شيوه رفتار امام زمان(علیه السلام) با دشمنان

پس از قرن‏ها انتظار و تحمّل رنج، سرانجام روزگار ستم وتاريكى‏ها به سر آمده، پرتو خورشيد سعادت، نمايان مى‏گردد و شخصيت بزرگى كه با يارى الهى، بناى زدودن آثار ستم و جور را دارد، ظهور مى‏كند. آن حضرت، دست به اصلاحات گسترده و دگرگونى‏هاى بنيادى در دو بُعد معنوى و مادى مى‏زند و جامعه بشرى را چنان سامان مى‏بخشد كه خشنودى خداوند را در پى داشته باشد.
دوشنبه، 23 دی 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شيوه رفتار امام زمان(علیه السلام) با دشمنان
شيوه رفتار امام زمان(علیه السلام) با دشمنان
شيوه رفتار امام زمان(علیه السلام) با دشمنان

نويسنده: نجم الدين طبسى
پس از قرن‏ها انتظار و تحمّل رنج، سرانجام روزگار ستم وتاريكى‏ها به سر آمده، پرتو خورشيد سعادت، نمايان مى‏گردد و شخصيت بزرگى كه با يارى الهى، بناى زدودن آثار ستم و جور را دارد، ظهور مى‏كند. آن حضرت، دست به اصلاحات گسترده و دگرگونى‏هاى بنيادى در دو بُعد معنوى و مادى مى‏زند و جامعه بشرى را چنان سامان مى‏بخشد كه خشنودى خداوند را در پى داشته باشد.
در اين ميان، اگر اشخاص، احزاب و گروه‏هايى بخواهند با ايجاد مشكلات، مانع اين قيام عظيم شوند يا با اخلالگرى حركت قيام او را كند نمايند، دشمنان سرسخت بشريّت و دين الهى محسوب مى‏شوند و كيفر آنان جز نابودى به دست قدرتمند حضرت مهدى نخواهد بود.
افراد اخلالگر در انقلاب امام، كسانى هستند كه دستشان به خون بشريّت آلوده است يا انسان‏هاى بى‏تفاوتى هستند كه در برابر جنايات تجاوز گران، سكوت پيشه كرده، ولى در برابر حضرت، پرچم مخالفت بر مى‏دارند و يا كج فهمانى هستند كه درك خود را بر سخن حضرت برترى مى‏دهند. طبيعى است كه بايد آنان با قاطعيت تمام سركوب شوند تا جامعه بشرى براى هميشه از شرّ آنان مصون بماند. از اين رو، روش و سياست حضرت مهدى(عج) با آنان بسيار قاطعانه و بدون اغماض است.
در اين مقاله به بررسى دو مطلب اساسى كه از روايات فهميده مى‏شود، مى‏پردازيم:

الف) قاطعيت امام(ع) در رويارويى با دشمنان

آن‏چه در اين قسمت مورد نظر است، اين كه حضرت در برخورد با دشمنان، ازيك‏نوع مجازات استفاده نمى‏كند؛ بلكه برخى از آنان را در جنگ نابود مى‏سازد و حتى فراريان و زخميان آنان را نيز تعقيب مى‏كند. گروهى را اعدام نموده، خانه‏هاى‏شان را ويران مى‏كند و گروهى را تبعيد مى‏نمايد و دست برخى را قطع مى‏كند.

1. جنگ و كشتار

زراره از امام صادق(ع) پرسيد: آيا روش و سياست حضرت قائم(عج) همانند روش پيامبر(ص) خواهد بود؟ امام(ع) فرمود: «هرگز، هرگز؛ اى زراره! او سياست پيامبر(ص) (دربرخورد با دشمنان) را در پيش نمى‏گيرد. پيامبر(ص) با ملايمت و نرمى و مهربانى رفتارمى‏كرد تا دل‏ها را به دست آورد و مردم با آن حضرت اُلفت گيرند؛ ولى حضرت‏قائم(عج)، سياست قتل را در پيش مى‏گيرد و طبق دستورى كه دارد، رفتار مى‏كند و توبه كسى را نمى‏پذيرد. پس واى بر كسى كه با او مخالفت كند».(1)
حسن بن هارون مى‏گويد: در محضر امام صادق(ع) بودم. معلّى بن خنيس از حضرت پرسيد: آيا هنگامى كه حضرت قائم(عج) ظهور كند، برخلاف روش اميرمؤمنان(ع) در برخورد با مخالفان رفتار مى‏كند؟ امام(ع) فرمود: «آرى؛ على(ع) ملايمت و نرمش را در پيش گرفت؛ چون مى‏دانست پس از او دشمنان بر ياران و شيعيانش چيرگى پيدا مى‏كنند؛ ولى سياست حضرت قائم(عج) قهر و غلبه و به اسارت گرفتن آنان است؛ زيرا مى‏داند كه پس از او كسى بر شيعيان تسلّط نخواهد يافت».(2)
حضرت رضا(ع) مى‏فرمايد: «هنگامى كه قائم ما ظهور كند، جز خون ريختن (و كشتن دشمنان) و عرق كردن‏(3) (در اثر جنگ و تلاش زياد) و خوابيدن بر زين اسب‏ها (به سبب پيكارهاى فراوان) نخواهد بود».(4)
مفضل مى‏گويد: امام‏صادق(ع) يادى از حضرت قائم(عج) به‏ميان‏آورد. من عرض كردم: اميدوارم كه برنامه و حكومت حضرت به آسانى برقرار شود. حضرت فرمود: «خير؛ چنان نمى‏شود مگر آن كه سختى‏هاى بسيارى را ببينيد».(5)
امام صادق(ع) مى‏فرمايد: «على(ع) فرمود: براى من روا بود كه فراريان را به قتل برسانم و زخميان را بكشم؛ ولى دست به اين كار نزدم؛ براى اين كه اگر شيعيان قيام كردند، زخميانشان را به قتل نرسانند؛ ولى براى حضرت قائم(عج) جايز و رواست و زمينه وجود دارد كه فراريان را به قتل برساند و زخميان را نابود گرداند».(6)
امام باقر(ع) مى‏فرمايد: «اگر مردم مى‏دانستند كه حضرت قائم(عج) چه برنامه‏اى دارد و چه كارهايى انجام مى‏دهد، اكثر آنان آرزو مى‏كردند كه هرگز آن حضرت را نبينند؛ زيرا حضرت كشتار زيادى مى‏كند و به يقين اوّلين كشتار را در قبيله قريش خواهد داشت. پس از قريش نخواهد گرفت جز شمشير و به آنان نخواهد داد مگر شمشير. حضرت مهدى(عج) كار را به جايى مى‏رساند كه بسيارى از مردم مى‏گويند. اين شخص از آل‏محمد(ص) نيست و اگر از اهل بيت پيامبر(ص) بود، رحم مى‏كرد».(7)
نيز آن حضرت مى‏فرمايد: «حضرت مهدى(عج) با برنامه‏اى نو، سنّتى جديد و قضاوتى تازه قيام مى‏كند. بر عرب‏ها روزگار بسيار سختى خواهد بود و شايسته شأن و موقعيت او جز كشتن دشمنان نيست».(8)

2. اعدام و تبعيد

عبداللَّه مغيره مى‏گويد: امام صادق(ع) فرمود: «هنگامى كه قائم آل محمد(ص) ظهور كند، پانصد نفر از قريش را ايستاده اعدام مى‏كند. سپس پانصد نفر ديگر را به همين‏گونه اعدام‏مى‏نمايد و اين كار شش‏بار تكرار مى‏شود». عبداللَّه مى‏پرسد: آيا تعدادشان به اين اندازه مى‏رسد؟ حضرت فرمود: «آرى؛ خودشان و دوستانشان».(9)
امام باقر(ع) مى‏فرمايد: «هنگامى كه حضرت قائم(عج) قيام كند، بر يك يك ناصبيان، ايمان را عرضه مى‏كند، اگر به حقيقت، آن را بپذيرند، آنان را رها مى‏سازد و گرنه هر كس كه ايمان را نپذيرفت، گردنش را مى‏زند يا از او جزيه مى‏گيرد - چنان‏كه امروز از اهل ذمّه مى‏گيرند - و او را به روستاها و آبادى‏هاى دور تبعيد مى‏كند».(10)
امام صادق(ع) مى‏فرمايد: «هنگامى كه قائم ما ظهور كند، دشمنان ما را از چهره‏هاى‏شان تشخيص مى‏دهد. آن‏گاه آنان را از سر و پاهاى‏شان مى‏گيرد و با شمشير به آنان مى‏زند (وآنان را نابود مى‏كند)».(11)

3. قطع دست

هروى مى‏گويد: از امام رضا(ع) پرسيدم: حضرت قائم پيش از هر كارى به چه چيز خواهد پرداخت؟ حضرت فرمود: «در آغاز به سراغ بنى شيبه مى‏رود و دست‏هاى آنان را قطع مى‏كند؛ چون آنان دزدان خانه خدايند».(12)
امام صادق(ع) مى‏فرمايد: «هنگامى كه قائم ما قيام كند، بنى شيبه را دستگير كرده، دست‏هاى‏شان را قطع مى‏كند و آنان را در ميان مردم مى‏گرداند و اعلام مى‏كند كه اينان دزدان خانه خدا هستند».(13)
نيز مى‏فرمايد: «نخستين رويارويى، برخورد حضرت با بنى شيبه است. دست‏هاى آنان را قطع مى‏كند و بر كعبه مى‏آويزد و از سوى حضرت اعلام مى‏شود كه اينان دزدان خانه خدايند».(14)
شيبه، در فتح مكه مسلمان گشت و پيامبر(ص) او را كليددار خانه كعبه كرد و طايفه بنى‏شيبه تا مدّت‏ها كليددار و پرده دار خانه خدا بودند.(15)
مرحوم مامقانى مى‏گويد: بنى شيبه از دزدان خانه خدايند و إن شاء اللَّه دست‏هاى‏شان به اين جُرم، قطع مى‏شود و بر ديوار كعبه آويزان مى‏گردد.(16)

ب) برخورد با گروه‏هاى مختلف

هنگامى كه حضرت مهدى(عج) قيام مى‏كند، با گروه‏ها و دسته‏هاى گوناگونى برخوردخواهد كرد. برخى از آنان قوم و نژاد خاصى هستند، گروهى پيرو اديان ديگرى‏غير از اسلامند و گروهى هر چند به ظاهر مسلمانند، ولى منافقانه رفتار مى‏كنندويا از مقدس نماهاى كج فهمى هستند كه با حضرت مخالفت مى‏نمايند و يا پيروفرقه‏هاى باطل مى‏باشند. امام(ع) با هر يك ستيز خاصى دارد كه با نقل رواياتى آن را بازگو مى‏كنيم:

1. قوم عرب

امام صادق(ع) مى‏فرمايد: «آن‏گاه كه قائم ما قيام كند، بين او وعرب و قريش راهى جز شمشير (و جنگ نظامى) نخواهد بود».(17)
نيز آن حضرت در حالى كه با دست به گلوى خود اشاره مى‏كرد، فرمود: «ميان ما و عرب راهى جز بريدن سرها نمانده است».(18) شايد مراد، زمامداران و فرمانروايان خود سر آنان است و يا مراد پيروان مذهب ديگر اسلامى باشد.
امام صادق(ع) در زمينه ستيز با قريش مى‏فرمايد: «هنگامى كه حضرت قيام كند ... قريش را هدف قرار مى‏دهد. از آنان نمى‏ستاند جز شمشير و به آنان نمى‏دهد جز شمشير».(19)
شايد مراد از «از قريش نمى‏گيرد مگر شمشير» اين باشد كه قريش از حضرت فرمانبردارى نمى‏كنند و در اخلالگرى وايجاد مشكلات مى‏كوشند و به‏طور مستقيم و غير مستقيم سبب پيكار و جنگ با حضرت مى‏شوند و حضرت نيز جز اسلحه، روش ديگرى را مناسب نمى‏بيند.

2. اهل كتاب

عبداللَّه بن بكير از امام كاظم(ع) درباره تفسير آيه (وَلَهُ أسْلَمُ مَنْ فى السَّمواتِ و الأرض طَوْعاًوكرْهاً؛(20) هر آن كه در آسمان و زمين است چه از روى اختيار يا اجبار مطيع فرمان خداست) سؤال كرد.
امام فرمود: «اين آيه درباره قائم(عج) فرود آمده است؛ هنگامى كه عليه يهود، نصارا،صابئيان، مادى گرايان و برگشتگان از اسلام و كافران در شرق و غرب كره زمين قيام‏مى‏كند و اسلام را به آنان پيشنهاد مى‏نمايد. هر كس از روى ميل پذيرفت، دستور مى‏دهد كه نماز بخواند وزكات بدهد وبر طبق آن چه فرد مسلمان مأمور به انجام آن است، رفتار نمايد و هر كس مسلمان نشود، گردنش را مى‏زند تا آن كه در شرق و غرب جهان، يك كافر برجاى‏نماند».
عبداللَّه بن بكير پرسيد: قربانت گردم، در روى زمين مردم بسيارى هستند؛ چگونه حضرت مى‏تواند همه آنان را مسلمان كند يا گردن بزند؟
امام كاظم(ع) فرمود: «وقتى خداوند چيزى را اراده كند، چيز اندك را بسيار و بسيار اندك مى‏گرداند».(21)
شهر بن حوشب مى‏گويد: حجاج به من گفت: اى شهر! در قرآن آيه‏اى است كه مرا خسته كرده است (و معناى آن را نمى‏فهمم). گفتم: كدام آيه؟ گفت: آن‏جا كه خداوند مى‏فرمايد: (وإن من أهل الكتاب إلاّ ليؤمننّ به قبل موته؛(22) هيچ يك از اهل كتاب نيست مگر آن كه قبل از مرگش ايمان مى‏آورد) و مكرر اتفاق افتاده است كه فردى نصرانى يا يهودى را پيش من مى‏آورند وگردنش را مى‏زنم و آن‏گاه به لب‏هايش خيره مى‏شوم، ولى حركتى نمى‏كند تا اين كه نفس او قطع مى‏شود.
شهر بن حوشب مى‏گويد: به او گفتم: معناى آيه، اين نيست كه تو پنداشتى؛ بلكه مراداين است كه وقتى پيش از قيامت، عيسى بن مريم از آسمان فرود آيد و به حضرت‏قائم(عج) اقتدا كند، در آن هنگام هيچ يهودى و نصرانى نمى‏ماند، مگر آن كه پيش از مرگ به او ايمان مى‏آورد.
حجاج پرسيد: اين تفسير را از كجا فرا گرفته‏اى و چه كسى آن را به تو آموخته است؟ گفتم: اين تفسير را امام باقر(ع) فرمود. حجاج گفت: از چشمه‏اى زلال به دست آورده‏اى.(23)
رسول خدا(ص) مى‏فرمايد: «قيامت برپا نمى‏شود، مگر آن كه با يهود بجنگيد. آن‏گاه يهوديان (شكست خورده) مى‏گريزند و پشت سنگ‏ها پنهان مى‏شوند؛ ولى سنگ فرياد مى‏زند: اى مسلمان! اى بنده خدا! اين يهودى پشت من پنهان شده است».(24)
رسول خدا(ص) مى‏فرمايد: «... يهوديانى كه با دجّال هستند، مى‏گريزند و پنهان مى‏شوند؛ ولى درختان و سنگ‏ها فرياد برمى‏آورند: اى روح اللَّه! اين يهودى است. حضرت نيز آنان را مى‏كشد و كسى را بر جاى نمى‏گذارد».(25)
البته از روايات ديگرى فهميده مى‏شود كه ستيز و رويارويى حضرت با اهل كتاب هميشه يكسان نبوده، بلكه در مواردى با دريافت جزيه به آنان اجازه مى‏دهد به دين خودشان بر جاى بمانند و با گروهى به بحث و مناظره بپردازد و آنان را با اين روش به اسلام دعوت مى‏كند و ممكن است بگوييم در آغاز قيام با آنان به بحث مى‏پردازد و با كسانى كه حق را پنهان سازند، مى‏جنگد.
ابوبصير مى‏گويد: به امام صادق(ع) عرض كردم: حضرت قائم(عج) تا پايان زندگانى در مسجد سهله (كوفه) خواهد ماند؟ فرمود: «آرى». پرسيدم: اهل ذمّه، در نظرش چگونه خواهند بود؟ فرمود: «با آنان از راه مسالمت‏آميز وارد مى‏شود؛ هم‏چنان‏كه پيامبر(ص) رفتار مى‏كرد. آنان در حال خوارى جزيه مى‏پردازند».(26)
ابن اثير مى‏گويد: در آن روزگار هيچ اهل ذمّه‏اى نمى‏ماند كه جزيه بپردازد.(27)
ابن‏شوذب مى‏گويد: بدين علّت به حضرت قائم(عج) مهدى مى‏گويند كه به سوى يكى از كوه‏هاى شام هدايت مى‏شود و در آن‏جا اسفار تورات را خارج مى‏سازد و با آن با يهوديان به بحث و مناظره مى‏پردازد و گروهى از آنان به دست حضرت اسلام مى‏آورند».(28)

3. فرقه‏هاى باطل و منحرف

امام باقر(ع) مى‏فرمايد: «واى به حال مرجئه! فردا هنگامى كه قائم ما قيام كند. به چه كسى پناه خواهند برد؟» راوى گفت: مى‏گويند، در آن هنگام كه ما و شما در برابر عدالت يكسان خواهيم بود؟ فرمود: «هر يك از آنان توبه كند، خدا از او مى‏گذرد و اگر در درون خود نفاق و دورويى داشته باشد، خداوند جز او كسى را تبعيد و آواره نمى‏كند و اگر چيزى از آن نفاق را آشكار سازد، خداوند خونش را خواهد ريخت». سپس فرمود: «سوگند به آن كه جانم در دست اوست، هم‏چنان‏كه قصاب، گوسفندش را سر مى‏برد، آنان را خواهد كشت و با دست به گردن مباركش اشاره كرد».
راوى گفت: مى‏گويند كه اگر حضرت ظهور كند، همه كارها و فعّاليت‏ها به نفع حضرت خواهد بود و ايشان خونى نمى‏ريزد. امام(ع) فرمود: «خير؛ به خدا سوگند (اين‏چنين نخواهدشد) تا اين كه ما وشما خون آنان را بريزيم و عرق را از خويش پاك كنيم» و با دست مبارك به پيشانى اشاره كرد.(29)
اميرمؤمنان(ع) پس از شكست خوارج به هنگام گذشتن از كشتگان آنان فرمود: «آن كس شما را به كشتن داد كه شما را فريفت».
پرسيده شد: او كيست؟ فرمود: «شيطان و نفس‏هاى پليد» اصحاب گفتند: خداوند، ريشه آنان را تا پايان دنيا قطع كرد.
حضرت پاسخ داد: «خير؛ سوگند به آن كه جانم در دست اوست، آنان در صلب‏هاى مردان و رحم زنان خواهند بود و پى در پى خروج خواهند كرد تا آن‏كه به سركردگى شخصى به نام اشمط بين رودهاى دجله و فرات خروج كنند. در آن روزگار مردى از اهل‏بيت ما به جنگ او مى‏رود و او را به هلاكت مى‏رساند و از آن پس هيچ قيامى از خوارج تا روز قيامت نخواهد بود».(30)
نيز آن حضرت درباره فرقه بتريه‏(31) مى‏فرمايد: «هنگامى كه حضرت قائم(عج) قيام كند، به سوى كوفه رهسپار مى‏شود. در آن‏جا تعداد ده هزار نفر - كه آنان را بتريه مى‏نامند، در حالى كه سلاح بر دوش گرفته‏اند - جلوِ حضرت را مى‏گيرند و مى‏گويند: از همان‏جا كه آمده‏اى، بازگرد؛ زيرا ما به فرزندان فاطمه نيازى نداريم. حضرت شمشير مى‏كشد و همگى را از دم تيغ مى‏گذراند».(32)

4. مقدس نماها

امام باقر(ع) مى‏فرمايد: «... حضرت مهدى(عج) به سوى كوفه رهسپار مى‏شود. در آن جا شانزده هزار نفر از بتريه مجهز به سلاح در برابر حضرت مى‏ايستند؛ آنان قاريان قرآن و دانشمندان دينى هستند كه پيشانى‏هاى آنان از عبادت زياد پينه بسته، چهره‏هاى‏شان در اثر شب زنده دارى زرد شده است و نفاق سراپاى‏شان را پوشانده است. آنان يك صدا فرياد برمى‏آورند: اى فرزند فاطمه! از همان راه كه آمده‏اى بازگرد، زيرا به تو نيازى نداريم.
حضرت مهدى(عج) در پشت شهر نجف، از ظهر روز دوشنه تا شامگاه بر آنان شمشير مى‏كشد و همه را از دم تيغ مى‏گذراند. در اين نبرد از ياران حضرت حتى يك نفر زخمى نمى‏شود».(33)
ابوحمزه ثمالى مى‏گويد: امام باقر(ع) مى‏فرمود: «مشكلاتى كه صاحب اين امر، هنگام ظهور، از مردم مى‏بيند، به اندازه‏اى مشكلات پيامبر(ص) يا بيش‏تر از آن است».(34)
فضيل مى‏گويد، امام صادق(ع) فرمود: «هنگامى كه قائم ما قيام كند، بيش از آن چه پيامبر(ص) از جاهلان دوران جاهليت ناراحتى ديد، از جاهلان رنج و ناراحتى خواهد ديد».
پرسيدم: چگونه و چرا؟ فرمود: «پيامبر(ص) در روزگارى مبعوث شد كه مردم سنگ و چوب و بت‏هاى تراشيده شده را مى‏پرستيدند، ولى قائم ما در روزگارى قيام مى‏كند كه با قرآن عليه حضرت احتجاج مى‏كنند و آيات را عليه آن حضرت تأويل مى‏نمايند».(35)
نيز آن حضرت مى‏فرمايد: «حضرت قائم(عج) آن قدر از انسان‏ها مى‏كشد تا ساق پا را خون فرا مى‏گيرد. شخصى از فرزندان پدرش به حضرت اعتراض شديد مى‏كند و مى‏گويد: مردم را از خود دور مى‏كنى؛ هم‏چنان‏كه گوسفندان را رم مى‏دهند! آيا اين روش، طبق دستور رسول خدا(ص) است؟
يكى از ياران حضرت از جاى برمى خيزد و مى‏گويد: سكوت مى‏كنى يا گردنت رابزنم!؟
حضرت عهد و پيمانى را كه از رسول خدا(ص) همراه دارد، بيرون مى‏آورد و ارائه‏مى‏كند».(36)
امام صادق(ع) مى‏فرمايد: «هنگامى كه حضرت قائم(عج) قيام كند، گروهى از دين و ولايت خارج مى‏شوند؛ در صورتى كه پنداشته مى‏شد كه آنان از پيروان حضرت مى‏باشند. نيز افرادى ولايت حضرت را مى‏پذيرند؛ در صورتى كه مانند آفتاب‏پرستان و ماه‏پرستان بودند».(37)

5. ناصبى‏ها

امام صادق(ع) مى‏فرمايد: «هنگامى كه حضرت قائم(عج) قيام كند، همه ناصبيان و دشمنان اهل بيت را بر آن حضرت عرضه مى‏كنند. اگر به اسلام - كه همان ولايت اهل بيت است - اقرار كردند، آنان را رها مى‏كند و گرنه به قتل مى‏رسند، يا آنان را به پرداخت جزيه - هم‏چنان‏كه اهل ذمّه مى‏پردازند - ملزم مى‏كند».(38)
امام باقر(ع) مى‏فرمايد: «هنگامى كه حضرت قائم(عج) قيام كند، بر يك يك ناصبيان ايمان را عرضه مى‏كند؛ اگر پذيرفتند، آنان را رها مى‏سازد و گرنه گردنشان را مى‏زند، يا از آنان جزيه مى‏گيرد. چنان‏كه امروز از اهل ذمّه جزيه مى‏گيرند و آنان را از شهرها به روستاها (و كشتزارها) تبعيد مى‏كنند».(39)
مرحوم مجلسى مى‏گويد: شايد اين حكم مربوط به آغاز قيام باشد؛ زيرا ظاهر روايات اين است كه از آنان جز ايمان پذيرفته نمى‏شود و اگر نپذيرند، كشته مى‏شوند.(40)
ابوبصير مى‏گويد: به امام صادق(ع) عرض كردم: رفتار امام مهدى(عج) با ناصبى‏ها و كسانى كه با شما دشمنى دارند، چگونه خواهد بود؟ فرمود: «اى ابا محمد! در دولت و حكومت ما، مخالفان بهره‏اى نخواهند داشت. خداوند براى ما خون‏هاى‏شان را در آن هنگام حلال خواهد كرد؛ ولى امروز خونشان بر ما و شما حرام است. پس كسى تو را فريب ندهد و بدان روزگارى كه قائم ما قيام كرد، حضرت براى خدا و رسولش و براى ما انتقام خواهد گرفت».(41)

6. منافقان

در تفسير آيه (لَوْتَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنا الَّذينَ كفَروا مِنْهُم عَذاباً أليماً؛(42) اگر شما عناصر كفر و ايمان از يك ديگر جدا مى‏گشتيد، همانا آنان كه كافرند را به عذاب دردناك معذّب مى‏ساختيم)، امام صادق(ع) فرمود: «خداوند، در صُلْب كافران و منافقان، امانت‏هايى از مؤمنان دارد. حضرت قائم ما ظهور نمى‏كند، مگر آن كه آن امانت‏ها را خداوند از صُلب آنان بيرون آورد (و آن مؤمنان متولد شوند). پس از آن، حضرت كافران و منافقان را به قتل مى‏رساند».(43)
امام صادق(ع) مى‏فرمايد: «هنگامى كه حضرت قائم(عج) قيام كند، نيازى ندارد كه از شما درخواست يارى كند و نسبت به بسيارى از شما منافقان، حدّ خدا را جارى مى‏كند».(44)
امام حسين(ع) به فرزندش امام سجاد(ع) مى‏فرمايد: «سوگند به خدا كه خون من از جوشش باز نمى‏ايستد تا اين كه خداوند، مهدى(عج) را برانگيزد. آن حضرت به انتقام خون من از منافقان فاسق و كافر، هفتاد هزار نفر را مى‏كشد».(45)
امام باقر(ع) مى‏فرمايد: «چون حضرت قائم قيام كند ... به كوفه مى‏آيد و در آن‏جا همه منافقان را (كه به امامت حضرت عقيده ندارند) به قتل مى‏رساند و كاخ‏هاى آنان را ويران مى‏كند و با جنگجويان آنان مى‏جنگد و آن قدر از آنان مى‏كشد تا خداوند خشنود گردد».(46)

7. شيطان

وهب بن جميع مى‏گويد: از حضرت صادق(ع) پرسيدم: اين كه خداوند به شيطان فرمود: (فإنَّكَ من المُنظرينَ إلى يَوْمِ الوَقْتِ الْمَعلُوم؛(47) (خداوند فرمود): آرى، به تو (شيطان) مهلت داده خواهد شد تا به وقت معيّن و روز معلوم)، اين وقت معلوم چه زمانى خواهدبود؟ فرمود: «آيا پنداشته‏اى اين روز، روز قيامت است؟ خداوند تا روز قيام قائم‏ما، به شيطان مهلت داده است. وقتى خداوند او را مبعوث مى‏كند (و اجازه قيام مى‏دهد)، حضرت به مسجد كوفه مى‏رود. در آن هنگام شيطان در حالى كه با زانوان خود راه مى‏رود، به آن‏جا مى‏آيد و مى‏گويد: اى واى بر من از امروز!
حضرت مهدى پيشانى او را مى‏گيرد و گردنش را مى‏زند و آن هنگام، روز وقت معلوم است كه مهلت شيطان به پايان مى‏رسد».(48)

پي نوشت :

1. نعمانى، غيبة، ص‏231؛ عقد الدرر، ص‏226؛ اثبات الهداة، ج‏3، ص‏539؛ حلية الابرار، ج‏2، ص‏628؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏353.
2. برقى، محاسن، ص‏320؛ كافى، ج‏5، ص‏33؛ علل الشرائع، ص‏150؛ التهذيب، ج‏6، ص‏155؛ وسائل الشيعه، ج‏11، ص‏57؛ مستدرك الوسائل، ج‏11، ص‏58؛ جامع احاديث الشيعه، ج‏13، ص‏101.
3. شايد مراد از «العرق» رگ، و كنايه از گردن زدن باشد.
4. نعمانى، غيبة، ص‏285؛ اثبات الهداة، ج‏3، ص‏543.
5. نعمانى، غيبة، ص‏284؛ اثبات الهداة، ج‏3، ص‏543.
6. نعمانى، غيبة، ص‏231؛ ر. ك: التهذيب، ج‏6، ص‏154؛ وسائل الشيعه، ج‏11، ص‏57؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏353؛ مستدرك الوسائل، ج‏11، ص‏54.
7. نعمانى، غيبة، ص‏231؛ عقد الدرر، ص‏227؛ اثبات الهداة، ج‏3، ص‏539؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏354.
8. بحارالانوار، ج‏52، ص‏349.
9. مفيد، ارشاد، ص‏364؛ روضة الواعظين، ج‏2، ص‏265؛ كشف الغمّه، ج‏3، ص‏255؛ صراط المستقيم، ج‏2، ص‏253؛ اثبات الهداة، ج‏3، ص‏527؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏338، 349.
10. كافى، ج‏8، ص‏227؛ اثبات الهداة، ج‏3، ص‏450؛ مرآة العقول، ج‏26، ص‏160؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏375.
11. احقاق الحق، ج‏13، ص‏357؛ المحجّه، ص‏429.
12. عيون اخبار الرضا، ج‏1، ص‏273؛ علل الشرائع، ج‏1، ص‏219؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏313.
13. علل الشرائع، ج‏2، ص‏96؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏317.
14. نعمانى، غيبة، ص‏165؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏351، 361.
15. اسد الغابة، ج‏3، ص‏7، 372.
16. تنقيح المقال، ج‏2، ص‏246.
17. نعمانى، غيبة، ص‏122؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏355.
18. نعمانى، غيبة، ص‏122؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏355.
19. نعمانى، غيبة، ص‏165؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏355.
20. آل عمران (3) آيه 84.
21. عياشى، تفسير، ج‏1، ص‏183؛ نورالثقلين، ج‏1، ص‏362؛ اثبات الهداة، ج‏3، ص‏549؛ تفسير صافى، ج‏1، ص‏267؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏340.
22. نساء (4) آيه 159.
23. تفسير قمى، ص‏146؛ احقاق الحق، ج‏13، ص‏332؛ العرائس الواضحه، ص‏209؛ بحارالانوار، ج‏14، ص‏349.
ابن‏اثير مى‏گويد: در آن روزگار هيچ اهل ذمّه‏اى نمى‏ماند كه جزيه بپردازد. شايد مراد اين باشد كه اهل ذمّه يا اسلام‏مى‏آوردند يا كشته مى‏شدند. البته رواياتى نيز برخلاف اين معنا وارد شده است ؛ نهايه، ج‏5، ص‏197.
24. احمد، مسند، ج‏2، ص‏398، 520.
25. احمد، مسند، ج‏3، ص‏367؛ حاكم، مستدرك، ج‏4، ص‏503؛ ر. ك: ابن‏حمّاد، فتن، ص‏159؛ ابن‏ماجه، سنن، ج‏2، ص‏1359.
26. بحارالانوار، ج‏52، ص‏376.
27. نهايه، ج‏5، ص‏197.
28. عقد الدرر، ص‏40.
29. نعمانى، غيبة، ص‏283؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏357.
30. مروج الذهب، ج‏2، ص‏418.
31. بتريه يكى از فرقه‏هاى زيديه از پيروان كثيرالنوى مى‏باشند. آنان عقايد مشابهى با سليمانيه يكى ديگر از فرقه‏هاى زيديه دارند. در اسلام و كفر عثمان توقف و ترديد دارند. در مسائل اعتقادى مشرب اعتزال و در فروع فقهى بيش‏تر پيرو ابوحنيفه هستند. گروهى از آنان نيز پيرو شافعى يا مذهب شيعه مى‏باشند؛ بهجة الآمال، ج‏1، ص‏95؛ ملل و نحل، ج‏1، ص‏161.
32. ارشاد، ص‏364؛ كشف الغمّه، ج‏3، ص‏255؛ صراط المستقيم، ج‏2، ص‏354، روضة الواعظين، ج‏2، ص‏265؛ اعلام‏الورى، ص‏431؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏328.
33. دلائل الامامه، ص‏241؛ طوسى، غيبة، ص‏283؛ اثبات الهداة، ج‏3، ص‏516؛ بحارالانوار، ج‏2، ص‏598.
34. نعمانى، غيبة، ص‏297؛ حلية الابرار، ج‏2، ص‏361؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏362؛ بشارة الاسلام، ص‏222.
35. همان جا.
36. اثبات الهداة، ج‏3، ص‏585؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏387.
37. نعمانى، غيبة، ص‏317؛ طوسى، غيبة، ص‏273؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏363، 329.
38. تفسير فرات، ص‏100؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏372.
39. كافى، ج‏8، ص‏227؛ اثبات الهداة، ج‏3، ص‏450؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏375؛ تنقيح المقال، ج‏2، ص‏43.
40. مرآة العقول، ج‏26، ص‏160.
41. بحارالانوار، ج‏52، ص‏376.
42. فتح (48) آيه 25.
43. كمال الدين، ج‏2، ص‏461؛ المحجّه، ص‏206؛ احقاق الحق، ج‏13، ص‏357.
44. التهذيب، ج‏6، ص‏172؛ وسائل الشيعه، ج‏11، ص‏382؛ ملاذ الاخيار، ج‏9، ص‏455.
45. ابن‏شهرآشوب، مناقب، ج‏4، ص‏85؛ بحارالانوار، ج‏45، ص‏299.
46. اثبات الهداة، ج‏3، ص‏528؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏338.
47. حجر (15) آيه 38.
48. عياشى، تفسير، ج‏2، ص‏243؛ اثبات الهداة، ج‏3، ص‏551؛ تفسير صافى، ج‏1، ص‏906؛ تفسير برهان، ج‏2، ص‏343؛ بحارالانوار، ج‏60، ص‏254.
علاّمه سيد محمد حسين طباطبائى، روايت ديگرى را به همين مضمون از تفسير قمى آورده، در دنباله آن مى‏فرمايد: روايات وارد شده از اهل بيت(ع) در تفسير اكثر آيات قيامت كه گاهى آيات را به ظهور حضرت مهدى(عج) و گاهى به رجعت و گاهى به قيامت تفسير مى‏كند، شايد بدين لحاظ است كه اين سه روز در ظاهر شدن حقايق شريكند؛ هر چند از حيث شدت و ضعف با هم اختلاف دارند؛ الميزان فى تفسير القرآن، ج‏12، ص‏184؛ الرجعة فى احاديث الفريقين.

منبع: چشم اندازى به حكومت حضرت مهدى (علیه السلام)




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.