اصالت روحانيت در مكتب امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) – قسمت دوم و پایانی
نويسنده: دكتر سيدحسن فيروز آبادى
آنچه مى خوانيد متن سخنرانى دكتر سيدحسن فيروزآبادى عضو هيات علمى دانشگاه علوم پزشكى بقيه الله درخصوص روحانيت است كه چندى پيش ايراد گرديد. ايشان در بخش اول اين سخنرانى ضمن تبيين جايگاه روحانيت در مذهب تشيع به بررسى توطئه هاى استعمار در طول تاريخ براى ايجاد خدشه در اين جايگاه به ويژه از نظر تاثيرگذارى آن بر مردم پرداخت. و در بخش پايانى اين سخنرانى تاكيد مى كند كه ماموريت فرهنگى در جامعه اسلامى اصالتاً با روحانيت و حوزه ها است.
مكتب تشيع همان است كه امام فرمودند كشور بدون روحانيت مثل كشور بدون طبيب است. كشور شيعه فقط براساس روحانيت مى تواند حركت كند. اين قدر وقت شما را گرفتم و اين قدر توى اين مبانى بحث كردم براى اين كه بتوانم وارد فضاى حزب الهى انقلاب اسلامى بشوم، در فضاى حزب الهى انقلاب اسلامى ما چهار درگيرى داشتيم كه ناشى از اين تفكر بود.
۱- در بعضى از استان ها افرادى با ذهنيت هاى سابق مطرح كردند بين امام جمعه ها و استاندارها كه هميشه استاندار مى گويد ما چه كاره ايم در اين استان، ما نماينده عالى دولت هستيم اين نماينده ولى فقيه كيست؟ امام جمعه چه مى گويد در حالى كه نماينده ولى فقيه و امام جمعه مى گويد كه اين مردم شيعه هستند، پيرو امام زمان(ع) هستند، حجتشان امام جمعه است و حجتشان نماينده ولى فقيه است، استاندار نماينده دولت است كارهاى اجرايى انجام بدهد. دولت، دولت ولايت و مردم است استاندار هم استاندار ولايت فقيه و مردم است. به جاى اين كه چيز به اين روشنى درك بشود اختلاف افكنى كردند.
۲- در خود دولت نظريه امريكايى حاكميت دوگانه مطرح شد و همان بحث حذف روحانيت امام زمان (عج) و مكتب علوى است.
اين درسى بود كه از انقلاب اسلامى گرفته بودند. ديده بودند كه بيش از صد سال كار كردند محصول كارشان را امام خمينى هدر داد و روحانيت را دوباره آورد مرجع مردم قرار داد. اينقدر حمايت از غرب زده ها و افراد ضد روحانيت غيرقابل باور است، شما اندازه گيرى نكرده ايد كه چقدر غرب از اين عناصر حمايت كرد و چقدر غرب از اين جريان در سال هاى اخير حمايت كرد، عناصر را شما تك تك بگيريد خواهيد ديد كه چقدر حمايت كرده است. مفهوم اين همه حمايت اين نبود كه مى خواهند از آزادى و دموكراسى دفاع كنند و اينها آدم هاى آزادى و دموكراسى هستند نه اين نبود، مفهوم اين همه حمايت اين بود كه مى خواستند غربى ها توسط اين ها همه آن چيزهايى كه امام خمينى از حلقوم غرب گرفته از امام خمينى پس بگيرند. اصلا اين جريان براى اين به وجود آمد، نشستند طراحى كردند، فكر كردند و اين درآمد و اين هم مسايل سياسى اش در انقلاب است. يك دسته آنهايى كه ايمان در وجودشان است در شريان هاى وجودشان است و در روحشان است، اينها حزب اللهى هستند. ببينيم امام چه گفت، آقا چه فرمودند، دعا كنيم به امام، دعا كنيم به آقا، دعا كنيم به آقا دعا كنيم و اگر يك انحرافى در انقلاب به وجود بيايد دلشان مى سوزد غصه مى خورند اشك مى ريزند، مى دوند.
يك گروه هم هستند كه ايمان و انقلاب در مشت شان است و در جيب شان است، در كيفشان است و همراهشان است، اين آدم هايى كه ايمان در جيب شان و كيفشان است مى بينيد همه مظاهر ايمان را دارند و همه مظاهر شرك و كفر را هم دارند، يعنى با ريش و تسبيح مى آيد در صف اول سمت راست مى ايستد همان محلى كه جهاد در راه خدا باشد، از همان صف هم صاف پا مى شود مى رود فيلم مستهجن مى بيند و از همان جا هم مى رود...
آقا آمدند در لشكر ۱۰ حضرت سيدالشهدا (ع) سپاه و فرمودند چهار دسته منافق در صدر اسلام داريم، خواستند توجه بدهند به ما كه چهار دسته منافق هم در جامعه داريم حواستان را جمع كنيد، وسعت منافقين خيلى زياد است اين هم درد و آفت انقلاب است. در هر انتخاباتى با آن درگير هستيم، من حرف سياسى نمى زنم، نمى خواهم مبانى را روشن كنم. اين كه در انتخابات شما گير مى كنيد يك دفعه يك عده از فكرى كه مخالف روحانيت است دفاع مى كنند و يك عده از فكرى كه موافق روحانيت است دفاع مى كنند باز ريشه اش همانجاست و خيلى راحت الان شما كه اطلاع داريد راديو بيگانه را شنيديد ومجلات بيگانه را مى بينيم و مشرف هستيد مى توانيد بفهميد. آنهايى كه مخالف روحانيت هستند از تمام دنيا حمايت مى شوند، بدون اين كه اصلا بپرسند اين كيست، اما آن كس كه طرفدار روحانيت است از تمام دنيا مى كوبند بدون اين كه بپرسند او كيست.
اين ادامه مبارزه اى است كه هزار سال است براى ريشه كن كردن نهضت مهدويت و مكتب تشيع برپا شده و راه موفقيت خود را در حذف روحانيت مى بيند. و هر وقت روحانيت را حذف كردند كار تمام است. دنيا شش ميليارد جمعيت دارد، دو ميليارد مسيحى كه در جناح غرب قرار مى گيرند بخش كوچكى هم يهودى هستند. داخل آنها عليه اسلام كار مى كنند و عليه تشيع كار مى كنند. در اين ميان ۲/۱ ميليارد نفر مسلمان است كه شيعه ۱۱۰ ميليون نفر هستيم، يعنى ما يك گروه كم كه در درون خودمان هم اين همه مشكل داريم، اين فضا را پيش خودتان ترسيم كنيد ببينيد حالا تهديد و تهاجم فرهنگى يعنى چى.
۱۱۰ ميليون نفر ماندند كه حرف امام زمان (عج) را تكرار مى كنند و امام زمان (عج) را به امامت قبول دارند.
دشمن هم كاملا همه زواياى ما را مى شناسد. اين طورى فكر نكنيد كه دشمن نمى شناسد شيعه را و اسلام را. و تهديد عليه خود را نمى شناسد و نمى داند كه اين شيعه است كه قرار است بر جهان حكومت كند. اين قطعى است غير از اين كه اعتقاد ماست قطعى است كه همين گروه ايمانى معتقد به فرج و انتظار ظهور منجى عالم بشريت است كه اسم شان را گروه نبايد بگذاريم، همين مردمانى كه ايمان سراسر وجودشان هست و در روحشان هست و بنده خدا هستند. منتظر تشكيل حكومت عدل جهانى واحد است و دنيا مى خواهد به سمت اين تفكر و بينش برود. پس طبيعتا همه طاغوت ها در دنيا تلاش مى كنند كه اين را بزنند.
ماموريت فرهنگى در جامعه اسلامى اصالتا با روحانيت و حوزه ها است، به خاطر اين كه كار فرهنگى شيعه اصالتا با روحانيت و مراجع شيعه است و به همين دليل هم امام زمان (عج) فرموده اند «انهم حجتى عليكم» اين بايد تكليفش روشن بشود. ما نمى توانيم يك جريان ديگر براى اداره حكومت اسلامى ايجاد كنيم و به همين دليل است كه در قانون اساسى اساس را ولايت فقيه و انتخاب آن را با مجلس خبرگان رهبرى و نظارت آن مجلس قرار داده است كه وقتى فرهنگ انقلاب را مى دهيم يك جايى ترويج بكند چهره هاى اصلى اش چهار تا غيرروحانى بشود، ممكن است تا زمانى كه خودمان هستيم اتفاقى نيفتد ولى در گام بعدى دشمن از اين فضا حتما استفاده مى كند و مى گويد مى شود اينها را از روحانيت جدا كند و روحانيت را مى كوبد و اينها را دوباره مى گذارد وسط همين دعوا و مى رود جلو.
آقا در يكى از استان ها در جمع روحانيون فرمودند: اول انقلاب كه امام از روحانيت دفاع مى كرد ما رفتيم خدمت شان و عرض كرديم ما كه آخوندها را مى شناسيم كه چه افرادى درون اينها بودند و چه ها مى كردند چرا شما اينطورى يكپارچه از روحانيون دفاع مى كنيد؟
اين حرف آقا تنها نبود، آقا با آقايان بهشتى، باهنر و جمع خودشان، چنين نظرى داشتند.
چرا شما از كل روحانيت دفاع مى كنيد؟ مى دانيد كه اين روحانيون چه خرابى هايى در بين شان قبل از انقلاب بوده است (كه بايد حساب آنها را جدا كنيم) تا مردم بدانند كه اينها از ما نيستند.
امام مى فرمايند كه نظر من و شما يكى است، فرق آن در اين است كه من مى بينم اگر اجازه داده شود كه روحانيت كوبيده شود منظور دشمن، كوبيدن شما هاست. دشمن مى خواهد بهشتى و خامنه اى و روحانيون انقلابى امثال شما را بكوبد و آنهايى كه عليه روحانيت صحبت مى كنند يعنى اين كه آنهايى كه روحانيون را مورد حمله قرار مى دهند منظورشان آن دسته از روحانى نماها كه اشكال همه داشتند نيست، بلكه ما ديديم آنها را حمايت هم مى كنند و اين قضيه در حمايت غرب از شيخ اشكورى كاملا آشكار شد. دفاع من از كل روحانيت براى اين است كه حرمت شما روحانيون انقلابى شكسته نشود. ما بايد از كل روحانيت دفاع كنيم، به خاطر اين كه آن روحانى هايى كه مى خواهند اسلام ناب را پياده كنند حرمت شان حفظ بشود.
بينش عميق امام را ببينيد. اين يك بينش استراتژيك است. و اين بينش استراتژيك را نبايد از دست بدهيم و نبايد غفلت كنيم بنابراين؛ ماموريت فرهنگى جامعه كه هر روحانى بايد مبلّغ آن باشد اصالتاً و ذاتاً با روحانيت است يعنى همان تبليغ دين با روحانيت است. مى رسيم به يك نقطه مشترك و بايد اين نقطه مشترك را حل كنيم. اين كه منشأ تبليغ روحانيت است و راس تبليغ روحانيت است و چهره تبليغ روحانيت است. اين را بايد كامل حفظ كنيم، يعنى كارهاى فرهنگى كه توسط دولت و ساير نهادها انجام مى شود به هيچ وجه نبايد جلوه اين را داشته باشد كه روحانيون نيستند و يك كسانى ديگرى دارند كار را انجام مى دهند.
اينطورى بشود كه حالا بيرون كه آن فضاى فرهنگى سنگين را دشمن تحميل كرده با ميلياردها دلار سرمايه گذارى دارد دنبال مى كند. ما يك دولت و يك وظيفه قانونى داريم كه اين دولت مى خواهد با آن تهاجم مقابله كند. خودش ساختارش عين آن باشد معلوم است كه محصول به نفع آن دربيايد به نفع امام زمان(ع) و روحانيت شيعه كه در نمى آيد موضوع منافع آخوندها و غيرآخوندها نيست.
من اين قدر حرف زدم اين نبود كه باز اين عوامى كه در جامعه هست باشد بلكه يك مفهوم بسيار عميق و جدى و اساسى در اينجا خفته است.
كار فرهنگى در نهادها و دستگاه اجرايى دو بخش دارد:
يكى اين كه مامور ما معتقد به امام زمان(ع) باشد و سرباز امام زمان(ع) باشد اين وظيفه حوزه ها و روحانيت است حوزه ها و روحانيت بايستى همه اقداماتى را كه براى سرباز امام زمان(ع) نگهداشتن مامور فرهنگى نهادها و دولت انجام مى شود بايد خودش انجام بدهد.
دستگاه اجرايى ما سرباز امام زمان(ع) در بعد فرهنگى را به تنهايى تربيت نمى كند و نبايد چنين فكرى را رواج بدهيم اصلاً اين كه خيلى خطرناك است كه فرمانده دستگاه اجرايى رهبر فكرى و فرهنگى جامعه ما باشد، مثل آنچه در سال هاى اخير تبليغ و بر آن اصرار شد اين به شدت خطرناك تر از آن بحث غيرروحانى و روحانى در رهبريت مردم است. به خاطر اين كه اينجا قدرت و غرور هم هست، جايى كه قدرت و غرور هست نمى تواند رهبرى فكرى و فرهنگى باشد قدرت و غرور مال اسلام است، منتهى در يد امامت و ولايت مدير اجرايى حكومت. رهبر فرهنگى دولت اسلامى نيست ممكن است خودش آدم فرهنگى باشد بنده آدم فرهنگى هستم شما ديديد و من را هم مى شناسيد، اما از وقتى به من گفتند رييس ستاد كل، ديگر كار فرهنگى نكردم و اصلاً ظهور و بروز هم ندادم؛ كار نظامى كردم به خاطر اين كه مى دانم تكليفم نظامى است و من نمى خواهم چهره فكرى فرهنگى جامعه بشوم و غلط است اگر چنين باشد. در دستگاه اجرايى شايسته نيست هم چنين فكرى بكنند.
مدير اجرايى در چارچوب قوه مجريه است. مدير اجرايى نماينده ولى فقيه نيست، بلكه كارگزار دولت ولايت فقيه است. مدير صاحب اختيار نمايندگى و رهبرى فرهنگى و امنيتى نيست. صاحب اجتهاد نيست. مدير در سلسله مراتب قوه مجريه است.مثلاً ما در نيروهاى مسلح فرمانده دسته، فرمانده گردان، فرمانده تيپ و فرمانده لشكر داريم. فرمانده نيرو و فرمانده كل سپاه داريم، فرمانده كل قوا داريم. اين سلسله مراتب فرماندهى كه اجتهادى نيست. تعريف نظامى دارد. بنابراين آن روح معنوى كه در نماينده ولى فقيه و در روحانيت از نظر ارتباط پرسنل سپاه و فرهنگ سپاه با ولى فقيه و نايب امام زمان(ع) و آرواحنالتراب مقدمه الفداه وجود دارد از طريق سلسله مراتب فرماندهى تامين نمى شود.
جهت كار فرماندهى و مديريت برابر قانون و مقررات است. آن هم اين طورى است آقا مى فرمايند فرمانده طرح ات را تهيه كن، س.ك بررسى كند، بعد آقا تصويب مى فرمايند فرمانده امر بر فرماندهى است. فرمانده سپاه امر بر فرمانده كل قوا است. جاى فرمانده كل قوا نيست. در حالى كه نماينده ولى فقيه جاى ولى فقيه است. موضوع امربرى نيست، اگر قرار بر امربرى بود كه قرار بود مثلاً امام يا رهبرى بخواهند علما را در بلاد صدا بزنند و بگويند برو اين را بگو يا اين كار را بكن. برو طرح تبليغى ات را بياور تصويب كنم. برابر آن اقدام كن چنين چيزى از اين ها نمى خواهند براى اين كه مى گويند اين ها فقها هستند فقها خودشان حجت امام زمان(ع) هستند. به موجب حكم قرآن هم بايد از اولى الامر تبعيت بكنند و مى كنند برداشت شان هم از دين است و مسايل سياسى مسايل روز را هم كه ولى امر مى گويد و آن ها گوش مى دهند و خودشان مى روند عمل مى كنند، اما در بخش اجرايى نظامى اين طورى نيست در بخش اجرايى و نظامى بايد بگويى اينجا بايد دفاع بشود حالا چه تهديد نظامى چه تهديد امنيتى و چه تهديد فرهنگى و تهاجم فرهنگى هر كدام بود بايد در برابر اين بايد طرح عمليات داشته باشيم سازماندهى كنيم بايد آموزش بدهيم و بايستى عمليات كنيم و اين امر با فرماندهى و مديريت است.
نكته بسيار مهمى است از نظر اصولى در بينش ما كه نبايد بگوييم روحانيت و حوزه ها رقيب دولت و قوه مجريه هستند. اگر چنين چيزى گفتيم يعنى هتك روحانيت اگر گفتيد نمايندگى رقيب مدير يا فرمانده است اين غلط است و چنين چيزى نبايد بگوييم و اين توهم را در جامعه ايجاد خواهد كرد كه رقابتى در كار است. در حالى كه رقابت نيست روحانيت حافظ اصل اسلام ناب محمدى(ص) و حافظ اصل انقلاب است.
بنابراين اين نوع انشا قضايا آخرش مى خورد به آن جمعبندى كه ما مى خواهيم دو رقيب را بر سر سازش بياوريم ما در اين بحث نمى خواهيم دو رقيب را بر سر سازش بياوريم.
من واقعاً جسارت كردم بيشتر از حد خودم هم حرف زدم در موضوع، اما براى اين كه مى خواستم اينجاى حرفم خوب فهميده بشود اين حرف ها را زدم.
روحانيت شيعه و دستگاه اجرايى هر دو متعلق به ولايت و نهايتاً امام زمان(ع) هستند و اين دولت، دولت امام زمان(ع) است و رهبر عزيز هم امروز به خاطر اين كه نايب امام زمان(ع) است، رهبر همه است. بنابراين ما دو رقيب در صحنه فرهنگى كشور نداريم كه يكى روحانيت باشد و يكى مديران دستگاه اجرايى، مانند آنچه در چند سال گذشته ترويج مى شد.
يك فرهنگ، يك مكتب، خدا رحمت كند مرحوم دكتر على شريعتى را كه مى گفت شيعه يك حزب تمام، شيعه يك حزب تمام يعنى همين و انسجام روحانيت و نبايد سر و صداى اين بحث را به بيرون بكشانيم حتى در بين خودى ها بپذيريم در بين خوبان و رفقا مثلاً در جلسات خصوصى داخل سپاه. اين بحث اجتناب ناپذير است واقعاً براى من هم مثل نوشيدن جام زهر است كه اين حرف ها را دارم مى زنم كه در همين جا اين بحث را بايستى ببنديم.
بايد مديران فرهنگى با روحانيت تعامل داشته باشند ولى آن اساس را كه كار فرهنگى، ماموريت ذاتى روحانيت است اين را جلوه بيرونى اش را درست كنند. يعنى اين كه در درون ملت بايد هر فردى بداند فرهنگ اسلامى را از روحانيت مى گيرد اين يك اصل است. من موافقم كه آقايان غيرروحانى هم در بين مردم دعوت كنند براى مردم سخنرانى كنند مخالف نيستم. موافقم كه بيايند سر كلاس هم درس بدهند ولى نبايد غلبه با غيرروحانى ها باشد دعوت ها بايد غلبه با روحانيون باشد، كلاس ها بايد غلبه با روحانيون باشد يك وقت يك عده هستند كه متن خوب هم مى توانند بنويسند آن متن خوب را باز بايد يك هيات از روحانيون ببينند. روحانيون بايد متن ها را تاييد كنند بگويند نظر فلان فقيه، متن حجت الاسلام فلانى، نه اين كه متن هاى نهيليستى كه معلوم نباشد چه كسى نوشته كه بعد در بيايد ببينيم يك آدم نفوذى نوشته است.
بنابراين كتاب، نشريه، سخنرانى، اصلاً كتابى كه غيرروحانى مى خواهد برود و درس بدهد روى آن كتاب را بايد سه تا حجت الاسلام نوشته باشند دو تا آيت الله نوشته باشند حتى اگر اين كتاب را بدهند آيت الله يك تقريظ بر آن بنويسد و تاييد كند كه بگويند اين كتاب به اين دليل قبول است كه مثلاً آيت الله حسن زاده آملى برايش اين تاييد را نوشته ما اين را داريم درس مى دهيم كه آن نور آيت الله حسن زاده آملى بيفتد به دل خواننده كتاب نه برود دنبال آن. نويسنده امسال بعضى رفقاى خودمان بعد ته قضيه در بيايد كه كسى كه اين كتاب ها را مى نوشته اين تحليل ها را مى نوشته نه دين دارد نه اخلاق. منافق هم هست التقاطى هم هست. بعد هم برود انگليس پناهنده بشود يا در دانشگاه هاى امريكا تدريس كند يا مدعى اسلام و روحانيت و رو در روى روحانيت شيعه بايستد و از منطق غرب دفاع كند.
خيلى وحشتناك مى شود الان اين ها خودشان را رهبران فكرى جامعه مى دانند ما داريم با آن ها مبارزه مى كنيم همه اين عيب ها را هم دارند يعنى هم امريكايى هستند هم منافقند و هم التقاطى هستند هم طرفدار دشمنان امام هستند.
در مجموعه فرهنگى نظام اين چيزها را درست كرديم بعد هم چون نيامديم يك بنياد صحيح جايگزين كنيم اين ها شدند مثل محاسن سفيدهاى فرهنگى كشور بعد هم آن ها را دعوت مى كنند در مجامع دانشجويى و غير آن و دعواى ساختگى هم راه مى اندازند كه صدايش را بلند كنند تا به گوش رسانه هاى بيگانه برسد و آن را با آب و تاب منتشر مى كنند اين كارها همه براى الگوسازى و تراشيدن اسوه براى آن خط انحرافى است. هر كار فرهنگى در كشور مى خواهيد بكنيد خودتان را در محضر امام زمان(ع) بدانيد و اين جمله امام زمان(ع) در گوشتان باشد كه «انهم حجتى عليكم» اگر جز اين بكنيد حتماً به انحراف رفتيم و ضربه خورديم ممكن است امروز ما ضربه نخوريم ما را خداى متعال يك طور ديگر آب ديده كرده، اما ما مى خواهيم جامعه شيعى را نگهداريم.
بنابراين بايد معلوم باشد اين طورى نيست كه ما بگوييم فقط شيعه مسلمان است بقيه كافر هستند بقيه مذاهب هستند همه هم مسلمان هستند ما هم مدافع مسلمين هستيم. مسلمان هايى كه در بوسنى حمايت كرديم، مسلمان هايى كه در فلسطين حمايت مى كنيم، مسلمان هايى كه در عراق داريم حمايت مى كنيم، مسلمان هايى كه در سودان داريم حمايت مى كنيم، در آفريقا داريم حمايت مى كنيم، اين ها همه سنى هستند و به فرهنگ سنى اعتقاد دارند. ولى بيشترشان به اهل بيت پيامبر(ص) هم علاقه دارند. مدافع اصول شيعه هم نيستند ولى ما تكليف الهى داريم. به موجب حكم قرآن و فتواى علما بايد اينكار را انجام بدهيم، اما نبايد در داخل كشور وا بدهيم.
اين يك ابهام مهمى دارد كه منظور از اجرا چيست آن اجرايى كه هر مامور يك مبلغ است يا حتى اجراى اين كه آن مامور به عنوان يك مبلغ بايد تربيت بشود.
موارد اختلاف يكى همين جا است بايد اين را روشن كنيم اين كه يك مامور دستگاه يا نهاد فرهنگى بايد تبديل به يك مبلغ بشود اين وظيفه روحانيت و حوزه هاى علميه است بايد به نام روحانيت اين كار انجام بگيرد. اين كه مامورين دستگاه ها و نهادهاى فرهنگى كار فرهنگى و هنرى بايد بكنند اين با سازماندهى و برنامه ريزى و هدايت مديران است.
فضاى كشور هم دو بخش دارد آن كسى كه مى خواهد در اين فضا به عنوان يك مبلغ انقلاب اسلامى و دستاوردهاى انقلاب اسلامى و در واقع فرهنگ اسلام ناب و فرهنگ امام زمانى حرف بزند بايد خودش تربيت شده روحانيت باشد بايد خودش از روحانيت ياد گرفته باشد بايد مثال هايى كه مى زند بگويد آيت الله فلان اين طور فرمودند. حجت الاسلام فلان اين طورى فرمودند كتاب فلان اين را مى گويد كه نوشته فلان حجت الاسلام است. يعنى بايد هر مأخذى مى دهد روحانيت باشد و بعداً بايستى مبلغ فرهنگى ما در نظامى كه در او رهبريت روحانيت بايد تا ابد بماند يعنى همين ولايت فقيه يعنى رهبرى فكرى جامعه در دست روحانيت باشد به نيابت از امام زمان(ع) و ولى فقيه حاكم است و به موجب قرآن اولى الامر است فصل كننده اختلاف ها است، بايد در اين راستا عمل كند اين نكته اول كه در اين الگو هست.
بنابراين الگوى دوم كاملاً غلط است.
الگوى تفكيك بر اساس كاركردهاى فرهنگى دو حوزه مديريت اجرايى و روحانيت هم غلط است نمى توانيم بگوييم كار روحانيت را تقسيم كنيم بگوييم يك بخش از آن مال خودش يك بخش هم غيرروحانيت، ماموران فرهنگى مى آيند انجام مى دهند اين هم نيست چون يكى است نمى توانيم اين الگو را بپذيريم.
الگوى تفكيك جغرافيايى را هم نمى توانيم بپذيريم يعنى در دستگاه هاى دولتى با مديران اجرايى و در سطح كشور با روحانيت.
در قضيه برگزارى نماز، مدير مسوول بايد بخشنامه كند جزو برنامه و بگويد موقع نماز، نماز خوانده مى شود. آقايان كار را ترك كنند بروند به نماز مگر كار واجبى باشد كه فلان كار باشد اين اختيار را امام دادند به مدير. آقا هم دادند به مدير و مسوول. مسوولان بايد اين چيزها را بگويند.
اما اين كه اين آدم ها كه راه مى افتند بگويند داريم مى رويم نماز، نماز را به امامت روحانيت بخوانند اولى است اين ها بايد بگويند مى رويم نماز امام زمان(ع)، نماز روحانيت، من جزء به جزء را مى شكافم به خاطر اين كه تك تك اين ها تعيين كننده است و بايد روشن كنيم. بنابراين كار فرهنگى در درون سازمان ها چهره اش بايستى چهره اسلام ناب باشد مبانى اش بايستى مبانى قرآن و اهل بيت باشد و مبانى اش بايد مبانى متكى به روحانيت باشد، برنامه ريز و هدايت كننده اش بايد روحانيت باشد، چهره تظاهرش بايد روحانيت باشد، استناد به مداركش بايد روحانيت باشد، كتب و نشرياتش هم بايد از روحانيت باشد.
بنابراين براى كاركنان سازمان ها اگر كار فرهنگى مى شود بايد روحانيت آموزش بدهد. بايد كاركنان فرهنگى را آموزش بدهيم. بنابراين آموزش دادنش هم با خودمان است مى رويم آموزش مى دهيم متوجه اين اصل بزرگ استراتژيك نيستند، امام تبليغى را از دولت و دستگاه هاى اجرايى مى خواهند كه تبليغ اسلام ناب باشد، تبليغ روحانيت باشد، تبليغى مكتبى كار باشد. نه اين كه غير او باشد؛ آن را نمى خواهند. من اين قدر حرف زدم به خاطر اين كه بگويم بر حسب سليقه نيست؛ اين ها استراتژى كلان است. اين ها اصل مكتب است، اين ها حفظ مكتب است. اگر يك وقت يك غيرروحانى بيايد به نام اسلام حرف بزند اثر مثبت داشته باشد نبايد كارى بكنيم روال بشود؛ غيرروحانى بيايد از اسلام دفاع كند و تبليغ كند بنابراين اول بايد تك تك مبلغين و مربيان را به روحانيت وصل بكنيم با روحانيون رفيق كنيم. آقا از اول كه كار مى كنند و من ايشان را مى شناسم از سال ۱۳۵۲ اصلاً منطق آقا نسبت به روحانى اين بود كه كل حجاب ها را بين خودش و جوان ها و مردم بردارد. برود وصل شود طورى كه جوان و مردم مستمع احساس كنند كه رفيقش با او حرف مى زند؛ كسى كه محبوبش هست با او حرف مى زند نه اين كه يك سطح تعيين كنيم و در اين سطح با مردم حرف بزند و در اين احكامى هم كه مى دهند به نمايندگان عقيدتى سياسى و ولى فقيه در نيروهاى مسلح اين را تاكيد مى كنند، حتى اين آقايان را مى خواهند و مى گويند كه من مى خواهم بروى و آخوندى كنى؛ نمى خواهم بروى رياست بكنى يا فرماندهى كنى.
ساز و كارى را تعريف كنيم كه كلاس، كاغذ، غذا، اردو، پشتيبانى، فرستادن افراد به كلاس و محل تربيت و زيارت توسط مديران صورت بگيرد ولى محتواى برنامه ها بايد با نظر روحانيت باشد.
در ستاد كل هم هميشه مى گويند كه يك كسى بيايد فرماندهان را نصيحت كند، براى آن ها حرف معنوى بزند. من مى گويم بايد دفتر عقيدتى سياسى انجام بدهد. آن وقتى هم كه آقايان انجام مى دادند من نمى نوشتم كه من دعوت مى كنم. مى گفتم به همت رييس دفتر عقيدتى سياسى چنين جلسه اى برگزار مى شود، فرماندهان شركت كنند، اصرار هم داشتم كه اين حتماً نوشته شود، تعارف سياسى نبود. من مى خواستم فرماندهان بدانند با همت و دعوت روحانيت پاى درس روحانيت مى نشينند.
در هر حركت فرهنگى شيعى بايد چهره روحانيت، ظهور و بروز و نقش داشته باشد ما در اردوگاه امام خمينى طبس قبل از انقلاب همه كلاسى بوديم. شكل گيرى اش اين طورى بود آقاى طبسى و آقاى صدوقى آمدند با هم ايستادند آن ها لب يك باغچه اى در باغ گلشن طبس (من همين طور قامتشان در ذهنم هست با يك قامت استوارى ايستاده بودند) گفتند ما در اين جا اردوگاه امام خمينى را تشكيل مى دهيم و اينجا به عنوان نقش مرجعيت در اداره امورات مردم زلزله زده طبس مى باشد. همين دو كلمه را گفتند و ديگر ما اين آقايان را نديديم بعد منتهى هر سه روزى يكى از علما مى آمدند آنجا سه روز آقاى ناطق بود، سه روز آقاى خامنه اى بود، سه روز آقاى هاشمى نژاد بود ما هم يك گروه دانشجويى بوديم آنجا كار مى كرديم يك گروه هم موتلفه بودند هر دو تايمان هم در يك سيستم كار مى كرديم.
در اين جمع هم تعدادى روحانى بودند آنچه كه در بين مردم بود و آنچه كه تظاهرش بود اين بود كه روحانيون چنين چيزى را به نام امام به وجود آوردند دارند اداره مى كنند و كار مى كنند ما هم كارهايمان را انجام مى داديم كارهايمان هم موثر بود اينجا در داخل دستگاه هاى فرهنگى هم بايد همينطور باشد، ممكن است شما آدم هاى زبردست از نظر هنر خطابه، نويسندگى و رشته هاى هنرى را به كار بگيريد، اتفاقاً يكى از تدابير جدى آقا همين است. آدم هاى هنرمند، خوش قلم، خوش فكر و طراح حتماً بايد در امور فرهنگى و تبليغى به كار گرفته شوند ولى نبايستى كه ظل جداگانه پيدا كنند، ظل بايد ظل روحانيت باشد، سايه بايد سايه روحانيت باشد روحانيت بايد هنرش را در به كارگيرى عناصر اجتماع براى پيروى از مكتب به كار ببندد. در اينجا مى توانيد شما يك الگو درست كنيد يكى از مشكلات ما در جامعه همين است كه حوزه هاى علميه ما هم نتوانستند اين كار بكنند بحث وحدت حوزه و دانشگاه همين است كه هيچ وقت تحقق پيدا نكرد. حوزه ما بايد بتواند طورى به دانشگاهى ما نزديك شود كه دانشگاهى ما بيايد با نظرات حوزه به مردم خدمت كند و در آهنگ حركت يك مسير را بروند اين طورى نيست كه دانشگاهى روحانى شود يا روحانى دانشگاهى. تعدادى روحانى آمدند دانشگاهى شدند و متاسفانه ضدحوزه شده و دانشگاهى هم كه آمده روحانى شده متاسفانه ضددانشگاهى شده اند اين چه محصولى است اين ها شكست هايى است كه خورديم شكست هاى خيلى جدى در همين انقلاب. كلى سرمايه گذارى كرديم و شكست خورديم نگذاريد در كشور دوباره اين اتفاق بيفتد.
بايد روحانيت بتواند استعدادها را به كار گيرد و سازماندهى بكند با حضور روحانيون نه بى حضور روحانيون يا بگويند مسووليت با ما بعد بسپارند دست چند غيرروحانى، مدير دستگاه اجرايى هم به عنوان مثال بگويد اين غيرروحانى ها كه با مامورين ما هستند اين ها كه مامورين تحت امر من هستند چرا به اسم روحانيت كار كنند بيايند به اسم دستگاه اجرايى كار كنند طبعاً اگر به عمق مكتبى اش توجه نكنيم اين دعوا درست مى شود. ولى اگر به عمق مكتبى اش توجه كنيم آن نمى شود.
مثلاً در سپاه كار فرهنگى در درون سپاه صد در صد به عهده دفتر نمايندگى است آموزش هر سپاهى به عنوان يك مبلغ براى انجام ماموريت فرهنگى در بيرون سپاه باز محتوا و اداره اش با دفتر نمايندگى است ولى سازماندهى، برنامه ريزى، اداره اجرايى و تامين اين دانشگاهى كه مى خواهد علم دين را به پاسدارها منتقل كند اين با فرماندهى است.
دين كه نبايد شكل حكومتى يا شكل حزب بازى پيدا كند از اول تا حالا تلاش شد در تاريخ شيعه كه به حزب بازى نيفتد بايستى طورى باشد كه هر كس خودش را در موضع تبليغ بداند در موضع ثواب بداند در موضع عبوديت و استماع بداند يك چنين جريانى جريان تبليغ تشيع است، در مركزيت آن هم بايد روحانى باشد كه آن روحانى يك دستيارانى دارد، دستياران او افراد صاحب فكرى هستند كه در آن شهر محله يا اداره هستند، الزاماً هم نبايد كارمند دولت باشند كارمند دولت هستند يا شغل آزاد دارند مورد توجه مردم هستند، انقلابى هستند، مى نشينند فكر مى كنند، برنامه ريزى مى كنند، بعد قرار مى شود كه در جامعه در نماز جمعه اين طور رفتار بشود يا در سه ماه تعطيلى بچه ها را براى آموزش قرآن اين طور دعوت كنيم. نهايتاً نبايد نمود ظاهرى داشته باشد كه ما دعوت مى كنيم بياييد ما مى خواهيم فرهنگ اسلام ناب را توسعه بدهيم. نمى خواهيم به نام غيرروحانيت سازمان بدهيم به اين توجه كنيم، اما اگر طورى باشد كه همه فضاى فرهنگى شهر را هدايت بكند و بتواند هماهنگ كند مثل شوراى هماهنگى نهادهاى انقلاب يكى دو سه سال اول انقلاب به طور موثر انجام مى داد، اما امروز شوراى هماهنگى تبليغات به جهت هاى خاصى محدود شده است يك همچنين كارى را بايد ستاد فرهنگى نظام بتواند در هر شهر بكند بالاخره يك روحانى اين خطى و يك روحانى آن خطى، حيدرى وجود دارد نعمتى هم وجود دارد ستاد فرهنگى نظام كارى به اين كارها نبايد داشته باشد بايد همه اين عناصر را بتواند در برنامه ريزى اش در جهت فرهنگ انقلاب اسلامى و وحدت و منافع ملى به كار بگيرد، مثل كارى كه براى بسيج مى كرديم هم از مسجد حيدرى ها بسيجى مى آمد هم از مسجد نعمتى ها بسيجى مى آمد نعمتى ها را مى فرستاديم غرب حيدرى ها را مى فرستاديم جنوب بالاخره بسيجى مى آمد.
اما اگر قرار باشد ستاد فرهنگى انقلاب در يك سمت قرار بگيرد آن وقت يك طرف انقلاب از دست مى رود اين هم جزو مشى روحانيت است كه بايد مشى اداره فرهنگى كشور باشد يعنى مشى روحانيت و امامت تشيع اين است كه حسب سلايق جبهه گيرى متفاوت پيدا نمى كند، بلكه در عين وحدت كثرت مردم را اداره مى كند ستاد فرهنگى نظام بايد همين كار را در منطقه اى كه هست باب كند، بر حسب كارى كه لازم است انجام بدهد يعنى يك جاى ستاد اين كار فرهنگى سياسى باشد برنامه ريزى ها طراحى ها يك جا باشد اجرا متفاوت باشد آخوند حيدرى مى رود مسجد حيدرى كار خودش را مى كند آخوند نعمتى هم مى رود مسجد نعمتى ها كار خودش را مى كند هر دو تا دارند برنامه شما را انجام مى دهند هر دو تا برنامه فرهنگى اسلام ناب را اجرا مى كنند ديگر اين طورى نيست كه هر كس خط خودش را برود حيدرى، نعمتى هم اينجا رنگ مى بازد. در حالى كه آن ها به خاطر تعصب اين را حفظ بكنند پرچم بسيج محله بالا سه متر است پرچم بسيج محل پايين پنج متر است اين كه عيب ندارد بسيجى باشند تابع ولايت فقيه باشند به قانون اساسى جمهورى اسلامى اعتقاد داشته باشند حاضر باشند از كوى و برزن خودشان در برابر دشمن دفاع بكنند فريب جريان هاى نفوذى غرب را كه چه به صورت تهاجم فرهنگى يا سياسى وارد مى شوند نخورند.
اين ها را ما بايد بتوانيم در اين نظام فرهنگى كشور كارهايش را انجام بدهيم و دوستان اگر اين كار را بكنيم هم روحانيت قدرت پيدا مى كند و نفوذ پيدا مى كند كار برايش به وسعت ايجاد مى شود يعنى نظام با اين كار مى تواند ۵۰ درصد حوزه هاى علميه ايران را به كار گيرد و مديريت فرهنگى كشور هم با آن ديده بانى و جمع آورى اطلاعات برآورد تهديدات و برنامه ريزى براى كار فرهنگى مى تواند بستر كار فرهنگى در ايران را فراهم كند و اين مى تواند كار را انجام بدهد.
يك الگوى ديگر هم گفتند:
الگوى تفكيك وظايف براساس گروه هاى مخاطب.
اين هم غلط است، به هر كدام از اين ها نگاه مى كنم مى بينم خلاف آن بينش است. گروه هاى مخاطب بايد همه مخاطب روحانيت باشند، همه مخاطب امام زمان(ع) هستند همه مخاطب مرجعيت هستند و همه مخاطب فقها بايد باشند، نمى شود بگوييم دانشگاهيان مخاطب افراد غيرروحانى و مردم مخاطب روحانيون هستند.
يكى الگوى تفكيك سياستگذارى و نظارت از اجرا و ديگرى الگوى تفكيك جغرافياى كار.
بر مبناى اين دو تا و يك الگوى تلفيقى از اين دو تا كه تنظيم مى كنيم مى گوييم روحانيت در كشور اصالتاً وظيفه كار عقيدتى سياسى و فرهنگى و هدايت دينى را در كشور بر عهده دارد.
اداره مديران اجرايى بخش فرهنگ ماموريت سازماندهى جمع آورى اطلاعات برآورد تهديدات و تهيه طرح هاى تبليغات در بين مناطق جامعه كه نياز به عمليات فرهنگى دارد مسوول آن است. هر دو تا كار بزرگ است اگر دستگاه هاى فرهنگى هم بيايد در اين كار خودش همينطور اختصاصى بشود وارد بشود كار بسيار عظيم و سنگينى است حالا مى گوييم همه آحاد نخبگان فرهنگى جامعه سربازان عمليات فرهنگى در جامعه هستند آموزش آنان با روحانيت است به كارگيرى شان با دستگاه ها و نهادهاى فرهنگى است.
سياستگذارى و نظارت نياز به سرمايه گذارى ندارد بخش سخت قضيه موضوع آموزش است.
كاركنان دستگاه هاى فرهنگى ما كه امروز همه سرباز مبلغ مكتب امام زمان(ع) نيستند ما بايد تمام آنان را تبديل كنيم به سربازان مبلغ مكتب امام زمان(ع) در كشور و مدافع انقلاب اسلامى اين كه چطورى بايد عناصر دستگاه ها و نهادها تبديل بشوند به سرباز مبلغ اسلام ناب، اين وظيفه دولت با هماهنگى حوزه ها و روحانيت است چطورش با روحانيت ولى با چه وسيله اى؟ با وسايلى كه دستگاه اجرايى فراهم مى كنند اينجا مدير نبايد بگويد دفتر نمايندگى خودش برود اين كارها را بكند و وسايلش را فراهم كند به ما هم ربطى ندارد بودجه هم نمى توانيم بگذاريم اين همان نقطه شكست است بايد در بحث آموزش برنامه مشترك باشد بخش محتوايى و معنوى و استادى با روحانيت و با غلبه چهره روحانى و با استفاده از همه استعدادهاى هنرى، فرهنگى و دينى و قرآنى كه در كشور وجود دارد، اما در اجرا دستگاه ها و نهادهاى فرهنگى كه بايد بگويد براى كاركنان چه كلاسى گذاشته شود، چند تا، كجا و همه اين ها مشترك با روحانيت است.
وقتى ما مى گوييم رقيب نيستند يعنى روحانيت و دستگاه اجرايى فرهنگى با هم مى نشينند مى گويند برنامه آموزش و تبليغ ما در كشور چيست محتوا را روحانيت تعيين مى كند بعد برنامه ريزى مى كنند. در برنامه ريزى يك برنامه است آموزش مردم يك برنامه است يك برنامه ريخته مى شود منتهى اين يك برنامه را هم مشترك مى ريزند امكان پذير است ما عمليات مشترك بين سازمانى داريم.
شما مى دانيد عمليات مشترك نظامى هم داريم نيروى زمينى، هوايى، دريايى را يك فرمانده در يك عمليات هدايت مى كند يا عمليات مردمى خودمان داشتيم عمليات والفجر هشت را داشتيم ،۵۰ ۵۰ امكانات سپاه و دولت بود كه من در آن حضور داشتم دولت نقش داشت و بالاخره برنامه ريزى مشترك شد.
برنامه ريزى مشترك مى شود كرد قاعدتا پشتيبانى مالى، آمادى، كلاس، ساختمانى بايد در برنامه هاى دستگاه ها و نهادهاى فرهنگى دولت گنجانده شود.
نه اين كه بگوييم روحانيت بگويد چى مى خواهد چقدر مى خواهد بنشينيم چانه بزنيم اصلاً دولت وقتى كه براى فعاليت هاى اقتصادى، سياسى و اجرايى ساختار دارد، سيستم دارد، پشتيبانى دارد، ستاد دارد، اداره دارد، براى امور فرهنگى هم بايد داشته باشد براى اين كه چهره نظامى پيدا مى كند برايش يك فكرى بكنيم كه از اين حالت تضعيف كننده اسم اداره در بيايد.
ما مى خواهيم از بنيان هاى فكرى نهضت امام خمينى كه اسلام ناب محمدى(ص) است در كشور دفاع كنيم و جلوى تهاجم فرهنگى به او را بگيريم و پاسخ تهاجم فرهنگى را بدهيم، اما اين بدون همراهى روحانيت انجام نمى گيرد اين با همان تكليف امام زمانى(ع) است بدانيم در محضر امام زمان(ع) هستيم، آقا كار ما را مى بيند مورد توجه قرار مى دهد مزد ما را هم مى دهد كما اين كه در يك مختصر حركت انقلاب داد.
افرادى كه در راس دولت هستند و افرادى كه در حوزه روحانيت هستند در اصل استراتژى حركت شيعه با هم اختلاف نظرى ندارند و اين كه رهبرى حركت شيعه با روحانيت است در اين هم هيچ اختلافى نيست بايد حتما چنين باشد و اين كه امام زمان(ع) فرمودند از طريق روحانيت اين هم قطعى است اين هم بايد انجام شود نظر امام و ولى فقيه هم مقام معظم رهبرى حضرت آيت الله خامنه اى هم همين بوده است.
سياست ها و خطوط كلى اش را بايد رهبرى تعيين كند و بعد هم برنامه مشتركى كه تهيه مى شود مورد تاييد شوراى عالى انقلاب فرهنگى قرار گيرد. معلوم مى شود يك برنامه است بعد تكليف زيرش بنويسيد وظايف، وظايف روحانيت ،۱ ،۲ ۳ و... و وظايف دستگاه هاى اجرايى ،۱ ،۲ ،۳ ۴و... بعد بودجه هم كه مى نويسند همينطور رديف، رديف ماموريت اين اعتبارات بابت حوزه هاى علميه و روحانيت اين اعتبارات بابت دستگاه ها و نهادهاى اجرايى و فرهنگى پول كه مال امام زمان است بودجه كشور است نه، اگر اين برنامه فرهنگى شما ايجاب مى كند كه امسال صدميليارد تومانش به اسم حوزه و روحانيت نوشته شود وقتى برنامه مشترك بود هيچ مانعى ندارد.
و اين طور نيست كه پول مى رود توى حوزه علميه روحانيت معلوم نيست چه كار مى شود پول مى رود هزينه همان كارى مى شود مطابق سياست هاى كلى رهبرى است و مطابق برنامه مشترك مصوب است.
اين را مسوولان بايد بنشينند تنظيم كنند اين برنامه مشترك هم در رئوس مطالب هست هم در جهت گيرى ها هست هم در سياستگذارى ها هست كه بايد به تاييد روحانيت برسد بعد برنامه اجرايى اش را هم در اجرا بايد همين چيزها اجرا شود تقسيم كار بايد بشود بخشى كه روحانيت انجام مى دهد و بخشى كه دستگاه ها و نهادهاى اجرايى انجام مى دهند.
مبلغ دينى ما بايد اسوه اش اباذر باشد بايد عمار ياسر باشد. مامور فرهنگى ما ضمن اين كه وظيفه فرهنگى و هنرى اش را انجام مى دهد بايستى كه زبانش هم زبان دفاع از مكتب باشد. مى خواهيم به اين محصول برسيم حالا اين سياست را در جامعه چه طورى به كار بگيريم اين باز با روحانيت نيست با مسووليت قوه مجريه است منتهى قاعدتاً مثل ساير مسايل كلان كشور به تاييد مقام عظماى ولايت و امامت و رهبرى مى رسد. اين كارها بايستى كه يكپارچه بين حوزه هاى علميه و قوه مجريه زير نظر ولى فقيه صورت بگيرد.
منبع: روزنامه جوان
مكتب تشيع همان است كه امام فرمودند كشور بدون روحانيت مثل كشور بدون طبيب است. كشور شيعه فقط براساس روحانيت مى تواند حركت كند. اين قدر وقت شما را گرفتم و اين قدر توى اين مبانى بحث كردم براى اين كه بتوانم وارد فضاى حزب الهى انقلاب اسلامى بشوم، در فضاى حزب الهى انقلاب اسلامى ما چهار درگيرى داشتيم كه ناشى از اين تفكر بود.
۱- در بعضى از استان ها افرادى با ذهنيت هاى سابق مطرح كردند بين امام جمعه ها و استاندارها كه هميشه استاندار مى گويد ما چه كاره ايم در اين استان، ما نماينده عالى دولت هستيم اين نماينده ولى فقيه كيست؟ امام جمعه چه مى گويد در حالى كه نماينده ولى فقيه و امام جمعه مى گويد كه اين مردم شيعه هستند، پيرو امام زمان(ع) هستند، حجتشان امام جمعه است و حجتشان نماينده ولى فقيه است، استاندار نماينده دولت است كارهاى اجرايى انجام بدهد. دولت، دولت ولايت و مردم است استاندار هم استاندار ولايت فقيه و مردم است. به جاى اين كه چيز به اين روشنى درك بشود اختلاف افكنى كردند.
۲- در خود دولت نظريه امريكايى حاكميت دوگانه مطرح شد و همان بحث حذف روحانيت امام زمان (عج) و مكتب علوى است.
اين درسى بود كه از انقلاب اسلامى گرفته بودند. ديده بودند كه بيش از صد سال كار كردند محصول كارشان را امام خمينى هدر داد و روحانيت را دوباره آورد مرجع مردم قرار داد. اينقدر حمايت از غرب زده ها و افراد ضد روحانيت غيرقابل باور است، شما اندازه گيرى نكرده ايد كه چقدر غرب از اين عناصر حمايت كرد و چقدر غرب از اين جريان در سال هاى اخير حمايت كرد، عناصر را شما تك تك بگيريد خواهيد ديد كه چقدر حمايت كرده است. مفهوم اين همه حمايت اين نبود كه مى خواهند از آزادى و دموكراسى دفاع كنند و اينها آدم هاى آزادى و دموكراسى هستند نه اين نبود، مفهوم اين همه حمايت اين بود كه مى خواستند غربى ها توسط اين ها همه آن چيزهايى كه امام خمينى از حلقوم غرب گرفته از امام خمينى پس بگيرند. اصلا اين جريان براى اين به وجود آمد، نشستند طراحى كردند، فكر كردند و اين درآمد و اين هم مسايل سياسى اش در انقلاب است. يك دسته آنهايى كه ايمان در وجودشان است در شريان هاى وجودشان است و در روحشان است، اينها حزب اللهى هستند. ببينيم امام چه گفت، آقا چه فرمودند، دعا كنيم به امام، دعا كنيم به آقا، دعا كنيم به آقا دعا كنيم و اگر يك انحرافى در انقلاب به وجود بيايد دلشان مى سوزد غصه مى خورند اشك مى ريزند، مى دوند.
يك گروه هم هستند كه ايمان و انقلاب در مشت شان است و در جيب شان است، در كيفشان است و همراهشان است، اين آدم هايى كه ايمان در جيب شان و كيفشان است مى بينيد همه مظاهر ايمان را دارند و همه مظاهر شرك و كفر را هم دارند، يعنى با ريش و تسبيح مى آيد در صف اول سمت راست مى ايستد همان محلى كه جهاد در راه خدا باشد، از همان صف هم صاف پا مى شود مى رود فيلم مستهجن مى بيند و از همان جا هم مى رود...
آقا آمدند در لشكر ۱۰ حضرت سيدالشهدا (ع) سپاه و فرمودند چهار دسته منافق در صدر اسلام داريم، خواستند توجه بدهند به ما كه چهار دسته منافق هم در جامعه داريم حواستان را جمع كنيد، وسعت منافقين خيلى زياد است اين هم درد و آفت انقلاب است. در هر انتخاباتى با آن درگير هستيم، من حرف سياسى نمى زنم، نمى خواهم مبانى را روشن كنم. اين كه در انتخابات شما گير مى كنيد يك دفعه يك عده از فكرى كه مخالف روحانيت است دفاع مى كنند و يك عده از فكرى كه موافق روحانيت است دفاع مى كنند باز ريشه اش همانجاست و خيلى راحت الان شما كه اطلاع داريد راديو بيگانه را شنيديد ومجلات بيگانه را مى بينيم و مشرف هستيد مى توانيد بفهميد. آنهايى كه مخالف روحانيت هستند از تمام دنيا حمايت مى شوند، بدون اين كه اصلا بپرسند اين كيست، اما آن كس كه طرفدار روحانيت است از تمام دنيا مى كوبند بدون اين كه بپرسند او كيست.
اين ادامه مبارزه اى است كه هزار سال است براى ريشه كن كردن نهضت مهدويت و مكتب تشيع برپا شده و راه موفقيت خود را در حذف روحانيت مى بيند. و هر وقت روحانيت را حذف كردند كار تمام است. دنيا شش ميليارد جمعيت دارد، دو ميليارد مسيحى كه در جناح غرب قرار مى گيرند بخش كوچكى هم يهودى هستند. داخل آنها عليه اسلام كار مى كنند و عليه تشيع كار مى كنند. در اين ميان ۲/۱ ميليارد نفر مسلمان است كه شيعه ۱۱۰ ميليون نفر هستيم، يعنى ما يك گروه كم كه در درون خودمان هم اين همه مشكل داريم، اين فضا را پيش خودتان ترسيم كنيد ببينيد حالا تهديد و تهاجم فرهنگى يعنى چى.
۱۱۰ ميليون نفر ماندند كه حرف امام زمان (عج) را تكرار مى كنند و امام زمان (عج) را به امامت قبول دارند.
دشمن هم كاملا همه زواياى ما را مى شناسد. اين طورى فكر نكنيد كه دشمن نمى شناسد شيعه را و اسلام را. و تهديد عليه خود را نمى شناسد و نمى داند كه اين شيعه است كه قرار است بر جهان حكومت كند. اين قطعى است غير از اين كه اعتقاد ماست قطعى است كه همين گروه ايمانى معتقد به فرج و انتظار ظهور منجى عالم بشريت است كه اسم شان را گروه نبايد بگذاريم، همين مردمانى كه ايمان سراسر وجودشان هست و در روحشان هست و بنده خدا هستند. منتظر تشكيل حكومت عدل جهانى واحد است و دنيا مى خواهد به سمت اين تفكر و بينش برود. پس طبيعتا همه طاغوت ها در دنيا تلاش مى كنند كه اين را بزنند.
ماموريت فرهنگى در جامعه اسلامى اصالتا با روحانيت و حوزه ها است، به خاطر اين كه كار فرهنگى شيعه اصالتا با روحانيت و مراجع شيعه است و به همين دليل هم امام زمان (عج) فرموده اند «انهم حجتى عليكم» اين بايد تكليفش روشن بشود. ما نمى توانيم يك جريان ديگر براى اداره حكومت اسلامى ايجاد كنيم و به همين دليل است كه در قانون اساسى اساس را ولايت فقيه و انتخاب آن را با مجلس خبرگان رهبرى و نظارت آن مجلس قرار داده است كه وقتى فرهنگ انقلاب را مى دهيم يك جايى ترويج بكند چهره هاى اصلى اش چهار تا غيرروحانى بشود، ممكن است تا زمانى كه خودمان هستيم اتفاقى نيفتد ولى در گام بعدى دشمن از اين فضا حتما استفاده مى كند و مى گويد مى شود اينها را از روحانيت جدا كند و روحانيت را مى كوبد و اينها را دوباره مى گذارد وسط همين دعوا و مى رود جلو.
آقا در يكى از استان ها در جمع روحانيون فرمودند: اول انقلاب كه امام از روحانيت دفاع مى كرد ما رفتيم خدمت شان و عرض كرديم ما كه آخوندها را مى شناسيم كه چه افرادى درون اينها بودند و چه ها مى كردند چرا شما اينطورى يكپارچه از روحانيون دفاع مى كنيد؟
اين حرف آقا تنها نبود، آقا با آقايان بهشتى، باهنر و جمع خودشان، چنين نظرى داشتند.
چرا شما از كل روحانيت دفاع مى كنيد؟ مى دانيد كه اين روحانيون چه خرابى هايى در بين شان قبل از انقلاب بوده است (كه بايد حساب آنها را جدا كنيم) تا مردم بدانند كه اينها از ما نيستند.
امام مى فرمايند كه نظر من و شما يكى است، فرق آن در اين است كه من مى بينم اگر اجازه داده شود كه روحانيت كوبيده شود منظور دشمن، كوبيدن شما هاست. دشمن مى خواهد بهشتى و خامنه اى و روحانيون انقلابى امثال شما را بكوبد و آنهايى كه عليه روحانيت صحبت مى كنند يعنى اين كه آنهايى كه روحانيون را مورد حمله قرار مى دهند منظورشان آن دسته از روحانى نماها كه اشكال همه داشتند نيست، بلكه ما ديديم آنها را حمايت هم مى كنند و اين قضيه در حمايت غرب از شيخ اشكورى كاملا آشكار شد. دفاع من از كل روحانيت براى اين است كه حرمت شما روحانيون انقلابى شكسته نشود. ما بايد از كل روحانيت دفاع كنيم، به خاطر اين كه آن روحانى هايى كه مى خواهند اسلام ناب را پياده كنند حرمت شان حفظ بشود.
بينش عميق امام را ببينيد. اين يك بينش استراتژيك است. و اين بينش استراتژيك را نبايد از دست بدهيم و نبايد غفلت كنيم بنابراين؛ ماموريت فرهنگى جامعه كه هر روحانى بايد مبلّغ آن باشد اصالتاً و ذاتاً با روحانيت است يعنى همان تبليغ دين با روحانيت است. مى رسيم به يك نقطه مشترك و بايد اين نقطه مشترك را حل كنيم. اين كه منشأ تبليغ روحانيت است و راس تبليغ روحانيت است و چهره تبليغ روحانيت است. اين را بايد كامل حفظ كنيم، يعنى كارهاى فرهنگى كه توسط دولت و ساير نهادها انجام مى شود به هيچ وجه نبايد جلوه اين را داشته باشد كه روحانيون نيستند و يك كسانى ديگرى دارند كار را انجام مى دهند.
اينطورى بشود كه حالا بيرون كه آن فضاى فرهنگى سنگين را دشمن تحميل كرده با ميلياردها دلار سرمايه گذارى دارد دنبال مى كند. ما يك دولت و يك وظيفه قانونى داريم كه اين دولت مى خواهد با آن تهاجم مقابله كند. خودش ساختارش عين آن باشد معلوم است كه محصول به نفع آن دربيايد به نفع امام زمان(ع) و روحانيت شيعه كه در نمى آيد موضوع منافع آخوندها و غيرآخوندها نيست.
من اين قدر حرف زدم اين نبود كه باز اين عوامى كه در جامعه هست باشد بلكه يك مفهوم بسيار عميق و جدى و اساسى در اينجا خفته است.
كار فرهنگى در نهادها و دستگاه اجرايى دو بخش دارد:
يكى اين كه مامور ما معتقد به امام زمان(ع) باشد و سرباز امام زمان(ع) باشد اين وظيفه حوزه ها و روحانيت است حوزه ها و روحانيت بايستى همه اقداماتى را كه براى سرباز امام زمان(ع) نگهداشتن مامور فرهنگى نهادها و دولت انجام مى شود بايد خودش انجام بدهد.
دستگاه اجرايى ما سرباز امام زمان(ع) در بعد فرهنگى را به تنهايى تربيت نمى كند و نبايد چنين فكرى را رواج بدهيم اصلاً اين كه خيلى خطرناك است كه فرمانده دستگاه اجرايى رهبر فكرى و فرهنگى جامعه ما باشد، مثل آنچه در سال هاى اخير تبليغ و بر آن اصرار شد اين به شدت خطرناك تر از آن بحث غيرروحانى و روحانى در رهبريت مردم است. به خاطر اين كه اينجا قدرت و غرور هم هست، جايى كه قدرت و غرور هست نمى تواند رهبرى فكرى و فرهنگى باشد قدرت و غرور مال اسلام است، منتهى در يد امامت و ولايت مدير اجرايى حكومت. رهبر فرهنگى دولت اسلامى نيست ممكن است خودش آدم فرهنگى باشد بنده آدم فرهنگى هستم شما ديديد و من را هم مى شناسيد، اما از وقتى به من گفتند رييس ستاد كل، ديگر كار فرهنگى نكردم و اصلاً ظهور و بروز هم ندادم؛ كار نظامى كردم به خاطر اين كه مى دانم تكليفم نظامى است و من نمى خواهم چهره فكرى فرهنگى جامعه بشوم و غلط است اگر چنين باشد. در دستگاه اجرايى شايسته نيست هم چنين فكرى بكنند.
مدير اجرايى در چارچوب قوه مجريه است. مدير اجرايى نماينده ولى فقيه نيست، بلكه كارگزار دولت ولايت فقيه است. مدير صاحب اختيار نمايندگى و رهبرى فرهنگى و امنيتى نيست. صاحب اجتهاد نيست. مدير در سلسله مراتب قوه مجريه است.مثلاً ما در نيروهاى مسلح فرمانده دسته، فرمانده گردان، فرمانده تيپ و فرمانده لشكر داريم. فرمانده نيرو و فرمانده كل سپاه داريم، فرمانده كل قوا داريم. اين سلسله مراتب فرماندهى كه اجتهادى نيست. تعريف نظامى دارد. بنابراين آن روح معنوى كه در نماينده ولى فقيه و در روحانيت از نظر ارتباط پرسنل سپاه و فرهنگ سپاه با ولى فقيه و نايب امام زمان(ع) و آرواحنالتراب مقدمه الفداه وجود دارد از طريق سلسله مراتب فرماندهى تامين نمى شود.
جهت كار فرماندهى و مديريت برابر قانون و مقررات است. آن هم اين طورى است آقا مى فرمايند فرمانده طرح ات را تهيه كن، س.ك بررسى كند، بعد آقا تصويب مى فرمايند فرمانده امر بر فرماندهى است. فرمانده سپاه امر بر فرمانده كل قوا است. جاى فرمانده كل قوا نيست. در حالى كه نماينده ولى فقيه جاى ولى فقيه است. موضوع امربرى نيست، اگر قرار بر امربرى بود كه قرار بود مثلاً امام يا رهبرى بخواهند علما را در بلاد صدا بزنند و بگويند برو اين را بگو يا اين كار را بكن. برو طرح تبليغى ات را بياور تصويب كنم. برابر آن اقدام كن چنين چيزى از اين ها نمى خواهند براى اين كه مى گويند اين ها فقها هستند فقها خودشان حجت امام زمان(ع) هستند. به موجب حكم قرآن هم بايد از اولى الامر تبعيت بكنند و مى كنند برداشت شان هم از دين است و مسايل سياسى مسايل روز را هم كه ولى امر مى گويد و آن ها گوش مى دهند و خودشان مى روند عمل مى كنند، اما در بخش اجرايى نظامى اين طورى نيست در بخش اجرايى و نظامى بايد بگويى اينجا بايد دفاع بشود حالا چه تهديد نظامى چه تهديد امنيتى و چه تهديد فرهنگى و تهاجم فرهنگى هر كدام بود بايد در برابر اين بايد طرح عمليات داشته باشيم سازماندهى كنيم بايد آموزش بدهيم و بايستى عمليات كنيم و اين امر با فرماندهى و مديريت است.
نكته بسيار مهمى است از نظر اصولى در بينش ما كه نبايد بگوييم روحانيت و حوزه ها رقيب دولت و قوه مجريه هستند. اگر چنين چيزى گفتيم يعنى هتك روحانيت اگر گفتيد نمايندگى رقيب مدير يا فرمانده است اين غلط است و چنين چيزى نبايد بگوييم و اين توهم را در جامعه ايجاد خواهد كرد كه رقابتى در كار است. در حالى كه رقابت نيست روحانيت حافظ اصل اسلام ناب محمدى(ص) و حافظ اصل انقلاب است.
بنابراين اين نوع انشا قضايا آخرش مى خورد به آن جمعبندى كه ما مى خواهيم دو رقيب را بر سر سازش بياوريم ما در اين بحث نمى خواهيم دو رقيب را بر سر سازش بياوريم.
من واقعاً جسارت كردم بيشتر از حد خودم هم حرف زدم در موضوع، اما براى اين كه مى خواستم اينجاى حرفم خوب فهميده بشود اين حرف ها را زدم.
روحانيت شيعه و دستگاه اجرايى هر دو متعلق به ولايت و نهايتاً امام زمان(ع) هستند و اين دولت، دولت امام زمان(ع) است و رهبر عزيز هم امروز به خاطر اين كه نايب امام زمان(ع) است، رهبر همه است. بنابراين ما دو رقيب در صحنه فرهنگى كشور نداريم كه يكى روحانيت باشد و يكى مديران دستگاه اجرايى، مانند آنچه در چند سال گذشته ترويج مى شد.
يك فرهنگ، يك مكتب، خدا رحمت كند مرحوم دكتر على شريعتى را كه مى گفت شيعه يك حزب تمام، شيعه يك حزب تمام يعنى همين و انسجام روحانيت و نبايد سر و صداى اين بحث را به بيرون بكشانيم حتى در بين خودى ها بپذيريم در بين خوبان و رفقا مثلاً در جلسات خصوصى داخل سپاه. اين بحث اجتناب ناپذير است واقعاً براى من هم مثل نوشيدن جام زهر است كه اين حرف ها را دارم مى زنم كه در همين جا اين بحث را بايستى ببنديم.
بايد مديران فرهنگى با روحانيت تعامل داشته باشند ولى آن اساس را كه كار فرهنگى، ماموريت ذاتى روحانيت است اين را جلوه بيرونى اش را درست كنند. يعنى اين كه در درون ملت بايد هر فردى بداند فرهنگ اسلامى را از روحانيت مى گيرد اين يك اصل است. من موافقم كه آقايان غيرروحانى هم در بين مردم دعوت كنند براى مردم سخنرانى كنند مخالف نيستم. موافقم كه بيايند سر كلاس هم درس بدهند ولى نبايد غلبه با غيرروحانى ها باشد دعوت ها بايد غلبه با روحانيون باشد، كلاس ها بايد غلبه با روحانيون باشد يك وقت يك عده هستند كه متن خوب هم مى توانند بنويسند آن متن خوب را باز بايد يك هيات از روحانيون ببينند. روحانيون بايد متن ها را تاييد كنند بگويند نظر فلان فقيه، متن حجت الاسلام فلانى، نه اين كه متن هاى نهيليستى كه معلوم نباشد چه كسى نوشته كه بعد در بيايد ببينيم يك آدم نفوذى نوشته است.
بنابراين كتاب، نشريه، سخنرانى، اصلاً كتابى كه غيرروحانى مى خواهد برود و درس بدهد روى آن كتاب را بايد سه تا حجت الاسلام نوشته باشند دو تا آيت الله نوشته باشند حتى اگر اين كتاب را بدهند آيت الله يك تقريظ بر آن بنويسد و تاييد كند كه بگويند اين كتاب به اين دليل قبول است كه مثلاً آيت الله حسن زاده آملى برايش اين تاييد را نوشته ما اين را داريم درس مى دهيم كه آن نور آيت الله حسن زاده آملى بيفتد به دل خواننده كتاب نه برود دنبال آن. نويسنده امسال بعضى رفقاى خودمان بعد ته قضيه در بيايد كه كسى كه اين كتاب ها را مى نوشته اين تحليل ها را مى نوشته نه دين دارد نه اخلاق. منافق هم هست التقاطى هم هست. بعد هم برود انگليس پناهنده بشود يا در دانشگاه هاى امريكا تدريس كند يا مدعى اسلام و روحانيت و رو در روى روحانيت شيعه بايستد و از منطق غرب دفاع كند.
خيلى وحشتناك مى شود الان اين ها خودشان را رهبران فكرى جامعه مى دانند ما داريم با آن ها مبارزه مى كنيم همه اين عيب ها را هم دارند يعنى هم امريكايى هستند هم منافقند و هم التقاطى هستند هم طرفدار دشمنان امام هستند.
در مجموعه فرهنگى نظام اين چيزها را درست كرديم بعد هم چون نيامديم يك بنياد صحيح جايگزين كنيم اين ها شدند مثل محاسن سفيدهاى فرهنگى كشور بعد هم آن ها را دعوت مى كنند در مجامع دانشجويى و غير آن و دعواى ساختگى هم راه مى اندازند كه صدايش را بلند كنند تا به گوش رسانه هاى بيگانه برسد و آن را با آب و تاب منتشر مى كنند اين كارها همه براى الگوسازى و تراشيدن اسوه براى آن خط انحرافى است. هر كار فرهنگى در كشور مى خواهيد بكنيد خودتان را در محضر امام زمان(ع) بدانيد و اين جمله امام زمان(ع) در گوشتان باشد كه «انهم حجتى عليكم» اگر جز اين بكنيد حتماً به انحراف رفتيم و ضربه خورديم ممكن است امروز ما ضربه نخوريم ما را خداى متعال يك طور ديگر آب ديده كرده، اما ما مى خواهيم جامعه شيعى را نگهداريم.
بنابراين بايد معلوم باشد اين طورى نيست كه ما بگوييم فقط شيعه مسلمان است بقيه كافر هستند بقيه مذاهب هستند همه هم مسلمان هستند ما هم مدافع مسلمين هستيم. مسلمان هايى كه در بوسنى حمايت كرديم، مسلمان هايى كه در فلسطين حمايت مى كنيم، مسلمان هايى كه در عراق داريم حمايت مى كنيم، مسلمان هايى كه در سودان داريم حمايت مى كنيم، در آفريقا داريم حمايت مى كنيم، اين ها همه سنى هستند و به فرهنگ سنى اعتقاد دارند. ولى بيشترشان به اهل بيت پيامبر(ص) هم علاقه دارند. مدافع اصول شيعه هم نيستند ولى ما تكليف الهى داريم. به موجب حكم قرآن و فتواى علما بايد اينكار را انجام بدهيم، اما نبايد در داخل كشور وا بدهيم.
الگوى تفكيك سياستگذارى و نظارت بر اجرا
اين يك ابهام مهمى دارد كه منظور از اجرا چيست آن اجرايى كه هر مامور يك مبلغ است يا حتى اجراى اين كه آن مامور به عنوان يك مبلغ بايد تربيت بشود.
موارد اختلاف يكى همين جا است بايد اين را روشن كنيم اين كه يك مامور دستگاه يا نهاد فرهنگى بايد تبديل به يك مبلغ بشود اين وظيفه روحانيت و حوزه هاى علميه است بايد به نام روحانيت اين كار انجام بگيرد. اين كه مامورين دستگاه ها و نهادهاى فرهنگى كار فرهنگى و هنرى بايد بكنند اين با سازماندهى و برنامه ريزى و هدايت مديران است.
فضاى كشور هم دو بخش دارد آن كسى كه مى خواهد در اين فضا به عنوان يك مبلغ انقلاب اسلامى و دستاوردهاى انقلاب اسلامى و در واقع فرهنگ اسلام ناب و فرهنگ امام زمانى حرف بزند بايد خودش تربيت شده روحانيت باشد بايد خودش از روحانيت ياد گرفته باشد بايد مثال هايى كه مى زند بگويد آيت الله فلان اين طور فرمودند. حجت الاسلام فلان اين طورى فرمودند كتاب فلان اين را مى گويد كه نوشته فلان حجت الاسلام است. يعنى بايد هر مأخذى مى دهد روحانيت باشد و بعداً بايستى مبلغ فرهنگى ما در نظامى كه در او رهبريت روحانيت بايد تا ابد بماند يعنى همين ولايت فقيه يعنى رهبرى فكرى جامعه در دست روحانيت باشد به نيابت از امام زمان(ع) و ولى فقيه حاكم است و به موجب قرآن اولى الامر است فصل كننده اختلاف ها است، بايد در اين راستا عمل كند اين نكته اول كه در اين الگو هست.
الگوى دوم: تفكيك موضوعى فعاليت هاى فرهنگى
بنابراين الگوى دوم كاملاً غلط است.
الگوى تفكيك بر اساس كاركردهاى فرهنگى دو حوزه مديريت اجرايى و روحانيت هم غلط است نمى توانيم بگوييم كار روحانيت را تقسيم كنيم بگوييم يك بخش از آن مال خودش يك بخش هم غيرروحانيت، ماموران فرهنگى مى آيند انجام مى دهند اين هم نيست چون يكى است نمى توانيم اين الگو را بپذيريم.
الگوى تفكيك جغرافيايى را هم نمى توانيم بپذيريم يعنى در دستگاه هاى دولتى با مديران اجرايى و در سطح كشور با روحانيت.
در قضيه برگزارى نماز، مدير مسوول بايد بخشنامه كند جزو برنامه و بگويد موقع نماز، نماز خوانده مى شود. آقايان كار را ترك كنند بروند به نماز مگر كار واجبى باشد كه فلان كار باشد اين اختيار را امام دادند به مدير. آقا هم دادند به مدير و مسوول. مسوولان بايد اين چيزها را بگويند.
اما اين كه اين آدم ها كه راه مى افتند بگويند داريم مى رويم نماز، نماز را به امامت روحانيت بخوانند اولى است اين ها بايد بگويند مى رويم نماز امام زمان(ع)، نماز روحانيت، من جزء به جزء را مى شكافم به خاطر اين كه تك تك اين ها تعيين كننده است و بايد روشن كنيم. بنابراين كار فرهنگى در درون سازمان ها چهره اش بايستى چهره اسلام ناب باشد مبانى اش بايستى مبانى قرآن و اهل بيت باشد و مبانى اش بايد مبانى متكى به روحانيت باشد، برنامه ريز و هدايت كننده اش بايد روحانيت باشد، چهره تظاهرش بايد روحانيت باشد، استناد به مداركش بايد روحانيت باشد، كتب و نشرياتش هم بايد از روحانيت باشد.
بنابراين براى كاركنان سازمان ها اگر كار فرهنگى مى شود بايد روحانيت آموزش بدهد. بايد كاركنان فرهنگى را آموزش بدهيم. بنابراين آموزش دادنش هم با خودمان است مى رويم آموزش مى دهيم متوجه اين اصل بزرگ استراتژيك نيستند، امام تبليغى را از دولت و دستگاه هاى اجرايى مى خواهند كه تبليغ اسلام ناب باشد، تبليغ روحانيت باشد، تبليغى مكتبى كار باشد. نه اين كه غير او باشد؛ آن را نمى خواهند. من اين قدر حرف زدم به خاطر اين كه بگويم بر حسب سليقه نيست؛ اين ها استراتژى كلان است. اين ها اصل مكتب است، اين ها حفظ مكتب است. اگر يك وقت يك غيرروحانى بيايد به نام اسلام حرف بزند اثر مثبت داشته باشد نبايد كارى بكنيم روال بشود؛ غيرروحانى بيايد از اسلام دفاع كند و تبليغ كند بنابراين اول بايد تك تك مبلغين و مربيان را به روحانيت وصل بكنيم با روحانيون رفيق كنيم. آقا از اول كه كار مى كنند و من ايشان را مى شناسم از سال ۱۳۵۲ اصلاً منطق آقا نسبت به روحانى اين بود كه كل حجاب ها را بين خودش و جوان ها و مردم بردارد. برود وصل شود طورى كه جوان و مردم مستمع احساس كنند كه رفيقش با او حرف مى زند؛ كسى كه محبوبش هست با او حرف مى زند نه اين كه يك سطح تعيين كنيم و در اين سطح با مردم حرف بزند و در اين احكامى هم كه مى دهند به نمايندگان عقيدتى سياسى و ولى فقيه در نيروهاى مسلح اين را تاكيد مى كنند، حتى اين آقايان را مى خواهند و مى گويند كه من مى خواهم بروى و آخوندى كنى؛ نمى خواهم بروى رياست بكنى يا فرماندهى كنى.
ساز و كارى را تعريف كنيم كه كلاس، كاغذ، غذا، اردو، پشتيبانى، فرستادن افراد به كلاس و محل تربيت و زيارت توسط مديران صورت بگيرد ولى محتواى برنامه ها بايد با نظر روحانيت باشد.
در ستاد كل هم هميشه مى گويند كه يك كسى بيايد فرماندهان را نصيحت كند، براى آن ها حرف معنوى بزند. من مى گويم بايد دفتر عقيدتى سياسى انجام بدهد. آن وقتى هم كه آقايان انجام مى دادند من نمى نوشتم كه من دعوت مى كنم. مى گفتم به همت رييس دفتر عقيدتى سياسى چنين جلسه اى برگزار مى شود، فرماندهان شركت كنند، اصرار هم داشتم كه اين حتماً نوشته شود، تعارف سياسى نبود. من مى خواستم فرماندهان بدانند با همت و دعوت روحانيت پاى درس روحانيت مى نشينند.
در هر حركت فرهنگى شيعى بايد چهره روحانيت، ظهور و بروز و نقش داشته باشد ما در اردوگاه امام خمينى طبس قبل از انقلاب همه كلاسى بوديم. شكل گيرى اش اين طورى بود آقاى طبسى و آقاى صدوقى آمدند با هم ايستادند آن ها لب يك باغچه اى در باغ گلشن طبس (من همين طور قامتشان در ذهنم هست با يك قامت استوارى ايستاده بودند) گفتند ما در اين جا اردوگاه امام خمينى را تشكيل مى دهيم و اينجا به عنوان نقش مرجعيت در اداره امورات مردم زلزله زده طبس مى باشد. همين دو كلمه را گفتند و ديگر ما اين آقايان را نديديم بعد منتهى هر سه روزى يكى از علما مى آمدند آنجا سه روز آقاى ناطق بود، سه روز آقاى خامنه اى بود، سه روز آقاى هاشمى نژاد بود ما هم يك گروه دانشجويى بوديم آنجا كار مى كرديم يك گروه هم موتلفه بودند هر دو تايمان هم در يك سيستم كار مى كرديم.
در اين جمع هم تعدادى روحانى بودند آنچه كه در بين مردم بود و آنچه كه تظاهرش بود اين بود كه روحانيون چنين چيزى را به نام امام به وجود آوردند دارند اداره مى كنند و كار مى كنند ما هم كارهايمان را انجام مى داديم كارهايمان هم موثر بود اينجا در داخل دستگاه هاى فرهنگى هم بايد همينطور باشد، ممكن است شما آدم هاى زبردست از نظر هنر خطابه، نويسندگى و رشته هاى هنرى را به كار بگيريد، اتفاقاً يكى از تدابير جدى آقا همين است. آدم هاى هنرمند، خوش قلم، خوش فكر و طراح حتماً بايد در امور فرهنگى و تبليغى به كار گرفته شوند ولى نبايستى كه ظل جداگانه پيدا كنند، ظل بايد ظل روحانيت باشد، سايه بايد سايه روحانيت باشد روحانيت بايد هنرش را در به كارگيرى عناصر اجتماع براى پيروى از مكتب به كار ببندد. در اينجا مى توانيد شما يك الگو درست كنيد يكى از مشكلات ما در جامعه همين است كه حوزه هاى علميه ما هم نتوانستند اين كار بكنند بحث وحدت حوزه و دانشگاه همين است كه هيچ وقت تحقق پيدا نكرد. حوزه ما بايد بتواند طورى به دانشگاهى ما نزديك شود كه دانشگاهى ما بيايد با نظرات حوزه به مردم خدمت كند و در آهنگ حركت يك مسير را بروند اين طورى نيست كه دانشگاهى روحانى شود يا روحانى دانشگاهى. تعدادى روحانى آمدند دانشگاهى شدند و متاسفانه ضدحوزه شده و دانشگاهى هم كه آمده روحانى شده متاسفانه ضددانشگاهى شده اند اين چه محصولى است اين ها شكست هايى است كه خورديم شكست هاى خيلى جدى در همين انقلاب. كلى سرمايه گذارى كرديم و شكست خورديم نگذاريد در كشور دوباره اين اتفاق بيفتد.
بايد روحانيت بتواند استعدادها را به كار گيرد و سازماندهى بكند با حضور روحانيون نه بى حضور روحانيون يا بگويند مسووليت با ما بعد بسپارند دست چند غيرروحانى، مدير دستگاه اجرايى هم به عنوان مثال بگويد اين غيرروحانى ها كه با مامورين ما هستند اين ها كه مامورين تحت امر من هستند چرا به اسم روحانيت كار كنند بيايند به اسم دستگاه اجرايى كار كنند طبعاً اگر به عمق مكتبى اش توجه نكنيم اين دعوا درست مى شود. ولى اگر به عمق مكتبى اش توجه كنيم آن نمى شود.
مثلاً در سپاه كار فرهنگى در درون سپاه صد در صد به عهده دفتر نمايندگى است آموزش هر سپاهى به عنوان يك مبلغ براى انجام ماموريت فرهنگى در بيرون سپاه باز محتوا و اداره اش با دفتر نمايندگى است ولى سازماندهى، برنامه ريزى، اداره اجرايى و تامين اين دانشگاهى كه مى خواهد علم دين را به پاسدارها منتقل كند اين با فرماندهى است.
دين كه نبايد شكل حكومتى يا شكل حزب بازى پيدا كند از اول تا حالا تلاش شد در تاريخ شيعه كه به حزب بازى نيفتد بايستى طورى باشد كه هر كس خودش را در موضع تبليغ بداند در موضع ثواب بداند در موضع عبوديت و استماع بداند يك چنين جريانى جريان تبليغ تشيع است، در مركزيت آن هم بايد روحانى باشد كه آن روحانى يك دستيارانى دارد، دستياران او افراد صاحب فكرى هستند كه در آن شهر محله يا اداره هستند، الزاماً هم نبايد كارمند دولت باشند كارمند دولت هستند يا شغل آزاد دارند مورد توجه مردم هستند، انقلابى هستند، مى نشينند فكر مى كنند، برنامه ريزى مى كنند، بعد قرار مى شود كه در جامعه در نماز جمعه اين طور رفتار بشود يا در سه ماه تعطيلى بچه ها را براى آموزش قرآن اين طور دعوت كنيم. نهايتاً نبايد نمود ظاهرى داشته باشد كه ما دعوت مى كنيم بياييد ما مى خواهيم فرهنگ اسلام ناب را توسعه بدهيم. نمى خواهيم به نام غيرروحانيت سازمان بدهيم به اين توجه كنيم، اما اگر طورى باشد كه همه فضاى فرهنگى شهر را هدايت بكند و بتواند هماهنگ كند مثل شوراى هماهنگى نهادهاى انقلاب يكى دو سه سال اول انقلاب به طور موثر انجام مى داد، اما امروز شوراى هماهنگى تبليغات به جهت هاى خاصى محدود شده است يك همچنين كارى را بايد ستاد فرهنگى نظام بتواند در هر شهر بكند بالاخره يك روحانى اين خطى و يك روحانى آن خطى، حيدرى وجود دارد نعمتى هم وجود دارد ستاد فرهنگى نظام كارى به اين كارها نبايد داشته باشد بايد همه اين عناصر را بتواند در برنامه ريزى اش در جهت فرهنگ انقلاب اسلامى و وحدت و منافع ملى به كار بگيرد، مثل كارى كه براى بسيج مى كرديم هم از مسجد حيدرى ها بسيجى مى آمد هم از مسجد نعمتى ها بسيجى مى آمد نعمتى ها را مى فرستاديم غرب حيدرى ها را مى فرستاديم جنوب بالاخره بسيجى مى آمد.
اما اگر قرار باشد ستاد فرهنگى انقلاب در يك سمت قرار بگيرد آن وقت يك طرف انقلاب از دست مى رود اين هم جزو مشى روحانيت است كه بايد مشى اداره فرهنگى كشور باشد يعنى مشى روحانيت و امامت تشيع اين است كه حسب سلايق جبهه گيرى متفاوت پيدا نمى كند، بلكه در عين وحدت كثرت مردم را اداره مى كند ستاد فرهنگى نظام بايد همين كار را در منطقه اى كه هست باب كند، بر حسب كارى كه لازم است انجام بدهد يعنى يك جاى ستاد اين كار فرهنگى سياسى باشد برنامه ريزى ها طراحى ها يك جا باشد اجرا متفاوت باشد آخوند حيدرى مى رود مسجد حيدرى كار خودش را مى كند آخوند نعمتى هم مى رود مسجد نعمتى ها كار خودش را مى كند هر دو تا دارند برنامه شما را انجام مى دهند هر دو تا برنامه فرهنگى اسلام ناب را اجرا مى كنند ديگر اين طورى نيست كه هر كس خط خودش را برود حيدرى، نعمتى هم اينجا رنگ مى بازد. در حالى كه آن ها به خاطر تعصب اين را حفظ بكنند پرچم بسيج محله بالا سه متر است پرچم بسيج محل پايين پنج متر است اين كه عيب ندارد بسيجى باشند تابع ولايت فقيه باشند به قانون اساسى جمهورى اسلامى اعتقاد داشته باشند حاضر باشند از كوى و برزن خودشان در برابر دشمن دفاع بكنند فريب جريان هاى نفوذى غرب را كه چه به صورت تهاجم فرهنگى يا سياسى وارد مى شوند نخورند.
اين ها را ما بايد بتوانيم در اين نظام فرهنگى كشور كارهايش را انجام بدهيم و دوستان اگر اين كار را بكنيم هم روحانيت قدرت پيدا مى كند و نفوذ پيدا مى كند كار برايش به وسعت ايجاد مى شود يعنى نظام با اين كار مى تواند ۵۰ درصد حوزه هاى علميه ايران را به كار گيرد و مديريت فرهنگى كشور هم با آن ديده بانى و جمع آورى اطلاعات برآورد تهديدات و برنامه ريزى براى كار فرهنگى مى تواند بستر كار فرهنگى در ايران را فراهم كند و اين مى تواند كار را انجام بدهد.
يك الگوى ديگر هم گفتند:
الگوى تفكيك وظايف براساس گروه هاى مخاطب.
اين هم غلط است، به هر كدام از اين ها نگاه مى كنم مى بينم خلاف آن بينش است. گروه هاى مخاطب بايد همه مخاطب روحانيت باشند، همه مخاطب امام زمان(ع) هستند همه مخاطب مرجعيت هستند و همه مخاطب فقها بايد باشند، نمى شود بگوييم دانشگاهيان مخاطب افراد غيرروحانى و مردم مخاطب روحانيون هستند.
يكى الگوى تفكيك سياستگذارى و نظارت از اجرا و ديگرى الگوى تفكيك جغرافياى كار.
بر مبناى اين دو تا و يك الگوى تلفيقى از اين دو تا كه تنظيم مى كنيم مى گوييم روحانيت در كشور اصالتاً وظيفه كار عقيدتى سياسى و فرهنگى و هدايت دينى را در كشور بر عهده دارد.
اداره مديران اجرايى بخش فرهنگ ماموريت سازماندهى جمع آورى اطلاعات برآورد تهديدات و تهيه طرح هاى تبليغات در بين مناطق جامعه كه نياز به عمليات فرهنگى دارد مسوول آن است. هر دو تا كار بزرگ است اگر دستگاه هاى فرهنگى هم بيايد در اين كار خودش همينطور اختصاصى بشود وارد بشود كار بسيار عظيم و سنگينى است حالا مى گوييم همه آحاد نخبگان فرهنگى جامعه سربازان عمليات فرهنگى در جامعه هستند آموزش آنان با روحانيت است به كارگيرى شان با دستگاه ها و نهادهاى فرهنگى است.
سياستگذارى و نظارت نياز به سرمايه گذارى ندارد بخش سخت قضيه موضوع آموزش است.
كاركنان دستگاه هاى فرهنگى ما كه امروز همه سرباز مبلغ مكتب امام زمان(ع) نيستند ما بايد تمام آنان را تبديل كنيم به سربازان مبلغ مكتب امام زمان(ع) در كشور و مدافع انقلاب اسلامى اين كه چطورى بايد عناصر دستگاه ها و نهادها تبديل بشوند به سرباز مبلغ اسلام ناب، اين وظيفه دولت با هماهنگى حوزه ها و روحانيت است چطورش با روحانيت ولى با چه وسيله اى؟ با وسايلى كه دستگاه اجرايى فراهم مى كنند اينجا مدير نبايد بگويد دفتر نمايندگى خودش برود اين كارها را بكند و وسايلش را فراهم كند به ما هم ربطى ندارد بودجه هم نمى توانيم بگذاريم اين همان نقطه شكست است بايد در بحث آموزش برنامه مشترك باشد بخش محتوايى و معنوى و استادى با روحانيت و با غلبه چهره روحانى و با استفاده از همه استعدادهاى هنرى، فرهنگى و دينى و قرآنى كه در كشور وجود دارد، اما در اجرا دستگاه ها و نهادهاى فرهنگى كه بايد بگويد براى كاركنان چه كلاسى گذاشته شود، چند تا، كجا و همه اين ها مشترك با روحانيت است.
وقتى ما مى گوييم رقيب نيستند يعنى روحانيت و دستگاه اجرايى فرهنگى با هم مى نشينند مى گويند برنامه آموزش و تبليغ ما در كشور چيست محتوا را روحانيت تعيين مى كند بعد برنامه ريزى مى كنند. در برنامه ريزى يك برنامه است آموزش مردم يك برنامه است يك برنامه ريخته مى شود منتهى اين يك برنامه را هم مشترك مى ريزند امكان پذير است ما عمليات مشترك بين سازمانى داريم.
شما مى دانيد عمليات مشترك نظامى هم داريم نيروى زمينى، هوايى، دريايى را يك فرمانده در يك عمليات هدايت مى كند يا عمليات مردمى خودمان داشتيم عمليات والفجر هشت را داشتيم ،۵۰ ۵۰ امكانات سپاه و دولت بود كه من در آن حضور داشتم دولت نقش داشت و بالاخره برنامه ريزى مشترك شد.
برنامه ريزى مشترك مى شود كرد قاعدتا پشتيبانى مالى، آمادى، كلاس، ساختمانى بايد در برنامه هاى دستگاه ها و نهادهاى فرهنگى دولت گنجانده شود.
نه اين كه بگوييم روحانيت بگويد چى مى خواهد چقدر مى خواهد بنشينيم چانه بزنيم اصلاً دولت وقتى كه براى فعاليت هاى اقتصادى، سياسى و اجرايى ساختار دارد، سيستم دارد، پشتيبانى دارد، ستاد دارد، اداره دارد، براى امور فرهنگى هم بايد داشته باشد براى اين كه چهره نظامى پيدا مى كند برايش يك فكرى بكنيم كه از اين حالت تضعيف كننده اسم اداره در بيايد.
ما مى خواهيم از بنيان هاى فكرى نهضت امام خمينى كه اسلام ناب محمدى(ص) است در كشور دفاع كنيم و جلوى تهاجم فرهنگى به او را بگيريم و پاسخ تهاجم فرهنگى را بدهيم، اما اين بدون همراهى روحانيت انجام نمى گيرد اين با همان تكليف امام زمانى(ع) است بدانيم در محضر امام زمان(ع) هستيم، آقا كار ما را مى بيند مورد توجه قرار مى دهد مزد ما را هم مى دهد كما اين كه در يك مختصر حركت انقلاب داد.
افرادى كه در راس دولت هستند و افرادى كه در حوزه روحانيت هستند در اصل استراتژى حركت شيعه با هم اختلاف نظرى ندارند و اين كه رهبرى حركت شيعه با روحانيت است در اين هم هيچ اختلافى نيست بايد حتما چنين باشد و اين كه امام زمان(ع) فرمودند از طريق روحانيت اين هم قطعى است اين هم بايد انجام شود نظر امام و ولى فقيه هم مقام معظم رهبرى حضرت آيت الله خامنه اى هم همين بوده است.
سياست ها و خطوط كلى اش را بايد رهبرى تعيين كند و بعد هم برنامه مشتركى كه تهيه مى شود مورد تاييد شوراى عالى انقلاب فرهنگى قرار گيرد. معلوم مى شود يك برنامه است بعد تكليف زيرش بنويسيد وظايف، وظايف روحانيت ،۱ ،۲ ۳ و... و وظايف دستگاه هاى اجرايى ،۱ ،۲ ،۳ ۴و... بعد بودجه هم كه مى نويسند همينطور رديف، رديف ماموريت اين اعتبارات بابت حوزه هاى علميه و روحانيت اين اعتبارات بابت دستگاه ها و نهادهاى اجرايى و فرهنگى پول كه مال امام زمان است بودجه كشور است نه، اگر اين برنامه فرهنگى شما ايجاب مى كند كه امسال صدميليارد تومانش به اسم حوزه و روحانيت نوشته شود وقتى برنامه مشترك بود هيچ مانعى ندارد.
و اين طور نيست كه پول مى رود توى حوزه علميه روحانيت معلوم نيست چه كار مى شود پول مى رود هزينه همان كارى مى شود مطابق سياست هاى كلى رهبرى است و مطابق برنامه مشترك مصوب است.
اين را مسوولان بايد بنشينند تنظيم كنند اين برنامه مشترك هم در رئوس مطالب هست هم در جهت گيرى ها هست هم در سياستگذارى ها هست كه بايد به تاييد روحانيت برسد بعد برنامه اجرايى اش را هم در اجرا بايد همين چيزها اجرا شود تقسيم كار بايد بشود بخشى كه روحانيت انجام مى دهد و بخشى كه دستگاه ها و نهادهاى اجرايى انجام مى دهند.
مبلغ دينى ما بايد اسوه اش اباذر باشد بايد عمار ياسر باشد. مامور فرهنگى ما ضمن اين كه وظيفه فرهنگى و هنرى اش را انجام مى دهد بايستى كه زبانش هم زبان دفاع از مكتب باشد. مى خواهيم به اين محصول برسيم حالا اين سياست را در جامعه چه طورى به كار بگيريم اين باز با روحانيت نيست با مسووليت قوه مجريه است منتهى قاعدتاً مثل ساير مسايل كلان كشور به تاييد مقام عظماى ولايت و امامت و رهبرى مى رسد. اين كارها بايستى كه يكپارچه بين حوزه هاى علميه و قوه مجريه زير نظر ولى فقيه صورت بگيرد.
منبع: روزنامه جوان