حج از دیدگاه مقام معظم رهبری (1)
*تدبّردر حج
پيام به حجاج بيتاللَّهالحرام (1374/02/14)
*اغتنام از فرصت
پيام به مناسبت برگزارى كنگره عظيم عبادى سياسى حج (04/02/1375)
*پشتوانه تمام نشدنی
حج، مظهرى و نمونهيى از اين پشتوانهى عظيم و تمام ناشدنى و غير قابل شكست را در برابر چشم ما مىگذارد.
اين جاست كه معناى حقيقى فرياد برائت در حج آشكار مىگردد؛ و چنين است كه غريو دستجمعى مسلمانان در برائت از مشركين، در حج روح مىدمد و مضمون مىبخشد.
پيام به مناسبت برگزارى مراسم حج (1376/01/21)
*نقطه ی آغاز یک مجاهدت عظیم
حج، نقطهى آغاز و منبع لايزالى براى اين مجاهدت عظيم و مبارك است.
پيام رهبر معظم انقلاب اسلامى به حجاج بيتاللَّهالحرام (01/12/1380)
*شناخت عظمت و رحمت خداوند در حج
هم جايى است كه انسان نيازمند، بدان روى مىكند و هم نقطهيى است كه عظمت آيين الهى در آن جلوهگر مىشود. آميزهيى از شكوه و عظمت و صفا و سادگى، يادگارى از نخستين نداى توحيد، و جايگاهى براى تحقق وحدت كلمه. هم نشاندار جاى پاى مجاهدان صدر اسلام، كه غريبانه در آن مبارزه كردند و مظلومانه از آن هجرت نمودند و فاتحانه و مقتدرانه بدان بازگشتند و آن را از نشانههاى جاهليت عرب پيراستند؛ و هم معطّر به نَفَس نيايشگران و جاى سجدهى متعبدان و دست نياز ثناگويان. هم مَطلَع خورشيد اسلام در آغاز و هم مشرق طلوع مهدى موعود در انجام. هم پناهگاه دلهاى رميده و هم اميد بخش جانهاى به ستوه آمده!
تشريع فريضهى حج و ترتيب مناسك آن، هم نشانهى عظمت است و هم آيت رحمت. با اين شناخت است كه دلها به مشاهدهى كعبهى شريف در مسجدالحرام منقلب مىشود و بيراههها به صراط مستقيم مىپيوندد و انسانها دگرگونه مىشوند.
شناخت دشمن، محصول همهى آن شناختها و متمم و مكمّل آنهاست. بدون آن، دل و ذهن مسلمان، مخزنى بىحصار است كه از دستبرد راهزن و خائن و غارتگر، مصون نيست. در خودِ اعمال حج، رَمى جمرات، نماد دشمنشناسى و دشمنستيزى است؛ و پيامبر مكرّم اسلام(صلّىاللَّهعليهواله)، اذان برائت را در حج سر داد و آيات برائت را از حنجرهى امير مؤمنان (عليهالسّلام) در مراسم حج تلاوت فرمود. اگر جهان اسلام و امت اسلامى، روزى از وجود دشمنان جرّار فارغ گردد و چنين چيزى ممكن شود، برائت نيز بىفلسفه خواهد بود. ولى با وجود دشمنها و ستيزهگريهاى كنونى، غفلت از دشمن و بىمبالاتى به برائت، خطايى بزرگ و پُرخسارت است. اگر آن شناختهاى پيشين به دست آيد، دشمن جهان اسلام نيز شناخته مىشود. هر پديده، يا شخص، يا حكومتى و نظامى كه مسلمانان را از هويت اسلاميشان بيگانه كند، يا به تفرّق و پراكندگى بكشاند، يا به كسب عزت و عظمت اسلامى بىاعتنا، يا از آن مأيوس سازد، كارى دشمنانه مىكند؛ و اگر خود، دشمن نيست، سرانگشت دشمن است!
شيطان درقرآن، تعبيرى ازنيروهاى شرآفرين و فساد آفرين و انحطاط آفرين است كه در صف مقابل انبيا قرارمىگيرد؛ وَكَذلِكجَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِىٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الاِْنسِ وَالْجِنِّ. و در سراسر قرآن، ياد و نشان شيطان تكرار شده و در تمام طول مدت نزول وحى، از آن نام برده شده است. اين بدان معناست كه ياد و نشان دشمن، هرگز نبايد مورد غفلت جوامع مسلمان قرار گيرد.
امروز بيشترين تلاش شيطان كه همان جبههى سياسى استكبار است، مصروف آن مىشود كه مسلمانان را از آيندهى خود، نوميد و به ذخيرهى گرانبهاى فرهنگ و دانش خود، بىاعتنا سازد. هر پديدهيى كه به مسلمانان جهان، اميد ببخشد و آنان را به فكر بناى آينده بر پايهى اسلام بيفكند، در چشم استكبار، بشدت منفور و مبغوض است. دشمنى شيطان بزرگ با ايران اسلامى، از آن است كه تشكيل جمهورى اسلامى و ادارهى كشورى پهناور، با جمعيتى انبوه و با ثروت مادى و معنوى بىپايان، به مسلمانان، نويد عزت و عظمت اسلامى مىدهد و فروغ اميد را در دلهاى آنان زنده مىكند.
پيام به ملت ايران به مناسبت بيستمين سالگرد انقلاب اسلامى (1377/01/12)
*برکات حج
طواف و سعى و نمازهاى جماعت و همهى حركات و سكنات دستجمعى در حج، اين درس را به حجگزار مىرساند و آن را در اعماق وجود او نفوذ مىدهد.
شناخت نمونه و نمايى از آن امّت واحدة، به معنى گامى عملى در راه تحقق آن آرزوى بزرگ - يعنى اتحاد اسلامى - و در نهايت سر بركشيدن قدرت واحدهى اسلامى در ميدان سياست جهانى است. ديدن تودههاى عظيم حجگزار از نقاط گوناگون عالم، و با زبانها و رنگها و نژادهاى گوناگون، افق ديد مسلمان را گسترش مىدهد و از مرزهاى شخصى و قومى و ملّى فراتر مىبرد، و وظيفهى اسلامىِ رفتار برادرانه، وى را با آنان به تعارف و همزبانى و همدلى مىكشاند، خبرهاى اختصاصى ملتها را به سراسر جهان اسلام مىبَرَد و توطئهى تبليغاتى دشمن را كه هميشه، و امروز بيش از هر زمان، دست اندركار قلب حقيقت و دروغسازى و شايعهپراكنى است، خنثى مىكند و فاصلههاى مكانى و زبانى و پندارى را از ميان برمىدارد. با تبيين موفقيت يك ملت، در دل ملتهاى ديگر، اميد مىدمد و با تشريح تجربهى يك كشور، كشورى ديگر را مجرّب مىسازد. احساس انزوا و تنهايى را از افراد و ملتها مىزدايد و ابّهت دشمن را در چشم آنان مىشكند، مصيبتهاى بزرگ يك كشور را براى ديگران شرح مىدهد و آنان را به فكر علاج آن مىافكند.
توقف حجگزاران در موسم حج در يك نقطه، و بخصوص وقوف در عرفات و مشعر و مَبيت در منى، همگى، زمينههاى مستعد اين شناختِ كارساز و كارآمدند.
پيام به ملت ايران به مناسبت بيستمين سالگرد انقلاب اسلامى (1377/01/12)
*منافع حج
حج درست مىتواند تحولى درونى در يكايك مسلمين پديد آورد و روح توحيد و ارتباط با خدا و اعتماد به او و رد همهى بتهاى درون و برون وجود آدمى كه همان هواها و هوسهاى پستكننده و قدرتهاى اسيركنندهى آدمىاند، و نيز احساس قدرت و اعتماد به نفس و رستگارى و فداكارى در آنان پديد آورد، و چنين تحولى است كه از هر انسانى، موجودى شكست ناشناس و تهديد و تطميعناپذير مىسازد.
و نيز حج درست مىتواند از اعضاى جدا افتادهى امت اسلامى، پيكرهيى واحد و كارآمد و نيرومند بسازد، آنان را با هم آشنا و از حرفها و دردها و پيشرفتها و نيازهاى يكديگر، آگاهشان كند و تجربههاى آنان را متبادل سازد. اگر حج با توجه به اين هدفها و نتايج برنامهريزى مىشد،و در اين برنامهريزى دولتها و علماء و صاحبنظران و روشنفكران جهان اسلام، همكارى مىكردند، ثمرات گرانبهايى نصيب امت اسلامى مىگشت كه با هيچ دستاورد ديگرى در دنياى اسلام قابل مقايسه نبود. به جرأت مىتوان گفت همين يك تكليف اسلامى اگر درست و چنانكه شريعت اسلام، خواسته است مورد بهرهبردارى قرار گيرد، پس از زمانى نه چندان بلند، امت اسلامى را به عزت و قدرتى كه در خور آن است خواهد رسانيد.
پيام به حجاج بيتاللَّه الحرام (1371/03/13)
* مضمون سیاسی حج
بتهايبزهكار استبداد و استعمار، حكمراناناز خدا بيخبر و قدرتهايسلطهگر جهاني، در گذشتهو حال، هموارهاز حجبامضمونسازندهو روشنو الهامبخش، بشدتترسيدهو با آنبهمقابلهبرخاستهاند. آنها تبليغاتدامنهدار و خصمانهييرا بهوسيلهيآخوندهايدرباريو ريزهخوارانسفرهيعشرتخود بر ضد مضمونسياسيحجبهراهانداختهو باهياهو و جنجالخواستهاند بقبولانند كهحجاز سياستجداستو جز عبادتيبهمثابهيعباداتفردينيست; غافلاز آنكههر انساناندكيهوشمند همبوضوحدرمييابد كهاگر درسوحدتمسلمينو عظمتامتاسلاميو تعارفبرادرانجداافتادهو همصداييصاحبانزبانها و نژادها و مليتها و مناطقجغرافياييگوناگونو اعتصامبهحبلاللهبا حالتطبيعيدر حجمنظور نميبود و فقط عبادتو رابطهيجداگانهيانسانها با خدايخود مطلوببود، آمدناز "كلفجعميق" و پيادهو سواره، آنهمدر يكموسمخاص، چهمعنيداشت؟ رنجپيمودناينراه، چرا؟ و حضور در مكهوسپسدر عرفاتو مشعر و مني، آنهمدر اياممعدوداتو روزها و ساعاتمعينبرايهمهيمسلمينجهان، چرا؟
پيامبهحجاجبيتاللهالحرام (14/04/1368)
* شوق دلهای شیفته
پيامبهحجاجبيتاللهالحرام (07/04/1369)
* عبادتی در جهت ایجاد حیات طیبه امت اسلامی
پيامبهحجاجبيتاللهالحرام (14/04/1368)
* نکته اول حج : معنویت
در خلال اين واجب، از اوّل تا آخر، روحى وجود دارد كه عبارت است از توجّه و اخلاص به ذات مقدّس احديّت و اظهار عبوديّت در مقابل پروردگار. در فرايض و واجبات ديگر، به اين حجم و كيفيّت، اين ويژگى را نمىشود مشاهده كرد؛ اگر چه قوام هر واجب و عبادتى، به توجّه و ذكر حضرت پروردگار جلّ و علاست. وقتى انسانها به مركز اقامه فريضه الهى حج جذب مىشوند، از محدوده زندگى مادّى خارج و به فضايى كاملاً معنوى وارد مىشوند. در اين فضاى معنوى، انسان بهطور حقيقى، شستشويى مىكند و برمىگردد. فرض بر اين است كه اگر انسان، يك بار در مدت عمر خويش چنين شستشويى بكند، براى او كافى است.
چون حج يك بار واجب شده است و واجبات بر اساس نيازها و حاجات بشر است. اگر ما براى سير تكامل و عروج الىاللَّه، به بيش از هفده ركعت نماز در روز احتياج داشتيم، خداى متعال آنرا واجب مىكرد. حداقلِ واجب، آن چيزى است كه براى ما به صورت حكم واجب درآمده است. حج، براى هر كس كه بتواند - «من استطاع»، كه نبايد خيال كرد «من استطاع»، واجب را محدود مىكند؛ نه. اين واجب را توسعه مىدهد، بدون استثناء - يكبار در عمر واجب است و اگر كسى نتوانست، خوب؛ نمىتواند. بر او چيزى واجب نيست؛ چون قدرت وجود ندارد. پس، يك بار رفتن در آن مخزن و چشمه جوشان معنويت براى شستشو و پاكيزه شدن كافى است. البته اگر بيشتر بشود، بهتر و بيشتر شستشو خواهد شد. امّا حدّاقلِ لازم، همان يك بار است.
ببينيد چقدر جنبه معنويت حج بايد قوى باشد! ...حجْ اوّل با «لبيّك» يعنى پاسخگويى و اجابت دعوت الهى شروع مىشود. تمام مناسك و كارهاى حج از قبيل حالت احرام، لباس و محرّمات احرام، طواف، سعى، نماز و وقوفين، هر كدام به نحوى، گوشهاى از وجود ما را به معنويت و خداى متعال جذب مىكند. اين مجموعه مركّب، در واقع چشمه زلالى است كه بايد خود را در آن شستشو دهيم. مراقب باشيد كه حج، اين جهت را از دست ندهد
بيانات مقام معظم رهبرى در ديدار كارگزاران حج (1374/01/16)
*نکته دوم حج :مسائل اجتماعی
شرقى، غربى، سياه، سفيد و صاحبان زبانهاى گوناگون كه اينجا جمع شدهاند، چند روز عمل واحدى انجام مىدهند: در يك نقطه عبادت مىكنند، مىخوابند و مىنشينند. اين كارها براى يك امر فرا مليّتى و فراشخصيتى است. و الّا ممكن بود اين اعمال را هر كس در مسجد جامع شهر خودش هم انجام بدهد. چرا مردم را به يك نطقه خاص كشاندند؟ براى اينكه با هم باشند و با هم بودن را حس كنند و آن چيزى را كه فراتر از مجموعههاى ملّى است؛ يعنى مسلمان بودن و وحدت اسلامى را به اينها بفهمانند. آن، همان چيزى است كه انقلاب اسلامى و جمهورى اسلامى، از روز اوّل تا به حال روى آن تأكيد مىكند و مىگويد حج، براى آشنايى مسلمانان بايكديگر، اتّحاد و تأمين منافع مشترك مسلمانان و احتراز از دشمنان مشترك، يعنى «برائت از مشركين» است.
بيانات مقام معظم رهبرى در ديدار كارگزاران حج (16/01/1374)
*ابعاد متعدد و متنوع حج
در اينفريضهيبزرگ، سير آفاقبا سير انفس، ذكر و خشوعو انابهو استغفار با سعيو حركتو وقوفو برائت، اتحاد و رفقو تراحممؤمنانبا هشدار و بيزاريو پرهيز از كافران، "از سرابخود رو برتافتن" با "در اقيانوسجمعفرو رفتن"، "درد خود را با طبيبالقلوبگفتن" با "طبيبانهاز درد مسلمينجهانپرسيدن" و خلاصه، سياستبا ديانتو دنيا با آخرت،همسنگ و همعنانگرديدهاند. اينتنوعو پيچيدگي، هموارهايجابكردهاستكهبهمنظور هرچهبهتر و كاملتر برگزار شدنحج، همهسالههدايتو زعامتي، خيلحاجيانبيتاللهرا سرپرستيكند و بهآناندر سيرابگشتناز اينسرچشمهيفيضالهيياريرساند.
حكمانتصابحجهالاسلاموالمسلمينمحمد محمديريشهريبهسمت نمايندگيوليفقيهو سرپرستحجاجايراني (06/02/1370)
* باطل السحر همه ابتلائات
خداوند حكيمعزيز را حمد و سپاسكهبر بندگانمنتنهاد و آنانرا بهگردآمدندر خانهيخود فراخواند و پيامبر بزرگخود را بهسردادنبانگاذانحجبر گلدستهيتاريخمأمور ساخت; ساحتخانهرا امنو امانكرد و از بتهايجاهليتپيراست و مطافمؤمنانو ميعاد دورافتادگانو مظهر جماعتو جلوهگاهشوكتو مجمعامتقرار داد; بيتاللهرا كهسدنهيكعبهو خدمهيمطافو مسعيدر عهد جاهليتاولي، بازار تجارتو دكانرياستو سيادتخود كردهبودند، از آنمردمو منبعبهره و سود آناندانستو بهرغمانحصارطلبان، از راهرسيدگانرا با ساكناندارايحقيبرابر ساخت; حجرا رمز وحدتو عظمت مسلمينو هماهنگيو پيوند ميانآنانقرار داد و باطلالسحر بسيارياز ابتلائاتيكهافراد و جوامعمسلمينبر اثر جداماندگياز اصلو ريشهيخود بهآندچار ميشوند; مانند: بيگانهگراييو خودفراموشيو ترفندپذيريو غفلتاز خدا و اسارتدر دستاهلدنيا و بدبينيبهبرادرانو شنودنسخندشمندربارهيآنانو عدمحساسيتبهسرنوشتامتاسلامي، بلكه نشناختنكليتيبهنامامتاسلامي، و بيخبرياز حوادثديگر بلاد اسلاميو ناهشياريدر برابر نقشههايدشمناندوبارهياسلامو مسلمين، و بسيبيماريهايمهلكديگر كهدر طولتاريخاسلامبر اثر تسلط نااهلانو ازخدابيخبرانبر زندگيسياسي و سرنوشتمسلمين، هموارهمسلمانانرا تهديد كردهو در قرنهاياخير، با حضور قدرتهاياستعماريبيگانهدر منطقهيا دستنشاندگانفاسد و دنياپرستشان، شكليبحرانيو ويرانگر بهخود گرفتهاست.
خدا را سپاس كه حج را همچون ذخيرهيي تمام نشدني و چشمهيي هميشه جوشان و چون جويباري زلال و مستمر براي امت خالده قرارداد كه در هرحال آن كه بشناسد و قدرداند، توان استفاده از آن را خواهد داشت و آن را داروي اين بيماريهاي مهلك خواهد ساخت. و خدا را سپاس كه بر ملت شايستهي ايران رحمت آورد و شوق كعبهي مقصود را پس از سرزنش خارهاي مغيلان بيابان طلب، به جام وصلي كه شيريني عزت و كاميابي هر دو را داشت، برآورده ساخت; حقي را كه سالي چند به ناروا از آنان بازداشته شده بود، كريمانه به آنان برگرداند و جاي خالي ملتي را كه حج ابراهيمي و محمدي (صلي الله عليهما و الهما) را جايگزين حج بوجهلي كرده بود، به نيكو وجهي پر كرد; دل تفتيدهي مشتاقان مهجور و مصدود و محصور را با جرعهي وصال آرامش بخشيد و جان مبتهج از انوار معرفت و لبريز از شوق زيارت را لبيك اجابت گفت; بندگان مخلص را به لطفي ويژه نواخت و وعدهي نصرت مؤمنان را انجاز كرد و خانهي خود را جايگاه طائفين و عاكفين قرار داد.
پروردگارا! بهاينحاجيانمشتاقو سرازپانشناختهو پساز انتظاريجانگزا بهخلوتدوستباريافته، و بههمهيبرادرانو خواهرانيكهاز اقطار عالمبهبارگاهعامرحمتو غفرانشتافتهاند، نظريبهلطفو رأفتبيفكنو دلهاشانرا از انوار معرفتو بصيرتروشنفرما و هدايتو كمكخود را شاملحالآنانكنو آنانرا بهعزميراسخبر اصلاححالامتمسلحساز و بر دشمنانشانپيروز فرما; آمينربالعالمين.
پيامبهحجاجبيتاللهالحرام (26/03/1370)