شاعر: حیدر منصوری
بخواب دختر من خواب خوب خوش ببین امشب
بخواب تا که بخوابد تب زمین امشب
برای دیدن آن خواب کوچک و معصوم
چقدر ماه نشسته است در کمین امشب
صدای گرگ اگر میوزد مترس، بخواب
نشسته غیرت عباس پشت زین امشب
بگو روایت ما را به آبهای روان
که تشنه تشنه بسوزند شرمگین امشب
به یاد غربت تو مثل ابر میبارم
شروع میشود این گریه از همین امشب
تو آه میکشی و خاک تشنۀ صحرا
عطش گرفته از این آه آتشین امشب
نشستهای و به این فکر میکنی شاید
که روزگار چه دارد در آستین فردا...