تجلي آيات و روايات در اشعار سعدي
نويسنده:علي قلي زاده اندي
چو کنعان را طبيعت بي هنر بود
پيمبر زادگي قدرش نيفزود
هنر بنماي اگر داري نه گوهر
گل از خار است و ابراهيم از آزر
اين ابيات، به آيات 47- 46 از سوره ي هود اشاره دارد که در آن ماجراي کنعان، فرزند کافر حضرت نوح (ع) مطرح شده است، وقتي پدرش به او گفت: «با ما درکشتي نشين و با کافران مباش». پيمبر زادگي قدرش نيفزود
هنر بنماي اگر داري نه گوهر
گل از خار است و ابراهيم از آزر
کنعان گفت: به سرکوه مي روم و بدينسان آب به من نمي رسد. ولي آب آمد و او را غرق کرد و نوح گفت: «خدايا، اين پسر من است. و تو وعده فرموده بودي که دودمان مرا هلاک نکني!» خداي تعالي فرمود: «اي نوح، اين پسر از دودمان تو نيست؛ چرا که او کارهاي ناشايست انجام داد» . همچنين، به آيه ي 74 از سوره ي انعام اشاره مي کند، آنجا که ابراهيم به «آزر» مي گويد: آيا بتان را خدا مي گيري؟ ولي پدر پس از بحثي طولاني، به پسر مي گويد: اگر از بدگويي از بتان معبود من دست برنداري، ترا سنگسار کنم.
اول دفتر به نام ايزد دانا
صناع پروردگار حي دانا
از درخشندگي و بنده نوازي
مرغ هوا را نصيب ماهي دريا
از همگان بي نياز و بر همه مشفق
از همه عالم نهان و بر همه پيدا
که اشاره به آيات زيادي از جمله «صنع الله الذي اتقن کل شي ء....؛ قدرت الهي را [بنگريد] که هر چه را محکم و استوار پديد آورد» . (سوره نمل، آيه ي 88) صناع پروردگار حي دانا
از درخشندگي و بنده نوازي
مرغ هوا را نصيب ماهي دريا
از همگان بي نياز و بر همه مشفق
از همه عالم نهان و بر همه پيدا
پروردگار، ترجمه ي «رب»، از صفات الهي مي باشد و بيش از 697 بار در قرآن مجيد آمده است. «حي» نيز، از صفات خداوند، به معني «زنده»که نوزده بار در قرآن مجيد آمده و «توانا» ترجمه ي «قادر و قدير» مي باشد که هر دو از صفات الهي هستند، اولي (10) بار و دومي (39) بار در قرآن مجيد ياد شده است.
بخشندگي ترجمه ي «عفو» ، بنده نوازي ترجمه ي «رحمت» ، بي نياز ترجمه ي «غني» ، نهان به معني «باطن» و پيدا ترجمه ي «ظاهر» است که همگي، در قرآن از صفات خدا هستند. «هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن ....» . (سوره ي حديد، آيه ي 3)
مرا شکيب نمي باشد اي مسلمانان
ز روي خوب «لکم دينکم ولي دين»
که برگرفته از آيه ي6، سوره کافرون (109) است که مي فرمايد: « [بگو: اي کافران] دين شما براي خودتان و دين من هم براي خود من» . معمولاً، در اصطلاح شاعران و عموم مردم، «دين» به معني «آيين» و «راه رسم و عبادت» به کار مي رود، ولي مفسران زيادي «دين» را، در اين آيه به معني «عقوبت»گرفته اند. ز روي خوب «لکم دينکم ولي دين»
شکر و سپاس و منت عزت خداي را
پروردگار خلق و خداوند کبريا
دادار غيب دادن و نگهدارآسمان
رزاق بنده پرور و خلاق و رهنما
سبحان من يميت و يحيي و لا اله
الا هو الذي خلق الارض و السما
گرچه جمله را عذاب کني يا عطا دهي
کس را مجال آن نه که آن چون و اين چرا
در کمترين صنع تو مدهوش مانده ايم.
ما خود کجا و وصف خداوند آن کجا
بيت هاي فوق برگرفته از آيات زير است: پروردگار خلق و خداوند کبريا
دادار غيب دادن و نگهدارآسمان
رزاق بنده پرور و خلاق و رهنما
سبحان من يميت و يحيي و لا اله
الا هو الذي خلق الارض و السما
گرچه جمله را عذاب کني يا عطا دهي
کس را مجال آن نه که آن چون و اين چرا
در کمترين صنع تو مدهوش مانده ايم.
ما خود کجا و وصف خداوند آن کجا
«لا الله الا هو يحي و يميت فآمنوا بالله و رسوله...؛ معبودي جز او نيست، زنده مي کند و مي ميراند. پس، به خدا و فرستاده ي او ايمان آوريد» . (سوره ي اعراف، آيه ي 158)
«خلق السموات و الارض بالحق تعالي عما يشرکون؛ آسمان ها و زمين را به حق آفريده است، او بالاتر از آن است که چيزي را شريک او سازند» . (سوره ي نحل، آيه ي3)
و آيه هاي «سبحانه و تعالي عما يصفون؛ خداوند منزه از آنچه که او را بدان وصف مي کنند، مي باشد» . (سوره ي انعام، آيه ي 100) «فسبحان الله ر ب العرش عما يصفون؛ پس خدا، فرمانرواي جهان هستي، ازآنچه او را به ناروا وصف مي کنند [و براي او شريک مي پندارند] پاک و منزه است» . (سوره ي انبياء، آيه ي 22)
چه نيک بخت کساني که اهل شيرازند
که زير بال هماي بلند و پروازند
بلاغت يد بيضاي موسي عمران
به کيد سحر چه ماند که ساحران سازند؟
بيت هاي فوق اشاره اي به 5 آيه از قسمت هاي گوناگون قرآن مجيد در رابطه با معجزه ي موسي (ع) دارد. از جمله: «و نزع يده فاذا هي بيضاء للناظرين؛ و [حضرت موسي (ع)] دستش را [از گريبان] بيرون کشيد پس، ناگهان، آن براي بينندگان سفيد و نوراني گرديد» . (سوره ي اعراف، آيه ي 108) و نيز داستان ساحري سامري و گوساله ساختن او در غيبت موسي (ع) که سه بار در قرآن مجيد (سوره ي طه، آيات 85 و87 و 95) ذکر آن آمده است. که زير بال هماي بلند و پروازند
بلاغت يد بيضاي موسي عمران
به کيد سحر چه ماند که ساحران سازند؟
عيب آنان مکن که پيش ملوک
پشت خم مي کنند و بالا راست.
هر که را بر سماط بنشستي
واجب آمد به خدمتش برخاست
چون مکافات فضل نتوان کرد
عذر بيچارگان بيايد خواست
که اشاره به سخن معروف حضرت امير المؤمنين، علي (ع) دارد: «لاتجتمع وليمه و عزيمه؛ وليمه خوردن و داوري درست کردن، با هم جمع نمي شوند» . پشت خم مي کنند و بالا راست.
هر که را بر سماط بنشستي
واجب آمد به خدمتش برخاست
چون مکافات فضل نتوان کرد
عذر بيچارگان بيايد خواست
منبع:کتاب بشارت