سکه‌ی آفتاب

امشب ای کوفه یاری ندارم خسته‌ام، غمگساری ندارم همچو آتشفشان می‌گدازم جز دل شعله باری ندارم کوفه فتنه امشب دگر من
دوشنبه، 29 آذر 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
سکه‌ی آفتاب

سکۀ آفتاب

شاعر: احد ده بزرگی


امشب ای کوفه یاری ندارم
خسته‌ام، غمگساری ندارم
همچو آتشفشان می‌گدازم
جز دل شعله باری ندارم
کوفه فتنه امشب دگر من
در خزانم، بهاری ندارم
گرچه سرگشته‌تر از نسیمم
بی وفا، با تو کاری ندارم
من سفیر خداوند عشقم
باکی از جان نثاری ندارم
سکه آفتابم ولیکن
در تو هیچ اعتباری ندارم
از تو ای شهر نامردمی‌ها
بیش از این انتظاری ندارم
روی دوشم شکسته سر از غم
غیر غم کوله باری ندارم
نخل زخم تبر خورده‌ام من
غیر خون برگ و باری ندارم
بغض غم در گلو دارم اما
چشم اختر شماری ندارم
ای خدای احد در غریبی
یاری‌ام کن که یاری ندارم

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط