گفتار دوم: مجازات سالب آزادی (حبس)
عمل سلب آزادی یک فرد با محبوس کردن وی در یک مکان خاص گاه دارای شکل بازداشت یا توقیف (به طور موقت) است و گاه حبس کیفری است. حبس در معنای نخست (برای مثال، بازداشت مظنون به ارتکاب جرم تا زمان رسیدگی، بازداشت محکوم به اعدام تا زمان اجرای حکم، و...) در بیشتر نظامهای باستان وجود داشت، اما حبس کیفری ظاهراً در نظامهای خاور نزدیک باستان و حقوق یونانی و رومی وجود نداشته است. بیشتر نظامهای کیفری اروپایی نیز فقط از اوایل قرن چهاردهم به بعد حبس کیفری را به رسمیت شناختند.حبس، به عنوان کیفر، جزء مجازاتهای اصلی شریعت یهود، یعنی مجازاتهایی که تورات معین کرده، نیست. با این همه، حبس به معنای بازداشت متخلف تا رسیدگی و صدور حکم، در تورات آمده است: مردی را که کفر گفت «به زندان انداختند تا هنگامی که معلوم شود خواست خداوند برای او چیست» (لاویان، 24: 11 – 12؛ و نیز: اعداد، 15: 34). گاهی نیز حبس به عنوان یک اقدام حکومتی (اجرایی) در کتاب مقدس آمده است (اول پادشاهان، 22: 27؛ دوم تواریخ، 16: 10؛ ارمیا، 37: 15-16؛ 38: 4-14).
همچنین، در دورهی کتاب مقدس، حبس به عنوان یکی از شیوههای وادار کردن افراد به پذیرش دستورالعملهای دادگاه به این نهاد محول شده است (این اختیار را اردشیرِ پادشاه به عزرای کاتب داده است):
"و تو ای عزرا، موافق حکمت خدایت... قاضیان و داوران از همهی آنان که شرایط خدایت را میدانند نصب نما تا بر جمیع اهل ماورای نهر [اوقات] داوری نمایند و آنانی را که نمیدانند تعلیم دهید. و هر که به شریعت خدایت و به فرمان پادشاه عمل ننماید بر او بیمحابا حکم شود، خواه به قتل یا به جلای وطن یا به ضبط اموال یا به حبس (عزرا، 7: 25- 26)."
الف) بازداشت موقت
چنانکه گفتیم، در تورات به بازداشت موقتِ متهم تصریح شده است. تلمود به این شیوهی حبس پرداخته و احکامی را در خصوص حبس و محبوسان آورده است. متداولترین شکل حبس، بازداشت متهم تا رسیدگی به جرم او بود. (1) با این همه، حبس متهم در صورتی روا بود که دلایلی وجود داشت که احتمال مجرمیت او را تقویت کند. (2) علاوه بر این، شخصی که به اعدام محکوم میشد، تا زمان اجرای حکم حبس میشد. (3) همچنین دانشمندان عبارت مذکور در کتاب عزرا (7: 25 – 26) را به عنوان مجوزی برای حبس کسی که از انجام احکام دادگاه خودداری میکند تفسیر کردند. (4)ب) حبس کیفری
تلمود حبس را به عنوان کیفر به رسمیت شناخت. تلمود از این کیفر به هخناسا لَکیپا (5) به معنای بازداشت کردن در «سلول»، تعبیر کرده است (6)این مجازات در موارد زیر اعمال میشود:
1.اگر کسی سه بار یا بیشتر مرتکب جرمی شود که مجازات آن کیفر الاهی انقطاع (کارِت) است محبوس میشود. براساس میشنا: «کسی که دوبار تازیانه خورد [برای دوبار قانون شکنی، و باز گناه کرد] دادگاه وی را در سلول جا می دهد و غذایش نان جو است تا شکمش بترکد.» (7)
2. در مورد قتل عمد، اگر دادگاه به لحاظ پیچیدگیهای اثبات جرم و اعمال مجازات نتواند متهم را به لحاظ ارتکاب جرم قتل عمد به اعدام محکوم کند، اما متقاعد شود که وی قاتل است، برای اینکه مجرمان از این خلأ قانونی سوء استفاده نکنند، وی را به مجازات حبس محکوم میکند. عبارت تلمود را در زیر ملاحظه میکنیم:
در میشنا چنین آمده است: «کسی را که مرتکب قتل عمد شود اما شاهدی نباشد به زندان میافکنند و به وی "نان ضیق و آب مصیبت" (8) (اشعیا، 30: 20) میدهند.» (9) چنان که ملاحظه میشود، متن فوق چندان رسا نیست و دانشمندان تلمودی در تفسیر آن نظرات مختلفی ابراز کردهاند. ایشان در گمارا دربارهی متن فوق چنین بحث و استدلال میکنند:
"از کجا بدانیم [که او مرتکب قتل عمد شده است در صورتی که گواهان ناظر بر جنایت او نبودهاند]؟ راو [= اَبّا اَریخا] گفت: «این برای موردی است که [با وجود گواهان] گواهیهای آنان از هم گسیخته است.» سموئیل گفت: «این برای موردی است که [گواهانی شاهد بر جنایت بودهاند ولی] در حین ارتکاب قتل اخطار لازم را به قاتل یادآوری نکردهاند.» راو حیسدا میگوید: «این برای جایی است که شاهدان در نکات و شواهد جزیی همدیگر را تکذیب کنند، ولی در پرسشهای اصلی (10) پاسخهای آنان با هم مطابق باشد.» (11)"
در دورهی پساتلمود، به ویژه از قرن چهاردهم به بعد، حکم به حبس کیفری، و نیز بازداشت برای واداشتن به پذیرش احکام، فزونی گرفت. این امر با مسئلهی استقلال قضایی یهود ارتباط نزدیکی داشت. یهودیان در بسیاری از مراکز زندگی خود، صلاحیت رسیدگی به دعاوی مربوط به خود را داشتند، وگرچه این امر بیشتر در حقوق مدنی وجود داشت، اما به زمینههای کیفری نیز تسری می یافت. (12) در این دوره، علاوه بر موارد متعدد بازداشت، حبس کیفری نیز رایج بود:
1.جرایم مهم: براساس قانونِ تلمودیِ «بازداشت در سلول»، در برخی موارد قتل عمد که قانون اصلی مجازات اعدام را منع کرده بود، حبس اعمال میشد؛ همچنین در مواردی که یک شاهد موثق شهادت متقاعد کنندهای میداد، و یا تردید بود در اینکه آیا قتل مستقیماً از عمل متهم حادث شده است یا نه حبس تجویز میشد. ابنمیمون مقرر میدارد که آمر قتل را دادگاه، در شرایط عادی، نمیتواند محکوم به مرگ کند (اگرچه براساس قانون آسمانی مرتکب قتل عمد شده و مسئول است). چنین بزهکاری را باید حبس نمود و بر او تازیانه زد. (13)
در صورتی که یک یهودی در نزد بیگانگان بر ضد همتای یهودی خود جاسوسی میکرد در دفعهی اول و دوم حبس میشد، اما در دفعهی سوم به مرگ محکوم میشد (و البته این مجازات را خود حکومت اعمال میکرد و نه یهودیان) (14).
2. جرایم بر ضد اخلاقیات و قوانین خانوادگی: گاه در جرایم عفافی مجازات حبس در مورد مرتکبان اجرا میشد، مثل رابطهی جنسی با غیریهودی، زنا با زن شوهردار، لواط، فحشا، و نیز برای جوانانی که شبها در گذرگاهها برای دختران و زنان ایجاد مزاحمت میکردند.
3. جرایم در ضد اموال: ضمانت اجرای پذیرفته شده برای سرقت مجازات حبس بود. این مجازات حتی در موردی هم که دو گواه به ارتکاب جرم شهادت نمیدادند، اما دادگاه با توجه به قرائن و امارات متقاعد میشد که سرقت ارتکاب یافته است، اعمال میشد.
4. سایر جرایم: ضرب و جرح نیز با زندان قابل کیفر بود. البته گاه در این خصوص جریمهی نقدی مورد حکم قرار میگرفت. در این صورت مجازات حبس منتفی بود. توهین، شرطبندی، جرایم دینی خاص، شهادت دروغ و ... قابل کیفر با مجازات حبس دانسته شدند. (15)
گفتار سوم: مجازاتهای محدود کنندی آزادی
مجازاتهای محدود کنندهی آزادی گرچه آزادی بزهکار را به طور کامل سلب نمیکنند، آن را محدود میکنند. در حقوق کیفری یهود به دو شکل از این مجازات میتوان اشاره کرد: یکی تبعید به شهر پناهگاه (که دربارهی مرتکبان قتل غیرعمد اعمال میشود) و دیگری مجازات طرد (یا محرومیت) که میتوان آن را دارای ویژگیهای مجازاتهای سالب حق نیز دانست.الف) تبعید به شهرهای پناهگاه
تنها شکل تبعیدی که تورات آن را در شکل مجازات قضایی مجاز دانسته است، تبعید مرتکبان قتل غیرعمد به شهرهای پناهگاه است (16) (خروج، 21: 13؛ اعداد، 35: 10-15؛ تثنیه، 4: 41-43؛ 19: 1-13؛ یوشع، 20).براساس نص تورات، مجازات قاتل غیرعمدی که بدون سوء نیت و سهواً مرتکب قتل شده، تبعید است:
"چون شما از اردن به زمین کنعان عبور کنید، آنگاه شهرها برای خود تعیین کنید تا شهرهای ملجأ [= پناهگاه] برای شما باشد، تا هر قاتلی که شخصی را سهواً کشته باشد به آنجا فرار کند. و این شهرها برای شما به جهت ملجأ از ولی مقتول خواهد بود تا قاتل پیش از آنکه به حضور جماعت برای داوری بایستد [و جرمش در یک دادرسی عادلانه ثابت شود] نمیرد... (اعداد، 35: 10-15)."
1. کارکرد شهرهای پناهگاه
چنانکه از آیات فوق نیز بر میآید، شهر پناهگاه دو کارکرد دارد: 1. پناهگیری متهم به قتل پیش از رسیدگی و اثبات جرم، تا از خشم اولیای دم، پیش از اثبات عمدی بودن جرم، در امان باشد؛ 2. تبعید به شهر پناهگاه پس از آنکه دادگاه قتل را غیرعمدی دانست.ماهیت فرار به شهر پناهگاه در مورد اول غیرکیفری است، یعنی صرفاً یک اقدام پیشگیرانه و برای حفظ جان متهم است. در این مورد، متهم موقتاً در شهر پناهگاه پناه میگیرد تا دادگاه صالح به جرمش رسیدگی کند. اگر دادگاه وی را قاتل عمد شناخت، به مجازات قتل عمدی (که اعدام است) میرسد و اگر وی را قاتل غیرعمد شناخت، به شهر پناهگاه تبعیدش میکند. در صورت دوم، یعنی جایی که تبعید به شهر پناهگاه به استناد حکم دادگاه به لحاظ ارتکاب قتل غیرعمدی است، تبعید هم ماهیت مجازات دارد و هم حفظ خون. (17)
2. ویژگی شهرهای پناهگاه
شهرهای پناهگاه، طبق بیان موسی، شش شهر بودند (اعداد، 35: 13؛ تثنیه، 19: 9). موسی خود سه شهر را در شرق رود اردن مشخص کرد (تثنیه، 4: 43)، و یوشع، جانشین او، نیز سه شهر دیگر را پس از فتح آن سرزمین به این امر اختصاص داد (یوشع، 20: 7-8). این شهرها مسکونی بودند و قاتل در آنها از آزار و اذیت اولیای دم در امان بود و میتوانست در آنجا به طور عادی زندگی و امرار معاش کند. دانشمندان عبارتِ «زنده ماند» (تثنیه، 4: 24؛ 19: 5) را چنین تفسیر کردهاند که او سزاوار همهی امکانات رفاهی و آسایش زندگی است: اگر او یک دانشمند است میتواند مدرسهاش را با خود به همراه ببرد. (18)علاوه بر شهرهای ششگانهی پناهگاه (که به لاویها – از نسل لاوی، فرزند سوم یعقوب – داده شده بودند) چهل و دو شهر دیگر نیز، که به لاویان اختصاص یافتند (اعداد، 35: 6-7؛ (19) یوشع، 21؛ و...)، جزء شهرهای پناهگاه به حساب میآمدند. (20) تفاوت شش شهر پناهگاه با این شهرها در این بود که در آن شش شهر، قاتل به محض پناهگیری در امان بود، اما در 42 شهر دیگر این امر باید درخواست میشد. (21) افزون بر این، در آن شش شهر، قاتل میتوانست اقامت را به عنوان یک حق ادعا کند، ولی در دیگر شهرها وی میبایست اجاره بپردازد. (22)
دانشمندان تلمودی براساس دستور تورات (تثنیه، 19: 3)، در مورد پناهگیری در شهر پناهگاه چنین مقرراتی را وضع کردند: به منظور تسهیل فرار متهم به شهر پناهگاه، باید در تقاطع راهها، علایم و نشانهایی نصب شود که مسیر شهر پناهگاه را نشان دهد. همهی جادههایی که به شهر پناهگاه میرسند باید مسطح و صاف و هماره تعمیر شده و مرتب باشند. متهم به قتل به محض رسیدن به دروازهی شهر باید خود را به بزرگان شهر معرفی کند و ایشان باید به او اقامتگاه بدهند (یوشع، 20: 4). آنگاه باید برای رفتن متهم به دادگاه، محافظی را با او همراه کنند تا او را از هرگونه رویارویی با اولیای دم در مسیر شهر تا دادگاه و برعکس محافظت کند. اگر دادگاه وی را قاتل غیرعمد تشخیص دهد، با حکم دادگاه به شهر پناهگاه بازگردانده میشود. (23)
3. مدت تبعید در شهر پناهگاه
براساس حکم تورات، قاتل غیرعمد باید تا زمان مرگ کاهن اعظم در شهر پناهگاه بماند (اعداد، 35: 25). اگر در آن زمان کاهن اعظم وجود نداشته باشد و یا قاتل یا مقتول خودِ کاهن اعظم باشد، قاتل باید تا پایان عمر در تبعیدگاه بماند. با مرگ کاهن اعظم، قاتل از تبعید آزاد میشود و میتواند به زندگی عادی، در هر کجا که بخواهد، برگردد.قاتل اگر در مدت تبعید از شهر خارج شود و به دست صاحبان خون کشته شود خونش هدر است (اعداد، 35: 27)؛ اما پس از آزادی، اگر ولیّ دم او را بکشد قاتل عمد است و قصاص میشود. (24)
4. تبعید تبدیل ناشدنی است
تبعید به شهر پناهگاه مجازات قتل غیرعمد است؛ بدین ترتیب، مانند مجازات قتل عمد، قابل مصالحه و تبدیل به خونبها نیست: «و از کسی که به شهر ملجأ خود فرار کرده باشد فدیه مگیرید که پیش از وفات کاهن برگردد و به زمین خود ساکن شود» (اعداد، 35: 32).5. پناهگیری در قربانگاه
براساس تورات، قاتل عمد حتی اگر در قربانگاه معبد پناه گیرد، باید او را بیرون آورد و کشت (خروج، 21: 14)؛ با این همه، برطبق قوانین، اگر قاتل غیرعمد در قربانگاه پناه گیرد، از آزار و اذیت در امان است؛ در این صورت، بدون اینکه به او آسیبی برسد، وی را تا شهر پناهگاه همراهی و محافظت میکنند. (25)ب) طرد (محرومیت)
یکی از مجازاتهای یهودی، که البته از مجازاتهای اصلی شریعت یهود، یعنی مجازاتهایی که تورات آنها را به رسمیت شناخته، نیست، مجازات حِرِم (26) به معنای طرد کردن، محروم کردن و جداسازی است. این مجازات دارای درجات خفیف تا شدید است که به اجمال به آن خواهیم پرداخت.1. معنای اصلی حِرِم
حرم در اصل، چنانکه در کتاب مقدس به کار رفته است، دو معنای عمده دارد: یکی وضعیت چیزهایی که به سبب نفرت خدا استفاده از آنها ممنوع است؛ و دیگری چیزهایی که استفادهی متعارف و عمومی از آنها بدین دلیل که به خدا اختصاص یافتهاند، تحریم شده است؛ برای مثال، براساس تورات، اموال و چارپایان و وسایل دیگری که از شهر بتپرستان (و شهر یهودینشینی که ساکنان آن دست به بتپرستی زدهاند) غارت میشوند باید سوزانده شوند و از بین بروند (همانطور که اهالی آن با شمشیر گردن زده میشوند). استفاده از این چیزها موجب نفرت خدا است (تثنیه، 7: 25-26؛ 13: 12 – 18 و ...).نمونهی حرم در معنای دوم، چیزی است که تماماً وقف خدا شده (انسان یا حیوان یا مزرعه و ...)، و چون مقدس است نباید فروخته یا بازخرید شود (لاویان، 27: 82) و استفاده از اینها فقط حق کاهنان است (اعداد، 18: 14). (27)
کاربرد حرم در معنای دوگانهی فوق در کتاب مقدس بسیار است که در اینجا از بیان آنها پرهیز میکنیم.
2. کاربرد حِرِم در معنای مجازات
نخستین استعمال واژهی حرم در معنای طرد در کتاب عزرا است. پس از بازگشت یهودیان از تبعید بابلی (586 – 538 قم) و رواج گناه در بین ایشان، عزرای کاتب در سراسر کشور اعلام میکند که تمامی قوم باید در عرض سه روز در اورشلیم جمع شوند، و اگر کسی نیاید «اموال او ضبط خواهد گردید و خود او هم از میان قوم اسرائیل طرد خواهد شد» (عزرا، 10: 8؛ ونیز 7: 26).تلمود طرد را به عنوان مجازات به رسمیت شناخت. (28)
3. گونههای مجازات طرد
مجازات طرد دارای درجات مختلفی است: خفیفترین شکل آن نیدوی (29) و شدیدترین شکل آن حرم است. (30) نیدوی در اصطلاح دانشمندان به معنای مجازات مجرم به وسیلهی جداسازی وی از جامعه و تحقیر وی از سوی جامعه به کار رفته است. در تورات به چنین جداسازی و تحقیری اشاره شده است: «اگر پدرش به روی وی فقط آب دهان میانداخت آیا هفت روز خجل نمیشد؟ پس هفت روز بیرون لشکرگاه محبوس بشود و بعد از آن داخل شود» (اعداد، 12: 14). از این تحقیر و جداسازی به نیدوی تعبیر کردهاند. (31)برای طرد و جداسازی مجرمی که مستحقِ چنین مجازاتی است، ابتدا یک حکم نیدوی برای مدت سی روز صادر میشد و اگر لازم بود تا سیروز دیگر ادامه مییافت. پس از گذشت این شصت روز در صورت لزوم حکم حرم صادر میشد. (32)
شکل دیگر مجازات طرد، نزیفا (33) به معنای «توبیخ و سرزنش» است که مدت آن هفت روز است. (34) دانشمندان دربارهی تفاوت نزیفا با نیدوی و حرم میگویند:
1. نیدوی و حرم هر دو طردهای الزامی و واجباند، اما جدایی هفتروزه (نزیفا) اختیاری است و شخص به دلیل شرم و حیا و پشیمانی به اختیار به آن گردن مینهد.
2. نیدوی و حرم تا زمانی که دادگاه آنها را لغو نکند، لازمالاجرا و پابرجا هستند، اما نزیفا پس از گذشت هفت روز به خودی خود لغو میشود.
نیدوی و حرم نیز با هم تفاوتها و شباهتهایی دارند. تفاوت آنها در این است که نیدوی خفیفتر از حرم و کوتاهمدت است، در حالی که حرم برای مدتی نامحدود تحمیل میشود. ارتباط با شخص محکوم به نیدوی به منظور مطالعه و دادو ستد آزاد است، ولی شخص محکوم به حرم باید تنها مطالعه کند و فقط از طریق مغازهای کوچک که مجاز به نگهداشتن آن است، میتواند امرار معاش کند. (35)
در غیر این موارد، محدودیتهای یکسانی بر محکومان به نیدوی و حرم اعمال میشود:
1.چنین محکومانی باید چنان رفتار کنند که گویا در حالت عزا هستند؛ نباید موهایشان را کوتاه کنند و لباسهایشان را بشویند یا کفش بپوشند (مگر برای خارج شدن از شهر)، و حتی نباید دست و پایشان را بشویند.
2. آنان فقط باید همراه با خانوادهشان زندگی کنند؛ هیچ شخص دیگری مجاز نیست نزد ایشان بیاید و با آنان بخورد و بنوشد و احوالپرسی کند یا به هر نحوی ایشان را متمتع و محظوظ کند.
3. چنین محکومانی نمیتوانند جزء سه نفری باشند که در مراسم شکرانهی بعد از غذا شرکت میکنند؛ و نیز نمیتوانند یکی از ده نفر لازم برای نماز جماعت باشند.
4. پس از مرگ ایشان، باید تابوتشان سنگسار شود، گرچه با قراردادن نمادین یک سنگ بر روی آن. (36)
در تلمودگاه از نیدوی و حرم، هر دو، به لفظ آرامی شمتا (37) تعبیر میشود که آن را مرگ مدنی (شم میتا) (38) یا عزلت کامل (شِماها) (39)، که در این مجازات مندرج است، تفسیر میکنند. (40)
4. جرایم مستوجب نیدوی و حرم
مجازات نیدوی به رغم شدتش، مجازاتی نسبتاً خفیف تلقی شده که بیشتر برای جرمهای کوچک اعمال میشود. علت این امر شاید این باشد که این مجازات به راحتی قابل لغو است. دانشمندان تلمودی 24 جرم را مستوجب نیدوی شمردهاند (41) و ابنمیمون آنها را فهرست کرده است. برخی از آنها بدین قرارند: توهین به یک دانشمند، حتی پس از مرگ وی؛ بیاحترامی به مأمور دادگاه؛ عدم اطاعت از دستورهای دادگاه؛ بیاعتنایی به رهنمودهای حاخامی؛ عدم پرداخت محکومبه؛ نگهداری سگ یا شیء خطرناک بدون مراقبت کافی؛ فروش زمین به یک بیگانه (غیریهودی) بدون رعایت حق تقدم همسایه؛ دریافت پول براساس حکم یک دادگاه غیریهودی، در موردی که براساس شریعت یهودی سزاوار آن نیست؛ کارکردن در بعدازظهر روز قبل از عید پسح؛ ذکر نام خدا در گفتار یا سوگند برای موضوعات کماهمیت؛ تحریک مردم به توهین به اسم خدا؛ قراردادن مانع بر سر راه کور (لاویان، 19: 14)؛ تحریک جنسی عمدی؛ و ... (42). علاوه بر اینها شولحان عاروخ نیز مواردی را برشمرده است که مجازات آنها نیدوی است، مثل شکستن نذر، غضب شاگرد بر معلم و مانند اینها. (43)حرم در جرایم شدیدتر تحمیل میشود، مثل تعدی به بیوه زنان و یتیمان (خروج، 22: 22)، سوگند باطل و رشوه، امتناع قاضی از صدور حکم و ... (44)
5. پایان مجازات
مجازات شخص محکوم شده به نیدوی و حرم فقط در صورتی لغو میشود که وی توبه و اظهار ندامت کند و از حاخام تقاضای عفو کند. اگر توبهی وی را صادقانه دانستند، بلافاصله حکم لغو و آثار آن برطرف میشود. (45)گفتار چهارم: مجازاتهای مالی
حقوق یهودی برای پارهای از جرایم مجازات مالی در نظر گرفته است. این مجازات گاه در آسیبهای جسمانی است و گاه در جرایم برضد اموال و مالکیت، مثل سرقت و خیانت در امانت. با این همه، ماهیت برخی از اینها جبران خسارت و نه مجازات در معنای خاص آن.الف) غرامت (دیه)
براساس حقوق یهود، در مواردی حکم به پرداخت غرامت شده است.1. دیهی بدل از قصاص
دربارهی قتل، حکم تورات این است که: «هیچ فدیه به عوض جان قاتلی که مستوجب قتل است مگیرید، بلکه او البته کشته شود. و از کسی که به شهر ملجأ خود فرار کرده باشد فدیه مگیرید...» (اعداد، 35: 31 – 32).با این همه، عالمان یهودی در تفسیر حقوقی آیهی فوق این حکم را استثنایی بر سایر جرایم جسمانی تلقی کردهاند: برای همهی جرایم میتوان فدیه (کوفِر) (46) پذیرفت، مگر برای جرم قتل. لذا حتی در شدیدترین صدمات جسمانی کمتر از قتل نیز، مانند قطع عضو یا کور کردن چشم، چنانکه بدان خواهیم پرداخت، آسیب باید با پرداخت خسارت جبران شود. (47)
در مورد حکم قتل یک استثنا در تورات وجود دارد: آنجا که مالک، با علم به شاخزن بودن گاوش، آن را محافظت نکرده و آن گاو انسانی را کشته است (خروج، 21: 28-30). در اینجا گاو به عنوان عامل جنایت اعدام میشود، و مالک گاو، گرچه بدین سبب که علم پیشین به شاخزن بودن آن دارد و در نگاه داشتن آن کوتاهی میکند، مستحق «مرگ» است، میتواند با پرداخته فدیه، برای جان خویش کفاره دهد.
دانشمندان در این باره که این فدیه باید براساس ارزش مقتول باشد یا مطابق با ارزش مالک گاو، اختلافنظر دارند. همچنین در این خصوص که چنین فدیهای آیا ماهیتاً خسارت است یا تاوان و کفاره (یعنی صرفاً دارای جنبهی حقوقی است و یا جبران خسارتی است که جنبهی کیفری نیز دارد) بحث و گفتوگو است. در هر حال، مجرم با پرداخت این تاوان از مسئولیت کیفری مبرا میشود. (48)
2. تاوان قطع و نقص عضو
چنانکه در بحث قصاص عضو بیان شد، دانشمندان یهودی قانون قصاص عضو تورات را به گونهای تفسیر میکنند که از آن فقط غرامت و خسارت مادی مستفاد میشود. ایشان معتقدند در این موارد شخص آسیبزننده باید بابت آسیبی که به همنوع خود وارد آورده است تاوان پولی بپردازد. دانشمندان یهودی دربارهی این غرامت (دیه) به بحث پرداختهاند. ایشان میگویند کسی که به همنوع خود صدمه و آسیب میرساند محکوم به پرداخت پنج نوع تاوان است:1.خسارت آسیب جسمانی (نِزِق) (49)؛ محاسبهی این تاوان به این صورت انجام میشود: اگر کسی به عضوی از بدن دیگری آسیب وارد کند، معیار را بردهای قرار میدهند که در بازار فروخته میشود. تفاوت قیمت سالم و معیب چنین بردهای را باید ضارب به مضروب بپردازد. (50)
2. تاوان درد و رنجی که شخص آسیب دیده تحمل کرده است (صَعَر)؛ (51) روش محاسبهی این خسارت چنین است که تخمین میزنند که شخص دیگری، مانند شخص مصدوم، حاضر است چه مبلغی بپردازد تا متحمل چنین درد و رنجی نشود.
3. هزینههای درمان (ریپوی) (52)؛ ضارب مسئول پرداخت کلیهی هزینههایی است که مضروب برای درمان اثرات ضرب و جرح متحمل شده است.
4. خسارت بیکاری (شِوِت) (53)؛ برای محاسبهی این خسارت، مزد و منفعتی را که مضروب قادر بود در این دوران بیماری (اگر سالم بود) به دست آورد محاسبه میکنند و به وی میپردازند.
5. تاوان خجلت زدگی و تحقیر (بوشِت)(54)؛ میزان تاوان خجلتزدگی به جایگاه اجتماعی دو طرف دعوا بستگی دارد. از آنجا که تعیین مقدار پولی تاوان ناشی از خجالت مشکل است، دانشمندان در زمانهای مختلف، مبالغ ثابتی را برای خجالتزدگی در نظر گرفتند. این مبالغ به شأن و جایگاه کسی که به او توهین شده است بستگی دارد؛ اما برخی از حقوقدانان یهودی بین فقیر و غیرفقیر در این مورد فرق نمیگذارند. (55)
جایی که طرف آسیب دیده فقط یکی یا برخی از خسارتهای پنجگانهی فوق را متحمل شده باشد، طرف آسیب رساننده باید مطابق آن جبران کند؛ لذا اگر طرف آسیب دیده فقط متحمل خجالتزدگی یا هزینهی درمانی شده است، آسیب رساننده فقط باید همینها را جبران کند. (56) تورات در برخی از صدمات بدنی به این مسئله اشاره کرده است (خروج، 21: 18 – 19).
تاوان مطابق چهار عنوان آخر، یعنی به جز خسارت آسیب جسمانی (نزق)، فقط در صورتی قابل پرداخت است که صدمهی بدنی عمداً یا با غفلت ناموجه وارد شده باشد. اگر قصد آسیب یا شرمنده کردن وجود نداشته باشد، شخص مسئولیتی برای پرداخت تاوان خجلتزدگی ندارد. (57) اما برای صدمهی بدنی (نزق) حتی اگر این امر ناشی از تصادف و سوء اتفاق (اونس) (58) باشد، مسئولیت وجود دارد. ظاهراً دلیل اینکه مسئولیت در قبال چهار عنوان بعدی منوط به تحمیل صدمهی بدنی عمدی است، در حالی که مسئولیت در قبال صدمهی بدنی (نزق) در همهی موارد است، از این اصل ناشی میشود که مسئولیت متجاوز برای پرداخت تاوان محدود به این است که در زمان ایراد آسیب، چنین خسارتی قابل پیشبینی باشد. از اینرو، چون چنین خسارتی در چهار عنوان تاوان بعدی از شخصی به شخص دیگر متفاوت است، متجاوز لزوماً نمیتواند مقدار تاوان مربوط به شخص صدمه دیده را در این موارد پیشبینی کند؛ مگر اینکه صدمهی بدنی را عمداً و با دستان خویش وارد کند؛ چرا که در این صورت، با دیدن شخصی که وی درصدد آسیب رساندن به او است، میتواند مبالغ تاوانهای چهار دستهی بعدی را پیشبینی کند. (59)
ب) جریمهی مالی
در حقوق یهود، جریمهی مالی (60) با خسارت (61) تفاوتهایی دارد:1.در خسارتها، چنان که گفتیم، مقدار واقعی خسارت و آسیب وارد شده برآورد و مطابق آن تاوان داده میشود، اما در جریمهی مالی چنین چیزی لازم نیست؛ برای مثال، دانشمندان مجازات سرقت را، که قانون به پرداخت چیزی بیش از خسارتِ وارد شده حکم کرده است (خروج، 1:22)، در ردیف جریمهی مالی طبقهبندی کردهاند. (62) با این همه، این جریمه برخلاف مفهومی که در نظامهای جدید حقوقی دارد، باید به بزه دیده پرداخت شود و نه به دولت.
2. از آنجا که، به بیان تلمود، جریمهی مالی تاوان طبیعی و عادی خسارتِ واقع شده نیست، لذا ویژگی کیفری دارد. ازاینرو، اولاً جرم موجب جریمه مانند سایر جرایم فقط با شهادت دو شاهد قابل اثبات است و برخلاف موضوعات حقوق مدنیِ مالی، اقرار مدعا علیه تأثیری ندارد؛ (63) و ثانیاً اگر برای جرم مجازات شدیدتری در نظر گرفته شده باشد، فقط آن مجازات تحمیل میشود و نه جریمهی مالی؛ چرا که بیش از یک مجازات برای یک جرم روا نیست؛ برای مثال، اگر برای جرمی مجازات اعدام یا تازیانه در نظر گرفته شده باشد، فقط اینها اعمال میشوند و جریمهی مالی تحمیل نمیشود. (64)
جریمهی مالی گاه به صورت جزای نقدی (یعنی پول رایج) است و گاه به صورت تاوانی از جنس مال مورد تعرض.
1. جریمهی نقدی
در تورات گاه برای برخی جرایم جزای نقدی معین شده است. مقدار این جریمه را در مواردی خود قانون مشخص کرده است:1.سی شِقِل نقره؛ جایی که گاوی بردهای را شاخ بزند و او را بکشد (خروج، 21: 32).
2. صد شقل نقره؛ اگر بکارت دختر در دادگاه ثابت شود، شوهرش که به وی افترا زده است، باید صد شقل نقره بپردازد (تثنیه، 22: 19).
3. پنجاه شقل نقره؛ اگر مردی به دختری که نامزد نشده تجاوز کند و گرفتار شوند، باید پنجاه شقل نقره به پدر دختر بپردازد (تثنیه، 29:22).
گاه نیز در تورات مقدار این جریمه مشخص نشده است: اگر کسی دختری را که نامزد ندارد فریب دهد و با او همبستر شود... اگر پدر دختر راضی به ازدواج آن دو نباشد، مرد فریب دهنده باید «مطابق مهر دوشیزگان» به او نقره بدهد (خروج، 22: 17).
در تلمود برای بسیاری از جرایم ضمانت اجرای جزای نقدی لحاظ شده است؛ مثل انتقال مال غیرمنقول که نمیتواند موضوع سرقت باشد، (65) فروش بندگان یا چهارپایان به کافران (66)، افترا (67)، جایی که متجاوز به لحاظ عمل مداخلهگرانهی شخص ثالث مسئول خسارت نیست (68) و ... در برخی موارد، مقدار جزای نقدی مشخص شده، اما در بیشتر موارد، مقدار آن به صلاحدید دادگاه وانهاده شده است. (69)
با این همه، گاه در مواردی نیز که قانون مقدار معینی را مشخص کرده، مجازات سنگینتری اعمال شده است، برای مثال، در مورد تکرار کنندگان جرایم فوق. (70) به بیان تلمود، مزیت تعرفههای ثابت و مشخص شده این است که باعث اطمینان به برابری همهی افراد در برابر قانون است. (71)
با ویرانی معبد اورشلیم در سال 70 میلادی، صلاحیت رسمی دادگاههای یهودی برای تحمیل جزای نقدی، مانند سایر مجازاتها، متوقف شد. با این همه، در حقوق پساتلمود، ضمانت اجرایی که برای جرایم کوچک (یعنی بیشتر جرایم) تعیین شد جزای نقدی بود. در بین دانشمندان در مورد صلاحیت دادگاهها در خصوص جریمههای نقدی مضبوط در تورات و تلمود اختلافنظر وجود داشت. با این همه، وفاق عمومی حاکی از این بود که در موضوعاتی که تورات و تلمود برای آنها جزای نقدی معین نکردهاند، دادگاهها اختیارِ نامحدود برای تحمیل جزای نقدی دارند. در اینجا به یک قاعدهی تلمودی استناد شد که جزای نقدی نه فقط به موجب قانون، بلکه به موجب عرف نیز قابل تحمیل است. (72)
برخی از جرایم که برای آنها، در این دوره، جریمهی نقدی لحاظ شد، عبارتاند از: مخالفت با زعامت حاخامی، پذیرش رشوه برای تغییر شهادت، اقامه کردن دادخواهی در دادگاههای غیریهودی، تردد به تئاترها و یا مکانهای تفریحی عمومی و شرطبندی، دریافت اموال مسروقه، انجام معاملهی متقلبانه و مانند اینها. افزون بر این، جزای نقدی و شلاق، در جایی که یکی ناممکن بود، به جای هم به کار میرفتند. (73)
تفاوت نظام کیفری یهود و نظامهای جدید حقوقی دربارهی جریمهی نقدی این است که در نظامهای جدید کیفری، جریمهی نقدی به خزانهی دولت تعلق میگیرد و نه شخص زیاندیده، اما در قوانین تورات و تلمود، شخص زیان دیده مستحق دریافت جزای نقدی است و هیچ جزای نقدیای قابل پرداخت به مراجع عمومی نیست. با این همه، در دورهی پساتلمود، دادگاهها سعی میکردند که جزای نقدی را به کارهای عامالمنفعه اختصاص دهند. در مواردی به زیان دیده اصرار میشد که از حق خود به نفع امور خیریه صرفنظر کند. با این همه، هماره به مدعا علیه تأکید میشد که رضایت زیان دیده را جلب کند. (74)
2. تاوان مالی همجنس
جریمهی مالی گاهی از جنس همان موضوع جرم است؛ یعنی مجرم از جنس همان چیزی که به آن تعرض کرده است، باید چند برابر بپردازد.1. غرامت پنج برابر: مطابق تورات، مجازات سرقت گاو پنج گاو است (در صورتی که سارق گاو را بکشد یا بفروشد).
2. غرامت چهار برابر: مجازات سرقت گوسفند، چهار گوسفند است. متن تورات در مورد دو غرامت فوق چنین است:
"اگر کسی گاوی یا گوسفندی بدزدد و آن را بکشد یا بفروشد به عوض گاو پنج گاو و به عوض گوسفند چهار گوسفند بدهد... و اگر چیزی ندارد به عوض دزدی که کرده فروخته شود (خروج 22: 1 و 3)."
3. غرامت دو برابر: مجازات غرامت دو برابر فراوانتر از غرامت چهار و پنج برابر است و در مواردی چند اعمال میشود:
الف) اگر کسی در امانت خیانت کند باید دو برابر آن را بپردازد (خروج، 22: 9).
ب) اگر کسی پول یا اسباب نزد همسایهی خود امانت گذارد و از خانهی آن شخص دزدیده شود، هرگاه دزد پیدا شود باید دو برابر آن را بپردازد (خروج، 22: 7).
ج) اگر سارق گاو یا گوسفند و الاغ مسروقه را نفروشد و یا نکشد بلکه در دستش یافت شود غرامت دو برابر میپردازد (خروج، 22: 4).
مجازات غرامت دو برابر هم در مورد دزدی موجودات جاندار اعمال میشود و هم در مورد اشیای بیجان.
گفتار پنجم: مجازات الاهی
در گفتارهای پیشین، مجازاتهای قضایی را، که دادگاه با شرایط خاص به آنها حکم میکند، بررسی کردیم. اما مجازاتهایی که حقوق یهود برای گناهان در نظر گرفته است به موارد فوق منحصر نیست. در برخی موارد، خود خدا بدون اینکه اجرای مجازات را به دادگاهها وانهد، به مجازات مجرمان اقدام میکند. این مجازات، گرچه در نگاه اول مجازاتِ اخروی گناه را به ذهن میآورد، محلی اجرای آن همین دنیا است و برخی از آثار مجازات قضایی را نیز در پی دارد. از سوی دیگر، این مجازات الاهی یا آسمانی قابل تبدیل به مجازات قضایی است. از این رو، اشاره به آن بیمناسبت نیست.الف) ویژگیهای مجازات الاهی
مجازات الاهی ویژگیهایی دارد که آن را از مجازاتهایی که دادگاهها صادر میکنند متمایز میگرداند.1. مجازات الاهی قطعی و گریزناپذیر است و شیوههای اجرای آن متنوع و تعداد آن پرشمار است. برخلافِ اعمالِ مجازات در دادگاهها که منوط است به دستگیری بزهکار، وجود شهود و ادلهی کافی بر ضد وی و سایر شرایط، و نیز، به تعبیر تورات، «چشم نپوشیدن مردم از مجازات بزهکار» (لاویان، 20: 4)، مجازات در دادگاه الاهی هیچ یک از این شرایط را ندارد و لذا اثر ارعابی شدیدتری نیز دارد.
"اگر مرا نشنوید و جمیع این اوامر را به جا نیاورید و اگر فرایض مرا رد نمایید... خوف و سل و تب را که چشمان را فنا سازد و جان را تلف کند بر شما مسلط خواهم داشت... و اگر با این همه از من متنبه نشده، به خلاف من رفتار کنید... بر شما شمشیری خواهم آورد که انتقام عهد مرا بگیرد... (لاویان، 26: 14-43؛ و نیز رک: تثنیه، 28: 15-68)."
2.مجازاتِ الاهی هم شاملِ افراد میشود و هم کل قوم. برای مثال، خدا افرادی چون قائن [=قابیل] (پیدایش، 4: 10-15)، پسران هارون (لاویان، 10: 1-2)، مریم (اعداد، 12: 6-10)، قورَح [=قارون] (اعداد، 16: 28-35) را مجازات میکند. خدا همچنین قوم نوح (پیدایش، 6)، قوم سدوم و عموره (پیدایش، 18)، مصریان (خروج، 14: 27-28) را کیفر میدهد.
3. در تورات آمده است که خدا «انتقال گناه پدران را از پسران تا پشت سوم و چهارم» از دشمنان خود میگیرد (خروج، 20: 5)؛ تثنیه، 9:5). این تهدید ناظر است به مجازات الاهی، در حالی که مجازات در دادگاههای قضایی مشمول اصل شخصی بودن مجازاتها است: «پدران به عوض پسران کشته نشوند و نه پسران به عوض پدران کشته شوند؛ هر کس برای گناه خود کشته شود» (تثنیه، 16:24).
ب) جایگاه اعمالِ مجازات الاهی
در برخی موارد، مجازات الاهی در کنارِ مجازات قضایی برای جرمی تجویز شده است. دربارهی کار کردن در روز شنبه، تورات مقرر میدارد:"پس سبت را نگاه دارید، زیرا که برای شما مقدس است. هر که آن را بیحرمت کند هر آینه کشته شود و هر که در آن کار کند آن شخص از میان قوم خود منقطع [و نابود] شود (خروج، 31: 14)."
در جای دیگر، تورات ضمن تعیین مجازات الاهی در کنار مجازات قضایی، هشدار میدهد که اگر مردم از گناه بزهکار چشم بپوشند خدا خود اقدام به مجازات وی میکند:
[اگر کسی برای بت مولخ قربانی کند] قوم زمین او را با سنگ سنگسار کنند... اگر قوم زمین چشمان خود را از آن شخص بپوشانند... و او را نکشند، آنگاه من روی خود را بر ضد آن شخص و خاندانش خواهم گرداند و [آنان] را از میان قوم ایشان منقطع [=نابود] خواهم ساخت (لاویان، 20: 2-5).
با این همه، برای بسیاری از گناهان فقط مجازات الاهی در نظر گرفته شده است. عالمان یهودی در تبیین اینکه چه جرایمی چنین مجازاتی دارند ملاکهایی را مطرح کردهاند:
1.برخی گفتهاند جرایمی مجازات الاهی را در پیدارند که معمولاً در نهان انجام میشوند و شاهدی بر ارتکاب آنها نیست، مانند خوردن چربی و خون (لاویان، 7: 25-27؛ 17:10،14)، برخی جرایم جنسی (لاویان، 20: 17-18؛ 18: 29) و ...
2.برخی دیگر میگویند جرایمی این گونه مجازات را به همراه دارند که غالباً جنبهی دینی خاص دارند یا مربوط به کاهناناند، مانند ختنه نکردن (پیدایش، 17: 4)، خودداری از تقدیم قربانی (اعداد، 9: 13)، و عدم رعایت اعیاد دینی (لاویان، 23: 29 – 30؛ خروج، 12: 15-19)، و ...
3. با این همه، برخی جرایم که مجازات الاهی را در پی دارند با هیچ یک از دو ملاک فوق قابل سنجش نیستند. (75)
ج) شکل مجازات الاهی
1. معروفترین شیوهای که برای مجازات الاهی در تورات بیان شده است مجازات کارِت (76) است. کارِت واژهای عبری است که به «نابودی، ریشهکنی، و انقطاع» ترجمه شده است. به گفتهی تلمود، سیو شش جرم در تورات ذکر شدهاند که مجازات کارِت را به همراه دارند. (77)2. به غیر از کارِت، مجازات الاهی با عبارتِ «مرگ» (و مرگ ناگهانی) نیز بیان شده است: «کهانت را به شما دادم تا خدمت از راه بخشش باشد و غریبی که نزدیک آید کشته شود» (اعداد، 18: 7).
3. گاهی نیز عبارت «گناه کسی را متحمل شدن» (یعنی به گردن گرفتن گناه کسی) به کار رفته است: اگر کسی شاهد جرمی باشد و در دادگاه شهادت ندهد «گناه وی [=مظلوم] را متحمل خواهد شد» (لاویان، 5: 1؛ و نیز رک: لاویان، 7: 18؛ 17: 16؛ 20: 19؛ 24: 15؛ اعداد، 5: 31).
4. گاهی نیز به دنبال عبارت «او متحمل گناهش میشود» عبارت «و میمیرد» آمده است (مانند خروج، 28: 43؛ اعداد، 18: 32).
5. گاهی «تحمل گناه» با تهدید به کارِت تلفیق شده است: «هر که آن [قربانی] را بخورد متحمل گناه خواهد بود... آن کس از قوم خود منقطع خواهد شد» (لاویان، 19: 8؛ و نیز اعداد، 18: 32).
6. گاه این تهدید به «تحمل گناه» با تهدید به بیفرزندی همراه میشود: «کسی که با زنعموی خود بخوابد... متحمل گناه خود خواهند بود، بیکس [= بیفرزند] خواهند بود» (لاویان، 20:20). عالمان یهودی گفتهاند در آنجا که عبارت «متحمل گناه شدن» تنها و بدون عبارت دیگری آمده معنایش این است که گناهکار فقط باید قربانی تقدیم کند. (78)
به گفتهی دانشمندان یهودی، هر جا که در تورات ذکری از مجازات مرگ آمده بیآنکه ارتکاب عمل به صراحت نهی شده باشد این مجازات حمل بر مجازات آسمانی میشود.
د) ارتباط مجازات الاهی با مجازات قضایی
گرچه مجازات الاهی ماهیتاً از نظر مرجع صادر کنندهی حکم، نحوهی اجرای حکم و غیره با مجازات قضایی متفاوت است، تلمود مجازات الاهی را قابل تبدیل به تازیانه دانسته است، به این معنا که آن کس که مستحق مرگ براساس مجازات الاهی است میتواند با تن در دادن به مجازات قضاییِ تازیانه از مجازات آسمانی رهایی یابد. وقتی شخص گناهکار به تازیانه تن در میدهد معنای عملش این است که از عمل گذشتهی خود توبه کرده است. لذا خدا با لطف خود از مجازات این شخص (و میراندن وی) صرفنظر میکند. چون گناهکار مجازات تازیانه را به جان خرید، دیگر مجازات الاهی دربارهی وی اعمال نمیشود، چرا که براساس حقوق یهود، هیچ کس برای ارتکاب عملِ واحد دوبار مجازات نمیشود. (79)از سوی دیگر، اگر کسی پس از دوبار تازیانه خوردن باز همان جرم را تکرار کند از وی قطع امید میشود، زیرا معلوم میشود که توبهی وی واقعی نبوده است؛ لذا «وی را حبس میکنند و غذایش نان جو است تا شکمش بترکد». (80)
پینوشتها:
1. Ket. 33b.
2. TJ, Sanh. 7:10, 25a.
3.Sif. Num. 114; Sanh. 11:4.
4.MK 16a; cf. M.E., “Imprisonment”, EJ., v. 8, p. 1300.
5.hakhnasah la - kippah
6.Sanh. 9:5; Tosef., Sanh. 12: 7-8; cf. M.E., op. cit., p. 1300.
7.Sanh. 81b.
8.یا: آب محنت، آب مضیقه، آب کم.
9.Sanh. 9:5.
10. براساس تلمود، قضات از گواهان دربارهی دورهی شمیطا، سال، ماه، چندم ماه، روز هفته، ساعت و مکان ارتکاب جرم سؤال میکردند و دربارهی آشنایی با متهم و نیز داده شدن اخطار میپرسیدند (Sanh. 5:1-2).
11.Sanh. 81b؛ رک: راب ا. کهن، پیشین، ص 322.
12. M.E., op. cit., p. 1300-1.
13.Maim., Nezikin, “murder’, ch. 2.
14.Ibid., p. 1301.
15.M.E., op. cit., p. 1301.
16. تبعید گروهی نیز، به عنوان مجازات سرپیچی قوم از قوانین خدا، در کتاب مقدس در نظر گرفته شده است (تثنیه، 28: 64 – 68). این گونه تبعیدها وحشتناک بودند و پیامدهای ناگواری به همراه داشتند (تثنیه، 28: 65؛ حزقیال، 11:37).
17.Cf. Philip Birnbaum, Encyclopedia of Jewish Concepts, p. 143.
18.Mak. 10a.
19. «و از شهرها که به لاویان بدهید شش شهر ملجأ خواهد بود و آنها را برای قاتل بدهید تا به آنجا فرار کند و سوای آنها چهل و دو شهر بدهید. پس جمیع شهرها که به لاویان خواهید داد چهل و هشت شهر با نواحی آنها خواهد بود.»
20.Mak. 13a.
21.Maim., Yad, Roze’ah, 8:9-10; cf. H.H.C., “City of Refuge”, EJ., v. 5, p. 591-2.
22.Mak. 13b; Tosef. Mak. 3:6.
23.Mak. 10b; Tosef., 3:5; 2:5-6; cf. H.H.C., op. cit., p. 592-3.
24.Maim. Yad, Roze’ah, 7:10, 13; cf. ibid., 593-4.
25.Mak. 12a; Maim. Yad, Roze’ah, 5:14; cf. H.H.C., op. cit., p. 593-4.
26. herem
27.Mo.G./ H.H.C., “Herem”, EJ., v. 8, p. 344-50; Philip Birnbaum, op. cit, p. 235.
28.MK 16a.
29. niddui
30.Ibid.
31. Sif. Num. 104.
32.MK 16a; Maim., Yad, Talmud Torah 7:6; cf. Mo.G./ H.H.C., loc. cit., p. 350-1.
33. nezifah
34.MK 16a.
35.MK 15a; Maim., ibid., 7:4-5.
36.MK 15a-b; Sem. 5:10-13; Eduy. 5:6; cf. Mo.G/H.H.C, op, cit, p. 351.
37. shamta
38. sham mita
39. shemamah
40.MK 17a.
41. Ber. 19a.
42. Maim., loc. cit. 6:14; cf. Mo.G./ H.H.C., op. cit, p. 351-2.
43. YD 334:43; cf. ibid.
44. محمد حافظ صبری، پیشین، ص 564-567.
45.همان، ص 111 و 118.
46. kofer
47. BK 83b, 84a.
48. BK 40a; cf. H.H.C., “Compounding Offenses”, EJ., v. 5, p. 856.
49. nezek
50. BK 86a.
51. za’ar
52. rippui
53. shevet
54. boshet
55. BK 8:1, 6; cf. Sh.A, “Damages,” EJ., v. 5, p. 123.
راب ا. کهن، پیشین، ص 329 – 330.
56.Sh. A., op. cit, p. 1234.
57.BK 8:1.
58.ones: اُونِس را میتوان به «اکراه» ترجمه کرد. برای اطلاع بیشتر دربارهی این واژه رک:
Sh. Sh., “ones”, EJ., v. 12, p. 1397.
59.Sh.A., op. cit., p. 1234-6.
60. fine
61. damage
62.Maim., Yad, Nizkei Mamon 2:7-8; cf. H.H.C./I.L., , “Fines”, EJ., v. 6, p. 1287.
63.Ket. 42b – 43a; Shev. 38b.
64.Mak. 4b; Ket. 23b, 37a; BK 83b.
65. TJ, BK 10: 6,7.
66.Git. 44a.
67.BK 91a.
68. TJ, Kil. 7:3, 31a.
69.MK 16a.
70.BK 96b.
71. Ket. 3:7.
72. TJ, pes. 4:3, 30d; cf. H.H.C., op. cit, p. 1287-88.
73. Ibid., p. 1288.
74. Ibid.
75.Cf. H.H.C., “Divine Punishment”, EJ., v.6, p.121; I.T.S., “Karet”, EJ., v. 10; p. 788.
76. karet
77. Ker. 1:1-2; cf. I.T.S., op. cit., p. 788.
78. Tosef. Shevu. 3:1; cf. H.H.C., op. cit., p. 121-122.
79. Mak. 13a-b; 3:15.
80. Sanh. 81b; Yad, Sanh. 18: 4; cf. H.H.C., op. cit., p. 122.
سلیمانی، حسین؛ (1384)، عدالت کیفری در آیین یهود، قم: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، چاپ دوم.