نویسنده: محمدحسن قدردان قراملکی
برخی ولایت باطنی و تکوینی امامان را انکار نمودند و آن را به عرفا مانند محیالدین عربی و سیدحیدر آملی نسبت میدهند که سرانجام در قرن یازدهم در مکتب فلسفی صدرالمتألهین نظریه موسوم به «ولایت تکوینی» بنیاد نهاده شد. (1) در اینجا به نکات چندی اشاره میشود:
لایزال العبد یتقرب الیّ بالنوافل حتی احّبه فاذا احببتُهُ کنتُ سَمعه و بصرَه و لسانه و یده و رِجلَهُ ففیّ یسمع و بییبصر و بیینطق و بییبطش و بییمشی. (2)
عبد با عبادات مستحبی به من نزدیک میشود، تا آن درجه که او را دوست داشته، مانند گوش، چشم، زبان، دست و پای او میشوم، در این صورت در من میشنود، با من دیده و حرف میزند و با من راه میرود.
علی (علیه السلام) دروازه خیبر و انداختن آن به حدود چهل متری را نه به قوه جسدی و رژیم غذایی بلکه به قوه ملکوتی و نفس شعلهور با نور الهی استناد میدهد. (3)
افزون بر جوامع عرفی، عرفا اعم از شیعه و سنی و نیز بعض فلاسفه نیز بر صدور کرامات از انسانهای خاص تأکید میکنند، مثلاً شیخالرئیس بوعلی سینا به کسانی که افعال خارقالعاده عارفان ار انکار میکنند، هشدار داده و توصیه میکنند که آنها را نهایت بر بقعه امکان حمل نمایند. (4)
فلاسفه و عرفا از طریق نفس قدسیه انسان و کمال و قدرت آن به تبیین و تقریر معجزات پیامبران و نیز خوارق عادات و کرامات دیگر انسانها پرداختند که تفصیل آن را نگارنده در کتاب مستقل ارائه داده است. (5)
حال اگر شیعه بر ائمه اطهار خود مانند حضرت علی (علیه السلام) که از کودکی در دامن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تربیت یافته و روایات متعددی در فضایل آن حضرت وارد شده است، چنین مقامی قائل شود، آیا جای تعجب و اشکال دارد؟ یا عکس و انکار آن جای سؤال است.
فرد دیگری- که در روایات از او به آصف تعبیر شده است- گفت من بر آن قادرم در یک چشم به همزدن بلکه قبل از آنکه پلکت به چشمت بازگردد. (6)
نکته جالب اینکه شخص دوم- که از چنین قدرتی برخوردار است- قرآن خصوصیت وی را برخورداری از علم به کتاب آسمانی، «عنده علم من الکتاب» برمیشمارد. از اینجا روشن میشود که علم به کتاب الهی مخصوصاً اگر کتابی چون قرآن باشد و داننده آن شخصی مانند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یا علی (علیه السلام) باشد میتواند خاستگاه ولایت تکوینی مافوق آصف باشد.
همچنین قدرت از مادر حضرت موسی، حضرت مریم مادر حضرت عیسی، لقمان و خضر به عنوان انسانهای کاملی یاد میکند که دارای کرامات و افعال خارقالعادهای بودند. (8)
در پاسخ این سؤال باید گفت این مسئله مانند فعل و افعال انسان است که معتزله از تفویض و اشاعره از جبر سردرآوردند، لکن «امر بین الأمرین» بهترین راه حل مسئله است، (9) که یک تقریر آن طرح مسئله یا «علیت طولی» است، به این معنی که علت نخستین هر فعلی خداوند است، لکن خداوند از طریق اسباب و علل افعال خود را انجام میدهد که علل واسطه و میانی نیز اصل وجود و قوام خود را از علتلأولی یعنی خداوند کسب فیض میکنند. پس اگر فعل و خارقالعادهای نیز توسط «ولیّ» و یا «امام معصوم» انجام گیرد؛ چنین فعلی چون به اذن الهی و از طریق علل میانی به خداوند تعلق دارد و همه سلسله علتها در اصل وجود و قوام خودشان نیز به خداوند متقوم است، لذا هیچ تعارضی با فاعلیت خداوند ندارد. این تقریر به فلاسفه مشاء متعلق است. (10)
تقریر دیگر- که نوعاً توسط عرفا، فلاسفه اشراق و حاکمیت متعالیه طرح شده است- نه به علیت بلکه به مظهریت و مجلی بودن قائل است، (11) به این معنی که انسان خصوصاً اولیا و امامان نمود و تجلی فعل الهی هستند، آنان از نظر ایمان و تهذیب و تکامل نفس به درجه بالا و قرب الهی نائل آمده و محل تجلی و ظهور فعل الهی شدند، مانند آینه که نور صورت را از خود منعکس میکند. (12)
بر این اساس اگر گفته شود که ائمه اطهار در انجام بعضی حوادث یا همه عالم نقش و تأثیری داشتهاند، با توجه به دو تقریر فوق (علیت طولی و مظهریت الهی) هیچ تالی فاسدی لازم نمیآید، بلکه برخی از روایات مانند روایات دال بر واسطه فیض بودن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان نیز مؤید آن است. افزون بر روایات، قرآن کریم خود به وجود واسطههایی در اداره عالم تأکید میکند.
قرآن گاهی فاعل قبض ارواح را خدا و گاهی فرشته مرگ «عزرائیل» و در مواردی فرشتگان معرفی میکند. (13)
فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا. (14)
فَالْمُقَسِّمَاتِ أَمْرًا. (15)
این دو آیه شریفه از وجود تدبیر و تقیسمکنندگان امور جهان خبر میدهد که مصدق بارز آن فرشتگان مقرب الهی هستند. از آن برمیآید که خداوند تدبیر بعضی امور را نخود بلکه به دیگران واگذار نموده است و چنین تفویضی نه باطل بلکه مورد تأیید قرآن نیز است.
پس اگر شیعه بر ولایت تکوینی امامان خود و تدبیر امور جهان توسط آنها البته با اذن و عنایت الهی- با دو معنای علیت طولی و مظهریت تأکید کند، هیچ نوع تهافت و معارضهای با توحید افعالی و ربوبی پیش نمیآید. اگر بر این بحث مبنا و ادله شیعه مبنی بر برتری و افضلیت اهل بیت بر فرشتگان اضافه کنیم روشن میشود که ولایت تکوینی امامان از ولایت تکوینی فرشتگان اولی نیز است.
حاصل آنکه ولایت تکوینی امامان هدی در عرض ولایت تکوینی خداوند نیست تا متعارض با توحید افعالی و ربوبی و موهم شرک گردد بلکه ولایت آنان در طول ولایت الهی (با علیت حقیقی یا اعدادی) و به تعبیر عرفانی و روایی ولایت معصومان تجلی و تشأن ولایت خداوند است و به تعبیری استناد افعال به معصومان مانند نزول باران و نگهداری آسمانها نه از باب فاعل حقیقی «ما منه»، بلکه از باب وسیله و ابزار قابلی و واسطه فیض و افاضه «ما به» است.
1. مکتب در فرآیند تکامل، ص 71.
منبع مقاله :
زرشناس، زهره؛ (1391)، درآمدی بر ایرانشناسی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ اوّل
برخی ولایت باطنی و تکوینی امامان را انکار نمودند و آن را به عرفا مانند محیالدین عربی و سیدحیدر آملی نسبت میدهند که سرانجام در قرن یازدهم در مکتب فلسفی صدرالمتألهین نظریه موسوم به «ولایت تکوینی» بنیاد نهاده شد. (1) در اینجا به نکات چندی اشاره میشود:
الف. ولایت تکوینی رهاورد قرب الهی
اولین نکتهای که باید دقت کرد اینکه ولایت تکوینی- به معنای امکان دخل و تصرف ولیّ در تکوینیات یا اذن الهی- به پیامبران و حتی امامان اختصاص ندارد، چرا که چنین ولایت و قوهای محصول تکامل نفس انسانی و تهذیب آن با صفات کمالی است. لذا انسانهای کامل نسبت به مراتب کمالی نفسشان میتوانند در جهان تصرفاتی نمایند و به تعبیری از آنان اعمال خارقالعاده و بر اصطلاح کلامی «کرامت» صادر شود. بر قرب الهی انسان و کسب فیوضات الهی در روایات نیز تأکید شده است. در روایت معروف قدسی وارد شده است:لایزال العبد یتقرب الیّ بالنوافل حتی احّبه فاذا احببتُهُ کنتُ سَمعه و بصرَه و لسانه و یده و رِجلَهُ ففیّ یسمع و بییبصر و بیینطق و بییبطش و بییمشی. (2)
عبد با عبادات مستحبی به من نزدیک میشود، تا آن درجه که او را دوست داشته، مانند گوش، چشم، زبان، دست و پای او میشوم، در این صورت در من میشنود، با من دیده و حرف میزند و با من راه میرود.
علی (علیه السلام) دروازه خیبر و انداختن آن به حدود چهل متری را نه به قوه جسدی و رژیم غذایی بلکه به قوه ملکوتی و نفس شعلهور با نور الهی استناد میدهد. (3)
ب. تجربههای عادی و عرفانی
این صرف ادعا نیست، کافی است به انسانهای وارسته جامعه خود با منابع معتبر نیمنگاهی بیندازیم که با انسانهای وارسته و معنوی مواجه خواهیم شد و یا در منابع موثق اخلاقی و عرفانی خواهیم یافت که از آنها بعض خوارق عادات سر زده است.افزون بر جوامع عرفی، عرفا اعم از شیعه و سنی و نیز بعض فلاسفه نیز بر صدور کرامات از انسانهای خاص تأکید میکنند، مثلاً شیخالرئیس بوعلی سینا به کسانی که افعال خارقالعاده عارفان ار انکار میکنند، هشدار داده و توصیه میکنند که آنها را نهایت بر بقعه امکان حمل نمایند. (4)
فلاسفه و عرفا از طریق نفس قدسیه انسان و کمال و قدرت آن به تبیین و تقریر معجزات پیامبران و نیز خوارق عادات و کرامات دیگر انسانها پرداختند که تفصیل آن را نگارنده در کتاب مستقل ارائه داده است. (5)
ج. اعتراف اشاعره
در نقد شبهه ناسازگاری الهام و ولایت باطنی با خاتمیت در فصل امامت و خاتمیت توضیح داده شد که اکثریت اهل سنت یعنی مکتب اشاعره به صدور خوارق عادات و به اصطلاح «کرامت» از اولیای خود اعتراف دارند و برخی نیز برای عمر چنین مقامی قائلاند.حال اگر شیعه بر ائمه اطهار خود مانند حضرت علی (علیه السلام) که از کودکی در دامن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تربیت یافته و روایات متعددی در فضایل آن حضرت وارد شده است، چنین مقامی قائل شود، آیا جای تعجب و اشکال دارد؟ یا عکس و انکار آن جای سؤال است.
د. قرآن و ولایت تکوینی غیرپیامبران
قرآن کریم در آیات متعدد علاوه بر پیامبران از انسانهای کامل و دارای منزلت و قرب الهی نیز به عنوان مبدأ افعال خارقالعاده یاد میکنند. که اینک به بعضی اشاره میشود:د. 2 و 1. عفریت و آصف:
وقتی حضرت سلیمان از نزدیکان خود خواست که چه کسی میتواند تخت ملکه سبا در یمن را بالفور نزد وی حاضر نماید، قرآن از دو نفر یاد میکند، فردی به نام عفریت از طایفه جن گفت من قادرم آن را پیش از آنکه از مقامت بلند شوی نزدت بیاورم.فرد دیگری- که در روایات از او به آصف تعبیر شده است- گفت من بر آن قادرم در یک چشم به همزدن بلکه قبل از آنکه پلکت به چشمت بازگردد. (6)
نکته جالب اینکه شخص دوم- که از چنین قدرتی برخوردار است- قرآن خصوصیت وی را برخورداری از علم به کتاب آسمانی، «عنده علم من الکتاب» برمیشمارد. از اینجا روشن میشود که علم به کتاب الهی مخصوصاً اگر کتابی چون قرآن باشد و داننده آن شخصی مانند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یا علی (علیه السلام) باشد میتواند خاستگاه ولایت تکوینی مافوق آصف باشد.
د. 3. ذیالقرنین:
وی نیز دارای ولایت تکوینی از طرف خداوند بود، قرآن تصریح میکند که ما او را بر زمین تمکین و قدرت بخشیدیم و از سبب هر شیءای را در اختیار او قرار دادیم، مثلاً میتوانست در زمان بسیار کوتاه از شرق به غرب برود. (7)همچنین قدرت از مادر حضرت موسی، حضرت مریم مادر حضرت عیسی، لقمان و خضر به عنوان انسانهای کاملی یاد میکند که دارای کرامات و افعال خارقالعادهای بودند. (8)
هـ تبیین ولایت تکوینی از طریق علیت طولی یا مظهریت
شاید اینجا این سؤال به ذهن خطور کند که قائل شدن به قدرت و تصرف اولیا یا امامان در تکوینیات و نسبت امور و حوادث یا بعضی آنها به صاحب ولایت تکوینی «تفویض» و با توحید فاعلی خداوند معارض است.در پاسخ این سؤال باید گفت این مسئله مانند فعل و افعال انسان است که معتزله از تفویض و اشاعره از جبر سردرآوردند، لکن «امر بین الأمرین» بهترین راه حل مسئله است، (9) که یک تقریر آن طرح مسئله یا «علیت طولی» است، به این معنی که علت نخستین هر فعلی خداوند است، لکن خداوند از طریق اسباب و علل افعال خود را انجام میدهد که علل واسطه و میانی نیز اصل وجود و قوام خود را از علتلأولی یعنی خداوند کسب فیض میکنند. پس اگر فعل و خارقالعادهای نیز توسط «ولیّ» و یا «امام معصوم» انجام گیرد؛ چنین فعلی چون به اذن الهی و از طریق علل میانی به خداوند تعلق دارد و همه سلسله علتها در اصل وجود و قوام خودشان نیز به خداوند متقوم است، لذا هیچ تعارضی با فاعلیت خداوند ندارد. این تقریر به فلاسفه مشاء متعلق است. (10)
تقریر دیگر- که نوعاً توسط عرفا، فلاسفه اشراق و حاکمیت متعالیه طرح شده است- نه به علیت بلکه به مظهریت و مجلی بودن قائل است، (11) به این معنی که انسان خصوصاً اولیا و امامان نمود و تجلی فعل الهی هستند، آنان از نظر ایمان و تهذیب و تکامل نفس به درجه بالا و قرب الهی نائل آمده و محل تجلی و ظهور فعل الهی شدند، مانند آینه که نور صورت را از خود منعکس میکند. (12)
بر این اساس اگر گفته شود که ائمه اطهار در انجام بعضی حوادث یا همه عالم نقش و تأثیری داشتهاند، با توجه به دو تقریر فوق (علیت طولی و مظهریت الهی) هیچ تالی فاسدی لازم نمیآید، بلکه برخی از روایات مانند روایات دال بر واسطه فیض بودن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان نیز مؤید آن است. افزون بر روایات، قرآن کریم خود به وجود واسطههایی در اداره عالم تأکید میکند.
قرآن گاهی فاعل قبض ارواح را خدا و گاهی فرشته مرگ «عزرائیل» و در مواردی فرشتگان معرفی میکند. (13)
فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا. (14)
فَالْمُقَسِّمَاتِ أَمْرًا. (15)
این دو آیه شریفه از وجود تدبیر و تقیسمکنندگان امور جهان خبر میدهد که مصدق بارز آن فرشتگان مقرب الهی هستند. از آن برمیآید که خداوند تدبیر بعضی امور را نخود بلکه به دیگران واگذار نموده است و چنین تفویضی نه باطل بلکه مورد تأیید قرآن نیز است.
پس اگر شیعه بر ولایت تکوینی امامان خود و تدبیر امور جهان توسط آنها البته با اذن و عنایت الهی- با دو معنای علیت طولی و مظهریت تأکید کند، هیچ نوع تهافت و معارضهای با توحید افعالی و ربوبی پیش نمیآید. اگر بر این بحث مبنا و ادله شیعه مبنی بر برتری و افضلیت اهل بیت بر فرشتگان اضافه کنیم روشن میشود که ولایت تکوینی امامان از ولایت تکوینی فرشتگان اولی نیز است.
حاصل آنکه ولایت تکوینی امامان هدی در عرض ولایت تکوینی خداوند نیست تا متعارض با توحید افعالی و ربوبی و موهم شرک گردد بلکه ولایت آنان در طول ولایت الهی (با علیت حقیقی یا اعدادی) و به تعبیر عرفانی و روایی ولایت معصومان تجلی و تشأن ولایت خداوند است و به تعبیری استناد افعال به معصومان مانند نزول باران و نگهداری آسمانها نه از باب فاعل حقیقی «ما منه»، بلکه از باب وسیله و ابزار قابلی و واسطه فیض و افاضه «ما به» است.
پینوشتها:
1. مکتب در فرآیند تکامل، ص 71.
2. کنزالعمال، ج7، ص 770، ح 21327؛ المعجمالأوسط، ج10، ص 163، ح 9348؛ کافی، ج2، ص 352.
3. «والله ما قلعتُ باب خیبر و رمیتُ به خلاف ظهری اربعین ذراعاً بقوة جسدیة و لاحرکة عذائیة لکنی اُیّدتُ بقوة ملکوتیة و نفس بنور ربها مضیئة»، (امالی، مجلس، 77، ح 10).
4. اشارات، ج3، ص 397.
5. ر. ک: نگارنده، معجزه در قلمرو عقل و دین.
6. «قَالَ عِفْریتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِیكَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَ وَإِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٌ، قَالَ الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِیكَ بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْكَ طَرْفُكَ» (نمل: 39 و 40).
7. «إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِی الْأَرْضِ وَآتَیْنَاهُ مِن كُلِّ شَیْءٍ سَبَبًا». (کهف: 84).
8. آل عمران: 38؛ نمل: 41؛ مریم: 25؛ کهف: 66.
9. برای توضیح بیشتر از تقریرهای مختلف امر بین الأمرین، ر. ک: نگارنده، نگاه سوم به جبر و اختیار، فصل امر بینالأمرین.
10. ر. ک: جوادی آملی، تفسیر موضوعی، توحید در قرآن، ج2، صص 447 و 451. البته در اینکه نقش علل واسطه علل حقیقی یا علل اعدادی است، اختلاف نظر وجود دارد که در کتاب مزبور آمده است.
11. جوادی آملی، تفسیر موضوعی، توحید در قرآن، ج2، ص 456.
12. حدیث قدسی، «فاذا احببته کنت سمعه و بصره ...» که پیشتر گذشت و روایت امام باقر (علیه السلام)، «نحن لسان الله و نحن وجه الله و نحن عین الله فی خلقه و نحن ولاة امرالله فی عباده» (کافی، ج1، ص 45): 11؛ نحل: 32.
13. سجده: 11؛ نحل: 32.
14. نازعات: 5.
15. ذاریات: 4.
منبع مقاله : زرشناس، زهره؛ (1391)، درآمدی بر ایرانشناسی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ اوّل