خان در سر راه خلخال در گردنه گیلوان در كوههای طالش گرفتار برف و بوران شد و از شدت سرما از پا در آمد و به شهادت رسید. (46) پس از انتقال جسد میرزا به طالش، به دستور محمدخان سالار شجاع كه از تفنگچیهای رضا خان بود و كینهای دیرینه نسبت به جنگلیها داشت، رضا اسكستانی طالشی سر وی را از تن جدا كرد. (47)
رضا خان میرپنچ ، نوكر استعمار انگلیس ، در اعلامیه هایی كه درباره نهضت جنگل صادر می:رد تعبیرهای نادرست و زشت نظیر «یغما و چپاول میرزا كوچك و اتباع او» ، «دوره هرج ومرج هفت ساله گیلان» و «غوغا طلبان ، غارتگران ، خیانتكاران ، متجاسرین و متمردین» (48) آورده است. رضا خان حتی بعد از شهادت میرزا كوچك، خواهرش زینب را دستگیر كرد تا محل اختفای اموال میرزا را اطلاع دهد.(49) رضا خان به محمود قلیخان میرپنجه فرماندار نظامی گیلان دستور داد آن دسته از كاركنان را كه با میرزا كوچك خان همكاری میكردهاند بر كنار كند. (50)
ج) تهدید و تظمیع حكومت و رفاهطلبی ، زمینهساز پیوستن به قوای دولتی
ضربه دیگر، تسلیم شدن دكتر حشمت بود. او انسانی وارسته و نیكو خصال بود، اما روحا و جسما ویژگی یك فرد انقلابی و مبارزه را نداشت. توان جنگیدن و روحیه كشتن دشمن در او نبود. از پشتوانه قوی نیز برخوردار نبود. تنها پشتوانه او تخصص او بود كه جنگلیان به آن نیاز داشتند و از این راه به مبارزین خدمت كرد، ولی خسته شد و ناتوان شد و خود را تسلیم كرد. دكتر حشمت نیرنگ و فریب رضا خان را كه وعده داده بود در صورت تسیلم، او را برای ادامه تحصیل به اروپا خواهد فرستاد باور كرد و تحت فشار ناتوانیهای جسمی و روحی از روی سادگی تسلیم شد. (51)
میرزا محمدعلی خان جنگلی وضع دكتر حشمت را در زمان تسلیم این گونه بیان میكند:
ما مصمم شدیم از «قلعه گردن» بگذریم. اما از چند طرف در محاصره بودیم. سران جنگل برای یافتن راه حل و دفع خطر به مشورت نشستند و هر كس چیزی گفت و نقشهای ارائه نمود .... تازه برای حركت آماده شده بودیم كه دكتر حشمت ناگهان تصمیم به تسلیم گرفت. دكتر كه احساس میكرد دیگر یارای مقاومت ندارد روی به میرزا نموده، چنین گفت: خسته شدم، زانوانم قدرت حركت ندارند؛ مثل آنكه كرخ شدهاند. رمقی برایم نمانده، افرادم بیتابند، اجازه بدهید بروم و به سرنوشتم نزدیك شوم. میرزا قدری نصیحتش كرد و گفت: تسلیم شدن برابر با خودكشی است؛ من هم مانند شماخسته و كوفتهام، اما هرگز فكر تسلیم به مغزم خطور نكرده است. باید صبر كرد، بالاخره این رنجها به پایان میرسند. اما دكتر همچنان به خیالش مشغول و عزمش را جزم كرده بود و عاقبت ـ چنان كه دیدیم ـبا عدهای قریب به سیصد نفر كه سید حسن خان قزاق و عبدالسلام عرب و علیاكبر خان آب زرشكی و علی حبیبی و حسن مهری در میانشان بود، از میرزا خداحافظی كرد و رفت تسلیم قوای دولت گردید. بعد از رفتن دكتر به خرمآباد، در آنجا گلنگدن اتباعش و موزر خودش را گرفتند و همه را بعد از چند شبانهروز به لاهیجان بردند.(52)
میرزا همین كه خبر تسلیم شدن دكتر را شنید بیاختیار گفت: «انا لله و انا الیه راجعون» و با ادای این آیه، او را از دست رفته به حساب آورد. در حقیقت نیز همین طور بود؛ زیرا دكتر بعد از ورود به لاهیجان بر خلاف آنچه تصور میكرد مورد اهانت قرار گرفت و متینالملك قریب سیلی به گوشش نواخت و انواع ناسزا نثار وی و یارانش شد و عاقبت اعدام گردید.(53)
سید جلال چمنی یكی دیگر از همراهان میرزا بود كه از او جدا شد و به حكومت پیوست و حتی حكومت را در مبارزه با نهضت جنگل یاری میكرد. در گزارشهای سفارت انگلیس آمده است:
چمنی نخست از یاران میرزا كوچك خان بود ولی اندكی بعد همراهبا هشتصد نفر از طرفداران خویش به نیروهای دولتی پیوست. عدهای از طرفداران او به خدمت قشون پذیرفته شدند و گروهی دیگر به سر خانه و زندگی خود بازگشتند. (54)
در همین گزارش، درباره خیانت به او جنگل و همكاری دولت در مبارز با جنگلیها آمده است:
سید جلال چمنی در رأس نیروی دویست و پنجاه نفری خود در چهاردهم نوامبر از جنگل وارد رشت شد. وی شصت بار الاغ تفنگ و مهمات و بیست و پنج قبضه مسلسل را كه از طرفداران میرزا كوچك خان به غنیمت گرفته بود به رشت آورد. (55)
بحرالعلوم رفیع، از طرفداران جدی وثوقالدوله، احمد كسمایی را كه یكی از زعمای جنگل بود برای پیوستن به قوای دولتی تشویق كرد و احمد كسمایی هم برای این كار رادرش محمود كسمایی را به تهران برای ملاقات با نخستوزیر فرستاد و او هم آمادگی برادرش را برای تسلیم به دولت با همه اعوان و بستگانش اعلام كرد و رییس دولت هم فوری پاسخ مثبت داد و در 6 برج حوث 1337 با نامهای، به احمد كسمایی و برادران و بستگان و همراهان او تأمین جانی و مالی داد. در پیوستن احمد كسمایی به قوای دولتی، « وعده حكومت فومنات» بیتأثیر نبود. در هر حال ، او برای درگیر یو تقابل با نهضت جنگل با پشتیبانی حكومت مركزی اقدام كرد.(56)
این پیمانشكنی احمد كسمای با تنفر شدید مردم همراه بود، به گونهای كه تا آخر عمرش او را سرزنش میكردند. حسین كسمایی مدیر روزنامه جنگل نیز با سرودن اشعاری ، با اشاره به دوران اقتدار احمد كسمایی در جنگل و تكبر و خودپسندی او و رویاهای شیرین او در ماجرای پیوستنش به دولت، در نهایت او را مورد سرزنش و نكوهش قرار میدهد.(57) ابراهیم فخرایی در موضوع تسلیم احمد كسمایی مینویسد: از تسلیم شدن احمد كسمایی به دولت، انتظامات جنگل به هم ریخت. افرادی كه نمیدانستند با اوضاع جدید چگونه باید مقابله كرد و راه شهر را در پیش گرفته، به انتظار حوادث نشستند. میرزا و نیروی نظامی متمركز در كوراب زرمخ، همچنین مجاهدین غیركسمایی در موقعیت بدی دچرا و تقریب خود را به حال محاصره دیدند؛ چه قزاقان ایرانی به فرماندهی ایوب خان میرپنج از راه رشت و ماسوله و شفقت به حركت در آمد و هواپیماهای انگلیسی حملاتشان را آغاز كرده بودند. (58)
معینالرعایا حسن خان كیش درهای آلیانی بعد از تسلیم شدن به قوای دولتی و تحویل اسلحه و مهمات جنگلیها و همكاری با آنان به حكومت فومنات منصوب شد، هر چند سپس توسط ابراهیم ندامانی ، از مجاهدین سابق جنگل، به اشاره سپهبد فضلالله خان زاهدی كشته شد.(59) مؤلف كتاب نهضت روحانیون ایران در این زمینه مینویسد:
معینالرعایا نیز تسلیم شد و تمامی قورخانه جنگل را، كه تنها او میدانست كجاست، بیكم و كاست تحویل داد.(60)
در گزارشهای سفارت انگلیس از وقایع پس از شهادت میرزا كوچك آمده است: شاه قلی میرزا نوه بهمن میرزا برای تصدی مقام مفتش عامه وارد رشت شد. معاون او یعنی احمد باقراف پیش از این یكی از رهبران بلشویكهای رشت و از طرفداران میرزا كوچك خان بوده است. (61)
میراحمد مدنی از یاران میرزا كوچك، معتقد است: قوامالسلطنه، رضا خان وزیر جنگ را مأمور خاموش كردن انقلاب جنگل نمود و قسمتی از دستجات منافق جنگل تسلیم رضاخان گردید. (62)
د) تفرقه، اختلاف و انشعاب در جنگل
وقتی كه روسیه كمونیستی از رهبران جنگل ناامید شدند و مردم را نیز نسبت به آن مرام بیاعتنا دیدند كوشیدند تا در جنگل انشعاب ایجاد كنند.
احسانالله خان و خالو قربان و چند نفر دیگر كه به كمونیستها گرایش پیدا كرده بودند به عنوان انقلابی و مبارز وارد نهضت جنگل شدند. ابتدا مقابل جنگلیها كه همرزمان قبلی آنان بودند قرار گرفتند و موجب تضعیف آنان شدند كه باعث شادی دشمنان گردید. حیدرخان، پنهانی با دویست نفر و تعدادی اسلحه به وسیله دو كشتی وارد ایران شد. ابتدا با انشعابیون یعنی احسانالله خان و خالو قربان تماس برقرار كرد. احسانالله خان از ورود و حضور حیدرخان خشنود نبود؛ زیرا او را قویتر از خود میدانست. چون فرد قدرتطلبی بود، میترسید كه حیدرخان قدرت را به دست بگیرد و كلاهش پس معركه بماند و عنان رهبری دست حیدرخان بیفتد.(63)
ابراهیم فخرایی اعتقاد دارد: اهم وقایع جنگل مقارن با زمانی است كه از طرف عمال بیگانه و مخالفین نهضت آزادی ایران، تخم نفاق و دوگانگی افشانده شده و یكپارچگی جنگلیها را بر هم زده است.(64)
احمد كسمایی و میرابوطالب و رحیم شیشهبر با گروهی مسلح از جانب دشمنان و مخالفان نهضت اسلامی جنگل، مأموریت پیدا كردند كه با كمك سردار محی و جلال چمنی با جنگل در آویزند و پیشوایش را از صحنه انقلاب گیلان بیرون كنند. (65)
میراحمد مدنی جنگلی بر این اعتقاد است كه احمد كسمایی ، از زعمای سابق جنگل ، با هفتاد نفر به تنكابن اعزام شد و از طرف وثوقالدوله دستور داشت تشكیلاتی مخالف تشكیلات قوای جنگل ایجاد كند و حسین كسمایی كه از سردستههای سابق جنگل بود و به قوای دولت تسلیم شد مأموریت یافت مجددا به قوای جنگل بپیوندد و وسیله قتل میرزا كوچك خان را فراهم كند. علاوه بر اینها، برای محو قوای جنگل عدهای را به نام آزادیخواهان و داوطلب به طرف گیلان اعزام نمودند و احرار گیلان به گمان اینكه این اشخاص از رنجدیدگان میباشند آنها را با آغوش باز پذیرفتند . این اشخاص كه به لباس جاسوسی و منافقت وارد شده بودند در تمام شئون زندگانی انقلابیون رخنه نموده و در نتیجه ، اختلافاتی بین قوای آذربایجان و احسانالله خان و خالو قربان و كردها و میرزا كوچك خان ایجاد كردند. (66)
ه) نرمش در برابر قوای دولتی و قزاقان رضا خان
قرار بود كه از قلعه گردن بگذریم، اما قوای دولت همه جا ما را در محاصره داشت و میرزا هم نمیخواست رو در روی قوای دولت بایستد و دست به اسلحه ببرد؛ زیرا میگفت: اگر آنها نمیفهمند ما چرا نفهمیم. (68)
میرزا كوچك اعتقاد داشت با اخلاق زیبا و اقدامات مسالمتآمیز و كمترین خونریزی و ضایعات، به اهداف مقدس خود خواهد رسید. البته در نبرد با قوای متجاوز بیگانه و استعمارگران درنگ نمیكرد، ولی در تقابل با استبداد داخلی از درگیریهای خشونتبار و خونین با نیروهای دولتی امتناع داشت و نرمش زیاد نشان میداد و سستی میكرد و همین نرمش فوقالعاده در برخی موارد زمینه جسارت قوای دولتی و فرستادگان حكومت را فراهم میآورد.
میرزا شعبان خان جنگلی برادرزاده میرزا و همرزم او، درباره برخورد میرزا با یك قزاق، كه در جنگل دستگیر شده بود، میگوید:
او را مجبور كردیم كه همراهان بیاید ... تا از وسط جنگلهای انبوه، به مكان امنی برسیم. قزاق از ترس موافقت نمود؛ زیرا نه تفنگی همراه داشت و نه میتوانست در مقابل چند نفر مقاومت كند. در راه میرزا با وی به نرمی سخن میگفت و او را هدایت و دلالت مینمود و او نیز به گفتههایش تصدیق میكرد تا جایی كه میرزا دستور داد حال كه او هم یكی از همراهان ماست تفنگی به او بدهند. یك تفنگ پنج تیر اطریشی به او دادیم كه فقط یك فشنگ در خزانه داشت و این عدم توجه ناشی از حواسپرتیمان بود كه نمیفهمیدیم به این عمل باید نام بیاحتیاطی گذاشت یا نه. خلاصه آنكه قزاق در پیادهروی عقبتر از همه بود؛ گاهی متوقف میشدیم تا به ما برسد ... غافل از اینكه او درصدد فرار است ... در آخرین بار كه منتظر رسیدنش شدیم و عقب مانده بود خبری نشد و او عوض اینكه به دنبالمان بیاید عقبگرد كرد و به سرعت از ما دور شد و همان یك عدد فشنگ را كه در خزانه بود شلیك كرد.(69) میرزا محمدعلی خان نیز همین خطاره را بیان كرده است. (70)
یكی از اشتباهات نهضت جنگل، نرمش در برخورد با رضا خان بود. برای نمونه، وقتی رضاخان به نمایندگان میرزا پیام داد: تقاضا دارم بیایید دست به دست هم داده ، ایران را نجات دهیم؛ در زبده جلسه سران جنگل برای مذاكره تشكیل گردید و تصمیم گرفته شد نامهای از طرف میرزا به وزیر جنگ نوشته شود. در این نامه آمده بود: «با ملاحظه نامه مشروح و نویدی كه در آن به ملت ایران داده شده است، مقدرات ملی خود را از این تاریخ به شما تفویض میكنم. خوب است محلی را برای ملاقات و تبادل نظر و حسن تفاهم بیشتر تعیین نمایید». رضا خان پس از دریافت این نامه، بینهایت خوشحال شد و در پاسخ نوشت: «من هم قلبا خود را به شما تسلیم مینمایم. خوب است به شهر تشریف بیاورید كه ملاقات حاصل شود و در محیط صفا و صمیمیت با یكدیگر مذاكره نماییم».(71) روشن است كه چنین گفت و گو و مكاتبهای اگر بین جنگلیها و رضا خان روی داده باشد قطعا اشتباه بوده و معلول غفلت و عدم شناخت شخصیت رضا خان میرپنج است و تأمل و دقت در خشونت و اقدامات رضا خان دیكتاتور علیه نهضت جنگل و اهانتهای او به میرزا كوچك خان ـ كه پیشتر ذكر شد ـ دلیل بر نادرستی این گفتار و نوشتار است.
دكتر شاهپور آلیانی در دلایل شكست جنبش جنگل، درباره نحوه برخورد میرزا كوچك با قوای دولتی مینویسد:
لطافت طبع مرحوم میرزا موجب سودجویی برخی میشد؛ دشمنان را شاد و دوستان را میرنجاند. هر چه دوستان آزرده میشدند دشمنان قدرت وقاحت مییافتند و گستاخ میشدند. جنگلیان نیز برای احترام سكوت میكردند و خودداری مینمودند، مگر زمانی كه كارد به استخوان میرسید ... زبان به اعتراض میگشودند كه:
ترحم بر پلینگ تیز دندان ستم كاری بود بر گوسفندان
و) گرایش به انفكاك روحانیت از امور سیاسی
دكتر سید جلالالدین مدنی در مقع نقل بند مذكور از مرامنامه، مینویسد:
معلوم نیست وقتی كه هدف را اتحاد اسلام میدانستند چگونه به این انفكاك قابل میشدند.(75)
ز) ضعف بنیه دینی و مذهبی
ح) سادهاندیشی در اعتماد به انقلاب شوروی
خوشبینی نهضت جنگل و میرزا كوچك خان نسبت به انقلاب شوروی، در نامههای میرزا كوچك به لنین و روتشتین (وزیر مختار شوروی) در ایران و مدیوانی (عضو حزب كمونیست روسیه) و نامه به احسانالله خان و خالو قربان (79) و بیانیه جمعیت انقلاب سرخ ایران (80) و ستایش از سوسیالیسم و اعلان جمهوری گیلان به تأكید بلشویكها (81) و پناهگاه احرار دانستن شوروی (82) آشكار و نمودار است. اشتباه بودن این تصور مثبت و احترام نسبت به انقلاب شوروی، برای شخص میرزا كوچك خان به تدریج روشن شد و سرانجام، خیانتهای بلشویكها و كمونیستها و سفیر شوروی به نهضت جنگل، ماهیت انقلاب شوروی را آشكار نمود.
ط) كوشش در راه تغییر ماهیت نهضت جنگل
مؤلف نهضت جنگل و معینالرعایا در مورد هدف از ورود پنهانی حیدرخان عمو اوغلی با دو كشتی به همراه دویست نفر به ایران و ارتباط و پیوند با احسانالله خان و خالو قربان ، اعتقاد دارد:
حیدرخان برای دو منظور آمده بود: یكی بنای مرام كمونیستی در نهضت جنگل و متقاعد كردن رهبران جنگل به پذیرش و اتحاد احسانالله خان و میرزا و دیگران و ایجاد حكومت داس و چكش. دیگر اینكه در صورت توفیق نیافتن به هدف اول، سران نهضت را از بین ببرد و خود رهبری آن را به دست بگیرد تا بدین وسیله، هدف نخست به حصول پیوندد. او برای این منظور قرار گذاشت كه با سران نهضت به گفت و گو بنشیند و اختلافات را بر طرف كند ... پس از چند نشست و مذاكره نتیجهای حاصل نشد. برای جلسه بعدی وقت تعیین نكردند و سعی حیدر خان در جلسه اول آن بود كه مرام كمونیستی را به سران جنگل بقبولاند كه موفق نشد. او میدانست كه در این جلسه و جلسههای بعدی نیز توفیق به دست نخواهد آورد. از این رو، تصمیم گرفت در نشست بعدی كار سران جنگل را یكسره كند. كاش آقا خیاط كه دوست میرزا و جاسوس جنگلیان بود، خبر میدهد كه حیدرخان نیت شومی دیگر دارد و شركت شما در این جلسه برابر با نابودی همه شماست. (83)
در كتاب مزبور در بحث از دلایل شكست نهضت ، آمده است: عامل دیگر حیدرخان عمو اوغلی بود كه میكوشید جنگلیان را به سوی كمونیسم بكشاند. او به آن سوی مرز گرایش داشت؛ زیرا میرزا و معینالرعایا پایبند دین و مذهب بودند و به آن تعصب داشتند. (84)
دكتر سید جلالالدین مدنی در ارتباط با تلاش در جهت استحاله نهضت اسلامی جنگل از سوی بیگانگان، مینویسد: اولین ضربه به نهضت اسلامی ملی جنگل وقتی صورت میگیرد كه انقلابیون روسیه از قفقاز و آذربایجان درصدد بر میایند كه از پایگاه مردمی نهضت استفاده كنند و آن را تصرف و تصاحب نمایند و وقتی كمیته با شركت اعضای جدید وارد شده از خارج به جای هیأت اتحاد اسلامی تشكیل میشود و وقتی جمهوری اعلام میشود، هر چند رهبر نهضت سعی دارد آنها را از تبلیغات كمونیستی باز دارد و وقتی در قرارداد تصریح میكند كه باید عقاید و افكار مردم ایران ملحوظ باشد و باید نهضت همچنان كه در اهدافش بوده پیشرفت نماید و قول میدهند كه به همین ترتیب اقدام كنند، به محض اینكه اندك قدرتی پیدا كردند به هیچ یك از تعهدات خود پایبند و مقید نماندند و هر چه توانستند به سوی اهداف خود، كه خلاف اسلام و خلاف اصول استقلال و حاكمیت كشور بود، عمل كردند تا به آنجا كه طرح كودتایی علیه سران اصلی نهضت ریختند و آن را در حد زیادی به مورد اجرا گذاشتند.(85)
میرزا كوچك خان جنگلی در نامهای به احسانالله خان و خالو قربان، در پاسخ به این پرسش كه «سوء سیاستم چه بود و چه میگفتم؟» مینویسد: من همیشه عقیده داشتهام و هنوز هم دارم كه افكار عامه، هر نهضت ملی را پیشرفت میهد نه آهن و آتش. تبلیغات صادقانه و نجیب مردم و احترام به عقاید و عادات ملی و مملكتی مؤثرتر از صدها هزار قشون و آلات نارحه است. اهالی مشرق زمین و خاصه ایرانیها كه همیشه مذهبیاند، زیر بار هیچگونه مرام افراطی و خشن و تند نمیروند.(86)
در همین نامه، با اشاره به دعوت بلشویكها از نهضت جنگل و ورود خودسرانه آنها و انعقاد قرار داد با آنان، از پیمانشكنی و نقض عهد وابستگان به انقلاب شوروی یاد كرده و مینویسد: آقایان ورود كردند و مقرر شد ... در امور داخلیمان بیمداخله، و زمان انلقاب دست ایرانی باشد و از تبلیغات افراطی خودداری شود ... بدون اطلاع كمیته و شورای انقلاب، قشون از روسیه وارد شد، تبلیغات كمونیستی آغاز و متعاقبش دخالتها و اذیتها و پس از آن، كودتای شب چهارم ذیقعده 39 و گرفتن زمام امور در دست و تصرف اموال مردم و تعرض به عرض و ناموس و كشتار مردمان بیطرف و حمل آذوقه اهالی به قفقاز و آواره ساختن مردم از خانه و زندگی.(87)
در همین نامه، به كمونیستها و بلشویكها مینویسد: افسوس كه قدمی از گیلان بیرون نرفتهاید تا بدانید كه افراد ایرانی در برابرتان مسلح شده و جنگ با انقلابیون (88) را «جهاد مقدس» نام گذاردهاند و عملیات خشنتان آنها را به دامان بیگانه انداخته است. نام سوسیالیست و بلشویك به حدی منفور شده كه كسی حتی در خواب میل ندارد آن را بشنود. تصدیق میكنم كه انقلاب متضمن همه گونه خسارات مادی و معنوی است ، ولی البته تصادفی نه از روی عمد .... چنانچه عملیات بعد مطابق گذشته باشد، متذكر میشوم محال است بتوانید برای پیشرفت آزادی قدمی بردارید. بر فرض آن قدر بكشید و خود كشته شوید و ایران را توده خاكستر نمایید، باز عقیده ندارم نتیجهای عایدتان شود. (89)
همانگونه كه از این نامه و سایر نوشتههای میرزا كوچك خان به دست میآید او هرگز حاضر نشد كمونیسم را بپذیرد و همواره با كمونیستها مبارزه كرده است. اما همین تبلیغات آزاد و كمونیستی، و در برخی موارد سستی و تسامح و تساهل و عدم قاطعیت میرزا در برخورد با كمونیستها و تصفیه و حذف آنان از نهضت جنگل، به سیمای زیبا و جذاب نهضت اسلامی جنگل در نزد مردم ضربه زد و زمینه فتوای جهاد از طرف عالمان دینی نظیر حاج میرزا علیاكبر مجتهد اردبیلی علیه انقلابیون (90) را فراهم نمود و قدرت نهضت جنگل را ضعیف كرد.
ی ) خیانت شوروی و كمونیستها به نهضت اسلامی جنگل
روتشتین، وزیر مختار و سفیر كبیر شوروی كه به همراه هیأتی در بیست و ششم آوریل وارد تهران شده بود، در سیام آوریل، به حضور شاه ایران بار یافت.(91) وی در نامه به میرزا كوچك خان، از قرارداد شوروی با دولت ایران ـ كه سیاست شوروی را نشان میدهد ـ یاد كرده و مینویسد: شما ملتفت هستید كه از روی مواد قرارداد ما مجبوریم دولت را از انقلابیون و عملیات آنها راحت كنیم. اجبار ما منحصر است به خارج كردن قوای انقلابی روس و آذربایجان از گیلان. از طرف دیگر، طبق قرارداد ، ما مكلف نشدهایم كه در مقابل دولت از قوای انقلابی ایران حمایت كنیم، پس از آنكه عدم مداخله در كارهای داخلی ایران را قبول كردیم طبعا نباید در مقابل دولت از هیچ یك از اهالی دفاع كرد.(92)
با ورود روتشتین به ایران، همكاری او با رضاخان ضد بلشویك آغاز میگردد.(93) بر همین اساس، زمانی كه رضاخان وارد رشت شد كنسول شوروی مقیم رشت و نیز كنسول شوروی مقیم انزلی به دیدار او رفته و برای وی احترام قایل شدند.(94) همچنین اتاشه نظامی سفارت شوروی كلانتراف و كنسول شوروی در رشت با میرپنج محمودخان مأمور میشوند خالو قربان را وادار كنند با رضا خان همكاری كند و اجازه دهد اردوی نظامی او وارد شهر رشت شوند.(95) بنابراین، این یكی از عوامل خیانت خالو قربان ، اتحاد شوروی و رضا خان برای فریب دادن او و پیوستن به قوای دولتی و اقدام بر ضد نهضت اسلامی جنگل و رهبران میرزا كوچك خان جنگلی بوده است.
تمیسار سپهبد محمد نخجوان (امیر موثق) كه از سوی رضا خان مأمور سركوبی نهضت جنگل شده بود و با پنج هزار سرباز به سمت گیلان حركت كرده در مصاحبه با مجله «تهران مصور» گفته است:
من ناگهان تصمیم گرفتم كه از خالو قربان و نیروی او استفاده كنم و كار میرزا كوچك خان را بسازم. البته قبل از اقدام، چندین بار برای میرزا كوچك خان پیغام فرستادم كه تسلیم شود، ولی سرپیچی كرد. من ناچار با فرمانده قوای روس در بندر پهلوی وارد مذاكره شدم و از طریق دیپلماسی او را راضی كردم كه خالو قربان و افرادش را به اطاعت از ارتش ایران وادارد. چند روز بعد، از طرف قوای روس دعوت شدم .... بالاخره ، یك روز من با عده كثیری از افراد دولتی برای اولین بار وارد بندر پهلوی شدم و بلافاصله به تهران تلگراف كردم كه قوا وارد بندر پهلوی شد، البته دیگر از آنجا خارج نخواهد شد. در همان شب خالو قربان نزد من آمد و اظهار اطاعات كرد. من مبلغی پول به او دادم و از روز بعد او را دنبال میرزا كوچك خان فرستادم. او هم بعد از مدتی توانست میرزا كوچك خان را چنان تعقیب و فراری كند كه میرزا كوچك خان در حین فرار مجبور شد مخفی شود.(96)
یكی از جنگلها كه احترام كنسولهای شوروی در رشت و انزلی به رضا خان را مشاهده كرده ، در پاسخ رضا خان كه از او میپرسد: اینها چه چور آدمهایی هستند، میگوید: تا دیروز منافعشان اقتضا میكرد كه با انقابیون همراه باشند و آنان را برای كشانیدن به انقلاب و پیش راندن تا قلب هندوستان تشویق میكردند. اكنون كه به وسیله سفیر خود روتشتین در طهران با دولت مركزی سازش نمودهاند لوله توپهای كشتیهای جنگی را به روی انقلابیون كشیده و تكلیف میكنند هر چه زودتر بندر انزلی را تخلیه و به سوی باكو حركت كنند.(97)
ابراهیم فخرایی مینویسد: موقعی كه سردار سپه رضا خان در رشت مشغول رسیدگی به امور و مطالعه در باب پایان دادن به كار جنگل بود به غیر از میرزا كوچك خان و یاران او كه در جنگل به سر میبردند بقیه در انزلی جمع شده و درباره آینده خود فكر میكردند. كلیه قوای سرخ خاك ایران را ترك كرده، به باكو رفتند و چندین كشتی خالی در ساحل انزلی لنگر انداخته بود تا آنهایی را كه مایل به رفتنروسیهاند به باكو ببرد.
ضمنا به كلیه رؤسای انقلاب از كرد و غیر كرد تأكید میشد كه هر چه زودتر به طرف باكو حركت كنند و یا به قوای دولت تسلیم شوند و بهانه ظاهرا آراستهای كه در این اصرار و تأكید دخالت داشت این بودكه دولت شوروی با دولت ایران قرارداد بسته و راه تجارت شوروی با ایران كه گیلان است باید از هر گونه اغتشاش و ناامنی مصون و پاك باشد. حتی برای عزیمت به باكو ضربالاجل نیز تعینی میكردند و عملی شدن نظریاتشان را جدا از رؤسای دستجات انقلاب خواستار بودند.(98)
مؤلف تاریخ تحولات سیاسی و روابط خارجی ایران در این زمینه مینویسد: از شگفتیها اینكه شوروی هم كه با آن حرارت در زمانی از نهضت حمایت داشت و در زمانی آن را آلوده ساخت و در موقعیتی میخواست سالها زحمت و فداكاری و مبارزات جمعی از جان گذشته را در قالب انقلاب سرخ كمونیستی قرار بدهد و در این فكر قدمهایی هم برداشت، چون با مقاومت مواجه شد در نهایت، با دولت مركزی كه به دنبال كودتا و برابر نقشه انگلیس تشكیل شده بود هماهنگ شد و مردم را فراموش كرد.(99)
ك) همكاری استبداد داخلی و استعمار خارجی در مبارزه با نهضت اسلامی جنگل
موْلف كتاب نهضت روحانیون ایران در این زمینه مینویسد: پایان كار میرزا ، سردار جنگل، بر اثر خیانت روسها و دسیسه انگلیسها توسط قوای رضا خان سردار سپه بسیار غمانگیز است. (100)
پينوشت:
1ـ مرتضی مطهری، قیام و انقلاب مهدی (عج) از دیدگاه فسلفه تاریخ ، قم ، جامعه مدرسین ، ص 5 5و 56
2ـ میراحمد مدنی، جنبش جنگل و میرزا كوچك خان (خاطرات میراحمد مدنی عضو شورای اتحاد اسلام و مدیر روزنامه پرورش)، به كوشش سید محمد تقی میرابوالقاسمی ، تهران ، سلسله انتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ش 192، با همكاری اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامی گیلان، 1377 ، ص 30
3ـ ابراهیم فخرایی ، سردار جنگل میرزا كوچك خان، ج پنجم، تهران ، جاویدان ، 1354، ص 53
4ـ شاهپور آلیانی ، نهضت جنگل و معینالرعایا (حسن خان آلیانی) ، تهران ،میشا ، 1375 ، ص 59
5و6 ـ ابراهیم فخرایی، پیشین، ص 251 ، 253 و 246 و 339ـ340 / ص 186
7ـ شاهپور آلیانی ، پیشین ، ص 57
8و9ـ ابراهیم فخرایی ، پیشین ص 346 / ص 339-342
10و11ـ شاهپور آلیانی ، پیشین ، ص 43 / ص 57
12ـ غلامحسین میرزا صالح ، جنبش میرزا كوچك خان بنابر گزارشهای سفرات انگلیس ، نشر تاریخ ایران ، 1369 ، ص126
13ـ ابراهیم فخرایی ، پیشین ، ص 366 و 420
14ـ غلامحسین میرزا صالح ، پیشین ، ص 72
15ـ ابراهیم فخرایی ، پیشین ، ص 451ت452
16ـ غلامحسین میرزا صالح ، پیشین ، ص 20
17ـ شاهپور آلیانی ، پیشین، ص 148
18ـ ابراهیم فخرایی ، پیشین ، ص 366
19ـ شاهپور آلیانی، پیشین ، ص 58
20 و 21ـابراهیم فخرایی ، پیشین ، ص 366 / ص 329
22ـ همان ، ص 420 و 366
23ـ همان ، ص 422
24ـ غلامحسین میرزا صالح ، پیشین ، ص 25
25 الی 29 ـ ابراهیم فخرایی ، پیشین ، ص 422 / ص 263 / ص 319ـ326 / ص 323 / ص 325ت326
30ـ سید جلالالدین مدنی، تاریخ تحولات سیاسی و روابط خارجی ایران ، ج دوم ، قم ، اسلامی ، 1369 ـ ج 2 ، ص 368
31ـ ابراهیم فخرایی ، پیشین، ص 434
32ـ غلامحسین میرزا صالح ، پیشین ، ص 25
33ـ ابراهیم فخرایی ، پیشین ، ص 321
34ـ غلامحسین میرزا صالح ، پیشین ، ص 93
35 الی37ـ ابراهیم فخرایی، پیشین ، ص 397 و 398 / ص 290 / ص 290ت302
38 الی 39ـ غلامحسین میرزا صالح ، پیشین ، ص 4 و 5 / ص و 97
40ـ میراحمد مدنی ، پیشین ، ص 77
41 و 42ـ غلامحسین میرزا صالح ، پیشین ، ص 23ت24 / ص 42
43ـ علی دوانی ، نهضت روحانیون ایران ، تهران ، بنیاد فرهنگی امام رضا (ع) ، ج 2 ص 102
44ـ شاهپور آلیانی ، پیشین ،ص 47-48
45ـ غلامحسین میرزا صالح، پیشین ، ص 83
46ـ علی دوانی ، پیشین، ج 2 ، ص 104
47ـ ابراهیم فخرایی ، پیشین ، ص 389-390
48الی50 ـ غلامحسین میرزا صالح ، پیشین ، ص 69 و 71 / ص 98 / ص 119
51ـ شاهپور آلیانی ، پیشین ، ص 57-58
52ـ ابراهیم فخرایی ، پیشین ، ص 177 و 188 و 189
53 الی 55 ـ غلامحسین میرزا صالح ، پیشین ، ص 98
56ـ ابراهیم فخرایی ، پیشین ، ص 173 ، 174 و 195 و 197ـ198 و 366
57ـ همان ، ص 197ـ200
58ـ همان ، ص 174-176
59ـ همان ، ص 422 -423
60ـ علی دوانی ، پیشین ، ج 2 ، ص 104
61ـ غلامحسین میرزا صالح ، پیشین ، ص 100
62ـ میراحمد مدنی ، پیشین ، ص 77
63ـ شاهپور آلیانی ، پیشین ، ص 148
64ـ ابراهیم فخرایی، پیشین ، ص 53
65ـ همان ، ص 366
66 ـ میراحمد مدنی ، پیشین ، ص 76
67ـ ابراهیم فخرایی ، پیشین ، ص 177
68ـ همان ، ص 210
69ـ همان ، ص 208
70ـ همان ، ص 212ـ213
71ـ همان ، ص 375-379
72ـ شاهپور آلیانی ، پیشین ، ص 58-59
73ـ نگارنده ، حدیث بیداری مسلمین (سید جمال مصلح عالم اسلام پیشگام در مبارزه با غربزدگی) ، مشهد ، محقق ، 1377 ، ص 58
74ـ ابراهیم فخرایی ، پیشین ، ص 58
75ـ ر. ك. سید جلالالدین مدنی ، پیشین
76ـ سید جلالالدین مدنی ، پیشین ، ج 2، ص 346 ، پاورقی
77ـ ابراهیم فخرایی ، پیشین ، ص 225ـ227
78ـ همان ، ص 279ـ283
79ـ همان ، ص 279ـ283 و 290ـ302 و 320
80ـ همان ،ص 362
81ـ همان ، ص 320
82ـ همان ، ص 362
83 و 84 ـ شاهپور آلیانی ، پیشین ، ص 148ـ139 / ص 58
85ـ سید جلالالدین مدنی ، پیشین ، ج 2 ، ص 378
86و87ـ ابراهیم فخرایی ، پیشین ، ص 319ـ320 / ص 321
88ـ از زمان انشعاب افراد با گرایشهای كمونیستی از نهضت جنگل، به بلشویكها و كمونیستها و وابستگان به انقلاب شوروی «انقلابیون» و به دیگران كه در نهضت جنگل با عقاید دنی و پایبندی ارزشهای اسلامی وفادار مانده بودند«جنگلیها» میگفتند. میرزا در این بخش از نامه به خیانت كمونیستا در ایجاد تفرقه و عوض كردن جهت مبارزه مردم و فراهم كردن زمینه رویارویی و درگیریهای داخلی و در نتیجه، ضعیف شدن نهضت اسلما جنگل نظر دارد. گرچه در این دوران هم گاهی تعبیر «انقلابیون» برای همه جنگلیها به كار میرفت، ولی میرزا با نظر به گرایش منحرفان به سوی آنقلاب شوروی و كمونیزم، آنان را با تعبیر انقلابیون یاد كرده است.
89ـ ابراهیم فخرایی ، پیشین ، 322ـ323
90ـ در كتاب سردار جنگل میرزا كوچك خان ، صفحه 322 عكسی از این مجتهد چاپ شده كه امام جماعت سایر علما و روحانیان را بر عهده دارد و در زیر آن نوشته است: حاج میرزا علیاكبر مجتهد اردبیلی پیش از دادن فتوای جهاد علیه انقلابیون
91ـ93ـ غلامحسین میرزا صالح ، پیشین ، ص 1 / ص 39 / ص 2.
94ـ98ـابراهیم فخرایی ، پیشین ، ص 401 / ص 372 / ص 479 / ص 401 / ص 399
99ـ سید جلالالدین مدنی ، پیشین ، ج 2 ، ص 367
100ـ علی دوانی ، پیشین ، ج 2، ص 104