عالم‌ مجاهد، شیخ‌ فضل‌ا...نوری‌ چرا بردار رفت؟ (2)

روزنامه‌ شیخ‌ فضل‌ الله‌ نوری، در دوران‌ اعتصاب‌ حضرت‌ عبدالعظیم‌ علیه‌ خط‌ انحراف، بوضوح‌ بر مواضع‌ مترقی‌ ضد‌ استبدادی‌ شیخ‌ و نهضت‌ مقاومت‌ او تأکید کرده‌ و آن‌ را چنین‌ توضیح‌ می‌دهد: «بر عموم‌ اهل‌ اسلام، اعلام‌ می‌دارد که‌ مجلس‌ شورای‌ ملی، هیچ‌ منکر ندارد. نه‌ از سلسله‌ مجتهدین‌ و نه‌ از سایر طبقات. اینکه‌ ارباب‌ حسد و اصحاب‌ غرض‌ می‌گویند، می‌نویسند و تبلیغ‌ می‌کنند که‌ جناب‌ آقای‌ حاجی‌شیخ‌
سه‌شنبه، 24 دی 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عالم‌ مجاهد، شیخ‌ فضل‌ا...نوری‌ چرا بردار رفت؟ (2)
عالم‌ مجاهد، شیخ‌ فضل‌ا...نوری‌ چرا بردار رفت؟
عالم‌ مجاهد، شیخ‌ فضل‌ا...نوری‌ چرا بردار رفت؟ (2)

22. شیخ، تئوریسین‌ و جلودار «مشروطه»

روزنامه‌ شیخ‌ فضل‌ الله‌ نوری، در دوران‌ اعتصاب‌ حضرت‌ عبدالعظیم‌ علیه‌ خط‌ انحراف، بوضوح‌ بر مواضع‌ مترقی‌ ضد‌ استبدادی‌ شیخ‌ و نهضت‌ مقاومت‌ او تأکید کرده‌ و آن‌ را چنین‌ توضیح‌ می‌دهد:
«بر عموم‌ اهل‌ اسلام، اعلام‌ می‌دارد که‌ مجلس‌ شورای‌ ملی، هیچ‌ منکر ندارد. نه‌ از سلسله‌ مجتهدین‌ و نه‌ از سایر طبقات. اینکه‌ ارباب‌ حسد و اصحاب‌ غرض‌ می‌گویند، می‌نویسند و تبلیغ‌ می‌کنند که‌ جناب‌ آقای‌ حاجی‌شیخ‌ فضل‌الله‌ سلمه‌الله‌تعالی، منکر مجلس‌ شورای‌ ملی‌ می‌باشد، دروغ‌ است، دروغ.‌ مکرر در همین‌ توقف‌ زاویة‌ مقدسه، مطلب‌ خودشان‌ را بر منبر و در محضر، اظهار نمودند و در حضور گروهی‌ انبوه‌ از عالم‌ و عامی، قرآن‌ بیرون‌ آورده‌ و قسمهای‌ غلاظ‌ و شداد یاد کردند و مخصوصاً‌ جمعة‌ گذشته‌ به‌ این‌ شرح، نطق‌ فرمودند که:‌ ایها الناس‌ بهیچوجه‌ منکر مجلس‌ شورای‌ ملی‌ نیستم. بلکه‌ من‌ نقش‌ خود را در تأسیس‌ این‌ اساس‌ بیش‌ از همه‌ کس‌ می‌دانم. زیرا که‌ علمأ بزرگ‌ ما که‌ مجاور عتبات‌ عالیات‌ و سایر ممالک‌ هستند هیچیک‌ همراه‌ مشروطه‌ نبودند و همه‌ را من‌ بودم‌ که‌ با اقامة‌ دلایل‌ و براهین، با مشروطه، همراه‌ کردم. از خود آن‌ آقایان‌ عظام‌ می‌توانید این‌ مطلب‌ را جویا شوید. الان‌ هم‌ من‌ همان‌ هستم‌ که‌ بودم. تغییری‌ در مقصد، و تجددی‌ در رأی‌ من‌ بهم‌ نرسیده‌ است. صریحاً‌ می‌گویم‌ همه‌ بشنوند، و بغائبین‌ هم‌ برسانند که‌ من‌ آن‌ مجلس‌ شورای‌ ملی‌ را می‌خواهم‌ که‌ عموم‌ مسلمانان‌ آن‌ را می‌خواهند، مجلسی‌ که‌ اساسش‌ براسلامیت‌ باشد و برخلاف‌ قرآن‌ و برخلاف‌ شریعت‌ محمدی(ص) و برخلاف‌ مذهب‌ مقدس‌ جعفری، قانونی‌ نگذارد. من‌ چنین‌ مجلسی‌ می‌خواهم. پس‌ من‌ و عموم‌ مسلمین، بر یک‌ رأی‌ هستیم. اختلاف‌ میانة‌ ما و لامذهبهاست‌ که‌ منکر اسلامیت‌ و دشمن‌ دین‌ حنیف‌ هستند. چه‌ بابیة‌ مزدکی‌ مذهب‌ و چه‌ طبیعیة‌ فرنگی‌ مشرب. طرف‌ من‌ و کافه‌ مسلمین، اینها واقع‌ شده‌اند. شب‌ و روز در تلاش‌ و تک‌ و دو هستند که‌ بر مسلمانها این‌ فقره‌ را مشتبه‌ کنند و نگذارند که‌ مردم، ملتفت‌ و متنبه‌ شوند که‌ من‌ و آنها همگی، همرأی‌ هستیم‌ واختلافی‌ نداریم. آیا برأی‌العین‌ مشاهده‌ نمی‌کنید، ای‌ برادران‌ دینی‌ من، که‌ از تاریخ‌ انعقاد این‌ مجلس‌ کنونی، هر چه‌ طبیعی‌ مشرب‌ و بابی‌ مذهب‌ است‌ یک‌ دفعه‌ از پشت‌ پرده‌ بیرون‌ آمده‌اند و به‌ دسته‌بندی‌ و هرزگی‌ و راهزنی‌ شروع‌ کرده‌اند؟ بگوئید ببینم‌ این‌ چه‌ اختصاص‌ و خویشاوندی‌ است‌ میانه‌ این‌ سنخ‌ مردم‌ و مجلس‌ معقود در بهارستان؟ خدای‌ تعالی‌ راضی‌ مباد از کسی‌ که‌ درباره‌ مجلس‌ شورای‌ ملی، غیر از تصحیح‌ و تکمیل‌ آن، خیالی‌ داشته‌ ‌ باشد و بر سخط‌ و غضب‌ الهی‌ گرفتار باشند کسانی‌ که‌ مطلب‌ مرا برخلاف‌ واقع‌ انتشار می‌دهند و بر مسلمانها تدلیس‌ و اشتباه‌ می‌کنند، و راه‌ رفع‌ شبهه‌ را از هر جهت، مسدود می‌سازند تا سخن‌ ما بگوش‌ مسلمانان‌ نرسد و به‌خرج‌ مردم‌ بدهند که‌ فلانی‌ و سایر مهاجرین، منکر اصل‌ مجلس‌ شورای‌ ملی‌ شده‌اند».

23. منکر مجلس، ما هستیم‌ یا شما؟!

در آن‌ روزها گاه‌ استفتائات‌ و تلگرافاتی‌ به‌ مراجع‌ نجف‌ می‌شد و شکل‌ سؤ‌ال‌ به‌گونه‌ای‌ بود که‌ گویی‌ مشروطه‌ و مجلس، صرفاً‌ به‌معنی‌ رفع‌ ظلم‌ و استبداد و تأمین‌ آزادی‌ شرعی‌ و عدالت‌ اسلامی‌ است‌ و همة‌ منتقدان، طرفدار استبدادند، طبیعی‌ بود که‌ پاسخ‌ فقهأ و مراجع، اظهار برائت‌ از ظالمان‌ و مخالفان‌ مجلس‌ و نافیان‌ مشروطه‌ بود. شیخ‌ توضیح‌ می‌داد که‌ موضع‌ فقهی‌ وی‌ نیز همان‌ موضع‌ فقهی‌ مراجع‌ و علمأ مذکور است‌ ولی‌ مصداقاً‌ آنچه‌ در شُرف‌ وقوع‌ است، نه‌ رفع‌ ظلم‌ و استبداد و اجرأ عدالت، بلکه‌ نوعی‌ سکولاریزاسیون‌ قوانین‌ اجتماعی‌ تحت‌ تأثیر فرهنگ‌ استعماری‌ انگلیس‌ است‌ که‌ به‌ تأمین‌ منافع‌ آنان‌ می‌انجامد و دعوی، دعوای‌ عمال‌ روس‌ و عمال‌ انگلیس‌ است‌ نه‌ طرفداران‌ مشروطه‌ و طرفداران‌ استبداد. در این‌ میان، شیخ‌ که‌نه‌ طرفدار استبداد و نه‌ مشروطه‌ انگلیسی‌ است‌ بلکه‌ از "مشروطة‌ مشروعه"، دفاع‌ می‌کند و در صحنه‌ مبارزات‌ تهران، دور از نجف، تنها مانده، بارها اعلام‌ می‌کند که‌ علمأ نجف‌ چون‌ نائینی‌ و آخوندخراسانی‌ و...، حکماً‌ همان‌ نظر او را دارند گرچه‌ مصداقاً‌ بعلت‌ دوری‌ ازتهران، ممکن‌ است‌ که‌ از همة‌ اتفاقات‌ تهران، باخبر نباشند. شیخ‌ می‌گوید:
«ایهاالمؤ‌منون، تلگرافی‌ که‌ این‌ چند روزه‌ (12 جمادی‌ الثانی‌ 1326) به‌ اسم‌ حجج‌ الاسلام‌ والمسلمین‌ آقای‌ حاجی‌ و آقای‌ آخوند و آقای‌ شیخ‌ عبدالله‌ دامت‌ برکاتهم، طبع‌ و انتشار داده‌اند و خواسته‌اند برخلاف‌ تقریر ما شهرتی‌ داده‌ باشند، همان‌ تلگراف‌ را خواه‌ سند انتسابش‌ به‌ حضرات‌ آقایان‌ معظم‌ دامت‌ برکاتهم‌ محقق‌ و معلوم‌ باشند، خواه‌ مثل‌ بعضی‌ دیگر، مجعول‌ و موهوم‌ باشد، ما مهاجرین، آن‌ تلگراف‌ را قبول‌ داریم. مقصد ما هم‌ همان‌ است‌ که‌ در تلگراف‌ - منسوب‌ به‌ آقایان‌ - مندرج‌ است. کسانی‌ که‌ ازروی‌ قوانین‌ خارجه، نظامنامه‌ اساسی‌ برای‌ مجلس‌ شورای‌ ملی‌ تدوین‌ می‌کنند اگر نگارشات‌ خود رابرطبق‌ همان‌ صورت‌ تلگراف‌ قرار بدهند، دیگر دعاگویان‌ را هیچ‌ شکایت‌ ‌ و موجب‌ مهاجرت‌ نخواهند ماند و معلوم‌ خواهد شد که‌ منکر مجلس‌ و مخرب‌ مجلس، ما هستیم‌ یادیگران؟»

24. حمایت‌ زبانی‌ از «اسلام» و مبارزة‌ قانونی‌ با آن‌

شیخ‌ همچنین‌ در ذیل‌ مرقومة‌ آیت‌الله‌ سیدکاظم‌ یزدی‌ ازنجف‌ به‌ آیت‌الله‌ آخوند ملا‌علی‌ آملی‌ که‌ در آن‌ از بعضی‌ روزنامه‌ جات‌ که‌ به‌ نام‌ "آزادی"، محکمات‌ اسلام‌ را نشانه‌ گرفته‌ بودند، اظهار گلایه‌ کرده‌ و می‌نویسد:
«دشمنان‌ دین‌ و بدخواهان‌ مسلمین، به‌ اسم‌ نشر بساط‌ عدل‌ و احسان‌ و قطع‌ دابراهل‌ بغی‌ و عدوان، اسلام‌ را هدف‌ حوادث‌ و آماج‌ سوانح‌ ساخته‌اند و در کمال‌ گرمی‌ و نرمی، ابتدأ غمخواری‌ اسلام‌ و هواداری‌ شریعت‌ را عنوان‌ کردند و هنوز هم‌ عنداللزوم‌ اظهار می‌دارند ولی‌ به‌ هیچ‌ وجه‌ حاضر نیستند که‌ حتی‌ چند فقرة‌ قانونی‌ دایر به‌ حفظ‌ حدود اسلامیة‌ و حراست‌ از حمای‌ شریعت، در قانون‌نامة‌ اساسی‌ مجلس‌ شورای‌ ملی‌ مندرج‌ شود».
در واقع، شیخ، نفاق‌ "خط‌ انحراف" را افشا می‌کند که‌ چگونه‌ در ظاهر، موضع‌ نرم‌ و غمخوار با اسلام‌ گرفته‌ و حتی‌ خود را هوادار شریعت‌ می‌نامند اما حتی‌ حاضر نیستند چند ماده‌ قانونی‌ برای‌ تضمین‌ اسلامیت‌ قوانین‌ مدنی‌ را در قانون‌ اساسی‌ واردکنند و به‌همین‌ دلیل‌ باامثال‌ شیخ‌ درافتاده‌اند.

25. چرا پسوند «اسلامی» را از عنوان‌ «مجلس» حذف‌ می‌کنید؟!

روزنامة‌ شیخ، سیر پیشرفت‌ کار مشروطه‌ با موافقت‌ مراجع‌ و علمأ و سپس‌ آغاز خط‌ انحراف‌ و اغوأ مسلمین‌ را چنین‌ توصیف‌ می‌کند:
«شرح‌ مقاصد حضرت‌ حجت‌الاسلام‌ والمسلمین‌ آقای‌ حاجی‌ شیخ‌ فضل‌ الله‌ سلمه‌الله‌ و سایر مهاجرین‌ زاویة‌ مقدسه‌ از علمأ عظام‌ و غیرهم‌ آن‌ است‌ که‌ سال‌ گذشته، سخنی‌ به‌ مملکت‌ ما سرایت‌ کرد و آن‌ این‌ بود که‌ دولتی‌ که‌ پادشاه‌ و وزرأ و حکامش‌ به‌ دلخواه‌ خود با رعیت‌ رفتار می‌کنند و مملکتی‌ که‌ ابواب‌ ظلم‌ و تطاول‌ درآن‌ مفتوح‌ باشد علاجش‌ اینست‌ که‌ از شاه‌ بخواهند در تکالیف‌ دولتی‌ و درباری، قراری‌ بگذارند که‌ پادشاه‌ ازآن‌ تخطی‌ نکند و نام‌ این‌ حکمرانی‌ قراردادی، «سلطنت‌ ‌ مشروطه» است‌ و قرارداد دهندگان، «وکلأ» می‌باشند و نام‌ مرکز مذاکرات‌ آنها، «مجلس‌ شورای‌ ملی» و نام‌ قراردادهای‌ آنها، "قانون"و نام‌ کتابچه‌ای‌ که‌ آن‌ قراردادها را در آن‌ می‌نویسند، «نظامنامه» است. سلسله‌ علمأ عظام‌ و حجج‌ الاسلام، چون‌ از این‌ تقریر و این‌ ترتیب، استحضار تام‌ بهم‌ رسانیدند با یکدیگر ملاقات‌ نمودند و مقالات‌ سرودند و همه‌ تصدیق‌ فرمودند که‌ این‌ خرابیها در مملکت‌ ایران‌ از بی‌قانونی‌ و ناحسابی‌ دولت‌ و دربار است‌ و باید از دولت، طلب‌ "مجلس‌ شورای‌ ملی" کرد که‌ تکالیف‌ دوایر دولتی‌ رامعین‌ و تصرفاتشان‌ را محدود نماید تا آنکه‌ بحمدالله‌ تعالی‌ پادشاه‌ تسلیم‌ شد و مساعی‌ علمأ عظام، مشکور و مجلس‌ دارالشورای‌ کبرای‌ اسلامی‌ تشکیل‌ شد. پس‌ مبدأ مذاکرات، بی‌قانونی‌ دوایر دولت‌ و حاجت‌ مردم‌ ایران‌ بود که‌ علمأ، حمایت‌ محکم‌ کردند و عنوان‌ بحث‌ هم‌ به‌ وضع‌ اصول‌ و قوانین‌ در وظایف‌ درباری‌ و معاملات‌ دیوانی، انحصار داشت. بعد همینکه‌ مذاکرات‌ مجلس‌ شروع‌ شد ناگهان‌ از اثنأ نطقها و لوائح‌ و جرائد، اموری‌ غریب‌ بظهور رسید که‌ هیچکس‌ منتظر نبود و زائد الوصف‌ مایة‌ حیرت‌ متدینین‌ شد.‌ از آنجمله‌ در عنوان‌ "مجلس‌ شورای‌ ملی‌ اسلامی"، لفظ‌ "اسلامی" گم‌ شد و رفت‌ که‌ رفت. و دیگر در موقع‌ اصدار دستخط‌ مشروطیت‌ از شاهنشاه‌ در مجلس‌ در حضور هزار نفر بلکه‌ بیشتر، صریحاً‌ گفتند که‌ ما "مشروعه" نمی‌خواهیم.

26. ماتریالیستهای‌ متظاهر به‌ دین

شیخ‌ از جریانهای‌ ماتریالیستی‌ که‌ زیر لوأ احترام‌ به‌ دین، به‌ دین‌زدائی‌ از مجلس‌ و نظام‌ سیاسی‌ کشور مشغولند، شدیداً‌ احساس‌ خطر کرده‌ و می‌ گوید:
برأی‌ العین‌ همه‌ دیدیم‌ و می‌بینیم‌ که‌ از بدو افتتاح‌ مجلس، جماعت‌ لاقید لاابالی‌ لامذهب‌ از کسانی‌ که‌ سابقاً‌ معروف‌ ببابی‌ بوده‌اند و کسانی‌ که‌ منکر شریعت‌ و معتقد بطبیعت‌ (ماتریالیزم) هستند، همه‌ بچرخ‌ افتاده‌اند و سنگها بسینه‌ می‌زنند و جنگها با خلق‌ خدا می‌کنند.

27. هتک‌ «احکام‌ و معارف‌ اسلام»، بنام‌ آزادی‌ قلم‌ و مطبوعات‌

خط‌ فکری‌ شیخ‌ شهید بسرعت‌ نسبت‌ به‌ جریان‌ توطئه‌ استعماری‌ مبارزه‌ با اسلام‌ و شکستن‌ حرمت‌ دین‌ خدا، هوشیاری‌ یافته‌ و به‌ افکار عمومی‌ اخطار می‌کند که‌ این‌ آزادی، آزادیِ‌ خیانت‌ و جسارت‌ و توطئه، مقبول‌ شرع‌ و عقل‌ نیست‌ و در ذیل‌ این‌ عناوین، فاجعة‌ سازمان‌ یافته‌ای‌ علیه‌ اسلام‌ و استقلال‌ ملت، در شرف‌ تکوین‌ است‌ روزنامه‌ شیخ‌ می‌نویسد:
روزنامه‌ها و شب‌نامه‌هائی‌ پیدا شد اکثراً‌ مشتمل‌ بر سب‌ علمأ اعلام‌ و طعن‌ در احکام‌ اسلام‌ و اینکه‌ باید در این‌ شریعت، تصرفات‌ کرد و آن‌ را تغییر داد و تبدیل‌ با حسن!! نمود و قوانینی‌ که‌ بمقتضای‌ یکهزار و سیصد سال‌ پیش‌ قرار داده‌ شده، باید همه‌ را با اوضاع‌ و احوال‌ امروز مطابق‌ ساخت‌ از قبیل‌ اباحة‌ مسکرات‌ و اشاعة‌ فاحشه‌خانه‌ها و صرف‌ وجوه‌ روضه‌خوانی‌ و وجوه‌ زیارات‌ مشاهد مقدسه‌ در ایجاد شوارع‌ برای‌ استجلاب‌ صنایع‌ فرنگ‌ و از قبیل‌ استهزأ مسلمانها در حواله‌ دادن‌ شمشیر حضرت‌ ابوالفضل‌ و یا بسر پل‌ صراط، و اینکه‌ افکار و گفتار رسول‌ مختار صلی‌الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلم، العیاذبالله‌ از روی‌ بخار خوراکهای‌ اعراب‌ بوده‌ است‌ مثل‌ شیر شتر و گوشت‌ سوسمار و اینکه‌ امروز در فرنگستان، فیلسوف‌ها هستند که‌ خیلی‌ از انبیأ و مرسلین، آگاه‌تر و داناتر و بزرگترند و نستجیر بالله، حضرت‌ حجة‌بن‌الحسن‌ عجل‌الله‌ تعالی‌ فرجه‌ را امام‌ موهوم‌ خواندن، و اوراق‌ قرآن‌ مجید را در مقو‌اهای‌ ادوات‌ قمار، بکار بردن‌ و صفحات‌ مشتمل‌ براسم‌ جلاله‌ و آیات‌ سماویه‌ را در صحن‌ مجلس‌ شوری‌ دریدن‌ و پاشیدن‌ و نگارش‌ اینکه‌ مردم‌ بی‌تربیت‌ ایران، سالی‌ بیست‌ کرور تومان‌ میبرند و قدری‌ آب‌ می‌آورند که‌ زمزم‌ است‌ و قدری‌ خاک‌ که‌ تربت‌ است‌ و اینکه‌ اگر این‌ مردم‌ وحشی‌ و بربری‌ نبودند، اینهمه‌ گوسفند و گاو و شتر در عید قربان‌ نمی‌کشتند و قیمت‌ آن‌ را صرف‌ پل‌سازی‌ می‌کردند و اینکه‌ ذمی‌ و مسلم، خونشان‌ متکافؤ‌ باشد و با همدیگر درآمیزند و بیکدیگر زن‌ بدهند و زن‌ بگیرند (زنده‌ باد مساوات) و نمونة‌ دیگر، ظهور هرج‌ و مرج‌ در اطراف‌ ممالک‌ و سلب‌ امنیت‌ و نظم‌ و شیوع‌ خونریزی‌ و تاخت‌ و تاز و اثارة‌ فتن‌ و مفاسد در هر ناحیه‌ و رواج‌ رقابت‌ و خصومت‌ درمیان‌ اهالی‌ شهرهای‌ بزرگ‌ خصوصاً‌ حوادث‌ و سوانحی‌ که‌ در صفحة‌ آذربایجان‌ و سرحد‌ات‌ آن‌ اتفاق‌ افتاده‌ و کشتارها که‌ در کرمانشهان‌ و فارس‌ و حدود نهاوند و غیرها واقع‌ شده‌ است‌ و نیز تجر‌ی‌ عده‌ای‌ در فسق‌ و فجور و منکرات‌ است. چون‌ ما و شماها همگی‌ در طهران‌ هستیم‌ فقط‌ طهران‌ را از شما میپرسیم‌ آیا ‌ از وقتی‌ که‌ اسم‌ این‌ گونه‌ آزادی، شایع‌ شده، درجة‌ هرزگیها و بیباکیها از کجا بکجا رسیده‌ است؟ هیچوقت‌ شنیده‌ بودید که‌ یهودی‌ با بچه‌ مسلمان‌ لواط‌ کرده‌ باشد؟ از گذر لوطی‌ صالح‌ بپرسید. هیچوقت‌ دیده‌ بودید که‌ یهودی‌ در ملأ عام، دختر مسلمان‌ را کشیده‌ باشد؟ امسال‌ همگی‌ دیدید یا مستحضر شدید. آیا هیچ‌ انتظار داشتید و هیچ‌ شنیده‌ بودید تا این‌ تاریخ‌ که‌ گفته‌ و یا نوشته‌ باشند که‌ «الوهیت‌ خدا» هم‌ مشروطه‌ است؟ و هیچ‌ شنیده‌ بودید که‌ در این‌ یکهزارو سیصدو چند سالی‌ که‌ از عمر اسلام‌ ایدالله‌ انصاره‌ گذشته‌ است‌ صورت‌ یکی‌ از مجددین‌ دین‌ را که‌ در عِداد "کلینی‌ و علَم‌الهدی‌ و محقق‌ و شهیدین" شمرده‌ شود، بشکل‌ حیوانی‌ بارکش‌ کشیده‌ و تشهیر کرده‌ باشند.‌ نمونة‌ دیگر، افتتاح‌ رسوم‌ معموله‌ بلاد کفر در قُبة‌الاسلام‌ است. تاریخ‌ هجری‌ هیچ‌ خبر نمی‌دهد که‌ در ممالک‌ اسلامیه، مجلس‌ ترحیم‌ و ختم‌ قرآن‌ را بدستور فرنگستان‌ تشکیل‌ داده‌ باشند. مسجد جامع‌ پای‌ تخت‌ اسلام‌ فاتحه‌ و زاری‌ صدیقة‌ طاهره‌ سلام‌الله‌ علیها بسیرة‌ خاصه‌ فرنگان، گلریزی‌ کردن‌ و دستمالهای‌ مشکی‌ بر بازوی‌ دستجات‌ اطفال‌ مسلمین‌ بستن‌ و جماعات‌ زردشتیها را در خانة‌ خدا وارد ساختن‌ و در مجلس‌ فاتحه‌ مخصوصاً‌ آلافرنگها و پاریس‌ پرستها و مستخدم‌ قراردادن‌ ارباب‌ عمایم‌ و بزرگان‌ شریعت‌ را طوعاً‌ یا کرهاً‌ بآن‌ محضر مطهر کشیدن.‌ ای‌ پیروان‌ دین‌ اسلام، هیچ‌ ختمی‌ باین‌ شکل‌ دیده‌ و یا شنیده‌ بودید و هیچ‌ دیده‌ و شنیده‌ بودید که‌ رؤ‌سأ روحانی‌ شما را عنفاً‌ در مجلس‌ در قطار مادامهای‌ فرنگان‌ کشیده‌ و در ازدحامی‌ که‌ سراپا علی‌رغم‌ اسلام‌ و اسلامیان‌ است‌ احضار داشته‌ باشند؟ آن‌ بازار شام، آن‌ آتشبازیها، آن‌ ورود سفرأ و آن‌ عادیات‌ خارجه، آن‌ هورا کشیدنها و کتیبه‌های‌ زنده‌باد زنده‌باد و (زنده‌باد مساوات). می‌خواستند یکی‌ را بنویسید (زنده‌ باد شریعت) (زنده‌باد قرآن) (زنده‌ باد اسلام). چشم‌ خاتم‌ انبیأ، روشن‌ و خاطر خاتم‌ اوصیأ، خرسند.‌ شما را ای‌ مسلمانها، ای‌ اهل‌ طهران‌ بقرآن‌ مجید، بامیرالمؤ‌منین، بسیدالشهدأ، بامام‌ زمان‌ ارواحنالهم‌ الفدأ قسم‌ می‌دهیم‌ که‌ اگر پیغمبر شما حاضر بود و آن‌ هنگامة‌ جلو نگارستان‌ را میدید، چه‌ می‌فرمود؟!

28. ناتورالیستها، نیهیلیستها، سوسیالیست‌ها، امان‌ از این‌ «ایسم‌ها»

روزنامة‌ شیخ، بصراحت‌ اعلام‌ می‌دارد که‌ نهضت‌ مقاومت، طرفدار مجلس‌ و مشروطه‌ و آزادی، اما در حیطة‌ معارف‌ و احکام‌ اسلام‌ است‌ و آخوندهای‌ ساده‌لوح‌ و زودباور نباید فریب‌ الفاظ‌ را خورده‌ و حجاب‌ ظاهر، سیاهیِ‌ باطن‌ «ایسم»های‌ غربی‌ و شرقی‌ را بر آنان‌ پوشیده‌ دارد و اینان‌ بالمرة‌ منکر حقوق‌ و حدود شرعی‌ و ایان‌ الاهی‌اند و چند صباحی‌ تظاهر به‌ دینداری، برای‌ پیشبردن‌ اهداف‌ پنهان‌ است. خط‌ مقاومت، چنین‌ می‌نویسد:
الها که‌ نعمت‌ مجلس‌ شورای‌ ملی‌ اسلامی، خصم‌ لامذهبان‌ باد. از طرف‌ هیئت‌ مهاجرین‌ الی‌الله‌ اعلان‌ می‌شود که‌ اگر هزار از این‌ حقه‌ها بزنید و ساعی‌ صد سحر بابلی‌ بکنید بهیچ‌ نتیجه‌ نایل‌ نخواهید شد و سحر بامعجزه‌ پهلو نخواهد زد و ما تن‌ بتضعیف‌ اسلام‌ و تحریف‌ احکام‌ نخواهیم‌ داد. و دیگرهای‌ دیگر هم‌ هست‌ بلکه‌ بسیار است‌ زیرا که‌ این‌ طفل‌ یکساله‌ ره‌ صدساله‌ پیموده‌ است‌ ولی‌ از تذکار و تعداد آنها میترسم‌ برخی‌ از صنادید عظمأ علمأ عصر و فقهم‌الله‌ لما یحب‌ و یرضی‌ آزرده‌ شوند ورنه‌ سخن‌ بسیار است.‌ قومی‌ هم‌ قتلوا امیم‌ اُخی‌فاذا رمیت‌ یصیبنی‌ سهمی‌ از برادران‌ پاکیزه‌ نهاد و همکیشان‌ ایرانی‌ نژاد سؤ‌ال‌ می‌کنیم‌ که‌ آیا این‌ فتنه‌های‌ عجیب‌ و مفسده‌های‌ عظیم‌ در این‌ مملکت‌ واقع‌ شده‌ است‌ یا نه؟ فرمودند چون‌ بدعتها ظاهر بشود بر عالم‌ است‌ که‌ اطلاع‌ خود را اظهار کند. برادران، در این‌ عصر ما فرقه‌ها پیدا شده‌اند که‌ بالمره‌ منکر ادیان‌ و حقوق‌ و حدود هستند. این‌ فرق‌ مستحدثه‌ را بر حسب‌ تقاوت‌ اغراض، اسمهای‌ مختلف‌ است‌ (آنارشیست) (نیهلیست) (سوسیالیست) (ناطورالیست) (بابیست) و اینها تردستی‌ در اثارة‌ فتنه‌ و فساد دارند و بواسطه‌ ورزشی‌ که‌ در این‌ کارها کرده‌اند، هر جا که‌ هستند آنجا را آشفته‌ و پریشان‌ می‌کنند.

29. مجلس‌ شورای، پارلمنت‌ پاریس‌ نیست‌

روزنامة‌ مقاومت، نسبت‌ به‌ نفوذ منحرفین‌ در مجلس‌ و تبدیل‌ آن‌ به‌ یک‌ مجلس‌ غربی، وابسته‌ و لائیک، هشدار می‌دهد که:
سالهاست‌ که‌ دو دستة‌ اخیر از اینها در ایران‌ پیدا شده‌ و مثل‌ شیطان، مشغول‌ وسوسه‌ و راهزنی‌ و فریبندگی‌ عوام‌ اضل‌ من‌الانعام‌ هستند. یکی‌ فرقة‌ بابیه‌ است‌ و دیگری‌ فرقه‌ طبیعیه. این‌ دو فرقة‌ لفظاً‌ مختلف‌ وُلباًمتفق‌ هستند. این‌ دو فرقه‌ از سوءالقضأ، هر دو در جهات‌ مجلس‌ شورای‌ ملی‌ ما مسلمانها وارد و متصرف‌ شده‌اند و جداً‌ جلوگیری‌ از اسلامیت‌ دارلشورای‌ ایران‌ می‌کنند و می‌خواهند مجلس‌ شورای‌ ایران‌ را پارلمنت‌ پاریس‌ بسازند. و اینکه‌ حضرت‌ حجة‌الاسلام‌ و المسلمین‌ آقای‌ حاجی‌ شیخ‌فضل‌الله‌ ایده‌الله‌ طرف‌ بی‌ارادتی‌ این‌ جماعت، واقع‌ شده‌ و مستوجب‌ چندین‌ ناسزا و سب‌ و ‌ تهمت‌ در روزنامه‌ها و شب‌نامه‌ها و لوایح‌ و منابر گریده‌اند و سگهای‌ جهنم‌ بر او بانگ‌ می‌زنند و بابی‌ها مسلم‌ از و سخت‌ میرمند، برای‌ آن‌ است‌ که‌ ایشان، بیدار این‌ دو دسته‌ دزد شده‌اند و در تنزیه‌ مجلس‌ شوری‌ از این‌ دو فرقة‌ پلید، جداً‌ ایستاده‌اند و بتوفیق‌ الهی، تقصیر نخواهند فرمود و از جان‌ و مال‌ دریغ‌ نخواهند داشت‌ تا بجمیع‌ علمأ مذهب‌ جعفری‌ از عرب‌ و عجم، جمیع‌ این‌ مطالب‌ را محقق‌ و مسلم‌ بکنند و تکالیف‌ الهیة‌ این‌ مقام‌ را بروجه‌ اکمل‌ بپردازند. تهدید آن‌ حضرت‌ بغوغای‌ سَفَله‌ و اراذل‌ از این‌ جهت‌ است‌ و شایعة‌ گرفتن‌ مبلغ‌ گزاف‌ از سفارت‌ یا دولت‌ یا دیگری، از این‌ بابت‌ است‌ والا‌ همه‌ کس‌ می‌داند که‌ خراسان، بزرگتر از قاین‌ است‌ و وزارت‌ جنگ، مهمتر از حکومت‌ سیستان‌ است‌ و وکلأ مجلس‌ هم‌ امنأ ملت‌ هستند و آن‌ تلگرافی‌ که‌ یک‌ لخت‌ کِذب‌ صریح‌ و جعل‌ قبیح‌ است‌ از امنأ ملت، شایسته‌ نبود و چنین‌ خلاف‌ با قسم‌ و خیانت‌ بر موکلین، موجب‌ انعزال‌ از وکالت‌ است، مگر کسانی‌ که‌ هیچ‌ مستحضر نبوده‌اند و هُمُ‌ا‌لاکَثرون.

30. «مشروط‌ کردن‌ سلطنت»، آری، «حذف‌ شریعت»، هرگز

خط‌ مقاومت‌ اعلام‌ می‌دارد که‌ شیخ‌ بدنبال‌ آن‌ مشروطیت‌ و مجلسی‌ است‌ که‌ قدرت‌ شاه‌ و سلطنت‌ استبدادی‌ را محدود و کنترل‌ کند و فقهأ شیعه، این‌ سلاطین‌ را «حکام‌ جور» و نامشروع‌ می‌دانند. ولی‌ خط‌ انحراف، بجای‌ محدود کردن‌ شاه‌ و مهار سلطان، مشغول‌ مبارزه‌ با اسلام‌ و احکام‌ شرع‌ بنفع‌ منافع‌ استعماری‌ غرب‌ و تقلید مو بمو از قوانین‌ پارلمنت‌ فرنگ‌ شده‌اند. روزنامه‌ شیخ‌ ادامه‌ می‌دهد:
تمام‌ مفاسد ملکی‌ و مخاطرات‌ دینی‌ از اینجا ظهور کرد که‌ قرار بود مجلس‌ شوری‌ برای‌ محدود کردن‌ کارهای‌ دولتی‌ و دیوانی‌ و درباری‌ که‌ بدلخواه‌ حاکمان‌ اداره‌ می‌شد، قوانینی‌ قرار بدهد که‌ پادشاه‌ و هیئت‌ سلطنت‌ را محدود کند و راه‌ ظلم‌ و تعد‌ی‌ و تطاول‌ آنان‌ را مسدود نماید اما امروز می‌بینم‌ که‌ در مجلس‌ شوری، کار دیگری‌ می‌کنند یعنی‌ کتب‌ قانونی‌ پارلمنت‌ فرنگ‌ را آورده‌ و در دائرة‌ احتیاج‌ بقانون، توسعه‌ قائل‌ شده‌اند غافل‌ از اینکه‌ ملل‌ اروپا از ابتدأ، شریعت‌ مدونه‌ نداشته‌اند لهذا اجباراً‌ برای‌ هر عنوان، نظامنامة‌ نگاشته‌اند و در موقع‌ اجرأ گذاشته‌اند اما ما اهل‌ اسلام، شریعتی‌ داریم‌ آسمانی‌ و جاودانی‌ که‌ از بس‌ متین‌ و صحیح‌ و کامل‌ و مستحکم‌ است، نسخ‌ برنمی‌دارد. آن‌ شریعت‌ در هر موضوع، حکمی‌ و برای‌ هر موقع، تکلیفی‌ مقرر فرموده‌ است‌ پس‌ حاجت‌ ما مردم‌ ایران‌ بوضع‌ قانون، منحصر است‌ در کارهای‌ سلطنتی‌ که‌ برحسب‌ حوادث‌ سوء و اتفاقات‌ عالم، از رشتة‌ شریعتی‌ و دینی، جدا شده‌ و در اصطلاح‌ فقهأ، این‌ دولت، جائره‌ است‌ و در عرف‌ سیاسیین، دولت‌ مستبده‌ گردیده‌ است.

31. چرا با «مشروطة‌ مشروعه» مخالفت‌ می‌ کنند؟!

روزنامة‌ شیخ‌ در افشأ خط‌ خیانت، می‌پرسد که‌ چرا با پسوند «مشروعه» برای‌ مشروطه، مخالفت‌ می‌شود؟! اگر مشروطیت‌ با قواعد اساسی، مد‌ نظر است‌ پس‌ باید از این‌ پیشنهاد، استقبال‌ کنند ولی‌ چرا نمی‌کنند؟! چرا با شرطِ‌ نظارت‌ مجتهدان‌ بر قانونگذاری، مبارزه‌ می‌ شود؟! آیا اینها خود حکایت‌ از عزم‌ برنامه‌ریزی‌ شده‌ای‌ برای‌ دین‌زدائی‌ از عرصة‌ قانونگذاری‌ و حاکمیت‌ در کشور نیست؟! روزنامه‌ شیخ‌ می‌نویسد:
باری‌ بعد از بیدار شدن‌ حضرات‌ مؤ‌سسین‌ مجلس‌ از حجج‌ اسلام‌ و سایر مسلمین‌ بظهور این‌ فتن‌ و بروز این‌ مفاسد و اینکه‌ تولد این‌ نتایج‌ سوء از دخالت‌ دو دسته‌ دشمنان‌ دین‌ و دولت‌ که‌ بابیه‌ و طبیعیه‌ هستند، شده‌ است، قرار قاطع‌ بر جلوگیری‌ ابدی‌ از تصرفات‌ این‌ فرقه‌های‌ فاسدة‌ مفسده، بنگاشتن‌ و ملحوظ‌ داشتن‌ چند فقره‌ است‌ در نظامنامة‌ اساسی:‌ یکی‌ آنکه‌ در نظامنامة‌ اساسی‌ مجلس، بعد از لفظ‌ "مشروطه"، لفظ‌ "مشروعه" هم‌ نوشته‌ شود.‌ و دیگر آنکه‌ فصل‌ دائربمراعات‌ موافقت‌ قوانین‌ مجلس‌ با شرع‌ مقدس‌ و مراقبت‌ هیئتی‌ از عدول‌ مجتهدین‌ در هر عصر بر مجلس‌ شوری، بهمان‌ عبارت‌ که‌ همگی‌ نوشته‌ایم، بر فصول‌ نظامنامه‌ افزوده‌ شود و هم‌ مجلس‌ را بهیچوجه‌ حق‌ دخالت‌ در تعیین‌ آن‌ هیئت‌ از عدول‌ مجتهدین‌ نخواهد بود و ‌ اختیار انتخاب‌ و تعیین‌ و سایر جهات‌ راجعة‌ بآن‌ هیئت‌ کلیةً‌ با علمأ هر عصر است‌ و لاغیر و دیگر آنکه‌ محض‌ جلوگیری‌ از فرق‌ لامذهب، خاصه‌ مرتدین‌ از دین‌ که‌ فرقة‌ بابیه‌ و نحو آن‌ است، حضرت‌ حجة‌الاسلام‌ و المسلمین‌ آقای‌ آخوند ملامحمد کاظم‌ مدظلاله، افزودن‌ فصلی‌ را فرمایش‌ فرموده‌اند، حکم‌ ایشان‌ هم‌ معلوم‌ است‌ و باید اطاعت‌ شود و مخصوصاً‌ فصلی‌ راجع‌ باجرأ احکام‌ شرعیه‌ دربارة‌ فرقة‌ بابیه‌ و سایر زنادقه‌ و ملاحده‌ در نظامنامة‌ اساسیه، منظور و مندرج‌ گردد.

32. آزادی‌ مطلق‌ مطبوعات، زمینه‌سازی‌ برای‌ تهاجم‌ به‌ دین‌ است‌

روزنامة‌ شیخ‌ می‌نویسد که‌ دفاع‌ مقلدانه‌ از آزادی‌ بیان‌ با تقریر غربی‌ و لیبرالی‌ آن، با محکمات‌ و اولیات‌ اسلام‌ و تعهدات‌ اخلاقی‌ سازگار نیست. این‌ قانون‌ که‌ هر کس، هر چه‌ را خواست‌ چاپ‌ کند و احدی‌ هم‌ حق‌ چون‌ و چرا ندارد!!، در واقع، دیکتاتوری‌ صاحبان‌ روزنامه‌هاست‌ که‌ عمدتاً‌ از طریق‌ سرمایة‌ سرمایه‌داران‌ و خط‌ فکری‌ عمال‌ استعمار بویژه‌ انگلیس‌ اعمال‌ و تعقیب‌ می‌گردد و این‌ دری‌ که‌ باز می‌شود، بقصد مبارزه‌ با اسلام‌ و علمأ اسلام، باز می‌شود. روزنامه‌ مقاومت‌ شیخ‌ می‌نویسد:
و دیگر آنکه‌ چون‌ نظامنامة‌ اساسی‌ مجلس‌ را از روی‌ قانونهای‌ خارج‌ مذهب‌ ما نوشته‌اند محض‌ ملاحظه‌ مشروعیت‌ و حفظ‌ اسلامیت‌ آن‌ پارة‌ تصرفات‌ در بعضی‌ فصول‌ با حضور همگی‌ فرموده‌اند مندرج‌ شود و هیچ‌ تغییر و ترک‌ بعمل‌ نیاید. برای‌ نمونة‌ آن‌ تصرفات‌ و تصحیحات‌ و اصلاحات‌ مثلی‌ بیاوریم‌ تا همه‌ برادرهای‌ دینی‌ بدانند که‌ بدواً‌ چه‌ بوده‌ است‌ و بعد چه‌ شده‌ است‌ از جمله‌ یک‌ فصل‌ از قانونهای‌ خارجه‌ که‌ ترجمه‌ کرده‌اند این‌ است‌ که‌ "مطبوعات، مطلقاً‌ آزاد است". (یعنی‌ هر چه‌ را هر کس‌ چاپ‌ کرد احدی‌ را حق‌ چون‌ و چرا نیست) این‌ قانون‌ با شریعت‌ ما نمی‌سازد و لهذا علمأ عظام، تغییر دادند و تصحیح‌ فرمودند زیرا که‌ نشر کتب‌ ضلال‌ و اشاعة‌ فحشأ در دین‌ اسلام، ممنوع‌ است. کسی‌ را شرعاً‌ نمی‌رسد که‌ کتابهای‌ گمراه‌کنندة‌ مردم‌ را منتشر کند و یا بدگوئی‌ و هرزگی‌ را در حق‌ مسلمانی‌ بنویسد و بمردم‌ برساند پس‌ چاپ‌ کردن‌ کتابهای‌ ولتر فرانسوی‌ که‌ همه‌ ناسزا با نبیأ علیهم‌السلام‌ و کتاب‌ بیان‌ سید علیمحمد باب‌ شیرازی‌ و نوشتجات‌ میرزا حسینعلی‌ تا کری‌ و برادر و پسرهایش‌ که‌ خدایا پیغمیر یا امام‌ بابیها هستند در روزنامجات‌ و لوایح‌ مشتمل‌ بر کفر و سب‌ علمأ اسلام‌ تماماً‌ در قانون‌ قرآنی، ممنوع‌ و حرام‌ است‌ و لامذهب‌ها می‌خواهند این‌ درباز باشد تا اینکارها را بتوانند کرد».

33. تلگراف‌ مراجع‌ نجف‌

در ماهها و هفته‌هائی‌ که‌ شیخ‌ فضل‌الله‌ و برخی‌ علمأ هوشیار تهران‌ به‌ خط‌ انحراف‌ پی‌برده‌ و دست‌ به‌ افشاگری‌ زده‌ بودند، کسانی‌ با انگیزه‌های‌ گوناگون، از مراجع‌ نجف، نظر می‌خواستند. در برخی‌ استفتائات، نظر مراجع‌ را در باب‌ طرفداران‌ استبداد و مخالفان‌ مجلس‌ و مشروطه‌ خواستند و طبیعی‌ بود که‌ آنان‌ نظر به‌ کفر طرفداران‌ استبداد و فسق‌ و خیانت‌ ایشان‌ می‌دادند اما هرگاه‌ صورت‌ استفتأ، نظر ایشان‌ را در باب‌ مخالفان‌ اجرأ شرع‌الاهی‌ و طرفداران‌ قانون‌ غیردینی‌ می‌پرسید، طبیعی‌ بود که‌ ایشان، نظر به‌ کفر و ارتداد آنان‌ نیز می‌دادند و این‌ هر دو فتوی، درست‌ بود زیرا.
منطق‌ «استفتأ و افتأ»، همین‌ است‌ و تفاوت‌ «فتوی» با «حکم»، یکی‌ همین‌ است‌ که‌ در فتوی، بدون‌ نظر به‌ مصادیق‌ و وضعیت‌ واقعی‌ در خارج، حکم‌ کلی‌ را بیان‌ می‌کند. اما «حکم»، ناظر به‌ مسئله‌ خاص‌ و مصداق‌ خارجی‌ دارد و صرفاً‌ بیان‌ تئوریک‌ یک‌ حکم‌ کلی‌ نیست. بنابراین‌ اگر در مواردی، اختلاف‌ نظر میان‌ برخی‌ فقهأ در باب‌ وقایع‌ مشروطه‌ پیش‌آمده، نه‌ در فتوی‌ و حکم‌ شرعی‌ و نظر فقهی، بلکه‌ در تحلیل‌ اتفاقات‌ جاری‌ و اوضاع‌ سیاسی‌ و شناخت‌ جناحها و جریانهای‌ فعال‌ در تهران‌ و اختلاف‌ موضوعی‌ و مصداقی‌ بود. شیخ‌ به‌ برخی‌ مجتهدین‌ که‌ بعلت‌ دوری‌ و بیخبری‌ از اوضاع، گاه‌ اظهار نظرهایشان‌ مورد سوء استفادة‌ جریانات‌ غیردینی‌ و خط‌ انحراف‌ قرار می‌گرفت، احترام‌ گذارده‌ و تأکید می‌کرد که‌ نظر شرعی‌ همة‌ ما یکی‌ است‌ اما البته‌ اینکه‌ الاَّن‌ در تهران‌ چه‌ خبر است، از مقولة‌ "موضوع" می‌باشد نه‌ "فتوای‌ شرعی". و در این‌ باب، باید اوضاع‌ سیاسی‌ کشور را دقیقاً‌ شناخت‌ و اینجا جای‌ تقلید نیست. شیخ‌ همواره‌ از فتاوای‌ سایر علمأ، با احترام‌ یاد کرده‌ و آنها را تمجید می‌کرد و در عین‌ حال‌ نشان‌ می‌داد که‌ اگر صورت‌ استفتأ به‌ درستی‌ و واقع‌بینانه‌ طرح‌ گردد، فتوای‌ همة‌ آنان، همین‌ فتوای‌ شیخ‌ شهید است‌ بعنوان‌ نمونه‌ در باب‌ متن‌ تلگراف‌ حضرات‌ آخوند خراسانی، میرزا حسین‌ تهرانی‌ و شیخ‌ عبدالله‌ مازندرانی، در "روزنامة‌ دوران‌ تحصن"، بتاریخ‌ 23 جمادی‌الثانی‌ 1325 متن‌ تلگراف‌ علمای‌ نجف‌ به‌ مجلس‌ شوری‌ را آورده‌ و در ذیل‌ آن‌ توضیحات‌ بسیار دقیقی‌ ذکر می‌کند.
بخشی‌ از تلگراف‌ مذکور چنین‌ است:
«مجلس‌ محترم‌ شورای‌ ملی‌ رفع‌الله‌ قواعده،‌ تلگراف‌ موحش‌ انجمن‌ شریف، و اصل‌ و از مخالفت‌ مخالفین‌ با مجلس‌ محترم‌ ملی‌ اسلامی، خاطر ‌ قاطبة‌ اهل‌ اسلام، ملول‌ گشتة‌ و عموم‌ اهل‌ علم‌ و کافة‌ منتحلین‌ شریعت‌ مطهره‌ حضرت‌ ختمی‌ مرتبت‌ صلی‌الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلم‌ را اعلام‌ می‌دارد که‌ خداوند متعال‌ گواه‌ است‌ ما بابُعددار، غرضی‌ جز تقویت‌ اسلام‌ و حفظ‌ دمأ مسلمین‌ و اصلاح‌ امور عامه‌ نداریم‌ علیهذا مجلسی‌ که‌ تأسیس‌ آن‌ برای‌ رفع‌ ظلم‌ و اغاثة‌ مظلوم‌ و نهی‌ از منکر و تقویت‌ ملت‌ و دولت‌ و رفاه‌ حال‌ رعیت‌ و حفظ‌ بیضه‌ اسلام‌ است، قطعاً‌ (عقلاً، شرعاً‌ و عرفاً) راجح‌ بلکه‌ واجب‌ است‌ و مخالف‌ و معاند آن‌ مخالف‌ شرع‌ انور و مجادل‌ با صاحب‌ شریعت‌ است. رجأ واثق‌ داریم‌ که‌ تا کنون‌ انشأالله‌ تعالی‌ کسی‌ مخالفت‌ نکرده‌ و نخواهد کرد و هرگاه‌ برخلاف‌ این‌ مضمون‌ کتباً‌ و تلگرافاً‌ نسبتی‌ بما داده‌ شود، کذب‌ محض‌ است، مهمات‌ را اطلاع‌ دهید».
این‌ تلگراف‌ در پاسخ‌ تلگرافی‌ از سوی‌ هیئت‌ رئیسة‌ مجلس‌ بود که‌ بقصد ایجاد اختلاف‌ میان‌ مراجع‌ و علمأ ودر مضیقه‌ قراردادن‌ شیخ، به‌ عنوان‌ استفتأ به‌ نجف‌ ارسال‌ شده‌ بود. اما روزنامة‌ شیخ‌ در تحصن، بلافاصله‌ متن‌ این‌ تلگراف‌ را خود نیز منتشر کرده‌ و در ذیل‌ آن‌ چنین‌ آورد که:
«بعد از ورود حضرت‌ حجة‌الاسلام‌ و المسلمین‌ آقای‌ حاجی‌ شیخ‌فضل‌الله‌ دامت‌ برکاته‌ بزاویة‌ مقدسه، اشخاصی‌ که‌ باشتباه‌ کاری‌ و فتنه‌انگیزی‌ و شهر آشوبی‌ می‌خواهند حقیقت‌ حال‌ را بر مسلمانان‌ بپوشانند و نگذارند که‌ مقاصد و فرمایشات‌ آقای‌ حاجی‌ شیخ‌ بر مردم‌ معلوم‌ بشود و بخرج‌ خلایق‌ بدهند که‌ این‌ بزرگواران، منکر "مجلس‌ شوری" شده‌اند، تلگرافی‌ بحضور حجج‌الاسلام‌ و المسلمین، عاکفان‌ آستان‌ امیرالمؤ‌منین‌ عرضه‌ داشتند بمضامینی‌ که‌ جوابش‌ مساعد خیالات‌ آنها صادر شود ولی‌ از آنجا که‌ حضرات‌ حجج‌اسلامیه‌ نجف‌ اشرف‌ بحمدالله‌ همگی‌ مسدد و مِن‌ عندالله، مؤ‌ید هستند جواب‌ فوق‌ را صادر فرموده‌اند که‌ اصل‌ مقصود و منظور مهاجرین‌ زاویه‌ مقدسه، هم‌ عیناً‌ همان‌ است‌ و غیر از مضمون‌ همین‌ تلگراف، هیچ‌ مقصود و منظوری‌ نداشته‌ و ندارند. برادران‌ دینی‌ ما همه‌ می‌دانند که‌ آقای‌ حاجی‌ شیخ‌ و ... همگی‌ همین‌ مجلس‌ را می‌خواهند که‌ حضرات‌ حجج‌ اسلام‌ و مسلمین‌ (علمای‌ نجف) تعیین‌ فرموده‌ و دراین‌ تلگراف، اوصاف‌ آن‌ مجلس‌ را یکایک‌ شمرده‌اند و ازجمله‌ فرموده‌اند که‌ غرض‌ آنان، تقویت‌ اسلام‌ و حفظ‌ دمأ مسلمین‌ و اصلاح‌ امور عامه‌ است، پس‌ مجلسی‌ که‌ این‌ بزرگواران‌ می‌خواهند، باید مجلسی‌ باشد که‌ تقویت‌ اسلام‌ بکند. این‌ حضرات‌ مهاجرین‌ هم‌ می‌گویند باید مجلس‌ مسلمانها مجلسی‌ باشد که‌ تقویت‌ اسلام‌ بکند نه‌ ترویج‌ کفر. پس‌ دستة‌ بابیها و دستة‌ طبیعیها و دستة‌ مستضعفین‌ در دین، که‌ مروج‌ کفرند باید بالکیه‌ خارج‌ شوند چه‌ از متن‌ مجلس‌ و چه‌ از حواشی‌ مجلس.‌ ‌ ای‌ برادران‌ دینی‌ ما که‌ در طهران، حاضر هستید و بمتن‌ مجلس‌ و حاشیه‌ آن‌ ناظر هستید، آیا بابیها را و طبیعیها را با آن‌ دو چشم‌ روشن‌ که‌ از غایت‌ شهرت، مستغنی‌ از تعریف‌ است‌ می‌بینید یا نه؟ اگر می‌بینید که‌ اینها بر مجلس‌ ما مسلمانان‌ غلبه‌ کرداند و بکیف‌ خود خیالاتی‌ را که‌ دارند میرانند دیگر چه‌ انتظاری‌ دارید در اقدام‌ عام‌ بر تصحیح‌ و اصلاح‌ مجلس‌ و تکمیل‌ مجلس؟ قسم‌ به‌ آن‌ حقوقی‌ که‌ میانة‌ ما و شما مشترک‌ است‌ که‌ حاج‌ شیخ‌ و این‌ حضرات‌ مهاجرین، مقصدی‌ جز اصلاح‌ و تکمیل‌ مجلس‌ ندارند و از این‌ مفاسد و شرور و فتنه‌ها که‌ بروز کرد، متنبه‌ شدند که‌ باید از منکرین‌ اسلام‌ و بدخواهان‌ شما جلوگیری‌ بکنند و راه‌ و رخنه‌ تصرفات‌ اینها را در مجلس‌ شورای‌ مسلمین، مسدود بفرمایند و دارالشورای‌ کبرای‌ ملی‌ اسلامی‌ را از پارلمنتهای‌ فرنگ، فرق‌ بگذارند. مملکت‌ ایران‌ از هزارو سیصدو چند سال‌ قبل‌ که‌ از آئین‌ زردشتی‌ بدین‌مبین‌ محمدی‌ صلی‌الله‌ علیه‌ و آله‌ شرف‌ انتقال‌ پذیرفته‌ است‌ مجلس‌ دارالشورای‌ قائم‌ دایم، که‌ امور جمهور اهالی‌ را همواره‌ اداره‌ بکند، نداشته‌ است. امروز که‌ این‌ تأسیس‌ را اقتباس‌ کرده‌ بهمین‌ جهت‌ که‌ اقتباس‌ از فرنگستان‌ است‌ باید علمأ اسلام‌ که‌ عندالله‌ و عندرسوله، مسئول‌ حفظ‌ عقاید و مصالح‌ این‌ ملت‌ هستند، نظری‌ مخصوص‌ در موضوعات‌ و مقررات‌ آن‌ داشته‌ باشند که‌ امری‌ برخلاف‌ بصدور نرسد. مردم‌ ایران‌ مثل‌ اهالی‌ فرنگستان، بی‌قید در دین‌ و بی‌باک‌ در فحشأ و منکر و بی‌بهره‌ از الهیات‌ و روحانیات‌ واقع‌ نیستند این‌ ملاحظه‌ و مراقبه، حسب‌التکلیف‌الشرعی‌ هم‌ حالا که‌ قوانین‌ اساسی‌ مجلس‌ را از روی‌ کتب‌ قانون‌ اروپا می‌نویسند لازم‌ است‌ و هم‌ در جمیع‌ قرنهای‌ آینده‌ الی‌یوم‌ یقوم‌ القائم‌ عجل‌الله‌ تعالی‌ فرجه.‌ اقدام‌ بر این‌ استحکامات‌ و اهتمام‌ در حفظ‌ این‌ حدود الهیه‌ است‌ که‌ اشرار و اراذل‌ و اوباش‌ این‌ شهر را بر اعراض‌ از آستان‌ حضرت‌ حجة‌الاسلام‌ نایب‌الامام‌ آقای‌ شیخ‌ بجاهای‌ دیگر واداشته‌ است‌ و بناسزا گفتن‌ و هرزگیها کردن‌ و کفریات‌ نوشتن، ناچار و بی‌اختیار کرده‌ است. تلگراف‌های‌ ناشایسته‌ وزارت‌ داخله‌ بهمه‌جا و همه‌کس‌ و تهمتهای‌ روزنامه‌ها و شبنامه‌ها و شطاحیهای‌ خنازیر تماماً‌ بهمین‌ یک‌ نقطه‌ دایر است‌ والا‌احدی‌ از مهاجرین‌ زاویه‌ مقدسه، نه‌ ضد مجلس‌ است‌ و نه‌ مزاحم‌ عدالت.‌ اگر دنیا و مافیها را بشخص‌ عالم‌ عاقل‌ بدهند که‌ در یک‌ امر مباح، برخلاف‌ میل‌ تمام‌ طبقات‌ خلق،‌ اقدامی‌ بکند، البته‌ نخواهد کرد پس‌ چگونه‌ در امری‌ که‌ مندوب‌ و مرغوب‌ است؟! ای‌ عقلأ عصر، ‌ ای‌ معتقدین‌ با سلام، ای‌ مردم‌ بی‌غرض، تمام‌ اهتمام‌ حضرت‌ حجة‌الاسلام‌ بر آن‌ است‌ که‌ رفع‌ شبهات‌ این‌ شیاطین‌ از شما بشود. والا‌ بر سفیهان‌ و سفلگان‌ و جهال‌ که‌ در حکم‌ حشرات‌الارض‌ هستند چه‌ تعلق‌ و تقیدی‌ خواهد بود»؟!

34. یک‌ استبداد، تبدیل‌ به‌ هزار استبداد شد

انقلابیون‌ طرفداران‌ "مشروطة‌ مشروعه"، با هوشیاری‌ تمام، به‌ تأئید و تفسیر تلگراف‌ علمأ نجف‌ می‌پردازند و توضیح‌ می‌دهند که‌ مجلسی‌ که‌ حضرات‌ می‌خواهند، دقیقاً‌ همان‌ است‌ که‌ حاج‌شیخ‌ بدنبال‌ آن‌ است‌ اما آنچه‌ در صحنه‌ سیاسی‌ تهران، در شرف‌ تکوین‌ است، در جهت‌ دیگری‌ پیش‌ می‌رود و بدنبال‌ مجلس‌ دیگری‌ به‌ سبک‌ غربی‌ است:
«از اوصاف‌ و شرایط‌ مجلسی‌ که‌ حجج‌الاسلام‌ و المسلمین‌ آقایان‌ نجف‌ اشرف‌ در این‌ تلگراف‌ تعیین‌ فرموده‌اند، آن‌ است‌ که‌ باید رفع‌ ظلم‌ و اغاثة‌ مظلوم‌ کند. آقایان‌ مهاجرین‌ زاویة‌ مقدسه‌ هم‌ فرمایشی‌ که‌ دارند، همین‌ است‌ بدون‌ هیچ‌ اختلاف‌ در هیچیک‌ از این‌ شرایط‌ و اوصاف، ولی‌ می‌فرمایند یا اهل‌الاسلام، یا اصحاب‌ بیعة‌الشجرة، بنگرید که‌ در این‌ مملکت‌ در ظرف‌ این‌ یکسال‌ کار ظلم‌ از کجابکجا کشیده‌ است؟ چه‌قدر خونها بناحق‌ ریخته‌ شده‌ و مالهای‌ مردم‌ بتاراج‌ رفته‌ و رعیت‌ و کاسب‌ از کار افتاده‌ و فقرأ و ضعفأ و مساکین‌ تلف‌ شده‌ و اطفال، یتیم‌ و زنها بی‌شوهر و خانواده‌ها بی‌سرپرست‌ مانده‌ است؟ روزی‌ نیست‌ که‌ بتوسط‌ تلگراف‌ یا ادارة‌ پست، یک‌ بغل‌ پاکتهای‌ تظلمات‌ از اطراف‌ و اکناف‌ نرسد. همه، محرق‌ القلوب. همه، طوفان‌ البکأ. در هر شهر و هر روستا جماعتی‌ در غایت‌ قساوت‌ و استبداد، مشغول‌ خودکامی‌ و بیداد هستند. همان‌ رفتاری‌ را که‌ سابقاً‌ حکام‌ و ظ‌لام، با رعایای‌ سوختة‌ فرسودة‌ ولایات‌ می‌کردند، الحال‌ آحاد این‌ انجمنها و بستگان‌ آنها می‌کنند. فی‌الحقیقه، یک‌ استبداد را تبدیل‌ به‌ صدهزار استبداد ساخته‌اند و با صدهزار حاکم‌ ظالم‌ بر این‌ مملکت‌ و رعیت‌ جوکار جورکش‌ آن‌ تاخته‌اند. گرفتاری‌ آن‌ طبقات‌ از رعایا که‌ همیشه‌ زیر پا می‌رفتند و اسیر دست‌ غارتگران‌ و چپاولچیان‌ بودند، افزوده‌ است.‌ ای‌ وای‌ که‌ به‌ نشد بَتَرشد.

35. «آزادی» یا دعوای‌ حیدری‌ و نعمتی؟!

روزنامه‌ شیخ‌ می‌نویسد:
بار خدایا، یا این‌ چه‌ سال‌ پرملال‌ بود که‌ بر ایران‌ گذشت‌ و صفحات‌ تاریخ‌ این‌ مملکت‌ را خون‌آلود ساخت‌ و سینه‌های‌ اهالی‌ را پر از شعله‌ و دود کرد و ظلمهای‌ عهد ضحاک‌ و کشتارهای‌ چنگیز سفاک‌ را بیاد آورد؟ ای‌ مجلس‌ مقدس‌ که‌ بچندین‌ آرزو و هوس، تو را آقایان‌ ما و پیشوایان‌ ما تأسیس‌ فرمودند و بموجب‌ حُسن‌ظنی‌ که‌ با این‌ صنع‌ شریف‌ خود داشتند بما پیروان‌ مذهب‌ جعفری، چه‌ نویدهای‌ بزرگ‌ و امیدواریهای‌ کلان‌ دادند، ولی‌ لامذهبهای‌ روزگار چندان‌ امان‌ نداند که‌ علمأ مؤ‌سسین‌ عظام‌ این‌ مجلس، شب‌ را سحر کنند چون‌ با وسایل‌ مادی‌ و معنوی‌ ریختند و اتفاق‌ و اتحاد را بر هم‌ زدند و سنگ‌ تفرقه، انداخته‌ و عادت‌ دیرینة‌ "حیدری‌ - نعمتی" را بایران‌ عودت‌ دادند.

36. خریدن‌ کَلة‌ سیاسی‌ و ترجمة‌ پتی‌ ژرنال!!

روزنامه‌ مقاومت‌ در باب‌ تقلیدهای‌ تهو‌ع‌آور از ژورنالیزم‌ غربی‌ و موج‌ مبارزات‌ ضد‌ ارزشی‌ که‌ تحت‌ نام‌ آزادی، طر‌احی‌ و تعقیب‌ می‌شد و متأسفانه‌ اقلیتی‌ از آخوندهای‌ ساده‌ لوح‌ یا نان‌ به‌ نرخ‌ روز خور و بی‌ تقوی‌ نیز در کنار این‌ جریان‌ عظیم‌ استعماری‌ قرار گرفته‌اند، چنین‌ می‌نویسد:
قسمتی‌ از علما را در شهر بانواع‌ چاپلوسیها و خوش‌آمدگوئیها و مشتقات‌ دیگر تسخیر کرده‌ و در مزاجهای‌ مبارکشان، هر نحو که‌ می‌خواهند تصرف‌ می‌کنند کتصرف‌ المُ‌لاک‌ فی‌ اَملاکِهم‌ و ذوی‌الحقوق‌ فی‌حقوقهم‌ و اگر احیاناً‌ در موضوعی‌ احساس‌ نامساعدی‌ بکنند، فقره‌ ریختن‌ مجسمه‌ محترمه‌ تجدید می‌شود و از خریداری‌ کلة‌ سیاسی‌ سخن‌ می‌رود و ترجمه‌ی‌ پتی‌ ژرنال‌ بشهادت‌ می‌گذرد و قسمت‌ دیگر از علمأ را در زوایة‌ مقدسة‌ حضرت‌ عبدالعظیم‌ علیه‌السلام، هدف‌ تیر تهمت‌ و طعن‌ روز نامچیهای‌ مکشوف‌ الحال‌ که‌ از غایت‌ فرومایگی‌ و تهی‌دستی، بکالای‌ هتاکی‌ و بیحیائی، معاش‌ می‌گذرانند، قرارداده‌ و بر شق‌ عصا و تفریق‌ کلمه‌ می‌افزایند و خود در سایة‌ این‌ رقابت، با فراغت‌ خاطر نشسته‌ و نقشه‌ها می‌کشند و نقشها می‌زنند. روزی‌ نیست‌ که‌ گربه‌ نرقصانند و معرکه‌ مارگیری‌ نگیرند و بساط‌ حقه‌بازی‌ نچینند. از اینجاست‌ که‌ مجلس‌ ما مسلمانها را خاصة‌ خود ‌ می‌خوانند و می‌دانند. بلی‌ ای‌ مجلس‌ ملی‌ ما، بر این‌ وضع‌ حالیه‌ که‌ کارخانة‌ خیال‌ بافی‌ بابیه‌ شده‌ای، گربمانی، سال‌ دیگر قصب‌ دین‌ حیدر شوی.

37. «استبداد لامذهبان» و جنگ‌روانی‌ علیه‌ شیخ‌ شهید

روزنامه‌ می‌نویسد:
و از شرایط‌ و اوصاف‌ مجلس‌ که‌ در تلگراف‌ مسطور، منظور فرموده‌اند، آن‌ است‌ که‌ مجلس‌ باید مجلس‌ امربمعروف‌ و نهی‌ از منکر بوده‌ باشد. علمأ مهاجرین‌ زاویة‌ مقدسه‌ هم‌ همین‌ مجلس‌ را می‌خواهند نه‌ آنکه‌ مجلس‌ نمی‌خواهند. لعنت‌ خدا بر کسانی‌ که‌ این‌ نسبت‌ را بایشان‌ می‌دهند و بر مردم، مقصد مهاجرین‌ را مشتبه‌ می‌کنند. اینک‌ از کسانی‌ که‌ حقیقةً‌ بوجود صانع، قائل‌اند و بکتاب‌ مجید، معتقدند و بدین‌ حنیف، مقید هستند، سؤ‌ال‌ می‌کنیم‌ که‌ این‌ مجلسی‌ که‌ الان‌ در تحت‌ استیلأ و استبداد لامذهبان‌ واقع‌ شده‌ است‌ و مجاری‌ احوال‌ و اوضاع‌ آن‌ را مستقیماً‌ بر سیاق‌ پارلمنتهای‌ اروپا اداره‌ می‌کنند آیا مجلس‌ امربمعروف‌ و نهی‌از منکر است‌ یا مجلس‌ نهی‌ از معروف‌ و امر بمنکر است؟ آیا بواسطة‌ نشر دادن‌ مزدکیان‌ عصر، کلمه‌ آزادی‌ را در این‌ مملکت‌ تجریات‌ و تهتکات‌ تا چه‌ اندازه‌ افزوده‌ است‌ و فنون‌ فحشأ و فسوق‌ و فجور تا کجا شایع‌ شده؟ آیا زنها لباس‌ مردانه‌ نمی‌پوشند و بکوچه‌ و بازار راه‌ نمی‌افتند؟ آیا در خرابات‌ شب‌ جشن‌ چقدر از این‌ بی‌ناموسی‌ نوظهور مشاهده‌ شد؟ و شرب‌الیهود فاش‌ فاحش‌ بنظرها رسید؟ آیا فرقه‌های‌ فاسده‌ مفسده، بر لفظ‌ امر به‌ معروف‌ و سایر عناوین‌ شریعتی، سخریه‌ نمی‌کنند و آشکارا بر نوامیس‌ الهیه، استخفاف‌ نمی‌آورند؟ اینان‌ فاندیک‌ و گالیله‌ و نیوتن‌ و کپلر و هوگو و روسو را از علمأ امت‌ و انبیأ بنی‌اسرائیل، افضل‌ می‌شمارند و در مکاتب‌ اطفال‌ ما همکیشهای‌ خویش‌ را مستخدم‌ می‌سازند و بتبدیل‌ فطرت‌ نونهالان‌ ما می‌پردازند و تالار آئینه‌ میرزا حسینخان‌ سپهسالار را با قواعد خانة‌ خدا که‌ ابراهیم‌ و اسمعیل‌ برآورده‌ است، همرتبه‌ می‌شناسند و بسرمایة‌ آن‌ فتنه‌ روز کار برآید بسیار ایجاد و بزبان‌ آنها ناموس‌ شریعت‌ و اهلش‌ را بر باد می‌کنند. اینهاست‌ نو بر "امر به‌ معروفات‌ و نهی‌ از منکراتی" که‌ فرقة‌ ضالة‌ برای‌ ما فرستاده‌اند و وعده‌ داده‌اند که‌ هر دم‌ از این‌ باغ، بری‌ برسانند تا رفته‌ رفته‌ آزادی‌ عهد قباد!! را رواج‌ بدهند و هرکس‌ منکر و مزاحم‌ بشود و بجلوگیری، اهتمام‌ بکند، او را بمغلطة‌ حب‌ استبداد و تهمت‌ تخریب‌ مجلس‌ و گرفتن‌ وجوهات‌ و حکومت‌ قاینات‌ و امثال‌ ذلک، تحقیر کنند و استخفاف‌ بدهند و روزنامچیهای‌ وقیح‌ ‌ خود را بر او تهریش‌ بکنند و یک‌ مشت‌ خس‌ و خاشاک‌ و معدودی‌ بی‌پدرهای‌ ناپاک‌ را ملت‌ غیور نامیده‌ او را بهجوم‌ آنها تهدید بنمایند و اگر بخواهد مسلمانها را بیدار کرده‌ و دزدهای‌ دین‌ و دغلهای‌ دنیا را بایشان‌ نشان‌ بدهد از خوف، چادر بخوابانند و منبر بسوزانند و هلهله‌ بکشند و مغلطه‌ بیندازند غافل‌ از آنکه‌ بهیچ‌ حیله‌ و بهیچ‌ وسیله، حق، زاهق‌ نخواهد شد و باطل، فایق‌ نخواهد آمد: الاسلام‌ یَعلُو و لایُعلی‌ علیه‌ و همچنین‌ سایر اوصاف‌ و شرایط‌ و قیود و حدودی‌ که‌ حجج‌اسلام‌ نجف‌ اشرف‌ برای‌ مجلس‌ شورای‌ ملی‌ در تلگراف‌ خودشان‌ تصریح‌ فرموده‌اند پس‌ صاحبان‌ این‌ تلگراف‌ شریف‌ و مهاجرین‌ زاویة‌ مقدسه‌ و مسلمانهای‌ ممالک‌ محروسه‌ تماماً‌ بر یک‌ قول‌ و یک‌ عقیده‌ و یک‌ رأی‌ هستند و مخالف‌ و معاند ایشان، تبعة‌ باب‌ و فرق‌ بفرنگی‌ مآب‌ است‌ که‌ می‌گویند ما مجلسی‌ می‌خواهیم‌ که‌ مثل‌ پارلمان‌ آلمان‌ بوده‌ باشد و نظری‌ بتقویت‌ اسلام‌ و حفظ‌ دمأ مسلمین‌ و امر بمعروف‌ و نهی‌ از منکر و سایر اوصاف‌ و ملاحظاتی‌ که‌ در این‌ تلگراف‌ مأخوذ است‌ نداشته‌ باشد.‌ پس‌ ما مردم‌ ایران‌ اگر چه‌ هنوز از آرأ یکدیگر، اطلاع‌ کامل‌ حاصل‌ نکرده‌ایم‌ ولی‌ در نفس‌الامر، سوای‌ آن‌ دو فرقه، تماماً‌ متحد هستیم‌ و تنها رأی‌ گرگان‌ و سگان‌ از ماجد است».

38. مبارزه‌ با اسلام، با شعار دروغین‌ «توسعه»

مشروطه‌ خواهان‌ مشروعه‌ طلب، در روزنامة‌ خود، " خط‌ انحراف‌ و وابستگی" را چنین‌ ترسیم‌ کرده‌اند که‌ ابتدا باشعار توسعه‌ و آبادی‌ و رفاه‌ و کشیدن‌ جاده‌ و پل‌ و خط‌ آهن‌ جلو آمده‌ و شعار عدالت‌ و حریت‌ سر دادند اما سپس‌ معلوم‌ شد بجای‌ همة‌ این‌ وعده‌ها، تنها بدنبال‌ اسلام‌ زدائی‌ و نشر آزادیهای‌ لیبرالی‌ و وابسته‌سازی‌ کشور به‌ استعمارگران‌ است:
«در بادی‌ نظر جلوه‌ها دادند و دامها نهادند که‌ حریت‌ و مساوات، موجب‌ امنیت‌ و امنیت، مورث‌ آبادی‌ و ثروت‌ مملکت‌ از دایر شدن‌ تجارتخانه‌ها و کشیدن‌ راه‌ها و بستن‌ پلها و اتصال‌ شوراع‌ و ازدیاد مزارع‌ می‌شود، خاصه‌ در مسئلة‌ مساوات‌ و برابری‌ که‌ در تشویقات‌ و ترغیبات‌ و محسنات‌ آن‌ چندان‌ گفتند که‌ شناعت‌ و قباحت‌ آنرا یکسره‌ از انظار پوشیدند. همواره‌ در السنه‌ و افواه‌ عوام‌ انداختند و کارشان‌ ساختند که‌ امروز مغایرت‌ با تبعة‌ دول‌ همجوار در امور سیاسیه، خلاف‌ صلاح‌ وقت‌ و قانون‌ مشروطیت‌ شده‌ است!!»

39. پدران‌ احمق‌ شما مردم!!

بعبارت‌ دیگر، جناح‌ غربگرا با شعار مساوات‌ و برابری‌ و رشد اقتصادی‌ و توسعه، آغاز کردند اما نهایتاً‌ به‌ نفی‌ کامل‌ احکام‌ و ارزشهای‌ اسلامی‌ و دعوت‌ به‌ سازش‌ با قدرتهای‌ استعماری‌ همجوار رسیدند و برای‌ توجیه‌ شرعی‌ این‌ انحراف‌ و خیانت، گروهی‌ آخوند نمای‌ فاسد و بی‌سواد و وابسته‌ را نیز بر منبرها کردند تا اوضاع‌ را توجیه‌ کنند. روزنامة‌ شیخ‌ می‌نویسد:
«ای‌ کاش‌ بهمین‌ لطایف‌ و وظایف، اقتصار می‌نمودند. چه‌ واعظین‌ و ناصحین‌ که‌ بفساد عقیده‌ و خبث‌ سرائر و سوء نیت، معروف‌ و از ساحت‌ علمای‌ اعلام، مطرود و مردود بودند ولی‌ بحُسن‌ ظاهر و کسوت‌ اسلام، جلوه‌ می‌نمودند در مساجد و منابر برآمدند و بکلمات‌ چرب‌ و شیرین‌ و بیانات‌ دلنشین، با زبانهای‌ شیرین‌تر از عسل‌ و قلب‌هائی‌ تلخ‌تر از حنظل، پیوسته‌ بذکر مدایح‌ افکار کذائی، سخنها راندند و مثلها گفتند که‌ ای‌ افسوس، روزگار ما مردم‌ بجهالت‌ و عمرها بغفلت‌ و نادانی‌ گذشت، پدران‌ احمق‌ ما برنخوردند اساس‌ همچو مجلس‌ مغتنمی‌ دیرنهادیم‌ و مدارس‌ تحصیل‌ زبان‌ و سیاست‌ و قواعد ثروت، دیر گشودیم‌ و زنان‌ و دختران‌ را از کسب‌ علوم‌ و صنایع، محجور داشتیم‌ و بتعقیبات‌ نماز صبح‌ و دعای‌ کمیل‌ پرداختیم‌ و بازگفتند ای‌ مردم، امروز اهم‌ و اولی‌ از قرائت‌ قرآن، مرور بروزنامجات‌ و نظر تأمل‌ در آنهاست‌ که‌ راه‌ کسب‌ ثروت‌ نماید و...‌ ای‌ عجب‌ اوراد خوب‌ آورده‌اندلیک‌ سوراخ‌ دعا گم‌ کرده‌اند
این‌ قانون‌ مشروطه‌ با این‌ مضامین، لباسی‌ است‌ به‌ قامت‌ فرنگستان‌ دوخته‌ که‌ اغلب‌ خارج‌ از قانون‌الاهی‌ و کتاب‌ آسمانی‌ و طبیعی‌ مذهب‌ هستند و ناگزیر از جعل‌ قوانین‌ اینگونه‌ بوده‌ و مجبور از اینچنین‌ مشروطیت‌ خواهند بود.‌ اما میان‌ ماه‌ من‌ تا ماه‌ گردون‌تفاوت‌ از زمین‌ تا آسمان‌ است‌

40. اینجا تهران‌ است‌ نه‌ لندن‌ و پاریس

روزنامه‌ مقاومت‌ می‌پرسد:
ما اسلامیان‌ چگونه‌ می‌توانیم‌ به‌ متابعت‌ فرنگان‌ خسیس‌ و مشروطه‌طلبان‌ پاریس‌ و انگلیس‌ نمائیم‌ و دین‌ بدنیا فروشیم‌ و در تحریف‌ کتاب‌ خدا بکوشیم‌ (فرمان‌ توکردنی‌ است‌ دانم‌ اما چکنم‌ نمی‌توانم). آخر نه‌ خدایتان‌ فرمود "و من‌ یبتع غیرالاسلام‌ دیناً‌ فلن‌ یُقبلَ‌ منه‌ و هو فی‌الاخرة‌ من‌الخاسرین"؟ در این‌ ایام‌ که‌ حضرت‌ مستطاب‌ حجة‌الاسلام‌ و المسلمین‌ آقای‌ حاج‌ شیخ‌ فضل‌الله‌ ایدالله‌ انصاره، بالهام‌ حضرت‌ باری‌ در معیت‌ جماعتی‌ از سران‌ امت‌ و وجوه‌ علمای‌ اسلام‌ و بسیاری‌ از طبقات‌ خداپرستان‌ در حضرت‌ عبدالعظیم‌ متوقف‌اند و استمداد از صاحب‌ دین‌ در پاس‌ آئین‌ مبین‌ و تصحیح‌ و تسویة‌ مجلس‌ ملی‌ همی‌کنند که‌ مشروطه‌ مقرون‌ به‌ مشروعه‌ و فصول‌ نظامنامة‌ اساسی‌ مهذب‌ از مضار و نقایص‌ گردد. بعضی‌ از مردم‌ مشروطه‌ طلب‌ و هاشمی‌نسب‌ که‌ قرین‌ دانش‌ و ادب‌ بودند، سخنان‌ بیشمار در فضیلت‌ مجلس، آغاز نمودند که‌ هواخواهان‌ دولت‌ و مستبدان‌ سراپا شهوت‌ که‌ مال‌ ضعفا بیغما می‌برندو حلال‌ از حرام‌ نشناخته‌ می‌خورند آتشها افروختند و مالها اندوختند پارکها ساختند مبل‌ها آراستند اینک‌ از فواید مجلس‌ است‌ که‌ بجای‌ خود نشسته‌ و بقوة‌ قهریة‌ زبان‌ تعنت‌ و دست‌ تعرض‌ فرو بسته، گفتم‌ حفظت‌ شیاً‌ و غابت‌ عنک‌ اشیأ، بلی‌ مستبد و مشروطه‌طلب‌ در این‌ مرحله، سهیم‌ و شریکند ولی‌ مسئله‌ از راه‌ دیگر دقیق‌ و باریکست‌ و آن‌ اینست‌ از روز اول‌ که‌ آتش‌ جور بالاگرفت‌ و مردم‌ بیچاره‌ در اطراف‌ و اکناف‌ بجان‌ آمده‌ بودند تمام‌ علمای‌ اعلام‌ و حجج‌ اسلام‌ و بزرگان‌ از هر طبقه‌ و مقام‌ زحمتها کشیدند و همگی‌ مجلس‌ معدلت‌ از دولت‌ همگی‌ خواستند که‌ بساط‌ عدل‌ و انصاف‌ گسترانند و اجرای‌ قوانین‌ شرع‌ نمایند، دیگر این‌ مشروطه‌ - به‌ سبک‌ لندن‌ و پاریس‌ کسی‌ نشنیده‌ بود تا داستان‌ سفارت‌ و آن‌ ترتیبات‌ مضادیه‌ پیش‌آمد و مجلس‌ مزبور ناچار از دولت‌ موقع‌ قبول‌ یافت‌ ولی‌ بقید شرع‌ محمدی‌ صلی‌الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلم‌ تا امتیاز وکلا را دادند و فصول‌ نظامنامه‌ پیش‌ نهادند همه‌ جا حضرت‌ شیخ، حاضر و ناظر و مساعد و ناصر بودند و گمان‌ قوت‌ اسلام‌ را می‌نمودند.»

41. چه‌ کسانی‌ طرفدار واقعی‌ مجلس‌اند؟! ما یا شما؟!

روزنامة‌ شیخ، همچنان‌ به‌ جهاد فرهنگی‌ و مقاومت‌ و افشاگری‌ علیه‌ غربگرایان‌ ادامه‌ می‌داد و دو ماه‌ پس‌ از شروع‌ تحصن‌ انقلابی‌ در حضرت‌ عبدالعظیم، همچنان‌ در برابر جنگ‌ روانی‌ "خط‌ انحراف" که‌ در مجلس‌ و مطبوعات‌ نیز نفوذ کرده‌ بود، توضیح‌ می‌داد که‌ ما نه‌ با مشروطیت‌ و عدالت‌ و نه‌ با آزادی‌ و مجلس، مخالف‌ نیستیم‌ بلکه‌ با جریان‌ وابستگی‌ به‌ غرب‌ و انگلیس‌ و خط‌ اسلام‌زدائی‌ و استقلال‌زدائی، مخالف‌ هستیم. روزنامة‌ مقاومت، در پیشانی‌ خود می‌نوشت‌ که: "این‌ لایحه‌ (روزنامه) مطلقاً‌ از التزام‌ به‌ عبارت‌پردازی‌ و رعایت‌ قافیه، آزاد است‌ و تنها متوجه‌ رفع‌ شبهات‌ و پاسخ‌ به‌ افترائات‌ است".
پس‌ از دو ماه‌ از تحصن‌ گذشته، روزنامه‌ مقاومت، مجبور است‌ همچنان‌ بنویسد:
«تا حال، دو ماه‌ تمام‌ است‌ که‌ جماعتی‌ از علمأ اعلام‌ و حجج‌ اسلام‌ و مجتهدین‌ اهل‌ تقوی‌ و عدالت‌ و ورع‌ در حضرت‌ عبدالعظیم(ع) مجتمعند و بانحأ مختلفه‌ از محضر و منبر و لوایح‌ مطبوعه‌ و غیر مطبوعه، مطالب‌ خود را می‌گویند و می‌نویسند اما هنوز شنیده‌ می‌شود که‌ خلط‌ مبحث‌ می‌شود و می‌گویند این‌ جماعت‌ که‌ از اجلة‌ علمأ و اهل‌ علم‌ و تقوی‌ می‌باشند، ضد‌ مجلسند و می‌خواهند مجلس‌ نباشد.‌ اولاً‌ معلوم‌ برادران‌ دینی‌ باشد که‌ این‌ مجلس‌ مگر از اصول‌ عقاید یا از فروع‌ دین‌ است‌ که‌ گفته‌ شود ضد‌ آن، منحرف‌ از دین‌ یا فاسق‌ است؟ این‌ مجلس‌ عبارتست‌ از دربار دولتی‌ که‌ سابقاً‌ امور در آن‌ بدون‌ مشورت‌ واقع‌ می‌شد محض‌ تخفیف‌ ظلم، مجلسی‌ برپا شد درباری‌ که‌ امور دولت‌ و اصلاحات‌ مملکت‌ در آن‌ بشوری‌ بشود و ظلم‌ کمتر گردد در این‌ صورت‌ اگر احیاناً‌ کسی‌ مجلس‌ را نخواهد سخیف‌العقل‌ است‌ و یا آنکه‌ ظلم‌ زیاد را دوست‌ دارد. مکرر در لوایح‌ نوشته‌ و طبع‌ شد که‌ این‌ مهاجرین، مجلس‌ خواه‌ترند از دیگران. چه‌ آنکه‌ اهل‌ تقوی‌ هستند و بتخفیف‌ ظلم، راضی‌ترند بعلاوه‌ بمقاصد حقة‌ایشان، اساس‌ مجلس‌ محکم‌ می‌شود و مجلس‌ انشأالله‌ ابدی‌ خواهد بود. اینها هستند مجلس‌ خواه‌ نه‌ آن‌ اشخاص‌ که‌ در صددند پایه‌ آن‌ بر اسلام‌ نباشد.

42. شما بدنبال‌ تغییر دین‌ هستید

روزنامه‌ مقاومت‌ بوضوح‌ مشت‌ عمال‌ اجانب‌ را باز کرده‌ و می‌نویسد:
ای‌ بی‌انصاف‌ها، دست‌ از جان‌ مسلمانان‌ بردارید و بگذارید اتفاق‌ کلمه‌ باشد و بمعاونت‌ این‌ مجلس، مفاسد کارها و پریشانی‌ ملت، اصلاح‌ شود. اگر تا حال‌ غرض‌ دنیوی‌ داشتید، بس‌ است‌ آنچه‌ را که‌ تحصیل‌ کردید و اگر دینی‌ بود، مأیوس‌ باشید که‌ حافظ‌ دین، خداوند است‌ و حالا نمی‌شود تغییری‌ ‌ داد. والحاصل‌ بر برادران‌ دینی، مکشوف‌ باشد که‌ تمام‌ مهاجرین‌ می‌خواهند ناتمامی‌ مجلس، تمام‌ شود و کارکند. متجاوز از یکسال‌ است‌ این‌ همه‌ زحمات‌ کشیده‌ شد و شماها منحرفین‌ هر روزی، بیک‌ بهانه‌ نگذاشتید مجلس‌ بیچاره، بآسوده‌گی‌ بتکالیف‌ خود عمل‌ نماید، هر روز ببهانه‌ای‌ او را مبتلا کردید ببلائی‌ والا‌ مقاصد مهاجرین، همان‌ مطالبی‌ است‌ که‌ در خود مجلس‌ با اجتماع‌ وکلأ گذشت‌ و مورد اجماع‌ شد. مانعی‌ از اجرأ نبود مگر شارلاطانی‌ و خدعهای‌ منحرفین‌ از دین‌ که‌ دیدند امر نزدیکست‌ بگذرد و دیگر دست‌ آنها بجائی‌ بند نباشد لذا خلط‌ مبحث‌ و القأ نفاق‌ نمودند.‌ مطلب‌ دیگر که‌ لازم‌ است‌ برادران‌ بدانند و از اشتباه‌ کاری‌ خصم‌ بیمروت‌ بی‌دین، تحرز نمایند، این‌ است‌ که‌ چنین‌ ارائه‌ می‌دهند که‌ علمأ، دو فرقه‌ شدند و با هم‌ حرف‌ دینی‌ دارند و باین‌ اشتباه‌ کاری، عوام‌ بیچاره‌ را فریب‌ می‌دهند که‌ بابا یکفرقه‌ از علمأ، مجلس‌ خواه‌ و دشمن‌ استبدادند و یکدسته‌ هم‌ ضد مجلس‌ و دوست‌ استبدادند. لابد عوام‌ بیچاره‌ می‌گوید حق‌ هم‌ با آنها است‌ که‌ ظلم‌ و استبداد را نمی‌خواهند.‌ افسوس‌ افسوس‌ که‌ این‌ اشتباه‌ را بهر زبان‌ و بهر بیان‌ می‌خواهیم‌ رفع‌ شود خصم‌ بی‌انصاف‌ نمی‌گذارد. درباب‌ مجلس‌ خواهی‌ هیچ‌ خلافی‌ نیست».

43. چرا بیدار نمی‌شوید؟! چرا مرده‌اید؟!

هواداران‌ شیخ‌ شهید سپس‌ توضیح‌ می‌دهند که‌ میان‌ فقهأ اسلام، هیچ‌ اختلافی‌ نیست‌ و مبنا و اهداف‌ دینی‌ همه، یکی‌ است‌ گرچه‌ گاه‌ در مصادیق، اختلاف‌ شود:
«در امر دینی، همة‌ علمأ بدون‌ استثنأ می‌گویند که‌ این‌ مجلس‌ مخالف‌ اسلام‌ نباشد باید آمر بمعروف، ناهی‌ از منکر و حافظ‌ بیضه‌ اسلام‌ باشد.‌ ای‌ مسلمانان، کدام‌ عالم‌ است‌ که‌ بگوید مجلسی‌ که‌ تخفیف‌ ظلم‌ نماید و اجرأ احکام‌ اسلام‌ کند، بد است‌ و نباید باشد؟ تمام‌ بحث‌ راجع‌ است‌ بچند نفر که‌ احکام‌ شریعت، قیدی‌ است‌ برای‌ آنها و می‌خواهند نگذارند که‌ رسماً‌ این‌ مجلس‌ مقید شود باحکام‌ اسلام‌ و اجرأ آن‌ هر روز ببهانه‌ القأ شبهات‌ می‌نمایند.‌ ای‌ برادر عوام‌ بیچاره، درست‌ تأمل‌ کن‌ و بفهم. ببین‌ خصم‌ چه‌ می‌کند. بشبهات‌ تمام، مسلمین‌ را بهم‌ انداخته‌ و القأ عداوت‌ نموده، با هم‌ سب‌ و لعن‌ می‌کنند، بلکه‌ در مقام‌ اهانت‌ و جنایات‌ هستند و از ‌ همة‌ کار و کسب‌ بازماندند و خوف‌ آنست‌ که‌ بالاخره‌ امر آنها مثل‌ بنی‌اسرائیل‌ بمقاتله‌ فیمابین‌ بکشد. محبتها از میانشان‌ رفته، پدر، اسم‌ خود را سیاسی‌ گذارده‌ و پسر، اسم‌ خود را مسلمان‌ و متشرع، از یکدیگر بد گوئی‌ می‌کنند و احترامات، بالمره‌ از میان‌ رفته‌ و باسم‌ لفظ‌ "آزادی"، منکرات‌ شایع‌ می‌کنند. چرا بیدار نمی‌شوید و در غفلت‌ هستید؟ این‌ انجمن‌ بازی‌ به‌ چه‌ قصد است؟ بپرسید در تمام‌ دول‌ مشروطه، غیر از مجلس‌ اعظم، انجمنی‌ و مجلسی‌ نیست‌ مگر دوایر مقرره‌ مثل‌ عدلیه‌ و بلدیه‌ و غیرهما. ما مسلمانان‌ که‌ جهت‌ جامعه‌مان‌ اسلام‌ است، انجمن‌ ما مساجد ما بود که‌ باید جمع‌ شویم‌ در مساجد و درآن‌ فوایدی‌ بود که‌ یکی‌ از آنها همین‌ فائده‌ انجمن‌ است‌ که‌ تصور می‌شود.‌ و مطلب‌ ثالث‌ که‌ آن‌ هم‌ از مهماتست‌ و باید برادران‌ ملتفت‌ شوند این‌ است‌ که‌ حالا که‌ فهمیدید کسی، ضد‌ مجلس‌ نیست‌ و علمأ هم‌ اختلافی‌ ندارند که‌ مجلس‌ باید بر اساس‌ اسلام‌ باشد، دیگر تعطیل‌ در نظامنامه‌ موافق‌ با قانون‌ اسلام‌ برای‌ چیست‌ و امروز تمام‌ هرج‌ و مرج‌ و گرفتاریهای‌ ممالک‌ ایران‌ برای‌ توقیف‌ این‌ نظامنامة‌ اساسی‌ است.‌ والله‌ اگر نظامنامه‌ و قانون‌ را مطابق‌ اسلام‌ بدهند دیگر نزاعی‌ نیست‌ و روزبروز تمام‌ کارها درست‌ و احکام‌ اسلامیه، اجرا شده‌ و مفاسد مملکتی، مبدل‌ بمصالح‌ و الفت‌ خواهد شد و بدستیاری‌ یکدیگر اصلاحات‌ کلیه‌ خواهد شد. چشم‌ بازکن‌ که‌ مانع‌ کیست‌ و چه‌ غرض‌ دارد؟ عقل‌ مات‌ می‌شود در روز هشتم‌ شهر رجب‌ در مجلس‌ مطابق‌ نمره‌ 159 روزنامه‌ صفحه‌ دوم‌ ستون‌ اول‌ که‌ یکی‌ از محترمین، بدروغ‌ مذکور داشته‌ که‌ حضرت‌ مستطاب‌ حجة‌الاسلام‌ و المسلمین‌ آیت‌الله‌ شیخ‌فضل‌الله‌ در شب‌ شنبه‌ رفته‌اند بصاحبقرانیه‌ حضور اعلیحضرت‌ و همان‌ شب‌ برگشته‌ و این‌ مطلب‌ را با شاخ‌ و برگ‌ دلیل‌ مقاصد باطله‌ خود قرار دادند. این‌ نویسنده‌ متعهد است‌ که‌ تمام‌ مطالب، مصالحه‌ شود بتحقیق‌ در این‌ مطلب. اگر واقع‌ است‌ گوش‌ بحرف‌ ما ندهند والا‌ مجازاتی‌ معین‌ شود که‌ در مجلس‌ تحقیقات‌ مربوط‌ به‌ کذب‌ بین‌ معلوم‌ می‌شود همة‌ مطالب‌ بغرض‌ شخصی‌ منتهی‌ می‌شود. آنوقت‌ ای‌ برادر فکر خودباش‌ و بدان‌ بر سر تو چه‌ می‌آورند. وقس‌ علی‌ هذا ماسواه‌ واقعاً‌ خیلی‌ جای‌ خجالت‌ است‌ در دروغ‌ باین‌ بزرگی.‌ از اینجا حال‌ سایر کلمات‌ معلوم‌ می‌شود.افسوس‌ که‌ دشمنان‌ ما مسلمانها از این‌ اکاذیب‌ شاد می‌شوند و می‌گویند همه‌ کلمات‌ آنها از این‌ قبیل‌ است. دیگر تأمل‌ و تفکر نمی‌کنند که‌ هر قدر امورات‌ مسلمین‌ را تعویق‌انداخت‌ و روز بروز برپریشانی‌ ماافزود همین‌گونه‌ حرفهای‌ غرض‌آمیز بود که‌ بدون‌ رویه، زده‌ می‌شود.»
-ادامه دارد




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط