غروب عاشورا

غروب می‌شود و اشک شعله می‌گیرد میان ظلمت وحشت ستاره می‌میرد غروب می‌شود وناله‌ی قناری‌ها طلوع شیون و اندوه، بی‌قراری‌ها
چهارشنبه، 1 دی 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
غروب عاشورا

غروب عاشورا

شاعر: خلیل شفیعی


غروب می‌شود و اشک شعله می‌گیرد
میان ظلمت وحشت ستاره می‌میرد
غروب می‌شود وناله‌ی قناری‌ها
طلوع شیون و اندوه، بی‌قراری‌ها
غروب نیست برادر! طلوع دین اینجاست
شکست هیبت تردیدها، یقین این جاست
شهید شط عطش آن که هست، می‌داند
به نام نامی خون عشق زنده می‌ماند
هجوم فتنه و فریاد و درد بود و گذشت
نگاه خسته‌ی زینب غزل سرود و گذشت
غزل سرود نگاهش به نام سبز جنون
ردیف اشک به رخسار و بر لبش تف خون
 

شب ایستاده، همان شب که آشنای تو بود
شبی که سرخ در آغوش اشک‌های تو بود
ستاره روی تن شب خموش می‌گوید
که شور و کوکبه‌ی سنگ در صدای تو بود
گرفته شعله‌ی غم دامن صدای مرا
خدا خدای و بود و صدا، صدای تو بود
به سمت چشم تو آیینه‌ها نماز گزار
همیشه میزل خورشید در هوای تو بود
چقدر ناله و حسرت چقدر شیون و سوز
برادرم همه‌ی اشک‌ها برای تو بود
تو رفتی و همه‌ی چشم‌ها به هم گفتند
شب ایستاده، همان شب که آشنای تو بود...
قسم به دست و سر و حلق و پیکر صد چاک
قسم به رستن خون در سکوت سینه‌ی خاک
فراز نیزه تجلای نور می بینم
طلوع صبح عدالت، ظهور می‌بینم

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما