كشاورزى يكى از منابع مالى اهل بيت (علیهم السلام)

تا اين جا درباره اهميت كار و كوشش از نظر اسلام و اين كه پيشوايان دينى كار مى‏كردند، بحث شد. اكنون درباره كشاورزى كه يكى از منابع مالى اهل بيت (علیهم السلام) است به بحث مى‏پردازيم چرا كه عنوان (كار و كوشش) كه در بحث قبل گذشت عنوان عامى است و چنان كه اشاره شد شامل كشاورزى، تجارت، و... نيز مى‏شود. از اين رو مباحثى به اختصار در مورد ارزش كشاورزى و سپس مصاديق كشاورزى اهل بيت از نظر خوانندگان گرامى مى‏گذرد.
پنجشنبه، 12 دی 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
كشاورزى يكى از منابع مالى اهل بيت (علیهم السلام)
كشاورزى يكى از منابع مالى اهل بيت (علیهم السلام)
كشاورزى يكى از منابع مالى اهل بيت (علیهم السلام)

نويسنده: نورالله عليدوست خراسانى
تا اين جا درباره اهميت كار و كوشش از نظر اسلام و اين كه پيشوايان دينى كار مى‏كردند، بحث شد. اكنون درباره كشاورزى كه يكى از منابع مالى اهل بيت (علیهم السلام) است به بحث مى‏پردازيم چرا كه عنوان (كار و كوشش) كه در بحث قبل گذشت عنوان عامى است و چنان كه اشاره شد شامل كشاورزى، تجارت، و... نيز مى‏شود. از اين رو مباحثى به اختصار در مورد ارزش كشاورزى و سپس مصاديق كشاورزى اهل بيت از نظر خوانندگان گرامى مى‏گذرد.

اهميت كشاورز از ديدگاه اسلام

درباره اهميت كشاورزى و خودكفايى همين بس كه در سخنان پيشوايان اسلام كشاورزان به عنوان گنج‏هاى الهى در روى زمين معرفى شده‏اند اسلام كشاورز را ستوده و او را شرافتمند دنيا و آخرت مى‏داند. يزيد بن هارون مى‏گويد: از امام ششم (علیه السلام) شنيدم كه فرمود: كشاورزان گنجهاى مردم هستند. غذاى پاكيزه را كه خداوند ارزانى داشته زراعت مى‏كنند و آنها در روز قيامت برترين مقام را دارند و به خدا نزديكترند و آنها را به نام (مباركها) صدا مى‏زنند. 1
در حديث ديگرى آمده است كه يزيد بن هارون واسطى مى‏گويد: از امام صادق (علیه السلام) درباره ارزش و شخصيت كشاورز سؤال كردم، حضرت در جواب فرمود: كشاورزان گنجينه‏هاى خدا در روى زمين‏اند. 2
در حديث ديگرى مى‏خوانيم از امام ششم (علیه السلام) درباره اين آيه كه خداى متعال مى‏فرمايد: «توكل كنندگان بايد فقط بر خدا توكل كنند.» سؤال شد مقصود از متوكلين چيست؟ فرمود: كشاورزان 3 كه گويا امام صادق (علیه السلام) يكى از مصاديق بارز متوكلان را ذكر كرده است .
اميرمؤمنان (علیه السلام) نيز به قشر كشاورز اهميت زيادى داده است، آن جا كه در عهدنامه تاريخى خود به مالك اشتر (استاندار مصر) مى‏نويسد: خراج و ماليات را دقيقاً زير نظر بگير! به گونه‏اى كه صلاح ماليات دهندگان باشد... بايد كوشش تو در آبادى زمين بيش از كوشش در جمع آورى خراج باشد، زيرا كه خراج جز با آبادانى به دست نمى‏آيد و آن كس كه بخواهد ماليات را بدون عمران و آبادانى مطالبه كند شهرها را خراب و بندگان خدا را نابود مى‏سازد و حكومتش بيش از مدت كمى دوام نخواهد داشت... و ويرانى زمين تنها به اين علت است كه كشاورزان و صاحبان زمين فقير مى‏شوند.4
امام صادق (علیه السلام) فرمود رسول گرامى اسلام (صلی الله علیه واله) هنگام وفاتش به على (علیه السلام) وصيت كرد و فرمود: اى على در حضور تو به كشاورزان ستم نشود؛ 5
در حديث ديگرى نيز از آن حضرت مى‏خوانيم كه فرمود: اميرالمؤمنين (علیه السلام) هميشه به عمال و كارمندانش سفارش كشاورزان را مى‏كرد. 6
اميرمؤمنان (علیه السلام) در مورد ضرورت و اهميت بهره‏بردارى از منابع طبيعى خدادادى مى‏فرمايد: «كسى كه آب و خاك (يعنى نيروى طبيعى) در اختيار دارد و نيروى انسانى خود را براى بهره‏بردارى به كار نمى‏بندد و با فقر و گدايى مى‏گذارند لعنت و نفرين خدا بر او باد. 7

فعاليت اهل بيت (علیهم السلام) در زمينه كشاورزى

اين همه تجليل از كشاورزى كه در روايات اسلامى آمده است و به عنوان نمونه احاديثى از نظرتان گذشت، بيانگر اهميت اين كار است و اكنون به بيان مواردى مى‏پردازيم كه پيشوايان دينى به كشاورزى اشتغال مى‏ورزيدند و از عوايد آن استفاده مى‏كردند.

پيامبر اكرم (صلی الله علیه واله) و كشاورزى

امام صادق (علیه السلام) فرمود: پيغمبر هميشه هسته‏هاى خرما را در دهن مكيده و مى‏نشاند. 8
ابن اثير مى‏نويسد: عجوه يك نوع خرمايى است بزرگتر از «صيحانى» كه رنگش متمايل به سياهى است و از چيزهايى است كه پيغمبر (صلی الله علیه واله) با دست خود آن را كاشت. 9
سمهودى هم آن جا كه انواع خرما را نام مى‏برد، اين مطلب را از ابن اثير نقل مى‏كند: 10
در فدك يازده درخت خرما وجود داشت كه پيامبر (صلی الله علیه واله) آنها را به دست خود كاشته بود. فرزندان حضرت فاطمه (سلام الله علیها) ميوه آنها را به حجاج اهدا مى‏كردند و از بركت آنها، ثروت سرشارى عايد آنها مى‏شد تا اين كه در زمان متوكل عباسى «عبدالله بن عمر بازيار» شخصى به نام «بشران بن ابى اميه ثقفى» را به مدينه فرستاد و او اين درختها را قطع كرد و چون به بصره بازگشت، فلج شد. 11
رسول اكرم (صلی الله علیه واله) به درختكارى و زراعت علاقه فراوانى داشت و در فرصتهايى كه به دست مى‏آمد خود شخصاً درخت مى‏كاشت يا زمين را براى افشاندن بذر مهيا مى‏كرد كه اين مطلب ضمن روايات متعددى آمده است:
حضرت على (علیه السلام) باغچه‏اى را كه پيغمبر اكرم (صلی الله علیه واله) براى آن حضرت درختكارى نموده بود و على (علیه السلام) خود آن را به دست خويش آب مى‏داد به دوازده هزار درهم فروخت. 12
عمربن خطاب مى‏گفت: براى رسول خدا (صلی الله علیه واله) سه مورد غنيمت اختصاصى بود: غنايم بنى نضير كه معمولاً پيامبر (صلی الله علیه واله) خود مصرف مى‏كرد؛ فدك كه درآمد آن را به مصرف فقراى در راه مانده مى‏رساند؛ و خيبر كه آن حضرت درآمد آن را به سه بخش تقسيم كرده بود: دو بخش آن براى مهاجران بود و يك بخش آن را بين خويشاوندان خود تقسيم مى‏كرد و اگر چيزى از آنها زياد مى‏آمد ميان مهاجران فقير قسمت مى‏كرد. موسى بن حارثى از ابن عفير روايت كرد كه پيامبر (صلی الله علیه واله) درآمد غنايم بنى نضير را كه ويژه خود آن حضرت بود بين خويشاوندان خود تقسيم مى‏كرد و به هر كس كه مصلحت مى‏دانست لطف مى‏كرد. در ميان نخلستانهاى بنى نضير مقدار زيادى زراعت مى‏شد كه معمولاً پيامبر (صلی الله علیه واله) مصرف ساليانه جو و خرماى همسران خود و فرزندان عبدالمطلب را از آن جا تأمين مى‏كرد. و اضافه آن هم صرف خريد اسلحه و اسب براى جنگ مى‏شد. پيامبر ابو رافع را بر اموال بنى نضير گماشته بود و او گاهى ميوه‏هاى نورس و نوبر براى آن حضرت مى‏آورد. صدقات آن حضرت از همين محل و همچنين از اموالى كه مخيريق به آن حضرت هبه كرده بود، تأمين مى‏شد. 13

اميرمؤمنان (علیه السلام) و كشاورزى

مى‏دانيم كه بخش عمده‏اى از عمر پر بركت على (علیه السلام) در دوران حكومت خلفاى سه گانه گذشت، دورانى كه در نظر ابتدايى، دوران فراغت آن حضرت به نظر مى‏رسيد، اما اگر به دقت بررسى كنيم خواهيم ديد كه دوران باز دارى على (علیه السلام) از تصدى خلافت دوران كناره‏گيرى آن حضرت از ساير شئون جامعه اسلامى نبود، بلكه در اين فترت امام (ع علیه السلام) به انجام خدمات علمى و اجتماعى بسيارى موفق شد كه تاريخ نظير آن را براى ديگران ضبط نكره‏است .
على (علیه السلام) از جمله افرادى نبود كه به جامعه و نيازهاى آن تنها از يك دريچه و آن هم دريچه خلافت بنگرد، كه اگر آن را به روى او بستند هر نوع مسؤوليت و تقيد را از خود سلب كند. آن حضرت به رغم آن كه از تصدى رهبرى سياسى بازداشته شد براى خود مسؤوليتهاى مختلفى قايل بود و از آن رو از انجام وظايف و خدمات ديگر شانه خالى نكرد و از طريق مختلف به صحنه خدمت وارد شد.
اهم اشتغالات اميرالمؤمنين (علیه السلام) در دوره خلفاى سه گانه به قرار زير بود:
الف: دفاع از حريم عقايد و اصول اسلام در برابر تهاجمات علمى علماى يهود و نصارا و پاسخگويى به سؤالات و دفع شبهات آنان؛
ب: هدايت و راهنمايى دستگاه خلافت در مسائل دشوار، بويژه امور قضايى؛
ج: انجام خدمات اجتماعى كه يكى از آنان كشاورزى و درختكارى است .
اميرالمؤمنان (علیه السلام) بسيارى از خدمات و انفاقات خود را از اين طريق انجام مى‏داد كه از جمله آنها آزاد كردن بردگان است، چرا كه آزاد ساختن بندگان از مستحباب مؤكد در اسلام است كه رسول گرامى اسلام (صلی الله علیه واله) فرمود: هر كس مؤمنى را آزاد سازد، خداوند در برابر هر عضوى از آن بنده، عضوى از شخص آزاد كننده را از آتش جهنم آزاد مى‏سازد 14.
اميرمؤمنان (علیه السلام) در اين زمينه نيز همچون ساير خدمات و فضايل پيشگام بود و موفق شد از حاصل دسترنج خود (و نه از بيت المال) هزار بنده را بخرد و آزاد سازد.
امام صادق (علیه السلام) به اين حقيقت گواهى داده و فرموده است: على (علیه السلام) هزار بنده از دسترنج خود در راه خدا آزاد ساخت. 15
امام ششم (علیه السلام) درباره كاركردن و كشاورزى آن بزرگوار فرمود: «اميرمؤمنان (علیه السلام) بيل مى‏زد و نعمت‏هاى نهفته در دل زمين را استخراج مى‏كرد.»16
در حديث ديگرى آمده است كه امام باقر (علیه السلام) فرمود:
«مردى نزد حضرت على (علیه السلام) يك وسق، 17 هسته خرما ديد. پرسيد هدف از گردآورى اين همه هسته خرما چيست؟ فرمود: همه آنها به اذن الهى درخت خرما خواهند شد. راوى مى‏گويد امام (علیه السلام) آن هسته‏ها را كاشت و يك دانه تباه نشد و نخلستانى پديد آورد.» 18

اميرمؤمنان (علیه السلام) و حفر قنات‏

رسول خدا (صلی الله علیه واله) در «ذى العشيره» از زمين‏هاى (ينبع) قطعه‏اى به على (علیه السلام) داد و عمر نيز در زمان خلافت قطعه ديگرى را به آن اضافه نمود و على (علیه السلام) نيز قطعه ديگرى را خريد و به آن افزود كه در نتيجه، اموال على (علیه السلام) در ينبع چشمه‏هاى متفرقه‏اى بود. اين زمين از جمله زمينهاى موات بوده است كه خود حضرت در آن جا چشمه كنده و آب درآورده بود. اموال اميرمؤمنان (علیه السلام) در ينبع متفرق بود از جمله: «عين البحير» 19 «عين ابى نيزر» و «عين نولاء» كه حضرت آن را با دست خود احداث كرده است .20 آن حضرت در ينبع صد چشمه درآورد و براى حاجيان خانه خدا وقف نمود و چاه‏هايى در راه مكه و كوفه حفر كرد و مسجد فتح را در مدينه و مسجدى را در مقابل قبر حمزه و در ميقات و كوفه و بصره و آبادان بنا كرد. 21
جعفر بن محمد از پدرش امام باقر (علیه السلام) نقل كرده است كه عمر زمينى را در ينبع به على بن ابيطالب داد، سپس آن حضرت زمينهايى خريده به آن ضميمه نمود و در آن چشمه‏اى احداث كر د و در حالى كه مشغول كندن چشمه بود ناگهان آب مانند گردن شتر بالا زد حضرت فرمود: به ورثه مژده دهيد. آن گاه آن را براى فقرا و مساكين و ابن سبيل و دور و نزديك در حال جنگ و صلح وقف نمود تا ذخيره روزى باشد كه روى‏هايى سفيد و صورتهايى سياه مى‏شود. 22

قنات ابى نيزر

نمونه‏اى ديگر از كشاورزى اميرمؤمنان (علیه السلام) را مى‏توان عين (قنات) ابى نيزر نام برد.
ابونيزر از اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه واله) و زندگى او در عهد آن حضرت بود. گفته‏اند ابونيزر از فرزندان نجاشى بود كه اسلام آورد و با پيغمبر زندگى مى‏كرد. 23
محدث قمى مى‏گويد: استاد ما در كتاب مستدرك از كتاب كامل مبرد نقل مى‏كند كه ابونيزر از شاهزادگان عجم بود و در نزد من صحيح آن است كه از فرزندان نجاشى پادشاه حبشه بود و در كودكى به اسلام رغبت كرد و نزد رسول خدا آمده است اسلام آورد و با آن حضرت زندگى مى‏كرد و بعد از وفات رسول خدا با على (علیه السلام) و فرزندان او بود. ابو نيزر مى‏گويد: من از طرف على (علیه السلام) عهده‏دار سرپرستى دو مزرعه «ابى نيزر» و «بغيبفه» بودم. روزى على (علیه السلام) آمد و گفت: طعامى نزد تو يافت مى‏شود؟ گفتم: طعامى هست كه آن را براى اميرالمؤمنين شايسته نمى‏دانم؛ كدويى است از كدوهاى مزرعه كه آن را با روغن بدبويى پخته‏ام. فرمود: همان را بياور. پس دست خود را در آب شست و مقدارى از آن خوراك را ميل نمود، آن‏گاه دوباره به سوى آب برگشت و دستهاى خود را با ريگ پاكيزه كرد و آن دو را به هم گرفت و مقدارى آب خورد و فرمود: اى ابونيزر دستهاى پاكيزه‏ترين ظرفهاست. سپس دستها را به شكم ماليد و فرمود: «من ادخله بطنه النار فابعده الله: كسى كه شكمش او را به آتش ببرد از رحمت خدا بى‏نصيب باد.» پس كلنگ را برداشت و به سوى چشمه سرازير شد و به كار مشغول گرديد. چندى كلنگ مى‏زد و از آب اثرى نبود پس بيرون آمد و نفسى كشيد و عرق از پيشانى گرفت و ديگر بار بالنگ به سوى چشمه برگشت و كلنگ مى‏زد و همهمه مى‏كرد تا آن كه آب مانند گردن شتر جستن گرفت و جارى شد. على (علیه السلام) با شتاب بيرون آمد و گفت: «اشهد الله انهاصدقه» خدا گواه باشد كه اين مزرعه وقف است»...24

خلاصه سخن‏

خلاصه اين كه از روزى كه اميرالمؤمنين (علیه السلام) وارد مدينه منوره شد گاهى مشغول جنگ و جهاد در راه خدا و اسلام و گاهى در كارهاى توليدى از قبيل كشاورزى و درختكارى و گاهى براى حوايج روزمره خود و خانواده‏اش در باغها و مزارع ديگران كار مى‏كرد و مزد مى‏گرفت، مخصوصاً در بيست و پنج سال خانه نشينى كه از كارهاى اجتماعى و سياسى كنار گذاشته شد، قهراً در اجتماعات كمتر ديده مى‏شد. مگر در مواقع ضرورى كه براى حفظ كيان اسلام مجبور مى‏شد در اجتماعات شركت كرده و با رأى قطعى و علم محيط خود اسلام و مسلمين را يارى نموده و از مشكلات نجات دهد. امام در اين مدت فراغت پيدا كرد، و به امور كشاورزى و درختكارى و حفر قنوات و در آوردن چشمه‏ها در اطراف مدينه مشغول شد و بدين وسيله املاك متعدد و باغها و مزارع فراوانى احداث كرد به طورى كه از خود آن حضرت نقل شده است كه فرمود: زمانى را به ياد مى‏آورم كه در حضور رسول خدا (ص) از گرسنگى سنگ برشكم مى‏بستم در حالى كه (اكنون) صدقه مال من ساليانه به چهل هزار دينار مى‏رسد. 25
و در جاى ديگر فرمود: صدقه من امروز به چهل هزار مى‏رسد. 26
مرحوم مجلسى از سيد بن طاووس نقل مى‏كند كه على (علیه السلام) فرمود: اگر صدقه من امروز ميان بنى‏هاشم تقسيم شود، همه را كفايت خواهد كرد. 27
مراد از صدقه در اين حديث زكات نيست، بلكه وقفهايى است كه آن حضرت وقف كرده بود و صدقه جاريه قرار داده بود و حاصل غله آنها اين مقدار مى‏شد. 28
شافعى مى‏نويسد:
والى مدينه (نوشته و وقفنامه) صدقه على بن ابيطالب را بيرون آورد و گفت: اين نوشته را از آل ابى رافع گرفته‏ام كه پيش آنها بوده است. سپس والى دستور داد آن را براى من قرائت كردند. 29
شخصى به نام عبدالاعلى مى‏گويد: به امام صادق (علیه السلام) گفتم مردم عقيده دارند كه شما مال زيادى داريد. فرمود: من از اين مطلب ناراحت نمى‏شوم. اميرالمؤمنين (علیه السلام) روزى مى‏گذشت و مردمى كه آن جا بودند نگاه مى‏كردند، در حالى كه على (علیه السلام) پيراهن پاره‏اى در برداشت. گفتند على مال و ثروتى ندارد. حضرت اين سخن را شنيد و به كسى كه صدقه‏هاى او را سرپرستى مى‏كرد دستور داد، صدقه‏ها را جمع كرده و بفروشند و همه را نقد كنند سپس دستور داد همه را يك جا گرد آوردند و همان اشخاص را خواست و نشان داد كه اين همه مال (كه مانند خرما روى هم انباشته شده بود) صدقه مال من است و دستور داد بين فقرا تقسيم كنند. 30
در حديث ديگرى آمده است: به اميرالمؤمنين (علیه السلام) خبر رسيد كه طلحه و زبير مى‏گويند على فقير است و مالى ندارد. حضرت به وكلاى خود دستور داد غله‏اش را جمع كنند. سال كه رسيد آنها را خدمت حضرت آوردند و مقدار صدقه صد هزار درهم معين شده بود. آنها را در مقابل خود ريخت و دنبال طلحه و زبير فرستاد آمدند. فرمود: به خدا سوگند هيچ كس در اين مال حقى ندارد. (همه از خود من است) از نزد حضرت بيرون رفتند و مى‏گفتند على مال و ثروت دارد. 31
اميرمؤمنان (علیه السلام) اموال زيادى داشت كه سيد رضى مى‏نويسد: پيامبر (ص) بعضى اموالش را به حضرت على (علیه السلام) داد. 32
اموال ديگر را هم از طرقى كه يادآور شديم به دست آورد و به هر حال در مدينه اموال فراوانى داشت. از جمله نوشته‏اند: (در مدت اقامت و خلافت على (علیه السلام) در كوفه)روزى اسامة بن زيد به اميرمؤمنان (علیه السلام) پيغام داد كه سهم مرا از اموال مجاهدان بفرست. او اضافه كرد من پيوسته طرفدار تو بودم و اگر در كام شير درنده‏اى بودى من نيز خود را به تو مى‏رساندم.
اميرمؤمنان (علیه السلام) در پاسخ او نوشت: اين اموال متعلق به مجاهدان است، ولى من در مدينه مالى دارم هر قدر خواستى از آن بگير. 33
مرحوم صاحب جواهر در كتاب خمس ضمن بحثى كه مى‏گويد: «دنيا و آنچه در آن است مال محمد (صلی الله علیه واله) و آل او مى‏باشد»، در حديثى از امام صادق (علیه السلام) نقل مى‏كند كه آن حضرت فرمود: «اين كه من از شما درهمى مى‏گيرم بدان جهت است كه مال شما را پاك كنم وگرنه من در مدينه جزء كسانى هستم كه بيشترين مال را دارند. 34
هنگامى كه على (علیه السلام) در كوفه بود مخارج او و خانواده‏اش از غله املاك ينبع به دست مى‏آمد. 35
اشكال
ابن ابى الحديد مى‏گويد: عثمانيه 36 در مقام اشكال تراشى به على (علیه السلام) مى‏گويند: ابوبكر از دنيا رفت و هيچ درهم و دينارى از خود به ارث نگذاشت و حال آن كه على (علیه السلام) از دنيا رفت در حالى كه مزارع زيادى از خود به ارث گذاشت (پس ابوبكر زاهدتر از او بوده است).
جواب‏
جواب اين اشكال چنين داده شده است كه همه مى‏دانند على (علیه السلام) چشمه‏ها را با دسترنج خود در «مدينة»، «ينبع» و «سويقه» درآورده است و زمينهاى موات زيادى را احيا نمود. سپس آنها را از ملك خود بيرون كرد و براى مسلمانان صدقه قرار داد و از اين املاك در هنگام مرگ در ملكش چيزى باقى نماند.
مگر نمى‏بينى كتابهاى سيره و تاريخ را كه نزاع زيد بن على و عبدالله بن حسن را درباره صدقه‏هاى على (علیه السلام ) نقل كرده‏اند در حالى كه على (علیه السلام) براى بچه‏هاى خود چيزى باقى نگذاشت مگر چند غلام و كنيز و هفتصد درهم كه اندوخته بود تا براى خدمت در خانه خود خدمتكارى بخرد، 37كه قيمتش 28 دينار بود... و ابوبكر نيز چيزى باقى نگذاشت چون كه زنده نماند و اگر زنده بود او هم همين كار را مى‏كرد.
مگر نمى‏بينى كه عمر چهل هزار درهم براى «ام كلثوم» 280 مهر قرار داد و پرداخت. زيرا عمرش طولانى شد تا ثروتمند شد، ولى با اين فرق كه بعضى از راه تجارت دارا شدند و بعضى از راه كشاورزى و بعضى از فئ (ظاهراً مرادش از جمله آخر عثمان باشد)، امام على (علیه السلام) برترى دارد زيرا كه با دست خود كاركرد و زمين را شخم زد و آبيارى كرد و درختكارى نمود( تا صاحب ثروت گرديد). همه اينها را خودش كار كرد و خود انجام داد و (در آخر) براى خود و فرزندانش هم چيزى باقى نگذاشت، چرا كه هر چه داشت وقف نمود.
رسول خدا (صلی الله علیه واله) نيز از دنيا رفت در حالى كه مزارع زياد و بزرگى در خيبر و فدك و بنى النضير و وادى نخله و ظائف داشت كه بعد از رحلتش صدقه شد: به سبب خبرى كه ابوبكر نقل كرده است (كه در بحث صدقات رسول خدا (ص) ذكر شده است) ابن ابى الحديد سپس مى‏گويد: اگر اميرمؤمنان به اين جهت كه باغ و نخل داشت مورد سرزنش قرار بگيرد و براى او عيبى محسوب شود پس رسول خدا (صلی الله علیه واله) هم اين گونه بود و حال اين كه اگر كسى اين را بر پيغمبر خرده بگيرد، سبب كفر و الحاد اوست. 38

امام سجاد (علیه السلام) و كشاورزى

آن حضرت نيز مانند ديگر ائمه عليهم السلام مزرعه داشت و مشغول كشاورزى بود و افرادى هم بودند كه براى آن حضرت كارهاى كشاورزى را انجام مى‏دادند. به عنوان نمونه مى‏توان به حديثى كه مرحوم شيخ حر عاملى از امام صادق (علیه السلام) نقل كرده است، اشاره كرد:
وى مى‏نويسد: امام سجاد (علیه السلام) به كسى كه كارهاى حضرت را انجام مى‏داد و ناظر دخل و خرج بود و در شب خرماها را چيده بود فرمود: اين كار را انجام مده، مگر نمى‏دانى رسول خدا (صلی الله علیه واله) از درو كردن (زراعت) و چيدن (ميوه) در شب نهى فرموده است... 39 و همان گونه كه در بحث املاك ائمه گذشت امام سجاد (علیه السلام) در محلى به نام «عنابه» در اطراف مدينه مزرعه‏اى داشت كه هنگام ميوه در آن جا اقامت مى‏كرد. 40

امام باقر (علیه السلام) و كشاورزى‏

داستان ديدار محمد بن منكدر با امام باقر (علیه السلام) يكى از داستانهاى معروف و مشهور است، ولى به طور مختصر آن را يادآور مى‏شويم:
محمد بن منكدر (41) مى‏گويد:
محمد بن على بن الحسين (علیه السلام) را ديدم، مى‏خواستم او را موعظه كنم، اما او مرا موعظه كرد. از او پرسيدند چگونه تو را موعظه كرد، گفت: در وقتى كه هوا گرم بود به يكى از نواحى مدينه مى‏رفتم. ابوجعفر محمد بن على به من برخورد. او كه مردى تنومند و سنگين وزن بود، در حالى به من رسيد كه بر دو غلام سياه يا دو برده تكيه داده بود. با خود گفتم: سبحان الله، پيرمردى از بزرگان قريش در اين ساعت گرما با اين حالت در پى دنياست! من بايد او را نصيحت كنم.
نزديك او رفتم و به او سلام كردم. او همچنان نفس زنان و عرق ريزان جواب داد. گفتم: خداوند حال تو را نيكو گرداند، پيرمردى هستى از بزرگان قريش. در اين ساعت گرما و با اين ناراحتى چگونه مشغول به دنياى خويش هستى؟ چه مى‏بينى اگر مرگت برسد و تو در اين حال باشى؟ او گفت: اگر مرگ من برسد و من در چنين حالتى باشم مرگ من در وقتى فرا رسيده كه مشغول به اطاعت خدا هستم، اطاعتى كه بدان وسيله خود و خانواده‏ام را از تو و ساير مردم بى‏نياز نمايم.
تنها چيزى كه من از آن مى‏ترسم اين است كه در حالى مرگ من برسد كه مشغول معصيت خدا باشم. گفتم: راست گفتى، خداوند تو را مشمول رحمت خود گرداند. من مى‏خواستم تو را موعظه كنم ولى تو مرا نصيحت كردى.42

امام صادق (علیه السلام) و كشاورزى‏

ابوعمرو شيبانى گويد: حضرت صادق (علیه السلام) را ديدم در حالى كه لباسى خشن بر تن و بيلى در دست داشت و در باغ خود كار مى‏كرد و عرق از پشتش مى‏ريخت. عرض كردم فدايت شوم بيل را به من بدهيد به جاى شما كار كنم. فرمود: من دوست دارم مرد در راه تهيه معاش و به دست آوردن روزى حرارت آفتاب را ببيند و رنج آن را تحمل كند. 43 در حديث ديگرى آمده است ابوبصير گفت: از امام ششم (علیه السلام) شنيدم كه مى‏فرمود: من در بعضى از املاك خود به قدرى كار مى‏كنم تا عرق كنم و حال آن كه هستند كسانى كه آن كار را انجام مى‏دهند (اما من خود كار مى‏كنم) تا خداوند بداند من طالب روزى حلال مى‏باشم. 44
در روايت ديگرى از فضل بى ابى قره نقل شده است كه گفت: بر امام صادق (علیه السلام) وارد شديم در حالى كه در باغچه خود مشغول فعاليت بود عرض كرديم فدايت شويم اجازه بفرماييد اين كار را ما و يا غلامانتان انجام دهيم. فرمود: نه. مرا به حال خود بگذاريد، زيرا دوست دارم كه خداى عزوجل مرا در حالى ببيند كه با دست خويش كار مى‏كنم. و براى كسب حلال، خود را به زحمت انداخته‏ام. اميرالمؤمنين (علیه السلام) در شدت گرما به دنبال رفع نيازهاى زندگى‏اش مى‏رفت، به اين منظور كه خداوند او را ببيند در راه كسب حلال خود زحمت مى‏كشد. 45 مرحوم شيخ طوسى در حديثى از قول هشام بن احمر نقل مى‏كند كه گفت: خدمت امام صادق (علیه السلام) رسيدم و خواستم درباره مفضل بن عمر از وى سؤال كنم در حالى كه روز بسيار گرمى بود و از شدت گرما عرق بر سينه‏اش جارى بود و در باغ خود مشغول كار بود. قبل از اين كه سؤال كنم، حضرت جواب مرا داد...46
در حديث ديگرى آمده است كه شخصى به نام اسماعيل بن جابر گفت: خدمت امام صادق (علیه السلام) رسيدم در حالى كه در باغ خود بيلى به دست گرفته و با آن راه آب را باز مى‏كرد و مشغول آبيارى بود و لباسى همانند كرباس پوشيده بود كه گويى از تنگى بر بدنش دوخته شده است. 47
كسانى هم بودند كه در مزرعه آن حضرت كار مى‏كردند و در امر كشاورزى كمك مى‏كردند و اجرت و مزدشان را مى‏گرفتند، چنان كه در حديثى آمده است:
شخصى به نام شعيب مى‏گويد: گروهى را براى كاركردن در باغى كه از آن امام صادق (علیه السلام) بود به كار واداشتم تا عصر كار كنند، وقتى كه از كار فارغ شدند حضرت به (معتب) فرمود: مزدشان را قبل از اين كه عرق آنها خشك شود بپرداز. 48

امام کاظم (علیه السلام) و كشاورزى

از على بن ابى حمزه روايت شده كه گفت: امام هفتم (علیه السلام) را ديدم كه در مزرعه خود مشغول كار بود. به او گفتم فدايت شوم شما چرا كار مى‏كنيد؟ كارگران شما كجايند؟ فرمود: اى على بن ابى حمزه كسى كه از من و پدرم بالاتر بود با دست خود در زمينش كار مى‏كرد. پرسيدم او كيست؟ فرمود: رسول خدا (صلی الله علیه واله) و اميرالمؤمنين (علیه السلام) و همه پدران و اجداد ما كه با دست خود كار مى‏كردند و اين كار سيره همه انبيا و پيامبران و رسولان و اوصيا و جانشينان پيامبران و مردان شايسته است. 49

امام هشتم (علیه السلام) و كشاورزى

حموى مى‏نويسد: در اطراف مدينه محلى بوده است به نام «خاخ» كه در آن جا منازل محمد بن جعفر بن محمد و على بن موسى الرضا (علیه السلام) و ديگران قرار داشته و مزرعه محمد بن جعفر و امام رضا (علیه السلام) «حضر» نام داشت. 50
بنابراين ائمه معصومين (علیهم السلام) املاك و مزرعه‏هايى داشتند و خودشان در آنها مشغول كشاورزى بودند كه حموى در مورد ديگر مى‏نويسد: نقمى محلى است در اطراف مدينه كه ملك آل ابى طالب بوده است. 51 از مواردى كه به عنوان نمونه گذشت بخوبى روشن مى‏شود كه يكى از طرق تأمين معاش و گذراندن زندگى اهل بيت پيامبر (صلی الله علیه واله) و نيز كمك كردن به ديگران كشاورزى بوده است .
آنچه گذشت بيانگر اين مطلب است كه پيامبر و ائمه معصومين (علیهم السلام) مانند ساير مردم كار مى‏كردند و اين كه پيامبر (صلی الله علیه واله) شخصاً درخت خرما مى‏كاشت و اميرمؤمنان و ائمه (علیهم السلام) به شغل كشاورزى علاقه وافرى داشتند و خود به اين كار مبادرت مى‏ورزيدند، براى اين بود كه مردم را به اين نكته مهم توجه دهند كه زندگى آنها وابسته به كار و توليد است و يكى از منابع مالى آنان كشاورزى بود كه هم به زندگى خود مى‏رسيدند و هم به زندگى ديگران .

پاسخ به يك سؤال

با توجه به آنچه درباره اهميت كار و كشاورزى گفته شد ممكن است اين سؤال براى بسيارى مطرح شود كه چرا امروز پيشوايان دينى به كارهاى توليدى همچون زراعت و مانند آن نمى‏پردازند تا الگوى ديگران باشند. در پاسخ مى‏توان گفت: توجه به اين نكته لازم است كه احترام فوق‏العاده‏اى كه اسلام براى كار با دست قايل شده مفهومش اين نيست كه كارهاى سازنده فكرى همچون تعليم، تربيت، رهبرى و راهنمايى مردم از ارزش و احترام فوق العاده بى‏بهره‏اند تا بتوان دانشمندان و استادان دانشگاه و نويسندگان و پيشوايان فكرى مردم را متهم به عدم انجام كار مثبت كرد، بلكه بعكس هدف اصلى اين احترام فوق‏العاده براى كارگر و كشاورز اين است كه هرگز نقش كار و كشاورزى را در پيشرفت يك جامعه زنده فراموش نكنيم و مقام كارگر و كشاورز را كم نشمريم. و گرنه پيشوايان فكرى و مربيان يك جامعه قطع نظر از ارزشهاى انسانى، سهم بسيار مهمى در پيشبرد جنبه‏هاى مادى جامعه نيز دارند، زيرا آنها با پايه‏ريزى يك مجتمع صالح، دعوت به همبستگى، درستكارى، تعاون و مانند اينها جامعه را براى رسيدن به هدفهاى عالى تقويت مى‏كنند و تأثير غير مستقيم كوششهاى آنها (همانند تأثير غير مستقيم عمل يك طبيب ماهر و دلسوز در افزايش بازده اقتصادى كارگران) قابل انكار نيست. خيلى روشن است كارگرى كه بيمار مى‏شود نه تنها بازده اقتصادى ندارد بلكه به صورت يك مصرف كننده در مى‏آيد. ولى بر اثر تلاش طبيب، سلامت خود را بازيافته قادر به توليد مى‏شود. آيا مى‏توانيم به اين پزشك يا دانشجوى طب بگوييم تو عمل مثبتى ندارى و بايد حتماً بروى در زمين‏هاى زراعتى كار كنى!؟ همچنين دانشمندى كه مردم را به وحدت، درستكارى، تعاون، جديت در طريق توليد و مبارزه با كم كارى و بيكارى دعوت مى‏كند، گاه باز ده عمل جامعه را چندين برابر مى‏كند. و به ديگر سخن علت طرح اين گونه سؤالها از آن جا سرچشمه مى‏گيرد كه مفهوم كار براى بيشتر پرسش كنندگان روشن نيست، از اين رو بايد توجه داشت كه كار بر سه قسم است:
الف: كارهاى توليدى مانند كشاورزى، بافندگى، دامدارى؟...
ب: كارهاى خدماتى مانند پزشكى، پرستارى، رانندگى، رفتگرى، باربرى و...
ج: كارهاى فرهنگى و عقيدتى مانند ارشاد و هدايت مردم، شغل اساتيد دانشگاه‏ها، دانشجويان، فرهنگيان، نويسندگان و... از اين رو كار منحصر به كار توليدى نيست و اگر مفهوم كار تنها همان كارهاى توليدى باشد، بايد علما و دانشمندان، پيشوايان دينى، اساتيد دانشگاهها و نويسندگان و...را در شمار كسانى كه بيكار هستند به حساب آورد، با اين كه اين گونه نيست و اگر كسى بداند مفهوم كار چيست و كارگر كيست اين نوع سؤال‏ها را مطرح نمى‏كند.

پي نوشت :

1- الكلينى، ابى جعفر محمد بن يعقوب، الفروع م الكافى، تهران، منشورات دارالكتب الاسلاميه، 1391 ه'ق، ج .5 كتاب المعيشه، باب فضل الزراعه، ص 261، حديث .7 الفيض الكاشانى، الوافى، قم، منشوارت مكتبة آيت الله مرعشى، 1404 ه'ق، ج 3، ص .23 الحرالعاملى، محمد بن الحسن، وسائل الشيعه، بيروت، منشورات داراحياء التراث العربى، 1391 ه'ق، ط 4، ج .13 كتاب المزارعه، باب 3، ص 194، حديث 7.
2- وسائل الشيعه، همان، ج .12 ابواب مقامات تجارت، ص 25، حديث .3 ابى جعفر محمد بن الحسن الطوسى، تهذيب الاحكام، تصحيح على اكبر الغفارى، تهران، نشر صدوق، ط 1، 1376، 1418 ه'ق، ص 442، حديث 259.
3- وسائل الشيعه، همان، حديث .5 الشيخ الصدوق، محمد بن على، من لايحضره الفقه، تهران، منشورات دارالكتب الاسلاميه، 1390 ه'ق، ط 5، ج 3، ص .160 النورى، الطبرسى، ميرزا حسين، مستدرك الوسائل، تهران، منشورات المكتبة الاسلاميه، 1383 ه'ق،ج 2، ص 501.
4- الدكتور صبحى صالح، نهج‏البلاغه، قم، منشورات دارالهجرة، 1395 ه'ق، نامه 53.
5- الحرالعاملى، محمد بن الحسن، وسائل الشيعه، بيروت، منشورات داراحياء التراث العربى، 1391 ه'ق، ط 4، ج 13، كتاب المزارعه و المساقاه، باب 20، ص 216، حديث 2.
6- وسائل الشيعه، همان،حديث 1.
7- مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، منشورات مؤسسه الفواء، 1403 ه'، ق، ط 2، ج 100، ص 65.
8- الكلينى، ابى جعفر محمد بن يعقوب، الفروع من الكافى، تهران، منشورات دارالكتب الاسلاميه، 1391 ه'ق، ج .5 كتاب المعيشه، ص 74، حديث .2 وسائل الشيعه، ج .12 ابواب مقدمات تجارت، ص 22، باب 9، حديث 2.
9- مشروح اين حديث و مدرك آن در «بحث امام هفتم (ع) و كشاورزى» آمده است .
10- ابن اثير، النهاية فى غريب الحديث و الاثر، ناشر مؤسسه مطبوعاتى اسماعيليان، ج 3، ص 188.
11- موسوى قزوينى حائرى، سيد محمد حسن، فدك با مقدمه استاد عبدالفتاح عبدالمقصود، مطبوعات النجاح بالقاهره، ط 1، 1396 ه'، 1976 م، ص .195 ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، 1382 ه'، ج 16، ص .217 الامين العاملى، السيد محسن، نقض الوشيعه او الشيعة بين الحقايق و الاوهام، منشورات مؤسسه الاعلى للمطبوعات، بيروت، لبنان، ط 4، ص 1403 ه'، 1983 م، ص 396.
12- قمى، شيخ عباس، سفينة البحار، مؤسسه انتشارات فراهانى، بى‏تا، ج 2، ص 24.
13- واقدى، محمد بن عمر واقد، المغازى، تحقيق الدكتور مارسدن جونس، نشر دفتر تبليغات اسلامى، رمضان 1414 ه'، ج 1، ص .378 الدكتور جواد على، المفصل فى تاريخ العرب قبل الاسلام، دارالعلم للملائين، بيروت، مكتبة النهضة بغداد، ط 2، مارس 1971، ج 7، ص 43.
14- مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، منشورات مؤسسه الوفاء 1403 ه'ق، ط 2، ج .101 ص 194 ، حديث .9 الشيخ الصدوق، محمد بن على، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، تهران، منشورات مكتبة الصدوق، تصحيح على اكبر الغفارى، بى‏تا، ص .166
15- الكلينى، ابى جعفر، محمد بن يعقوب، الفروع من الكافى، تهران، منشورات دارالكتب الاسلاميه، 1391 ه'ق، ج 5، ص 74، حديث 4 و حديث .3 مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، منشورات مؤسسه الوفاء، 1403 ه'ق، ط 2، ج 41، ص .43
16- فروع كافى، همان، حديث 2.
17- يك وسق معادل شصت صاع و هر صاع تقريباً يك من است .
18- الكلينى، ابى جعفر محمد بن يعقوب، الفروع من الكافى، تهران، منشورات دارالكتب الاسلاميه، 1391 ه'ق، ج 5، ص 74، حديث .6 الحرالعاملى، محمد بن الحسن،وسائل الشيعه، بيرت، منشورات داراحياء التراث العربى، 1391 ه'ق، ط 4، ج 12، ص 25، حديث 1 و 2، با اندك تفاوت.
19- عين به معناى چشمه و قنات است .
20- النميرى، ابو زيد عمر بن شبه، تاريخ المدينة المنورة، مطبعة قدس، قم، ناشر دارالفكر، 1410 ه' ق، 1368 ش، ج 1، ص .221 السمهودى، نورالدين، وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفى، تحقيق محمد محيى الدين، بيروت، لبنان، دارالكتب العلمية، ط 4، 1404 ه'، 1984 م، ج 4، ص 1271 و 1334.
21- مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء 1403ه'ق، ط 2، ج 41، ص 32 - .33 ابن شهر آشوب، مناقب آل ابى طالب، تصحيح و تعليق سيد هاشم رسولى محلاتى، قم، مؤسسه انتشارات علامه، ج 2، ص 123.
22- بيهقى ،ابى بكر، احمد بن حسين بن على، السنن الكبرى، لبنان، بيروت، دارالمعرفة، ج 6، ص .160 بلاذرى، ابى الحسن، فتوح البلدان، بيروت، دارالكتاب العلميه، 1398 ه'، 1978 م، ص .28 تاريخ المدينة، همان، ص .220 الشيبانى، كتاب احكام الاوقاف، ص 10.
23- ابن حجر العسقلانى، الاصابه فى تمييز الصحابة، بيروت، داراحياء التراث العربى، 1328 ه'ق، ج 4، ص .199 مبرد ابوالعباس، الكامل فى اللغة و الادب، بيروت، دارالكتب العلميه، 1407 ه'، 1987 م، ج 2، ص 173 - 172.
24- القمى، الشيخ عباس، الكنى والالقاب، تهران، منشورات مكتبة صدر، بى‏تا، ج 3، ص 138 الاصابة، همان النورى، الطبرسى، ميرزا حسين، مستدرك الوسائل، تهران، منشورات المكتبه الاسلاميه، 1383 ه'ق، ج 2، ص 268 .514- الهيثمى، على بن ابى بكر، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، منشورات دارالكتاب، بيروت، لبنان، ج 9، ص .123 اين حديث به همين مضمون و با تفاوت در عبارات در اين منابع آمده است: البلاذرى، احمد بن يحيى بن جابر، انساب الاشراف، تحقيق و تعليق شيخ محمد باقر محمودى، منشورات مؤسسه الاعلمى، بيروت، لبنان، ط 1، 1394 ه'، 1974م، ج 2، ص .117 الحسينى المرعشى التسترى، القاضى السيد الشهيد نورالله، احقاق الحق و ازهاق الباطل به اهتمام حسن الغفارى، كتابفروشى اسلاميه، 1388 ه'ق، ج 8، ص. 574 ابن اثير، اسدالغابه فى معرفه الصحابه، داراحياء التراث العربى، بيروت، لبنان، ج 4، ص .23 الحلبى، برهان الدين، السيره الحلبيه، بيروت، لبنان، داراحياء التراث العربى، 1320 ه'ق، ج 2، ص 207 مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، منشورات مؤسسه الوفاء، ط 2، 1403 ه'ق، ج 41، ص 26 و 43.
25- مجمع الزوائد، همان. تراتيب الاداريه، همان، ص 402 و .407 اسدالغابه، همان. مسند احمد، همان. حليه الاولياء، همان. كنزالعمال فى سنن الاقوال و الافعال، همان، ج 13، ص 179.
26- مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء، ط 2، 1403 ه'، 1983 م، ج 41، ص .43 به نقل از كشف المحجة مى‏نويسد: على (ع) فرمود: من با فاطمه ازدواج كردم در حالى كه زيراندازى نداشتم و الان صدقه من اگر بين بنى‏هاشم تقسيم شود همه را كفايت مى‏كند. قمى، شيخ عباس، سفينةالبحار، ج 2، ص 558.
27- اسدالغابه، همان، ص .24 تراتيب الاداريه، همان، ص .407 القندوزى الحنفى، الحافظ سليمان بن ابراهيم، ينابيع الموده با مقدمه سيد محمد مهدى السيد حسن الخرسان، منشورات مكتبة بصيرتى، قم، ط 8، 1385 ه'، 1966 م، ج 1، ص 147 و ج 2، ص 372.
28- بيهقى، ابى بكر احمد بن حسين بن على، السنن الكبرى، بيروت، لبنان دارالمعرفه، ج 6، ص .161 شافعى، ابى عبدالله محمد بن ادريس، ج 3، ص 281 - 279.
29- الكلينى، ابى جعفر محمد بن يعقوب، الفروع من الكافى، تهران، منشورات دارالكتب الاسلاميه، 1391ه'ق، ج .6 كتاب الزى و التجمل، ص 439، حديث .8 مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، منشورات مؤسسه الوفاء 1403 ه'ق، ط 2، ج 41، ص 125، حديث 34.
30- فروع كافى، همان، ص .440 بحارالانوار، همان، حديث 35.
31- الشريف الرضى، خصائص الائمه عليهم السلام، خصائص اميرالمؤمنين على بن ابى طالب (ع)، منشورات مؤسسة الاعلمى، للمطبوعات، بيروت، لبنان، ط 1، 1406 ه'، 1986 م، ص 61.
32- الشيرازى، السيد عليخان، الدرجات الرفيعه فى طبقات الشيعه، مؤسسه الوفاء بيروت، ط 2، 1403 ه'، ص 445.
33- النجفى، الشيخ محمد حسن، جواهر الكلام، تحقيق شيخ عباس قوچانى، بيروت، داراحياء التراث العربى، ط 7، ج 16، ص .3 الحرالعاملى، محمد بن الحسن، وسائل الشيعة، بيروت، منشورات داراحياء التراث العربى، 1391 ه'ق، ط 4، ج .6 كتاب الزكاه و الخمس، ص .337 الشيخ الصدوق علل الشرايع، النجف، منشورات مكتبة الحيدريه، 1385 ه'ق، ص 378، باب 107 علة اخذ الخمس.
34- وسائل الشيعه، ج .11 كتاب الجهاد، ص 83، باب 40.
35- عثمانيه گروهى بودند كه بعد از كشته شدن عثمان به وجود آمدند. اين گروه معتقد به مظلوميت عثمان و فضيلت او بودند و با على (ع) و اهل بيت خصومت مى‏ورزيدند. و در واقع اين گروه يك گروه اموى و ناصبى بودند.
36- اين كه على (ع) هفتصد درهم اندوخته بود... در الامامة و السياسه نيز آمده است. الدينورى، ابى محمد عبدالله بن مسلم، الامامة و السياسة، الطبعة الاخيره، مصر، 1388 ه'، 1969 م، ج 1، ص 162.
37- گويا مقصود، ام كلثوم دختر على (ع) است. ماجراى ازدواج عمر با ام كلثوم در برخى از منابع آمده است، اما از نظر تاريخى مسلم نيست و سخت مورد اختلاف است.
38- ابن ابى الحديد، شرح نهج‏البلاغه، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره، داراحياء الكتب العربيه، 1382 ه'، 1962 م، ج 15، ص 147 - 146.
39- الحرالعاملى، محمد بن الحسن، وسائل الشيعه، بيروت، منشورات داراحياء التراث العربى، 1391 ه'ق. ط 4، ص .138 كتاب الزكوة، باب 14، باب كراهة الحصاد و الجذاب، حديث .10 يادآورى اين نكته در اين جا بى مناسبت نيست كه چرا امام سجاد (ع) به او فرمود در شب ميوه‏ها را نچيند. پاسخ سؤال از دنباله همان روايت و نيز روايات ديگرى كه از ائمه (ع) رسيده است روشن مى‏گردد. در حديثى مى‏خوانيم ابا بصير مرادى مى‏گويد امام صادق (ع) به من فرمود: شب ميوه را نچين و زراعت را درو مكن... سپس درباره علت آن فرمود:... اگر اين كار را كردى قانع و معتر نزد تو نخواهند آمد. از حضرت سؤال كردم قانع و معتر چيست؟ فرمود: قانع كسى است كه اگر چيزى به او بدهند قناعت مى‏كند و راضى مى‏شود و اعتراضى ندارد، اما معتر كسى است كه به سراغ تو مى‏آيد و سؤال و تقاضا مى‏كند و اى بسا به آنچه مى‏دهى راضى نشود و اعتراض كند. در قرآن هم آمده است... و اطعموا القانع و المعتر، سوره حج، آيه .36 بنابراين اگر در شب زراعت را درو كردى و ميوه‏ها را چيدى سائل پيش تو نخواهد آمد و اين همان است كه قرآن مى‏فرمايد: از ميوه آن به هنگامى كه به ثمر مى‏نشيند بخوريد و حق آن را به هنگام درو بپردازيد.
40- حموى، ياقوت، معجم البلدان، دار بيروت، للطباعه و النشر، 1408 ه'، 1988 م، ج 4، ص .160 سمهودى، نورالدين، وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفى، بيروت، لبنان، دارالكتب العلمية، ط 4، 1404 ه'، ج 4، ص 1269.
41- محمد بن منكدر يكى از صوفيه و زهاد و تاركان دنيا بوده و تفكر درستى نداشته، اما صاحب ادعا بوده است .
42- المحجة البيضاء فى تهذيب الاحياء الكاشانى، مولى محسن، تصحيح و تعليق على اكبر غفارى، قم، انتشارات اسلامى، مدرسين حوزه علميه قم، چ 2، بى‏تا، ج 3، ص .142 الكلينى، ابى جعفر محمد بن يعقوب، الفروع من الكافى، تهران، منشورات دارالكتب الاسلاميه، 1391 ه'،ق، ج 5، ص .73 مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، منشورات مؤسسه الوفاء، ط 2، 1403 ه'ق، ج 100، ص 8، حديث 36 و ج 46، ص 287.
43- الكلينى، ابى جعفر محمد بن يعقوب، الفروع من الكافى، تهران، منشورات دارالكتب الاسلاميه، 1391 ه'ق، ج 5، ص 76، حديث .13 مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، منشورات مؤسسه الوفاء، ط 2، 1403 ه'ق،، ج 47، ص .57 الحرالعاملى، محمد بن الحسن، وسائل الشيعه، بيروت، منشورات داراحياء التراث العربى، 1391 ه'ق، ط 4، ج 12، ص .23 ابواب مقدمات تجارت، باب 9، حديث 7.
44- فروع كافى، همان، ص 77، حديث .15 التسترى، محمد تقى، بهج الصباغه فى شرح نهج البلاغه، تهران، منشورات مكتبه الصدر، بى‏تا، ج 9، ص .101 وسائل الشيعه، همان حديث 9.
45- الشيخ الصدوق، محمد بن على، من لا يحضره الفقيه، تهران، منشورات دارالكتب الاسلاميه، 1390 ه'ق، ط 5، ص 99، حديث 30 - .31 وسائل الشيعه، همان، ص 24، حديث .11 احمد امين، التكامل فى الاسلام، مطبعة الاداب، النجف الاشرف، 1385 ه'، 1965 م، ج 4، ص 39.
46- الطوسى، ابى جعفر، الغيبة، ص .223 مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء، ط 2، 1403 ه'ق. ج 47، ص 340.
47- الكلينى، ابى جعفر، محمد بن يعقوب، الفروع من الكافى منشورات تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1391 ه'ق، ج 5، ص 76.
48- فروع كافى، همان، ص .289 بحارالانوار، همان، ص 57.
49- الكلينى، ابى جعفر، محمد بن يعقوب، الفروع من الكافى، تهران، منشورات دارالكتب الاسلاميه، 1391 ه'.ق، ج 5، ص 75، حديث .10 الحرالعاملى، محمد بن الحسن، وسائل الشيعه، بيروت، منشورات داراحياء التراث العربى، 1391 ه'ق، ط 4، ج .12 ابواب مقدمات تجارت، ص 23، حديث 6.
50- حموى، ياقوت، معجم البلدان، دار بيروت للطباعة و النشر، 1408 ه'، 1988 م، ج 5، ص .100 سمهودى، وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفى، تحقيق محمد محيى الدين، بيروت، لبنان، دارالكتب العلمية، ط 4، 1404 ه'، 1984 م، ج 4، ص 1198.
51- معجم البلدان، همان، ج 4، ص .318 وفاء الوفاء، همان، ص .1323

منبع:منابع مالى اهل بيت (ع)




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط