دیه و قصاص زنان
نويسنده: یوسف غلامی
بر پایه تصریح آیه قرآن مجید و روایات اهل بیت (علیهم السلام)، هر گاه کسی مسلمانی را بکشد و خانواده فرد مقتول نخواهد قاتل را عفو کند میتواند قصاص کند . (1) جز آن که در قانون مجازات اسلامی (ماده 29) برپایه روایات (2) میخوانیم: هر گاه مردمسلمانی عمدا زن مسلمانی را بکشد، در صورتی مرد قصاص میشود که ولی زن قبل از قصاص قاتل، نصف دیه یک مرد را به او (خانواده قاتل) بپردازد .
آنچه جای شبهه و پرسش است این که: چگونه زن در قبال کشتن مرد قصاص میشود، بی آن که لازم باشد از سوی خانواده مرد چیزی به خانواده زن پرداختشود; اما اگر مردی زنی را بکشد در صورتی میتوان مرد را قصاص کرد که از سوی خانواده زن مقتول، مبلغی به خانواده مردقاتل تسلیم شود؟!
توضیح آن که، بر پایه فقه اهل بیت ( علیهمالسلام) دیه کشتن مرد مسلمان یک هزار مثقال شرعی طلا و دیه کشتن یک زن مسلمان، پانصد مثقال است . بنابراین اگر مردی زنی را بکشد در صورتی میتوان مرد را قصاص کرد که مبلغی معادل پانصد مثقال طلااز سوی خانواده زن به خانواده مرد (قاتل) تسلیم شود .
چرا در اسلام میان زن و مرد تبعیض وجود دارد و ارزش وجود زن پیوسته کمتر از مردان شناخته شده است . همین امر سبب میشود که بستگان زن به جای قصاص مرد قاتل، به گرفتن دیه رضایت دهند . آیا این نوع ستم به زن و خانواده او نیست که پس از کشته شدن زن، بستگان او علاوه بر آن که کسی از ایشان کشته شده است ناچار باشند برای قصاص قاتل، پانصد مثقال طلا نیز به خانواده او (قاتل) تقدیم کنند!
قانون قصاص و مجازات پدیده عصر اسلام نیست . در جوامع جاهلی پیش از اسلام نیز در همه ملل وجود داشته است . قرآن از حکم قصاص در
دین یهود چنین یاد میکند: وکتبنا علیهم فیها ان النفس بالنفس ...: (3) بر آنان (در تورات) مقرر کردیم که جان در مقابل جان، چشم در مقابل چشم، بینی در مقابل بینی، ... قصاص میشود .
با این حال، ملل گذشته اغلب میان جرم و جزای آن، عدالت را مراعات نمیکردند . مردم عرب گاهی به جای یک نفر ده نفر را به قتل میرساندند . (4) و علت این جزای نابرابر را شرافتیک قبیله نسبتبه دیگر قبایل میدانستند . (5) در اسلام با نزول آیات قصاص این حکم چنین ضابطه یافت:
1 . میتوان به جای قصاص، عفو کرد و دیه گرفتیا آن را نیز عفو نمود .
2 . قصاص به منظور اجرای فرمان خداوند و تامین امنیت اجتماعی انجام میگیرد . هدف انتقام و تلافی نیست; گرچه با قصاص قاتل، خانواده مقتول تا حدی تشفی مییابند .
3 . به جای یک فرد نمیتوان چند نفر را کشت، مگر آن که همه در قتل سهیم بوده باشند . نیز باید به جبران کشتن همه آنان به جای یک نفر، از سوی بستگان مقتول مبلغی به بستگان هر یک از ایشان (کشندگان) داده شود .
4 . به جای زن در صورتی میتوان مردی راکشت که نصف دیه یک مرد مسلمان به خانواده مرد قاتل داده شود . (6) مرحوم مقدس اردبیلی مینویسد: این حکم از امور قطعی نزد فقیهان شیعه است . (7) باید دانست چنان که قصاص برای انتقام نیست، دیه نیز بهای جان و خون نمیباشد . اگر چنین بود بهای جان و خون یک انسان فرزانه و اندیشمند با جان و خون یک فرد سفیه برابر نمیبود . آیا قرآن که با نگرش ارزشی میفرماید: «هرگز دانایان و نادانان برابر نیستند» در مساله دیه و قصاص چگونه تا بدین میزان میان زن و مرد تفاوت مینهد و تفاوتی بین فرد فرزانه و عامی مقرر نمیدارد؟! این بدان سبب است که دیه و قصاص تعیین کننده ارزشها و امتیازات افراد نیست و بیشتر به تامین امنیت فردی و اجتماعی نظر دارد و راهکاری برای جبران مسایل اقتصادی و معیشتی بازماندگان افراد کشته شده است . از این رو است که میگوییم: دیه نوعی جریمه دنیوی است که دارای معیار خاصی است و کم یا زیاد بودن آن، به شخصیت افراد مربوط نیست . دیه یک فرد عادی با دیه پیشوای عادل مسلمانان یک اندازه است و تخصص و تعهد و ایمان در آن تاثیری ندارد . اما جنبه معنوی - نزد خداوند واز نظر تاثیر مرگ افراد در جامعه - بی تردید کشتن یک فرد برجسته و شایسته به مراتب سهمگینتر است و عقوبتسنگینتری در قیامتخواهد داشت . بنابراین گاه ممکن استاز این جنبه کشتن یک طفل یا زن، گناهی بزرگتر از کشتن دهها مرد داشته باشد
آنچه از روایات و گفتار فقها دانسته میشود این است که دیه به منظور جبران خساراتی است که در پی کشته شدن افراد به خانواده ایشان وارد میآید . به طور عادی چون مرد عهده دار مسؤولیت مخارج خانواده است، کشته شدن وی - به عمد یا به وسیله قصاص - تاثیر زیانبارتری بر خانوادهاش میگذارد . از نظر اسلام، مرد وظیفه دارد مخارج خانوادهاش را تامین کند . مبلغ دیه در حقیقتبه فرد قاتل یا مقتول نمیرسد . سهم خانواده اوست که سرپرستی را از دست داده است . به همین سبب است که اگر مردی را به جرم کشتن یک زن قصاص میکنند باید برای جبران خسارتی که در اثر کشته شدن آن مرد به خانواده او میرسد، مبلغی از سوی بستگان زن به خانواده مرد پرداخت گردد و آنگاه مرد قصاص شود .
این در حالی است که گاه ممکن استخساراتی که جامعه به سبب کشته شدن یک زن متحمل میشود، بسی افزونتر باشد از خساراتی که به سبب کشته شدن دهها مرد متحمل شده است . اما باید دانست که دیه عهده دار جبران آن خسارتهای معنوی نیست . به همین سبب است که در روایات میخوانیم: با مرگ یک دانشمند اسلامی رخنهای در اسلام پدید میآید که با هیچ چیز جبران نمیشود . اما دیه او با یک فرد بی سواد برابر است .
حال اگر در مواردی مسؤول تامین مخارج خانواده زن باشد و او به دست مردی کشته گردد در پرداخت دیه به بازماندگان وی چیزی افزون داده نمیشود . زیرا اولا تامین معاش مسؤولیتی نبوده است که شرع بر عهده او گذاشته باشد، بلکه وی به دلایل جانبی عهده دار آن گشته است . افزون بر این که در وضع مقررات، قانون گذار، احکام را برای نوع افراد در نظر میگیرد، نه یکایک افراد . از این نظر، به طور نوعی مردان مسؤول تامین معیشتخانواده هستند، نه زنان . اعضای خانواده مخارج خود را از او میطلبند، نه از زن .
با این همه هر گاه د رموردی زن عهده دار مخارج خانواده بود و کشته شد حاکم اسلامی میتواند از اموال عمومی، آن خسارت را جبران کند . این نظر از فقیه عالی مقام آیة الله شاهرودی نیز نقل شده است . ایشان در این باره فرمودهاند: این امر بدان سبب است که پدیده زن کشی تقویت نشود . (8)
آنچه جای شبهه و پرسش است این که: چگونه زن در قبال کشتن مرد قصاص میشود، بی آن که لازم باشد از سوی خانواده مرد چیزی به خانواده زن پرداختشود; اما اگر مردی زنی را بکشد در صورتی میتوان مرد را قصاص کرد که از سوی خانواده زن مقتول، مبلغی به خانواده مردقاتل تسلیم شود؟!
توضیح آن که، بر پایه فقه اهل بیت ( علیهمالسلام) دیه کشتن مرد مسلمان یک هزار مثقال شرعی طلا و دیه کشتن یک زن مسلمان، پانصد مثقال است . بنابراین اگر مردی زنی را بکشد در صورتی میتوان مرد را قصاص کرد که مبلغی معادل پانصد مثقال طلااز سوی خانواده زن به خانواده مرد (قاتل) تسلیم شود .
چرا در اسلام میان زن و مرد تبعیض وجود دارد و ارزش وجود زن پیوسته کمتر از مردان شناخته شده است . همین امر سبب میشود که بستگان زن به جای قصاص مرد قاتل، به گرفتن دیه رضایت دهند . آیا این نوع ستم به زن و خانواده او نیست که پس از کشته شدن زن، بستگان او علاوه بر آن که کسی از ایشان کشته شده است ناچار باشند برای قصاص قاتل، پانصد مثقال طلا نیز به خانواده او (قاتل) تقدیم کنند!
قانون قصاص و مجازات پدیده عصر اسلام نیست . در جوامع جاهلی پیش از اسلام نیز در همه ملل وجود داشته است . قرآن از حکم قصاص در
دین یهود چنین یاد میکند: وکتبنا علیهم فیها ان النفس بالنفس ...: (3) بر آنان (در تورات) مقرر کردیم که جان در مقابل جان، چشم در مقابل چشم، بینی در مقابل بینی، ... قصاص میشود .
با این حال، ملل گذشته اغلب میان جرم و جزای آن، عدالت را مراعات نمیکردند . مردم عرب گاهی به جای یک نفر ده نفر را به قتل میرساندند . (4) و علت این جزای نابرابر را شرافتیک قبیله نسبتبه دیگر قبایل میدانستند . (5) در اسلام با نزول آیات قصاص این حکم چنین ضابطه یافت:
1 . میتوان به جای قصاص، عفو کرد و دیه گرفتیا آن را نیز عفو نمود .
2 . قصاص به منظور اجرای فرمان خداوند و تامین امنیت اجتماعی انجام میگیرد . هدف انتقام و تلافی نیست; گرچه با قصاص قاتل، خانواده مقتول تا حدی تشفی مییابند .
3 . به جای یک فرد نمیتوان چند نفر را کشت، مگر آن که همه در قتل سهیم بوده باشند . نیز باید به جبران کشتن همه آنان به جای یک نفر، از سوی بستگان مقتول مبلغی به بستگان هر یک از ایشان (کشندگان) داده شود .
4 . به جای زن در صورتی میتوان مردی راکشت که نصف دیه یک مرد مسلمان به خانواده مرد قاتل داده شود . (6) مرحوم مقدس اردبیلی مینویسد: این حکم از امور قطعی نزد فقیهان شیعه است . (7) باید دانست چنان که قصاص برای انتقام نیست، دیه نیز بهای جان و خون نمیباشد . اگر چنین بود بهای جان و خون یک انسان فرزانه و اندیشمند با جان و خون یک فرد سفیه برابر نمیبود . آیا قرآن که با نگرش ارزشی میفرماید: «هرگز دانایان و نادانان برابر نیستند» در مساله دیه و قصاص چگونه تا بدین میزان میان زن و مرد تفاوت مینهد و تفاوتی بین فرد فرزانه و عامی مقرر نمیدارد؟! این بدان سبب است که دیه و قصاص تعیین کننده ارزشها و امتیازات افراد نیست و بیشتر به تامین امنیت فردی و اجتماعی نظر دارد و راهکاری برای جبران مسایل اقتصادی و معیشتی بازماندگان افراد کشته شده است . از این رو است که میگوییم: دیه نوعی جریمه دنیوی است که دارای معیار خاصی است و کم یا زیاد بودن آن، به شخصیت افراد مربوط نیست . دیه یک فرد عادی با دیه پیشوای عادل مسلمانان یک اندازه است و تخصص و تعهد و ایمان در آن تاثیری ندارد . اما جنبه معنوی - نزد خداوند واز نظر تاثیر مرگ افراد در جامعه - بی تردید کشتن یک فرد برجسته و شایسته به مراتب سهمگینتر است و عقوبتسنگینتری در قیامتخواهد داشت . بنابراین گاه ممکن استاز این جنبه کشتن یک طفل یا زن، گناهی بزرگتر از کشتن دهها مرد داشته باشد
آنچه از روایات و گفتار فقها دانسته میشود این است که دیه به منظور جبران خساراتی است که در پی کشته شدن افراد به خانواده ایشان وارد میآید . به طور عادی چون مرد عهده دار مسؤولیت مخارج خانواده است، کشته شدن وی - به عمد یا به وسیله قصاص - تاثیر زیانبارتری بر خانوادهاش میگذارد . از نظر اسلام، مرد وظیفه دارد مخارج خانوادهاش را تامین کند . مبلغ دیه در حقیقتبه فرد قاتل یا مقتول نمیرسد . سهم خانواده اوست که سرپرستی را از دست داده است . به همین سبب است که اگر مردی را به جرم کشتن یک زن قصاص میکنند باید برای جبران خسارتی که در اثر کشته شدن آن مرد به خانواده او میرسد، مبلغی از سوی بستگان زن به خانواده مرد پرداخت گردد و آنگاه مرد قصاص شود .
این در حالی است که گاه ممکن استخساراتی که جامعه به سبب کشته شدن یک زن متحمل میشود، بسی افزونتر باشد از خساراتی که به سبب کشته شدن دهها مرد متحمل شده است . اما باید دانست که دیه عهده دار جبران آن خسارتهای معنوی نیست . به همین سبب است که در روایات میخوانیم: با مرگ یک دانشمند اسلامی رخنهای در اسلام پدید میآید که با هیچ چیز جبران نمیشود . اما دیه او با یک فرد بی سواد برابر است .
حال اگر در مواردی مسؤول تامین مخارج خانواده زن باشد و او به دست مردی کشته گردد در پرداخت دیه به بازماندگان وی چیزی افزون داده نمیشود . زیرا اولا تامین معاش مسؤولیتی نبوده است که شرع بر عهده او گذاشته باشد، بلکه وی به دلایل جانبی عهده دار آن گشته است . افزون بر این که در وضع مقررات، قانون گذار، احکام را برای نوع افراد در نظر میگیرد، نه یکایک افراد . از این نظر، به طور نوعی مردان مسؤول تامین معیشتخانواده هستند، نه زنان . اعضای خانواده مخارج خود را از او میطلبند، نه از زن .
با این همه هر گاه د رموردی زن عهده دار مخارج خانواده بود و کشته شد حاکم اسلامی میتواند از اموال عمومی، آن خسارت را جبران کند . این نظر از فقیه عالی مقام آیة الله شاهرودی نیز نقل شده است . ایشان در این باره فرمودهاند: این امر بدان سبب است که پدیده زن کشی تقویت نشود . (8)
پي نوشت :
1 . یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم القصاص . (بقره، 178) ; من قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا . (اسراء33) ; ان النفس بالنفس . (مائده، 45) ; وسائل الشیعه، ج 19، ص 61 .
2 . سلسلة الینابیع الفقهیه، ج 24، ص 19، جواهر الکلام، ج 42، ص 82 .
3 . سوره مائده . آیه 54 .
4 . المیزان ج 2، ص 432 - 438، در تفسیر آیه 178 بقره .
5 . مجمع البیان، ج 1، ص 488 - 492، در تفسیرآیه 178 سوره بقره .
6 . تمام مذاهب اهل سنتبا این حکم مخالف اند و معتقدند که پرداخت چنین مبلغی به خانواده مرد لازم نیست . (احکام قرآن، ابوبکررازی، ج 1، ص 138 و 139; المهذب، محیی الدین نووی، ج 18، ص 534 .
7 . زبده البیان فی احکام القرآن، ص 671 و 672 .
8 . ر . ک: روزنامه قدس، پنجشنبه، 10/5/81، ص 15 .